بیعت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰۸: خط ۳۰۸:


== <big>بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام<ref> <big>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</big></ref></big> ==
== <big>بيعت ابوبكر با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام<ref> <big>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۹.</big></ref></big> ==
<big>  در ماجراى غصب خلافت و بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، او تا چشمش به على ‏عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على‏ عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟<ref><big>كتاب سليم: حديث 4.</big></ref></big>
<big>  در ماجراى غصب خلافت و بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام براى بيعت با ابوبكر، او تا چشمش به على ‏عليه السلام افتاد فرياد زد: او را رها كنيد! على‏ عليه السلام فرمود: اى ابوبكر، چه زود جاى پيامبر را ظالمانه غصب كرديد! تو به چه حقى و با داشتن چه مقامى مردم را به بيعت خويش دعوت مى‏ نمايى؟ آيا ديروز به امر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله با من بيعت نكردى؟<ref><big>كتاب سليم: حديث ۴.</big></ref></big>


== <big>بيعت اجبارى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با ابوبكر<ref><big>ژرفاى غدير: ص 201،200،181. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص 54،53،9 . غدير از زبان مولى: ص 36،35،34. غدير در قرآن: ج 1 ص 283 و ج 2 ص 264،262. چهارده قرن با غدير: ص 42،41. اسرار غدير: 263-272.</big></ref></big> ==
== <big>بيعت اجبارى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با ابوبكر<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۰۱،۲۰۰،۱۸۱. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۵۴،۵۳،۹ . غدير از زبان مولى: ص ۳۶،۳۵،۳۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۸۳ و ج ۲ ص ۲۶۴،۲۶۲. چهارده قرن با غدير: ص ۴۲،۴۱. اسرار غدير: ۲۶۳-۲۷۲.</ref></big> ==
<big>  فراموش كردن روز غدير و سپس غصب كردن خلافت و آنگاه تراشيدن بهانه ‏هاى واهى براى اين اقدام تعجب دارد، ولى از همه عجيب‏ تر آن است كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را كه اميرمؤمنان است و همه بايد با او بيعت كنند براى بيعت با كسى ببرند كه قبلاً با او بيعت كرده و اكنون به او مى ‏گويد: «بايد با من بيعت كنى» ! آيا نبايد انگشت حيرت به دندان گزيد؟</big>
<big>  فراموش كردن روز غدير و سپس غصب كردن خلافت و آنگاه تراشيدن بهانه ‏هاى واهى براى اين اقدام تعجب دارد، ولى از همه عجيب‏ تر آن است كه على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را كه اميرمؤمنان است و همه بايد با او بيعت كنند براى بيعت با كسى ببرند كه قبلاً با او بيعت كرده و اكنون به او مى ‏گويد: «بايد با من بيعت كنى» ! آيا نبايد انگشت حيرت به دندان گزيد؟</big>


<big>آن حضرت اين منظره را چنين ترسيم فرموده است:</big>
<big>آن حضرت اين منظره را چنين ترسيم فرموده است:</big>


<big>ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره ‏اى از قرآن نازل شده است.<ref><big>الامالى: ج 2 ص 181. بحار الانوار: ج 28 ص 248.</big> </ref></big>
<big>ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره ‏اى از قرآن نازل شده است.<ref>الامالى: ج ۲ ص ۱۸۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big>


<big>گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام صاحب اختيار مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟! اما خنده ‏آور آن است كه ابوبكر بگويد: «من صاحب اختيار مردم هستم» ! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟</big>
<big>گاهى بحث بر سر آن است كه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام صاحب اختيار مردم است يا نه، و آيا در غدير چنين چيزى ثابت شد يا نه؟! اما خنده ‏آور آن است كه ابوبكر بگويد: «من صاحب اختيار مردم هستم» ! كسى نيست بپرسد در غدير و بعد از آن كسى سراغ دارد كه ابوبكر به چنين مقامى منصوب شده باشد؟</big>
خط ۳۲۱: خط ۳۲۱:
<big>و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدير از ابوبكر بپرسد:</big>
<big>و يا بالاتر از آن مانند صاحب غدير از ابوبكر بپرسد:</big>


<big>تو را به خدا قسم مى‏ دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير هستم يا تو؟!<ref><big>الخصال: ص 548 . بحار الانوار: ج 29 ص 8 .</big> </ref></big>
<big>تو را به خدا قسم مى‏ دهم (اى ابوبكر) ، آيا من صاحب اختيار تو و هر مسلمانى طبق حديث پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير هستم يا تو؟!<ref>الخصال: ص ۵۴۸ . بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۸ . </ref></big>


<big>چند روزى از ماجراى سقيفه و غصب خلافت نگذشته بود كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏ دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!</big>
<big>چند روزى از ماجراى سقيفه و غصب خلافت نگذشته بود كه مأموران سقيفه با در دست داشتن مدركى به نام صحيفه، صاحب غدير را كشان كشان براى بيعت اجبارى با ابوبكر به مسجد آوردند. آنان در حالى كه شمشيرها را بالاى سر او گرفته بودند دستور مى‏ دادند كه هر چه زودتر با غاصب حق او بيعت كند!!</big>
خط ۳۵۹: خط ۳۵۹:
<big>تو گفتى: پدر و مادرم فدايت يا رسول‏ اللَّه، هر گاه چنين شد دستور مى ‏دهى چه كنم؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما.</big>
<big>تو گفتى: پدر و مادرم فدايت يا رسول‏ اللَّه، هر گاه چنين شد دستور مى ‏دهى چه كنم؟ فرمود: اگر يارانى بر عليه آنان يافتى با آنها جهاد كن و اعلام جنگ نما، و اگر يارانى نيافتى بيعت كن و خون خود را حفظ نما.</big>


<big>على ‏عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى‏ نمودند در راه خدا با شما جهاد مى‏ كردم. ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به خلافت دست پيدا نخواهد كرد.<ref><big>كتاب سليم: ص 153 ح 4. بحار الانوار: ج 28 ص 273.</big></ref></big>
<big>على ‏عليه السلام فرمود: به خدا قسم، اگر آن چهل نفر كه با من بيعت كردند وفا مى‏ نمودند در راه خدا با شما جهاد مى‏ كردم. ولى به خدا قسم بدانيد كه احدى از نسل شما تا روز قيامت به خلافت دست پيدا نخواهد كرد.<ref>كتاب سليم: ص ۱۵۳ ح ۴. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref></big>


<big>  در نامه عمر به معاويه -  كه از پشت پرده با هم سخن گفته ‏اند -  نمونه‏ هايى از كينه را مى ‏بينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمى ‏شد به عمق آن جنايت پى برد.<ref><big>بحار الانوار: ج 30 ص 287-300 .</big></ref></big>
<big>  در نامه عمر به معاويه -  كه از پشت پرده با هم سخن گفته ‏اند -  نمونه‏ هايى از كينه را مى ‏بينيم، كه اگر خود او تصريح نكرده بود از ظاهر عمل نمى ‏شد به عمق آن جنايت پى برد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۸۷-۳۰۰ .</ref></big>


<big>درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد براى بيعت به كار گرفته مى‏ گويد:</big>
<big>درباره قساوتى كه در بردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد براى بيعت به كار گرفته مى‏ گويد:</big>
خط ۳۸۷: خط ۳۸۷:
<big>ابوبكر گفت: اى بريده، اين جريان درست است، ولى تو غايب بودى و ما حاضر بوديم، و بعد از هر مسئله ‏اى مسئله ديگرى پيش مى‏ آيد!</big>
<big>ابوبكر گفت: اى بريده، اين جريان درست است، ولى تو غايب بودى و ما حاضر بوديم، و بعد از هر مسئله ‏اى مسئله ديگرى پيش مى‏ آيد!</big>


<big>عمر گفت: اى بريده، تو را به اين موضوع چه كار است؟ و چرا در اين مسئله دخالت مى‏ كنى؟! بريده گفت: به خدا قسم در شهرى كه شما در آن حكمران باشيد سكونت نخواهم كرد. عمر دستور داد او را زدند و بيرون كردند!<ref><big>كتاب سليم: حديث 48.</big></ref></big>
<big>عمر گفت: اى بريده، تو را به اين موضوع چه كار است؟ و چرا در اين مسئله دخالت مى‏ كنى؟! بريده گفت: به خدا قسم در شهرى كه شما در آن حكمران باشيد سكونت نخواهم كرد. عمر دستور داد او را زدند و بيرون كردند!<ref><big>كتاب سليم: حديث ۴۸.</big></ref></big>


<big>ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت‏ هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره‏ اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل ‏بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوا پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. سپس حضرت به خانه بازگشتند.<ref><big>بحار الانوار: ج 28 ص 248.</big> </ref></big>
<big>ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت‏ هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا و مطالبى ديگر، فرمود: ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ... . من صاحب روز غديرم و درباره من سوره‏ اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل ‏بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوا پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند. سپس حضرت به خانه بازگشتند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸. </ref></big>


<big>بار اول كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند و آن حضرت امتناع فرمود و احتجاجاتى نمود، بشير بن سعيد و عده ‏اى از انصار كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى‏ شنيدند، حتى دو نفر در امامت تو اختلاف نمى‏ كردند.</big>
<big>بار اول كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را به اجبار براى بيعت با ابوبكر آوردند و آن حضرت امتناع فرمود و احتجاجاتى نمود، بشير بن سعيد و عده ‏اى از انصار كه طرفدار ابوبكر بودند گفتند: اى اباالحسن، اگر انصار اين سخنان را قبل از بيعت با ابوبكر از تو مى‏ شنيدند، حتى دو نفر در امامت تو اختلاف نمى‏ كردند.</big>
خط ۳۹۵: خط ۳۹۵:
<big>حضرت در پاسخ فرمود: ... به خدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسى براى خلافت خود را بالا بگيرد و با ما اهل‏ بيت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام داديد حلال به شمارد! گمان ندارم پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم براى احدى حجتى و براى گوينده ‏اى سخنى باقى گذاشته باشد. قسم مى‏ دهم كسانى را كه از پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيدند كه مى ‏فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله» ، برخيزند و به آنچه شنيده ‏اند شهادت دهند.</big>
<big>حضرت در پاسخ فرمود: ... به خدا قسم هرگز ترس آن نداشتم كه كسى براى خلافت خود را بالا بگيرد و با ما اهل‏ بيت در آن نزاع كند و آنچه شما انجام داديد حلال به شمارد! گمان ندارم پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم براى احدى حجتى و براى گوينده ‏اى سخنى باقى گذاشته باشد. قسم مى‏ دهم كسانى را كه از پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير خم شنيدند كه مى ‏فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله» ، برخيزند و به آنچه شنيده ‏اند شهادت دهند.</big>


<big>دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجراى غدير شهادت دادند، و ساير مردم هم در اين باره مطالبى گفتند و سر و صدا بلند شد. عمر ترسيد مردم سخنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بپذيرند، و لذا مجلس را تعطيل كرد!!<ref><big>بحار الانوار: ج 28 ص 186. اثبات الهداة: ج 2 ص 115.</big> </ref></big>
<big>دوازده نفر از اهل بدر برخاستند و به ماجراى غدير شهادت دادند، و ساير مردم هم در اين باره مطالبى گفتند و سر و صدا بلند شد. عمر ترسيد مردم سخنان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بپذيرند، و لذا مجلس را تعطيل كرد!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵. </ref></big>


<big>بار دوم كه اهل سقيفه به خانه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حمله كردند، و درب خانه را آتش زدند و شكستند و بدون اجازه وارد شدند و حضرت زهرا و حضرت محسن‏ عليهما السلام را بين در و ديوار قرار دادند و جراحات سنگينى بر ايشان وارد كردند كه منجر به شهادت هر دو گل پيامبرصلى الله عليه وآله گرديد، و طناب به گردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام انداختند و شمشيرها بر سر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گرفتند و به اجبار آن حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند، در همان حال ابوبكر بر فراز منبر بود و عمر مى‏ گفت: بيعت كن وگرنه تو را مى‏ كشيم!</big>
<big>بار دوم كه اهل سقيفه به خانه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام حمله كردند، و درب خانه را آتش زدند و شكستند و بدون اجازه وارد شدند و حضرت زهرا و حضرت محسن‏ عليهما السلام را بين در و ديوار قرار دادند و جراحات سنگينى بر ايشان وارد كردند كه منجر به شهادت هر دو گل پيامبرصلى الله عليه وآله گرديد، و طناب به گردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام انداختند و شمشيرها بر سر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گرفتند و به اجبار آن حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند، در همان حال ابوبكر بر فراز منبر بود و عمر مى‏ گفت: بيعت كن وگرنه تو را مى‏ كشيم!</big>
خط ۴۰۳: خط ۴۰۳:
<big>سپس حضرت آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله به طور علنى نزد عموم مردم فرموده بود برايشان يادآور شد، و همه تصديق مى‏ كردند و مى ‏گفتند: آرى بخدا قسم شنيديم.</big>
<big>سپس حضرت آنچه پيامبرصلى الله عليه وآله به طور علنى نزد عموم مردم فرموده بود برايشان يادآور شد، و همه تصديق مى‏ كردند و مى ‏گفتند: آرى بخدا قسم شنيديم.</big>


<big>شايد بتوان گفت كه شيرين ‏ترين و تلخ ‏ترين احتجاج به غدير همين مورد است كه صاحب غدير از زير شمشيرهاى آخته ‏اى كه بر سر او گرفته‏ اند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى  نموده است!<ref><big>بحار الانوار: ج 28 ص 273.</big></ref></big>
<big>شايد بتوان گفت كه شيرين ‏ترين و تلخ ‏ترين احتجاج به غدير همين مورد است كه صاحب غدير از زير شمشيرهاى آخته ‏اى كه بر سر او گرفته‏ اند و از حلقومى كه در فشار طناب غاصبين بود، نام غدير را بر زبان جارى  نموده است!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳.</ref></big>


<big>  يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه غدير به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:</big>
<big>  يكى از آياتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد امتحان امت در خطبه غدير به آن استشهاد فرمود آيه ۱۴۴ سوره آل عمران است:</big>


<big>«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref><big>آل عمران /  144.</big> </ref>:</big>
<big>«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ، أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّه شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّه الشَّاكِرِينَ»<ref><big>آل عمران /  ۱۴۴.</big> </ref>:</big>


<big>«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده ‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى‏ گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى‏ رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى‏ دهد» .</big>
<big>«و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او پيامبران بوده ‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به عقب باز مى‏ گرديد، و هركس به عقب باز گردد به خدا هيچ ضررى نمى‏ رساند و به زودى خدا شاكرين را جزا مى‏ دهد» .</big>