امیرالمؤمنین (لقب): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ الله بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ الله...»</big><ref>توبه/۲۰، ۲۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص۳۵۲، ۳۵۳.</ref> ==
== <big>آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ الله بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ الله...»</big><ref>توبه/۲۰، ۲۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص۳۵۲، ۳۵۳.</ref> ==
<big>در خطابه غدير آياتى از قرآن به صورت اقتباس و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى ‏شود. مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه‏ هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است. آن پاداش بزرگ بهشت است و امان از آتش، و استقبال از محبين على‏ عليه السلام با سلام بهشتى.</big>
<big>در خطابه [[غدیر]] آياتى از [[قرآن]] به صورت [[اقتباس]] و [[تضمین]]، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ديده مى ‏شود. مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه‏ هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف ايمان حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است. آن پاداش بزرگ بهشت است و امان از آتش، و [[استقبال]] از محبين على‏ عليه السلام با سلام بهشتى.</big>


<big>اين آيات تضمين شده در كلام پيامبرصلى الله عليه وآله ۶ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۲۰ و ۲۱ [[سوره توبه]] است:</big>
<big>اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۶ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۲۰ و ۲۱ [[سوره توبه]] است:</big>


<big>«الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ الله بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ الله وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ. يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ»:</big>
<big>«الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ الله بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ الله وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ. يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ»:</big>


<big>«كسانى كه ايمان آورده و هجرت كنند و با اموال و جان‏ هايشان در راه خدا جهاد كنند مقام آنان نزد خداوند عظيم ‏تر است و آنان رستگارانند. پروردگارشان با رحمت و رضوان خود به آنان بشارت مى‏ دهد و بهشتى كه برايشان در آن نعمت‏ هاى پا برجاست».</big>
<big>«كسانى كه [[ایمان]] آورده و [[هجرت]] كنند و با [[اموال]] و جان‏ هايشان در راه خدا جهاد كنند مقام آنان نزد خداوند عظيم ‏تر است و آنان رستگارانند. پروردگارشان با رحمت و رضوان خود به آنان بشارت مى‏ دهد و بهشتى كه برايشان در آن نعمت‏ هاى پا برجاست».</big>
 
 


<big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
خط ۳۷: خط ۳۵:


== <big>آيه «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ الله إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها...»</big><ref>نحل/۹۱-۹۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۷۴-۳۷۷.</ref> ==
== <big>آيه «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ الله إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها...»</big><ref>نحل/۹۱-۹۴. غدير در قرآن: ج ۱ ص۳۷۴-۳۷۷.</ref> ==
<big>از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيات است:</big>
<big>از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده اين آيات است:</big>


<big>«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ الله إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ الله عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ الله يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ. وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِىَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ الله بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. وَ لَوْ شاءَ الله لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِى مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ الله وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»:</big>
<big>«وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ الله إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ الله عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ الله يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ. وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِىَ أَرْبى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ الله بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. وَ لَوْ شاءَ الله لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِى مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِيلِ الله وَ لَكُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ»:</big>


<big>«به پيمان خدا وفادار باشيد آنگاه كه پيمان مى ‏بنديد، و قسم‏هاى خود را بعد از مؤكد كردنِ آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود شاهد و ضامن گرفته ‏ايد، خدا مى‏ داند شما چه مى‏ كنيد. مانند كسى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى‏ كرد، كه قسم‏ هايتان را براى فريب يكديگر به كار بريد، تا گروهى بر گروه ديگر برترى يابد. خدا شما را بدين وسيله امتحان مى‏ كند و براى آن كه در روز قيامت برايتان روشن كند آنچه در آن اختلاف مى‏ كنيد. اگر خدا بخواهد شما را امت واحد قرار مى‏ دهد، ولى گروهى را گمراه و گروهى را هدايت مى ‏كند و حتماً مورد سؤال قرار خواهيد گرفت. درباره آنچه انجام مى ‏داديد. قسم ‏هاى خود را براى فريب بين خود بكار نبريد كه در نتيجه قدمى پس از ثابت بودن بلغزد و سختى را بچشيد به خاطر آنچه در برابر راه خدا مانع ايجاد كرديد و براى شما عذاب دردناكى است».</big>
<big>«به پيمان خدا وفادار باشيد آنگاه كه پيمان مى ‏بنديد، و قسم‏ هاى خود را بعد از مؤكد كردنِ آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود شاهد و ضامن گرفته ‏ايد، خدا مى‏ داند شما چه مى‏ كنيد. مانند كسى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى‏ كرد، كه قسم‏ هايتان را براى فريب يكديگر به كار بريد، تا گروهى بر گروه ديگر برترى يابد. خدا شما را بدين وسيله امتحان مى‏ كند و براى آن كه در روز قيامت برايتان روشن كند آنچه در آن اختلاف مى‏ كنيد. اگر خدا بخواهد شما را امت واحد قرار مى‏ دهد، ولى گروهى را گمراه و گروهى را هدايت مى ‏كند و حتماً مورد سؤال قرار خواهيد گرفت. درباره آنچه انجام مى ‏داديد. قسم ‏هاى خود را براى فريب بين خود بكار نبريد كه در نتيجه قدمى پس از ثابت بودن بلغزد و سختى را بچشيد به خاطر آنچه در برابر راه خدا مانع ايجاد كرديد و براى شما عذاب دردناكى است».</big>


<big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
خط ۴۷: خط ۴۵:
<big>خطابه غدير پايان يافته و مراسم بيعت آغاز گشته است. دو خيمه در كنار هم بر پا شده و مردم براى بيعت صف بسته‏ اند. صفى كه يكصد و بيست هزار نفر طى سه روز به نوبت وارد آن خواهند شد و با حضور در خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله ابتدا با آن حضرت پيمان خواهند بست و سپس به خيمه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ آيند و با اقرار به صاحب اختيارى او بر خود، با او دست بيعت داده «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرالمؤمنين» خواهند گفت.</big>
<big>خطابه غدير پايان يافته و مراسم بيعت آغاز گشته است. دو خيمه در كنار هم بر پا شده و مردم براى بيعت صف بسته‏ اند. صفى كه يكصد و بيست هزار نفر طى سه روز به نوبت وارد آن خواهند شد و با حضور در خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله ابتدا با آن حضرت پيمان خواهند بست و سپس به خيمه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مى‏ آيند و با اقرار به صاحب اختيارى او بر خود، با او دست بيعت داده «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرالمؤمنين» خواهند گفت.</big>


<big>در چنين شرايطى پيامبرصلى الله عليه وآله مقداد را براى بيعت به حضور پذيرفت و بعد از بيعت به او فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. مقداد به خيمه اميرالمؤمنين‏ صلى الله عليه وآله آمد و همان گونه بر حضرتش سلام داد و با او بيعت كرد.</big>
<big>در چنين شرايطى پيامبرصلى الله عليه و آله مقداد را براى بيعت به حضور پذيرفت و بعد از بيعت به او فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. مقداد به خيمه اميرالمؤمنين‏ صلى الله عليه و آله آمد و همان گونه بر حضرتش سلام داد و با او بيعت كرد.</big>


<big>سپس سلمان آمد و پيامبرصلى الله عليه وآله به او هم فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم اين كار را انجام داد. سپس به ابوذر فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم بدون هيچ گفتگويى اين كار را انجام داد. سپس به حذيفه و ابن‏ مسعود و عمار و بُرَيده اسلمى همين دستور را داد و آنان برخاستند و بدون هيچ گفتگويى امر آن حضرت را امتثال نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱۲۶، ۱۴۸ و ج۳۷ ص۳۱۱ ح۴۳. الیقین: ص۲۸۵. التحصین (ابن طاووس): ص۵۳۷.</ref></big>
<big>سپس سلمان آمد و پيامبر صلى الله عليه و آله به او هم فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم اين كار را انجام داد. سپس به ابوذر فرمود: برخيز و بر على به عنوان اميرالمؤمنين سلام كن. او هم بدون هيچ گفتگويى اين كار را انجام داد. سپس به حذيفه و ابن‏ مسعود و عمار و بُرَيده اسلمى همين دستور را داد و آنان برخاستند و بدون هيچ گفتگويى امر آن حضرت را امتثال نمودند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱۲۶، ۱۴۸ و ج۳۷ ص۳۱۱ ح۴۳. الیقین: ص۲۸۵. التحصین (ابن طاووس): ص۵۳۷.</ref></big>


<big>نوبت به ابوبكر و عمر رسيد كه براى بيعت وارد خيمه شده بودند. از ميان آن جمعيت انبوه، فقط اين دو نفر معترضانه گفتند: مِنَ الله وَ مِنْ رَسُولِهِ : آيا اين بيعت از طرف خدا و رسولش است؟</big>
<big>نوبت به ابوبكر و عمر رسيد كه براى بيعت وارد خيمه شده بودند. از ميان آن جمعيت انبوه، فقط اين دو نفر معترضانه گفتند: مِنَ الله وَ مِنْ رَسُولِهِ : آيا اين بيعت از طرف خدا و رسولش است؟</big>
خط ۷۵: خط ۷۳:
<big>تصريح به نزول آيه درباره ابوبكر و عمر، كه در روايت تصريح شده تنها كسانى كه لب به اعتراض گشودند اين دو نفر بودند، و با اين سخنرانى مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله گويى واضحات را دوباره مى ‏پرسيدند كه آيا اين دستور از طرف خداست يا از جانب خود مى‏ گويى؟</big>
<big>تصريح به نزول آيه درباره ابوبكر و عمر، كه در روايت تصريح شده تنها كسانى كه لب به اعتراض گشودند اين دو نفر بودند، و با اين سخنرانى مفصل پيامبرصلى الله عليه وآله گويى واضحات را دوباره مى ‏پرسيدند كه آيا اين دستور از طرف خداست يا از جانب خود مى‏ گويى؟</big>


<big>چنين سخنى را رو در روى مقام رسالت گفتن مانند سخن كفرآميز ديگر عمر كنار بستر پيامبرصلى الله عليه وآله است، كه وقتى حضرت دوات و قلم خواست تا نام امامان را بنويسد او گفت: «انَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ» و به مقام شامخ خاتم نبوت نسبت هذيان داد!<ref>كتاب سليم: ص ۳۹۹.</ref></big>
<big>چنين سخنى را رو در روى مقام رسالت گفتن مانند سخن كفرآميز ديگر عمر كنار بستر پيامبر صلى الله عليه و آله است، كه وقتى حضرت دوات و قلم خواست تا نام امامان را بنويسد او گفت: «انَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُرُ» و به مقام شامخ خاتم نبوت نسبت هذيان داد!<ref>كتاب سليم: ص ۳۹۹.</ref></big>


<big>لذا در روايتى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در پاسخ آنان فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى‏ شود؟ اشاره به اينكه اين سؤال استهزاء آميز است و براى تخريب اذهان به ميان آورده شده است؛ و به همين جهت پيامبرصلى الله عليه وآله فوراً جواب قاطعانه آنان را داد تا شبهه ‏اى به ميان نيايد.</big>
<big>لذا در روايتى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ آنان فرمود: آيا چنين مسئله بزرگى بدون امر خدا مى‏ شود؟ اشاره به اينكه اين سؤال [[استهزاء]] آميز است و براى تخريب اذهان به ميان آورده شده است؛ و به همين جهت پيامبر صلى الله عليه و آله فوراً جواب قاطعانه آنان را داد تا شبهه ‏اى به ميان نيايد.</big>


<big>'''نكته سوم: پيمان شكنان كيانند؟'''</big>
<big>'''نكته سوم: پيمان شكنان كيانند؟'''</big>


<big>خداوند با نزول اين آيه در موقعيتى كه ابوبكر و عمر صريحاً گفتند: «لا نُسَلِّمُ لَهُ ما قالَ ابَداً»، به ما مى‏ فهماند كه اينان پيمان شكنند و براى آينده نقشه ‏هايى در سر دارند؛ و از سوى ديگر با اين پيمان شكنى و قسم‏ هاى دروغى كه بر نشكستن پيمان خود ياد مى ‏كنند مانند كسى‏ اند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى‏ كند.</big>
<big>خداوند با نزول اين آيه در موقعيتى كه [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر صريحاً گفتند: «لا نُسَلِّمُ لَهُ ما قالَ ابَداً»، به ما مى‏ فهماند كه اينان پيمان شكنند و براى آينده نقشه ‏هايى در سر دارند؛ و از سوى ديگر با اين پيمان شكنى و قسم‏ هاى دروغى كه بر نشكستن پيمان خود ياد مى ‏كنند مانند كسى‏ اند كه رشته‏ هاى خود را پنبه مى‏ كند.</big>


<big>'''نكته چهارم: جمع ‏بندى آيات درباره غدير'''</big>
<big>'''نكته چهارم: جمع ‏بندى آيات درباره غدير'''</big>
خط ۸۸: خط ۸۶:


== <big>اختصاصى بودن لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۱۳، ۲۷، ۲۸، ۳۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۵۷-۱۷۰.</ref> ==
== <big>اختصاصى بودن لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۱۳، ۲۷، ۲۸، ۳۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۵۷-۱۷۰.</ref> ==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان ثقلين و دوازده امام ‏عليهم السلام تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان ثقلين و دوازده امام ‏عليهم السلام تصريح كرد كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على‏ عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.</big>


<big>اَلا اِنَّهُ لا «اَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ اَخى هذا. اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ:</big>
<big>اَلا اِنَّهُ لا «اَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ اَخى هذا. اَلا لا تَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَحَدٍ غَيْرِهِ:</big>
خط ۹۸: خط ۹۶:
<big>وقتى عمر بيرون رفت مردى از فاميل ابوذر -  كه از پسرعموهاى او از طايفه بنى ‏غفار بود -  گفت: چه مانعى داشت به اميرالمؤمنين عمر وصيت مى ‏كردى؟!</big>
<big>وقتى عمر بيرون رفت مردى از فاميل ابوذر -  كه از پسرعموهاى او از طايفه بنى ‏غفار بود -  گفت: چه مانعى داشت به اميرالمؤمنين عمر وصيت مى ‏كردى؟!</big>


<big>ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده ‏ام. پيامبرصلى الله عليه وآله به ما -  كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بوديم -  دستور داد و ما بر على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كرديم، و همين حاكم كه او را «اميرالمؤمنين» ناميدى (يعنى عمر) در بين ما بود.</big>
<big>ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده ‏ام. پيامبر صلى الله عليه و آله به ما -  كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بوديم -  دستور داد و ما بر على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كرديم، و همين حاكم كه او را «اميرالمؤمنين» ناميدى (يعنى عمر) در بين ما بود.</big>


<big>هيچ يك از عرب و عجم در اين باره اعتراضى به پيامبرصلى الله عليه وآله نكرد مگر همين شخص و رفيق بى‏ مقدارش كه او را جانشين خود قرار داد. اين دو گفتند: آيا اين حقى از جانب خدا و رسولش است؟ حضرت غضب كرد و فرمود: به خدا قسم آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده و من به شما دستور دادم.</big>
<big>هيچ يك از عرب و عجم در اين باره اعتراضى به پيامبر صلى الله عليه و آله نكرد مگر همين شخص و رفيق بى‏ مقدارش كه او را جانشين خود قرار داد. اين دو گفتند: آيا اين حقى از جانب خدا و رسولش است؟ حضرت غضب كرد و فرمود: به خدا قسم آرى، حقى از جانب خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده و من به شما دستور دادم.</big>


<big>سليم مى‏ گويد: عرض كردم: اى ابوالحسن، و تو اى سلمان و تو اى مقداد، آيا گفتار ابوذر را تأييد مى‏ كنيد؟ گفتند: آرى، راست مى‏ گويد. گفتم: چهار نفر عادل ‏اند كه اگر فقط يكى از آنان برايم نقل مى ‏كرد در صدق و راستى او شک نمى‏ كردم، ولى چهار نفر شما براى اطمينان من و بصيرتم محكم ‏تر است.</big>
<big>سليم مى‏ گويد: عرض كردم: اى ابوالحسن، و تو اى سلمان و تو اى مقداد، آيا گفتار ابوذر را تأييد مى‏ كنيد؟ گفتند: آرى، راست مى‏ گويد. گفتم: چهار نفر عادل ‏اند كه اگر فقط يكى از آنان برايم نقل مى ‏كرد در صدق و راستى او شک نمى‏ كردم، ولى چهار نفر شما براى اطمينان من و بصيرتم محكم ‏تر است.</big>
خط ۱۰۶: خط ۱۰۴:
<big>گفتم: اصلحك الله، آيا نام هشتاد نفر از عرب و غير عرب را ذكر مى ‏كنى؟ سلمان نام يک يک آن ها را ذكر كرد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ابوذر و مقداد گفتند: «سلمان راست مى ‏گويد». رحمت خدا و مغفرتش بر او و بر آنان باد.</big>
<big>گفتم: اصلحك الله، آيا نام هشتاد نفر از عرب و غير عرب را ذكر مى ‏كنى؟ سلمان نام يک يک آن ها را ذكر كرد. اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و ابوذر و مقداد گفتند: «سلمان راست مى ‏گويد». رحمت خدا و مغفرتش بر او و بر آنان باد.</big>


<big>از جمله كسانى كه سلمان نام برد: [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]]، [[عمر]]، [[ابوعبيده جرّاح|ابوعبيده]]، معاذ، سالم، پنج نفر اصحاب شورى<ref>اصحاب شورى به جز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام عبارتند از: عثمان، طلحه، زبير، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى ‏وقاص.</ref>، عمار بن ياسر، سعد بن عباده و بقيه اصحاب عقبه و اُبَىّ بن كعب و ابوذر و مقداد، و عده ديگرى كه اكثرشان از اهل بدر بودند و اكثر آن ها از انصار بودند. در ميان ايشان ابوالهيثم بن تَيِّهان، خالد بن وليد، ابو ايوب، اسيد بن حضير و بشير بن سعيد بودند.</big>
<big>از جمله كسانى كه سلمان نام برد: [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]]، عمر، [[ابوعبيده جرّاح|ابوعبيده]]، [[معاذ بن جبل|معاذ]]، سالم، پنج نفر اصحاب شورى<ref>اصحاب شورى به جز اميرالمؤمنين ‏عليه السلام عبارتند از: عثمان، طلحه، زبير، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابى ‏وقاص.</ref>، عمار بن ياسر، سعد بن عباده و بقيه اصحاب عقبه و اُبَىّ بن كعب و ابوذر و مقداد، و عده ديگرى كه اكثرشان از اهل بدر بودند و اكثر آن ها از انصار بودند. در ميان ايشان ابوالهيثم بن تَيِّهان، خالد بن وليد، ابو ايوب، اسيد بن حضير و بشير بن سعيد بودند.</big>


<big>سليم مى‏ گويد: گمان مى‏ كنم با همه اين افراد ملاقات كردم و از فرد فرد آنان در تنهايى و خلوت در اين مورد سؤال كردم. بعضى از آنان سكوت كردند و پاسخى ندادند و حقيقت را كتمان كردند.</big>
<big>سليم مى‏ گويد: گمان مى‏ كنم با همه اين افراد ملاقات كردم و از فرد فرد آنان در تنهايى و خلوت در اين مورد سؤال كردم. بعضى از آنان سكوت كردند و پاسخى ندادند و حقيقت را [[کتمان]] كردند.</big>


<big>بعضى از آنان هم آن را نقل كردند و گفتند: فتنه ‏اى به ما برخورد كه قلب و گوش و چشم ما را گرفت! و آن هنگامى بود كه ابوبكر ادعا كرد از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده است كه بعد از آن فرموده: «ما اهل‏ بيتى هستيم كه خداوند ما را گرامى داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده و خداوند نمى‏ گذارد نبوت و خلافت براى ما اهل ‏بيت جمع شود»!</big>
<big>بعضى از آنان هم آن را نقل كردند و گفتند: فتنه ‏اى به ما برخورد كه قلب و گوش و چشم ما را گرفت! و آن هنگامى بود كه ابوبكر ادعا كرد از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيده است كه بعد از آن فرموده: «ما اهل‏ بيتى هستيم كه خداوند ما را گرامى داشته و آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده و خداوند نمى‏ گذارد نبوت و خلافت براى ما اهل ‏بيت جمع شود»!</big>


<big>وقتى على ‏عليه السلام را براى بيعت آورده بودند به اين مطلب استدلال كرد و چهار نفر كه نزد ما از خوبان بودند و مورد تهمت نبودند او را تصديق كرده و برايش شهادت دادند كه عبارت بودند از: ابوعبيده، سالم، عمر، معاذ. و ما گمان كرديم آنان راست مى ‏گويند.</big>
<big>وقتى على ‏عليه السلام را براى بيعت آورده بودند به اين مطلب استدلال كرد و چهار نفر كه نزد ما از خوبان بودند و مورد تهمت نبودند او را تصدیق كرده و برايش شهادت دادند كه عبارت بودند از: ابوعبيده، سالم، عمر، معاذ. و ما گمان كرديم آنان راست مى ‏گويند.</big>


<big>سليم مى ‏گويد: افرادى كه ملاقاتشان كردم همچنين گفتند: وقتى على ‏عليه السلام بيعت نمود به ما خبر داد كه پيامبرصلى الله عليه وآله چه گفته و خبر داده است كه اين پنج نفر در بين خود مكتوبى نوشته ‏اند و در آن با هم عهد بسته و در كنار كعبه هم پيمان شده‏ اند كه «اگر محمد از دنيا برود يا كشته شود بر عليه على قيام كنند و خلافت را از او سلب كنند».</big>
<big>سليم مى ‏گويد: افرادى كه ملاقاتشان كردم همچنين گفتند: وقتى على ‏عليه السلام بيعت نمود به ما خبر داد كه پيامبر صلى الله عليه و آله چه گفته و خبر داده است كه اين پنج نفر در بين خود مكتوبى نوشته ‏اند و در آن با هم عهد بسته و در كنار كعبه هم پيمان شده‏ اند كه «اگر محمد از دنيا برود يا كشته شود بر عليه على قيام كنند و خلافت را از او سلب كنند».</big>


<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهار نفر را كه سلمان و ابوذر و مقداد و زبير بودند شاهد گرفت، و آنان هم گواهى دادند، و اين بعد از آن بود كه بيعت لعنت شده و گمراه كننده ابوبكر بر گردن ما قرار گرفته بود. و ما دانستيم كه على ‏عليه السلام از قول پيامبرصلى الله عليه وآله مطلب باطلى نقل نمى ‏كند كه نيكان از اصحاب محمد صلى الله عليه وآله به آن شهادت دهند ... .</big>
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهار نفر را كه سلمان و ابوذر و مقداد و زبير بودند شاهد گرفت، و آنان هم گواهى دادند، و اين بعد از آن بود كه بيعت لعنت شده و گمراه كننده ابوبكر بر گردن ما قرار گرفته بود. و ما دانستيم كه على ‏عليه السلام از قول پيامبر صلى الله عليه و آله مطلب باطلى نقل نمى ‏كند كه نيكان از اصحاب محمد صلى الله عليه و آله به آن شهادت دهند ... .</big>


<big>ابان مى‏ گويد: اين حديث را براى حسن بصرى نقل كردم. او گفت: سليم و ابوذر راست گفته ‏اند. سپس حسن بصرى فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد تا آنجا كه گفت:</big>
<big>ابان مى‏ گويد: اين حديث را براى حسن بصرى نقل كردم. او گفت: سليم و ابوذر راست گفته ‏اند. سپس [[حسن بصری]] فضايل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر شمرد تا آنجا كه گفت:</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله او را در روز غدير خم نصب كرد و براى او صاحب اختيارى بر مردم را واجب كرد همانطور كه براى خود واجب كرده بود، و فرمود: هر كس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست؛ و به او گفت: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى و اين سخن را به هيچ يک از اهل‏ بيتش و احدى از امتش جز او نفرموده است.<ref>كتاب سليم: حديث ۱۹.</ref></big>
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله او را در روز غدير خم نصب كرد و براى او صاحب اختيارى بر مردم را واجب كرد همانطور كه براى خود واجب كرده بود، و فرمود: هر كس من صاحب اختيار اويم على صاحب اختيار اوست؛ و به او گفت: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى و اين سخن را به هيچ يک از اهل‏ بيتش و احدى از امتش جز او نفرموده است.<ref>كتاب سليم: حديث ۱۹.</ref></big>


<big>سليم بن قيس مى‏ گويد: هنگامى كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرده بود<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۰۵ روايت كرده كه عثمان به ابوذر گفت: «اذيت تو به من و اصحابم زياد شده است، بايد به شام بروى»، و او را از مدينه به شام اخراج كرد. ابوذر در شام به كارهاى معاويه اعتراض مى ‏كرد، و لذا معاويه به عثمان در مورد ابوذر نامه ‏اى نوشت. عثمان در جواب نوشت: «ابوذر را بر چهار پايى سخت و خشن سوار كن و بفرست». معاويه هم ابوذر را همراه كسى فرستاد كه شب و روز راه مى‏پيمود و او را بر شتر پيرى كه غير از جهازى روى آن نبود سوار كرد، تا به مدينه آورد در حالى كه گوشت ران‏هايش از رنج و تعب ريخته بود. وقتى ابوذر به مدينه رسيد عثمان كسى را فرستاد كه هر جا مى‏خواهى برو. ابوذر گفت: به مكه؟ عثمان گفت: نه! گفت: پس بيت المقدس؟ گفت: نه! گفت: پس به يكى از دو شهر كوفه يا بصره؟ گفت: نه! ولى تو را به «رَبَذه» خواهم فرستاد. عثمان ابوذر را به آنجا فرستاد و در آنجا بود تا از دنيا رفت.</ref>در آنجا نزد ابوذر حاضر شدم. او به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد خانواده و اموالش وصيت كرد. كسى به ابوذر گفت: كاش به اميرالمؤمنين عثمان وصيت كرده بودى!!</big>
<big>سليم بن قيس مى‏ گويد: هنگامى كه عثمان ابوذر را به ربذه تبعيد كرده بود<ref>در بحار الانوار: ج ۸ قديم ص ۳۰۵ روايت كرده كه عثمان به ابوذر گفت: «اذيت تو به من و اصحابم زياد شده است، بايد به شام بروى»، و او را از مدينه به شام اخراج كرد. ابوذر در شام به كارهاى معاويه اعتراض مى ‏كرد، و لذا معاويه به عثمان در مورد ابوذر نامه ‏اى نوشت. عثمان در جواب نوشت: «ابوذر را بر چهار پايى سخت و خشن سوار كن و بفرست». معاويه هم ابوذر را همراه كسى فرستاد كه شب و روز راه مى‏پيمود و او را بر شتر پيرى كه غير از جهازى روى آن نبود سوار كرد، تا به مدينه آورد در حالى كه گوشت ران‏هايش از رنج و تعب ريخته بود. وقتى ابوذر به مدينه رسيد عثمان كسى را فرستاد كه هر جا مى‏خواهى برو. ابوذر گفت: به مكه؟ عثمان گفت: نه! گفت: پس بيت المقدس؟ گفت: نه! گفت: پس به يكى از دو شهر كوفه يا بصره؟ گفت: نه! ولى تو را به «رَبَذه» خواهم فرستاد. عثمان ابوذر را به آنجا فرستاد و در آنجا بود تا از دنيا رفت.</ref>در آنجا نزد ابوذر حاضر شدم. او به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در مورد خانواده و اموالش وصيت كرد. كسى به ابوذر گفت: كاش به اميرالمؤمنين عثمان وصيت كرده بودى!!</big>


<big>ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده‏ام. اميرالمؤمنين على بن ابى‏طالب‏ عليه السلام كه در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله و به دستور آن حضرت به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كرديم؛ آن حضرت فرمود:</big>
<big>ابوذر گفت: من به اميرالمؤمنين حقيقى وصيت كرده‏ ام. اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام كه در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و به دستور آن حضرت به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كرديم؛ آن حضرت فرمود:</big>


<big>به برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد، چرا كه اوست باعث قوام زمين كه به خاطر آن آرام گرفته است، و اگر او را از دست دهيد زمين و آنچه روى آن است به چشمتان زشت مى ‏آيد<ref>كنايه از اينكه با فقدان او چنان دگرگونى در زمين ايجاد مى ‏شود كه از صورت اصلى خارج مى‏ شود. اين حديث مى‏ تواند در مجموع به معنى «لَوْ لاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ الاَرْضُ بِأَهْلِها» باشد، و منظور از «او» شخص اميرالمؤمنين و جانشينانش ‏عليهم السلام هستند. </ref></big>.<big><ref>كتاب سليم: حديث ۲۰.</ref></big>
<big>به برادرم و وزيرم و وارثم و خليفه ‏ام در امتم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد، چرا كه اوست باعث قوام زمين كه به خاطر آن آرام گرفته است، و اگر او را از دست دهيد زمين و آنچه روى آن است به چشمتان زشت مى ‏آيد<ref>كنايه از اينكه با فقدان او چنان دگرگونى در زمين ايجاد مى ‏شود كه از صورت اصلى خارج مى‏ شود. اين حديث مى‏ تواند در مجموع به معنى «لَوْ لاَ الْحُجَّةُ لَساخَتِ الاَرْضُ بِأَهْلِها» باشد، و منظور از «او» شخص اميرالمؤمنين و جانشينانش ‏عليهم السلام هستند. </ref></big>.<big><ref>كتاب سليم: حديث ۲۰.</ref></big>


== <big>اعتراض در سلام به امرة المؤمنين</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۱. </ref> ==
== <big>اعتراض در سلام به امرة المؤمنين</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۳۱. </ref> ==
<big>ابوذر مى‏ گويد: گوساله و سامرى اين امت را ديدم كه به پيامبرصلى الله عليه وآله اعتراض كردند و گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضب كرد و فرمود: مطلب حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند مرا به اين موضوع امر كرده است!</big>
<big>ابوذر مى‏ گويد: گوساله و سامرى اين امت را ديدم كه به پيامبر صلى الله عليه و آله اعتراض كردند و گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضب كرد و فرمود: مطلب حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند مرا به اين موضوع امر كرده است!</big>


<big>وقتى به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كرديم، ابوبكر و عمر رو به يارانشان معاذ و سالم و ابوعبيده كردند و هنگامى كه پس از سلام بر على ‏عليه السلام از خانه او خارج مى‏ شدند به آنان گفتند: اين مرد را چه شده است كه دائماً مقام پسر عمويش را بالا مى‏ برد! و يكى از آن دو گفت: كار پسر عمويش خوب خواهد شد! و همگى گفتند: مادامى كه على زنده است نزد او براى ما خيرى نخواهد بود!!</big>
<big>وقتى به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كرديم، ابوبكر و عمر رو به يارانشان معاذ و سالم و ابوعبيده كردند و هنگامى كه پس از سلام بر على ‏عليه السلام از خانه او خارج مى‏ شدند به آنان گفتند: اين مرد را چه شده است كه دائماً مقام پسر عمويش را بالا مى‏ برد! و يكى از آن دو گفت: كار پسر عمويش خوب خواهد شد! و همگى گفتند: مادامى كه على زنده است نزد او براى ما خيرى نخواهد بود!!</big>
خط ۱۳۶: خط ۱۳۴:


== <big>اقرار ابوبكر در مورد لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲.</ref> ==
== <big>اقرار ابوبكر در مورد لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲.</ref> ==
<big>روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref></big>
<big>روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى‏ دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref></big>


== <big>امر پيامبرصلى الله عليه وآله بر سلام به على‏ عليه السلام به اين لقب</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۴. </ref> ==
== <big>امر پيامبرصلى الله عليه وآله بر سلام به على‏ عليه السلام به اين لقب</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۲۶۴. </ref> ==
خط ۱۴۴: خط ۱۴۲:


== <big>تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن</big><ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳.</ref> ==
== <big>تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن</big><ref>غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳.</ref> ==
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در [[خطبه غدير]] مى‏ فرمايد:</big>
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در مورد تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در [[خطبه غدیر]] مى‏ فرمايد:</big>


<big>وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵</ref></big>
<big>وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در [[قرآن]] مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵</ref></big>


<big>اين كلام رسول الله ‏صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:</big>
<big>اين كلام رسول الله ‏صلى الله عليه و آله از دو بُعد قابل بررسى است:</big>


<big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
<big>'''موقعيت تاريخى'''</big>


<big>در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبرصلى الله عليه وآله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.</big>
<big>در لحظات اوليه پس از بلند كردن على‏ عليه السلام و معرفى آن حضرت توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، در ادامه معرفى او همچنان جملاتى عظيم بر لسان آن حضرت جارى بود كه از جمله تفسير موارد «الَّذينَ آمَنُوا» در سراسر قرآن را مطرح فرمود.</big>


<big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
<big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
خط ۱۶۰: خط ۱۵۸:
<big>از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب‏ عليه السلام دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۹۰-۳۴۰. امالی الطوسی: ص۱۸۵. الهدایة الکبری: ص۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسیر فرات: ص۶۴. تفسیر العیاشی: ج۱ ص۱۸۱.</ref>اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است.</big>
<big>از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب‏ عليه السلام دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص۲۹۰-۳۴۰. امالی الطوسی: ص۱۸۵. الهدایة الکبری: ص۴۰. المائة منقبة: المنقبة ۲۶. تفسیر فرات: ص۶۴. تفسیر العیاشی: ج۱ ص۱۸۱.</ref>اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على‏ عليه السلام است.</big>


<big>اولين كسى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص۲۰۱-۲۸۸، که منابع بسیاری از اهل سنت را نیز آورده است.</ref>، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.</big>
<big>اولين كسى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان و اسلام را اظهار كرد على‏ عليه السلام بود<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص۲۰۱-۲۸۸، که منابع بسیاری از اهل سنت را نیز آورده است.</ref>، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على‏ عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.</big>


<big>در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على‏ عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱. </ref>، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى ‏كرد.</big>
<big>در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على‏ عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»<ref>بحار الانوار: ج ۶۷ ص ۳۲۱. </ref>، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى‏ كرد و اشک مى‏ ريخت و بيهوش مى‏ شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى‏ رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى ‏كرد.</big>
خط ۱۶۶: خط ۱۶۴:
<big>اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال [[ابوبكر بن ابى‏ قحافه]] و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۶۱، ۲۹۷. الغدیر: ج۸ ص۸۶، ۸۷. الامامة و السیاسة: ص۱۳. تاریخ طبری: ج۵ ص۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص۲۲۷.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على ‏عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.</big>
<big>اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على ‏عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال [[ابوبكر بن ابى‏ قحافه]] و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۲۶۱، ۲۹۷. الغدیر: ج۸ ص۸۶، ۸۷. الامامة و السیاسة: ص۱۳. تاریخ طبری: ج۵ ص۲۲. مقدمه ابن خلدون: ص۲۲۷.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على ‏عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.</big>


<big>همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۴۷ باب ۹. </ref>: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى ... ، و اهل آسمان‏ ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى ‏زنند.<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۶۹ باب ۲۳.</ref></big>
<big>همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۴۷ باب ۹. </ref>: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى...، و اهل آسمان‏ ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى ‏زنند.<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۶۹ باب ۲۳.</ref></big>


<big>و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه‏ اش تا بهشت امتداد مى ‏يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى‏ طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه ‏دار به سوى بهشت برين است.<ref>بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.</ref></big>
<big>و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه‏ اش تا بهشت امتداد مى ‏يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: هذا عَلِىُّ بْنُ ابى‏ طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى‏ طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه ‏دار به سوى بهشت برين است.<ref>بحار الانوار: ج ۷ ص ۱۳۴. اليقين: ص ۱۵۰. تاريخ بغداد: ج ۱۳ ص ۱۲۲.</ref></big>
خط ۱۷۳: خط ۱۷۱:


== <big>خطبه غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص۹۴، ۲۰۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۳۳-۲۴۲. واقعه قرآنی غدیر: ص۸۶، ۱۰۸.</ref> ==
== <big>خطبه غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص۹۴، ۲۰۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص۲۳۳-۲۴۲. واقعه قرآنی غدیر: ص۸۶، ۱۰۸.</ref> ==
<big>گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد لقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيان داشتند و نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على‏ عليه السلام» تصريح شده است. از جمله فرمودند:</big>
<big>گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد لقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيان داشتند و نام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام چهل بار به عنوان «على‏ عليه السلام» تصريح شده است. از جمله فرمودند:</big>


<big>«اميرالمؤمنين» جز اين برادر من (على) كسى نيست، و رياست و اميرى مؤمنان بعد از من براى احدى غير از او حلال نيست.</big>
<big>«اميرالمؤمنين» جز اين برادر من (على) كسى نيست، و رياست و اميرى مؤمنان بعد از من براى احدى غير از او حلال نيست.</big>
خط ۱۹۱: خط ۱۸۹:
<big>به تعبير ديگر: در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبرصلى الله عليه وآله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».</big>
<big>به تعبير ديگر: در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبرصلى الله عليه وآله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه ۲۸۵ سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى‏ خواهيم و بازگشت به سوى توست».</big>


<big>آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف «الْحَمْدُ للهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى‏كرد ما هدايت نمى‏شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».</big>
<big>آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه ۴۳ سوره اعراف «الْحَمْدُ للهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمى‏ كرد ما هدايت نمى ‏شديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده ‏اند».</big>


<big>متن خطبه غدير چنين است:</big>
<big>متن [[خطبه غدیر]] چنين است:</big>


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.</big>
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.</big>
خط ۲۱۷: خط ۲۱۵:
<big>«امام» در خطبه غدير يعنى كسى كه جوابگوى جميع ما يحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است. از جمله مواردى كه براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه غدير منظور شده حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى‏ خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم در حدّ خدا و رسول، خليفه، وصى، مفروض ‏الطاعة، نافذ الامر.</big>
<big>«امام» در خطبه غدير يعنى كسى كه جوابگوى جميع ما يحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است. از جمله مواردى كه براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در خطبه غدير منظور شده حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى‏ خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم در حدّ خدا و رسول، خليفه، وصى، مفروض ‏الطاعة، نافذ الامر.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين لقب فرمود كه لقب اميرالمؤمنين مخصوص او است.</big>
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله درباره اين لقب فرمود كه لقب اميرالمؤمنين مخصوص او است.</big>


== <big>دعاى روز غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص۲۵۴-۲۵۶، ۳۶۲، ۳۶۳. چهارده قرن با غدیر: ص۲۳۵، ۲۳۶.</ref> ==
== <big>دعاى روز غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص۲۵۴-۲۵۶، ۳۶۲، ۳۶۳. چهارده قرن با غدیر: ص۲۳۵، ۲۳۶.</ref> ==
خط ۲۳۴: خط ۲۳۲:


== <big>سلام ابوبكر و عمر به لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۲۶، ۵۶. چهارده قرن با غدیر: ص۹۶. اسرار غدیر: ص۲۹۵.</ref> ==
== <big>سلام ابوبكر و عمر به لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص۲۶، ۵۶. چهارده قرن با غدیر: ص۹۶. اسرار غدیر: ص۲۹۵.</ref> ==
<big>ابان مى ‏گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله به عده ‏اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان -  جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى‏ بكر و عمر بن ابى ‏سلمه و قيس بن سعد بن عباده -  كسى غير از بنى‏ هاشم نبود.</big>
<big>ابان مى ‏گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله به عده ‏اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان -  جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى‏ بكر و عمر بن ابى ‏سلمه و قيس بن سعد بن عباده -  كسى غير از بنى‏ هاشم نبود.</big>


<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اينها مهم ‏تر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله هشتاد نفر -  كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودند جمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند.</big>
<big>اميرالمؤمنين‏ عليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اينها مهم ‏تر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله هشتاد نفر -  كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودند جمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند.</big>


<big>سپس فرمود: من شما را شاهد مى‏ گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ‏ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى‏ وقاص و عبدالرحمان بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عده‏اى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى‏ گيرم.</big>
<big>سپس فرمود: من شما را شاهد مى‏ گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ‏ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى‏ وقاص و عبدالرحمان بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عده ‏اى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى‏ گيرم.</big>


<big>سپس على‏ عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان الله از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است!<ref>كتاب سليم: حديث ۱۴.</ref></big>
<big>سپس على‏ عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان الله از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است!<ref>كتاب سليم: حديث ۱۴.</ref></big>
خط ۲۵۴: خط ۲۵۲:
<big>ابان مى‏ گويد: با حسن بصرى ملاقات كردم و به او گفتم: اگر خلافت از طرف خدا و رسولش فقط براى على ‏عليه السلام باشد نه براى ديگرى، آيا بدعت ابوبكر و عمر را مثل بدعت عثمان و طلحه و زبير حساب مى‏ كنى؟</big>
<big>ابان مى‏ گويد: با حسن بصرى ملاقات كردم و به او گفتم: اگر خلافت از طرف خدا و رسولش فقط براى على ‏عليه السلام باشد نه براى ديگرى، آيا بدعت ابوبكر و عمر را مثل بدعت عثمان و طلحه و زبير حساب مى‏ كنى؟</big>


<big>حسن بصرى گفت: اى احمق، مبادا بگويى: «اگر براى او باشد...»! به خدا قسم خلافت براى على است و براى آنان نيست. چگونه فقط براى او نباشد بعد از آن چهار خصلت كه موثقين بى‏شمار از پيامبرصلى الله عليه وآله برايم نقل كرده ‏اند.</big>
<big>حسن بصرى گفت: اى احمق، مبادا بگويى: «اگر براى او باشد...»! به خدا قسم خلافت براى على است و براى آنان نيست. چگونه فقط براى او نباشد بعد از آن چهار خصلت كه موثقين بى‏شمار از پيامبر صلى الله عليه و آله برايم نقل كرده ‏اند.</big>


<big>پرسيدم: آن چهار خصلت كدامند؟ گفت: سخن پيامبرصلى الله عليه وآله و منصوب نمودن او در روز غدير خم؛ و كلام آن حضرت در جنگ تبوک كه: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى به جز پيامبرى». اگر غير از پيامبرى چيز ديگرى هم بود حضرت آن را استثنا مىر‏كرد و يقيناً مى ‏دانيم كه خلافت غير از نبوت است. ديگر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله به ابوبكر و عمر -  كه دو نفر از هفت نفر بودند -  دستور داد تا به على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنند.<ref>كتاب سليم: حديث ۵۸.</ref></big>
<big>پرسيدم: آن چهار خصلت كدامند؟ گفت: سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و منصوب نمودن او در روز غدير خم؛ و كلام آن حضرت در جنگ تبوک كه: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى به جز پيامبرى». اگر غير از پيامبرى چيز ديگرى هم بود حضرت آن را استثنا مىر‏كرد و يقيناً مى ‏دانيم كه خلافت غير از نبوت است. ديگر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوبكر و عمر -  كه دو نفر از هفت نفر بودند -  دستور داد تا به على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنند.<ref>كتاب سليم: حديث ۵۸.</ref></big>


== <big>سلام منافقين به لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۱.</ref> ==
== <big>سلام منافقين به لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۱.</ref> ==
خط ۲۶۸: خط ۲۶۶:


== <big>قرينه براى معناى مولى</big><ref>اسرار غدير: ص ۱۱۹. </ref> ==
== <big>قرينه براى معناى مولى</big><ref>اسرار غدير: ص ۱۱۹. </ref> ==
<big>يكى از قرائن مهم در كنار جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» - كه مبيّن معناى آن هم هست -  دستور پيامبرصلى الله عليه وآله مبنى بر «سلام به عنوان اميرالمؤمنين» در پيشگاه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. اين اقدام هم معناى امارت را براى مولى مى ‏رساند و هم اقرار عملى به آن است.</big>
<big>يكى از قرائن مهم در كنار جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» - كه مبيّن معناى آن هم هست -  دستور پيامبر صلى الله عليه و آله مبنى بر «سلام به عنوان اميرالمؤمنين» در پيشگاه على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام است. اين اقدام هم معناى امارت را براى مولى مى ‏رساند و هم اقرار عملى به آن است.</big>


== <big>لقب «اميرالمؤمنين» پيش از غدير</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۶.</ref> ==
== <big>لقب «اميرالمؤمنين» پيش از غدير</big><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۶.</ref> ==