ابلاغ ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۳۴۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۹ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Modir صفحهٔ ابلاغ غدیر را به ابلاغ ولایت منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>آخرین جملۀ خطبۀ غدیر و ابلاغ ولایت<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۲۳۳-۲۴۲.</ref></big> ==
== آخرین جملۀ خطبۀ غدیر و ابلاغ ولایت<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۲۳۳-۲۴۲.</ref>==
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين فراز از يازدهمين و آخرين بخش از [[خطبه غدير]]، بار ديگر اشاره داشت كه من [[ولایت]] را ابلاغ نمودم:</big>
پيامبر صلى الله عليه و آله در آخرين فراز از يازدهمين و آخرين بخش از [[خطبه غدير]]، بار ديگر اشاره داشت كه من [[ولایت]] را ابلاغ نمودم:


<big>اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ:</big>
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ بِما اَدَّيْتُ وَ اَمَرْتُ وَ اغْضِبْ عَلَى الْجاحِدينَ الْكافِرينَ، وَ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمينَ:


<big>خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.</big>
خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز، و بر منكرين كه كافرند غضب نما، و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.


== <big>آيه «قُلْ أَطِيعُوا الله وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ...»<ref>نور/۵۴. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۱۶-۱۱۹.</ref></big>==
== آيه «قُلْ أَطِيعُوا الله وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ...»<ref>نور/۵۴. غدیر در قرآن: ج۲ ص۱۱۶-۱۱۹.</ref>==
<big>با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در [[غدير]] ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.</big>
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در [[غدير]] ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.


<big>اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۵۴ سوره نور و آيه ۱۸ [[سوره عنكبوت]] است:</big>
اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۵۴ سوره نور و آيه ۱۸ [[سوره عنكبوت]] است:


<big>«قُلْ أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»:</big>
«قُلْ أَطِيعُوا اللَّه وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»:


<big>«بگو: خدا و رسول را اطاعت نماييد. اگر روى گرداندند بر اوست آنچه مكلف شده و بر شماست آنچه بر آن تكليف شده‏ ايد، و اگر از او اطاعت كنيد هدايت مى‏ شويد و بر عهده رسول جز ابلاغ آشكار نيست».</big>
«بگو: خدا و رسول را اطاعت نماييد. اگر روى گرداندند بر اوست آنچه مكلف شده و بر شماست آنچه بر آن تكليف شده‏ ايد، و اگر از او اطاعت كنيد هدايت مى‏ شويد و بر عهده رسول جز ابلاغ آشكار نيست».


<big>«وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»<ref>عنکبوت/۱۸.</ref>:</big>
«وَ إِنْ تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»<ref>عنکبوت/۱۸.</ref>:


<big>«اگر تكذيب كنند امّت ‏هايى قبل از شما تكذيب شده‏ اند و بر عهده رسول جز ابلاغ آشكار نيست».</big>
«اگر تكذيب كنند امّت ‏هايى قبل از شما تكذيب شده‏ اند و بر عهده رسول جز ابلاغ آشكار نيست».


<big>اين آيات از پنج بُعد قابل بررسى است:</big>
اين آيات از پنج بُعد قابل بررسى است:


<big>'''متن خطبه غدير'''</big>
'''متن خطبه غدير'''


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّه وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ:</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّه وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى، وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ:


<big>اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالت خويش را به شما رساندم، و بر عهده رسول جز بلاغ مبين نيست.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵. </ref></big>
اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالت خويش را به شما رساندم، و بر عهده رسول جز بلاغ مبين نيست.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵. </ref>


'''<big>موقعيت تاريخى</big>'''
'''موقعيت تاريخى'''


<big>خطبه مراحل اصلى را پشت سر گذاشته و خاطر پيامبر صلى الله عليه و آله آسوده گشته كه با بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و اعلان امامت دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از خود رسالتى كه از سوى پروردگار با امر «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» بر عهده او قرار داده شده بود، به انجام رسانده است.</big>
خطبه مراحل اصلى را پشت سر گذاشته و خاطر پيامبر صلى الله عليه و آله آسوده گشته كه با بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و اعلان امامت دوازده امام ‏عليهم السلام بعد از خود رسالتى كه از سوى پروردگار با امر «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» بر عهده او قرار داده شده بود، به انجام رسانده است.


<big>در چنين مقطعى اعلام مى‏ كند كه من وظيفه الهى خود را انجام دادم و بيش از اين از من خواسته نشده است چرا كه بر عهده رسول جز [[تبليغ]] روشنگرانه چيزى نيست، و اين اعلام را با اقتباس بخشى از آيه قرآن در كلام خود بيان مى‏ فرمايد كه</big>
در چنين مقطعى اعلام مى‏ كند كه من وظيفه الهى خود را انجام دادم و بيش از اين از من خواسته نشده است چرا كه بر عهده رسول جز [[تبليغ]] روشنگرانه چيزى نيست، و اين اعلام را با اقتباس بخشى از آيه قرآن در كلام خود بيان مى‏ فرمايد كه


<big>«ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»، و تصريح به قرآن بودن آن نمى‏ فرمايد.</big>
«ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ»، و تصريح به قرآن بودن آن نمى‏ فرمايد.


'''<big>موقعيت قرآنى</big>'''
'''موقعيت قرآنى'''


<big>از نظر موقعيت قرآنى مضمون اين جمله در چندين آيه وجود دارد، ولى عين جمله ذكر شده در خطبه در انتهاى دو آيه از قرآن ديده مى‏ شود، و يكى را به طور معين براى اين مورد نمى‏ توان تعيين كرد.</big>
از نظر موقعيت قرآنى مضمون اين جمله در چندين آيه وجود دارد، ولى عين جمله ذكر شده در خطبه در انتهاى دو آيه از قرآن ديده مى‏ شود، و يكى را به طور معين براى اين مورد نمى‏ توان تعيين كرد.


<big>يكى در سورۀ نور است كه آغاز آن امر به اطاعت خدا و رسول و نهى از سرپيچى و رويگردانى از اوامر ايشان است و اين مطيع بودن را رمز هدايت مى ‏داند، و در پايان اين اطاعت را بلاغ مبين تلقى مى ‏كند كه رسولان در پيشگاه الهى انجام وظيفه مى ‏كنند.</big>
يكى در سورۀ نور است كه آغاز آن امر به اطاعت خدا و رسول و نهى از سرپيچى و رويگردانى از اوامر ايشان است و اين مطيع بودن را رمز هدايت مى ‏داند، و در پايان اين اطاعت را بلاغ مبين تلقى مى ‏كند كه رسولان در پيشگاه الهى انجام وظيفه مى ‏كنند.


<big>ديگرى در سوره عنكبوت است كه آغاز آيه مربوط به تكذيب رسولان الهى است و اينكه نپذيرفتن سخنان انبيا تازگى ندارد و در همه امم گذشته وجود داشته است، و اين بدان مبنا استوار است كه پيامبران وظيفه رساندن حكم خدا را انجام مى ‏دهند، خواه مردم بپذيرند و خواه انكار نمايند.</big>
ديگرى در سوره عنكبوت است كه آغاز آيه مربوط به تكذيب رسولان الهى است و اينكه نپذيرفتن سخنان انبيا تازگى ندارد و در همه امم گذشته وجود داشته است، و اين بدان مبنا استوار است كه پيامبران وظيفه رساندن حكم خدا را انجام مى ‏دهند، خواه مردم بپذيرند و خواه انكار نمايند.


'''<big>تحلیل تاریخی</big>'''
'''تحلیل تاریخی'''


<big>اكنون بايد ببينيم آنچه تبليغ آن در غدير بر عهده خاتم انبيا حضرت محمد صلى الله عليه و آله گذارده شده بود، چه بود و چه زمانى حضرت به تبليغ آن دستور داده شد و حضرت چگونه آن را ابلاغ فرمود كه در اين مقطع پايان مأموريت خود را با جمله «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ» اعلام مى‏ فرمايد.</big>
اكنون بايد ببينيم آنچه تبليغ آن در غدير بر عهده خاتم انبيا حضرت محمد صلى الله عليه و آله گذارده شده بود، چه بود و چه زمانى حضرت به تبليغ آن دستور داده شد و حضرت چگونه آن را ابلاغ فرمود كه در اين مقطع پايان مأموريت خود را با جمله «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ» اعلام مى‏ فرمايد.


<big>دستور ابلاغ ولايت از مدينه به پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد و سپس در مكه پس از اعمال حج به طور خاص مورد تأكيد قرار گرفت؛ و لذا حضرت در همانجا دستور حضور مردم در غدير را صادر فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱. </ref></big>
دستور ابلاغ ولايت از مدينه به پيامبر صلى الله عليه و آله داده شد و سپس در مكه پس از اعمال حج به طور خاص مورد تأكيد قرار گرفت؛ و لذا حضرت در همانجا دستور حضور مردم در غدير را صادر فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱. </ref>


<big>در بين راه مكه تا غدير سه مرتبه تأكيد بر [[ابلاغ]] اين پيام الهى امر را مؤكدتر نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز خطبه مى ‏فرمايد: «آنچه بر من [[وحى]] شده ادا مى‏ نمايم براى آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذاب پروردگار بر من نازل شود، چرا كه خداوند به من اعلام فرموده اگر آنچه در حق على نازل كرده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام».<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. </ref></big>
در بين راه مكه تا غدير سه مرتبه تأكيد بر [[ابلاغ]] اين پيام الهى امر را مؤكدتر نمود. پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز خطبه مى ‏فرمايد: «آنچه بر من [[وحى]] شده ادا مى‏ نمايم براى آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذاب پروردگار بر من نازل شود، چرا كه خداوند به من اعلام فرموده اگر آنچه در حق على نازل كرده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام».<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۸ بخش ۲. </ref>


<big>در فراز ديگر مى‏ فرمايد: خداوند به من وحى فرموده: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ ابلاغ كن آنچه از سوى پروردگارت درباره على بر تو نازل شده» يعنى [[خلافت]] على بن ابى ‏طالب «و اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده‏ اى». و پس از يادآورى خطر منافقين مى‏ فرمايد: و با همه اينها خدا از من راضى نمى‏ شود مگر آنكه آنچه در حق على نازل كرده ابلاغ نمايم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص۱۳۸، ۱۴۰ بخش۲.</ref></big>
در فراز ديگر مى‏ فرمايد: خداوند به من وحى فرموده: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ ابلاغ كن آنچه از سوى پروردگارت درباره على بر تو نازل شده» يعنى [[خلافت]] على بن ابى ‏طالب «و اگر انجام ندهى رسالت او را ابلاغ نكرده‏ اى». و پس از يادآورى خطر منافقين مى‏ فرمايد: و با همه اينها خدا از من راضى نمى‏ شود مگر آنكه آنچه در حق على نازل كرده ابلاغ نمايم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص۱۳۸، ۱۴۰ بخش۲.</ref>


<big>محتواى كامل پيامى كه با اين مقدمات ابلاغ شده از كلامى معلوم مى‏ شود كه حضرت در اواخر خطبه به عنوان اقرار از مردم مى ‏خواهد كه آن را تكرار كنند و به ابلاغ حضرت شهادت دهند. آنجا كه مى ‏فرمايد:</big>
محتواى كامل پيامى كه با اين مقدمات ابلاغ شده از كلامى معلوم مى‏ شود كه حضرت در اواخر خطبه به عنوان اقرار از مردم مى ‏خواهد كه آن را تكرار كنند و به ابلاغ حضرت شهادت دهند. آنجا كه مى ‏فرمايد:


<big>همگى چنين بگوييد: ما شنيديم و مطيعيم و سر تسليم فرود مى ‏آوريم در برابر آنچه از پروردگارمان و پروردگارت رساندى و ابلاغ نمودى درباره اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى ‏آيند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۵۷ بخش ۱۱.</ref></big>
همگى چنين بگوييد: ما شنيديم و مطيعيم و سر تسليم فرود مى ‏آوريم در برابر آنچه از پروردگارمان و پروردگارت رساندى و ابلاغ نمودى درباره اماممان على اميرالمؤمنين و امامانى كه از صلب او به دنيا مى ‏آيند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۵۷ بخش ۱۱.</ref>


<big>اين جمله حضرت را مى‏توان در امامت دوازده امام‏ عليهم السلام خلاصه‏ اش نمود.</big>
اين جمله حضرت را مى‏توان در امامت دوازده امام‏ عليهم السلام خلاصه‏ اش نمود.


<big>در پايان بخش سوم خطبه مى ‏فرمايد: بدانيد كه من ابلاغ نمودم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من واضح نمودم، و در پايان بخش چهارم مى ‏فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه ابلاغ نمودم،</big> <big>و در نسخه‏ اى مى‏ فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم و تو در گواه بودن كافى هستى كه من ابلاغ نمودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳ و ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه «الف».</ref></big>
در پايان بخش سوم خطبه مى ‏فرمايد: بدانيد كه من ابلاغ نمودم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من واضح نمودم، و در پايان بخش چهارم مى ‏فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم كه ابلاغ نمودم، و در نسخه‏ اى مى‏ فرمايد: خدايا تو را شاهد مى‏ گيرم و تو در گواه بودن كافى هستى كه من ابلاغ نمودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۴ بخش ۳ و ص ۱۴۶ بخش ۴ پاورقى ۲ از نسخه «الف».</ref>


سپس در پايان بخش پنجم مى ‏فرمايد: اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم (كه اشاره به فقرات قبل است، و آنگاه مى ‏فرمايد:) رسالت خود را ابلاغ نمودم (كه همان ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام پس از پيامبر صلى الله عليه وآله است، و مُهر پايانى كه بر اين تبليغ بزرگ مى ‏زند:) «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ» است. و بعد از اين مورد در اواسط بخش ششم نيز مى ‏فرمايد: من رساندم آنچه مأمور به تبليغش بودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref>


'''تحلیل اعتقادی'''


<big>سپس در پايان بخش پنجم مى ‏فرمايد: اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم (كه اشاره به فقرات قبل است، و آنگاه مى ‏فرمايد:) رسالت خود را ابلاغ نمودم (كه همان ولايت دوازده امام ‏عليهم السلام پس از پيامبرصلى الله عليه وآله است، و مُهر پايانى كه بر اين تبليغ بزرگ مى ‏زند:) «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ» است. و بعد از اين مورد در اواسط بخش ششم نيز مى ‏فرمايد: من رساندم آنچه مأمور به تبليغش بودم.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶.</ref></big>
يا رسول ‏اللَّه، بلاغى از اين مبين‏ تر نمى‏ شود. تو در غدير سخنى باقى نگذاشتى و عذرى براى احدى بر جاى نماند.


'''<big>تحلیل اعتقادی</big>'''
خدايا، تو را سپاسگزاريم كه چنين مُبلّغ با عظمتى را براى تبليغ پيام امامت و ولايتِ امامان در غدير برگزيدى كه با لسان فصيحش و در سايه ضمانت حفظ تو، بدون هيچ ترس و واهمه ‏اى، در كامل‏ترين شكل و با تبيين يک ساعته آن از فراز منبر غدير، بلاغ مبين را در زيباترين صورتى كه ممكن بود به انجام رساند.


<big>يا رسول ‏اللَّه، بلاغى از اين مبين‏ تر نمى‏ شود. تو در غدير سخنى باقى نگذاشتى و عذرى براى احدى بر جاى نماند.</big>
پروردگارا، به ما توفيق ده تا با نگاهى عميقتر روشنگرى‏ هاى خطابۀ غدير را مطالعه كنيم و خُم آن را در سفره اعتقادمان بچينيم و تا هميشه عمرمان ناب آن را نوش جان كنيم.


<big>خدايا، تو را سپاسگزاريم كه چنين مُبلّغ با عظمتى را براى تبليغ پيام امامت و ولايتِ امامان در غدير برگزيدى كه با لسان فصيحش و در سايه ضمانت حفظ تو، بدون هيچ ترس و واهمه ‏اى، در كامل‏ترين شكل و با تبيين يک ساعته آن از فراز منبر غدير، بلاغ مبين را در زيباترين صورتى كه ممكن بود به انجام رساند.</big>
== آيۀ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...»<ref>مائده/۶۷. غدیر در قرآن: ج۱ ص۳۵، ۸۴-۱۵۰.</ref>==
از جمله مشهورترين [[آیات غدیر]] آيه ‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:


<big>پروردگارا، به ما توفيق ده تا با نگاهى عميقتر روشنگرى‏ هاى خطابۀ غدير را مطالعه كنيم و خُم آن را در سفره اعتقادمان بچينيم و تا هميشه عمرمان ناب آن را نوش جان كنيم.</big>
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»:


== <big>آيۀ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...»<ref>مائده/۶۷. غدیر در قرآن: ج۱ ص۳۵، ۸۴-۱۵۰.</ref></big> ==
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».
<big>از جمله مشهورترين [[آیات غدیر]] آيه ‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:</big>


<big>«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»:</big>
اين آيه از جمله مهم‏ترين و اصلى‏ ترين و مشهورترين آيات غدير است. خداوند در اين آيه دستور اكيد بر ابلاغ ولايت و امامت داده و به صراحت شرط قبولى رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله را اعلان ولايت قرار داده است.


<big>«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».</big>
اين آيه از نظر توضيح كلمه به كلمۀ آن، و نيز موقعيت تاريخى و تحليل اعتقادى مفصل توضيح داده شده است.


<big>اين آيه از جمله مهم‏ترين و اصلى‏ ترين و مشهورترين آيات غدير است. خداوند در اين آيه دستور اكيد بر ابلاغ ولايت و امامت داده و به صراحت شرط قبولى رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله را اعلان ولايت قرار داده است.</big>
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيۀ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...».


<big>اين آيه از نظر توضيح كلمه به كلمۀ آن، و نيز موقعيت تاريخى و تحليل اعتقادى مفصل توضيح داده شده است.</big>
== ابلاغ ولایت از مبانی خطبۀ غدیر<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۶۸.</ref>==
در مسائلى كه به نوعى با ولايت مرتبط است و در دو بُعد اعتقاد و عمل جلوه مى‏ كند، در خطبه غدير مبانى مستحكمى ارائه شده كه يكى از آنها كلياتى درباره [[امر به معروف]] و تبليغ است.


<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيۀ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...».</big>
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره دو جهت مهم را يادآور شد:


== <big>ابلاغ ولایت از مبانی خطبۀ غدیر<ref>سخنرانی استثنائی غدیر: ص۶۸.</ref></big> ==
الف) مصدر و مرجع براى شناخت معروف‏ ها و منكرها [[ائمه اثنی عشر|امامان معصوم ‏علیهم السلام]] هستند.
<big>در مسائلى كه به نوعى با ولايت مرتبط است و در دو بُعد اعتقاد و عمل جلوه مى‏ كند، در خطبه غدير مبانى مستحكمى ارائه شده كه يكى از آنها كلياتى درباره [[امر به معروف]] و تبليغ است.</big>


<big>پيامبر صلى الله عليه و آله در اين باره دو جهت مهم را يادآور شد:</big>
ب) آموختن و به خاطر سپردن و تغيير ندادن شرط ابلاغ است. وسعتِ دائره تبليغ را نيز تا آنجا اعلام كرد كه هر كس اطلاع پيدا كرد بايد ديگرى را متذكر شود.


<big>الف) مصدر و مرجع براى شناخت معروف‏ ها و منكرها [[ائمه اثنی عشر|امامان معصوم ‏علیهم السلام]] هستند.</big>
در اين باره براى پدران نسبت به فرزندان و فاميل نسبت به يكديگر وظيفه خاصى تعيين كردند. سپس به طور عام اعلام كردند كه حاضران براى غايبان و دور و نزديک بايد در راه تبليغ انجام وظيفه كنند.


<big>ب) آموختن و به خاطر سپردن و تغيير ندادن شرط ابلاغ است. وسعتِ دائره تبليغ را نيز تا آنجا اعلام كرد كه هر كس اطلاع پيدا كرد بايد ديگرى را متذكر شود.</big>
== ابلاغ ولایت پیش از غدیر<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۵۷-۵۹.</ref>==
در سفر [[حجةالوداع]]، كاروان غدير وارد آخرين روز مناسک حج شده و روز سيزدهم ذى‏ الحجه است. ايام تشريق كه سه روز در مِنا توقف كرده‏ اند پايان يافته و وارد روز چهارم شده ‏اند.


<big>در اين باره براى پدران نسبت به فرزندان و فاميل نسبت به يكديگر وظيفه خاصى تعيين كردند. سپس به طور عام اعلام كردند كه حاضران براى غايبان و دور و نزديک بايد در راه تبليغ انجام وظيفه كنند.</big>
مسجد خيف در مِنا يادگار حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل‏ عليه السلام]] است و اكنون آغازى بر خلافت سلالۀ او خواهد شد. با پايان مراسم حج، برنامه دوم اين سفر يعنى مراسم غدير آغاز مى‏شود.


== <big>ابلاغ ولایت پیش از غدیر<ref>غدیر در قرآن: ج۱ ص۵۷-۵۹.</ref></big> ==
در چنين حال و هواى پر از انتظارى، آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد<ref>عدة الداعى: ص ۲۷۹.</ref>، زنگ حركت كاروان غدير را به صدا درآورد و آن سوره نصر بود. به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: نُعِيَتْ الَىَّ نَفْسى بِأَنَّها مَقْبُوضَةٌ فى هذِهِ السَّنَةِ: نفسم به من خبر مى‏ دهد كه در اين سال قبض روح خواهد شد<ref>تفسير نورالثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۷۱، ۲۹۸. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. تفسیر القمی: ص۱۵۹.</ref>، یعنی این سالی که در پیش است.
<big>در سفر [[حجةالوداع]]، كاروان غدير وارد آخرين روز مناسک حج شده و روز سيزدهم ذى‏ الحجه است. ايام تشريق كه سه روز در مِنا توقف كرده‏ اند پايان يافته و وارد روز چهارم شده ‏اند.</big>


<big>مسجد خيف در مِنا يادگار حضرت [[ابراهیم علیه السلام|ابراهيم خليل‏ عليه السلام]] است و اكنون آغازى بر خلافت سلالۀ او خواهد شد. با پايان مراسم حج، برنامه دوم اين سفر يعنى مراسم غدير آغاز مى‏شود.</big>
و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:


<big>در چنين حال و هواى پر از انتظارى، آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد<ref>عدة الداعى: ص ۲۷۹.</ref>، زنگ حركت كاروان غدير را به صدا درآورد و آن سوره نصر بود. به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه و آله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: نُعِيَتْ الَىَّ نَفْسى بِأَنَّها مَقْبُوضَةٌ فى هذِهِ السَّنَةِ: نفسم به من خبر مى‏ دهد كه در اين سال قبض روح خواهد شد<ref>تفسير نورالثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۷۱، ۲۹۸. الاقبال: ص۴۵۳-۴۵۹. تفسیر القمی: ص۱۵۹.</ref>، یعنی این سالی که در پیش است.</big>
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:


<big>و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:</big>
«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»<ref>نصر/۳-۱. </ref>: «به نام خداوند بخشنده مهربان، آنگاه كه يارى خدا و پيروزى آمد و مردم را ديدى كه گروه گروه وارد دين الهى مى‏ شوند، با حمد پروردگارت تسبيح بگو و از او طلب مغفرت كن كه او توبه پذير است».


<big>«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» و اين گونه بود كه سوره نصر بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:</big>
با نزول اين سوره سه ماجراى مرتبط به هم به وقوع پيوست كه هموار كننده راه براى مراسم عظيم غدير بود:


<big>«بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّه وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِى‏دِينِ اللَّه أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً»<ref>نصر/۳-۱. </ref>: «به نام خداوند بخشنده مهربان، آنگاه كه يارى خدا و پيروزى آمد و مردم را ديدى كه گروه گروه وارد دين الهى مى‏ شوند، با حمد پروردگارت تسبيح بگو و از او طلب مغفرت كن كه او توبه پذير است».</big>
'''سؤال مردم درباره جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله'''


<big>با نزول اين سوره سه ماجراى مرتبط به هم به وقوع پيوست كه هموار كننده راه براى مراسم عظيم غدير بود:</big>
اولين مسئله ‏اى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به ذهن همه خطور كرد، جانشينى آن حضرت به معناى پر كردن جاى خالى حضرت بود؛ و اين بهترين مقدمه براى آغاز مراسمى بود كه مى ‏توانست پاسخ چنين سؤالى باشد.


اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه از يک سو از مطرح كردن مسئله رحلت آن حضرت در حضورش خجالت مى‏ كشيدند، سراغ سلمان فارسى رفتند كه با حضرتش خصوصى ‏تر بود. آنها با توجه به تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله درباره رحلتش از سلمان خواستند تا از حضرت بپرسد: امور ما را به كه مى‏ سپارى، و پناه ما چه كسى خواهد بود و محبوب ‏ترين افراد نزد او كيست؟


<big>'''سؤال مردم درباره جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله'''</big>
در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس‏تر و نسبت به پاسخ آن تشنه‏ تر مى ‏نمود. سپس فرمود: برادر و وزيرم و جانشينم در اهل‏ بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى‏ گذارم كه دِين مرا ادا مى‏ كند و به وعده ‏هاى من وفا مى ‏نمايد، على بن ابى‏ طالب است.<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على‏عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref>


<big>اولين مسئله ‏اى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله به ذهن همه خطور كرد، جانشينى آن حضرت به معناى پر كردن جاى خالى حضرت بود؛ و اين بهترين مقدمه براى آغاز مراسمى بود كه مى ‏توانست پاسخ چنين سؤالى باشد.</big>
'''سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام درباره خلافت'''


<big>اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله كه از يک سو از مطرح كردن مسئله رحلت آن حضرت در حضورش خجالت مى‏ كشيدند، سراغ سلمان فارسى رفتند كه با حضرتش خصوصى ‏تر بود. آنها با توجه به تصريح پيامبر صلى الله عليه و آله درباره رحلتش از سلمان خواستند تا از حضرت بپرسد: امور ما را به كه مى‏ سپارى، و پناه ما چه كسى خواهد بود و محبوب ‏ترين افراد نزد او كيست؟</big>
دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواند و به او چنين فرمود:


<big>در پاسخ اين سؤال آن حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس‏تر و نسبت به پاسخ آن تشنه‏ تر مى ‏نمود. سپس فرمود: برادر و وزيرم و جانشينم در اهل‏ بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى‏ گذارم كه دِين مرا ادا مى‏ كند و به وعده ‏هاى من وفا مى ‏نمايد، على بن ابى‏ طالب است.<ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على‏عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰. </ref></big>
يا على، آنچه بدان وعده داده شده بودم آمد. فتح آمد و مردم گروه گروه در دين خدا داخل شدند. هيچكس از تو سزاوارتر به قرار گرفتن در مقام من نيست، به خاطر پيشتر بودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست، و قبل از آن حمايت ‏هايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارى‏ هايى كه هنگام نزول قرآن به خاطر من متحمل شد ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغة (ابن ‏ابى ‏الحديد): ج ۹ ص ۱۷۴. ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹. </ref>


<big>'''سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله با على‏ عليه السلام درباره خلافت'''</big>
اين احتمال وجود دارد كه حضرت اين سخنان را علناً در حضور مردم به على‏ عليه السلام فرموده باشد، تا افكار مردم را نسبت به مسئله خلافت آماده ‏تر سازد.


<big>دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواند و به او چنين فرمود:</big>
'''سخنرانى عمومى درباره ولايت'''


<big>يا على، آنچه بدان وعده داده شده بودم آمد. فتح آمد و مردم گروه گروه در دين خدا داخل شدند. هيچكس از تو سزاوارتر به قرار گرفتن در مقام من نيست، به خاطر پيشتر بودن تو در اسلام و نزديكى تو با من و دامادى تو نسبت به من و اينكه سيده زنان جهان نزد توست، و قبل از آن حمايت ‏هايى كه پدرت ابوطالب درباره من داشت و گرفتارى‏ هايى كه هنگام نزول قرآن به خاطر من متحمل شد ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۸۵ . شرح نهج البلاغة (ابن ‏ابى ‏الحديد): ج ۹ ص ۱۷۴. ينابيع المودة: ج ۲ ص ۴۹۵ ح ۳۸۹. </ref></big>
سومين عكس ‏العمل پيامبر صلى الله عليه و آله به نزول [[سوره نصر]] آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را در [[مسجد خيف]] در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.


<big>اين احتمال وجود دارد كه حضرت اين سخنان را علناً در حضور مردم به على‏ عليه السلام فرموده باشد، تا افكار مردم را نسبت به مسئله خلافت آماده ‏تر سازد.</big>
با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند:


'''<big>سخنرانى عمومى درباره ولايت</big>'''
خدا آباد كند زندگى كسى را كه سخن مرا بشنود و آن را به خاطر بسپارد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند، كه چه بسا حمل كننده علمى كه خود اهل تفكر نيست، و چه بسا حمل كننده علمى به كسى كه از او فقيه ‏تر و فكر كننده ‏تر است.


<big>سومين عكس ‏العمل پيامبر صلى الله عليه و آله به نزول [[سوره نصر]] آن بود كه در فرصت باقيمانده از آخرين روز مراسم حج، مردم را در [[مسجد خيف]] در مِنا جمع كند و براى آينده خلافت پيش بينى‏ هاى اساسى بنمايد.</big>
اى مردم، من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى گذاشتم كه اگر به آن دو تمسّک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد و لغزش پيدا نمى‏ كنيد: كتاب خدا و عترت من اهل ‏بيتم.


<big>با توجه به امامت ابدى دوازده امام‏ عليهم السلام كه برنامه خلافت اسلام بود و مردم بايد دلسوزانه و از عمق جان از آنان حمايت مى ‏نمودند و با حضور آنان از هر اختلافى پرهيز مى‏ كردند، پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر جمعيت عظيم حاجيان بر فراز منبر مسجد خيف چنين خطابه خواند:</big>
خداوند لطيف خبير به من خبر داده است كه اين دو از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر [[حوض كوثر]] بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتِ من -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار يكديگر قرار دادند -  و نمى‏ گويم: مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار هم قرار دادند -  كه يكى بر ديگرى فضيلت داشته باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۶۸ ح ۵ . تفسير القمى: ج ۱ ص ۳.</ref>


<big>خدا آباد كند زندگى كسى را كه سخن مرا بشنود و آن را به خاطر بسپارد و به كسانى كه نشنيده ‏اند برساند، كه چه بسا حمل كننده علمى كه خود اهل تفكر نيست، و چه بسا حمل كننده علمى به كسى كه از او فقيه ‏تر و فكر كننده ‏تر است.</big>
'''ابلاغ ولايت در خطبه غدير<ref>اسرار غدیر: ص۵۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۴۷-۱۵۵. واقعۀ قرآنی غدیر: ص۸۲.</ref>'''


<big>اى مردم، من در ميان شما دو چيز گرانبها باقى گذاشتم كه اگر به آن دو تمسّک كنيد هرگز گمراه نمى ‏شويد و لغزش پيدا نمى‏ كنيد: كتاب خدا و عترت من اهل ‏بيتم.</big>
با پايان اولين بخش سخن در خطبه غدير كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز فرمود و مردمِ سراپا گوش را كه بدون كوچک‏ ترين بى ‏نظمى يک پارچه دل به سخنانش سپرده بودند، متوجه مطلب اصلى نمود:


<big>خداوند لطيف خبير به من خبر داده است كه اين دو از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر [[حوض كوثر]] بر من وارد شوند، مانند اين دو انگشتِ من -  و حضرت دو انگشت سبابه را كنار يكديگر قرار دادند -  و نمى‏ گويم: مانند اين دو -  و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار هم قرار دادند -  كه يكى بر ديگرى فضيلت داشته باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۶۸ ح ۵ . تفسير القمى: ج ۱ ص ۳.</ref></big>
'''وحى خاص براى ابلاغ ولايت'''


<big>'''ابلاغ ولايت در خطبه غدير<ref>اسرار غدیر: ص۵۰. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۴۷-۱۵۵. واقعۀ قرآنی غدیر: ص۸۲.</ref>'''</big>
آن حضرت ابتدا اعلام فرمود كه درباره برنامه ‏اى كه در پيش است وحى خاصى از طرف خدا نازل شده و من در برابر آن انجام وظيفه خواهم كرد، از ترس آنكه عذابى بر من نازل شود.


<big>با پايان اولين بخش سخن در خطبه غدير كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبر صلى الله عليه و آله بخش دوم سخن را آغاز فرمود و مردمِ سراپا گوش را كه بدون كوچک‏ ترين بى ‏نظمى يک پارچه دل به سخنانش سپرده بودند، متوجه مطلب اصلى نمود:</big>
سپس تصريح فرمود كه در اين فرمان به من گفته شده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام.


'''<big>وحى خاص براى ابلاغ ولايت</big>'''
آنگاه براى نشان دادن اينكه در ابلاغ آن از هيچ كس ترسى ندارم فوراً تصريح كرد: خداوند براى من حفظ از شر مردم را ضمانت فرموده است.


<big>آن حضرت ابتدا اعلام فرمود كه درباره برنامه ‏اى كه در پيش است وحى خاصى از طرف خدا نازل شده و من در برابر آن انجام وظيفه خواهم كرد، از ترس آنكه عذابى بر من نازل شود.</big>
با اين مقدمه آيه نازل شده را -  كه آيه ۶۷ سوره مائده است -  قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است:


<big>سپس تصريح فرمود كه در اين فرمان به من گفته شده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل فرموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ‏ام.</big>
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى ‏طالب است.


<big>آنگاه براى نشان دادن اينكه در ابلاغ آن از هيچ كس ترسى ندارم فوراً تصريح كرد: خداوند براى من حفظ از شر مردم را ضمانت فرموده است.</big>
'''سابقۀ قرآنى ولايت'''


<big>با اين مقدمه آيه نازل شده را -  كه آيه ۶۷ سوره مائده است -  قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است:</big>
اكنون كليد سخن به حركت درآمد و قفل آن براى مراحل بعدى كلام گشوده شد. ابتدا حضرت به مردم گوشزد كرد كه من سابقه كوتاهى و قصور در ابلاغ اوامر الهى نداشته ‏ام و نزول چنين آيه‏ اى درباره ابلاغ ولايت سبب خاصى دارد.


<big>«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى ‏طالب است.</big>
آنگاه در بيان علت نزول چنين آيه شديد اللحنى فرمود: «جبرئيل سه مرتبه از طرف خداوند بر من دستور ابلاغ ولايت على را آورده است».


<big>'''سابقۀ قرآنى ولايت'''</big>
در اينجا قبل از بيان علت نزول آيه، اين مسئله را مطرح كرد كه خداوند درباره ولايت على ‏عليه السلام آيه خاصى بر من نازل كرده، و سپس آيه ۵۵ سوره مائده را قرائت كرد: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» و سپس آن را به على‏ عليه السلام تفسير كرده فرمود: «على است كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع زكات داده است».


<big>اكنون كليد سخن به حركت درآمد و قفل آن براى مراحل بعدى كلام گشوده شد. ابتدا حضرت به مردم گوشزد كرد كه من سابقه كوتاهى و قصور در ابلاغ اوامر الهى نداشته ‏ام و نزول چنين آيه‏ اى درباره ابلاغ ولايت سبب خاصى دارد.</big>
'''علت امر شديد اللحن در ابلاغ ولايت'''


<big>آنگاه در بيان علت نزول چنين آيه شديد اللحنى فرمود: «جبرئيل سه مرتبه از طرف خداوند بر من دستور ابلاغ ولايت على را آورده است».</big>
آنگاه به علت نزول آيه پرداخته فرمود: «من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مسئله به شما معاف نمايد، چرا كه از كمى متقين و زيادى منافقين آگاهم». آنگاه اوصاف منافقين را با اشاره به آيه ۱۱ سوره فتح:


<big>در اينجا قبل از بيان علت نزول آيه، اين مسئله را مطرح كرد كه خداوند درباره ولايت على ‏عليه السلام آيه خاصى بر من نازل كرده، و سپس آيه ۵۵ سوره مائده را قرائت كرد: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» و سپس آن را به على‏ عليه السلام تفسير كرده فرمود: «على است كه نماز را به پا داشته و در حال ركوع زكات داده است».</big>
«يَقوُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ» و آيه ۱۵ سوره نور: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» بيان كرد.


'''<big>علت امر شديد اللحن در ابلاغ ولايت</big>'''
سپس آزار و اذيت‏ هاى پى در پى منافقين را نسبت به حضرتش يادآور شد، تا آنجا كه نسبت‏ هاى مسخره‏ آميز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» به معناى «گوش» را درباره حضرت به كار بردند، كه منظورشان «سراپا گوش» بودن اميرالمؤمنين و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.


<big>آنگاه به علت نزول آيه پرداخته فرمود: «من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مسئله به شما معاف نمايد، چرا كه از كمى متقين و زيادى منافقين آگاهم». آنگاه اوصاف منافقين را با اشاره به آيه ۱۱ سوره فتح:</big>
آنگاه آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود:


<big>«يَقوُلُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ» و آيه ۱۵ سوره نور: «تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ» بيان كرد.</big>
«وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».


<big>سپس آزار و اذيت‏ هاى پى در پى منافقين را نسبت به حضرتش يادآور شد، تا آنجا كه نسبت‏ هاى مسخره‏ آميز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» به معناى «گوش» را درباره حضرت به كار بردند، كه منظورشان «سراپا گوش» بودن اميرالمؤمنين و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.</big>
در پى آن با لحنى جدى ‏تر منافقين حاضر در غدير را به لرزه درآورده فرمود: «اگر بخواهم مى‏ توانم آنان را نام ببرم و آنان را نشان دهم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام».


<big>آنگاه آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود:</big>
'''خدا جز با ابلاغ ولايت راضى نمى‏ شود'''


<big>«وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».</big>
با اين سخن از يک سو علت لحن شديد آيه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله براى مؤمنين روشن گرديد، و از سوى ديگر ضمانت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» بر [[منافقین]] گوشزد شد.


<big>در پى آن با لحنى جدى ‏تر منافقين حاضر در غدير را به لرزه درآورده فرمود: «اگر بخواهم مى‏ توانم آنان را نام ببرم و آنان را نشان دهم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام».</big>
اكنون پيامبر صلى الله عليه و آله كرسى سخن را كاملاً آماده كرده بود. لذا براى تأكيد بيشتر يك بار ديگر آيه ۶۷ سوره مائده را با اين مقدمه تكرار كرد كه با حضور منافقين و آزار دهندگان و درخواست معاف شدن از ابلاغ اين پيام، ولى خدا از من راضى نمى ‏شود مگر آنچه در حق على ‏عليه السلام نازل كرده ابلاغ نمايم و خواند: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».


<big>'''خدا جز با ابلاغ ولايت راضى نمى‏ شود'''</big>
متن مرحله دوم خطبه غدير چنين است:


<big>با اين سخن از يک سو علت لحن شديد آيه نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله براى مؤمنين روشن گرديد، و از سوى ديگر ضمانت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ» بر [[منافقين]] گوشزد شد.</big>
وَ اُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ اَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ، حَذَراً مِنْ اَنْ لا اَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لا يَدْفَعُها عَنّى اَحَدٌ وَ اِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ؛ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ.


<big>اكنون پيامبر صلى الله عليه و آله كرسى سخن را كاملاً آماده كرده بود. لذا براى تأكيد بيشتر يك بار ديگر آيه ۶۷ سوره مائده را با اين مقدمه تكرار كرد كه با حضور منافقين و آزار دهندگان و درخواست معاف شدن از ابلاغ اين پيام، ولى خدا از من راضى نمى ‏شود مگر آنچه در حق على ‏عليه السلام نازل كرده ابلاغ نمايم و خواند: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».</big>
لاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنى اَنّى اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما اَنْزَلَ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِنَ لى تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ. فَاَوْحى اِلَىَّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبى‏طالِبٍ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».


<big>متن مرحله دوم خطبه غدير چنين است:</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.


<big>وَ اُقِرُّ لَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِيَّةِ، وَ اَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَ اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ، حَذَراً مِنْ اَنْ لا اَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لا يَدْفَعُها عَنّى اَحَدٌ وَ اِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَ صَفَتْ خُلَّتُهُ؛ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ.</big>
وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ« ، وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى‏طالِبٍ الَّذى اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ.


<big>لاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنى اَنّى اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما اَنْزَلَ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَ قَدْ ضَمِنَ لى تَبارَكَ وَ تَعالَى الْعِصْمَةَ مِنَ النّاسِ وَ هُوَ اللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ. فَاَوْحى اِلَىَّ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى عَلِىٍّ، يَعْنى فِى الْخِلافَةِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبى‏طالِبٍ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ».</big>
وَ سَاَلْتُ جَبْرَئيلَ اَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ اِلَيْكُمْ -  اَيُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ اِدْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَ كَثْرَةِ اَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اُذُناً وَ زَعَمُوا اَنّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ اِيّاىَ وَ اِقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: »وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ اَنَّهُ اُذُنٌ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».


<big>مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ.</big>
وَ لَوْ شِئْتُ اَنْ اُسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ اَنْ اُومِئَ اِلَيْهِمْ بِاَعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ اَنْ اَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّهِ فى اُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.


<big>وَ قَدْ اَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذلِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ هِىَ: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ« ، وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى‏طالِبٍ الَّذى اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ يُريدُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فى كُلِّ حالٍ.</big>
وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّى اِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ، «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى حَقِّ عَلِىٍّ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»:


<big>وَ سَاَلْتُ جَبْرَئيلَ اَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ اِلَيْكُمْ -  اَيُّهَا النّاسُ لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ اِدْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِاَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِاَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فى قُلُوبِهِمْ، وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ، وَ كَثْرَةِ اَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اُذُناً وَ زَعَمُوا اَنّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ اِيّاىَ وَ اِقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى اَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: »وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ اَنَّهُ اُذُنٌ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ».</big>
براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى ‏كنم، و شهادت مى ‏دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى ‏نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.  


<big>وَ لَوْ شِئْتُ اَنْ اُسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاَسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ اَنْ اُومِئَ اِلَيْهِمْ بِاَعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ اَنْ اَدُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّهِ فى اُمُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.</big>
خداوند به من چنين وحى كرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره على، يعنى خلافت على بن ابى‏ طالب و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده‏ اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».  


<big>وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّهُ مِنّى اِلاّ اَنْ اُبَلِّغَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ اِلَىَّ فى حَقِّ عَلِىٍّ، «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى حَقِّ عَلِىٍّ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»:</big>
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:  


<big>براى خداوند بر نفس خود به عنوان بندگى او اقرار مى ‏كنم، و شهادت مى ‏دهم براى او به پروردگارى، و آنچه به من وحى نموده ادا مى ‏نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابى از او بر من فرود آيد كه هيچ كس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمى به كار بندد و دوستى او خالص باشد نيست خدايى جز او زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق على بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده‏ام، و براى من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.</big>
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى ‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».  


<big>خداوند به من چنين وحى كرده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...»: «اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره على، يعنى خلافت على بن ابى‏ طالب و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده‏ اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».</big>
و خداوند در اين مورد آيه‏اى از كتابش بر من نازل كرده است: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا ...»: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند» ، و على بن ابى‏ طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‏ كند.  


<big>اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى ‏كنم:</big>
اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله‏هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏هايشان نيست، و اين كار را سهل مى‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.


<big>جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى ‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».</big>
همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار على با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ ...»:


<big>و خداوند در اين مورد آيه‏اى از كتابش بر من نازل كرده است: «اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا ...»: «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند» ، و على بن ابى‏ طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مى‏ كند.</big>
«از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او «اُذُن» (گوش دهنده به هر حرفى) است، بگو: گوش دهنده است بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او «اُذُن» است و براى شما خير است، به خدا ايمان مى‏آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند رحمت است؛ و كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذاب دردناكى در انتظارشان است».


<big>اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله‏هاى مسخره كنندگانِ اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مى‏ گويند آنچه در قلب‏هايشان نيست، و اين كار را سهل مى‏شمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.</big>
اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى‏توانم، و اگر بخواهم به شخص آنان اشاره كنم مى‏ نمايم، و اگر بخواهم با علائم آن ها را معرفى كنم مى‏ توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.  


<big>همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده ‏اند تا آنجا كه مرا «اُذُن» (گوش دهنده بر هر حرفى) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار على با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ ...»:</big>
بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».


<big>«از آنان كسانى هستند كه پيامبر را اذيت مى‏ كنند و مى‏ گويند او «اُذُن» (گوش دهنده به هر حرفى) است، بگو: گوش دهنده است بر ضد كسانى كه گمان مى‏ كنند او «اُذُن» است و براى شما خير است، به خدا ايمان مى‏آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مى‏نمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند رحمت است؛ و كسانى كه پيامبر را اذيت مى ‏كنند عذاب دردناكى در انتظارشان است».</big>
در ادامه و در فرازهاى پايانى بخش سوم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر اتمام حجت كرد كه من رساندم و ابلاغ كردم:


<big>اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اُذُن) را نام ببرم مى‏توانم، و اگر بخواهم به شخص آنان اشاره كنم مى‏ نمايم، و اگر بخواهم با علائم آن ها را معرفى كنم مى‏ توانم، ولى به خدا قسم من در كار آنان با بزرگوارى رفتار كرده ‏ام.</big>
اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ. اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ، وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:


<big>بعد از همه اينها، خداوند از من راضى نمى‏ شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ...» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند».</big>
بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم.  


<big>در ادامه و در فرازهاى پايانى بخش سوم خطبه غدير، پيامبرصلى الله عليه وآله بار ديگر اتمام حجت كرد كه من رساندم و ابلاغ كردم:</big>
همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در انتهاى بخش چهارم [[خطبه غدیر]] و پس از بيان [[حدیث غدیر]] و نزول [[آیه اکمال]] دین و آيات ديگر، نفسى به راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت:


<big>اَلا وَ قَدْ اَدَّيْتُ، اَلا وَ قَدْ بَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْ اَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْ اَوْضَحْتُ. اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ، وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:</big>
اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ:


<big>بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مى‏ گويم.</big>
خدايا تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.


<big>همچنين پيامبر صلى الله عليه وآله در انتهاى بخش چهارم [[خطبه غدیر]] و پس از بيان [[حدیث غدیر]] و نزول [[آیه اکمال]] دین و آيات ديگر، نفسى به راحتى كشيد و خطاب به خداوند عرضه داشت:</big>
در فرازى ديگر از بخش پايانى بخش چهارم خطبه غدير، بار ديگر احساسى سرشار از رضايت از دو لب مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده شد. آن حضرت با آوردن آيه ۵۴ سوره نور در ضمن كلام خود اطمينان از ابلاغ فرمان الهى را يادآور شد و فرمود: اى مردم، من از خدا خواستم كه شاهد باشد و رسالتم را به شما رساندم وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينِ:


<big>اللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ اَنّى قَدْ بَلَّغْتُ:</big>
مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ:


<big>خدايا تو را شاهد مى ‏گيرم كه من ابلاغ نمودم.</big>
اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست.
 
<big>در فرازى ديگر از بخش پايانى بخش چهارم خطبه غدير، بار ديگر احساسى سرشار از رضايت از دو لب مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده شد. آن حضرت با آوردن آيه ۵۴ سوره نور در ضمن كلام خود اطمينان از ابلاغ فرمان الهى را يادآور شد و فرمود: اى مردم، من از خدا خواستم كه شاهد باشد و رسالتم را به شما رساندم وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبينِ:</big>
 
<big>مَعاشِرَ النّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَ بَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبينُ:</big>
 
<big>اى مردم، من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست.</big>


== <big>ابلاغ ولايت در عرفات</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص۲۶، ۲۸. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۶.</ref> ==
== <big>ابلاغ ولايت در عرفات</big><ref>واقعه قرآنى غدير: ص۲۶، ۲۸. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۱۶.</ref> ==