آيه ۱۵ یونس و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۷: خط ۸۷:


==== اعتراض‌كنندگان چه كسانى بودند؟ ====
==== اعتراض‌كنندگان چه كسانى بودند؟ ====
دانستن اين نكته كه اعتراض كنندگان در غدير در واقع بت پرستان سابق بودند و اسلام را مسخره مى‏ كردند، تحليل بسيارى از آنچه در حاشيه غدير از سوى دشمنان به وقوع پيوست را آسان مى ‏كند، و پيرو آن پايه اقدامات مخرّب اهل سقيفه را در طول حكومت خود روشن مى‏ نمايد.
دانستن اين نكته كه اعتراض‌كنندگان در غدير در واقع بت‌پرستان سابق بودند که اسلام را مسخره مى‏‌كردند، تحليل بسيارى از آنچه در حاشيه غدير از سوى دشمنان به وقوع پيوست را آسان مى‌‏كند. همچنین، پايه اقدامات مخرّب اهل [[سقیفه]] را در طول حكومتشان روشن مى‏‌کند. در نامه [[عمر بن خطاب|عمر]] به [[معاویة بن ابی‌سفیان]] اسرار این اعتراض روشن می‌شود.  


پرده از اين همه اسرار در روزى برداشته شد كه نامه عمر بن خطاب به [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] از صندوق سقيفه بيرون آمد و فرازهاى اول آن نشان داد كه آنچه بر دست غاصبين انجام مى ‏شده از كدامين فكرها و قلب‏ها فرمان مى‏ گرفته است. او در آغاز نامه ‏اش چنين مى‏ نويسد:
او در آغاز نامه‌‏اش چنين مى‏‌نويسد: به هُبَل و به بت‌‏هاى كوچک و بزرگ و به لات و عُزّى قسم، كه عمر از آغازى كه آنها را عبادت كرده، انكارشان ننموده است و هرگز خدايى براى كعبه عبادت نكرده و هيچ سخنى از محمد را تصديق نكرده و سر تسليم در برابر او نشان نداده، مگر براى آنكه بر او حيله كند و ضربه ناگهانى بر او بزند. او براى ما سحر عظيمى را آورد كه سحر او از سحر بنى‏‌اسرائيل بالاتر بود. او گذشته از سحر آنان چيزهاى تازه‌اى آورد كه اگر آنان حاضر بودند، اقرار مى‏‌كردند كه او سيد ساحران است. اى پسر ابوسفيان، بر روش قوم خود باش و از دين خود پيروى كن و بر آنچه گذشتگانت به آن معتقد بوده‏‌اند وفادار باش كه انكار كردند اين كعبه‌‏اى را كه مى‏‌گويند براى آن خدايى هست كه دستور داده به آنجا بيايند و طواف كنند و آن را قبله آنان قرار داده است... . مگر از پرستش بت‏‌ها و لات و عُزّى كه از سنگ و چوب و مس و نقره و طلا هستند چه ايرادى ديده بود. نَه! قسم به لات و عزّى، ما هيچ دليلى براى خروج از اعتقادى كه قبلاً داشتيم نيافتيم، اگر چه آنان مردم را به اشتباه انداختند. با چشم بصيرت بنگر و با گوش شنونده دل بسپار و با عقل و قلبت در كار آنان دقت كن و از لات و عُزّى تشكر كن كه ابوبكر بر امت محمد خليفه شد و در اموال و خون و دين و جان و حلال و حرام آنان حكومت و تصرف كرد.<ref>بحارالانوار، ج۳۰، ص۲۸۹.</ref>
 
به هُبَل قسم و به بت ‏هاى كوچک و بزرگ و به لات و عُزّى قسم، كه عمر از آغازى كه آنها را عبادت كرده، انكارشان ننموده است و هرگز خدايى براى كعبه عبادت نكرده و هيچ سخنى از محمد را تصديق نكرده، و سر تسليم در برابر او نشان نداده مگر براى آنكه بر او حيله كند و ضربه ناگهانى بر او بزند.
 
او براى ما سحر عظيمى را آورد كه سحر او از سحر بنى‏ اسرائيل بالاتر بود. او گذشته از سحر آنان چيزهاى تازه ‏اى آورد كه اگر آنان حاضر بودند اقرار مى‏ كردند كه او سيد ساحران است!!
 
اى پسر ابوسفيان، بر روش قوم خود باش و از دين خود پيروى كن و بر آنچه گذشتگانت به آن معتقد بوده‏ اند وفادار باش كه انكار كردند اين كعبه ‏اى را كه مى‏ گويند براى آن خدايى هست كه دستور داده به آنجا بيايند و طواف كنند و آن را قبله آنان قرار داده است... .
 
مگر از پرستش بت‏ها و لات و عُزّى كه از سنگ و چوب و مس و نقره و طلا هستند چه ايرادى ديده بود؟! نَه! قسم به لات و عزّى، ما هيچ دليلى براى خروج از اعتقادى كه قبلاً داشتيم (يعنى بت‏ پرستى) نيافتيم، اگر چه آنان مردم را به اشتباه انداختند!!
 
با چشم بصيرت بنگر و با گوش شنونده دل بسپار و با عقل و قلبت در كار آنان دقت كن، و از لات و عُزّى تشكر كن كه ابوبكر بر امت محمد خليفه شد و در اموال و خون و دين و جان و حلال و حرام آنان حكومت و تصرف كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۸۹.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۱٬۶۲۶

ویرایش