۲۱٬۹۶۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== چکیده<ref>نویسنده: کمال السید؛ مترجم: جوادمحدثی.</ref> == نوشته حاضر، ترجمه اثری ادبی و تاریخی از نویسنده معاصر، آقای «کمال السیّد» است، که با نام «الطریق الی غدیر خم» منتشر شده است. هم ترسیمی است از موقعیت جغرافیایی منطقه غدیر خم، هم ترسیم صحنه ه...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== چکیده<ref>نویسنده: کمال السید؛ مترجم: جوادمحدثی.</ref> == | == چکیده<ref>نویسنده: کمال السید؛ مترجم: جوادمحدثی.</ref> == | ||
نوشته حاضر، ترجمه اثری ادبی و تاریخی از نویسنده معاصر، آقای «کمال السیّد» است، که با نام «الطریق الی غدیر خم» منتشر شده است. | نوشته حاضر، ترجمه اثری ادبی و تاریخی از نویسنده معاصر، آقای '''«کمال السیّد»''' است، که با نام «الطریق الی غدیر خم» منتشر شده است. | ||
هم ترسیمی است از موقعیت جغرافیایی منطقه غدیر خم، هم ترسیم صحنه هایی از تاریخ اسلام که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله چه در هنگام هجرت به مدینه و چه در سال حجّة الوداع، از این منطقه گذشته و آن جا درنگ کرده و سخن گفته است، بویژه تعیین جانشین خودکه در غدیر خم انجام گرفته است. | هم ترسیمی است از موقعیت جغرافیایی منطقه غدیر خم، هم ترسیم صحنه هایی از تاریخ اسلام که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله چه در هنگام هجرت به مدینه و چه در سال حجّة الوداع، از این منطقه گذشته و آن جا درنگ کرده و سخن گفته است، بویژه تعیین جانشین خودکه در غدیر خم انجام گرفته است. | ||
خط ۸: | خط ۸: | ||
پس از آن که شنهای روان، راه قدیمی کاروانها را پوشاند، منطقه غدیر خم در دوران حاضر از راه اصلی و عمومی دور ماند. نام آن منطقه نیز به «غُرُبه» تغییر یافت. ولی چشمه ای که از دل صخره های آن دشت گسترده می جوشد، همچنان باقی است. به خاطر بودن همین چشمه، درختهای خرما و نیزار و در گذشته درختهای «اراک» در آن روییده است. | پس از آن که شنهای روان، راه قدیمی کاروانها را پوشاند، منطقه غدیر خم در دوران حاضر از راه اصلی و عمومی دور ماند. نام آن منطقه نیز به «غُرُبه» تغییر یافت. ولی چشمه ای که از دل صخره های آن دشت گسترده می جوشد، همچنان باقی است. به خاطر بودن همین چشمه، درختهای خرما و نیزار و در گذشته درختهای «اراک» در آن روییده است. | ||
کسی که شهر «جدّه» را از کناره دریای سرخ پشت سر می گذارد، نزدیکیهای شهر «رابغ» به دوراهی جحفه می رسد. جایی که | کسی که شهر «جدّه» را از کناره دریای سرخ پشت سر می گذارد، نزدیکیهای شهر «رابغ» به دوراهی جحفه می رسد. جایی که یکفرودگاه محلّی سمت راست جاده وجود دارد. مسافت میان دوراهی یادشده تا مسجد میقات، که کنار آثار مسجد قدیم و ویرانه های آن ساخته شده، تا ۱۰ کیلومتر امتداد می یابد. از مسجد میقات می توان به طرف «قصر علیا» روی نمود، با گذر از جاده ای پر از توده های شن که نشانه های «راه هجرت» در آن باقی است. آن قصر نیز نزدیکیهای روستای جحفه، در سمتی است که به مدینه منوره و شهر رابغ منتهی می شود، در حالی که مسجد میقات در سمت منتهی به مکّه مکرّمه است. مسافت میان مسجد میقات و قصر علیا به حدود ۵ کیلومتر می رسد، در حالی که سیلها و بادها، توده هایی از شن را با خود آورده است، تا میان این دو منطقه، موانع شنی پدید آورد. | ||
در آن منطقه، ارتفاعات کوهستانی وجود دارد که راهی را که به یک دشت گسترده منتهی می شود، مشخص ساخته است، جایی که راهها از آن جا جدا می شود. از آن جا می توان به سمت «غُربه» روی آورد، که البته به سبب پخش شدن توده های شن، راه یافتن به آن منطقه دشوار است. | در آن منطقه، ارتفاعات کوهستانی وجود دارد که راهی را که به یک دشت گسترده منتهی می شود، مشخص ساخته است، جایی که راهها از آن جا جدا می شود. از آن جا می توان به سمت «غُربه» روی آورد، که البته به سبب پخش شدن توده های شن، راه یافتن به آن منطقه دشوار است. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
نشانه های جاده، به خاطر سیلابهای شدید در مواقع باران، پیوسته تغییر می کند. کسی که بخواهد به این سرزمین مبارک، جایی که آخرین پیامبر در تاریخ بشریت در آن توقف کرده است تبرّک جوید، می تواند با عبور از دو مسیر ـ راه جحفه و راه رابغ ـ به سوی آن برود. | نشانه های جاده، به خاطر سیلابهای شدید در مواقع باران، پیوسته تغییر می کند. کسی که بخواهد به این سرزمین مبارک، جایی که آخرین پیامبر در تاریخ بشریت در آن توقف کرده است تبرّک جوید، می تواند با عبور از دو مسیر ـ راه جحفه و راه رابغ ـ به سوی آن برود. | ||
راه اوّل از دوراهی جحفه نزدیک فرودگاه رابغ آغاز می شود، آن جا که جادّه ای هموار به طول | راه اوّل از دوراهی جحفه نزدیک فرودگاه رابغ آغاز می شود، آن جا که جادّه ای هموار به طول ۹ کیلومتر تا روستای جحفه است و آن جا مسجد بزرگی است و راه از آن جا به طول ۲ کیلومتر به سمت راست کج می شود و در خلال آن توده های شن و منطقه سنگلاخی وجود دارد و در آخر آن وادی غدیر شروع می شود.راه دوّم از دوراهی مکه ـ مدینه و روبه روی رابغ آغاز می شود و پس از ۱۰ کیلومتر راهی که به غدیر منتهی می شود از آن جدا می گردد. مسافت میان رابغ تا غدیر به ۲۶ کیلومتر می رسد. وادی غدیر به صورت کلی در شرق مسجد میقات در جحفه و در ۸ کیلومتری آن قرار دارد. فاصله آن تا جنوب شهر رابغ نیز ۲۶ کیلومتر است. در آن مکان مقدس مسجدی ساخته شده بود که در اثر سیلها و بادها و عوامل فرساینده دیگر خراب شده و آثار آن نیز از بین رفته است. شاید آن مسجد تا دوره های اخیر، و چه بسا تا اوایل قرن هشتم باقی بوده که فرو ریخته و جز دیوارهایش باقی نمانده بوده است. گواه این سخن، کتابهای فقهی و تاریخی و اعمال مستحبّی همچون دعا و نماز در آن مکان است. اشاراتی به جایگاهی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن جا ایستاد و ولایت امام علی علیه السلام را به انبوه مسلمانان اعلام کرد، وارد شده است. | ||
«بکری» گوید: (آن جایگاه) بین غدیر و چشمه است،<ref>معجم البکری، ج۲، ص۳۶۸</ref> آن گونه که حموی در معجم البلدان یاد کرده و جایگاه مسجد را مشخّص ساخته است.<ref>معجم البلدان، ج۲، ص۳۸۹</ref> در کتاب «الجواهر» نیز آن را یاد کرده و به بقایای دیوارهای خراب شده آن اشاره کرده است،<ref>جواهر، ج۲۰، ص۷۵</ref> به استناد آنچه در کتابِ «دروس» شهید اول آمده است. ولی ابن بطوطه فقط اشاره کرده که در سفرش به حج خانه خدا، از منطقه ای که در آن جا برکه هایی نزدیک جحفه بوده، گذر کرده است.<ref>رحله ابن بطوطه.</ref> | |||
آیین مقدس اسلام، تشویق کرده که در غدیر خم توقّف شود و در مسجد آن نماز و دعا خوانده شود. یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام روایت کرده که از مدینه تا مکّه همسفر امام بود. چون به مسجد غدیر رسیدند، امام به سمت چپ مسجد نگریست و فرمود: این جا قدمگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله است. آن جا که ایستاد و فرمود: «مَنْ کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ اَللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداه».<ref>مجله تراثنا، شماره ۲۵، سال ۱۱، ص۲۶</ref> در بسیاری از کتب فقهی نیز استحباب نماز خواندن در مسجد غدیر آمده است.<ref>الینابیع الفقهیّه، الحج، ۲۲۰، ۳۵۳، ۵۵۸ و ۶۱۰</ref> پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ... در منطقه غدیر خم توقّف کرد. به نقل منابع تاریخی، فرمان داد تا کاروانها بایستند تا در آن روز بسیار گرم و سوزان، سخنرانی مهمّی ایراد کند. مسلمانان از یکدیگر می پرسیدند: علّت توقّف در این سرزمین گدازان چیست؟ | |||
آیین مقدس اسلام، تشویق کرده که در غدیر خم توقّف شود و در مسجد آن نماز و دعا خوانده شود. یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام روایت کرده که از مدینه تا مکّه همسفر امام بود. چون به مسجد غدیر رسیدند، امام به سمت چپ مسجد نگریست و فرمود: این جا قدمگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله است. آن جا که ایستاد و فرمود: «مَنْ کنتُ مَولاهُ فعلیٌّ مَولاهُ اَللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداه». | |||
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین خطبه خواند: | پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین خطبه خواند: | ||
خط ۶۰: | خط ۵۸: | ||
این را سه بار (و به روایت امام احمد: چهاربار) فرمود. آنگاه فرمود: | این را سه بار (و به روایت امام احمد: چهاربار) فرمود. آنگاه فرمود: | ||
ـ خدایا! دوست باش با کسی که با او دوستی کند، دشمنی کن با آن که او را دشمن بدارد، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن. یاورش را یاری کن و خوارکننده اش را خوار ساز، و هرجا که گشت، حق را همراه او بگردان. الا ... حاضر، به غایب برساند. | ـ خدایا! دوست باش با کسی که با او دوستی کند، دشمنی کن با آن که او را دشمن بدارد، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن. یاورش را یاری کن و خوارکننده اش را خوار ساز، و هرجا که گشت، حق را همراه او بگردان. الا ... حاضر، به غایب برساند.<ref>الغدیر، ج۱، ص۱۰ و ۱۱</ref> | ||
در همان لحظات، شاعر پیامبر صلی الله علیه و آله ، حسّان بن ثابت برخاست تا این مناسبت را که برای مسلمانان عید شده است، با شعر چنین تهنیت گفت: | در همان لحظات، شاعر پیامبر صلی الله علیه و آله ، حسّان بن ثابت برخاست تا این مناسبت را که برای مسلمانان عید شده است، با شعر چنین تهنیت گفت: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۲: | ||
صحنه هایی در مسیر هجرت تاریخی | صحنه هایی در مسیر هجرت تاریخی | ||
صحنه اوّل | === صحنه اوّل === | ||
هجرت، از سپیده دم تاریخ تا امروز، پیوسته همراه حیات بشری بوده و تا ابد به عنوان پدیده ای اجتماعی و زمینه دار، خواهد ماند. هجرت، هرگاه به صورت یک معارضه آرام بر ضدّ ستم و قهر پدید آید، حادثه ای بزرگ به شمار می آید و در زندگی یک انسان یا ملّت مهاجر، سرفصل جدیدی محسوب می شود. | هجرت، از سپیده دم تاریخ تا امروز، پیوسته همراه حیات بشری بوده و تا ابد به عنوان پدیده ای اجتماعی و زمینه دار، خواهد ماند. هجرت، هرگاه به صورت یک معارضه آرام بر ضدّ ستم و قهر پدید آید، حادثه ای بزرگ به شمار می آید و در زندگی یک انسان یا ملّت مهاجر، سرفصل جدیدی محسوب می شود. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۳: | ||
و این گونه فصل تازه ای در حیات اسلام آغاز شد. آن شبهای تلخ و هراس آمیز و دشوار و آمیخته به امید، شاهد مردانی بود که از وطن و زادگاه خود که از کودکی در آن به سر برده بودند، کوچ کنند. قریش، با همه قدرتی که داشت، در برابر این پدیده مهم ناتوان ماند و جامعه مکّی به شدّت لرزید و خدایان و معادلات و مصالح، همه به تزلزل افتاد. | و این گونه فصل تازه ای در حیات اسلام آغاز شد. آن شبهای تلخ و هراس آمیز و دشوار و آمیخته به امید، شاهد مردانی بود که از وطن و زادگاه خود که از کودکی در آن به سر برده بودند، کوچ کنند. قریش، با همه قدرتی که داشت، در برابر این پدیده مهم ناتوان ماند و جامعه مکّی به شدّت لرزید و خدایان و معادلات و مصالح، همه به تزلزل افتاد. | ||
توطئه | ==== توطئه ==== | ||
ابوجهل، ابوسفیان، امیّه و سران قریش که از پیدایش اسلام ناراحت بودند، بهترین راه حل را در آن شرایط، از بین بردن محمد صلی الله علیه و آله و آسوده شدن از او دیدند. اگر به خاطر پیوندهای قبایلی، بنی هاشم وزنه سنگینی در حمایت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از کشته شدن محسوب می شدند، اگر همه قبایل در کشتن او همدست شوند، بنی هاشم از رویارویی با همه ناتوان خواهند بود و فکر انتقام را از سر بیرون خواهند کرد. این گونه توطئه ای که از فکر ابوسفیان جوشیده بود، شکل گرفت. توطئه در حدّی خطرناک بود که جبرئیل از آسمان نازل شد و با آوردن آیه وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا... خبر از توطئه قتل یا اخراج پیامبر داد. | ابوجهل، ابوسفیان، امیّه و سران قریش که از پیدایش اسلام ناراحت بودند، بهترین راه حل را در آن شرایط، از بین بردن محمد صلی الله علیه و آله و آسوده شدن از او دیدند. اگر به خاطر پیوندهای قبایلی، بنی هاشم وزنه سنگینی در حمایت از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از کشته شدن محسوب می شدند، اگر همه قبایل در کشتن او همدست شوند، بنی هاشم از رویارویی با همه ناتوان خواهند بود و فکر انتقام را از سر بیرون خواهند کرد. این گونه توطئه ای که از فکر ابوسفیان جوشیده بود، شکل گرفت. توطئه در حدّی خطرناک بود که جبرئیل از آسمان نازل شد و با آوردن آیه وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا... خبر از توطئه قتل یا اخراج پیامبر داد. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۰: | ||
ابوجهل، مست شراب بود و غرق در اندیشه هایش. مکّه خواهد ماند و داستانهایی از هوش ابوجهل در انجمنهای این شهر. | ابوجهل، مست شراب بود و غرق در اندیشه هایش. مکّه خواهد ماند و داستانهایی از هوش ابوجهل در انجمنهای این شهر. | ||
فداکاری | ==== فداکاری ==== | ||
در آن لحظات هیجانی که توطئه در آستانه اجرا بود، «علی»، این جوانمرد اسلام، وارد درهای تاریخ شد، در یکی از فداکارانه ترین و دراماتیک ترین داستانها! | در آن لحظات هیجانی که توطئه در آستانه اجرا بود، «علی»، این جوانمرد اسلام، وارد درهای تاریخ شد، در یکی از فداکارانه ترین و دراماتیک ترین داستانها! | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۳: | ||
علی علیه السلام اندوهگین بود. مکّه، این شهر ستمکاران، بر کشتن یک انسانِ آسمانی که برای نجات زمین آمده است، توطئه می کند. امّا اندوه علی علیه السلام بسرعت به یک شادی بزرگ تبدیل شد. جوان، با گامهایی آرام به سوی بستر پیامبر رفت، روانداز او را بر خود کشید و منتظر شمشیرها ماند ... بزودی خون پاک او داستان زیبایی از فداکاری را بر روی خاک ترسیم خواهد کرد. بر رختخواب پیامبر آرمید، در حالی که آن مهاجر به سمت جنوب رفت، بی آنکه به چیزی بنگرد و توجه کند. | علی علیه السلام اندوهگین بود. مکّه، این شهر ستمکاران، بر کشتن یک انسانِ آسمانی که برای نجات زمین آمده است، توطئه می کند. امّا اندوه علی علیه السلام بسرعت به یک شادی بزرگ تبدیل شد. جوان، با گامهایی آرام به سوی بستر پیامبر رفت، روانداز او را بر خود کشید و منتظر شمشیرها ماند ... بزودی خون پاک او داستان زیبایی از فداکاری را بر روی خاک ترسیم خواهد کرد. بر رختخواب پیامبر آرمید، در حالی که آن مهاجر به سمت جنوب رفت، بی آنکه به چیزی بنگرد و توجه کند. | ||
راه به سوی یثرب | ==== راه به سوی یثرب ==== | ||
نقشه پیامبر آن بود که به سمت جنوب، به طرف کوه ثور روی آورد، تا چند روز پنهان بماند. وسایل کوچ فراهم شود و قریش از دست یافتن به او ناامید گردد. خوابیدن علی علیه السلام در بستر آن حضرت نیز در تأخیر در کشف خبر هجرت پیامبر نقش بسیاری داشت. در شرایط کاملاً سرّی، علی علیه السلام دو شتر برای پیامبر و همراهش ابوبکر خرید، با کسی به نام «عبداللّه بن اریقط» به عنوان راهنما همراه شدند. راهنما هرچند بت پرست، لیکن امین و درستکار بود. قریش ناگهان از خواب بیدار شدند و سران قریش شوک زده، گشتی ها را در دشت و هامون در پی آنان گسیل داشتند و برای کسی که نشانی یا اطلاعاتی بدهد که به دستگیری آنان کمک کند، جایزه تعیین کردند. با آنکه می دانستند بعضیها خبرهای مهمّی دارند ولی در خبرگیری ناکام ماندند. | نقشه پیامبر آن بود که به سمت جنوب، به طرف کوه ثور روی آورد، تا چند روز پنهان بماند. وسایل کوچ فراهم شود و قریش از دست یافتن به او ناامید گردد. خوابیدن علی علیه السلام در بستر آن حضرت نیز در تأخیر در کشف خبر هجرت پیامبر نقش بسیاری داشت. در شرایط کاملاً سرّی، علی علیه السلام دو شتر برای پیامبر و همراهش ابوبکر خرید، با کسی به نام «عبداللّه بن اریقط» به عنوان راهنما همراه شدند. راهنما هرچند بت پرست، لیکن امین و درستکار بود. قریش ناگهان از خواب بیدار شدند و سران قریش شوک زده، گشتی ها را در دشت و هامون در پی آنان گسیل داشتند و برای کسی که نشانی یا اطلاعاتی بدهد که به دستگیری آنان کمک کند، جایزه تعیین کردند. با آنکه می دانستند بعضیها خبرهای مهمّی دارند ولی در خبرگیری ناکام ماندند. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۲: | ||
و پیامبر، به سخنانی که میان آنها ردّ و بدل می شد گوش می داد. از عمق جان گفت: الحمدللّه . و آرامش در دلش جای گرفت. | و پیامبر، به سخنانی که میان آنها ردّ و بدل می شد گوش می داد. از عمق جان گفت: الحمدللّه . و آرامش در دلش جای گرفت. | ||
کوچ | ==== کوچ ==== | ||
پس از سه روز که پیامبر در غار بود، در موعد مقرر، راهنما آمد، با دو شتری که همراه داشت. | پس از سه روز که پیامبر در غار بود، در موعد مقرر، راهنما آمد، با دو شتری که همراه داشت. | ||
یثرب، در شمال مکّه است. با این حال، پیامبر به سمت جنوب آمده بود تا کاملاً حرکت خویش را پنهان سازد. راهنما می بایست از سمت ساحل دریای سرخ برود، از راهی که از مسیر کاروانها دور بود. سفر دشواری بود. هفت روز می گذشت و پیامبر، صحراهای حجاز را در آن هوای گرم و راهی دشوار می پیمود، تا آن که سایه بانها و چادرهای «بنی سهم» آشکار شد. نفس عمیقی کشید. خطر گذشته بود و از قریش، کاری ساخته نبود. | یثرب، در شمال مکّه است. با این حال، پیامبر به سمت جنوب آمده بود تا کاملاً حرکت خویش را پنهان سازد. راهنما می بایست از سمت ساحل دریای سرخ برود، از راهی که از مسیر کاروانها دور بود. سفر دشواری بود. هفت روز می گذشت و پیامبر، صحراهای حجاز را در آن هوای گرم و راهی دشوار می پیمود، تا آن که سایه بانها و چادرهای «بنی سهم» آشکار شد. نفس عمیقی کشید. خطر گذشته بود و از قریش، کاری ساخته نبود. | ||
در | در ۱۲ ربیع الاول، به روستای «قُبا» در اطراف یثرب رسید. چهار روز در آنجا سپری کرد و به انتظار رسیدن پسرعمویش علی بن ابی طالب علیه السلام ماند. چون جمعه رسید، پیامبر آهنگ یثرب کرد، در حالی که هزاران نفر از اهل یثرب، چشم به راه طلعت او بودند. در آن لحظات حسّاس، آنگاه که شهرها نام خود را عوض می کنند، در ۱۶ ربیع الاول، در یک لحظه تاریخی و ماندگار به مدینه رسید. مردم یثرب از بامدادان خود را برای استقبال از آخرین پیامبران در تاریخ آماده کرده بودند. دخترکان مدینه، سرودخوانان بیرون آمدند، در حالی که از دور به کاروان هجرت که از «تپه های وداع» می گذشت می نگریستند. | ||
تاریخ هجری در آن لحظات سرشار از احساس امید و آرزو و شادی و دیدار، آغاز گشت و هسته اولیه «جامعه اسلامی» شکل گرفت. | تاریخ هجری در آن لحظات سرشار از احساس امید و آرزو و شادی و دیدار، آغاز گشت و هسته اولیه «جامعه اسلامی» شکل گرفت. | ||
صحنه دوّم | === صحنه دوّم === | ||
زندگی و مرگ، بصورت یک معمّا در زندگی انسان باقی خواهد ماند. پرده ای که بر چشمها افتاده، برای کسی که در پی جاودانگی است، راه نگاه را بکلّی خواهد بست. کدام راه را بپیماید؟ راه مرگ یا راه زندگی را؟ بگذار به جایگاه ارجمندی در مکّه بنگریم که ۱۳ سال از فرود آمدن جبرئیل در غار حرا گذشته است. | |||
زندگی و مرگ، بصورت یک معمّا در زندگی انسان باقی خواهد ماند. پرده ای که بر چشمها افتاده، برای کسی که در پی جاودانگی است، راه نگاه را بکلّی خواهد بست. کدام راه را بپیماید؟ راه مرگ یا راه زندگی را؟ بگذار به جایگاه ارجمندی در مکّه بنگریم که | |||
مشرکان، وقتی دیدند فرزندان مکّه، همراه دینشان به سمت شمال، به یثرب می کوچند، احساس خطر کردند. خداوند برای آنان قومی را فراهم ساخته بود تا رسالت آسمان را یاری کنند. هجرت مسلمانان پیوسته بود، تا آنکه همه محلّه ها تهی شد. قریش دریافت که این گونه دست بسته بودن، خطر را روز به روز بزرگتر می کند. ابوجهل یک تصمیم جهنمی گرفت تا برای همیشه از وجود پیامبر آسوده شود. جبرئیل نازل شد، در حالی که نقشه شیطان را برای خاموش ساختن فروغی که کوه حرا را روشن ساخته بود و می رفت تا عالمگیر شود، رسوا می ساخت وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ... | مشرکان، وقتی دیدند فرزندان مکّه، همراه دینشان به سمت شمال، به یثرب می کوچند، احساس خطر کردند. خداوند برای آنان قومی را فراهم ساخته بود تا رسالت آسمان را یاری کنند. هجرت مسلمانان پیوسته بود، تا آنکه همه محلّه ها تهی شد. قریش دریافت که این گونه دست بسته بودن، خطر را روز به روز بزرگتر می کند. ابوجهل یک تصمیم جهنمی گرفت تا برای همیشه از وجود پیامبر آسوده شود. جبرئیل نازل شد، در حالی که نقشه شیطان را برای خاموش ساختن فروغی که کوه حرا را روشن ساخته بود و می رفت تا عالمگیر شود، رسوا می ساخت وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ... | ||
خط ۳۷۸: | خط ۳۷۰: | ||
________________________________________ | ________________________________________ | ||
7 ـ الغدیر، ج1، ص10 و 11 | 7 ـ الغدیر، ج1، ص10 و 11 | ||
خط ۴۰۸: | خط ۳۹۱: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<references /> |