۲۱٬۹۷۲
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱٬۰۲۷: | خط ۱٬۰۲۷: | ||
<big>ابوبكر گفت: يا رسول اللَّه! به خدا قسم به هيچ چيز اهميت نداده ام به اندازه اى كه به اين بيعت اهميت مى دهم. من اميدوار شدم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!!< | |||
<big>ابوبكر گفت: يا رسول اللَّه! به خدا قسم به هيچ چيز اهميت نداده ام به اندازه اى كه به اين بيعت اهميت مى دهم. من اميدوار شدم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!!</big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...».</big> | |||
<big>پس از اتمام خطبه غدير و مراسم بيعت همگانى به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله، وقتى ابوبكر و عمر از خيمه بيعت فاصله گرفتند شعله هاى كينه زبانه كشيد.<ref>بحار الانوار: ج 36 ص126، 169، 248 و ج37 ص120، 311. عوالم العلوم: ج3/15 ص136.</ref></big> | |||
<big>ابوبكر به عمر گفت: واقعاً كرامت بزرگى براى على تدارک ديده است! عمر نگاه تندى به او كرد و گفت: «نه به خدا قسم، ابداً سخن او را نمى پذيرم و از او اطاعت نمى كنم».</big> | |||
<big>سپس دوشادوش يكديگر به راه افتادند در حالى كه مى گفتند: «هرگز درباره آنچه گفت تسليم او نخواهيم شد».</big> | |||
<big>آنان در حالى كه دست در دست يكديگر داشتند مى گفتند: «هرگز چيزى از آنچه گفت برايش با سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد. اين قدر كه مقام پسر عمويش را بالا مى برد هنوز به آرزوى خود نرسيده. اگر مى توانست او را پيامبر قرار مى داد.</big> | |||
<big>اگر هلاک شود بين او و اهدافش فاصله مى اندازيم».</big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |