۲۲٬۰۱۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
'''موقعيت تاريخى''' | '''موقعيت تاريخى''' | ||
برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى الحجة كاروان پيامبر صلى الله عليه وآله از غدير خم راهى مدينه شده است. گروه چهارده نفرى از [[منافقین]] نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه وآله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند. قبل از رسيدن قافله به [[هرشی(عَقَبه)|کوه هرشی]]، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه وآله - كه پيشاپيش قافله در حركت بود و | برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى الحجة كاروان پيامبر صلى الله عليه وآله از غدير خم راهى مدينه شده است. گروه چهارده نفرى از [[منافقین]] نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه وآله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند. قبل از رسيدن قافله به [[هرشی(عَقَبه)|کوه هرشی]]، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه وآله - كه پيشاپيش قافله در حركت بود و [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و عمار راهنماى آن بودند - منافقين حمله كردند و پس از درگيرى هاى مفصل، منافقين فرارى شدند. | ||
در آنجا حذيفه پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پيامبر صلى الله عليه وآله داد، ولى حضرت با اقتباس از دو آيه [[قرآن]] به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم. اين دو آيه يكى در سوره ملک است كه در قرآن «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ» . آيه دوم در سوره لقمان است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است: «وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ» . | در آنجا حذيفه پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پيامبر صلى الله عليه وآله داد، ولى حضرت با اقتباس از دو آيه [[قرآن]] به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم. اين دو آيه يكى در سوره ملک است كه در قرآن «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ» . آيه دوم در سوره لقمان است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است: «وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ» . | ||
روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود. هنگام حركت | روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود. هنگام حركت پیامبر صلى الله عليه وآله آنان را فراخواند و مورد مؤاخذه قرار داد و پرسيد: در چه بارهاى نجوى مى كرديد؟ گفتند: ما اصلاً سخن سرّى نداشته ايم!! پيامبر صلى الله عليه وآله با تضمين بخش دوم آيه ۱۴۰ از سوره بقره در كلام خود و فقط با حذف همزه استفهام قبل از كلمه «أَ أَنْتُمْ» پاسخ آنان را داد و فرمود: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ». | ||
'''تحليل اعتقادى''' | '''تحليل اعتقادى''' | ||
آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر | آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى شود دو نكته است: | ||
الف) اولى و دومى كه رو در روى خدا و رسول كار خود را | الف) اولى و دومى كه رو در روى خدا و رسول كار خود را [[کتمان]] كردند و اين كتمان را انكار كردند، مصداق «أَظْلَمُ» يعنى ظالم ترين شدند. | ||
ب) خداوند دشمنان اهل | ب) خداوند دشمنان [[اهل بیت علیهم السلام]] را چند صباحى در اين دنيا مهلت مى دهد چنانكه مى فرمايد: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً» ؛ و سپس آنان را به عذاب غلاظ و شداد مبتلا مى نمايد چنانكه مى فرمايد: «ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ» . اين عذابِ آنان از لحظه مرگ آغاز شده و در عالم [[برزخ]] ادامه دارد تا در قيامت به سزاى اصلى اعمال خود برسند. | ||
[[ابوبکر بن ابی قحافه|اولی]] و دومى هنگام مرگ، پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام را ديدند كه به آنان مى گفتند: بشارت باد شما را به آتش در پايين ترين درجه جهنم!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۸ ح ۳۱. </ref> | [[ابوبکر بن ابی قحافه|اولی]] و دومى هنگام مرگ، پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام را ديدند كه به آنان مى گفتند: بشارت باد شما را به آتش در پايين ترين درجه جهنم!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۸ ح ۳۱. </ref> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند. آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى دارد.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۹. </ref> | بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند. آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى دارد.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۹. </ref> | ||
در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين عليه السلام يا يكى از ائمه | در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين عليه السلام يا يكى از [[ائمه اثنی عشر|ائمه علیهم السلام]] خود را به آنان نشان مى دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى كنند، ولى جز پاسخ رد نمى شنوند. در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى بينم تو هم مى بينى؟ | ||
عرض كرد: چگونه من مى توانم آنچه شما مى بينى ببينم، در حالى كه خداوند چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است. فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه اى از آتش مى گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد. | عرض كرد: چگونه من مى توانم آنچه شما مى بينى ببينم، در حالى كه خداوند چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است. فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه اى از آتش مى گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
== آيه «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»<ref>نساء / ۱۴۵. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۴۱- ۱۴۴.</ref> == | == آيه «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»<ref>نساء / ۱۴۵. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۴۱- ۱۴۴.</ref> == | ||
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در | با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در [[غدیر]] ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۴۵ سوره نساء است: | ||
«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً» : | «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً» : | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ: | مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ: | ||
اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند، و ياران و | اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى كنند، و ياران و [[تابعین]] و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان [[صحیفه ملعونه اول|اصحاب صحیفه]] اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref> | ||
'''موقعيت تاريخى''' | '''موقعيت تاريخى''' | ||
خطابه غدير وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه قرآن و تركيب هر دو در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است. | [[خطبه غدیر|خطابه غدير]] وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه [[قرآن]] و تركيب هر دو در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است. | ||
'''تحليل اعتقادى''' | '''تحليل اعتقادى''' | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
'''الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم''' | '''الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم''' | ||
[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین علیه السلام]] در توصيف اين «درک اسفل» مى فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره اى است كه هر گاه [[خداوند]] بخواهد جهنم را شعله ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى دارد و جهنم از شعله هاى آن چاه شعله مى گيرد. | |||
مى بينيم كه اين چاه پس از طبقه هاى هفتگانه جهنم در قعر آن قرار دارد، و خداوند آن را به صورت اتاقى قرار نداده بلكه به شكل چاه است كه عمق بيشتر در آن معنى دارد، و اينجاست كه معناى درک اسفل يا قعر پايين تر معلوم مى گردد. آن قدر پايين تر است كه قبل از آن طبقه هفتم جهنم پايان مى يابد. آن قدر پايين است كه وقتى درب آن باز مى شود تازه جهنم شعله مى گيرد. | مى بينيم كه اين چاه پس از طبقه هاى هفتگانه جهنم در قعر آن قرار دارد، و خداوند آن را به صورت اتاقى قرار نداده بلكه به شكل چاه است كه عمق بيشتر در آن معنى دارد، و اينجاست كه معناى درک اسفل يا قعر پايين تر معلوم مى گردد. آن قدر پايين تر است كه قبل از آن طبقه هفتم جهنم پايان مى يابد. آن قدر پايين است كه وقتى درب آن باز مى شود تازه جهنم شعله مى گيرد. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
در حديث ديگر خداوند تعالى مى فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى آويزم كه ابليس در درجه اى بالاتر بر او كه پايين تر است مى نگرد و او را لعنت مى كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref> | در حديث ديگر خداوند تعالى مى فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى آويزم كه ابليس در درجه اى بالاتر بر او كه پايين تر است مى نگرد و او را لعنت مى كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref> | ||
حديث ديگرى در اين زمينه از اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شده كه فرمود: روزى به سمت بيرون | حديث ديگرى در اين زمينه از اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شده كه فرمود: روزى به سمت بيرون [[کوفه]] خارج شدم و قنبر پيشاپيش من در حركت بود. در اين هنگام [[شیطان|ابلیس]] رو به ما مى آمد. من به او گفتم: تو پيرمرد بدى هستى! گفت: يا اميرالمؤمنين، چرا چنين مى گويى؟ به خدا قسم، برايت حديثى نقل كنم كه خودم از خداى عزوجل بدون واسطه شنيده ام: | ||
آن هنگام كه به خاطر گناهم به آسمان چهارم فرود آمدم چنين ندا كردم: اى خداى من واى آقاى من، گمان نمى كنم مخلوقى شقى تر از من خلق كرده باشى. خداوند به من چنين وحى كرد: بلى، از تو شقى تر خلق كرده ام، نزد مالک (خزانه دار جهنم) برو تا به تو نشان دهد. | آن هنگام كه به خاطر گناهم به آسمان چهارم فرود آمدم چنين ندا كردم: اى خداى من واى آقاى من، گمان نمى كنم مخلوقى شقى تر از من خلق كرده باشى. خداوند به من چنين وحى كرد: بلى، از تو شقى تر خلق كرده ام، نزد مالک (خزانه دار جهنم) برو تا به تو نشان دهد. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
'''ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم''' | '''ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم''' | ||
جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. محمد بن | جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی بکر]] مى گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين ترين درجه جهنم. | ||
محمد بن ابى بكر مى گويد: وقتى با او تنها ماندم به او گفتم: اى پدر، بگو: «لا اله الاّ اللَّه» . گفت: هرگز نمى گويم و نمى توانم بگويم تا وارد آتش شوم و داخل تابوت گردم! وقتى نام «تابوت» را آورد گمان كردم هذيان مى گويد. گفتم: كدام تابوت؟ گفت: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده است. در آن دوازده نفرند، از جمله من و اين رفيقم. | محمد بن ابى بكر مى گويد: وقتى با او تنها ماندم به او گفتم: اى پدر، بگو: «لا اله الاّ اللَّه» . گفت: هرگز نمى گويم و نمى توانم بگويم تا وارد آتش شوم و داخل تابوت گردم! وقتى نام «تابوت» را آورد گمان كردم هذيان مى گويد. گفتم: كدام تابوت؟ گفت: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده است. در آن دوازده نفرند، از جمله من و اين رفيقم. |