ابوبکر بن ابی قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
<big>در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام يا يكى از ائمه ‏عليهم السلام خود را به آنان نشان مى ‏دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى ‏كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند. در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟</big>
<big>در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام يا يكى از ائمه ‏عليهم السلام خود را به آنان نشان مى ‏دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى ‏كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند. در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟</big>


<big>عرض كرد: چگونه مى‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خدا چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است.</big>
<big>عرض كرد: چگونه مى ‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خدا چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است.</big>


<big>فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه‏اى از آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.</big>
<big>فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه‏اى از آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.</big>
خط ۱٬۲۱۶: خط ۱٬۲۱۶:


<big>در تو شباهتى به عيسى بن مريم ‏عليه السلام وجود دارد. اگر نبود كه گروه‏ هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى ‏گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏ گذشتى خاک پاى تو را بر مى ‏داشتند و بدان تبرک مى‏ جستند.</big>
<big>در تو شباهتى به عيسى بن مريم ‏عليه السلام وجود دارد. اگر نبود كه گروه‏ هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى ‏گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏ گذشتى خاک پاى تو را بر مى ‏داشتند و بدان تبرک مى‏ جستند.</big>




خط ۱٬۲۲۵: خط ۱٬۲۲۶:


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[حارث بن نعمان فهرى]].</big>
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[حارث بن نعمان فهرى]].</big>
== <big>عمر، شيطانِ ابوبكر</big><ref>غدير در قرآن: ج 1 ص244، 253.</ref> ==
<big>از جمله آياتى كه در سفر حجةالوداع و پيش از اتمام مراسم حج در مورد صحيفه ملعونه اول و اِخبار خداوند از آن بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد اين آيه بود:</big>
<big>«وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ. وَ إِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ. حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ»<ref>زخرف/36-38.</ref></big>:
<big>«هركس از ذكر خداوند رحمان غافل شود شيطانى را براى او بر مى‏ انگيزيم كه قرين او خواهد بود. و چنين كسانى آنان را از راه راست مانع مى ‏شوند و گمان مى ‏كنند كه هدايت يافته ‏اند.</big>
<big>تا هنگامى كه نزد ما مى‏ آيد خواهد گفت: اى كاش بين من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، و چه بد قرينى بودى».</big>
<big>اين قسمت از آيه: «نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» كه در مورد اصحاب صحيفه نازل شده، به صراحت در سخن ابوبكر آمده است كه بارها اين گفته را بر فراز منبر تكرار مى‏ كرد:</big>
<big>«انَّ لى شَيْطاناً يَعْتَرينى، فَانِ اسْتَقَمْتُ فَاعينُونى وَ انْ زِغْتُ فَقَوِّمُونى»: «مرا شيطانى است كه بر من عارض مى ‏شود! اگر راه درست پيمودم مرا يارى كنيد، و اگر انحراف پيدا كردم مرا به راه درست باز گردانيد»!<ref>بحار الانوار: ج 30 ص 495. </ref></big>
<big>عمر نيز شخصاً به اين مسئله اقرار كرده كه منظور ابوبكر از اين «شيطان» من بودم، آنجا كه به معاويه نامه‏ اى سِرّى مى‏ نويسد و اسرار غصب خلافت را با او در ميان مى‏ گذارد و از جمله مى‏ گويد:</big>
<big>ابوبكر بر فراز منبر گفت: «بدانيد كه مرا شيطانى است كه بر من عارض مى‏ شود»، و از اين شيطان غير مرا قصد نكرده بود!<ref>بحار الانوار: ج 30 ص 292.</ref></big>
<big>در روايت امام باقرعليه السلام «إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ»<ref>مجادله/10.</ref>به عمر تفسير شده است.<ref>بحار الانوار: ج 17 ص 29 ح 7 و ج 28 ص 85 و ج 37 ص 85 ح 2. تفسير القمى: ج 2 ص 356. </ref></big>
<big>يعنى در چنين نجوايى كه بر عليه خلافت شد نيازى به ابليس نبود، و خود عمر با شيطنتى كه داشت بالاتر از شيطان عمل مى‏ كرد؛ و از همين تطبيق آيه مهر «شيطانى بودن» بر پيشانى عمر نقش مى‏ بندد.</big>
<big>از همين كلام امام باقرعليه السلام نتيجه گرفته مى ‏شود كه مؤسس اساس غصب خلافت و نقطه آغاز همه اقدامات ضد ولايت اهل ‏بيت‏ عليهم السلام [[عمر بن الخطاب]] است؛ زيرا اين نجوى از ابوبكر و عمر آغاز شد و كم كم افرادى به آن اضافه شدند، و طبق فرموده حضرت اين عمر بوده كه ابوبكر را هم تحريک كرده و از يك نفر به دو نفر رسانده است.</big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==