پرش به محتوا

اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
پس معلوم شد كه عالمان اهل ‏سنت در هنگامِ ناچارى در برابر شيعيان و براى مغلوب كردن ايشان به احاديث صحيحين خرده گرفته ‏اند! در ادامه اسامى چند نمونه از پيشوايان و حافظان بزرگ اهل ‏سنت را مى‏ آوريم كه بر احاديثى كه در صحيح بخارى و مسلم آمده خُرده گرفته ‏اند:
پس معلوم شد كه عالمان اهل ‏سنت در هنگامِ ناچارى در برابر شيعيان و براى مغلوب كردن ايشان به احاديث صحيحين خرده گرفته ‏اند! در ادامه اسامى چند نمونه از پيشوايان و حافظان بزرگ اهل ‏سنت را مى‏ آوريم كه بر احاديثى كه در صحيح بخارى و مسلم آمده خُرده گرفته ‏اند:


* ۱. عبدالقادر بن محمد قرشى حنفى، محى ‏الدين(ت ۶۷۶ -  م ۷۷۵ ق)
۱. عبدالقادر بن محمد قرشى حنفى، محى ‏الدين (م ۷۷۵ ق)


عبدالقادر قرشى -  كه حافظ سيوطى و محمود بن سليمان كفوى او را بسيار ستوده ‏اند<ref>حسن المحاضرة فى محاسن مصر و القاهرة: ج ۱ ص ۴۷۱. كتائب اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (كفوى) . همچنين ر.ك: الدرر الكامنة: ج ۲ ص ۳۹۲. شَذَرات الذهب: ج ۶ ص ۲۳۸. تاج التراجم: ص ۲۸.</ref> -  حديث ابوحميد ساعدى در وصف نشستن رسول‏ خداصلى الله عليه وآله (تَوَرُّك) در نماز -  كه در صحيح مسلم و ديگر كتاب‏ها آمده -  را بى‏ اعتبار مى ‏داند.
عبدالقادر قرشى -  كه حافظ سيوطى و محمود بن سليمان كفوى او را بسيار ستوده ‏اند<ref>حسن المحاضرة فى محاسن مصر و القاهرة، ج ۱ ص ۴۷۱؛ كتائب اعلام الاخيار من فقهاء مذهب النعمان المختار (كفوى)؛ همچنين ر.ك: الدرر الكامنة، ج ۲ ص ۳۹۲؛ شَذَرات الذهب، ج ۶ ص ۲۳۸؛ تاج التراجم، ص ۲۸.</ref> -  حديث ابوحميد ساعدى در وصف نشستن رسول‏ خداصلى الله عليه وآله (تَوَرُّك) در نماز -  كه در صحيح مسلم و ديگر كتاب‏ها آمده -  را بى‏ اعتبار مى ‏داند.


همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح مسلم اشاره دارد. حتى گفته كه حافظ رشيد عطّار كتابى نوشته و احاديث مقطوعِ<ref>مقطوع روايتى است كه از تابعان يا طبقات پايين‏تر از آنان، از قول و فعل نقل شده باشد و به طبقات بالاتر نرسد. خبر مقطوع حجّت نيست. قواعد التحديث:(ص ۱۳۰ )مترجم.</ref> منقول در صحيح مسلم را در آن گرد آورده و نامش را «غرر الفوائد المجموعة فى بيان ما وقع فى مسلم من الأحاديث المقطوعة»نهاده است.
همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح مسلم اشاره دارد. حتى گفته كه حافظ رشيد عطّار كتابى نوشته و احاديث مقطوعِ<ref>مقطوع روايتى است كه از تابعان يا طبقات پايين‏تر از آنان، از قول و فعل نقل شده باشد و به طبقات بالاتر نرسد. خبر مقطوع حجّت نيست. قواعد التحديث:(ص ۱۳۰ )مترجم.</ref> منقول در صحيح مسلم را در آن گرد آورده و نامش را «غرر الفوائد المجموعة فى بيان ما وقع فى مسلم من الأحاديث المقطوعة»نهاده است.


همچنين نام چند راوى ضعيف و نيز مواردى كه باعث ضعف در حديث مى شود را از صحيح مسلم بيان كرده است.<ref>الجواهر المضيّة فى طبقات الحنفية: ج ۲ ص ۴۳۰  - ۴۲۸.</ref>
همچنين نام چند راوى ضعيف و نيز مواردى كه باعث ضعف در حديث مى شود را از صحيح مسلم بيان كرده است.<ref>الجواهر المضيّة فى طبقات الحنفية، ج ۲ ص ۴۳۰  - ۴۲۸.</ref>


* ۲.على بن سلطان قارى، ملا على قارى
۲.على بن سلطان قارى، ملا على قارى


ملا على قارى نيز شبيه سخنان عبدالقادر قرشى را گفته است. على قارى در كتاب«الرجال »اشاره دارد كه مسلم بن حجّاج احاديثى را روايت كرده كه هنگام تعارض استوار نمى‏ مانند. او مواردى از احاديث و يا رجال صحيح مسلم را بى اعتبار مى‏ داند. همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح بخارى و مسلم اشاره دارد!
ملا على قارى نيز شبيه سخنان عبدالقادر قرشى را گفته است. على قارى در كتاب«الرجال »اشاره دارد كه مسلم بن حجّاج احاديثى را روايت كرده كه هنگام تعارض استوار نمى‏ مانند. او مواردى از احاديث و يا رجال صحيح مسلم را بى اعتبار مى‏ داند. همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح بخارى و مسلم اشاره دارد!


* ۳. ابوالفضل اُدفُوى شافعى (ت ۶۸۰ -  م ۷۴۸ ق)
۳. ابوالفضل اُدفُوى شافعى (م ۷۴۸ ق)


اُدفُوى شافعى -  كه ابن حجر عسقلانى، صفدى، بدر نابلسى، جمال اِسنَوى، قاضى ابوبكر، ابن‏ قاضى شُهبه اسدى او را بسيار ستوده ‏اند<ref>الدرر الكامنة فى اعيان المائة الثامنة: ج ۲ ص ۷۲. طبقات الشافعية: ج ۱ ص ۱۷۰ و ج ۳ ص ۱۷۲. همچنين ر.ك: النجوم الزاهرة: ج ۱۰ ص ۲۳۷، حوادث سال ۷۴۸. البدر الطالع: ج ۱ ص ۱۸۲. حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۳۲۰. شَذَرات الذهب: ج ۶ ص ۱۵۳، حوادث سال ۷۴۸. </ref>  در اين باره تحقيقى دارد كه آن را در ردّ سخن ابن‏ صلاح به نگارش در آورده است.
اُدفُوى شافعى -  كه ابن حجر عسقلانى، صفدى، بدر نابلسى، جمال اِسنَوى، قاضى ابوبكر، ابن‏ قاضى شُهبه اسدى او را بسيار ستوده ‏اند<ref>الدرر الكامنة فى اعيان المائة الثامنة، ج ۲ ص ۷۲؛ طبقات الشافعية، ج ۱ ص ۱۷۰ و ج ۳ ص ۱۷۲؛همچنين ر.ك: النجوم الزاهرة، ج ۱۰ ص ۲۳۷، حوادث سال ۷۴۸. البدر الطالع: ج ۱ ص ۱۸۲؛ حسن المحاضرة، ج ۱ ص ۳۲۰؛ شَذَرات الذهب، ج ۶ ص ۱۵۳، حوادث سال ۷۴۸. </ref>  در اين باره تحقيقى دارد كه آن را در ردّ سخن ابن‏ صلاح به نگارش در آورده است.


وى اشاره نموده كه امت هر حديث صحيح يا حَسَن را پذيرفته، و در صورت نبودِ معارض به آن عمل كرده است و اين امر اختصاصى به صحيحين ندارد. امت كتاب‏هاى پنج يا شش گانه را به ديده قبول نگريسته و جماعتى بر اين كتاب‏ها نام «صحيح»نهاده ‏اند، و حتى برخى از آنان بعضى از اين كتب را به صحيح مسلم و غير آن ترجيح داده ‏اند.
وى اشاره نموده كه امت هر حديث صحيح يا حَسَن را پذيرفته، و در صورت نبودِ معارض به آن عمل كرده است و اين امر اختصاصى به صحيحين ندارد. امت كتاب‏هاى پنج يا شش گانه را به ديده قبول نگريسته و جماعتى بر اين كتاب‏ها نام «صحيح» نهاده ‏اند، و حتى برخى از آنان بعضى از اين كتب را به صحيح مسلم و غير آن ترجيح داده ‏اند.


وى همچنين عده ‏اى از بزرگان مثل دارقطنى را نام برده كه مواردى از احاديث و يا رجال صحيح بخارى و مسلم را بى اعتبار مى ‏دانند. همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح بخارى و مسلم اشاره دارد.<ref>الامتاع فى احكام السماع (مخطوط:فصل دهم.)</ref>
وى همچنين عده ‏اى از بزرگان مثل دارقطنى را نام برده كه مواردى از احاديث و يا رجال صحيح بخارى و مسلم را بى اعتبار مى ‏دانند. همچنين به احاديث ضعيف يا متعارض و حتى دروغ قطعى در صحيح بخارى و مسلم اشاره دارد.<ref>الامتاع فى احكام السماع (مخطوط:فصل دهم.)</ref>


* ۴. ابوزرعه رازى (ت ۱۹۰ -  م ۲۶۴ ق)
۴. ابوزرعه رازى (م ۲۶۴ ق)


ابوزرعه رازى كسى است كه بزرگان اهل‏ سنت وى را ستوده و توثيق كرده‏ اند. از جمله: ذهبى، حافظ ابن‏ حَجَر، سمعانى، سيوطى، عبدالغنى مَقدِسى، نَوَوى، ابوبكر خطيب، دهلوى.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۶۵. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۲۶۴. تهذيب التهذيب: ج ۷ ص ۳۰. الكاشف: ج ۲ ص ۲۳۰. تقريب التهذيب: ج ۱ ص ۵۳۶ . مرآة الجنان: حوادث سال ۲۶۴. الانساب: «الرازى». طبقات الحفّاظ: ص ۲۴۹. الكمال فى معرفة الرجال (مخطوط). تهذيب الاسماء و اللّغات: ج ۱ ص ۶۸ ، ذيل شرح حال بخارى. تاريخ بغداد: ج ۳ ص ۲۵۶، ذيل شرح حال محمد بن مسلم بن واره. بستان المحدّثين: ص ۹.</ref>  
ابوزرعه رازى كسى است كه بزرگان اهل‏ سنت وى را ستوده و توثيق كرده‏ اند. از جمله: ذهبى، حافظ ابن‏ حَجَر، سمعانى، سيوطى، عبدالغنى مَقدِسى، نَوَوى، ابوبكر خطيب، دهلوى.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۳ ص ۶۵؛ العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۲۶۴. تهذيب التهذيب، ج ۷ ص ۳۰؛ الكاشف، ج ۲ ص ۲۳۰؛ تقريب التهذيب، ج ۱ ص ۵۳۶؛ مرآة الجنان، حوادث سال ۲۶۴؛ طبقات الحفّاظ: ص ۲۴۹؛ الكمال فى معرفة الرجال (مخطوط)؛ تهذيب الاسماء و اللّغات، ج ۱ ص ۶۸ ، ذيل شرح حال بخارى. تاريخ بغداد، ج ۳ ص ۲۵۶، ذيل شرح حال محمد بن مسلم بن واره. بستان المحدّثين، ص ۹.</ref>  


ابوزُرعه رازى يكى ديگر از كسانى كه بخارى و مسلم و كتاب اين دو را به شدت زير سؤال برده است:
ابوزُرعه رازى يكى ديگر از كسانى كه بخارى و مسلم و كتاب اين دو را به شدت زير سؤال برده است:


* الف. ابوزُرعه و مسلم
الف. ابوزُرعه و مسلم


چنانچه در بالا از سخن اُدفُوى و ديگران معلوم شد، ابوزرعه رازى نگارش كتابِ مسلم بن حجّاج را نكوهش مى‏ كرد، و به سبب تأليف اين كتاب به مسلم اعتراض مى‏ كرد و به او مى‏ گفت: چگونه اين را صحيح مى ‏نامى، حال آنكه فلان و فلان در ميان راويان آن‏ان هستند؟ همچنين ذهبى چندين مورد از گفتار ابوزرعه در ردّ صحيح مسلم را آورده است.<ref>تذهيب التهذيب (مخطوط). ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۱ ص ۱۲۵. سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۷۰.</ref>
چنانچه در بالا از سخن اُدفُوى و ديگران معلوم شد، ابوزرعه رازى نگارش كتابِ مسلم بن حجّاج را نكوهش مى‏ كرد، و به سبب تأليف اين كتاب به مسلم اعتراض مى‏ كرد و به او مى‏ گفت: چگونه اين را صحيح مى ‏نامى، حال آنكه فلان و فلان در ميان راويان آن‏ان هستند؟ همچنين ذهبى چندين مورد از گفتار ابوزرعه در ردّ صحيح مسلم را آورده است.<ref>تذهيب التهذيب (مخطوط)؛ ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج ۱ ص ۱۲۵؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۲ ص ۷۰.</ref>


* ب. ابوزُرعه و بخارى
ب. ابوزُرعه و بخارى


ابوزُرعه در برابر محمد بن اسماعيل بخارى و كتاب«الجامع الصحيح»او نيز آرام نگرفته و او و كتابش را به شدت جرح و قدح نموده است. او همچنين ابوحاتم را همانند بخارى مورد قدح قرارد داده است. عده ‏اى از بزرگان اهل ‏سنت گفتار ابوزرعه را در ردّ صحيح بخارى و بعضى از رجال آن و نيز در مورد خود بخارى نقل كرده ‏اند.
ابوزُرعه در برابر محمد بن اسماعيل بخارى و كتاب«الجامع الصحيح» او نيز آرام نگرفته و او و كتابش را به شدت جرح و قدح نموده است. او همچنين ابوحاتم را همانند بخارى مورد قدح قرارد داده است. عده ‏اى از بزرگان اهل ‏سنت گفتار ابوزرعه را در ردّ صحيح بخارى و بعضى از رجال آن و نيز در مورد خود بخارى نقل كرده ‏اند.


از جمله: ذهبى، شيخ عبدالوهاب سُبكى در«الطبقات»، شيخ ‏الاسلام تقى‏ الدين بن دقيق العيد در كتاب«الاقتراح»، شيخ عبدالرئوف مُناوى.<ref>ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۳ ص ۱۳۸. المغنى فى الضعفاء: ج ۲ ص ۵۵۷ . الضعفاء و المتروكين. فيض القدير فى شرح الجامع الصغير: ج ۱ ص ۲۴.</ref>
از جمله: ذهبى، شيخ عبدالوهاب سُبكى در«الطبقات»، شيخ ‏الاسلام تقى‏ الدين بن دقيق العيد در كتاب «الاقتراح»، شيخ عبدالرئوف مُناوى.<ref>ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج ۳ ص ۱۳۸؛ المغنى فى الضعفاء، ج ۲ ص ۵۵۷ ؛ الضعفاء و المتروكين؛  فيض القدير فى شرح الجامع الصغير،ج ۱ ص ۲۴.</ref>


* ۵.ابوحاتِم رازى
۵.ابوحاتِم رازى


چنانچه اشاره شد، ابوحاتِم رازى مانند ابوزرعه رازى بخارى را متروک دانسته است. شرح حال و توثيق ابوحاتم هم با ابوزرعه رازى مشترک است.
چنانچه اشاره شد، ابوحاتِم رازى مانند ابوزرعه رازى بخارى را متروک دانسته است. شرح حال و توثيق ابوحاتم هم با ابوزرعه رازى مشترک است.


* ۶.عبدالرحمن بن ابى ‏حاتم، ابن‏ ابى ‏حاتم (ت ۲۴۰ يا ۲۴۱ -  م ۳۲۷ ق)
۶.عبدالرحمن بن ابى ‏حاتم، ابن‏ ابى ‏حاتم (م ۳۲۷ ق)


ابن بن ابى‏ حاتم، بخارى را در كتاب «الجرح و التعديل»ياد كرده است. ذهبى از قول ابن‏ ابى‏ حاتم گفته كه آنچه او از قرآن به زبان مى ‏آورد مخلوق است و حديث او را فرو نهادند و ترک گفتند.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۳۹۱.</ref>
ابن بن ابى‏ حاتم، بخارى را در كتاب «الجرح و التعديل»ياد كرده است. ذهبى از قول ابن‏ ابى‏ حاتم گفته كه آنچه او از قرآن به زبان مى ‏آورد مخلوق است و حديث او را فرو نهادند و ترک گفتند.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۲ ص ۳۹۱.</ref>


ذهبى شرح حال وى را از قول چندين تن از بزرگان نوشته، و خود نيز او را ستوده است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۲۶۳. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۲۷.</ref>همچنين صلاح ‏الدين كتبى و يافعى او را ستوده ‏اند.<ref>فوات الوفيات: ج ۲ ص ۲۸۷. مرآة الجنان: حوادث سال ۳۲۷.</ref>
ذهبى شرح حال وى را از قول چندين تن از بزرگان نوشته، و خود نيز او را ستوده است.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۳ ص ۲۶۳. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۲۷.</ref>همچنين صلاح ‏الدين كتبى و يافعى او را ستوده ‏اند.<ref>فوات الوفيات، ج ۲ ص ۲۸۷؛مرآة الجنان، حوادث سال ۳۲۷.</ref>


* ۷.محمد بن يحيى ذُهلى
۷.محمد بن يحيى ذُهلى


قدح و ردّ ذُهلى نسبت به بخارى از سخنان دانشمندان سنّى آشكار مى‏ شود؛ ذهبى و ابن‏ حجر -  در آغاز شرحش بر صحيح بخارى -  آورده ‏اند كه ذهلى قائل به مخلوق بودن قرآن را كافر مى ‏دانست، و هر كس اين عقيده را نه تأييد و نه رد كند سخنى شبيه كفر گفته است. بنابراين هر كس نزد محمد بن اسماعيل بخارى رود متّهمش كنيد، چرا كه تنها كسى به مجلس او مى‏ رود كه مذهبى همچون مذهب او داشته باشد.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۴۵۵. هدى السارى: ج ۲ ص ۲۶۳.</ref>
قدح و ردّ ذُهلى نسبت به بخارى از سخنان دانشمندان سنّى آشكار مى‏ شود؛ ذهبى و ابن‏ حجر -  در آغاز شرحش بر صحيح بخارى -  آورده ‏اند كه ذهلى قائل به مخلوق بودن قرآن را كافر مى ‏دانست، و هر كس اين عقيده را نه تأييد و نه رد كند سخنى شبيه كفر گفته است. بنابراين هر كس نزد محمد بن اسماعيل بخارى رود متّهمش كنيد، چرا كه تنها كسى به مجلس او مى‏ رود كه مذهبى همچون مذهب او داشته باشد.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۲ ص ۴۵۵؛ هدى السارى، ج ۲ ص ۲۶۳.</ref>


همچنين ذهبى نقل كرده كه محمد بن يحيى مى‏ گفت: اين بخارى قول لفظيّه را آشكار ساخت و نزد من لفظيّه از جَهميّه بدتر است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۴۵۵.</ref> اين در حالى است كه پيشوايان اهل‏ سنت و حافظان بزرگ آنان به كفر جَهميّه و گمراهى و هلاكت شان تصريح كرده ‏اند. از جمله: ذهبى، على بن مدينى، ابن‏ عمّار موصلى.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۱ ص ۴۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۱ ص ۴۲۶.</ref>
همچنين ذهبى نقل كرده كه محمد بن يحيى مى‏ گفت: اين بخارى قول لفظيّه را آشكار ساخت و نزد من لفظيّه از جَهميّه بدتر است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۴۵۵.</ref> اين در حالى است كه پيشوايان اهل‏ سنت و حافظان بزرگ آنان به كفر جَهميّه و گمراهى و هلاكت شان تصريح كرده ‏اند. از جمله: ذهبى، على بن مدينى، ابن‏ عمّار موصلى.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۱ ص ۴۱؛ ميزان الاعتدال فى نقد الرجال،  ج ۱ ص ۴۲۶.</ref>


و نيز موارد ديگرى از اختلاف شديد بين ذهلى و بخارى به نقل ذهبى و ابن‏ حجر ثبت شده است.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۴۵۶. هدى السارى: ج ۲ ص ۲۶۴.</ref>
و نيز موارد ديگرى از اختلاف شديد بين ذهلى و بخارى به نقل ذهبى و ابن‏ حجر ثبت شده است.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۲ ص ۴۵۶؛هدى السارى: ج ۲ ص ۲۶۴.</ref>


و اما بسيارى از بزرگان اهل ‏سنت محمد بن يحيى ذُهلى را ستوده و توثيق نموده اند، از جمله: حافظ ابوبكر خطيب (از قول چند تن از اعلام)؛ ذهبى، سمعانى، بدخشانى، سيوطى.<ref>تاريخ بغداد: ج ۳ ص ۴۲۰  - ۴۱۵. تذهيب التهذيب(مخطوط). سير اعلام النبلاء: ج ۱۲ ص ۲۷۳. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۲۵۸. الكاشف: ج ۳ ص ۱۰۷. الانساب(الزهرى). تراجم الحفّاظ (مخطوط). مرآة الجنان: حوادث سال ۲۵۸. طبقات الحفّاظ: ص ۲۳۴.</ref>
و اما بسيارى از بزرگان اهل ‏سنت محمد بن يحيى ذُهلى را ستوده و توثيق نموده اند، از جمله: حافظ ابوبكر خطيب (از قول چند تن از اعلام)؛ ذهبى، سمعانى، بدخشانى، سيوطى.<ref>تاريخ بغداد، ج ۳ ص ۴۲۰  - ۴۱۵؛ تذهيب التهذيب(مخطوط)؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۲ ص ۲۷۳؛ العِبَر فى خبر من غَبَر، حوادث سال ۲۵۸؛ الكاشف، ج ۳ ص ۱۰۷؛ الانساب(الزهرى)؛ تراجم الحفّاظ (مخطوط)؛ مرآة الجنان، حوادث سال ۲۵۸؛ طبقات الحفّاظ، ص ۲۳۴.</ref>


* ۸.ابوبكر بن اعين
۸.ابوبكر بن اعين


حافظ ذهبى كلامى از ابن اعين آورده كه اشاره به عقيده بخارى در مورد قرآن دارد و به وضوح طعن گونه است. سپس نظر امام احمد را در مورد اين عقيده و رد شديد و كفر بودن آن و اينكه بخارى تفكر جَهمى داشته آورده است.<ref>سير اعلام النبلاء:ج ۱۱ ص ۵۰۷ ۱۷۷ و ج ۱۲ ص ۷۹. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۱ ص ۵۴۴ .</ref>
حافظ ذهبى كلامى از ابن اعين آورده كه اشاره به عقيده بخارى در مورد قرآن دارد و به وضوح طعن گونه است. سپس نظر امام احمد را در مورد اين عقيده و رد شديد و كفر بودن آن و اينكه بخارى تفكر جَهمى داشته آورده است.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۱ ص ۵۰۷ ۱۷۷ و ج ۱۲ ص ۷۹؛ ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج ۱ ص ۵۴۴ .</ref>


در اينجا بد نيست اشاره كنيم كه بزرگان عامه در مورد مسلک جهميّه و نيز لفظيّه عبارات تندى دارند و حكم كفر آنها را صادر كرده‏ اند، كه ذهبى همه را در كتاب‏هايش آورده است. افرادى مثل حافظ احمد بن صالح و ذُهلى و احمد بن حنبل.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۱ ص ۴۲۰ و ج ۱۲ ص ۲۷۳ ۷۹.</ref> هر چند ذهبى و بعضى ديگر تلاش نموده ‏اند تا اين قضيه را اصلاح كنند، ولى سعى بيهوده نموده ‏اند و چشم خود را به روى حقيقت بسته ‏اند.
در اينجا بد نيست اشاره كنيم كه بزرگان عامه در مورد مسلک جهميّه و نيز لفظيّه عبارات تندى دارند و حكم كفر آنها را صادر كرده‏ اند، كه ذهبى همه را در كتاب‏هايش آورده است. افرادى مثل حافظ احمد بن صالح و ذُهلى و احمد بن حنبل.<ref>سير اعلام النبلاء، ج ۱۱ ص ۴۲۰ و ج ۱۲ ص ۲۷۳ ۷۹.</ref> هر چند ذهبى و بعضى ديگر تلاش نموده ‏اند تا اين قضيه را اصلاح كنند، ولى سعى بيهوده نموده ‏اند و چشم خود را به روى حقيقت بسته ‏اند.


* ۹.عبدالعلى انصارى هندى سهالى
۹.عبدالعلى انصارى هندى سهالى


از ديگر كسانى كه به صحيح بخارى و مسلم خرده گرفته‏ اند و قبول روايات اين دو كتاب بدون هيچ بررسى را كاملاً رد كرده مولوى عبدالعلى انصارى است.<ref>فواتح الرحموت شرح مسلم الثبوت: ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>
از ديگر كسانى كه به صحيح بخارى و مسلم خرده گرفته‏ اند و قبول روايات اين دو كتاب بدون هيچ بررسى را كاملاً رد كرده مولوى عبدالعلى انصارى است.<ref>فواتح الرحموت شرح مسلم الثبوت، ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>


==== '''پاسخ نهم: احاديثى از صحيحين در ترازو''' ====
==== '''پاسخ نهم: احاديثى از صحيحين در ترازو''' ====
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:
* حديث اول
* حديث اول


حديثى در مورد بهبودى مردى مارگزيده يا زخم‏ خورده از صحابه با آيه‏ هاى قرآن كه در صحيح بخارى در«كتاب الطبّ»آمده است. حافظ ابن‏ جوزى -  كه ابن‏ خَلِّكان، سيوطى، خوارزمى، يافعى<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۵۹۷ . طبقات الحفّاظ: ص ۴۷۷. جامع مسانيد ابى‏ حنيفة: ص ۲۸. مرآة الجنان: حوادث سال ۵۹۷ .</ref>و ابن‏ تَيميّه در جاى جاى كتابش او را بسيار ستوده ‏اند -  در«الموضوعات»خود اين حديث را آورده و گفته حديث مُنكَر و سندش را هم تضعيف كرده است.<ref>الموضوعات: ج ۱ ص ۲۲۹.</ref>
حديثى در مورد بهبودى مردى مارگزيده يا زخم‏ خورده از صحابه با آيه‏ هاى قرآن كه در صحيح بخارى در«كتاب الطبّ»آمده است. حافظ ابن‏ جوزى -  كه ابن‏ خَلِّكان، سيوطى، خوارزمى، يافعى<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر، حوادث سال ۵۹۷؛ طبقات الحفّاظ، ص ۴۷۷؛ جامع مسانيد ابى‏ حنيفة، ص ۲۸؛ مرآة الجنان، حوادث سال ۵۹۷ .</ref>و ابن‏ تَيميّه در جاى جاى كتابش او را بسيار ستوده ‏اند -  در«الموضوعات»خود اين حديث را آورده و گفته حديث مُنكَر و سندش را هم تضعيف كرده است.<ref>الموضوعات، ج ۱ ص ۲۲۹.</ref>


* حديث دوم
* حديث دوم


حديثى كه حافظ ابن‏ حزم(ت 384 ق) در كتابش«المُحلّى»از بخارى نقل كرده و از حيث سند و دلالت آن را ابطال كرده است، و آن اين است: رسول‏ خداصلى الله عليه وآله مى‏ فرمود: از امت من قومى پديد خواهد آمد كه پوشيدن پارچه خز و خوردن گوشت خوک و نوشيدن شراب و نواختن آلات موسيقى را حلال خواهند شمرد.
حديثى كه حافظ ابن‏ حزم در كتابش«المُحلّى» از بخارى نقل كرده و از حيث سند و دلالت آن را ابطال كرده است، و آن اين است: رسول‏ خداصلى الله عليه وآله مى‏ فرمود: از امت من قومى پديد خواهد آمد كه پوشيدن پارچه خز و خوردن گوشت خوک و نوشيدن شراب و نواختن آلات موسيقى را حلال خواهند شمرد.


اما حافظ ابن‏ حزم كسى است كه در كتاب‏هاى تراجم و رجال، بزرگان اهل‏ سنت از او با شكوه و بزرگداشت ياد كرده ‏اند، از جمله: حافظ ذهبى، سيوطى، محی ‏الدين بن عربى، اُدفُوى، دهلوى، و ابن‏ تيميه كه به نظرات ابن ‏حزم بسيار تكيه كرده است.<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۴۵۶. طبقات الحفّاظ: ص ۴۳۶. فتوحات: ج ۲ ص ۵۱۹ باب ۲۲۳. الامتاع فى احكام السماع: مسألة ضرب العود. تحفه اثنى ‏عشريه: ص ۱۷۳.</ref>
اما حافظ ابن‏ حزم كسى است كه در كتاب‏هاى تراجم و رجال، بزرگان اهل‏ سنت از او با شكوه و بزرگداشت ياد كرده ‏اند، از جمله: حافظ ذهبى، سيوطى، محی ‏الدين بن عربى، اُدفُوى، دهلوى، و ابن‏ تيميه كه به نظرات ابن ‏حزم بسيار تكيه كرده است.<ref>العِبَر فى خبر من غَبَر، حوادث سال ۴۵۶؛ طبقات الحفّاظ، ص ۴۳۶؛ فتوحات، ج ۲ ص ۵۱۹ باب ۲۲۳؛ الامتاع فى احكام السماع، مسألة ضرب العود. تحفه اثنى ‏عشريه، ص ۱۷۳.</ref>


* حديث سوم
* حديث سوم


حديث سوم حديثى است كه بخارى در مورد خواستگارى عايشه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله از ابوبكر آورده است.<ref>صحيح بخارى:ج ۷ ص ۶ .</ref>  
حديث سوم حديثى است كه بخارى در مورد خواستگارى عايشه توسط پيامبرصلى الله عليه وآله از ابوبكر آورده است.<ref>صحيح بخارى، ج ۷ ص ۶ .</ref>  


ابن‏ حجر كلام حافظ علاءالدين مُغَلْطاى بن قَليج بن عبداللَّه حنفى (ت ۶۹۸ -  م ۷۶۲ ق)در مورد عدم صحت اين حديث را نقل كرده است.<ref>فتح البارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۱۱ ص ۲۶. </ref>
ابن‏ حجر كلام حافظ علاءالدين مُغَلْطاى بن قَليج بن عبداللَّه حنفى (م ۷۶۲ ق)در مورد عدم صحت اين حديث را نقل كرده است.<ref>فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، ج ۱۱ ص ۲۶. </ref>


حافظ مُغلطاى كسى است كه صاحب تأليفات بوده بزرگان اهل ‏سنت وى را ستوده‏ اند.
حافظ مُغلطاى كسى است كه صاحب تأليفات بوده بزرگان اهل ‏سنت وى را ستوده‏ اند.
خط ۲۶۰: خط ۲۶۰:
* حديث هفتم
* حديث هفتم


حديثى كه بخارى در مورد دير ايمان آوردن قريش و رفتن ابوسفيان نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و نزول آيات در اين باره نقل كرده، و سپس به نقل از اسباط ماجراى استسقا و نزول باران را افزوده است.<ref>صحيح بخارى: ج ۲ ص ۱۳۷.</ref>
حديثى كه بخارى در مورد دير ايمان آوردن قريش و رفتن ابوسفيان نزد پيامبرصلى الله عليه وآله و نزول آيات در اين باره نقل كرده، و سپس به نقل از اسباط ماجراى استسقا و نزول باران را افزوده است.<ref>صحيح بخارى، ج ۲ ص ۱۳۷.</ref>


به نقل عَينى(ت ۷۶۲ -  م ۸۵۵ ق)-  كه سيوطى و ديگران او را و كاتب چَلَبى كتابش «عمدة القارى» را بسيار ستوده‏ اند<ref>بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويين و النُحاة: ج ۲ ص ۲۷۵. الضوء اللّامع: ج ۱۰ ص ۱۳۵  - ۱۳۱. البدر الطالع: ج ۲ ص ۲۹۴. حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۷۷۰. شَذَرات الذهب: ج ۷ ص ۲۸۷. نظم العقيان: ص ۱۷۵ ۱۷۴. كشف الظنون: ج ۱ ص ۵۴۸ .</ref>
به نقل عَينى(م ۸۵۵ ق)-  كه سيوطى و ديگران او را و كاتب چَلَبى كتابش «عمدة القارى» را بسيار ستوده‏ اند<ref>بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويين و النُحاة: ج ۲ ص ۲۷۵. الضوء اللّامع: ج ۱۰ ص ۱۳۵  - ۱۳۱. البدر الطالع: ج ۲ ص ۲۹۴. حسن المحاضرة: ج ۱ ص ۷۷۰. شَذَرات الذهب: ج ۷ ص ۲۸۷. نظم العقيان: ص ۱۷۵ ۱۷۴. كشف الظنون: ج ۱ ص ۵۴۸ .</ref>


گروهى از بزرگان اهل ‏سنت اين افزوده منقول از اسباط را ناروا و نادرست دانسته ‏اند.<ref>عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۷ ص ۴۶. </ref>
گروهى از بزرگان اهل ‏سنت اين افزوده منقول از اسباط را ناروا و نادرست دانسته ‏اند.<ref>عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۷ ص ۴۶. </ref>
خط ۲۷۰: خط ۲۷۰:
* حديث هشتم
* حديث هشتم


حديث عرضه احاديث به قرآن و ردّ مخالف با قرآن، كه بخارى در صحيحش آورده است. تَفتازانى (ت ۷۱۲ -  م ۷۹۱ ق) -  كه سيوطى و محمد بن سليمان كفوى و ديگران وى را ستوده ‏اند<ref>بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة: ج ۲ ص ۲۸۵. الدرر الكامنة: ج ۴ ص ۳۵۰. شَذَرات الذهب: ج ۶ ص ۳۱۹. البدر الطالع: ج ۲ ص ۳۰۵  - ۳۰۳.</ref> اين حديث را خبر واحد دانسته و افزوده كه محدثان بر آن خرده گرفته ‏اند.<ref>التلويح على التنقيح، فى اصول الفقه: ج ۲ ص ۳۹۷. </ref>
حديث عرضه احاديث به قرآن و ردّ مخالف با قرآن، كه بخارى در صحيحش آورده است. تَفتازانى (ت ۷۱۲ -  م ۷۹۱ ق) -  كه سيوطى و محمد بن سليمان كفوى و ديگران وى را ستوده ‏اند<ref>بُغيَة الوُعاة فى طبقات اللغويّين و النُحاة، ج ۲ ص ۲۸۵؛ الدرر الكامنة، ج ۴ ص ۳۵۰؛ شَذَرات الذهب، ج ۶ ص ۳۱۹؛ البدر الطالع، ج ۲ ص ۳۰۵  - ۳۰۳.</ref> اين حديث را خبر واحد دانسته و افزوده كه محدثان بر آن خرده گرفته ‏اند.<ref>التلويح على التنقيح، فى اصول الفقه، ج ۲ ص ۳۹۷. </ref>


* حديث نهم
* حديث نهم


كلام عبداللَّه بن عمر در مورد برترى خلفاى ثلاثه بر همه صحابه است.<ref>صحيح بخارى: ج ۵ ص ۱۸.</ref>  
كلام عبداللَّه بن عمر در مورد برترى خلفاى ثلاثه بر همه صحابه است.<ref>صحيح بخارى، ج ۵ ص ۱۸.</ref>  


حافظ ابن‏ عبدالبَرّ قُرطبى (م ۴۶۳ ق)-  كه ذهبى وى را بسيار ستوده است.<ref>سير اعلام النبلاء، و نيز: تاريخ ابن‏كثير: ج ۱۲ ص ۱۰۴. مرآة الجنان: ج ۳ ص ۸۹ . وفيات الاعيان: ج ۲ ص ۴۵۸. شَذَرات الذهب: ج ۳ ص ۳۱۴. تذكرة الحفّاظ: ج ۳ ص ۳۰۶. طبقات سُبكى: ج ۴ ص ۸ . النجوم الزاهرة: ج ۵ ص ۷۷. المنتظم: ج ۸ ص ۳۴۲.</ref>  آن را نادرست دانسته، از اين جهت كه برترى عثمان بر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام يقينى نيست.<ref>الاستيعاب: ج ۳ ص ۱۱۱۷  - ۱۱۱۵. </ref>
حافظ ابن‏ عبدالبَرّ قُرطبى (م ۴۶۳ ق)-  كه ذهبى وى را بسيار ستوده است.<ref>سير اعلام النبلاء، و نيز: تاريخ ابن‏ كثير، ج ۱۲ ص ۱۰۴؛ مرآة الجنان، ج ۳ ص ۸۹؛ وفيات الاعيان، ج ۲ ص ۴۵۸؛ شَذَرات الذهب، ج ۳ ص ۳۱۴؛ تذكرة الحفّاظ، ج ۳ ص ۳۰۶؛ طبقات سُبكى، ج ۴ ص ۸؛ النجوم الزاهرة، ج ۵ ص ۷۷؛ المنتظم، ج ۸ ص ۳۴۲.</ref>  آن را نادرست دانسته، از اين جهت كه برترى عثمان بر على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام يقينى نيست.<ref>الاستيعاب: ج ۳ ص ۱۱۱۷  - ۱۱۱۵. </ref>


* حديث دهم
* حديث دهم


حديثى كه شريک درباره معراج نقل كرده و بخارى و مسلم هر دو نقل كرده ‏اند.<ref>صحيح بخارى ۱۸۳ ۱۸۲ / ۹. صحيح مسلم ۱۰۲ / ۱.</ref>  
حديثى كه شريک درباره معراج نقل كرده و بخارى و مسلم هر دو نقل كرده ‏اند.<ref>صحيح بخارى، ج۹ ، ۱۸۳ ۱۸۲؛ صحيح مسلم، ج1، ص ۱۰۲.</ref>  


گروهى از بزرگان اهل‏ سنت اين حديث را ردّ كرده ‏اند؛از جمله: حافظ ابوزكريا نَوَوى(ت ۶۳۱ -  م ۶۷۶ يا ۶۷۷ ق)<ref>المنهاج فى شرح صحيح مسلم بن الحجاج: ج ۲ ص ۶۶  ۶۵ .همچنين ذهبى، جمال الدين اِسنَوى، يافعى، جمال ‏الدين ابن ‏تَغرى بَردى و دهلوى، «نَوَوى»را بسيار ستوده ‏اند: العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۷۶ . طبقات الشافعية: ج ۲ ص ۴۷۶. مرآة الجنان: حوادث سال ۶۷۶ . النجوم الزاهرة فى محاسن مصر و القاهرة: حوادث سال ۶۷۶ .</ref>  
گروهى از بزرگان اهل‏ سنت اين حديث را ردّ كرده ‏اند؛از جمله: حافظ ابوزكريا نَوَوى(ت ۶۳۱ -  م ۶۷۶ يا ۶۷۷ ق)<ref>المنهاج فى شرح صحيح مسلم بن الحجاج: ج ۲ ص ۶۶  ۶۵ .همچنين ذهبى، جمال الدين اِسنَوى، يافعى، جمال ‏الدين ابن ‏تَغرى بَردى و دهلوى، «نَوَوى»را بسيار ستوده ‏اند: العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۶۷۶ . طبقات الشافعية: ج ۲ ص ۴۷۶. مرآة الجنان: حوادث سال ۶۷۶ . النجوم الزاهرة فى محاسن مصر و القاهرة: حوادث سال ۶۷۶ .</ref>  
خط ۲۹۲: خط ۲۹۲:
* حديث يازدهم
* حديث يازدهم


كلام عمرو بن ميمون كه گفت: در جاهليت بوزينگانى را ديدم كه بوزينگانى زناكار گرد آنها جمع شده بودند. آنها بوزينگان زناكار را سنگسار كردند و من هم با آنها همراهى كردم.<ref>صحيح بخارى: ج ۵ ص ۵۶ . </ref> به نقل ابن‏ حجر، حافظ حُمَيدى و حافظ ابن‏ عبدالبرّ اين حديث را منكر دانسته‏ اند.<ref>الجمع بين الصحيحين. فتح البارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۲۷.</ref>
كلام عمرو بن ميمون كه گفت: در جاهليت بوزينگانى را ديدم كه بوزينگانى زناكار گرد آنها جمع شده بودند. آنها بوزينگان زناكار را سنگسار كردند و من هم با آنها همراهى كردم.<ref>صحيح بخارى، ج ۵ ص ۵۶ . </ref> به نقل ابن‏ حجر، حافظ حُمَيدى و حافظ ابن‏ عبدالبرّ اين حديث را منكر دانسته‏ اند.<ref>الجمع بين الصحيحين. فتح البارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۲۷.</ref>


* حديث دوازدهم و سيزدهم و چهاردهم
* حديث دوازدهم و سيزدهم و چهاردهم
خط ۳۱۹: خط ۳۱۹:


==== '''پاسخ دهم: فخر رازى و احاديث صحيحين''' ====
==== '''پاسخ دهم: فخر رازى و احاديث صحيحين''' ====
علاوه بر تمام آنچه گذشت، خود فخر رازى بر احاديثى كه بخارى و مسلم در نقل آنها هم داستان بوده‏ اند خرده گرفته است! از جمله آنها حديثى است كه بخارى و مسلم آن را به پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت داده‏ اند كه فرمود:«ابراهيم ‏عليه السلام تنها سه دروغ گفت».<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۷۱. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۹۸.</ref> و فخر رازى اين حديث را به وجوه مختلف رد كرده است.<ref>مفاتيح الغيب: ج ۲۲ ص ۱۸۶ ۱۸۵ و ج ۲۶ ص ۱۴۸.</ref>
علاوه بر تمام آنچه گذشت، خود فخر رازى بر احاديثى كه بخارى و مسلم در نقل آنها هم داستان بوده‏ اند خرده گرفته است! از جمله آنها حديثى است كه بخارى و مسلم آن را به پيامبرصلى الله عليه وآله نسبت داده‏ اند كه فرمود:«ابراهيم ‏عليه السلام تنها سه دروغ گفت».<ref>صحيح بخارى: ج ۴ ص ۱۷۱. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۹۸.</ref> و فخر رازى اين حديث را به وجوه مختلف رد كرده است.<ref>مفاتيح الغيب، ج ۲۲ ص ۱۸۶ ۱۸۵ و ج ۲۶ ص ۱۴۸.</ref>


در اينجا دو نكته هست:
در اينجا دو نكته هست:
خط ۳۷۱: خط ۳۷۱:
۳- بازگرداندن حَكَم بن ابى‏ العاص  
۳- بازگرداندن حَكَم بن ابى‏ العاص  


علامه حلّى مى‏ گويد: واقدى روايت كرده: عثمان بن عفان، حَكَم بن ابى ‏العاص را - كه رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله او را از مدينه بيرون رانده بود -  به مدينه باز گرداند.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق:ص ۲۹۱.</ref>۴-تقسيم اموال مسلمين بين خويشاوندان
علامه حلّى مى‏ گويد: واقدى روايت كرده: عثمان بن عفان، حَكَم بن ابى ‏العاص را - كه رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله او را از مدينه بيرون رانده بود -  به مدينه باز گرداند.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق:ص ۲۹۱.</ref>  
 
۴-تقسيم اموال مسلمين بين خويشاوندان


علامه حلّى مى ‏گويد: واقدى روايت كرده كه عثمان دارايى ‏هاى مسلمانان را به خويشاوندان خود و فرزندان پدرش اختصاص مى ‏داد.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق: ص ۲۹۲.</ref>
علامه حلّى مى ‏گويد: واقدى روايت كرده كه عثمان دارايى ‏هاى مسلمانان را به خويشاوندان خود و فرزندان پدرش اختصاص مى ‏داد.<ref>نهج الحقّ و كشف الصدق: ص ۲۹۲.</ref>
خط ۳۷۸: خط ۳۸۰:


==== '''پاسخ دوم: رويگردانى فخر رازى از روايات واقدى''' ====
==== '''پاسخ دوم: رويگردانى فخر رازى از روايات واقدى''' ====
فخر رازى خود به روايات واقدى اعتنا نكرده و آنها را به شمار نياورده است، گويى كه اصلاً چنين رواياتى وجود ندارد. وى در مبحث مطاعن و بازگرداندن طريد رسول‏ اللَّه‏ (صلى الله عليه وآله )حَكَم بن ابى‏ العاص به مدينه توسط عثمان در كتاب«نِهاية العقول»چندين اشكال به اين ماجرا كرده و به كلى آن را رد كرده است.
فخر رازى خود به روايات واقدى اعتنا نكرده و آنها را به شمار نياورده است، گويى كه اصلاً چنين رواياتى وجود ندارد. وى در مبحث مطاعن و بازگرداندن طريد رسول‏ اللَّه‏ صلی الله علیه و آله  حَكَم بن ابى‏ العاص به مدينه توسط عثمان در كتاب«نِهاية العقول»چندين اشكال به اين ماجرا كرده و به كلى آن را رد كرده است.


'''پاسخ سوم: واقدى راوى معتبرى نيست'''
'''پاسخ سوم: واقدى راوى معتبرى نيست'''
۴٬۰۶۴

ویرایش