اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۲: خط ۲۲:
به عنوان مقدمه مى گوييم: فخر رازى به اشكال بر اين حديث صحيح كه به تواتر و با طرقِ پر شمار از بيش از صد صحابى روايت شده بسنده نكرده، و حتى پنداشته است كه احاديثِ فضائل صحابه -  با وجودِ علم به ساختگى بودن بيشتر آنها به اعتراف اهل دانش و انصاف -  از حديث غدير قوی ترند!
به عنوان مقدمه مى گوييم: فخر رازى به اشكال بر اين حديث صحيح كه به تواتر و با طرقِ پر شمار از بيش از صد صحابى روايت شده بسنده نكرده، و حتى پنداشته است كه احاديثِ فضائل صحابه -  با وجودِ علم به ساختگى بودن بيشتر آنها به اعتراف اهل دانش و انصاف -  از حديث غدير قوی ترند!


سخن فخر رازى مى‏ رساند كه در نظر وى، همه احاديث فضائل صحابه از حديث غدير قوی ترند! چرا كه واژه احاديث در كلام وى با «ال» معرفه شده و به صورت «الأحاديث» آمده است. اگر از اين هم كوتاه بياييم، دستِ كم حملِ لفظ «الأحاديث» بر«بيشتر» چنين نتيجه مى ‏دهد كه قطعاً علم به صحت بيشتر احاديث منقول در فضائل صحابه از علم به صحت حديث غدير -  كه در فضل على‏ عليه السلام وارد شده -  قوى‏ تر است.
سخن فخر رازى مى‏ رساند كه در نظر وى، همه احاديث فضائل صحابه از حديث غدير قوی ترند! چرا كه واژه احاديث در كلام وى با «ال» معرفه شده و به صورت {{متن عربی|الأحاديث}} آمده است. اگر از اين هم كوتاه بياييم، دستِ كم حملِ لفظ{{متن عربی|الأحاديث}} بر«بيشتر» چنين نتيجه مى ‏دهد كه قطعاً علم به صحت بيشتر احاديث منقول در فضائل صحابه از علم به صحت حديث غدير -  كه در فضل على‏ عليه السلام وارد شده -  قوى‏ تر است.


در حالى كه اين كلام با اين اطلاق! باطل است، زيرا با چشم‏ پوشى از خرافات واهى و ساختگىِ بى‏ شمار در ميان احاديث فضائل صحابه، در ميان اين احاديث حتى يک حديث يافت نمى ‏شود كه در سند و دلالت مانند حديث غدير باشد.
در حالى كه اين كلام با اين اطلاق! باطل است، زيرا با چشم‏ پوشى از خرافات واهى و ساختگىِ بى‏ شمار در ميان احاديث فضائل صحابه، در ميان اين احاديث حتى يک حديث يافت نمى ‏شود كه در سند و دلالت مانند حديث غدير باشد.
خط ۳۶: خط ۳۶:
«ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث ياوه است» اين كلام خود ياوه است، زيرا هيچ حديثى نيست كه اهل ‏سنت مدّعى تواتر و علم ضرورى به صحّتش باشند، جز آنكه حديث غدير از آن قوى‏ تر و بزرگ‏تر است.
«ادعاى شيعيان مبنى بر علم ضرورى به درستى اين حديث ياوه است» اين كلام خود ياوه است، زيرا هيچ حديثى نيست كه اهل ‏سنت مدّعى تواتر و علم ضرورى به صحّتش باشند، جز آنكه حديث غدير از آن قوى‏ تر و بزرگ‏تر است.


صِرفِ نپذيرفتن و لانُسَلِّم گفتن در چنين امورى راه به جايى نمى‏ برد، زيرا در اين صورت فرد منكر مى‏ تواند حتى وجود مكه و مدينه و محمد نبى ‏صلى الله عليه وآله را هم نپذيرد! مگر اينكه كسانى همچون فخر رازى، ميان حديث غدير و ديگر متواترات و ضروريّات تفاوتى را بيان كنند.
صِرفِ نپذيرفتن و{{متن عربی|لانُسَلِّم}} گفتن در چنين امورى راه به جايى نمى‏ برد، زيرا در اين صورت فرد منكر مى‏ تواند حتى وجود مكه و مدينه و محمد نبى ‏صلى الله عليه وآله را هم نپذيرد! مگر اينكه كسانى همچون فخر رازى، ميان حديث غدير و ديگر متواترات و ضروريّات تفاوتى را بيان كنند.


علامه ملا سيد محمدقلى <ref>پدر مرحوم مير حامدحسين (مترجم) .</ref>در اين باره سخن بسيار نيكويى دارد.  
علامه ملا سيد محمدقلى <ref>پدر مرحوم مير حامدحسين (مترجم) .</ref>در اين باره سخن بسيار نيكويى دارد.  
خط ۵۴: خط ۵۴:
در همين عنوان نام كسانى كه حديث غدير را در كتاب‏ هايشان آورده ‏اند و راويان و نيز ناقلان آن را نقل مى ‏كنيم، تا هر كس اين فهرست از نام هاى دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت را بنگرد، در مى ‏يابد كه بسيارى از ايشان اين حديث را روايت كرده، و آشكارا به بزرگى و صحت و تواترش اقرار نموده و به حصول علم ضرورى برايشان به صدورش اين حديث از رسول خداصلى الله عليه وآله تصريح كرده ‏اند.
در همين عنوان نام كسانى كه حديث غدير را در كتاب‏ هايشان آورده ‏اند و راويان و نيز ناقلان آن را نقل مى ‏كنيم، تا هر كس اين فهرست از نام هاى دانشمندان بزرگ اهل‏ سنت را بنگرد، در مى ‏يابد كه بسيارى از ايشان اين حديث را روايت كرده، و آشكارا به بزرگى و صحت و تواترش اقرار نموده و به حصول علم ضرورى برايشان به صدورش اين حديث از رسول خداصلى الله عليه وآله تصريح كرده ‏اند.


تعجب از رازى است كه مى‏ گويد:«بى گمان بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده ‏اند»، و آنگاه از اين شمار بسيار تنها نام چهار تن را مى ‏آورد! اى كاش او حداقل نام سى يا بيست تن از محدّثان سرشناس را ياد مى‏ كرد، تا اين شماره با آن ادعا سازگار باشد! چرا كه عدم نقل چهار بلكه ده نفر، با نقل حديث غدير توسط اين گروه پرشمار و جماعت بسيار معارضه نمى ‏كند.
تعجب از رازى است كه مى‏ گويد: «بى گمان بسيارى از اصحاب حديث اين حديث را نقل نكرده ‏اند»، و آنگاه از اين شمار بسيار تنها نام چهار تن را مى ‏آورد! اى كاش او حداقل نام سى يا بيست تن از محدّثان سرشناس را ياد مى‏ كرد، تا اين شماره با آن ادعا سازگار باشد! چرا كه عدم نقل چهار بلكه ده نفر، با نقل حديث غدير توسط اين گروه پرشمار و جماعت بسيار معارضه نمى ‏كند.


با اين همه، اگر بپذيريم كه بسيارى از اصحاب حديث، حديث مشهور و متواتر غدير را نقل نكرده ‏اند، اين عدم نقل تنها به سبب دورى‏ آنها از اميرمؤمنان عليه السلام بوده است.
با اين همه، اگر بپذيريم كه بسيارى از اصحاب حديث، حديث مشهور و متواتر غدير را نقل نكرده ‏اند، اين عدم نقل تنها به سبب دورى‏ آنها از اميرمؤمنان عليه السلام بوده است.
خط ۷۱: خط ۷۱:


==== '''پاسخ دوم: مُثبِت بر نافى مقدمّ است''' ====
==== '''پاسخ دوم: مُثبِت بر نافى مقدمّ است''' ====
از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده ‏اى است كه به قاعده؛«تقدّم مُثبِت بر نافى »شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى ‏كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى‏ شود.
از قواعد مسلّم نزد همه اهل علم به ويژه دانشمندان علم اصول، قاعده ‏اى است كه به قاعده؛ {{متن عربی|تقدّم مُثبِت بر نافى}} شناخته شده است. بر اساس اين قاعده، اگر شخصى با وجود كسى كه خبرى را اثبات مى ‏كند به صراحت آن خبر را نفى كند به سخنش اعتنا نمى‏ شود.


در اين صورت، چگونه سكوت محض و عدم سخن گفتن از نفى و اثبات درباره حديثى، خدشه ‏اى بدان وارد خواهد كرد؟ دانشمندان بزرگ، فراوان به اين قاعده و به اين اصل مسلّم استناد كرده، و در گفتگوهاى گوناگون خود به آن استدلال كرده ‏اند.
در اين صورت، چگونه سكوت محض و عدم سخن گفتن از نفى و اثبات درباره حديثى، خدشه ‏اى بدان وارد خواهد كرد؟ دانشمندان بزرگ، فراوان به اين قاعده و به اين اصل مسلّم استناد كرده، و در گفتگوهاى گوناگون خود به آن استدلال كرده ‏اند.
خط ۷۷: خط ۷۷:
از جمله اين دانشمندان است:
از جمله اين دانشمندان است:


* ۱. حلبى: در ماجراى ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به كعبه پس از فتح مكه و نماز گذاردن در كعبه، روايتى كه مى‏ گويد حضرت نمازگزارد را بر روايتى كه نافى نماز گذاردن حضرت در كعبه است مقدم گردانيده است.<ref>اِنسان العيون فى سيرة الامين و المأمون: ج ۳ ص ۳۱.</ref>
* ۱. حلبى: در ماجراى ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به كعبه پس از فتح مكه و نماز گذاردن در كعبه، روايتى كه مى‏ گويد حضرت نمازگزاردن را بر روايتى كه نافى نماز گذاردن حضرت در كعبه است مقدم گردانيده است.<ref>اِنسان العيون فى سيرة الامين و المأمون، ج ۳ ص ۳۱.</ref>
* ۲. ابن ‏قيّم: در مورد حالت نشستن در نماز، روايتى كه نشستن به شكل مايل در آن آمده را بر روايت نافى آن مقدم دانسته است.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۱ ص ۶۰ .</ref>
* ۲. ابن ‏قيّم: در مورد حالت نشستن در نماز، روايتى كه نشستن به شكل مايل در آن آمده را بر روايت نافى آن مقدم دانسته است.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد، ج ۱ ص ۶۰ .</ref>
* ۳. مَنينى (ت ۱۰۹۸م -۱۱۷۲ ق): در مورد ضبط كلمه «مشورت» و معناى آن، قولى كه دلالت بر يک نوع ضبط و معنى دارد را بر قولى كه نافى آن معنى است ترجيح داده است.<ref>الفتح الوهبى شرح تاريخ ابونصر عتبى:ج ۱ ص ۸ .</ref>
* ۳. مَنينى (ت ۱۰۹۸م -۱۱۷۲ ق): در مورد ضبط كلمه «مشورت» و معناى آن، قولى كه دلالت بر يک نوع ضبط و معنى دارد را بر قولى كه نافى آن معنى است ترجيح داده است.<ref>الفتح الوهبى شرح تاريخ ابونصر عتبى، ج ۱ ص ۸ .</ref>
* ۴. ابن ‏وزير صنعانى گويد: كسى كه حديث را تضعيف مى‏ كند، تا وقتى سبب ضعف را روشن نسازد نافى به شمار مى رود، و مُثبِت از نافى شايسته ‏تر است.<ref>الروض الباسم فى الذبّ عن ابى‏القاسم: ج ۱ ص ۷۹.</ref>
* ۴. ابن ‏وزير صنعانى گويد: كسى كه حديث را تضعيف مى‏ كند، تا وقتى سبب ضعف را روشن نسازد نافى به شمار مى رود، و مُثبِت از نافى شايسته ‏تر است.<ref>الروض الباسم فى الذبّ عن ابى ‏القاسم، ج ۱ ص ۷۹.</ref>


==== '''پاسخ سوم: نشنيدن، روايت نكردن، نپذيرفتن، دليل بر رد نيست''' ====
==== '''پاسخ سوم: نشنيدن، روايت نكردن، نپذيرفتن، دليل بر رد نيست''' ====
افزون بر آنچه گذشت، برخى سخنان نشان مى‏ دهد كه اگر يكى از اصحاب حديث، حديثى را نشنيده يا صحّتش را نپذيرفته باشد، خدشه ‏اى به آن حديث وارد نمى‏ آيد.
افزون بر آنچه گذشت، برخى سخنان نشان مى‏ دهد كه اگر يكى از اصحاب حديث، حديثى را نشنيده يا صحّتش را نپذيرفته باشد، خدشه ‏اى به آن حديث وارد نمى‏ آيد.


ابن ‏قيّم در مورد حكم سلامِ نماز و روايتى كه زُهرى نشنيده همين قاعده را اجرا كرده است. اگر نشنيدن زهرى دليل بر رد روايت نيست، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم -  آن هم بدون هيچ انكارى توسط آنها -  به طريق اولى دليل رد نيست.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد: ج ۱ ص ۶۶ .</ref>
ابن ‏قيّم در مورد حكم سلامِ نماز و روايتى كه زُهرى نشنيده همين قاعده را اجرا كرده است. اگر نشنيدن زهرى دليل بر رد روايت نيست، عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم -  آن هم بدون هيچ انكارى توسط آنها -  به طريق اولى دليل رد نيست.<ref>زاد المعاد فى هَدى خير العباد، ج ۱ ص ۶۶ .</ref>


==== '''پاسخ چهارم: شهادت به نفى پذيرفته نيست''' ====
==== '''پاسخ چهارم: شهادت به نفى پذيرفته نيست''' ====
نزد اهل دانش، شهادت به نفى -  هر چند از بزرگان باشد -  پذيرفته نيست. حتى خود دهلوى در چند مورد از كتابش:«تحفه اثنى‏ عشريه »،به اين قاعده عمل كرده است. به خصوص كه اگر اين انكار در برابر اثبات ساير محققان و بزرگان باشد كه هرگز خدشه در ثبوت و صحت آن حديث نخواهد بود.
نزد اهل دانش، شهادت به نفى -  هر چند از بزرگان باشد -  پذيرفته نيست. حتى خود دهلوى در چند مورد از كتابش: «تحفه اثنى‏ عشريه»، به اين قاعده عمل كرده است. به خصوص كه اگر اين انكار در برابر اثبات ساير محققان و بزرگان باشد كه هرگز خدشه در ثبوت و صحت آن حديث نخواهد بود.


==== '''پاسخ پنجم: عدمِ نقل يک حديث نشان‏ دهنده وجود نداشتن آن نيست''' ====
==== '''پاسخ پنجم: عدمِ نقل يک حديث نشان‏ دهنده وجود نداشتن آن نيست''' ====
از اينها گذشته، آنچه بديهى است اينكه عدمِ نقل يک حديث نشان دهنده وجود نداشتن آن نيست. به ويژه در مواردى كه آگاهى به آنها ميان همه مردم ضرورى باشد. فاضل حيدرعلى فيض ‏آبادى در موضوع جنگ ابوبكر با مرتدّان به همين قاعده استناد كرده است.<ref>منتهى الكلام: ص ۹۴ ۹۳.</ref>
از اينها گذشته، آنچه بديهى است اينكه عدمِ نقل يک حديث نشان دهنده وجود نداشتن آن نيست. به ويژه در مواردى كه آگاهى به آنها ميان همه مردم ضرورى باشد. فاضل حيدرعلى فيض ‏آبادى در موضوع جنگ ابوبكر با مرتدّان به همين قاعده استناد كرده است.<ref>منتهى الكلام، ص ۹۴ ۹۳.</ref>


==== '''پاسخ ششم: صحيحين تمام احاديث صحيح را در خود جاى نداده ‏اند''' ====
==== '''پاسخ ششم: صحيحين تمام احاديث صحيح را در خود جاى نداده ‏اند''' ====
۴٬۰۶۴

ویرایش