آيه ۶۱ توبه و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۷: خط ۹۷:


===== گفتگو در خيمه نفاق =====
===== گفتگو در خيمه نفاق =====
سه نفر از منافقين پس از خطابه و [[بیعت منافقین با امیر المومنین علیه السلام|بیعت]] غدير در خيمه خود جمع شده بودند.
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] كه در غدير حاضر بوده ماجراى دوم را كه مربوط به حذیفه است چنين نقل مى‏ كند:


يكى از آن ها گفت: محمد احمق است (العیاذ بالله) اگر گمان مى‏ كند [[جانشین|خلافت]] بعد از او براى حضرت امیر سازگار خواهد بود.
آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست حضرت امیر عليه السلام را گرفته و فرمودند:


ديگرى گفت: او را احمق مى‏ خوانى! آيا نمى‏ دانى او مجنون است (العیاذ بالله)؟ سومى گفت: چه احمق باشد و چه مجنون، به خدا قسم آنچه مى‏ گويد هرگز نخواهد شد.
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، بعد از آن بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] نيز همراه من بود.


پيرمردى از ميان مردم گفت: اگر ما بين اقوام خود آن گونه كه او مى‏ گويد باشيم، از خران بدتريم!!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۳.</ref>
در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى‏ گويد: به خدا قسم محمد (العیاذ بالله) احمق است اگر فكر مى‏ كند كار خلافت بعد از او براى على (حضرت امیر علیه السلام) به نتيجه خواهد رسيد!!
 
ديگرى گفت: او را احمق حساب مى‏ كنى؟! آيا نمى‏ دانى كه او ديوانه است، و نزديک بود نزد همسر ابن ابى‏ كبشه از جنون بی هوش شود!!
 
سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى‏ گويد نخواهد شد!!
 
حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت:
 
در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى ‏شود چنين كارى را می كنيد؟! به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد.
 
گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت دارى است!!
 
حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت دارى همسايه است، و نه اين مجلس شما از آن گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم.
 
گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى‏ خواهى انجام ده.
 
به خدا قسم ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته ‏ايم و تو نسبت دروغ به ما مى ‏دهى! تو خيال مى‏ كنى پيامبر سخن تو را مى ‏پذيرد و گفته ما را تكذيب مى‏ كند در حالى كه ما سه نفريم!!
 
حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى‏ خواهيد بگوييد!
 
سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه حضرت امیر ‏عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند.
 
او گفتار منافقين را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته ‏ايد؟
 
گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته‏ ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است!!
 
در اينجا جبرئيل با اين آيه نازل شد:{{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ}}: «قسم ياد مى ‏كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده ‏اند».
 
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى‏ خواهند بگويند. به خدا قسم قلب من در سينه‏ ام مى ‏تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند من هم مقابله خواهم كرد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲،۵۲ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۵۴۶ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref>


با توجه به اين موارد كه نمونه‏ هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى‏ شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى ‏گردد.
با توجه به اين موارد كه نمونه‏ هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى‏ شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى ‏گردد.