حسن بن حسن (مثنی): تفاوت میان نسخه‌ها

۵٬۴۲۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ نوامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
<big>وجه سوم: اگر عبارت «هان اى مردم، هر آينه على ولى امر شما پس از من و كسى است كه به امر من در ميان مردم قيام می كند» نصّ صريح در امامت و خلافت باشد و بی‏شک و شبهه به مطلوب دلالت كند، به ‏گونه‏اى كه مجالى براى هيچ تأويل و احتمالى بر جاى نگذارد، ساير نصوص امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه مشتمل بر واژگان «امامت» يا «خلافت» است -  و پيشتر بعضى از آنها را گفتيم -  به قطع و يقين دالّ بر مطلوب خواهد بود. به اين سبب، تاويلات تاويل‏گران و احتمالات متعصّبان بر باد می ‏رود.</big>
<big>وجه سوم: اگر عبارت «هان اى مردم، هر آينه على ولى امر شما پس از من و كسى است كه به امر من در ميان مردم قيام می كند» نصّ صريح در امامت و خلافت باشد و بی‏شک و شبهه به مطلوب دلالت كند، به ‏گونه‏اى كه مجالى براى هيچ تأويل و احتمالى بر جاى نگذارد، ساير نصوص امامت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام كه مشتمل بر واژگان «امامت» يا «خلافت» است -  و پيشتر بعضى از آنها را گفتيم -  به قطع و يقين دالّ بر مطلوب خواهد بود. به اين سبب، تاويلات تاويل‏گران و احتمالات متعصّبان بر باد می ‏رود.</big>


<span dir="RTL"> </span>
<big>هفده. معارضه گفتار منسوب به حسن مثنّى با آنچه از نوه او روايت مى‏كنند</big>
 
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span> <big>افزون بر اينها، اين حديثى كه به حسن مثنّى نسبت می دهند، اگر صدق و جواز استدلال به آن پذيرفته شود، با آنچه از نوه وى محمد بن عبداللَّه بن حسن مثنّى روايت می ‏كنند در تعارض است. فخرالدين رازى در تفسير آيه «وَ اُولُوا الأرحامِ بَعضُهُم أولى بِبَعضٍ»<ref>انفال /  ۷۵</ref></big><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span><big>محمد بن عبداللَّه بن حسن بن حسن بن على بن ابیطالب -  كه خدا از همگی ‏شان راضى باشد -  در نامه‏اش به ابوجعفر منصور (خلفيه عبّاسى)به اين آيه تمسّک كرد كه امام پس از رسول‏ خداصلى الله عليه و آله على بن ابی‏طالب است‏  و گفت كه اين آيه به ثبوت اولويّت دلالت می ‏كند، و چون در آيه معيّن نشده كه ثبوت اين اولويت در چه چيزى است، بايد آن را بر همه چيز حمل كرد. مگر چيزى كه با دليل از شمول اولويت خارج شود.</big>
 
<big>در اين صورت، امامت نيز در اين اولويت جاى خواهد گرفت. روا نيست كه گفته شود: ابوبكر از خويشاوندان است، زيرا نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله سوره برائت را به او داد تا به قوم ابلاغ كند. سپس على‏ عليه السلام را پشت سر او فرستاد و فرمان داد كه على ‏عليه السلام ابلاغ‏ كننده سوره باشد، و فرمود: اين سوره را تنها مردى ابلاغ می كند كه از من است. اين دلالت می ‏كند كه ابوبكر از او نبود. اين است وجه استدلال به اين آيه.<ref>تفسير رازى: ج ۱۵ ص ۲۱۳. </ref></big>
 
ا<big>ما آنچه به حسن مثنّى نسبت داده ‏اند، قطعاً دروغى است كه به او بسته‏ اند و استدلال به آن هرگز روا نيست؛ ابوالعباس مبرّد نامه‏ هاى ردّ و بدل شده ميان منصور دوانيقى و محمد بن عبداللَّه بن حسن علوى -  كه بر او شوريده بود -  را آورده، كه ابتدا نامه تهديدآميز منصور و سپس پاسخ محمد بن عبداللَّه را آورده است. وى در آن نامه می گويد:</big>
 
<big>... بی ترديد میدانى كه حق، حق ماست، و شما به سبب ما به دنبال آن رفتيد و با يارى پيروان ما براى رسيدن به آن برخاستيد و به فضل ما از آن بهره ‏مند گشتيد. نيک میدانى كه پدر ما على‏ عليه السلام جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و امام بود. چگونه شما وصايت و امامت را به جاى ما كه زنده هستيم به ارث برديد؟ شما می ‏دانيد كه هيچ يک از بنی ‏هاشم به مانند فضيلت ما دست نمی يابد... .</big>
 
<big>از ميان پيامبران، برترين آنان محمد و از ميان اصحاب، پيشتاز ايشان در اسلام آوردن و گسترده‏ ترين آنان از جهت علم و جهادگرترين آنان على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام والد من بوده ‏اند... .</big>
 
<big>می بينيم كه محمد بن عبداللَّه بن حسن در اين نامه، تصريح كرده كه پدر ما على وصىّ و امام بود. در پاسخ منصور به اين نامه آمده است كه پدرت به هر شكلى خلافت را طلب كرد: ... پدرت (اميرالمومنين‏ عليه السلام) به هر شكلى خلافت را طلب كرد؛ تا جايى كه فاطمه ‏عليها السلام را از خانه بيرون می ‏برد تا با مسلمانان محاجّه كند. او فاطمه‏ عليها السلام را پنهانى پرستارى كرد، و شبانه به خاكش سپرد. اما خواستِ مردم تنها پيش انداختن ابوبكر و عمر بود. پدرت در زمان وفات رسول‏ خداصلى الله عليه و آله حاضر بود، ولى حضرتش ديگرى را به اقامه نماز امر كرد. سپس مردم يكى يكى صحابه را به امامت گماردند، ولى پدرت را برنگزيدند.<ref>۱ كامل مبرّد: ج ۲ ص ۳۸۲. ابن ‏اثير و ابن‏ خلدون نيز اين نامه‏ ها را در تواريخ شان نقل كرده ‏اند: كامل ابن‏ اثير: ج ۵ ص۵۳۶  - ۵۴۲ . خواننده گرامى توجه دارد كه گفتار منقول از منصور دوانقى آكنده از دروغ و مغالطه است (مترجم)</ref></big>


== <big>پانویس</big> ==
== <big>پانویس</big> ==