۴٬۰۶۴
ویرایش
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}') |
|||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
آيا جاى تعجب نيست كه تاريخ نشان دهد اولين كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند، همان هايى بودند كه زودتر از همه آن [[بیعت]] را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. | آيا جاى تعجب نيست كه تاريخ نشان دهد اولين كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند، همان هايى بودند كه زودتر از همه آن [[بیعت]] را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. | ||
آنان عبارت بودند از [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، | آنان عبارت بودند از [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، عمر، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]] و [[زبیر بن عوام قرشی|زبیر]]، كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين عليه السلام ايستادند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۹۵.</ref> | ||
جالب تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحال تر است: | جالب تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحال تر است: | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خون رنگ مى كنند، و همين دست ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى كشند؟ | آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خون رنگ مى كنند، و همين دست ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى كشند؟ | ||
با مرورى بر نمونه هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى كند كه متن عربی|انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ}} | با مرورى بر نمونه هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى كند كه متن عربی{{متن عربی|انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ}} و ما از عمق جان خدا را مى خوانيم كه: | ||
اى ربّ عدل حكيم، ميليون ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان هاى كمرشكن خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات و ضلالت ها چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه اى از [[سقیفه]] مى دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى شناسيم. | اى ربّ عدل حكيم، ميليون ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان هاى كمرشكن خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات و ضلالت ها چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه اى از [[سقیفه]] مى دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى شناسيم. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
در مقابل اگر «خبيث» را بدِ خالص بدانيم كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض از آن مى جوشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه «طيب» خواهد بود. | در مقابل اگر «خبيث» را بدِ خالص بدانيم كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض از آن مى جوشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه «طيب» خواهد بود. | ||
در قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو عنوان خبيث و طيب به كار رفته، و از اين كيفيت مى توان استفاده كرد كه يك انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگر چه هميشه مقدارى خُبث و طيب در وجود او مخلوط خواهد بود، و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان «شقىّ» و «سعيد» نيز مطرح شده بى ارتباط با اين عنوان نيست و به خبث و طيب باز | در قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو عنوان خبيث و طيب به كار رفته، و از اين كيفيت مى توان استفاده كرد كه يك انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگر چه هميشه مقدارى خُبث و طيب در وجود او مخلوط خواهد بود، و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان «شقىّ» و «سعيد» نيز مطرح شده بى ارتباط با اين عنوان نيست و به خبث و طيب باز مى گردد. | ||
===== نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت ===== | ===== نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت ===== | ||
از مجموعه بالا | از مجموعه بالا مى توان نتيجه گرفت كه «خبيث» و «طيب» مربوط به ذاتيات و اصالت هاى فرد است كه از روز {{متن قرآن|أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ}}آغاز مى شود، و به پاكى و ناپاكى نسل هاى بعد مى رسد و از آنجا به طهارت مولد منتهى مى شود و انسانى با ذات طيب يا خبيث قدم در اين جهان مى گذارد. امورى كه اين انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد مى كند و عكس العمل هايى كه از خود نشان مى دهد از آن خميره برمى خيزد و نشأت مى گيرد. | ||
در اين عكس العمل هاى انسان مسائل بسيارى هست كه ارزش مهمى ندارد و خداوند هم اصرارى در بروز آنها ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمى كند و اين همان معنى است كه | در اين عكس العمل هاى انسان مسائل بسيارى هست كه ارزش مهمى ندارد و خداوند هم اصرارى در بروز آنها ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمى كند و اين همان معنى است كه مى فرمايد: {{قرآن|لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ ...}} | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم مى فرمايد: | اميرالمؤمنين عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم مى فرمايد: | ||
{{متن عربی|انَّ امْرَنا اهْلَ الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَعْرِفُهُ وَ لا يُقِرُّ بِهِ الاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اوْ مُؤْمِنٌ نَجيبٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ}} | {{متن عربی|انَّ امْرَنا اهْلَ الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَعْرِفُهُ وَ لا يُقِرُّ بِهِ الاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اوْ مُؤْمِنٌ نَجيبٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ}} | ||
يعنى: امر ولايت ما اهل بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمى شناسد و بدان اقرار نمى كند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref> | يعنى: امر ولايت ما اهل بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمى شناسد و بدان اقرار نمى كند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref> | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
{{متن عربی|ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنِ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ الاّ وَ يَجِدُ حُبَّنا اهْلَالْبَيْتِ عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُحِبُّنا، وَ ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنْ سَخِطَ اللَّه عَلَيْهِ الاّ وَ يَجِدُ بُغْضَنا عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنا}}: | {{متن عربی|ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنِ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ الاّ وَ يَجِدُ حُبَّنا اهْلَالْبَيْتِ عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُحِبُّنا، وَ ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبيدِ اللَّه مِمَّنْ سَخِطَ اللَّه عَلَيْهِ الاّ وَ يَجِدُ بُغْضَنا عَلى قَلْبِهِ فَهُوَ يُبْغِضُنا}}: | ||
هيچ بنده اى از بندگان خدا نيست كه خداوند قلب او را از جهت ايمان امتحان كرده باشد مگر آنكه محبت ما اهل بيت را در قلب خويش مى يابد و در نتيجه ما را دوست دارد، و هيچ بنده اى از بندگان خدا نيست كه خدا بر او غضب كرده باشد و از او ناراضى باشد مگر آنكه بغض و عداوت ما را در قلب خويش مى يابد، و در نتيجه ما را دشمن مى دارد.<ref>مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام | هيچ بنده اى از بندگان خدا نيست كه خداوند قلب او را از جهت ايمان امتحان كرده باشد مگر آنكه محبت ما اهل بيت را در قلب خويش مى يابد و در نتيجه ما را دوست دارد، و هيچ بنده اى از بندگان خدا نيست كه خدا بر او غضب كرده باشد و از او ناراضى باشد مگر آنكه بغض و عداوت ما را در قلب خويش مى يابد، و در نتيجه ما را دشمن مى دارد.<ref>مناقب اميرالمؤمنين عليه السلام: ج ۲ ص ۱۰۶؛ الغارات: ج ۲ ص ۹۱۱.</ref> | ||
==== تحليل اعتقادى دوم ==== | ==== تحليل اعتقادى دوم ==== | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
آيا پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا محمد پيامبر من نيست؟ همگى گفتند: بلى. | آيا پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا محمد پيامبر من نيست؟ همگى گفتند: بلى. | ||
فرمود: آيا على اميرالمؤمنين نيست؟ همگى گفتند: نه! از روى تكبر و سرپيچى از ولايت تو، مگر عده كمى كه بسيار كم بودند و آنان اصحاب يمين اند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص | فرمود: آيا على اميرالمؤمنين نيست؟ همگى گفتند: نه! از روى تكبر و سرپيچى از ولايت تو، مگر عده كمى كه بسيار كم بودند و آنان اصحاب يمين اند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۹۴،۲۸۵،۲۷۲؛ اليقين: ص ۲۸۲،۲۱۳.</ref> | ||
در اين جلوه از عالم ذرّ مى بينيم همانان كه در حديث اول از اجابت فرمان پروردگار سر باز زدند، اينك كه همان گوينده | در اين جلوه از عالم ذرّ مى بينيم همانان كه در حديث اول از اجابت فرمان پروردگار سر باز زدند، اينك كه همان گوينده{{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}} از آنان سه اقرار مى خواهد: | ||
توحيد و نبوت و امامت، در مورد سوم در مقابل او قد علم مى كنند و پاسخ منفى مى دهند، و عجيب اينكه عده شان هم بسيار بلكه اكثريت است! | توحيد و نبوت و امامت، در مورد سوم در مقابل او قد علم مى كنند و پاسخ منفى مى دهند، و عجيب اينكه عده شان هم بسيار بلكه اكثريت است! | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۵: | ||
آنگاه كه خداوند آدم را خلق كرد و نسل او را مانند ذراتى از صلبش بيرون آورد و از آنان پيمان گرفت: | آنگاه كه خداوند آدم را خلق كرد و نسل او را مانند ذراتى از صلبش بيرون آورد و از آنان پيمان گرفت: | ||
{{متن قرآن|أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ}} ؟ گفتند: آرى. خداوند آنان را بر خودشان شاهد گرفت و ميثاق محمد و تو را - يا على - گرفت و همه را به تو شناساند و روح همه را به تو معرفى كرد. | |||
لذا هيچ كس به تو اظهار نمى كند كه دوستت دارد مگر آنكه تو او را مى شناسى، و هيچ كس به تو اظهار نمى كند كه تو را مبغوض مى دارد مگر آنكه او را مى شناسى.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۷۸ ح ۲۱.</ref> | لذا هيچ كس به تو اظهار نمى كند كه دوستت دارد مگر آنكه تو او را مى شناسى، و هيچ كس به تو اظهار نمى كند كه تو را مبغوض مى دارد مگر آنكه او را مى شناسى.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۷۸ ح ۲۱.</ref> | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
دنباله اين مسير بسيار روشن است كه عالم ذر را به بهشت و جهنم وصل مى نمايد. | دنباله اين مسير بسيار روشن است كه عالم ذر را به بهشت و جهنم وصل مى نمايد. | ||
امام صادق علیه السلام مى فرمايد: | |||
خداوند از شيعيان ما پيمان گرفت همان گونه كه از بنى آدم پيمان گرفت، آنجا كه مى فرمايد: {{قرآن|وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى}}. | خداوند از شيعيان ما پيمان گرفت همان گونه كه از بنى آدم پيمان گرفت، آنجا كه مى فرمايد: {{قرآن|وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى}}. | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۲: | ||
پيداست كه حلال زادگى به معناى ازدواج صحيح پدر و مادر و خيانت نكردن مادر به پدر است كه در تمام ملل جهان معتبر است و از نظر اسلام هم ازدواج هر قومى محترم است، چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | پيداست كه حلال زادگى به معناى ازدواج صحيح پدر و مادر و خيانت نكردن مادر به پدر است كه در تمام ملل جهان معتبر است و از نظر اسلام هم ازدواج هر قومى محترم است، چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | ||
{{متن عربی|انَّ لِكُلِّ قَوْمٍ نِكاحاً}}<ref>وسائل الشيعة: ج ۱۷ ص ۲۹۹.</ref>، يعنى: هر قومى نكاحى معتبر دارند، و امام صادق عليه السلام فرمود:{{متن عربی| نِكاحُ اهْلِ الشِّرْكِ جائِزٌ}}، يعنى: ازدواج مشركين از نظر اسلام معتبر است.<ref>وسائل الشيعة: ج ۱۵ ص ۸۰ .</ref> | {{متن عربی|انَّ لِكُلِّ قَوْمٍ نِكاحاً}}<ref>وسائل الشيعة: ج ۱۷ ص ۲۹۹.</ref>، يعنى: هر قومى نكاحى معتبر دارند، و امام صادق عليه السلام فرمود: {{متن عربی| نِكاحُ اهْلِ الشِّرْكِ جائِزٌ}}، يعنى: ازدواج مشركين از نظر اسلام معتبر است.<ref>وسائل الشيعة: ج ۱۵ ص ۸۰ .</ref> | ||
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: | امام صادق عليه السلام مى فرمايد: | ||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
===== بحث سوم: ارتباط ولايت با خبث ولادت ===== | ===== بحث سوم: ارتباط ولايت با خبث ولادت ===== | ||
در مقابل «طيب الولادة» و آثار آن كه ذكر شد | در مقابل «طيب الولادة» و آثار آن كه ذكر شد {{متن عربی|خبث الولادة}} قرار دارد كه از منشأهاى اصلى خباثت است، و در احاديث به عنوان يك ضابطه مسلَّم بدان تصريح شده است. | ||
پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: | پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
«هر كس عترت مرا دوست نداشته باشد يكى از اين سه است: يا منافق است، يا زنازاده است، و يا كسى است كه مادرش در غير طهارت از حيض به او حامله شده است».<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۸ .</ref> | «هر كس عترت مرا دوست نداشته باشد يكى از اين سه است: يا منافق است، يا زنازاده است، و يا كسى است كه مادرش در غير طهارت از حيض به او حامله شده است».<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۸ .</ref> | ||
اميرالمؤمنين عليه السلام كلمه | اميرالمؤمنين عليه السلام كلمه {{متن عربی|وَلَد حَلال}} را به صراحت در حديثى چنين فرمود: | ||
دروغ مى گويد كسى كه گمان مى كند از حلال به دنيا آمده در حالى كه مرا و امامان از فرزندان مرا مبغوض مى دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۵.</ref> | دروغ مى گويد كسى كه گمان مى كند از حلال به دنيا آمده در حالى كه مرا و امامان از فرزندان مرا مبغوض مى دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۵.</ref> | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۴۶: | ||
از مسايل پيچيده خلقت كيفيت شركت شيطان در انعقاد نطفه است كه نتيجه اش خبث ولادت مى شود. در اين باره دو حديث در دو جهت مى آوريم: | از مسايل پيچيده خلقت كيفيت شركت شيطان در انعقاد نطفه است كه نتيجه اش خبث ولادت مى شود. در اين باره دو حديث در دو جهت مى آوريم: | ||
امام باقر علیه السلام درباره زنا مى فرمايد: | |||
وقتى مردى زنا مى كند شيطان هم شركت مى كند و هر دو با هم عمل را انجام مى دهند در حالى كه يک نطفه است و فرزند از آن به وجود مى آيد و شركت شيطان مى شود.<ref>وسائل الشيعة: ج ۲۰ ص ۳۱۲.</ref> | وقتى مردى زنا مى كند شيطان هم شركت مى كند و هر دو با هم عمل را انجام مى دهند در حالى كه يک نطفه است و فرزند از آن به وجود مى آيد و شركت شيطان مى شود.<ref>وسائل الشيعة: ج ۲۰ ص ۳۱۲.</ref> | ||
خط ۲۶۲: | خط ۲۶۲: | ||
نمونه ديگرى كه شركت شيطان در اموال و اولاد را با هم ترسيم مى كند و ثمره شوم آن را گوشزد مى نمايد، كلام اميرالمؤمنين عليه السلام است كه مى فرمايد: | نمونه ديگرى كه شركت شيطان در اموال و اولاد را با هم ترسيم مى كند و ثمره شوم آن را گوشزد مى نمايد، كلام اميرالمؤمنين عليه السلام است كه مى فرمايد: | ||
ابوبكر و عمر حق ما را غصب كردند و با آن كنيزانى خريدند و زن ها را به ازدواج در آوردند. بدانيد كه ما شيعيانمان را از جهت | ابوبكر و عمر حق ما را غصب كردند و با آن كنيزانى خريدند و زن ها را به ازدواج در آوردند. بدانيد كه ما شيعيانمان را از جهت حقوق مان حلال قرار داديم تا ولادتشان طيب باشد. | ||
يعنى اموال اهل بيت عليهم السلام كه غصب شده و قيمت كنيزان و مهريه زنان قرار داده شده اين ازدواج را مشوّه ساخته و ولادت آنان را از اين جهت هم ناپاک ساخته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۷.</ref> | يعنى اموال اهل بيت عليهم السلام كه غصب شده و قيمت كنيزان و مهريه زنان قرار داده شده اين ازدواج را مشوّه ساخته و ولادت آنان را از اين جهت هم ناپاک ساخته است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۷.</ref> | ||
خط ۲۸۴: | خط ۲۸۴: | ||
آنچه در ابتداى نظر باعث وحشت مى شود كثرت خبيثان در هر زمانى است كه مخالفان اهل بيت عليهم السلام هستند در حالى كه خداوند صريحاً فرموده: | آنچه در ابتداى نظر باعث وحشت مى شود كثرت خبيثان در هر زمانى است كه مخالفان اهل بيت عليهم السلام هستند در حالى كه خداوند صريحاً فرموده: | ||
{{قرآن|قُلْ لا يَسْتَوِى الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ}}<ref>مائده / | {{قرآن|قُلْ لا يَسْتَوِى الْخَبِيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ}}<ref>مائده /۱۰۰.</ref>، يعنى: | ||
«بگو: خبيث و طيب مساوى نخواهد شد، اگر چه كثرت خبيث تو را به تعجب وا دارد»! و با اين آيه قرآن دل ها آرام مى گيرد كه كثرت خبيث نه تعجب دارد و نه وحشت، و آنكه نزد خدا ارزش دارد همانا طيب است و بس، اگر چه طيب يک نفر باشد و آنكه نزد خدا ارزش ندارد همانا خبيث است اگر چه همه عالم باشند. | «بگو: خبيث و طيب مساوى نخواهد شد، اگر چه كثرت خبيث تو را به تعجب وا دارد»! و با اين آيه قرآن دل ها آرام مى گيرد كه كثرت خبيث نه تعجب دارد و نه وحشت، و آنكه نزد خدا ارزش دارد همانا طيب است و بس، اگر چه طيب يک نفر باشد و آنكه نزد خدا ارزش ندارد همانا خبيث است اگر چه همه عالم باشند. | ||
خط ۳۰۲: | خط ۳۰۲: | ||
همان گونه كه نقطه مقابل آن را ذات ذوالجلال چنين فرموده است: | همان گونه كه نقطه مقابل آن را ذات ذوالجلال چنين فرموده است: | ||
{{متن عربی|لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ كُلُّهُمْ عَلى وِلايَةِ عَلِىٍّ لَما خَلَقْتُ النّارَ}}: اگر همه مردم بر ولايت على اجتماع مى كردند آتش جهنم را خلق نمى كردم.<ref>امالى الصدوق: ص | {{متن عربی|لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ كُلُّهُمْ عَلى وِلايَةِ عَلِىٍّ لَما خَلَقْتُ النّارَ}}: اگر همه مردم بر ولايت على اجتماع مى كردند آتش جهنم را خلق نمى كردم.<ref>امالى الصدوق: ص ۱۵۷؛ بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۲۴۷.</ref> | ||
اين چنين است كه طيب و خبيث مسيرى را از عالم ذرّ و روز الَسْت آغاز مى كنند و رنگ و بوى نسل ها و نسب هاى صحيح را به خود مى گيرند تا هنگام انعقاد نطفه دورى از شيطان يا شركت آن نصيبشان مى شود و قدم به اين دنيا مى گذارند. | اين چنين است كه طيب و خبيث مسيرى را از عالم ذرّ و روز الَسْت آغاز مى كنند و رنگ و بوى نسل ها و نسب هاى صحيح را به خود مى گيرند تا هنگام انعقاد نطفه دورى از شيطان يا شركت آن نصيبشان مى شود و قدم به اين دنيا مى گذارند. |
ویرایش