رسالت: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Modir صفحهٔ نبوّت را به رسالت منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
غدير آن روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله با ابلاغ آخرين و بزرگ‏ترين پيام الهى، نشانِ «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»<ref>قلم /  ۳.</ref> را به خود اختصاص داد، و امضاى الهى را بر انجام خطيرترين رسالت خويش دريافت كرد.
غدير آن روزى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله با ابلاغ آخرين و بزرگ‏ترين پيام الهى، نشانِ «وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ»<ref>قلم /  ۳.</ref> را به خود اختصاص داد، و امضاى الهى را بر انجام خطيرترين رسالت خويش دريافت كرد.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  [[معرفى قرآنىِ غدير]].


== اقرار به نبوت در سند مكتوب غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۳.</ref> ==
== اقرار به نبوت در سند مكتوب غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۹۳.</ref> ==
خط ۱۸: خط ۱۸:


بعد از آن فرمود: آيا مى ‏دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. اين فراز هم ثبت شد، و سپس حضرت در مورد ولايت و [[امامت]] اقرار گرفت.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱.</ref>
بعد از آن فرمود: آيا مى ‏دانيد كه من مولى و صاحب اختيار شما هستم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. اين فراز هم ثبت شد، و سپس حضرت در مورد ولايت و [[امامت]] اقرار گرفت.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱.</ref>


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[سند مکتوب غدیر]].
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[سند مکتوب غدیر]].
خط ۲۷: خط ۲۶:
حضرت نيز محتواى خطبه را به صورت خلاصه ‏تر و با عبارات ديگرى بيان مى ‏فرمودند و در بعضى موارد مطالب ديگرى به عنوان توضيح به آن مى ‏افزودند، و گاهى به صورت سؤال و جواب مطرح مى ‏كردند. البته برخى از اين مطالب احتمالاً قبل از آغاز خطبه مفصل بوده است و براى آمادگى مردم فرموده‏ اند. نمونه‏ هايى  از اين فرمايشات چنين است:
حضرت نيز محتواى خطبه را به صورت خلاصه ‏تر و با عبارات ديگرى بيان مى ‏فرمودند و در بعضى موارد مطالب ديگرى به عنوان توضيح به آن مى ‏افزودند، و گاهى به صورت سؤال و جواب مطرح مى ‏كردند. البته برخى از اين مطالب احتمالاً قبل از آغاز خطبه مفصل بوده است و براى آمادگى مردم فرموده‏ اند. نمونه‏ هايى  از اين فرمايشات چنين است:


اى مردم، همه پيامبرانِ قبل از من، دورانى از عمر را سپرى كرده ‏اند و سپس خداوند آنان را فرا خوانده و آنان اجابت كرده‏اند. من نيز نزديك است كه فرا خوانده شوم و اجابت كنم. خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»، و گويى مرا نيز فرا خوانده و اجابت كرده‏ام. اى مردم، هر پيامبرى دوران توقفش در ميان قوم خود نصف پيامبر قبلى است. حضرت عيسى بن مريم چهل سال در ميان قوم خود بود و من پس از بيست سال آماده رفتن هستم، و نزديک است از شما مفارقت كنم.
اى مردم، همه پيامبرانِ قبل از من، دورانى از عمر را سپرى كرده ‏اند و سپس خداوند آنان را فرا خوانده و آنان اجابت كرده‏اند. من نيز نزديك است كه فرا خوانده شوم و اجابت كنم. خداوند لطيف خبير به من خبر داده كه «اِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»، و گويى مرا نيز فرا خوانده و اجابت كرده ‏ام. اى مردم، هر پيامبرى دوران توقفش در ميان قوم خود نصف پيامبر قبلى است. حضرت عيسى بن مريم چهل سال در ميان قوم خود بود و من پس از بيست سال آماده رفتن هستم، و نزديک است از شما مفارقت كنم.


بدانيد كه من و شما مورد سؤال قرار خواهيم گرفت. من مسؤولم درباره آنچه به عنوان رسالت براى شما آورده ‏ام و درباره كتاب خدا و حجت او كه به يادگار در ميان شما گذارده ‏ام، و شما نيز (درباره آن ها) مسؤوليد. آيا من ابلاغ كرده‏ ام؟ شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟  
بدانيد كه من و شما مورد سؤال قرار خواهيم گرفت. من مسؤولم درباره آنچه به عنوان رسالت براى شما آورده ‏ام و درباره كتاب خدا و حجت او كه به يادگار در ميان شما گذارده ‏ام، و شما نيز (درباره آن ها) مسؤوليد. آيا من ابلاغ كرده‏ ام؟ شما به پروردگارتان چه خواهيد گفت؟  
خط ۳۵: خط ۳۴:
حضرت فرمود: خدايا شاهد باش.
حضرت فرمود: خدايا شاهد باش.


اى بندگان خدا، نسب مرا بگوييد. گفتند: تو محمد بن عبداللَّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف هستى. فرمود: خداوند تعالى مرا كه به معراج برد وحى خود را به گوش من چنين رسانيد: اى محمد، من محمود هستم و تو محمدى! نام تو را از نام خود مشتق ساخته ‏ام. هر كس به تو نيكى كند به او نيكى مى ‏كنم و هر كس از تو قطع كند من او را قطع مى‏ كنم. نزد بندگانم برو و به آنان كرامت من نسبت به خود را خبر ده. من هيچ پيامبرى را نفرستاده ‏ام مگر آنكه براى او وزيرى قرار داده‏ام. تو پيامبر من هستى و على وزير توست!
اى بندگان خدا، نسب مرا بگوييد. گفتند: تو محمد بن عبداللَّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف هستى. فرمود: خداوند تعالى مرا كه به معراج برد وحى خود را به گوش من چنين رسانيد: اى محمد، من محمود هستم و تو محمدى! نام تو را از نام خود مشتق ساخته ‏ام. هر كس به تو نيكى كند به او نيكى مى ‏كنم و هر كس از تو قطع كند من او را قطع مى‏ كنم. نزد بندگانم برو و به آنان كرامت من نسبت به خود را خبر ده. من هيچ پيامبرى را نفرستاده ‏ام مگر آنكه براى او وزيرى قرار داده ‏ام. تو پيامبر من هستى و على وزير توست!


بدانيد من شما را شاهد مى ‏گيرم كه من شهادت مى‏دهم خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مؤمنى هستم. آيا به اين مطلب اقرار داريد و به آن شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: آرى، براى تو به اين مطلب شهادت مى‏ دهيم. فرمود: «بدانيد مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، و او اين است»، و اشاره به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمودند.
بدانيد من شما را شاهد مى ‏گيرم كه من شهادت مى‏دهم خداوند صاحب اختيار من است و من صاحب اختيار هر مؤمنى هستم. آيا به اين مطلب اقرار داريد و به آن شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: آرى، براى تو به اين مطلب شهادت مى‏ دهيم. فرمود: «بدانيد مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ، و او اين است»، و اشاره به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمودند.


اى مسلمانان، حاضرانتان به غائبان برسانند: كسانى را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده ‏اند، به ولايت على سفارش و وصيت مى ‏كنم. بدانيد كه ولايت على ولايت من، و ولايت من ولايت پروردگار من است. اين پيمانى است كه پروردگارم با من بسته و به من دستور داده آن را به شما ابلاغ نمايم. سپس سه مرتبه فرمود: آيا شنيديد؟ گفتند: يا رسول اللَّه، شنيديم.
اى مسلمانان، حاضرانتان به غائبان برسانند: كسانى را كه به من ايمان آورده و مرا تصديق كرده ‏اند، به ولايت على سفارش و وصيت مى ‏كنم. بدانيد كه ولايت حضرت امیر ولايت من، و ولايت من ولايت پروردگار من است. اين پيمانى است كه پروردگارم با من بسته و به من دستور داده آن را به شما ابلاغ نمايم. سپس سه مرتبه فرمود: آيا شنيديد؟ گفتند: يا رسول اللَّه، شنيديم.


اى مردم، به چه شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: شهادت مى‏ دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست. فرمود: بعد از آن به چه شهادت مى‏ دهيد؟ گفتند: به اينكه محمد بنده و پيامبر خداست. فرمود: صاحب اختيار شما كيست؟ گفتند: خدا و پيامبر صاحب اختيار ما هستند. فرمود: هر كس كه خدا و پيامبر صاحب اختيار او هستند اين شخص (على عليه السلام) صاحب اختيار اوست.
اى مردم، به چه شهادت مى ‏دهيد؟ گفتند: شهادت مى‏ دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست. فرمود: بعد از آن به چه شهادت مى‏ دهيد؟ گفتند: به اينكه محمد بنده و پيامبر خداست. فرمود: صاحب اختيار شما كيست؟ گفتند: خدا و پيامبر صاحب اختيار ما هستند. فرمود: هر كس كه خدا و پيامبر صاحب اختيار او هستند اين شخص (حضرت امیر عليه السلام) صاحب اختيار اوست.


آيا من نسبت به هر مؤمنى از خودش صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: اين شخص (على‏ عليه السلام) صاحب اختيار كسى است كه من صاحب اختيار اويم.
آيا من نسبت به هر مؤمنى از خودش صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: آرى. فرمود: اين شخص (حضرت امیر عليه السلام) صاحب اختيار كسى است كه من صاحب اختيار اويم.


آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: بلى، يا رسول‏ اللَّه. فرمود: آيا صاحب اختيار شما از خودتان بيشتر بر شما اختيار ندارد؟ گفتند: بلى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به طرف آسمان كرده سه مرتبه فرمودند: خدايا، شاهد باش! سپس فرمودند: بدانيد، هر كس كه من صاحب اختيار او بوده ‏ام و نسبت به او اختيارم از خودش بيشتر بوده اين على صاحب اختيار اوست و اختيارش نسبت به او از خودش بيشتر است.
آيا من نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر نيستم؟ گفتند: بلى، يا رسول‏ اللَّه. فرمود: آيا صاحب اختيار شما از خودتان بيشتر بر شما اختيار ندارد؟ گفتند: بلى يا رسول اللَّه. حضرت نگاهى به طرف آسمان كرده سه مرتبه فرمودند: خدايا، شاهد باش! سپس فرمودند: بدانيد، هر كس كه من صاحب اختيار او بوده ‏ام و نسبت به او اختيارم از خودش بيشتر بوده اين حضرت امیر صاحب اختيار اوست و اختيارش نسبت به او از خودش بيشتر است.


[[سلمان فارسی|سلمان]] پرسيد: ولايت على ‏عليه السلام چگونه است و نمونه آن چيست؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس كه من بر او بيش از خودش اختيار داشته ‏ام على نيز بر او بيش از خودش اختيار دارد.
[[سلمان فارسی|سلمان]] پرسيد: ولايت حضرت امیر ‏عليه السلام چگونه است و نمونه آن چيست؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است. هر كس كه من بر او بيش از خودش اختيار داشته ‏ام حضرت امیر نيز بر او بيش از خودش اختيار دارد.


ديگرى پرسيد: منظور از ولايت على چيست؟ فرمود: هر كس كه من پيامبر او بوده ‏ام على امير اوست.
ديگرى پرسيد: منظور از ولايت حضرت امیر چيست؟ فرمود: هر كس كه من پيامبر او بوده ‏ام حضرت امیر ، امير اوست.


آيا قبول داريد كه خدايى جز اللَّه نيست و من پيامبر او به سوى شمايم و بهشت و جهنم و زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به اين مطالب شهادت مى ‏دهيم. فرمود: خدايا، بر آنچه می ‏گويند شاهد باش!
آيا قبول داريد كه خدايى جز اللَّه نيست و من پيامبر او به سوى شمايم و بهشت و جهنم و زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به اين مطالب شهادت مى ‏دهيم. فرمود: خدايا، بر آنچه می ‏گويند شاهد باش!
خط ۵۵: خط ۵۴:
بدانيد كه شما از خود من شنيده‏ ايد و مرا ديده‏ ايد. هر كس عمداً بر من دروغ ببندد جاى خود را در جهنم آماده كند. بدانيد كه من كنار حوض كوثر منتظر شما هستم و روز قيامت در مقابل امت هاى ديگر به كثرت شما افتخار مى ‏كنم. بياييد و نزد امم ديگر مرا رو سياه نكنيد!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶،۴۴،۴۳.</ref>
بدانيد كه شما از خود من شنيده‏ ايد و مرا ديده‏ ايد. هر كس عمداً بر من دروغ ببندد جاى خود را در جهنم آماده كند. بدانيد كه من كنار حوض كوثر منتظر شما هستم و روز قيامت در مقابل امت هاى ديگر به كثرت شما افتخار مى ‏كنم. بياييد و نزد امم ديگر مرا رو سياه نكنيد!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۶۱،۲۳۹،۱۹۹،۱۹۶،۹۷،۷۵،۵۴،۴۹،۴۶،۴۴،۴۳.</ref>


 
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[ولایت]] /  [[اقرار به ولايت پس از خطبه غدير]].
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[ولایت]] /  اقرار به ولايت پس از خطبه غدير.


== اكمال دين با نبوتِ غديرى<ref>مائده /  ۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۵۱ - ۱۹۹.</ref> ==
== اكمال دين با نبوتِ غديرى<ref>مائده /  ۳. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۵۱ - ۱۹۹.</ref> ==
بعد از نزول آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكْبَرُ عَلى اكْمالِ الدّينِ وَ اتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسالَتى وَ وِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ ‏عليه السلام بَعْدى: اللَّه اكبر از كامل شدن دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت على بن ابى‏ طالب بعد از من.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.</ref>
بعد از نزول آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...» پيامبر صلى الله عليه و آله تكبير گفت و فرمود: اللَّه اكْبَرُ عَلى اكْمالِ الدّينِ وَ اتْمامِ النِّعْمَةِ وَ رِضَا الرَّبِّ بِرِسالَتى وَ وِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ ‏عليه السلام بَعْدى: اللَّه اكبر از كامل شدن دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار از رسالت من و ولايت حضرت امیر بعد از من.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۷. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.</ref>


در [[روایت]] ديگر فرمود: انَّ كَمالَ الدّينِ وَ تَمامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِارْسالى الَيْكُمْ بِالْوِلايَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ: كمال دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار در اين بود كه مرا براى خبر ولايت على بن ابى طالب بعد از خود به سوى شما فرستاد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۰. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>
در [[روایت]] ديگر فرمود: انَّ كَمالَ الدّينِ وَ تَمامَ النِّعْمَةِ وَ رِضَى الرَّبِّ بِارْسالى الَيْكُمْ بِالْوِلايَةِ لِعَلِىِّ بْنِ ابى‏ طالِبٍ: كمال دين و تكميل نعمت و رضايت پروردگار در اين بود كه مرا براى خبر ولايت حضرت امیر بعد از خود به سوى شما فرستاد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۰. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>


البته به احتمال قوى اين دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطابه غدير فرموده باشد، چرا كه در متن خطابه وجود ندارد.
البته به احتمال قوى اين دو مطلب را آن حضرت بعد از اتمام خطابه غدير فرموده باشد، چرا كه در متن خطابه وجود ندارد.
خط ۱۰۴: خط ۱۰۲:
در روايات ديگرى اين تهديد و وعده ناگوار الهى صريحاً ذكر شده است. در بعضى از اين موارد فقط نارضايتى خدا و ناقص ماندن رسالت الهى و بى‏ ارزش شدن عمل مطرح شده است. اصل آن در متن آيه است كه مى ‏فرمايد: «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، يعنى خداوند رسالتى را بر دوش تو قرار داده و تو از آن شانه خالى كرده ‏اى، و يا به اين معنى كه اگر در ابلاغ ولايت كوتاهى كنى گويا نبوت خود را ناقص گذاشته ‏اى.
در روايات ديگرى اين تهديد و وعده ناگوار الهى صريحاً ذكر شده است. در بعضى از اين موارد فقط نارضايتى خدا و ناقص ماندن رسالت الهى و بى‏ ارزش شدن عمل مطرح شده است. اصل آن در متن آيه است كه مى ‏فرمايد: «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»، يعنى خداوند رسالتى را بر دوش تو قرار داده و تو از آن شانه خالى كرده ‏اى، و يا به اين معنى كه اگر در ابلاغ ولايت كوتاهى كنى گويا نبوت خود را ناقص گذاشته ‏اى.


مورد ديگر در متن [[خطبه غدیر]] است؛ در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصريح كردند كه بايد فرمان مهمى درباره على بن ابى ‏طالب ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ‏ام و ترس از عذاب او دارم. حضرت فرمود:
مورد ديگر در متن [[خطبه غدیر]] است؛ در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصريح كردند كه بايد فرمان مهمى درباره حضرت امیر ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ‏ام و ترس از عذاب او دارم. حضرت فرمود:


وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّه مِنّى الاّ انْ ابَلِّغَ ...<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>:
وَ كُلُّ ذلِكَ لا يَرْضَى اللَّه مِنّى الاّ انْ ابَلِّغَ ...<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۳۹ بخش ۲.</ref>:
خط ۱۱۲: خط ۱۱۰:
مورد ديگر روايتى است كه آن حضرت خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام مى ‏فرمايد: «لَوْ لَمْ ابَلِّغْ ما امِرْتُ بِهِ مِنْ وِلايَتِكَ لَحَبِطَ عَمَلى»<ref>تفسير البرهان: ج ۱ ص ۴۸۸ ح ۲.</ref>: «اگر ابلاغ نكنم آنچه مأمور به آنم از ولايت تو عمل من بى‏ ارزش مى‏ شود».
مورد ديگر روايتى است كه آن حضرت خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام مى ‏فرمايد: «لَوْ لَمْ ابَلِّغْ ما امِرْتُ بِهِ مِنْ وِلايَتِكَ لَحَبِطَ عَمَلى»<ref>تفسير البرهان: ج ۱ ص ۴۸۸ ح ۲.</ref>: «اگر ابلاغ نكنم آنچه مأمور به آنم از ولايت تو عمل من بى‏ ارزش مى‏ شود».


در رواياتى هم اين تهديد الهى در شديدترين نوع آن يعنى [[عذاب]] و عقوبت الهى مطرح شده كه مى‏تواند نتيجه نرساندن رسالت و نارضايتى الهى باشد. در روايتى تعبير «عُقُوبَة اللَّه ايّاىَ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹ ح ۳.</ref>: «عقوبت خدا نسبت به من» آمده است.
در رواياتى هم اين تهديد الهى در شديدترين نوع آن يعنى [[عذاب]] و عقوبت الهى مطرح شده كه مى‏ تواند نتيجه نرساندن رسالت و نارضايتى الهى باشد. در روايتى تعبير «عُقُوبَة اللَّه ايّاىَ»<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۹ ح ۳.</ref>: «عقوبت خدا نسبت به من» آمده است.


در موردى ديگر مى ‏فرمايد: «فَاوْعَدَنى لاَبَلِّغُها اوْ لَيُعَذِّبُنى»<ref>كتاب سليم: ص ۱۹۹ - ۲۰۰.</ref>: «خدا مرا تهديد كرده كه يا اين پيام را ابلاغ نمايم و يا مرا [[عذاب]] مى ‏نمايد».
در موردى ديگر مى ‏فرمايد: «فَاوْعَدَنى لاَبَلِّغُها اوْ لَيُعَذِّبُنى»<ref>كتاب سليم: ص ۱۹۹ - ۲۰۰.</ref>: «خدا مرا تهديد كرده كه يا اين پيام را ابلاغ نمايم و يا مرا [[عذاب]] مى ‏نمايد».
خط ۱۲۰: خط ۱۱۸:
در [[حدیث]] ديگرى از اين هم شديدتر مطرح مى‏ كند و مى ‏فرمايد: «فَهُوَ اهْوَنُ عَلَىَّ مِنْ انْ يُعاقِبَنِىَ الْعُقُوبَةَ الْمُوجِعَةَ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹.</ref>: «ابلاغ چنين پيامى براى من آسان‏تر است از اينكه خداوند با عقوبت دردناک در دنيا و آخرت مرا [[عذاب]] كند».
در [[حدیث]] ديگرى از اين هم شديدتر مطرح مى‏ كند و مى ‏فرمايد: «فَهُوَ اهْوَنُ عَلَىَّ مِنْ انْ يُعاقِبَنِىَ الْعُقُوبَةَ الْمُوجِعَةَ فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹.</ref>: «ابلاغ چنين پيامى براى من آسان‏تر است از اينكه خداوند با عقوبت دردناک در دنيا و آخرت مرا [[عذاب]] كند».


 
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  [[آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...»]].
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  آيه «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ...».


== حديث غدير و نبوت<ref>اسرار غدير: ص ۱۹۷.</ref> ==
== حديث غدير و نبوت<ref>اسرار غدير: ص ۱۹۷.</ref> ==
خط ۱۳۲: خط ۱۲۹:
«مَوْلاهُ»، يعنى «مولى و صاحب اختيار او...». اين كلمه محور اصلى جمله است و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرموده ‏اند. «مولى» يعنى كسى كه اختيار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند، و كوتاهى در آن اگر به عنوان اعتراض و شک در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است.
«مَوْلاهُ»، يعنى «مولى و صاحب اختيار او...». اين كلمه محور اصلى جمله است و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرموده ‏اند. «مولى» يعنى كسى كه اختيار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند، و كوتاهى در آن اگر به عنوان اعتراض و شک در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است.


«فَعَلِىٌّ» يعنى «پس على...». تعيين على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام براى منصب و مقامى كه در كلمه بعدى ذكر مى ‏شود، مشت محكمى به دهان فتنه ‏گران و دسيسه كاران است تا فكر تشكيک در شخص امام و يا احتمال تعدد آن را از مخيّله خود بيرون كنند. از طرف ديگر با معرفى اين «على‏ عليه السلام»، يازده امام ديگر را هم كه بعد از او داراى مقام و منصب او خواهند بود مشخص مى‏ كند به طورى كه راهِ تحريف و تشكيک بسته مى ‏شود.
«فَعَلِىٌّ» يعنى «پس على...». تعيين حضرت امیر ‏عليه السلام براى منصب و مقامى كه در كلمه بعدى ذكر مى ‏شود، مشت محكمى به دهان فتنه ‏گران و دسيسه كاران است تا فكر تشكيک در شخص امام و يا احتمال تعدد آن را از مخيّله خود بيرون كنند. از طرف ديگر با معرفى اين «حضرت امیر‏ عليه السلام»، يازده امام ديگر را هم كه بعد از او داراى مقام و منصب او خواهند بود مشخص مى‏ كند به طورى كه راهِ تحريف و تشكيک بسته مى ‏شود.


«مَوْلاهُ»، يعنى «مولى و صاحب اختيار اوست». همان منصبى كه در كلمه سوم اين جمله براى شخص خاتم انبياء صلى الله عليه و آله ذكر شد عيناً براى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و يازده امام معين از فرزندان او از جانب خداوند اعطا شده است. آنان صاحب اختيار مردم‏اند و هر چه بگويند بايد بدون چون و چرا قبول كرد، و هرگونه اعتراض و شک و ترديد درباره آنان مساوى با [[کفر]] است.
«مَوْلاهُ»، يعنى «مولى و صاحب اختيار اوست». همان منصبى كه در كلمه سوم اين جمله براى شخص خاتم انبياء صلى الله عليه و آله ذكر شد عيناً براى حضرت امیر‏ عليه السلام و يازده امام معين از فرزندان او از جانب خداوند اعطا شده است. آنان صاحب اختيار مردم‏اند و هر چه بگويند بايد بدون چون و چرا قبول كرد، و هرگونه اعتراض و شک و ترديد درباره آنان مساوى با [[کفر]] است.


== خاتم الانبياء<ref>اسرار غدير: ص ۲۱.</ref> ==
== خاتم الانبياء<ref>اسرار غدير: ص ۲۱.</ref> ==
[[اسلام]] به عنوان آخرين [[دین]] و ناسخِ تمام اديان، حامل والاترين معارف الهى است كه به زمان و مكان محدود نمى‏ شود. اين معارف بايد براى هميشه و در تمام دنيا به عنوان سازنده فكر و روح مردم و دستورالعمل و قانون‏ نامه [[بشریت]] تلقى گردد.
[[اسلام]] به عنوان آخرين [[دین]] و ناسخِ تمام اديان، حامل والاترين معارف الهى است كه به زمان و مكان محدود نمى‏ شود. اين معارف بايد براى هميشه و در تمام دنيا به عنوان سازنده فكر و روح مردم و دستورالعمل و قانون‏ نامه [[بشریت]] تلقى گردد.


اين رسالت عظيم بر عهده خاتم پيامبران حضرت محمد بن عبدالله‏ صلى الله عليه و آله قرار داده شد. آن حضرت معارف و [[احکام]] اسلام را تدريجاً براى مردم بيان مى‏ فرمودند، و قبل از هر اقدام زمينه آن را فراهم مى‏ كردند. هرچه پيشرفت و قدرت اسلام بيشتر می‏شد پيامبر صلى الله عليه و آله هم مطالب سنگين‏ ترى بر مردم عرضه مى‏ كردند، و اين روش تا آخرين لحظات عمر شريفشان ادامه داشت.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ و ۱۹ و ۲۰.</ref>
اين رسالت عظيم بر عهده خاتم پيامبران حضرت محمد بن عبدالله‏ صلى الله عليه و آله قرار داده شد. آن حضرت معارف و [[احکام]] اسلام را تدريجاً براى مردم بيان مى‏ فرمودند، و قبل از هر اقدام زمينه آن را فراهم مى‏ كردند. هرچه پيشرفت و قدرت اسلام بيشتر می ‏شد پيامبر صلى الله عليه و آله هم مطالب سنگين‏ ترى بر مردم عرضه مى‏ كردند، و اين روش تا آخرين لحظات عمر شريفشان ادامه داشت.<ref>بحار الانوار: ج ۱۸ و ۱۹ و ۲۰.</ref>


== خاتميت پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۷ - ۱۵۵، ۱۵۷ - ۱۷۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۷ .</ref> ==
== خاتميت پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۷ - ۱۵۵، ۱۵۷ - ۱۷۰. واقعه قرآنى غدير: ص ۸۷ .</ref> ==
خط ۱۴۶: خط ۱۴۳:
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما اَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى اِلَىَّ، وَ اَنَا اُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: اِنَّ جَبْرَئيلَ هَبَطَ اِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى وَ هُوَ السَّلامُ اَنْ اَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْيَضَ وَ اَسْوَدَ: اَنَّ عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ اَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى عَلى اُمَّتى وَ اْلاِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، وَ هُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ:


اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‏كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى ‏طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».
اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ‏ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى‏ كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم -  كه او سلام است -  مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «حضرت امیر برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است».


همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان [[عذاب]] منكرين ولايت، توازن مقام نبوت و [[امامت]] و خاتميت را يادآور شد.
همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازى از بخش سوم خطبه غدير و پس از بيان [[عذاب]] منكرين ولايت، توازن مقام نبوت و [[امامت]] و خاتميت را يادآور شد.
خط ۱۵۴: خط ۱۵۱:
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، بى وَ اللَّهِ بَشَّرَ الاَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيّينَ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ اَنَا وَ اللَّهِ خاتَمُ الاَنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، وَ الْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الْمَخْلُوقينَ مِنْ اَهْلِ السَّماواتِ وَ الاَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذلِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الاوُلى، وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْ‏ءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما اُنْزِلَ اِلَىَّ، وَ مَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الاَئِمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَ الشّاكُ فينا فِى النّارِ:


اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان ‏ها و زمين ‏ها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر [[جاهلیت]] اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكى از امامان شك كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.
اى مردم، به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده‏اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان ‏ها و زمين ‏ها هستم. هر كس در اين مطالب شک كند مانند كفر [[جاهلیت]] اول كافر شده است. و هر كس در چيزى از اين گفتار من شک كند در همه آنچه بر من نازل شده شک كرده است، و هر كس در يكى از امامان شک كند در همه آنان شک كرده است، و شک كننده درباره ما در آتش است.


در ادامه و در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله نتيجه‏ گيرى رسمى از اتصال حجت‏هاى الهى با يكديگر نمود، و ابلاغ اوامر و نواهى الهى را فقط به اين طريق اختصاص داده فرمود: «هيچ حلال و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسول و دوازده امام براى شما تعيين كنند»، و دليل آن را هم ذكر كرد كه خداوند علم آن را فقط به من عنايت كرده و من هم فقط به دوازده امام سپرده ‏ام و هيچكس را در اين باره شريک آنان قرار نداده ‏ام.
در ادامه و در فرازى از فرازهاى مرحله سوم از خطبه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله نتيجه‏ گيرى رسمى از اتصال حجت‏ هاى الهى با يكديگر نمود، و ابلاغ اوامر و نواهى الهى را فقط به اين طريق اختصاص داده فرمود: «هيچ حلال و حرامى نيست مگر آنچه خدا و رسول و دوازده امام براى شما تعيين كنند»، و دليل آن را هم ذكر كرد كه خداوند علم آن را فقط به من عنايت كرده و من هم فقط به دوازده امام سپرده ‏ام و هيچ كس را در اين باره شريک آنان قرار نداده ‏ام.


پيامبر صلى الله عليه و آله در اين فراز كه سخن از علم امامان به ميان آمد، با اشاره به آيه ۱۲ سوره يس درياى بيكران علم مقام [[عصمت]] را ترسيم كرد، كه خدا هر علمى را به آنان داده است و در اين باره عبارتى بسيار بلند فرمود كه از آن بالاتر فرض نمى ‏شود: «ما مِنْ عِلْمٍ اِلا وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ»: «هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است» و اين به معناى احاطه مقام ختم نبوت به تمام علوم است كه از منبر غدير به جهانيان اعلام شد.
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين فراز كه سخن از علم امامان به ميان آمد، با اشاره به آيه ۱۲ سوره يس درياى بيكران علم مقام [[عصمت]] را ترسيم كرد، كه خدا هر علمى را به آنان داده است و در اين باره عبارتى بسيار بلند فرمود كه از آن بالاتر فرض نمى ‏شود: «ما مِنْ عِلْمٍ اِلا وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِىَّ»: «هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است» و اين به معناى احاطه مقام ختم نبوت به تمام علوم است كه از منبر غدير به جهانيان اعلام شد.


== خطبه غدير و نبوت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲.</ref> ==
== خطبه غدير و نبوت<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۰۱ - ۲۱۲.</ref> ==
پيامبر صلى الله عليه و آله در فراز پايانى بخش هفتم خطبه غدير نسبت خود را با على ‏عليه السلام در چند جمله بيان فرمود. از جمله فرمود:
پيامبر صلى الله عليه و آله در فراز پايانى بخش هفتم خطبه غدير نسبت خود را با حضرت امیر ‏عليه السلام در چند جمله بيان فرمود. از جمله فرمود:


مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى نَبِىٌّ وَ علِىٌّ وَصِيّى.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى نَبِىٌّ وَ علِىٌّ وَصِيّى.


اى مردم، من پيامبرم و على جانشين من است.
اى مردم، من پيامبرم و حضرت امیر جانشين من است.


همچنين نسبت خود را با على ‏عليه السلام در چند جمله بيان فرمود. از جمله فرمود:
همچنين نسبت خود را با حضرت امیر ‏عليه السلام در چند جمله بيان فرمود. از جمله فرمود:


مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسُولٌ وَ عَلِىٌّ الاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ:
مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ اِنّى رَسُولٌ وَ عَلِىٌّ الاِمامُ وَ الْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَ الاَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ:


اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و على امام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند.
اى مردم، بدانيد كه من پيامبرم و حضرت امیرامام و وصى بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند.


== دومين دستور خداوند<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸.</ref> ==
== دومين دستور خداوند<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸.</ref> ==
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ضمن ترسيم روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله و ابلاغ حضرت، بيان مفصلى درباره نزول تدريجى دستورات [[اسلام]] فرموده و نبوت را دومين فرمان الهى معرفى كرده است:
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ضمن ترسيم روزهاى آخر پيامبر صلى الله عليه و آله و ابلاغ حضرت، بيان مفصلى درباره نزول تدريجى دستورات [[اسلام]] فرموده و نبوت را دومين فرمان الهى معرفى كرده است:


خداوند -  جل ذكره -  احكام مهم شريعت و آيات فرائض را در زمان‏ هاى مختلف فرستاد، همان گونه كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز خلق فرمود، در حالى كه اگر مى ‏خواست آنها را در كمتر از چشم بر هم زدن خلق كند مى ‏توانست، ولى آرامش و مدارا را نمونه‏ اى براى امانت داران خود و (و نيز) باعث اتمام حجت بر خلقش قرار داد.
خداوند -  جل ذكره -  احكام مهم شريعت و آيات فرائض را در زمان‏ هاى مختلف فرستاد، همان گونه كه آسمان ‏ها و زمين را در شش روز خلق فرمود، در حالى كه اگر مى ‏خواست آنها را در كم تر از چشم بر هم زدن خلق كند مى ‏توانست، ولى آرامش و مدارا را نمونه‏ اى براى امانت داران خود و (و نيز) باعث اتمام حجت بر خلقش قرار داد.


اولين مسئله‏ اى كه مردم را بدان مقيد ساخت اقرار به يگانگى و ربوبيت خود و شهادت به «لا اله الاَّ اللَّه» بود. وقتى به اين مطلب اقرار كردند پشت سر آن اقرار به نبوت پيامبرش و شهادت به رسالت او را به ميان آورد. وقتى در برابر اين مسئله هم سر [[تسلیم]] فرود آوردند بر آنان واجب كرد [[نماز]] و سپس [[روزه]] و بعد [[حج]] و سپس [[جهاد]] و بعد از آن [[زکات]] را و سپس صدقات و آنچه از غنايم گرفته مى‏ شود... .<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۹. بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.</ref>
اولين مسئله‏ اى كه مردم را بدان مقيد ساخت اقرار به يگانگى و ربوبيت خود و شهادت به «لا اله الاَّ اللَّه» بود. وقتى به اين مطلب اقرار كردند پشت سر آن اقرار به نبوت پيامبرش و شهادت به رسالت او را به ميان آورد. وقتى در برابر اين مسئله هم سر [[تسلیم]] فرود آوردند بر آنان واجب كرد [[نماز]] و سپس [[روزه]] و بعد [[حج]] و سپس [[جهاد]] و بعد از آن [[زکات]] را و سپس صدقات و آنچه از غنايم گرفته مى‏ شود... .<ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۳۷۹. بحار الانوار: ج ۹۰ ص ۱۲۲.</ref>
خط ۱۹۷: خط ۱۹۴:
امام كاظم ‏عليه السلام در [[تفسیر]] آيه شريفه «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون» چنين مى ‏فرمايد: هو الذى امر رسوله بالولايه لوصيه -  و الولاية هى دين الحق -  ليظهره على الدين كله؛ يظهره على جميع الاديان عند قيام القائم ‏عليه السلام. يقول اللَّه: «و اللَّه متمّ نوره»؛ ولايه القائم ‏عليه السلام. «و لو كره الكافرون» بولايه على ‏عليه السلام<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۳۲ ح ۹۱.</ref>:
امام كاظم ‏عليه السلام در [[تفسیر]] آيه شريفه «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون» چنين مى ‏فرمايد: هو الذى امر رسوله بالولايه لوصيه -  و الولاية هى دين الحق -  ليظهره على الدين كله؛ يظهره على جميع الاديان عند قيام القائم ‏عليه السلام. يقول اللَّه: «و اللَّه متمّ نوره»؛ ولايه القائم ‏عليه السلام. «و لو كره الكافرون» بولايه على ‏عليه السلام<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۳۲ ح ۹۱.</ref>:


او است كه رسولش را به ولايت وصيش امر كرد، و ولايت همان دين حق است. تا آن را بر هر دينى پيروز گرداند؛ يعنى آن را در زمان قيام قائم‏ عليه السلام بر همه دين‏ها پيروز سازد. خدا مى‏ فرمايد: «و خداوند تمام كننده نور خود است»؛ يعنى ولايت قائم‏ عليه السلام، «اگر چه كافران» به ولايت على‏ عليه السلام «كراهت داشته باشند».
او است كه رسولش را به ولايت وصيش امر كرد، و ولايت همان دين حق است. تا آن را بر هر دينى پيروز گرداند؛ يعنى آن را در زمان قيام قائم‏ عليه السلام بر همه دين‏ها پيروز سازد. خدا مى‏ فرمايد: «و خداوند تمام كننده نور خود است»؛ يعنى ولايت قائم‏ عليه السلام، «اگر چه كافران» به ولايت حضرت امیر‏ عليه السلام «كراهت داشته باشند».


در سخن ديگرى ابوبصير مى‏ گويد: [[امام صادق ‏علیه السلام]] فرمود: و اللَّه ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم ‏عليه السلام. فاذا خرج القائم‏ عليه السلام، لم يبق كافر باللَّه العظيم و لا مشرک بالامام الا كره خروجه...<ref>بحار الانوار: ج ۵۱ ص ۳۲۴.</ref>: به خدا سوگند اين آيه تحقق نيافته و تحقق نمى ‏يابد تا روزى كه قائم ‏عليه السلام ظهور كند. هنگامى كه او ظهور كند هيچ كافر به خداى بزرگ و يا مشرک به امام نمى‏ ماند مگر آنكه ظهور او را دوست نخواهد داشت... .
در سخن ديگرى ابوبصير مى‏ گويد: [[امام صادق ‏علیه السلام]] فرمود: و اللَّه ما نزل تأويلها بعد و لا ينزل تأويلها حتى يخرج القائم ‏عليه السلام. فاذا خرج القائم‏ عليه السلام، لم يبق كافر باللَّه العظيم و لا مشرک بالامام الا كره خروجه...<ref>بحار الانوار: ج ۵۱ ص ۳۲۴.</ref>: به خدا سوگند اين آيه تحقق نيافته و تحقق نمى ‏يابد تا روزى كه قائم ‏عليه السلام ظهور كند. هنگامى كه او ظهور كند هيچ كافر به خداى بزرگ و يا مشرک به امام نمى‏ ماند مگر آنكه ظهور او را دوست نخواهد داشت... .
خط ۲۲۶: خط ۲۲۳:
غدير روزى بود كه مسير شش هزار ساله انبياء عليهم السلام با منصوب كردن جانشين ختم نبوت به پايان خود رسيد، و اين مهم در قرآن كريم با يک دستور منعكس گرديد كه «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»<ref>انشراح /  ۷.</ref> و اين بدان معنى بود كه نقطه ختم رسالت نصب مقام ولايت است.
غدير روزى بود كه مسير شش هزار ساله انبياء عليهم السلام با منصوب كردن جانشين ختم نبوت به پايان خود رسيد، و اين مهم در قرآن كريم با يک دستور منعكس گرديد كه «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»<ref>انشراح /  ۷.</ref> و اين بدان معنى بود كه نقطه ختم رسالت نصب مقام ولايت است.


 
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  [[معرفى قرآنىِ غدير]].
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.


== غدير روز نتيجه‏ گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از رسالت<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۰.</ref> ==
== غدير روز نتيجه‏ گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از رسالت<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين‏ عليهم السلام: ص ۱۷۰.</ref> ==