۲۲٬۹۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
اين اكراه سنتى به جاى اينكه استدلالى ضد انتصاب امام على عليه السلام باشد، در حقيقت بخشى از استدلال شيعيان است. | اين اكراه سنتى به جاى اينكه استدلالى ضد انتصاب امام على عليه السلام باشد، در حقيقت بخشى از استدلال شيعيان است. | ||
[[اهل سنت]] تأييد مى كنند كه اعراب و به ويژه | [[اهل سنت]] تأييد مى كنند كه اعراب و به ويژه [[قریش]] در پذيرش امام على عليه السلام به عنوان جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله [[اکراه]] داشتند. | ||
اين نه تنها به دليل جوانى او، بلكه به اين دليل نيز بود كه على عليه السلام رهبران آنها را در جنگ هاى صدر اسلام كشته بود. | اين نه تنها به دليل جوانى او، بلكه به اين دليل نيز بود كه على عليه السلام رهبران آنها را در جنگ هاى صدر اسلام كشته بود. | ||
طبق نظر شيعيان خداوند نيز به اين اكراه علم داشت، و به همين دليل با آيه | طبق نظر شيعيان خداوند نيز به اين اكراه علم داشت، و به همين دليل با آيه [[تبلیغ]] به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد تا حضرت على عليه السلام را به عنوان جانشينش معرفى كند، و به پيامبرش اطمينان خاطر مى داد. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله مأموريت داشت تا پيام خداوند را ابلاغ نمايد، مهم نبود اعراب آن را دوست داشتند يا نداشتند، يا مى پذيرند و يا نمى پذيرند. | پيامبر صلى الله عليه و آله مأموريت داشت تا پيام خداوند را ابلاغ نمايد، مهم نبود اعراب آن را دوست داشتند يا نداشتند، يا مى پذيرند و يا نمى پذيرند. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
افزون بر اين و به عنوان مورد دوم بايد گفت كه اين اكراه مرسوم و سنتى، رسم غير قابل بطلان در جامعه عرب نبوده كه شعبان از ما مى خواهد آن را تصديق كنيم. | افزون بر اين و به عنوان مورد دوم بايد گفت كه اين اكراه مرسوم و سنتى، رسم غير قابل بطلان در جامعه عرب نبوده كه شعبان از ما مى خواهد آن را تصديق كنيم. | ||
جعفرى در كتاب خود با عنوان ريشه و گسترش اوليه اسلام شيعى | جعفرى در كتاب خود با عنوان ريشه و گسترش اوليه اسلام شيعى مى گويد: | ||
منابع ما مى توانند به اين اشاره كنند كه گر چه پيش از اسلام، شوراى مجلس سنا - كه همان مجلس بزرگان است - يا همان «[[ندوه]] | منابع ما مى توانند به اين اشاره كنند كه گر چه پيش از اسلام، شوراى مجلس سنا - كه همان مجلس بزرگان است - يا همان «[[ندوه]]» در [[مکّه|مکه]]، معمولاً يک شوراى ويژه بزرگان بوده است. | ||
اما پسران رئيس قبيله «قصى» اين امتياز را داشتند كه از اين محدوديت سنى معاف باشند و با وجود جوانيشان در اين شورى پذيرفته شوند. | اما پسران رئيس قبيله «قصى» اين امتياز را داشتند كه از اين محدوديت سنى معاف باشند و با وجود جوانيشان در اين شورى پذيرفته شوند. |