اشكال فخر رازی در سند حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹۸: خط ۴۹۸:
۵. نقل كرده ‏اند كه او از قدح در خبر غدير خوددارى مى‏ كرده و حتى از سخنى كه طبرى درباره اين حديث مى‏ گفته تبرّى مى‏ كرده است.
۵. نقل كرده ‏اند كه او از قدح در خبر غدير خوددارى مى‏ كرده و حتى از سخنى كه طبرى درباره اين حديث مى‏ گفته تبرّى مى‏ كرده است.


۶.حتى جاحظ نيز جرأت نكرده خبر غدير را به صراحت رد كند، بلكه تنها شمارى از راويان آن را نامعتبر خوانده و مدّعى شده كه در الفاظ اين حديث اختلاف هست.<ref>الشافى فى الامامة: ص ۱۳۲.</ref>
۶.حتى جاحظ نيز جرأت نكرده خبر غدير را به صراحت رد كند، بلكه تنها شمارى از راويان آن را نامعتبر خوانده و مدّعى شده كه در الفاظ اين حديث اختلاف هست.<ref>الشافى فى الامامة، ص ۱۳۲.</ref>


==== پاسخ دوم:استدلال رازى با قواعد مناظره ناسازگار است ====
==== پاسخ دوم: استدلال رازى با قواعد مناظره ناسازگار است ====
اگر بپذيريم آنچه از ابن ‏ابى ‏داوود در قدح حديث غدير نقل شده صحيح است، فخر رازى نمى ‏تواند آن را دستاويز خود قرار دهد. چرا كه چنين كارى به معناى خروج از قواعد بحث و آداب مناظره است، زيرا در دانش مناظره آمده كه هر يک از دو طرف مناظره بايد با استناد به اقوال طرف ديگر و تصريحات هم‏ اعتقادان سخنش را رد كند. نه اينكه براى غلبه بر طرف روبرو از اقوال و اعتقادات هم كيشان خود مدد گيرد.
اگر بپذيريم آنچه از ابن ‏ابى ‏داوود در قدح حديث غدير نقل شده صحيح است، فخر رازى نمى ‏تواند آن را دستاويز خود قرار دهد. چرا كه چنين كارى به معناى خروج از قواعد بحث و آداب مناظره است، زيرا در دانش مناظره آمده كه هر يک از دو طرف مناظره بايد با استناد به اقوال طرف ديگر و تصريحات هم‏ اعتقادان سخنش را رد كند. نه اينكه براى غلبه بر طرف روبرو از اقوال و اعتقادات هم كيشان خود مدد گيرد.


حتى خود دهلوى هم در مقدمه :«تحفه اثنى ‏عشريه»و پيش از او پدرش در:«قرّة العينين»ملتزم شده‏ اند كه در محاجّه با اماميه به روايات اهل‏ سنت -  حتى روايات صحيح بخارى و ديگر كتب صحاح -  احتجاج نكنند.
حتى خود دهلوى هم در مقدمه : «تحفه اثنى ‏عشريه» و پيش از او پدرش در: «قرّة العينين» ملتزم شده‏ اند كه در محاجّه با اماميه به روايات اهل‏ سنت -  حتى روايات صحيح بخارى و ديگر كتب صحاح -  احتجاج نكنند.


==== پاسخ سوم: قدح ابن ‏ابى‏ داوود با تصحيح پيشوايان سنّى معارض است ====
==== پاسخ سوم: قدح ابن ‏ابى‏ داوود با تصحيح پيشوايان سنّى معارض است ====
خط ۵۱۸: خط ۵۱۸:
مهم‏تر از همه اينكه پدرش -  يعنى ابوداوود -  نيز گفته است: پسرم، عبداللَّه كذّاب است!!!
مهم‏تر از همه اينكه پدرش -  يعنى ابوداوود -  نيز گفته است: پسرم، عبداللَّه كذّاب است!!!


ذهبى شرح حال او و جرح و تعديل بزرگان در مورد او را مفصل آورده كه بسيارى بر او طعن وارد كرده ‏اند<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۲۲۹  - ۲۲۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال. العِبَر فى خبر من غَبَر: حوادث سال ۳۱۸. دول الاسلام: حوادث سال ۳۱۸. </ref>: از جمله:
ذهبى شرح حال او و جرح و تعديل بزرگان در مورد او را مفصل آورده كه بسيارى بر او طعن وارد كرده ‏اند<ref>سير اعلام النبلاءف ج ۱۳ ص ۲۲۹  - ۲۲۱؛ ميزان الاعتدال فى نقد الرجال؛ العِبَر فى خبر من غَبَر،حوادث سال ۳۱۸؛ دول الاسلام، حوادث سال ۳۱۸. </ref>: از جمله:


۱.ابن‏ ابى ‏داوود خودستا و متكبر و شيخى خودپسند بوده است.
۱.ابن‏ ابى ‏داوود خودستا و متكبر و شيخى خودپسند بوده است.
خط ۵۳۷: خط ۵۳۷:


==== پاسخ ششم: نقل حديث جعلى توسط ابن ‏ابى ‏داوود ====
==== پاسخ ششم: نقل حديث جعلى توسط ابن ‏ابى ‏داوود ====
ابن ‏ابى داوود حديثى ساختگى در فضائل سوره ‏هاى قرآن روايت كرده، در حالى كه خود مى‏ دانسته اين حديث ساختگى است. اين كار او حتى ابن‏ جوزى را هم به ستوه آورده و گفته است: از ابوبكر بن ابى‏ داوود تعجب مى‏ كنم كه چگونه اين حديث را با علم به ساختگى بودنش، آن را بخش بخش كرده و در كتابى كه درباره فضائل قرآن نوشته آن را آورده است... .<ref>الموضوعات: ج ۱ ص ۲۴۰. </ref>جلال ‏الدين سيوطى هم اشاره به همين مطلب نموده است.<ref>اللئالى المصنوعة: ج ۱ ص ۲۲۷.</ref>
ابن ‏ابى داوود حديثى ساختگى در فضائل سوره ‏هاى قرآن روايت كرده، در حالى كه خود مى‏ دانسته اين حديث ساختگى است. اين كار او حتى ابن‏ جوزى را هم به ستوه آورده و گفته است: از ابوبكر بن ابى‏ داوود تعجب مى‏ كنم كه چگونه اين حديث را با علم به ساختگى بودنش، آن را بخش بخش كرده و در كتابى كه درباره فضائل قرآن نوشته آن را آورده است... .<ref>الموضوعات، ج ۱ ص ۲۴۰. </ref>جلال ‏الدين سيوطى هم اشاره به همين مطلب نموده است.<ref>اللئالى المصنوعة، ج ۱ ص ۲۲۷.</ref>


=== ششم :عدم روايت حديث غدير توسط ابوحاتم رازى ===
=== ششم :عدم روايت حديث غدير توسط ابوحاتم رازى ===
از ديگر اشكالات فخر رازى بر حديث غدير اين است كه ابوحاتِم حديث غدير را روايت نكرده، يا اينكه بر آن خرده گرفته است. در پاسخ وى مى‏ گوييم:
از ديگر اشكالات فخر رازى بر حديث غدير اين است كه ابوحاتِم حديث غدير را روايت نكرده، يا اينكه بر آن خرده گرفته است. در پاسخ وى مى‏ گوييم:


* ۱. ابوحاتم فردى عيب‏جو است
۱. ابوحاتم فردى عيب‏جو است


همه دانشمندان رجال و جرح و تعديل تصريح كرده ‏اند كه ابوحاتم فردى عيب‏جو است، و بى ‏هيچ تقوى و دليلى بسيارى از راويان را جرح كرده و نامتعبر مى‏ انگارد! از جمله افراد ذهبى است كه در چند مورد به اين مسئله تصريح دارد.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۲۶۰  ۸۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۱ ص ۲۹. </ref>
همه دانشمندان رجال و جرح و تعديل تصريح كرده ‏اند كه ابوحاتم فردى عيب‏جو است، و بى ‏هيچ تقوى و دليلى بسيارى از راويان را جرح كرده و نامتعبر مى‏ انگارد! از جمله افراد ذهبى است كه در چند مورد به اين مسئله تصريح دارد.<ref>سير اعلام النبلاء: ج ۱۳ ص ۲۶۰  ۸۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال: ج ۱ ص ۲۹. </ref>


* ۲. ابوحاتم از خرده ‏گيران بخارى است
۲. ابوحاتم از خرده ‏گيران بخارى است


پيش تر گذشت كه ابوحاتم رازى از محدثانى است كه بر بخارى و كتابش خرده گرفته و طعن زده ‏اند. با اين وصف، شگفت است كه رازى نام او را در شمار خرده گيران بر حديث غدير آورده است!
پيش تر گذشت كه ابوحاتم رازى از محدثانى است كه بر بخارى و كتابش خرده گرفته و طعن زده ‏اند. با اين وصف، شگفت است كه رازى نام او را در شمار خرده گيران بر حديث غدير آورده است!
خط ۵۵۲: خط ۵۵۲:
در جايى كه جمهور اهل ‏تسنن به خرده‏ گيرى او از بخارى وقعى نمى نهند، آيا بايد شيعيان و دانشمندان منصف به اينكه او حديث غدير را قدح كرده اعتنا كنند؟! ضمن اينكه برخى از اهل ‏تسنن گفته ‏اند كه هر كس بر بخارى خرده بگيرد ملعون است! از جمله سُبكى از قول ابوعمرو احمد بن نصر خفاف.<ref>طبقات الشافعية: ج ۲ ص ۲۲۵، شرح حال بخارى. </ref>
در جايى كه جمهور اهل ‏تسنن به خرده‏ گيرى او از بخارى وقعى نمى نهند، آيا بايد شيعيان و دانشمندان منصف به اينكه او حديث غدير را قدح كرده اعتنا كنند؟! ضمن اينكه برخى از اهل ‏تسنن گفته ‏اند كه هر كس بر بخارى خرده بگيرد ملعون است! از جمله سُبكى از قول ابوعمرو احمد بن نصر خفاف.<ref>طبقات الشافعية: ج ۲ ص ۲۲۵، شرح حال بخارى. </ref>


* ۳. ابوحاتم كتاب بخارى را به خود نسبت داده است
۳. ابوحاتم كتاب بخارى را به خود نسبت داده است


چنانچه سُبكى و شيخ سالم سنهورى نقل كرده ‏اند، ابوحاتم صحيح بخارى را به خود نسبت داده است!<ref>طبقات السُّبكى: ج ۱ ص ۲۲۶  - ۲۲۵. تيسير الملك الجليل لجمع الشروح و حواشى الشيخ خليل: ج ۳، خطبه كتاب.</ref>آيا به رد چنين شخص خيانتكارى نسبت به حديث غدير مى ‏توان اعتنا كرد؟!
چنانچه سُبكى و شيخ سالم سنهورى نقل كرده ‏اند، ابوحاتم صحيح بخارى را به خود نسبت داده است!<ref>طبقات السُّبكى: ج ۱ ص ۲۲۶  - ۲۲۵. تيسير الملك الجليل لجمع الشروح و حواشى الشيخ خليل: ج ۳، خطبه كتاب.</ref>آيا به رد چنين شخص خيانتكارى نسبت به حديث غدير مى ‏توان اعتنا كرد؟!


* ۴. تعارض با روايت پسر ابوحاتم
۴. تعارض با روايت پسر ابوحاتم


آنچه فخر رازى در رد حديث غدير به ابوحاتم نسبت داده، با روايتى كه از پسرش حافظ عبدالرحمن بن ابى حاتم نقل كرده معارض است، چرا كه سيوطى از وى نقل كرده كه آيه تبليغ در روز غدير و درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نازل شده است.<ref>الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور: ج ۲ ص ۲۹۸. </ref>
آنچه فخر رازى در رد حديث غدير به ابوحاتم نسبت داده، با روايتى كه از پسرش حافظ عبدالرحمن بن ابى حاتم نقل كرده معارض است، چرا كه سيوطى از وى نقل كرده كه آيه تبليغ در روز غدير و درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نازل شده است.<ref>الدرّ المنثور فى التفسير بالمأثور: ج ۲ ص ۲۹۸. </ref>
خط ۵۶۳: خط ۵۶۳:
پس از آگاهى از پاسخ‏هايى كه گذشت، شكى نمى ‏ماند كه تمسک فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم و واقدى و ابن ‏اسحاق و جاحظ و ابن‏ ابى ‏داوود سِجِستانى و ابوحاتم رازى چه اندازه بى‏ اساس و غيرمنطقى است، و به حديث غدير كه فوق حد تواتر و در نهايت صحّت است هيچ ضررى نمى‏ زند. چرا كه تواتر شروطى دارد، و هر گاه آن شروط در حديثى فراهم آيد قطعاً متواتر ناميده مى‏ شود، و هرگز نقل حديث به دست افرادى چون اينان يا نظير ايشان جزء اين شروط نيست.
پس از آگاهى از پاسخ‏هايى كه گذشت، شكى نمى ‏ماند كه تمسک فخر رازى به عدم نقل حديث غدير توسط بخارى و مسلم و واقدى و ابن ‏اسحاق و جاحظ و ابن‏ ابى ‏داوود سِجِستانى و ابوحاتم رازى چه اندازه بى‏ اساس و غيرمنطقى است، و به حديث غدير كه فوق حد تواتر و در نهايت صحّت است هيچ ضررى نمى‏ زند. چرا كه تواتر شروطى دارد، و هر گاه آن شروط در حديثى فراهم آيد قطعاً متواتر ناميده مى‏ شود، و هرگز نقل حديث به دست افرادى چون اينان يا نظير ايشان جزء اين شروط نيست.


=== هفتم : فخر رازى، خودش را رد كرده است! ===
=== هفتم: فخر رازى، خودش را رد كرده است! ===
فخر رازى خود اعتراف كرده كه مخالفان شيعه اين حديث را براى نشان دادن فضيلت على‏ عليه السلام روايت مى‏ كنند. حتى بعضاً گفته كه«امّت»اين حديث را نقل كرده ‏اند! و حتى در تفسيرش حديث غدير را از ابن ‏عباس و براء بن عازب و محمد بن على نقل كرده است.<ref>نِهاية العقول(مخطوط). الاربعين: ص ۴۶۲. تفسير كبير: ج ۱۲ ص ۴۹.  </ref>
فخر رازى خود اعتراف كرده كه مخالفان شيعه اين حديث را براى نشان دادن فضيلت على‏ عليه السلام روايت مى‏ كنند. حتى بعضاً گفته كه«امّت» اين حديث را نقل كرده ‏اند! و حتى در تفسيرش حديث غدير را از ابن ‏عباس و براء بن عازب و محمد بن على نقل كرده است.<ref>نِهاية العقول(مخطوط)؛ الاربعين، ص ۴۶۲؛ تفسير كبير، ج ۱۲ ص ۴۹.  </ref>


بنابراين، به اعتراف خود رازى حديث غدير از روايات اهل ‏سنت است و در صحتش شكى نيست، بلكه اختلاف تنها در معناى آن و استدلال به آن است. آيا شايسته نبود كه فخر رازى حداقل سخنان خود را در نظر مى‏ گرفت و براى رد آن صحت و تواترش را زير سؤال نمى برد؟
بنابراين، به اعتراف خود رازى حديث غدير از روايات اهل ‏سنت است و در صحتش شكى نيست، بلكه اختلاف تنها در معناى آن و استدلال به آن است. آيا شايسته نبود كه فخر رازى حداقل سخنان خود را در نظر مى‏ گرفت و براى رد آن صحت و تواترش را زير سؤال نمى برد؟


=== هشتم :ردّ معارضه با حديث «قريش و انصار و... مولاى ديگر مردم‏ اند» ===
=== هشتم:ردّ معارضه با حديث «قريش و انصار و... مولاى ديگر مردم‏ اند» ===
فخر رازى با حديثى به جنگ با حديث غدير رفته و اين دو را معارض يكديگر مى ‏داند، و در نتيجه حديث غدير را مردود مى ‏شمارد«قريش و الأنصار و جُهَينَة و مُزَينَة و أسلَم و غِفار موالى دون الناس كلهم، ليس لهم موالى دون اللَّه و رسوله»: قريش و انصار و جهينه و مزينه و اسلم و غفار -  و نه ديگر مردم -  مولايند، و جز خدا و فرستاده‏ اش مولاى ديگرى ندارند. ولى اين تعارض به چند دليل باطل است:
فخر رازى با حديثى به جنگ با حديث غدير رفته و اين دو را معارض يكديگر مى ‏داند، و در نتيجه حديث غدير را مردود مى ‏شمارد {{متن عربی|قريش و الأنصار و جُهَينَة و مُزَينَة و أسلَم و غِفار موالى دون الناس كلهم، ليس لهم موالى دون اللَّه و رسوله}}: قريش و انصار و جهينه و مزينه و اسلم و غفار -  و نه ديگر مردم -  مولايند، و جز خدا و فرستاده‏ اش مولاى ديگرى ندارند. ولى اين تعارض به چند دليل باطل است:


* ۱- اين حديث از اخبار مخالفان شيعه است
۱- اين حديث از اخبار مخالفان شيعه است


اين حديث از اخبار اهل ‏سنت است و تنها ايشان روايتش كرده ‏اند. از اين رو نزد شيعيان حجيتى ندارد تا به وسيله ‏اش با حديث غدير مقابله كنند، و مُناظر تنها مى‏ تواند طرف مقابلش را بر پايه رواياتى به پذيرش سخنى وا دارد كه هم‏ مذهبان او در كتاب‏هاى معتبر و با اسانيد معتمد خود نقل كرده ‏اند.
اين حديث از اخبار اهل ‏سنت است و تنها ايشان روايتش كرده ‏اند. از اين رو نزد شيعيان حجيتى ندارد تا به وسيله ‏اش با حديث غدير مقابله كنند، و مُناظر تنها مى‏ تواند طرف مقابلش را بر پايه رواياتى به پذيرش سخنى وا دارد كه هم‏ مذهبان او در كتاب‏هاى معتبر و با اسانيد معتمد خود نقل كرده ‏اند.


* ۲-اين حديث از احاديث مشهور نيست
۲-اين حديث از احاديث مشهور نيست


حديث ياد شده از احاديثى نيست كه همه اهل ‏تسنن نقل كرده باشند، بلكه تنها در اندكى از آثارشان آمده و در همه كتاب‏هاى صحاح ايشان نقل نشده است. ابن ‏اثير تصريح كرده كه اين حديث را فقط بخارى و مسلم نقل كرده ‏اند.<ref>جامع الاصول: ج ۱۰ ص ۱۳۶.</ref>
حديث ياد شده از احاديثى نيست كه همه اهل ‏تسنن نقل كرده باشند، بلكه تنها در اندكى از آثارشان آمده و در همه كتاب‏هاى صحاح ايشان نقل نشده است. ابن ‏اثير تصريح كرده كه اين حديث را فقط بخارى و مسلم نقل كرده ‏اند.<ref>جامع الاصول: ج ۱۰ ص ۱۳۶.</ref>
۴٬۰۶۴

ویرایش