پژوهشی در اسباب نزول آیه اکمال: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۲۲: خط ۴۲۲:
نزول آیه«اکمال دین» یکى از حوادث حجةالوداع است. جاى ستایش خداست که مى توان براى کشف حقیقت در باب سبب نزول این آیه در احادیث مربوط به حجةالوداع جست و جو کرد، این وداع رسمى، در پى هشدار و اعلان پیشین خدا و تدارک گسترده پیامبرصلی الله علیه وآله واقع شد. یک صد هزار یا یک صد و بیست هزار تن از مسلمانان بر این سفره تاریخى حاضر شدند، و شمار بسیارى از وقایع آن و رفتار و گفتار پیامبر را در آن واقعه را بیان کرده اند، و روایت کرده اند که حضرت در اثناى آن پنج بار یا بیشتر سخن راند؛ روز حرکتش از مدینه و مکانهایى که از آنها گذشته یا در آنها توقف کرده، زمان ورودش به مکه، زمان و چگونگى انجام مناسکش… بازگشت و وقایع آن را تا ورودش به مدینه، همه و همه را نقل کرده اند، و گفته اند که پس از آن حدود دو ماه یعنى باقى عمر شریفشان را در مدینه گذراندند.
نزول آیه«اکمال دین» یکى از حوادث حجةالوداع است. جاى ستایش خداست که مى توان براى کشف حقیقت در باب سبب نزول این آیه در احادیث مربوط به حجةالوداع جست و جو کرد، این وداع رسمى، در پى هشدار و اعلان پیشین خدا و تدارک گسترده پیامبرصلی الله علیه وآله واقع شد. یک صد هزار یا یک صد و بیست هزار تن از مسلمانان بر این سفره تاریخى حاضر شدند، و شمار بسیارى از وقایع آن و رفتار و گفتار پیامبر را در آن واقعه را بیان کرده اند، و روایت کرده اند که حضرت در اثناى آن پنج بار یا بیشتر سخن راند؛ روز حرکتش از مدینه و مکانهایى که از آنها گذشته یا در آنها توقف کرده، زمان ورودش به مکه، زمان و چگونگى انجام مناسکش… بازگشت و وقایع آن را تا ورودش به مدینه، همه و همه را نقل کرده اند، و گفته اند که پس از آن حدود دو ماه یعنى باقى عمر شریفشان را در مدینه گذراندند.


پژوهشگر شیعى در اینجا با مشکلى روبرو نمى شود چرا که با توجّه به روایات اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله، روایات معارض به آنها را رها مى کند. عالم شیعى در این زمینه روایتهاى صحیحى در دست دارد که برخى روایتهاى اهل سنّت نیز آنها را تأبید مى کنند.
پژوهشگر شیعى در اینجا با مشکلى روبرو نمى شود چرا که با توجّه به روایات اهل بیت پیامبرعلیهم السلام، روایات معارض به آنها را رها مى کند. عالم شیعى در این زمینه روایتهاى صحیحى در دست دارد که برخى روایتهاى اهل سنّت نیز آنها را تأبید مى کنند.


اما محقق سنّى با مشکل مواجه است؛ زیرا سرگردان مى شود که با دو مجموعه روایات متعارض چگونه رفتار کند و کدام دسته را ترجیح دهد و کدام را رد کند.
اما محقق سنّى با مشکل مواجه است؛ زیرا سرگردان مى شود که با دو مجموعه روایات متعارض چگونه رفتار کند و کدام دسته را ترجیح دهد و کدام را رد کند.
خط ۴۳۴: خط ۴۳۴:
'''۲-'''اگر کوتاه بیاییم و بگوییم احادیث اهل بیت علیهم السلام درباره سبب نزول آیه اکمال دین و احادیث سنّى، موافق چیزى بیش از رأى اهل بیت علیهم السلام در این باب نیست، و به این ترتیب تعارض میان اقوال اصحاب، درباره سبب نزول آیه است؛ یا به عبارت دیگر تعارض میان قول یک صحابى و قول برخى امامان علیهم السلام است، آن گاه مى گوییم: پیامبرصلی الله علیه وآله امتش راسفارش فرمود تا دین را ازاهل بیتش بگیرند،نه ازاصحابش این موضوع در حدیث ثقلین ـ که نزد همه حدیثى صحیح و متواتر است ـ آمده است. حدیث ثقلین سخن رسول خداصلی الله علیه وآله است که در«مسند احمد» آمده است:
'''۲-'''اگر کوتاه بیاییم و بگوییم احادیث اهل بیت علیهم السلام درباره سبب نزول آیه اکمال دین و احادیث سنّى، موافق چیزى بیش از رأى اهل بیت علیهم السلام در این باب نیست، و به این ترتیب تعارض میان اقوال اصحاب، درباره سبب نزول آیه است؛ یا به عبارت دیگر تعارض میان قول یک صحابى و قول برخى امامان علیهم السلام است، آن گاه مى گوییم: پیامبرصلی الله علیه وآله امتش راسفارش فرمود تا دین را ازاهل بیتش بگیرند،نه ازاصحابش این موضوع در حدیث ثقلین ـ که نزد همه حدیثى صحیح و متواتر است ـ آمده است. حدیث ثقلین سخن رسول خداصلی الله علیه وآله است که در«مسند احمد» آمده است:


از ابوسعید نقل شده که گفت: رسول خداصلى الله علیه و سلم فرمود:{{متن عربی|انى تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماءِ إلى الارض و عترتى اهل بیتى، وانهما لن یفترقا حتى یردا علىّ الحوض}}.<ref>مسند احمد ابن حنبل؛ج۳،ص۱۴ ونیزج۳،ص۱۷و۲۶و۵۹ونیزج۴،ص۳۶۶و۳۷۱.</ref>
از ابوسعید نقل شده که گفت: رسول خداصلى الله علیه و سلم فرمود:{{متن عربی|إنّي تَارِکٌ فِيكُمُ الثّقلَيْنِ ، و أحَدُهُما أكْبَرُ مِنَ الآخَرِ : كِتابُ اللّه ِ حَبْلٌ مَمْدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَى الأرضِ، و عِتْرَتي أهلُ بَيْتي ،و إنَّهُما لَن يَفْتَرِقا حتّى يَرِدا علَيَّ الحَوضَ}}.<ref>مسند احمد ابن حنبل؛ج۳،ص۱۴ ونیزج۳،ص۱۷و۲۶و۵۹ونیزج۴،ص۳۶۶و۳۷۱.</ref>


این حدیث را همچنین«سنن دارمى»<ref>سنن دارمی؛ج۲،ص۴۳۱.</ref> و«صحیح مسلم»<ref>صحیح مسلم؛ج۷،ص۱۲۲.</ref>و«مستدرک»<ref>المستدرک علی الصحیحین؛ج۳،ص۱۰۹و۱۴۸.</ref> روایت کرده اند و آن را بر اساس معیار بخارى و مسلم و دیگران صحیح دانسته است. همچنین بیهقى در«سُنن» خود این حدیث را آورده<ref>سنن بیهقی؛ج۲،ص۱۴۸.</ref>و دیگران نیز به نقل آن پرداخته اند.
این حدیث را همچنین«سنن دارمى»<ref>سنن دارمی؛ج۲،ص۴۳۱.</ref> و«صحیح مسلم»<ref>صحیح مسلم؛ج۷،ص۱۲۲.</ref>و«مستدرک»<ref>المستدرک علی الصحیحین؛ج۳،ص۱۰۹و۱۴۸.</ref> روایت کرده اند و آن را بر اساس معیار بخارى و مسلم و دیگران صحیح دانسته است. همچنین بیهقى در«سُنن» خود این حدیث را آورده<ref>سنن بیهقی؛ج۲،ص۱۴۸.</ref>و دیگران نیز به نقل آن پرداخته اند.
خط ۴۴۴: خط ۴۴۴:
شگفت این که نسایى خود از عمر روایت مى کند که این آیه در عرفات و در روز جمعه نازل شد!<ref>همان؛ج۸،ص۱۱۴.</ref>
شگفت این که نسایى خود از عمر روایت مى کند که این آیه در عرفات و در روز جمعه نازل شد!<ref>همان؛ج۸،ص۱۱۴.</ref>


'''۴-'''بخارى گفته است سفیان ثورى، که از پیشوایان حدیث و کلام در نزد آنان است، با این قول که نزول آیه روز عرفه و در روز جمعه بوده موافق نیست. عبارت بخارى این است:{{متن عربی|قال سفیان و أشک کان یوم الجمعه ام لا…}}.<ref>صحیح بخاری؛ج۵،ص۱۲۷.</ref>
'''۴-'''بخارى گفته است سفیان ثورى، که از پیشوایان حدیث و کلام در نزد آنان است، با این قول که نزول آیه روز عرفه و در روز جمعه بوده موافق نیست. عبارت بخارى این است:{{متن عربی|قَالَ سُفْيَانُ: وَ أَشُكُّ كَانَ يَوْمَ الجُمُعَةِ أَمْ لاَ...}}.<ref>صحیح بخاری؛ج۵،ص۱۲۷.</ref>


روایات فراوانى وجود دارد که تردید سفیان را تأیید مى کند، بلکه ـ چنانکه خواهد آمد ـ چنین مى نماید که سفیان با خلیفه و گروهى که او گماشته بود تا همه روایات مربوط به حوادث حجةالوداع و بلکه حوادث تاریخ را بر اساس این که روز عرفه روز جمعه بوده است تنظیم کنند، مدارا مى کرد.
روایات فراوانى وجود دارد که تردید سفیان را تأیید مى کند، بلکه ـ چنانکه خواهد آمد ـ چنین مى نماید که سفیان با خلیفه و گروهى که او گماشته بود تا همه روایات مربوط به حوادث حجةالوداع و بلکه حوادث تاریخ را بر اساس این که روز عرفه روز جمعه بوده است تنظیم کنند، مدارا مى کرد.
خط ۴۸۴: خط ۴۸۴:
ابن حزم در پاسخ به این مطلب به تکاپو افتاده و در«المحلّى» چنین گفته است:
ابن حزم در پاسخ به این مطلب به تکاپو افتاده و در«المحلّى» چنین گفته است:


مسئله: هرگاه امام روز عرفه را با روز جمعه مصادف یافت، باید نماز را به جهر بخواند، یعنى نماز جمعه بخواند و باید در منى و مکه نیز نماز جمعه بخواند، زیرا نصّى بر نهى از این امر نیامده است، و خداى تعالى مى فرماید:{{قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}، و وجوب نماز جمعه را به روز عرفه و منى در عرفه و منى تخصیص نزده است.
مسئله: هرگاه امام روز عرفه را با روز جمعه مصادف یافت، باید نماز را به جهر بخواند، یعنى نماز جمعه بخواند و باید در منى و مکه نیز نماز جمعه بخواند، زیرا نصّى بر نهى از این امر نیامده است، و خداى تعالى مى فرماید:{{قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>جمعه/۹.</ref>، و وجوب نماز جمعه را به روز عرفه و منى در عرفه و منى تخصیص نزده است.


از طریق محمد بن عبدالسلام الخشنى و او از محمد بن المثنى و وى از مسلم بن ابراهیم و ایشان از شبربن منصور و او از ابن جریج و وى از عطاءِ بن ابى رباح براى ما روایت کرده اند که گفت: هرگاه روز جمعه با روز عرفه مصادف گردید، امام نماز را به جهر مى خواند(حمد و سوره را بلند مى خواند). همچنین از عبدالرزاق به نقل از ابن جریج و او از عطاءِ همانند این، روایت شده است….
از طریق محمد بن عبدالسلام الخشنى و او از محمد بن المثنى و وى از مسلم بن ابراهیم و ایشان از شبربن منصور و او از ابن جریج و وى از عطاءِ بن ابى رباح براى ما روایت کرده اند که گفت: هرگاه روز جمعه با روز عرفه مصادف گردید، امام نماز را به جهر مى خواند(حمد و سوره را بلند مى خواند). همچنین از عبدالرزاق به نقل از ابن جریج و او از عطاءِ همانند این، روایت شده است….
۷۶۴

ویرایش