۲۱٬۹۷۲
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== <big>آيه «الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِى سَبِيلِ الله بِأَمْ...» ایجاد کرد) |
(قرار دادن عنوان امیرالمؤمنین (لقب)) |
||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
<big>از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان نامه صحيفه ملعونه اول به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى گرفت، كه نمونه هاى آن قبلاً ذكر شد.</big> | <big>از نكات قابل توجه در سراسر واقعه غدير، اظهار محتواى پيمان نامه صحيفه ملعونه اول به صورت رمزى و اشاره و با الفاظ مختلف بدون تصريح به اصل آن بود كه توسط منافقين انجام مى گرفت، كه نمونه هاى آن قبلاً ذكر شد.</big> | ||
<big>در اين باره بُرَيده اسلمى مى گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله به عده اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. | <big>در اين باره بُرَيده اسلمى مى گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله به عده اى از اصحابش فرمود: بر على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. يک نفر از آنان گفت: لا وَ الله! لا تَجْتَمِعُ النُّبُوَّةَ وَ الْخِلافَةَ فى اهْلِبَيْتٍ ابَداً: نه به خدا قسم! هرگز نبوت و خلافت در يک خانواده جمع نمى شود. خداوند هم اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ».<ref>زخرف/79-80. بحارالانوار: ج36 ص157 ح136. تأویل الآیات: ج2 ص572 ح48.</ref></big> | ||
== <big>تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن</big><ref>غدير در قرآن: ج 2 ص 23.</ref> == | == <big>تفسير «الَّذِينَ آمَنُوا» در قرآن</big><ref>غدير در قرآن: ج 2 ص 23.</ref> == | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
<big>وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.<ref>اسرار غدير: ص 147 بخش 5.</ref></big> | <big>وَ لا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا الاّ بَدَأَ بِهِ: خداوند در قرآن مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه با او آغاز نموده است.<ref>اسرار غدير: ص 147 بخش 5.</ref></big> | ||
<big>اين كلام رسول الله صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | <big>اين كلام رسول الله صلى الله عليه وآله از دو بُعد قابل بررسى است:</big> | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۵: | ||
=== <big>تحليل اعتقادى</big> === | === <big>تحليل اعتقادى</big> === | ||
<big>در قرآن بيش از 90 بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» به كار رفته و غير از اين عبارت در گونه هاى مختلف ديگرى نيز مورد خطاب خداوند قرار گرفته اند. در همه اين موارد صف بلند مؤمنان را كه در نظر آوريم اول آنان و رئيسشان على عليه السلام است.</big> | |||
<big>از همين جاست كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على بن ابى طالب عليه السلام دارد.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص290-340. امالی الطوسی: ص185. الهدایة الکبری: ص40. المائة منقبة: المنقبة 26. تفسیر فرات: ص64. تفسیر العیاشی: ج1 ص181.</ref>اين بدان معنى است كه سر دسته مؤمنان و رئيس آنان در ظاهر و باطن على عليه السلام است.</big> | |||
<big>اولين كسى كه به پيامبرصلى الله عليه وآله ايمان و اسلام را اظهار كرد على عليه السلام بود<ref>بحار الانوار: ج 38 ص201-288، که منابع بسیاری از اهل سنت را نیز آورده است.</ref>، اگر چه از روز اول خلقت محمد و على عليهما السلام نورى بودند كنار هم و تمام جهان به بركت آنان خلق شد.</big> | |||
<big>در باطن هم بالاترين درجه ايمان را على عليه السلام داشت كه فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقيناً»: «اگر پرده كنار رود يقين من بيشتر نخواهد شد»<ref>بحار الانوار: ج 67 ص 321. </ref>، و همو بود كه آن گونه با خدايش مناجات مى كرد و اشک مى ريخت و بيهوش مى شد، و آن گونه به استقبال مرگ مى رفت، و آن گونه مظاهرِ ايمان در صبر او جلوه مى كرد.</big> | |||
<big>اگر چه همه اينها مظاهر بسيار كوچكى از ايمان على عليه السلام است و آن گونه كه بوده قابل درک ما نيست، ولى براى اينكه امثال [[ابوبكر بن ابى قحافه]] و عمر بن خطاب در يک كلمه ساده نگويند: «انْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ انَا اميرُكُمْ»: «شما مؤمنانيد و من امير شمايم»<ref>بحار الانوار: ج 28 ص261، 297. الغدیر: ج8 ص86، 87. الامامة و السیاسة: ص13. تاریخ طبری: ج5 ص22. مقدمه ابن خلدون: ص227.</ref>، بايد اين مظاهر ايمان را كه از على عليه السلام به ظهور رسيده باز گوييم تا اختصاص امارت مؤمنان به آن حضرت روشن شود.</big> | |||
<big>همانطور كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: يا عَلِىُّ، انْتَ اميرُ الْمُؤْمِنينَ، وَ شيعَتُك الْمُؤْمِنُونَ<ref>التحصين (ابن طاووس): ص 547 باب 9. </ref>: يا على، تو اميرالمؤمنين هستى و شيعيانت مؤمنين هستند، و يا فرمود: انْتَ يا عَلِىُّ اميرُ مَنْ فِى السَّماءِ وَ اميرُ مَنْ فِى الْارْضِ...، وَ انَّ اهْلَ السَّماواتِ يُسَمُّونَكَ اميرَ الْمُؤْمِنينَ: يا على، تو امير اهل آسمان و اهل زمين هستى ... ، و اهل آسمان ها تو را اميرالمؤمنين صدا مى زنند.<ref>التحصين (ابن طاووس): ص 569 باب 23.</ref></big> | |||
<big>و اين امامت و امارت مؤمنان اختصاص به دنيا ندارد كه دامنه اش تا بهشت امتداد مى يابد، آنگاه كه منادى ندا دهد: هذا عَلِىُّ بْنُ ابى طالِبٍ، اميرُالْمُؤْمِنينَ وَ امامُ الْمُتَّقينَ وَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ الى جَنّاتِ النَّعيمِ: اين على بن ابى طالب است، كه امير مؤمنان و امام متقيان و راهبر پيشانى سفيدان نشانه دار به سوى بهشت برين است.<ref>بحار الانوار: ج 7 ص 134. اليقين: ص 150. تاريخ بغداد: ج 13 ص 122.</ref></big> | |||
<big>اينجاست كه معناى بلند اين فراز غدير را در احاديث ديگرى با بيانى ديگر مى يابيم. اگر در غدير مى فرمايد: خداوند هر جا مؤمنين را مخاطب قرار داده با على آغاز نموده است. در بيانى ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله مى فرمايد: ما انْزَلَ الله عَزَّ وَ جَلَّ آيَةً فيها «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» الاّ وَ عَلِىٌّ رَأْسُها وَ اميرُها: خداوند آيه اى نازل نكرده كه در آن «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» باشد مگر آنكه على سر دسته آنان و اميرشان است.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 300 ج 20 و ج 40 ص 21 ح 37. اليقين: ص176، 462، 463. امالی الطوسی: ج1 ص340. مناقب خوارزمی: ص188. الغدیر: ج8 ص88. حلیة الاولیاء: ج1 ص64. الریاض النضرة: ج2 ص206. کفایة الطالب: ص54. تذکرة الخواص: ص8. کنزالعمال: ج6 ص29.</ref></big> | |||
== <big>خطبه غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص94، 204. سخنرانى استثنائى غدير: ص233-242. واقعه قرآنی غدیر: ص86، 108.</ref> == | |||
<big>گر چه محوريت خطبه غدير امر امامت و ولايت بود، ولى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير جملاتى هم در مورد لقب اميرالمؤمنين عليه السلام بيان داشتند و نام اميرالمؤمنين عليه السلام چهل بار به عنوان «على عليه السلام» تصريح شده است. از جمله فرمودند:</big> | |||
<big>«اميرالمؤمنين» جز اين برادر من (على) كسى نيست، و رياست و اميرى مؤمنان بعد از من براى احدى غير از او حلال نيست.</big> | |||
<big>به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد.</big> | |||
<big>كسانى كه براى سلام كردن به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سبقت بگيرند رستگارانند.</big> | |||
<big>در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله ثقل اكبر و اصغر را با ظرافتى خاص معرفى كرده قرآن و اهل بيت عليهم السلام را در كنار يكديگر قرار دادند. در اين باره [[ائمه اثنی عشر|دوازده امام عليهم السلام]] را ثقل اصغر معرفى كردند و نسبت ايشان را به قرآن همچون دو خبر دهنده از يكديگر اعلام كردند كه هيچ اختلافى بين آن ها نيست، و ادامه اين توافق و تقارن را تا روز قيامت اعلام كردند. سپس امامان را به عنوان امين پروردگار و حاكمان از طرف خدا در زمين معرفى كردند.</big> | |||
<big>در اينجا تصريح كردند كه لقب «اميرالمؤمنين» اختصاص به على عليه السلام دارد و براى احدى غير از او مجاز نيست.</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه و آله در فرازى از يازدهمين و آخرين بخش از خطبه غدير مسئله بيعت را مطرح كرده و از جمله لقب «اميرالمؤمنين» را در مورد على بن ابى طالب عليه السلام بيان داشت.</big> | |||
<big>حضرت از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه 285 سوره بقره: «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست».</big> | |||
<big>به تعبير ديگر: در بخش يازدهم و پايانى خطبه غدير و پس از بيعت گرفتن زبانى از حاضرين، پيامبرصلى الله عليه وآله ثمره اين بيعت را به نفع خود مردم اعلام كردند. سپس بار ديگر از سر دلسوزى فرمود: اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد و به على با عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد. آنگاه آيه 285 سوره بقره «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ» را به عنوان كلمه سمع و طاعت در كلام خود آورده فرمود: «بگوييد: شنيديم و اطاعت كرديم. پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست».</big> | |||
<big>آنگاه قدردانى از نعمت عظماى غدير و ولايت را به مردم آموخت و آيه 43 سوره اعراف «الْحَمْدُ للهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْ لا اَنْ هَدانَا اللهُ» را شاهد آورده فرمود: «بگوييد: سپاس خدايى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خدا هدايت نمىكرد ما هدايت نمىشديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمده اند».</big> | |||
<big>متن خطبه غدير چنين است:</big> | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّكُمْ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَ قَدْ اَمَرَنِىَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَنْ آخُذَ مِنْ اَلْسِنَتِكُمُ الاِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَ لِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما اَعْلَمْتُكُمْ اَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.</big> | |||
<big>فَقُولُوا بِاَجْمَعِكُمْ: «اِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَ رَبِّكَ فى اَمْرِ اِمامِنا عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الاَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلُوبِنا وَ اَنْفُسِنا وَ اَلْسِنَتِنا وَ اَيْدينا. عَلى ذلِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَمُوتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَ لا نُغَيِّرُ وَ لا نُبَدِّلُ، وَ لا نَشُكُّ وَ لا نَجْحَدُ وَ لا نَرْتابُ، وَ لا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَ لا نَنْقُضُ الْميثاقَ.</big> | |||
<big>وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللهُ بَعْدَهُما... .</big> | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَ سَلِّمُوا عَلى عَلِىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَ قُولُوا: «سَمِعْنا وَ اَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ اِلَيْكَ الْمَصيرُ»... .</big> | |||
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، السّابِقُونَ اِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ اوُلئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ:</big> | |||
<big>اى مردم، شما بيش از آن هستيد كه با يک دست و در يک زمان با من دست دهيد، و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين و امامانى كه بعد از او مى آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.</big> | |||
<big>پس همگى چنين بگوييد: «ما شنيديم و اطاعت مى كنيم و راضى هستيم و سر تسليم فرود مى آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت به ما رساندى درباره امر امامتِ اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى آيند. بر اين مطلب با قلب هايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مى كنيم. بر اين عقيده زنده ايم و با آن مى ميريم و روز قيامت با آن محشور مى شويم. تغيير نخواهيم داد و تبديل نمى كنيم و شک و انكار نمى نماييم و ترديد به دل راه نمى دهيم و از اين قول بر نمى گرديم و پيمان را نمى شكنيم.</big> | |||
<big>تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است... .</big> | |||
<big>اى مردم، آنچه به شما گفتم بگوييد، و به على به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: «شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا مغفرت تو را مى خواهيم و بازگشت به سوى توست»... .</big> | |||
<big>اى مردم، كسانى كه براى بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن به عنوان «اميرالمؤمنين» با او، سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در باغ هاى نعمت خواهند بود.</big> | |||
<big>«امام» در خطبه غدير يعنى كسى كه جوابگوى جميع ما يحتاج بشر است، و اين قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است. از جمله مواردى كه براى تبيين آنچه به عنوان «امامت» در قالب امامتِ اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه غدير منظور شده حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة، كه اين تعابير به چشم مى خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم در حدّ خدا و رسول، خليفه، وصى، مفروض الطاعة، نافذ الامر.</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله درباره اين لقب فرمود كه لقب اميرالمؤمنين مخصوص او است.</big> | |||
== <big>دعاى روز غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص254-256، 362، 363. چهارده قرن با غدیر: ص235، 236.</ref> == | |||
<big>يكى از مضامينى كه در دعاهاى روز غدير آمده<ref>اين مضامين از دعاهايى كه در كتاب «الاقبال» سيد ابن طاووس: ص 460 به بعد مذكور است انتخاب شده است. در عوالم العلوم: ج 3/15 ص215-220 نیز ذکر شده است.</ref>لقب «اميرالمؤمنين» است:</big> | |||
<big>اللَّهُمَّ صَدَّقْنا وَ أَجَبْنا داعِىَ اللهِ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فى مُوالاةِ مَوْلانا وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ أَميْرِالْمُؤمِنينَ عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ:</big> | |||
<big>خدايا ما تصديق كرديم و اجابت نموديم دعوت كننده تو را و پيرو پيامبرصلى الله عليه وآله شديم درباره ولايت مولايمان و مولاى مؤمنان اميرالمؤمنين على بن ابى طالب.</big> | |||
== <big>زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير و لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اسرار غدير: ص252، 253، 353-363. چهارده قرن با غدیر: ص201-209.</ref> == | |||
<big>زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير كه امام هادى عليه السلام فرمودند<ref>بحار الانوار: ج 97 ص 360.</ref>، دوره كامل عقايد شيعه درباره ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام و فضايل و سوابق و محنت هاى آن حضرت است. يكى از مضامينى كه در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير آمده لقب اميرالمؤمنين است:</big> | |||
<big>أَشْهَدُ أَنَّكَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ الْحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِكَ التَّنْزيلُ وَأَخَذَ لَكَ الْعَهْدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. أَشْهَدُ يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ أَنَّ الشَّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَأَنَّ الْعادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عانَدَ عَنِ الدّينِ الْقَويمِ الَّذى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَأَكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ. ضَلَّ وَ اللهِ وَأَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقَّ مَنْ عاداكَ:</big> | |||
<big>شهادت مى دهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به ولايت تو گوياست و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت مى دهم كه شک كننده در باره تو به پيامبر امين صلى الله عليه و آله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. به خدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و گمراه كرده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.</big> | |||
== <big>سلام ابوبكر و عمر به لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص26، 56. چهارده قرن با غدیر: ص96. اسرار غدیر: ص295.</ref> == | |||
<big>ابان مى گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبرصلى الله عليه وآله به عده اى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان - جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى بكر و عمر بن ابى سلمه و قيس بن سعد بن عباده - كسى غير از بنى هاشم نبود.</big> | |||
<big>اميرالمؤمنين عليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اينها مهم تر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله هشتاد نفر - كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودند جمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند.</big> | |||
<big>سپس فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمان بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عدهاى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى گيرم.</big> | |||
<big>سپس على عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان الله از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است!<ref>كتاب سليم: حديث 14.</ref></big> | |||
<big>پس از غصب خلافت، عمران بن حصين به ابوبكر گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على به عنوان اميرالمؤمنين، سلام دادى! آيا آن روز را به ياد مى آورى يا فراموش كرده اى؟ ابوبكر گفت: يادم هست!<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 252. </ref></big> | |||
<big>بريده اسلمى به عنوان اعتراض به ابوبكر در غصب خلافت گفت: تو در روز غدير از كسانى بودى كه به على بن ابى طالب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» گفتى. آن روز در خاطرت هست يا فراموش كرده اى؟</big> | |||
<big>ابوبكر گفت: به ياد دارم. بريده گفت: آيا براى احدى از مسلمين سزاوار است بر اميرالمؤمنين امارت داشته باشد؟! عمر گفت: نبوت و امامت در يک خاندان جمع نمى شود!</big> | |||
<big>بريده در پاسخ اين آيه را خواند: «بر مردم حسد مى برند نسبت به آنچه خداوند از فضل خويش به آنان عطا كرده است. ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان مُلک عظيم عنايت كرديم». سپس گفت: پس خداوند نبوت و ملک را براى آنان جمع كرده است.</big> | |||
<big>عمر غضب كرد و دستور داد او را از مسجد بيرون كردند؛ و هميشه نسبت به بريده نگاه غضب آلود داشت!!<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 252. </ref></big> | |||
<big>ابان مى گويد: با حسن بصرى ملاقات كردم و به او گفتم: اگر خلافت از طرف خدا و رسولش فقط براى على عليه السلام باشد نه براى ديگرى، آيا بدعت ابوبكر و عمر را مثل بدعت عثمان و طلحه و زبير حساب مى كنى؟</big> | |||
<big>حسن بصرى گفت: اى احمق، مبادا بگويى: «اگر براى او باشد...»! به خدا قسم خلافت براى على است و براى آنان نيست. چگونه فقط براى او نباشد بعد از آن چهار خصلت كه موثقين بىشمار از پيامبرصلى الله عليه وآله برايم نقل كرده اند.</big> | |||
<big>پرسيدم: آن چهار خصلت كدامند؟ گفت: سخن پيامبرصلى الله عليه وآله و منصوب نمودن او در روز غدير خم؛ و كلام آن حضرت در جنگ تبوک كه: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى به جز پيامبرى». اگر غير از پيامبرى چيز ديگرى هم بود حضرت آن را استثنا مىركرد و يقيناً مى دانيم كه خلافت غير از نبوت است. ديگر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله به ابوبكر و عمر - كه دو نفر از هفت نفر بودند - دستور داد تا به على عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنند.<ref>كتاب سليم: حديث 58.</ref></big> | |||
== <big>سلام منافقين به لقب «اميرالمؤمنين»</big><ref>اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص 21.</ref> == | |||
<big>در ماجرايى كه ابان از سليم نقل مى كند، در گفتگويى كه اميرالمؤمنين عليه السلام با منافقين و دشمنان در زمان عثمان داشت، از جمله حضرت فرمود:</big> | |||
<big>اى طلحه، دليل بر بطلان آنچه بدان شهادت دادند، سخن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه در روز غدير خم فرمود: «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارترم على هم نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر است». من چگونه مى توانم بر آنان (امت اسلامى) صاحب اختيارتر از خودشان باشم در حالى كه آنان اميران و حاكمان بر من باشند؟!</big> | |||
<big>دليل بر دروغ و باطل و ناحقشان اين است كه آنان به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله بر من به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كردند.</big> | |||
<big>و اين مطلب بر آنان (ابوبكر و عمر) و بر تو (اى طلحه) به خصوص و بر اين كه همراه توست - يعنى زبير - و بر همه امت و بر اين دو نفر - و حضرت به سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمان بن عوف اشاره كردند - و بر اين خليفه ظالم شما - يعنى عثمان - حجت است.<ref>كتاب سليم: ح 11. </ref></big> | |||
== <big>قرينه براى معناى مولى</big><ref>اسرار غدير: ص 119. </ref> == | |||
<big>يكى از قرائن مهم در كنار جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...» - كه مبيّن معناى آن هم هست - دستور پيامبرصلى الله عليه وآله مبنى بر «سلام به عنوان اميرالمؤمنين» در پيشگاه على بن ابى طالب عليه السلام است. اين اقدام هم معناى امارت را براى مولى مى رساند و هم اقرار عملى به آن است.</big> | |||
== <big>لقب «اميرالمؤمنين» پيش از غدير</big><ref>غدير در قرآن: ج 1 ص 66.</ref> == | |||
<big>پس از اتمام مراسم [[حجةالوداع]]، يک روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه توقف داشت (يعنى روز سيزدهم ماه ذى الحجة) روز پرماجرايى بود. در كنار اعلام حركت براى صبح روز بعد و سپردن ودايع امامت به على عليه السلام، دستور خاصى درباره سلام كردن اصحاب به على عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» نازل شد:</big> | |||
<big>«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»<ref>كهف/6.</ref>: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام به اِمرة المؤمنين ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را مؤكد نمود.</big> | |||
<big>در روايات تأكيد شده كه نزول اين آيه قبل از آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ...» بوده، و آيه «بَلِّغْ» چند روز بعد نازل شده است. اينجا بود كه آيه «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ...» نازل شد.</big> | |||
<big>پس از نزول آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند<ref>بحار الانوار: ج 37 ص 155. عوالم العلوم: ج 3/15 ص 114 ح 146. مناقب ابن شهرآشوب: ج 2 ص 224.</ref>، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على عليه السلام اقرار بگيرد.</big> | |||
<big>سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على عليه السلام آمدند و در حضور پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كردند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتند. در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: حقى از طرف خدا و رسولش است و خدا اين دستور را به من داده است.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص111-120، 155. عوالم العلوم: ج3/15 ص39، 114. مناقب ابن شهرآشوب: ج2 ص224. کتاب سلیم: ص730.</ref></big> | |||
== <big>لقب «اميرالمؤمنين» در ابطح</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص 45.</ref> == | |||
<big>يكى از وقايع سفر [[حجةالوداع]] اين بود كه در روز چهاردهم ذى الحجة جبرئيل در سرزمين ابطح نازل شد و لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص به على بن ابى طالب آورد و خود نيز به آن حضرت با همين لقب سلام كرد و عرض كرد: «السلام عليك يا اميرالمؤمنين». على عليه السلام كه متوجه سلام جبرئيل با اين لقب بود درباره آن پرسيد. حضرت پاسخ داد: اين جبرئيل است كه از سوى خداوند تحقق آنچه به من وعده داده را آورده است.</big> | |||
<big>اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر آن حضرت سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند.</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه 6 سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ اِنْ لَمْيُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ اَسَفاً»: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند». اين بدان معنى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله وظيفه الهى خود را به انجام مى رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.</big> | |||
<big>پيرو آن پيامبرصلى الله عليه وآله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على عليه السلام بگيرد.</big> | |||
<big>سرشناسان اصحاب خدمت على عليه السلام آمدند و با عنوان «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كردند. در بين آنها فقط ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبرصلى الله عليه وآله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شده فرمود: آرى، حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است.<ref>بحار الانوار: ج 37 ص111-120، 155. عوالم العلوم: ج3/15 ص39، 114. مناقب ابن شهرآشوب: ج2 ص224. کتاب سلیم: ص730.</ref></big> | |||
== <big>لقب «اميرالمؤمنين» در بيعت غدير</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص 118. </ref> == | |||
<big>برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى كردند و سه روز به طول مى انجاميد.</big> | |||
<big>در اين مراسم همه حاضرين و حتى بانوان ابتدا وارد خيمه پيامبرصلى الله عليه وآله شده به عنوان قبول و اقرار به آنچه در خطابه غدير درباره ولايت و امامت بيان فرمود، با آن حضرت دست بيعت دهند. سپس به خيمه اميرالمؤمنين عليه السلام بروند و به عنوان تسليم و اطاعت در برابر مقام ولايت او سه كار انجام دهند: يكى اينكه بيعت كنند، و ديگر اينكه «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، و سوم اينكه به آن حضرت اين مقام با عظمت را تبريک بگويند.</big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[بيعت]].</big> | |||
== <big>لقب «اميرالمؤمنين» در مكه</big><ref>اسرار غدير: 40. سخنرانى استثنائى غدير: ص 19. </ref> == | |||
<big>يكى از وقايع سفر [[حجةالوداع]] اين بود كه در مكه جبرئيل لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص آن به على بن ابى طالب عليه السلام از جانب الهى آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براى آن حضرت تعيين شده بود.</big> | |||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله دستور دادند تا يک يک اصحاب نزد على عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، و بدين وسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن على عليه السلام گرفت.</big> | |||
<big>در اينجا ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبرصلى الله عليه وآله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: «حقى از طرف خدا و رسولش است، خداوند اين دستور را به من داده است».<ref>بحار الانوار: ج 37 ص111، 120. عوالم العلوم: ج3/15 ص39. کتاب سلیم بن قیس: ص730.</ref></big> | |||
== <big>لقب «اميرالمؤمنين» و فطرت</big><ref>غدير در قرآن: ج 2 ص147، 148، 157.</ref> == | |||
<big>با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آن ها بيان شده است. اين موارد در تفسير 18 آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه 19 و 85 سوره آل عمران است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در دو فراز از خطبه غدير به آن اشاره فرمود.</big> | |||
<big>در كنار اين دو آيه، آيات 20 و 51 و 52 و 64 و 57 و 83 و 84 سوره آل عمران نيز در همين راستاست.</big> | |||
<big>آنچه در اينجا قابل ذكر است و از آيات فوق استفاده مى شود اينكه مسئله ولايت و لقب «اميرالمؤمنين» جزو فطرت بشر است. امام صادق عليه السلام درباره آيه «فِطْرَتَ الله الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها» مى فرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق فرموده اين است: توحيد، محمد رسول الله، على اميرالمؤمنين.<ref>اليقين: ص188، 431.</ref></big> | |||
== <big>مفهوم «اميرالمؤمنين»</big><ref>ژرفاى غدير: ص 99.</ref> == | |||
<big>يكى از مفاهيمى كه در كلمه «صاحب اختيار»- كه در خطبه غدير آمده - نهفته است مفهوم حكومت و ولايتِ مطلق بر مردم به عنوان صاحب امر و واجب الاطاعة است. اين مفهوم در اين تعابير به چشم مى خورد: اميرالمؤمنين، امام، ولىّ مردم، خليفه، وصى، مفروض الطاعة، نافذ الامر.</big> | |||
== <big>پانویس</big> == |