پرش به محتوا

خبیث: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


== آيه «ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...»<ref>آل عمران /  ۱۷۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳۶  - ۲۵۳.</ref> ==
== آيه «ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...»<ref>آل عمران /  ۱۷۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۳۶  - ۲۵۳.</ref> ==
  بزرگ ‏ترين امتحان بشريت در غدير مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.
  بزرگ ‏ترين امتحان بشريت در [[غدير]] مطرح شد. امتحانى همه جانبه كه اتمام حجت آن به نحو اكمل انجام گرفت و براى هيچ كس به هيچ دليل و بهانه ‏اى راه گريز نماند. در اين امتحان عظيم، هم جهاتى كه مى ‏توانست سر منشأ آزمايش باشد متعدد بود، و هم عللى كه مى‏ توانست انگيزه شيطانى براى سقوط در امتحان باشد در جلوه ‏هاى مختلف به ميان آمد.


پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشاره و صراحت پيش ‏بينى فرمود، و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از آيه ۱۷۹ سوره آل عمران است:
پيامبر صلى الله عليه و آله در [[خطبه غدير]]، اين شرايط امتحان را براى مردم تبيين فرمود تا با آمادگى كامل به استقبال آن بروند. اين آينده تلخِ امتحان را حضرتش در غدير به اشاره و صراحت پيش ‏بينى فرمود، و مراحل چنين امتحان بزرگى را با استشهاد به ۱۱ آيه تضمين شده در خطبه غدير بيان فرمود. از آيه ۱۷۹ سوره آل عمران است:


«ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ» :
«ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ» :
خط ۲۱: خط ۲۱:
'''موقعيت تاريخى'''
'''موقعيت تاريخى'''


پيامبر صلى الله عليه و آله در اواسط خطبه غدير كه از اصل اعلان ولايت فراغت يافت، به عنوان مقدمه ‏اى براى شناخت و معرفى دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام، مسئله امتحان الهى و هدف از آن را درباره غدير مطرح فرمود تا مردم خود را در معرض چنين امتحانى بدانند.
پيامبر صلى الله عليه و آله در اواسط خطبه غدير كه از اصل اعلان [[ولايت]] فراغت يافت، به عنوان مقدمه ‏اى براى شناخت و معرفى دوستان و دشمنان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام، مسئله امتحان الهى و هدف از آن را درباره غدير مطرح فرمود تا مردم خود را در معرض چنين امتحانى بدانند.


آن حضرت اين مهم را با اقتباس از نيمه اول آيه ۱۷۹ سوره آل عمران مطرح مى‏ فرمايد و آن را در كلام خود تضمين مى‏ نمايد. اين آيه در قرآن با عبارت «لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ»آمده، و در خطبه «لِيَذَرَكُمْ» آمده تا جنبه خطاب حفظ شود.
آن حضرت اين مهم را با اقتباس از نيمه اول آيه ۱۷۹ سوره آل عمران مطرح مى‏ فرمايد و آن را در كلام خود تضمين مى‏ نمايد. اين آيه در قرآن با عبارت «لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ»آمده، و در خطبه «لِيَذَرَكُمْ» آمده تا جنبه خطاب حفظ شود.
خط ۲۹: خط ۲۹:
'''موقعيت قرآنى'''
'''موقعيت قرآنى'''


آيه مزبور در قرآن، در سياق آياتى درباره امتحان الهى است كه از آيه ۱۷۶ آغاز مى‏ شود و تا آيه 180 ادامه مى ‏يابد، و در اين چند آيه ثقل مطلب در همين آيه ۱۷۹ است كه در آن سه فراز مهم به ميان آمده است: رها نكردن مؤمنين به حال خود، لزوم جداسازى نيک و بد، و اطلاع ندادن از سرانجام امتحان.
آيه مزبور در قرآن، در سياق آياتى درباره امتحان الهى است كه از آيه ۱۷۶ آغاز مى‏ شود و تا آيه ۱۸۰ ادامه مى ‏يابد، و در اين چند آيه ثقل مطلب در همين آيه ۱۷۹ است كه در آن سه فراز مهم به ميان آمده است: رها نكردن مؤمنين به حال خود، لزوم جداسازى نيک و بد، و اطلاع ندادن از سرانجام امتحان.


'''<br />تحليل اعتقادى'''
'''<br />تحليل اعتقادى'''
خط ۴۱: خط ۴۱:
'''نكته اول: لزوم آزمايش درباره ولايت'''
'''نكته اول: لزوم آزمايش درباره ولايت'''


از عبارت «عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ» استفاده مى‏ شود كه خدا مردم را به همين ظواهرى كه از خود بروز داده ‏اند رها نمى ‏كند و بايد باطن ‏ها و ضماير آشكار گردد؛ و اين از طرف خداوند قطعى است و گذشت درباره آن معنى ندارد. چه قبل از غدير و چه در برنامه غدير و چه بعد از آن بسيارى بودند كه با چرب زبانى حتى خود را از ديگران جلو مى ‏انداختند و اظهار سرور از اين مقام اهل‏ بيت ‏عليهم السلام مى‏نمودند، ولى در روزهاى امتحان جلوه ديگر خود را خيلى زود نشان دادند.
از عبارت «عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ» استفاده مى‏ شود كه خدا مردم را به همين ظواهرى كه از خود بروز داده ‏اند رها نمى ‏كند و بايد باطن ‏ها و ضماير آشكار گردد؛ و اين از طرف خداوند قطعى است و گذشت درباره آن معنى ندارد. چه قبل از غدير و چه در برنامه غدير و چه بعد از آن بسيارى بودند كه با چرب زبانى حتى خود را از ديگران جلو مى ‏انداختند و اظهار سرور از اين مقام اهل‏ بيت ‏عليهم السلام مى ‏نمودند، ولى در روزهاى امتحان جلوه ديگر خود را خيلى زود نشان دادند.


آيا جاى تعجب نيست كه تاريخ نشان دهد اولين كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند، همان‏ هايى بودند كه زودتر از همه آن بيعت را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير، كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ايستادند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۵.</ref>
آيا جاى تعجب نيست كه تاريخ نشان دهد اولين كسانى كه در غدير با [[اميرالمؤمنين (لقب)|اميرالمؤمنين]]‏ عليه السلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند، همان‏ هايى بودند كه زودتر از همه آن بيعت را شكستند و پيش از همه پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]]، [[عمر]]، [[عثمان]]، [[طلحه]] و [[زبير]]، كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ايستادند.<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۹۵.</ref>


جالب‏تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحا‏تر است: «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» : «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابیطالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى»!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۶۵ .</ref>
جالب‏تر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان آورد كه گويا از همه خوشحا‏تر است: «بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ» : «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابیطالب! خوشا به حالت اى اباالحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى»!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۶۵ .</ref>


در غدير صد و بيست هزار نفر با پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيعت كردند كه قبل از آن هم بارها به ولايت على ‏عليه السلام اقرار كرده بودند. اينان در غدير نزد پيام‏ آور ولايت با صداى بلند اقرار كردند كه ما با قلب و جان و زبان و دست با تو بيعت مى ‏كنيم، و قول دادند كه اين پيمان را نشكنند و تغييرى در آن ندهند و آن را به نسل‏ هاى آينده برسانند.
در غدير صد و بيست هزار نفر با پيامبر صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام [[بیعت|بيعت]] كردند كه قبل از آن هم بارها به ولايت على ‏عليه السلام اقرار كرده بودند. اينان در غدير نزد پيام‏ آور ولايت با صداى بلند اقرار كردند كه ما با قلب و جان و زبان و دست با تو بيعت مى ‏كنيم، و قول دادند كه اين پيمان را نشكنند و تغييرى در آن ندهند و آن را به نسل‏ هاى آينده برسانند.


آيا چنين ميثاق بلند بالايى نياز به امتحان ندارد؟
آيا چنين ميثاق بلند بالايى نياز به امتحان ندارد؟
خط ۵۹: خط ۵۹:
آيا نبايد روشن مى‏ شد كه اين جان‏ها از احراق بيت ولايت لذت مى ‏برند؟
آيا نبايد روشن مى‏ شد كه اين جان‏ها از احراق بيت ولايت لذت مى ‏برند؟


آيا نبايد همه بفهمند كه اين زبان‏ها براى غصب خلافت به خاتم نبوت دروغ مى‏ بندند و با ناسزا به على بن ابى‏طالب ‏عليه السلام جان تازه‏اى مى‏ گيرند؟
آيا نبايد همه بفهمند كه اين زبان‏ها براى غصب [[خلافت]] به خاتم نبوت دروغ مى‏ بندند و با ناسزا به على بن ابی‏طالب ‏عليه السلام جان تازه ‏اى مى‏ گيرند؟


آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خونرنگ مى‏كنند، و همين دست‏ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى ‏كشند؟
آيا نبايد اهل عالم خبر شوند كه اين دستان بيعت كننده جلوه ياس عصمت را با سيلى خونرنگ مى ‏كنند، و همين دست‏ها طناب بر گردن صاحب غدير انداخته او را براى بيعت با ابوبكر مى ‏كشند؟


با مرورى بر نمونه ‏هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى‏ كند كه «انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ»!!؟ و ما از عمق جان خدا را مى‏ خوانيم كه:
با مرورى بر نمونه ‏هاى فوق معناى آيه قرآن در خطابه غدير به خوبى در روحمان جا باز مى‏ كند كه «انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ»!!؟ و ما از عمق جان خدا را مى‏ خوانيم كه:


اى ربّ عدل حكيم، ميليون‏ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان‏هاى كمرشكن خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات و ضلالت ها چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه ‏اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه ‏اى از سقيفه مى‏ دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى ‏شناسيم.
اى ربّ عدل حكيم، ميليون‏ها بار از تو سپاسگزاريم كه با امتحان‏هاى كمرشكن خود پس از پيامبر صلى الله عليه و آله، حقايق عظيمى را به ما نماياندى و اسرارى از تاريخ حيات آن حضرت و فرمايشات او را به ما فهماندى، و با اين آزمايش بزرگ ما را در برابر انحرافات و ضلالت ها چون فولاد آبديده نمودى؛ به گونه ‏اى كه هر توطئه و ضلالتى را شعبه ‏اى از [[سقيفه]] مى‏ دانيم، و ادامه دهندگانِ راهِ صحيفه را از همين رهگذر مى ‏شناسيم.


نكته دوم: معناى خبيث و طيب
 
'''نكته دوم: معناى خبيث و طيب'''


جمله «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» كه مقصد نهايى معرفى شده به معناى ظهور عميق ‏ترين زواياى وجودى هر كس از نظر ايمان و كفر است و از جهاتى مرتبط با جهات روحانى و جسمانى انسان است.
جمله «حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ» كه مقصد نهايى معرفى شده به معناى ظهور عميق ‏ترين زواياى وجودى هر كس از نظر ايمان و كفر است و از جهاتى مرتبط با جهات روحانى و جسمانى انسان است.


درباره «خبيث» و «طيّب» اين نكته قابل توجه است كه اگر ما «طيّب» را به معناى خوبِ خالص بگيريم كه هيچ غل و غش و فساد و پستى در آن راه ندارد و خير محض از آن مى‏ جوشد، در اين صورت آنچه درجه‏ اى از خالص بودن كمتر باشد به همان درجه «خبيث» خواهد بود. در مقابل اگر ـ«خبيث» را بدِ خالص بدانيم كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض از آن مى ‏جوشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه «طيب» خواهد بود.
درباره «[[خبيث]]» و «[[طيّب]]» اين نكته قابل توجه است كه اگر ما «طيّب» را به معناى خوبِ خالص بگيريم كه هيچ غل و غش و فساد و پستى در آن راه ندارد و خير محض از آن مى‏ جوشد، در اين صورت آنچه درجه‏ اى از خالص بودن كمتر باشد به همان درجه «خبيث» خواهد بود. در مقابل اگر ـ«خبيث» را بدِ خالص بدانيم كه تماماً غل و غش و فساد است و شر محض از آن مى ‏جوشد، در اين صورت آنچه از ناخالصى فاصله بگيرد به همان درجه «طيب» خواهد بود.
 
در آيه قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو عنوان خبيث و طيب به كار رفته، و از اين كيفيت مى‏ توان استفاده كرد كه يک انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگر چه هميشه مقدارى خبث و طيب در وجود او مخلوط خواهد بود، و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان «شقىّ» و «سعيد» نيز آمده بى ‏ارتباط با چنين عنوانى نيست و به خبث و طيب باز مى‏ گردد.


در آيه قرآن و كلام پيامبر صلى الله عليه و آله دو عنوان خبيث و طيب به كار رفته، و از اين كيفيت مى‏توان استفاده كرد كه يک انسان هميشه تحت يكى از اين دو عنوان قابل معرفى است، اگر چه هميشه مقدارى خبث و طيب در وجود او مخلوط خواهد بود، و به صورت خالص بروز نخواهد كرد. آنچه در آيات و احاديث به عنوان «شقىّ» و «سعيد» نيز آمده بى ‏ارتباط با چنين عنوانى نيست و به خبث و طيب باز مى‏ گردد.


نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت
'''نكته سوم: منشأ طهارت و خباثت'''


از مجموعه بالا مى‏توان نتيجه گرفت كه «خبيث» و «طيب» مربوط به ذاتيات و اصالت ‏هاى فرد است كه از روز «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آغاز مى‏شود، و به پاكى و ناپاكى نسل‏ هاى بعد مى‏ رسد و از آنجا به طهارت مولد منتهى مى‏ شود و انسانى با ذات طيب يا خبيث قدم در اين جهان مى ‏گذارد. امورى كه اين انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد مى ‏كند و عكس العمل‏هايش در مقابل آنها از آن خميره نشأت مى ‏گيرد.
از مجموعه بالا مى‏توان نتيجه گرفت كه «خبيث» و «طيب» مربوط به ذاتيات و اصالت ‏هاى فرد است كه از روز «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آغاز مى ‏شود، و به پاكى و ناپاكى نسل‏ هاى بعد مى‏ رسد و از آنجا به طهارت مولد منتهى مى‏ شود و انسانى با ذات طيب يا خبيث قدم در اين جهان مى ‏گذارد. امورى كه اين انسان در دوران عمر خود با آنها برخورد مى ‏كند و عكس العمل‏هايش در مقابل آنها از آن خميره نشأت مى ‏گيرد.


در اين عكس العمل‏هاى انسان مسايل بسيارى هست كه ارزش مهمى ندارد و خداوند هم اصرارى در بروز آنها ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمى‏كند و اين همان معنى است كه مى ‏فرمايد: «لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ ...» .
در اين عكس العمل‏هاى انسان مسايل بسيارى هست كه ارزش مهمى ندارد و خداوند هم اصرارى در بروز آنها ندارد، ولى امر ولايت همان است كه خداوند تا عمقِ درون هر كس را درباره آن ظاهر نكند او را رها نمى ‏كند و اين همان معنى است كه مى ‏فرمايد: «لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ ...» .


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم می فرمايد: انَّ امْرَنا اهْلَ ‏الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَعْرِفُهُ وَ لا يُقِرُّ بِهِ الاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اوْ مُؤْمِنٌ نَجيبٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ. يعنى: امر ولايت ما اهل‏ بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمى ‏شناسد و بدان اقرار نمى‏ كند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين آزمايش الهى را چنين ترسيم می فرمايد: انَّ امْرَنا اهْلَ ‏الْبَيْتِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لا يَعْرِفُهُ وَ لا يُقِرُّ بِهِ الاّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ اوْ نَبِىٌّ مُرْسَلٌ اوْ مُؤْمِنٌ نَجيبٌ امْتَحَنَ اللَّه قَلْبَهُ لِلايمانِ. يعنى: امر ولايت ما اهل‏ بيت سخت و پيچيده است كه آن را نمى ‏شناسد و بدان اقرار نمى‏ كند مگر ملائكه مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمن نجيبى كه خداوند قلب او را براى ايمان امتحان كرده باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۶.</ref>
خط ۹۵: خط ۹۷:
'''بحث اول: ولايت در عالم ذرّ و روز الَسْت'''
'''بحث اول: ولايت در عالم ذرّ و روز الَسْت'''


به تصريح قرآن خداوند از همه بنى‏آدم پيمان گرفته است، كه از آن روز ميثاق به «عالم ذرّ» و «روز الَسْت» تعبير مى‏ كنيم: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...» .<ref>اعراف /  ۱۷۲.</ref>نگاهى به جزئيات اين ميثاق پرده از اصالت ‏ها و ذاتيات خميره انسان‏ ها بر مى‏دارد كه طيب و خبيث نتيجه آن است.
به تصريح قرآن خداوند از همه بنى‏ آدم پيمان گرفته است، كه از آن روز ميثاق به «[[عالم ذرّ]]» و «[[روز الَسْت]]» تعبير مى‏ كنيم: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...» .<ref>اعراف /  ۱۷۲.</ref>نگاهى به جزئيات اين ميثاق پرده از اصالت ‏ها و ذاتيات خميره انسان‏ ها بر مى‏دارد كه طيب و خبيث نتيجه آن است.


از آنجا كه ولايت امامان‏ عليهم السلام به معناى صاحب اختيارى مطلق ايشان بر مردم است و اين ولايت همانند ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله است و در غدير ولايت به همين مطابقت مطرح شده، در نهايت ولايت پيامبر و ائمه‏ عليهم السلام در سايه ولايت و صاحب اختيارى خداوند بر خلقش به يك معناى واحد باز مى ‏گردد كه اطاعت مطلق از امر و نهى اوست.
از آنجا كه ولايت امامان‏ عليهم السلام به معناى صاحب اختيارى مطلق ايشان بر مردم است و اين ولايت همانند ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله است و در غدير ولايت به همين مطابقت مطرح شده، در نهايت ولايت پيامبر و ائمه‏ عليهم السلام در سايه ولايت و صاحب اختيارى خداوند بر خلقش به يك معناى واحد باز مى ‏گردد كه اطاعت مطلق از امر و نهى اوست.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۵:
بنابراين منكرين ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام منكر ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و در مرتبه بالاتر منكر ولايت و صاحب اختيارى خداوند هستند. اين انكار در آغاز خلقت در سايه امتحانى بزرگ بروز كرده و امام صادق ‏عليه السلام در حديثى ماجراى آن را مفصلاً فرموده كه ملخص آن چنين است:
بنابراين منكرين ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام منكر ولايت پيامبر صلى الله عليه و آله و در مرتبه بالاتر منكر ولايت و صاحب اختيارى خداوند هستند. اين انكار در آغاز خلقت در سايه امتحانى بزرگ بروز كرده و امام صادق ‏عليه السلام در حديثى ماجراى آن را مفصلاً فرموده كه ملخص آن چنين است:


خداوند در آغاز خلقت (عالم ذر) مردم را امتحان نمود و اصحاب يمين و شِمال (راست و چپ) را معرفى كرد. آن امتحان بدين صورت بود كه آتش بزرگى شعله ‏ور ساخت و به اصحاب شِمال دستور داد وارد آن شوند و وعده داد كه آن را بر ايشان سرد و سلامت نمايد. آنان سر باز زدند و اظهار كردند كه ما از آتش فرار مى‏ كنيم و تو ما را به دخول آن امر مى‏كنى؟ اگر به اصحاب يمين هم چنين فرمانى دهى عمل نمى‏ كنند!!
خداوند در آغاز خلقت (عالم ذر) مردم را امتحان نمود و [[اصحاب يمين و شِمال]] (راست و چپ) را معرفى كرد. آن امتحان بدين صورت بود كه آتش بزرگى شعله ‏ور ساخت و به اصحاب شِمال دستور داد وارد آن شوند و وعده داد كه آن را بر ايشان سرد و سلامت نمايد. آنان سر باز زدند و اظهار كردند كه ما از آتش فرار مى‏ كنيم و تو ما را به دخول آن امر مى كنى؟ اگر به اصحاب يمين هم چنين فرمانى دهى عمل نمى‏ كنند!!


آنگاه به اصحاب يمين دستور داد داخل آتش شوند. همگى هجوم آوردند و داخل آن شدند و خدا آتش را بر ايشان سرد و سلامت قرار داد.
آنگاه به اصحاب يمين دستور داد داخل آتش شوند. همگى هجوم آوردند و داخل آن شدند و خدا آتش را بر ايشان سرد و سلامت قرار داد.
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:
آنگاه از همه پرسيد: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» ، آيا من پروردگار شما نيستم؟ اصحاب يمين با اختيار و ميل خويش گفتند: آرى، و اصحاب شِمال با كراهت گفتند: آرى، ولى خداوند پيمان همه را گرفت.<ref>بحار الانوار: ج ۵ ص ۲۴۵ و ج ۹۹ ص ۲۱۸.</ref>
آنگاه از همه پرسيد: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» ، آيا من پروردگار شما نيستم؟ اصحاب يمين با اختيار و ميل خويش گفتند: آرى، و اصحاب شِمال با كراهت گفتند: آرى، ولى خداوند پيمان همه را گرفت.<ref>بحار الانوار: ج ۵ ص ۲۴۵ و ج ۹۹ ص ۲۱۸.</ref>


بنابراين، مى‏ بينيم كه در آن روز هم از پذيرفتن ولايت و صاحب اختيارى خداوند و اطاعت مطلق از فرامين پروردگار برتافتند و سرباز زدند. با به خاطر سپردن كيفيت «بَلى» گفتن اصحاب يمين و شِمال، به استقبال حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏رويم كه جزئيات ديگرى از اين ماجرا را بيان مى‏ كند، آنجا كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:
بنابراين، مى‏ بينيم كه در آن روز هم از پذيرفتن ولايت و صاحب اختيارى خداوند و اطاعت مطلق از فرامين پروردگار برتافتند و سرباز زدند. با به خاطر سپردن كيفيت «بَلى» گفتن اصحاب يمين و شِمال، به استقبال حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ رويم كه جزئيات ديگرى از اين ماجرا را بيان مى‏ كند، آنجا كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:


انْتَ الَّذِى احْتَجَّ اللَّه بِهِ فِى ابْتِداءِ الْخَلْقِ حَيْثُ اقامَهُمْ فَقالَ: الَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ فَقالُوا جَميعاً: بَلى فَقالَ: وَ مُحَمَّدٌ رَسُولى؟ فَقالُوا جَميعاً: بَلى فَقالَ: وَ عَلِىٌّ اميرُالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ الْخَلْقُ جَميعاً: لا! اسْتِكْباراً وَ عُتُوّاً عَنْ وِلايَتِكَ الاّ نَفَرٌ قَليلٌ، وَ هُمْ اقَلُّ الْقَليلِ، وَ هُمْ اصْحابُ الْيَمينِ:
انْتَ الَّذِى احْتَجَّ اللَّه بِهِ فِى ابْتِداءِ الْخَلْقِ حَيْثُ اقامَهُمْ فَقالَ: الَسْتُ بِرَبِّكُمْ؟ فَقالُوا جَميعاً: بَلى فَقالَ: وَ مُحَمَّدٌ رَسُولى؟ فَقالُوا جَميعاً: بَلى فَقالَ: وَ عَلِىٌّ اميرُالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ الْخَلْقُ جَميعاً: لا! اسْتِكْباراً وَ عُتُوّاً عَنْ وِلايَتِكَ الاّ نَفَرٌ قَليلٌ، وَ هُمْ اقَلُّ الْقَليلِ، وَ هُمْ اصْحابُ الْيَمينِ:
خط ۱۱۵: خط ۱۱۷:
تو آن كسى هستى كه خداوند در ابتداى خلقت به وسيله او بر مردم اتمام حجت كرد، آنگاه ايشان را در پيشگاه خويش قرار داد و فرمود: آيا پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا محمد پيامبر من نيست؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا على اميرالمؤمنين نيست؟ همگى گفتند: نه! از روى تكبر و سرپيچى از ولايت تو، مگر عده كمى كه بسيار كم بودند و آنان اصحاب يمين ‏اند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۷۲ ، ۲۸۵ ، ۲۹۴. اليقين: ص ۲۱۳ ،۲۸۲.</ref>
تو آن كسى هستى كه خداوند در ابتداى خلقت به وسيله او بر مردم اتمام حجت كرد، آنگاه ايشان را در پيشگاه خويش قرار داد و فرمود: آيا پروردگار شما نيستم؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا محمد پيامبر من نيست؟ همگى گفتند: بلى. فرمود: آيا على اميرالمؤمنين نيست؟ همگى گفتند: نه! از روى تكبر و سرپيچى از ولايت تو، مگر عده كمى كه بسيار كم بودند و آنان اصحاب يمين ‏اند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۷۲ ، ۲۸۵ ، ۲۹۴. اليقين: ص ۲۱۳ ،۲۸۲.</ref>


در اين جلوه از عالم ذرّ مى‏بينيم همانان كه در حديث اول از اجابت فرمان پروردگار سر باز زدند، اينك كه همان گوينده «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» از آنان سه اقرار مى‏ خواهد: توحيد و نبوت و امامت، در مورد سوم در مقابل او قد علم مى ‏كنند و پاسخ منفى مى‏دهند، و عجيب اينكه عده‏شان هم بسيار بلكه اكثريت است!
در اين جلوه از عالم ذرّ مى‏بينيم همانان كه در حديث اول از اجابت فرمان پروردگار سر باز زدند، اينک كه همان گوينده «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» از آنان سه اقرار مى‏ خواهد: توحيد و نبوت و امامت، در مورد سوم در مقابل او قد علم مى ‏كنند و پاسخ منفى مى دهند، و عجيب اينكه عده‏ شان هم بسيار بلكه اكثريت است!


همان گونه كه در اين جهان جلوه كرده و بلى گويان به على بن ابى ‏طالب‏عليه السلام هميشه در اقليت بوده ‏اند، و منكرين خلافت بلا فصل او و يازده امام ‏عليهم السلام با نشان توحيد و نبوت از پذيرفتن مقام آنان سرباز زده ‏اند. آثار عالم ذرّ در دنيا ظهور مى ‏يابد و صاحب ولايت آن را تشخيص مى‏ دهد چنانكه ابليس روزى با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام رو به رو شد و اين نكته را درباره روز ميثاق براى حضرت بازگو كرد و گفت:
همان گونه كه در اين جهان جلوه كرده و بلى گويان به على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام هميشه در اقليت بوده ‏اند، و منكرين خلافت بلا فصل او و يازده امام ‏عليهم السلام با نشان توحيد و نبوت از پذيرفتن مقام آنان سرباز زده ‏اند. آثار عالم ذرّ در دنيا ظهور مى ‏يابد و صاحب ولايت آن را تشخيص مى‏ دهد چنانكه ابليس روزى با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام رو به رو شد و اين نكته را درباره روز ميثاق براى حضرت بازگو كرد و گفت:


آنگاه كه خداوند آدم را خلق كرد و نسل او را مانند ذراتى از صلبش بيرون آورد و از آنان پيمان گرفت: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» ؟ گفتند: آرى. خداوند آنان را بر خودشان شاهد گرفت و ميثاق محمد و تو را -  يا على -  گرفت و همه را به تو شناساند و روح همه را به تو معرفى كرد. لذا هيچ كس به تو اظهار نمى ‏كند كه دوستت دارد مگر آنكه تو او را مى ‏شناسى، و هيچ كس به تو اظهار نمى‏ كند كه تو را مبغوض مى ‏دارد مگر آنكه او را مى‏ شناسى.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۷۸ ح ۲۱.</ref>
آنگاه كه خداوند آدم را خلق كرد و نسل او را مانند ذراتى از صلبش بيرون آورد و از آنان پيمان گرفت: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» ؟ گفتند: آرى. خداوند آنان را بر خودشان شاهد گرفت و ميثاق محمد و تو را -  يا على -  گرفت و همه را به تو شناساند و روح همه را به تو معرفى كرد. لذا هيچ كس به تو اظهار نمى ‏كند كه دوستت دارد مگر آنكه تو او را مى ‏شناسى، و هيچ كس به تو اظهار نمى‏ كند كه تو را مبغوض مى ‏دارد مگر آنكه او را مى‏ شناسى.<ref>بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۷۸ ح ۲۱.</ref>


دنباله اين مسير بسيار روشن است كه عالم ذر را به بهشت و جهنم وصل مى ‏نمايد.
دنباله اين مسير بسيار روشن است كه عالم ذر را به [[بهشت]] و [[جهنم]] وصل مى ‏نمايد.


امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: خداوند از شيعيان ما پيمان گرفت همان گونه كه از بنى آدم پيمان گرفت، آنجا كه مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى» . پس هر كس به ميثاق خود وفا كند خداوند نيز با بهشت به او وفا مى ‏كند، و هر كس ما را مبغوض بدارد و حق ما را ادا نكند در آتش هميشگى و دائمى خواهد بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۰ ح ۲۴.</ref>
امام صادق‏ عليه السلام مى ‏فرمايد: خداوند از شيعيان ما پيمان گرفت همان گونه كه از بنى آدم پيمان گرفت، آنجا كه مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى» . پس هر كس به ميثاق خود وفا كند خداوند نيز با بهشت به او وفا مى ‏كند، و هر كس ما را مبغوض بدارد و حق ما را ادا نكند در آتش هميشگى و دائمى خواهد بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۹۰ ح ۲۴.</ref>
خط ۱۴۵: خط ۱۴۷:
آن قدر اين مسئله بنيادى است كه در حديث ديگر مى ‏فرمايد: انَّ افْضَلَ فَضائِلِ شيعَتِنا انَّ الْعَواهِرَ لَمْ يَلِدْنَهُمْ فى جاهِلِيَّةٍ وَ لا اسْلامٍ، يعنى: بالاترين فضيلت شيعيان ما اين است كه زناكاران آنان را به دنيا نياورده ‏اند، چه در جاهليت و چه در اسلام.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۹.</ref>
آن قدر اين مسئله بنيادى است كه در حديث ديگر مى ‏فرمايد: انَّ افْضَلَ فَضائِلِ شيعَتِنا انَّ الْعَواهِرَ لَمْ يَلِدْنَهُمْ فى جاهِلِيَّةٍ وَ لا اسْلامٍ، يعنى: بالاترين فضيلت شيعيان ما اين است كه زناكاران آنان را به دنيا نياورده ‏اند، چه در جاهليت و چه در اسلام.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۹.</ref>


شايد منظور از جاهليت كه در برابر اسلام ذكر شده، فقط زمان جاهليت عصر بعثت نباشد، بلكه قبل از مسلمان شدن شخص يا والدينش در هر زمانى منظور باشد كه در آن دوران نيز از نسل پاک و پدر و مادرى با ازدواج صحيح در قوم و ملت و دين خود به دنيا آمده ‏اند.
شايد منظور از [[جاهليت]] كه در برابر [[اسلام]] ذكر شده، فقط زمان جاهليت عصر بعثت نباشد، بلكه قبل از مسلمان شدن شخص يا والدينش در هر زمانى منظور باشد كه در آن دوران نيز از نسل پاک و پدر و مادرى با ازدواج صحيح در قوم و ملت و دين خود به دنيا آمده ‏اند.


بسيار شنيدنى است كه«طيبِ مولد» به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله وارد متن جامعه شده و «محبت على ‏عليه السلام» ضابطه قطعى آن قرار گرفته، آنجا كه فرمود: امتحان كنيد فرزندان خود را با حبّ على بن ابی‏طالب. هر فرزندى كه محبت او را داشت بدانيد كه از حلال زادگى اوست، و هر فرزندى كه بغض او را داشت بدانيد كه از حرام زادگى ‏اش است»  <ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۵۶ ح ۳۰.</ref>
بسيار شنيدنى است كه«طيبِ مولد» به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله وارد متن جامعه شده و «محبت على ‏عليه السلام» ضابطه قطعى آن قرار گرفته، آنجا كه فرمود: امتحان كنيد فرزندان خود را با حبّ على بن ابی‏طالب. هر فرزندى كه محبت او را داشت بدانيد كه از حلال زادگى اوست، و هر فرزندى كه بغض او را داشت بدانيد كه از [[حرام زادگى]] ‏اش است»  <ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۵۶ ح ۳۰.</ref>


سپس اين ضابطه به مرحله عمل رسيد چنانكه جابر انصارى مى ‏گويد: از آن پس ما محبت على ‏عليه السلام را بر فرزندانمان عرضه مى ‏كرديم. هر كدام كه على‏ عليه السلام را دوست داشت مى‏ فهميديم كه فرزند خودمان است، و هر كدام على ‏عليه السلام را مبغوض مى ‏داشت او را فرزند خود نمى ‏دانستيم (يعنى مى‏ فهميديم كه مادرش خيانت كرده است)<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۵۱.</ref>
سپس اين ضابطه به مرحله عمل رسيد چنانكه جابر انصارى مى ‏گويد: از آن پس ما محبت على ‏عليه السلام را بر فرزندانمان عرضه مى ‏كرديم. هر كدام كه على‏ عليه السلام را دوست داشت مى‏ فهميديم كه فرزند خودمان است، و هر كدام على ‏عليه السلام را مبغوض مى ‏داشت او را فرزند خود نمى ‏دانستيم (يعنى مى‏ فهميديم كه مادرش خيانت كرده است)<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۵۱.</ref>


امام صادق‏ عليه السلام پرده از حقيقت بر مى‏دارد و آن را با صراحت چنين بيان مى‏ فرمايد: دوست نمى‏ دارد ما را مگر كسى كه ولادتش طيب و پاک باشد، و دشمن نمى‏ دارد ما را مگر كسى كه او را به پدرش ملحق كرده باشند، در حالى كه مادرش از مرد ديگرى به او باردار شده ولى او را به شوهرش منسوب مى‏ كند و او را وادار به پذيرش او مى ‏نمايد!<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۵۲.</ref>
امام صادق‏ عليه السلام پرده از حقيقت بر مى‏ دارد و آن را با صراحت چنين بيان مى‏ فرمايد: دوست نمى‏ دارد ما را مگر كسى كه ولادتش طيب و پاک باشد، و دشمن نمى‏ دارد ما را مگر كسى كه او را به پدرش ملحق كرده باشند، در حالى كه مادرش از مرد ديگرى به او باردار شده ولى او را به شوهرش منسوب مى‏ كند و او را وادار به پذيرش او مى ‏نمايد!<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۵۲.</ref>


'''<br />بحث سوم: ارتباط ولايت با خبث ولادت'''
'''<br />بحث سوم: ارتباط ولايت با خبث ولادت'''
خط ۱۵۹: خط ۱۶۱:
پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: تو را دوست نمى‏ دارد مگر كسى كه ولادتش پاک است و تو را دشمن نمى دارد مگر كسى كه ولادتش خبيث و ناپاک است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۵ ،۱۴۶ و ج ۳۶ ص ۲۴۶ و ج ۳۸ ص ۱۰۰.</ref>
پيامبر صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: تو را دوست نمى‏ دارد مگر كسى كه ولادتش پاک است و تو را دشمن نمى دارد مگر كسى كه ولادتش خبيث و ناپاک است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۵ ،۱۴۶ و ج ۳۶ ص ۲۴۶ و ج ۳۸ ص ۱۰۰.</ref>


صريح ‏تر از اين فرمود: هر كس عترت مرا دوست نداشته باشد يكى از اين سه است: يا منافق است، يا زنازاده است، و يا كسى است كه مادرش در غير طهارت از حيض به او حامله شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۸ .</ref>  
صريح ‏تر از اين فرمود: هر كس عترت مرا دوست نداشته باشد يكى از اين سه است: يا منافق است، يا [[زنازاده]] است، و يا كسى است كه مادرش در غير طهارت از حيض به او حامله شده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۸ .</ref>  


اميرالمؤمنين ‏عليه السلام كلمه «وَلَد حَلال» را به صراحت در حديثى چنين فرمود: دروغ مى‏ گويد كسى كه گمان مى ‏كند از حلال به دنيا آمده در حالى كه مرا و امامان از فرزندان مرا مبغوض مى ‏دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۵.</ref>
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام كلمه «وَلَد حَلال» را به صراحت در حديثى چنين فرمود: دروغ مى‏ گويد كسى كه گمان مى ‏كند از حلال به دنيا آمده در حالى كه مرا و امامان از فرزندان مرا مبغوض مى ‏دارد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۵.</ref>