ارتداد امت: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ آوریل ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>آيه «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»</big><ref>الرحمن/۳۱، ۳۵. غدیر در قرآن: ج۲ ص۳۹۰-۳۹۳.</ref> ==
== آيه «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»<ref>الرحمن/۳۱، ۳۵. غدیر در قرآن: ج۲ ص۳۹۰-۳۹۳.</ref> ==
<big>از جمله آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۳۱ و ۳۵ [[سوره الرحمن]] است:</big>
از جمله آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۱۵ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۳۱ و ۳۵ [[سوره الرحمن]] است:


<big>«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»:</big>
«سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ ... يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ»:


<big>«اى جن و انس به زودى براى شما مى ‏ريزيم ... و مى ‏فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد».</big>
«اى جن و انس به زودى براى شما مى ‏ريزيم ... و مى ‏فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس گداخته و نمى ‏توانيد آن را از خود دفع كنيد».


اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


'''متن خطبه غدير'''


<big>اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:</big>
وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، الا لَعَنَ اللَّه الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ ايُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ:


<big>'''متن خطبه غدير'''</big>
به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى‏ گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. در آن هنگام است - اى جن و انس - كه مى‏ ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس گداخته و نمى‏ توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ . </ref>


<big>وَ سَيَجْعَلُونَ اْلاِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، الا لَعَنَ اللَّه الْغاصِبينَ الْمُغْتَصِبينَ، وَ عِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ ايُّهَا الثَّقَلانِ مَنْ يَفْرُغُ، وَ يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ:</big>
'''موقعيت تاريخى'''


<big>به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مى‏ گيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند. در آن هنگام است - اى جن و انس - كه مى‏ ريزد براى شما آنكه بايد بريزد و مى‏ فرستد بر شما شعله‏ اى از آتش و مس گداخته و نمى‏ توانيد آن را از خود دفع كنيد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ . </ref></big>
در اواسط خطابه غدیر پس از اشاره سؤال ‏انگيز پيامبرصلى الله عليه وآله به [[اصحاب صحیفه]]، كه اكثر مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، با مطرح كردن غصب خلافت و لعنت غاصبين مقصود خود را وضوح بيشترى بخشيد، و آنگاه عذاب غاصبين را با تضمين دو آيه از [[سوره الرحمن]] بيان فرمود و آيه اول را از صورت جمع متكلم (نَفْرُغُ) به صورت غايب (سَيَفْرُغُ) تغيير داد و به همين دليل فاعل آن را با افزودن عبارت «مَنْ يَفْرُغُ» نشان داد.


<big>'''موقعيت تاريخى'''</big>
لازم به يادآورى است كه آيه دوم يک بار ديگر در فرازهاى خطبه مطرح شده است آنجا كه مى‏ فرمايد:


<big>در اواسط خطابه غدیر پس از اشاره سؤال ‏انگيز پيامبرصلى الله عليه وآله به [[اصحاب صحیفه]]، كه اكثر مردم منظور حضرت را متوجه نشدند، با مطرح كردن غصب خلافت و لعنت غاصبين مقصود خود را وضوح بيشترى بخشيد، و آنگاه عذاب غاصبين را با تضمين دو آيه از [[سوره الرحمن]] بيان فرمود و آيه اول را از صورت جمع متكلم (نَفْرُغُ) به صورت غايب (سَيَفْرُغُ) تغيير داد و به همين دليل فاعل آن را با افزودن عبارت «مَنْ يَفْرُغُ» نشان داد.</big>
«لا تَمُنُّوا عَلَىَّ بِاسْلامِكُمْ، بَلْ لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّه فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يُسْخِطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ»، كه بيان آن قبلاً گذشت.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ . همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۸۰-۲۸۶.</ref>


'''موقعيت قرآنى'''


<big>لازم به يادآورى است كه آيه دوم يک بار ديگر در فرازهاى خطبه مطرح شده است آنجا كه مى‏ فرمايد:</big>
اين دو آيه در اواسط سوره الرحمن است كه جن و انس مورد خطاب قرار گرفته ‏اند و به آنان ابلاغ شده كه به زودى چيزى بر سر آنان ريخته خواهد شد. در آيه ۳۳ مى ‏فرمايد:


<big>«لا تَمُنُّوا عَلَىَّ بِاسْلامِكُمْ، بَلْ لا تَمُنُّوا عَلَى اللَّه فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَ يُسْخِطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٍ»، كه بيان آن قبلاً گذشت.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ . همچنين مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۸۰-۲۸۶.</ref></big>
اى جن و انس، اگر مى ‏توانيد از اقطار آسمان و زمين نفوذ كنيد اين كار را بكنيد و بدون قدرت نخواهيد توانست. گويا آيه ۳۵ تفسيرى بر آيه ۳۱ است كه آنچه تهديد به ريختن آن بر سر ثقلان مى‏ كرديم شعله ‏هايى از آتش و مس گداخته است، و در مقابل عذاب الهى پناهى نخواهيد داشت.


<big>'''موقعيت قرآنى'''</big>
'''تحليل اعتقادى'''


<big>اين دو آيه در اواسط سوره الرحمن است كه جن و انس مورد خطاب قرار گرفته ‏اند و به آنان ابلاغ شده كه به زودى چيزى بر سر آنان ريخته خواهد شد. در آيه ۳۳ مى ‏فرمايد:</big>
نكته تفسيرى در اين فراز غدير كه كلام پيامبرصلى الله عليه وآله را به آيه قرآن مرتبط مى ‏كند در كلمه «عِنْدَها» نهفته است. به اين معنى كه قبل از اين كلمه خبر از غصب خلافت و به دنبال آن ارتداد امت است و بعد از اين كلمه عذابى است كه در قرآن آمده و مورد آن روشن نيست. حضرت مى‏ فرمايد: «عِنْدَها» يعنى در هنگامى كه خلافت غصب شود آن عذاب نازل مى‏ شود.


<big>اى جن و انس، اگر مى ‏توانيد از اقطار آسمان و زمين نفوذ كنيد اين كار را بكنيد و بدون قدرت نخواهيد توانست. گويا آيه ۳۵ تفسيرى بر آيه ۳۱ است كه آنچه تهديد به ريختن آن بر سر ثقلان مى‏ كرديم شعله ‏هايى از آتش و مس گداخته است، و در مقابل عذاب الهى پناهى نخواهيد داشت.</big>
با سدّى كه اهل سقيفه در برابر اين روند اسلام ايجاد كردند مسير آن را نه تنها منحرف كردند، بلكه به سوى نفى ارزش ‏ها و جاهليتِ مطلق باز گرداندند. طبيعى ‏ترين نتيجه اين بازگشت، از دست رفتن تمام پيش‏ بينى‏ هاى اسلام براى جهانى با اعتقادِ صحيح و فكرِ صائب از يك سو، و پر از عدل و صلح و صفا و نيكى از سوى ديگر بود.


<big>'''تحليل اعتقادى'''</big>
نسل‏ هايى كه چشم خود را بر راهى منحرف باز مى ‏كنند و اجتماعى آلوده به اعتقاد باطل و عمل ظالمانه پذيراى آنان مى ‏شود، در خواب هم لذت راه صحيح و عدالت و صفا را نخواهند ديد.


<big>نكته تفسيرى در اين فراز غدير كه كلام پيامبرصلى الله عليه وآله را به آيه قرآن مرتبط مى ‏كند در كلمه «عِنْدَها» نهفته است. به اين معنى كه قبل از اين كلمه خبر از غصب خلافت و به دنبال آن ارتداد امت است و بعد از اين كلمه عذابى است كه در قرآن آمده و مورد آن روشن نيست. حضرت مى‏ فرمايد: «عِنْدَها» يعنى در هنگامى كه خلافت غصب شود آن عذاب نازل مى‏ شود.</big>
اينجاست كه بايد گفت: همه با ظلم سقيفه هلاک شده ‏اند.


<big>با سدّى كه اهل سقيفه در برابر اين روند اسلام ايجاد كردند مسير آن را نه تنها منحرف كردند، بلكه به سوى نفى ارزش ‏ها و جاهليتِ مطلق باز گرداندند. طبيعى ‏ترين نتيجه اين بازگشت، از دست رفتن تمام پيش‏ بينى‏ هاى اسلام براى جهانى با اعتقادِ صحيح و فكرِ صائب از يك سو، و پر از عدل و صلح و صفا و نيكى از سوى ديگر بود.</big>
امام صادق‏ عليه السلام براى يكى از اصحابش اين مسير هلاک عمومى امت را بيان مى ‏فرمود. او با تعجب پرسيد: يعنى همه مردم هلاك شده ‏اند؟! فرمود: آرى به خدا قسم، همه مردم هلاک شده ‏اند! پرسيد: همه آنان كه در شرق و غرب عالم ‏اند؟! فرمود: آرى، چون فتح آن سرزمين‏ ها بر گمراهى بوده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۳۸. </ref>


<big>نسل‏ هايى كه چشم خود را بر راهى منحرف باز مى ‏كنند و اجتماعى آلوده به اعتقاد باطل و عمل ظالمانه پذيراى آنان مى ‏شود، در خواب هم لذت راه صحيح و عدالت و صفا را نخواهند ديد.</big>
يعنى وقتى طرفداران [[سقیفه]] مردمى را به اسلام دعوت كنند معنايى جزا افزايش لشكر سقيفه در برابر غدير نخواهد داشت، و نتيجه‏ اى جز افزودن بر تعداد گمراهان به همراه ندارد.


<big>اينجاست كه بايد گفت: همه با ظلم سقيفه هلاک شده ‏اند.</big>
اگر على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام خلافت را پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به دست مى‏ گرفت، آنچه از روزگار حضرت مهدى‏ عليه السلام انتظار داريم همان روزها محقق مى‏ شد و تا آخر روزگار ادامه مى ‏يافت، و حتى غير مسلمانان يا مسلمان مى ‏شدند و يا در سايه حكومت عدل امامان معصوم ‏عليهم السلام با آسايش و آرامش زندگى مى‏ كردند.


<big>امام صادق‏ عليه السلام براى يكى از اصحابش اين مسير هلاک عمومى امت را بيان مى ‏فرمود. او با تعجب پرسيد: يعنى همه مردم هلاك شده ‏اند؟! فرمود: آرى به خدا قسم، همه مردم هلاک شده ‏اند! پرسيد: همه آنان كه در شرق و غرب عالم ‏اند؟! فرمود: آرى، چون فتح آن سرزمين‏ ها بر گمراهى بوده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۳۸. </ref></big>
اما مردمى كه آلوده به ظلم و گناه و تجاوز به حقوق يكديگر مى ‏شوند، از دنياى خود هم روى خوشى نمى‏ بينند، و در حالى كه مسلمانان آلوده به ظلم و تجاوز باشند از غير مسلمانان چه انتظارى خواهد بود.


<big>يعنى وقتى طرفداران [[سقیفه]] مردمى را به اسلام دعوت كنند معنايى جزا افزايش لشكر سقيفه در برابر غدير نخواهد داشت، و نتيجه‏ اى جز افزودن بر تعداد گمراهان به همراه ندارد.</big>
اينجاست كه متوجه مى‏ شويم غصب بزرگ ‏ترين حقِ الهى يعنى خلافت و امامت، در هر روزى كه از آن مى‏ گذرد دايره وسيع ‏ترى از فساد ايجاد مى‏ كند و ظلم و اختلاف و تجاوز و كج ‏فكرى ‏هاى بيشترى را به دنبال دارد. گستردگى اين فساد آنجا بيشتر معلوم مى ‏شود كه بدانيم به موازات گرفتارى انسان‏ ها، جنيان نيز مبتلا به نتايج سوء اين اقدام سقيفه ‏اند و در بعد اعتقادى و عملى دچار كج فكرى و تجاوز شده ‏اند.


<big>اگر على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام خلافت را پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به دست مى‏ گرفت، آنچه از روزگار حضرت مهدى‏ عليه السلام انتظار داريم همان روزها محقق مى‏ شد و تا آخر روزگار ادامه مى ‏يافت، و حتى غير مسلمانان يا مسلمان مى ‏شدند و يا در سايه حكومت عدل امامان معصوم ‏عليهم السلام با آسايش و آرامش زندگى مى‏ كردند.</big>
== آيه «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ...»<ref>محمدصلى الله عليه وآله/۲۲-۲۸. غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۶۷-۲۷۵.</ref> ==
از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] و ارتداد امت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله نازل اين آيات بود:


<big>اما مردمى كه آلوده به ظلم و گناه و تجاوز به حقوق يكديگر مى ‏شوند، از دنياى خود هم روى خوشى نمى‏ بينند، و در حالى كه مسلمانان آلوده به ظلم و تجاوز باشند از غير مسلمانان چه انتظارى خواهد بود.</big>
«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»:


<big>اينجاست كه متوجه مى‏ شويم غصب بزرگ ‏ترين حقِ الهى يعنى خلافت و امامت، در هر روزى كه از آن مى‏ گذرد دايره وسيع ‏ترى از فساد ايجاد مى‏ كند و ظلم و اختلاف و تجاوز و كج ‏فكرى ‏هاى بيشترى را به دنبال دارد. گستردگى اين فساد آنجا بيشتر معلوم مى ‏شود كه بدانيم به موازات گرفتارى انسان‏ ها، جنيان نيز مبتلا به نتايج سوء اين اقدام سقيفه ‏اند و در بعد اعتقادى و عملى دچار كج فكرى و تجاوز شده ‏اند.</big>
«آيا انتظار مى ‏رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى‏ اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى‏ دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى ‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت».


== <big>آيه «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ...»</big><ref>محمدصلى الله عليه وآله/۲۲-۲۸. غدیر در قرآن: ج۱ ص۲۶۷-۲۷۵.</ref> ==
آنچه در اين آيات و روايات ذيل بيان شده اينكه آغاز ارتداد و بازگشت از دين خدا [[صحیفه ملعونه]] است. ادامه اين خط گمراهى فساد در زمين و قطع رحم آل محمد عليهم السلام، و ريشه آن كوردلى و ناشنوا بودن نسبت به سخن حق بود كه گويى قفلى بر دريچه قلب آنان زده شده است. پايان اين راه هم لعن ابدى است كه آغاز آن از خداوند بود و همه خلايق با درک فتنه آنان نثارشان خواهند كرد.
<big>از جمله آياتى كه در سفر [[حجةالوداع]] و در مورد [[صحیفه ملعونه اول]] و ارتداد امت پس از پيامبر صلى الله عليه و آله نازل اين آيات بود:</big>


<big>«فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ. أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّه فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها. إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّه يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ. ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّه وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»:</big>
از سوى ديگر پيمان نامه ‏اى كه نامش «[[صحيفه ملعونه]]» بود، با در نظر گرفتن نيازهاى آينده بنيانگذاران سقيفه و موانعى كه بر سر راه اهدافشان بود هر روز نقطه‏ هاى جديدى را مى‏ طلبيد كه به آن اضافه شود.  


رابطه اين آيات و صحيفه ملعونه با مسئله ارتداد امت رد دو منظر قابل توجه است:


=== ارتداد همه امت ===
'''روايت اول'''


<big>«آيا انتظار مى ‏رود كه اگر رويگردان شديد در زمين فساد كنيد و قطع رحم نماييد؟ اينان كسانى‏ اند كه خدا ايشان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را مورد تدبّر قرار نمى‏ دهند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ آنان كه به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شده است، شيطان باطل را برايشان آراسته و آنان را بدان سو سوق داده است. اين بدان جهت است كه اينان به كسانى كه آنچه خدا نازل كرده را كراهت داشتند، گفتند: ما در بعضى از مسئله پيرو شما مى ‏شويم. خداوند پنهان كارى آنان را مى‏ داند. پس چگونه خواهند بود آنگاه كه ملائكه آنان را بميرانند و بر صورت و پشت آنان بزنند. اين بدان جهت است كه آنان پيرو چيزى شدند كه خدا رضايت ندارد و رضوان او را خوش نداشتند؛ خدا هم اعمال آنان را نابود ساخت».</big>
در روايتى كه [[اهل ‏سنت]] هم نقل كرده ‏اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: آنگاه كه بر سر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».


اين روايت را ابواسحاق در كتابش و احمد بن حنبل در مسندش و حافظ ابونعيم در حلية الابرار و زمخشرى در كتاب فائق نقل كرده ‏اند.<ref>الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref>


'''روايت دوم'''


<big>آنچه در اين آيات و روايات ذيل بيان شده اينكه آغاز ارتداد و بازگشت از دين خدا [[صحیفه ملعونه]] است. ادامه اين خط گمراهى فساد در زمين و قطع رحم آل محمد عليهم السلام، و ريشه آن كوردلى و ناشنوا بودن نسبت به سخن حق بود كه گويى قفلى بر دريچه قلب آنان زده شده است. پايان اين راه هم لعن ابدى است كه آغاز آن از خداوند بود و همه خلايق با درک فتنه آنان نثارشان خواهند كرد.</big>
در اولين مرحله پس از امضاى اصل آن كه مقابله با خلافت على ‏عليه السلام بود، مسئله مالى آن از دو سو در نظر گرفته شد. به همين جهت از يك سو منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و ديگرى صرف آن در كارهاى خود را هم به پيمان ‏نامه اصلى اضافه كردند. اين پيشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنى‏ اميه مطرح كردند كه مورد قبول واقع شد.


<big>از سوى ديگر پيمان نامه ‏اى كه نامش «[[صحيفه ملعونه]]» بود، با در نظر گرفتن نيازهاى آينده بنيانگذاران سقيفه و موانعى كه بر سر راه اهدافشان بود هر روز نقطه‏ هاى جديدى را مى‏ طلبيد كه به آن اضافه شود.</big>
امام صادق‏ عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى ‏كند و مى‏ فرمايد: خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى‏ گفتند:


<big>رابطه اين آيات و صحيفه ملعونه با مسئله ارتداد امت رد دو منظر قابل توجه است:</big>
«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى ‏گردانيم و خمس را به آنان نمى ‏دهيم».


=== <big>ارتداد همه امت</big> ===
خدا هم اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»: «آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد؟ چنين كسانى ‏اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را تدبر نمى ‏كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد، شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».<ref>شرح الاخبار: ج ۲ ص ۳۵۱ ح ۷۰۷. </ref>
<big>'''روايت اول'''</big>


<big>در روايتى كه اهل ‏سنت هم نقل كرده ‏اند آمده است: لَمّا تَعاقَدُوا عَلَيْها نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: آنگاه كه بر سر صحيفه ملعونه هم پيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه از دين خدا رو به عقب باز مى‏ گردند بعد از آنكه هدايت براى آنان روشن شده، شيطان كار آنان را برايشان زيبا جلوه داده و آنان را بدان سو تشويق كرده است».</big>
'''روايت سوم'''


<big>اين روايت را ابواسحاق در كتابش و احمد بن حنبل در مسندش و حافظ ابونعيم در حلية الابرار و زمخشرى در كتاب فائق نقل كرده ‏اند.<ref>الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۵۱. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲.</ref></big>
امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى ‏فرمايد:


«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بود.


«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...»، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.


<big>'''روايت دوم'''</big>
سپس بنى ‏اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏ ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى ‏اميه گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى ‏كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم.


<big>در اولين مرحله پس از امضاى اصل آن كه مقابله با خلافت على ‏عليه السلام بود، مسئله مالى آن از دو سو در نظر گرفته شد. به همين جهت از يك سو منع خمس از اهل‏ بيت ‏عليهم السلام و ديگرى صرف آن در كارهاى خود را هم به پيمان ‏نامه اصلى اضافه كردند. اين پيشنهاد منع خمس را قبل از همه با بنى‏ اميه مطرح كردند كه مورد قبول واقع شد.</big>
در واقع آنان درباره آل محمدعليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به ابوبكر برسد با آنان موافق نبودند.


<big>امام صادق‏ عليه السلام در حديثى نزول همه آيات مذكور (از آيه ۲۲ تا ۲۶) را در مورد پيمان اهل صحيفه ذكر مى ‏كند و مى‏ فرمايد: خداوند در غدير خم آنان را بر خودشان شاهد قرار داد، در حالى كه مى‏ گفتند:</big>
بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند ابوعبيده و عبدالرحمن و سالم مولى ابى‏ حذيفه بودند. آنان در بين خود نوشته‏ اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود. خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...».


<big>«اگر محمد از دنيا رفت خلافت را به آل محمد باز نمى ‏گردانيم و خمس را به آنان نمى ‏دهيم».</big>
در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ يك از بنى‏ هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.


<big>خدا هم اين آيات را نازل كرد: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ ...» تا آيه «سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُمْ»: «آيا اگر پشت كرديد چنين خواهيد بود كه در زمين فساد كنيد و از ارحام خود قطع كنيد؟ چنين كسانى ‏اند كه خدا آنان را لعنت كرده و آنان را كَر نموده و چشمانشان را كور كرده است. آيا قرآن را تدبر نمى ‏كنند يا بر قلب هايشان قفل زده شده است؟ كسانى كه مرتد شدند و راه بازگشت پيش گرفتند بعد از آنكه هدايت برايشان روشن شد، شيطان كار آنان را نيک جلوه داده و آنان را بدان سو سوق داده است».<ref>شرح الاخبار: ج ۲ ص ۳۵۱ ح ۷۰۷. </ref></big>
اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه».


همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ...»<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص۲۳۰، ۲۳۱.</ref>


'''روايت چهارم'''


<big>'''روايت سوم'''</big>
در حديث ديگرى از امام صادق‏ عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى‏ فرمايد:


<big>امام باقرعليه السلام به بيان مفهوم ارتداد در آنان پرداخته و برنامه‏ هاى عملى آنان در اين باره را تشريح نموده است. آن حضرت در اين باره مى ‏فرمايد:</big>
كلام خداوند «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»، منظور ابوبكر و عمر و ابوعبيده است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از ايمان مرتد شدند.


<big>«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»، ابوبكر و اصحابش هستند هنگامى كه هدايت را انكار كردند؛ و هدايت راه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام بود.</big>
قول خداوند: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرده است:


<big>«الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ ...» منظور عمر است. «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ ...»، ابوبكر و عمر و ابوعبيده هستند كه با يكديگر توافق كردند كه اگر پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت خلافت به آل محمد عليهم السلام باز نگردد. آنان گروهى از بنى‏اميه را به يارى خود در اين باره فرا خواندند، و آنان هم پاسخ مثبت دادند به شرط آنكه چيزى از خمس به آل محمد عليهم السلام ندهند.</big>
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه -  فى علىّ -»: «اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على‏ عليه السلام -  نازل كرده بود».


<big>سپس بنى ‏اميه از آنان پرسيدند: خلافت را بعد از او براى چه كسى در نظر گرفته‏ ايد؟ عمر گفت: براى ابوبكر. بنى ‏اميه گفتند: ولى در اين باره از شما اطاعت نمى ‏كنيم، اما درباره خمس با شما هستيم.</big>
«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: «در بعضى از آن امر مطيع شما مى ‏شويم»، ماجرا از اين قرار بود كه بنى ‏اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند.


<big>در واقع آنان درباره آل محمدعليهم السلام از اين جهت كه خمس به آنان نرسد اطاعت آنان را كردند، ولى در اينكه خلافت به ابوبكر برسد با آنان موافق نبودند.</big>
آنان به بنى‏ اميه گفتند: اگر خمس را به اهل ‏بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى‏ كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! بنى‏ اميه در پاسخ گفتند: «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»:


<big>بنابراين كسانى كه «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه» ابوبكر و عمر بودند، و كسانى كه آنان را يارى دادند ابوعبيده و عبدالرحمن و سالم مولى ابى‏ حذيفه بودند. آنان در بين خود نوشته‏ اى نوشتند و كسى كه آن را نوشت ابوعبيده بود. خداوند عز و جل پيامبرش را بر آنچه در بين خود نوشته بودند مطلع ساخت و اين آيه را نازل كرد: «أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ ...».</big>
«ما از شما اطاعت مى‏ كنيم در بخشى از مسئله ‏اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم».


<big>در ادامه اين روايت نقل شده كه آنان پيمان بستند كه خلافت را بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به هيچ يك از بنى‏ هاشم نسپارند، و اينكه همسران آن حضرت را بعد از او به ازدواج خود درآورند.</big>
قول خداوند كه مى ‏فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»: «آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند»، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود.


<big>اينجا بود كه آيه نازل شد: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِى كِتابِ اللَّه».</big>
در اين داخل شدن [[بنى ‏اميه]] به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳. </ref>


<big>همچنين وقتى آيه نازل شد و آنان انكار كردند و بر اين انكار خود قسم ياد كردند خداوند آنان را توبيخ فرمود و اين آيه را نازل كرد: «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ...»<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب) نسخه خطى: ص ۹۴. براى موارد آيه «يَحْلِفُونَ بِاللَّه...» مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص۲۳۰، ۲۳۱.</ref></big>
=== ارتداد اهل صحيفه از اسلام ===
«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده ‏اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.


در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى جاهليت!


نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.


<big>'''روايت چهارم'''</big>
از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.


<big>در حديث ديگرى از امام صادق‏ عليه السلام تفاصيل بيشترى درباره شأن نزول اين آيات وارد شده است، آنجا كه مى‏ فرمايد:</big>
لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲. </ref>


<big>كلام خداوند «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»، منظور ابوبكر و عمر و ابوعبيده است كه با ترک ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام از ايمان مرتد شدند.</big>
به تعبير ديگر: به نص آيه «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» [[اصحاب صحيفه]] نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده‏ اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.


<big>قول خداوند: «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: به خدا قسم درباره ابوبكر و عمر و پيروانشان نازل شده است. اين كلام خداست كه جبرئيل بر محمدصلى الله عليه وآله نازل كرده است:</big>
در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى جاهليت!


<big>«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه -  فى علىّ -»: «اين به خاطر آن است كه آنان گفتند به كسانى كه خوش نداشتند آنچه خدا - درباره على‏ عليه السلام -  نازل كرده بود».</big>
نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.


<big>«سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»: «در بعضى از آن امر مطيع شما مى ‏شويم»، ماجرا از اين قرار بود كه بنى ‏اميه را به پيمان خود درباره خلافت دعوت كردند كه نگذارند خلافت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله در ما خاندان قرار بگيرد، و چيزى از خمس به ما ندهند.</big>
از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت. لذا در روايت اول خوانديم:


<big>آنان به بنى‏ اميه گفتند: اگر خمس را به اهل ‏بيت بدهيم نياز به چيزى پيدا نمى‏ كنند، و برايشان مهم نخواهد بود كه خلافت در آنان نباشد! بنى‏ اميه در پاسخ گفتند: «سَنُطِيعُكُمْ فِى بَعْضِ الْأَمْرِ»:</big>
لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲. </ref>


<big>«ما از شما اطاعت مى‏ كنيم در بخشى از مسئله ‏اى كه ما را بدان دعوت كرديد، و آن خمس است كه چيزى از آن به اهل بيت ندهيم».</big>
== آيه «وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»<ref>ابراهيم/۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۳۰-۲۳۳.</ref> ==
 
<big>قول خداوند كه مى ‏فرمايد: «كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّه»: «آنچه خدا فرستاده بود را مكروه داشتند»، منظور از آنچه خدا نازل كرده بود، ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه بر خلقش واجب كرده بود.</big>
 
<big>در اين داخل شدن [[بنى ‏اميه]] به پيمان نامه اصحاب صحيفه، ابوعبيده نيز همراهشان بود و نويسنده آنان بود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص ۲۶۳ ح ۱۲۸. الكافى: ج ۱ ص ۳۴۸ ح ۴۳. </ref></big>
 
=== <big>ارتداد اهل صحيفه از اسلام</big> ===
<big>«إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» اصحاب صحيفه نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده ‏اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.</big>
 
<big>در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى جاهليت!</big>
 
<big>نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.</big>
 
<big>از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت.</big>
 
<big>لذا در روايت اول خوانديم: لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲. </ref></big>
 
<big>به تعبير ديگر: به نص آيه «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ» [[اصحاب صحيفه]] نه تنها از اسلام مرتد شدند كه باعث ارتداد همه مرتدين بودند، حتى عده‏ اى از اهل رده كه ابوبكر به عنوان ارتداد به جنگ آنان رفت، وقتى لجام گسيختگى در خلافت اسلام را ديدند، نداى خروج از اسلام را بلند كردند.</big>
 
<big>در اين ارتداد دو نكته قابل توجه است: يكى اينكه اين ارتداد فقط خروج از اسلام نبود، بلكه «عَلى أَدْبارِهِمْ» بود، يعنى بازگشت به پشت سر و رجوع به آنچه قبلاً بوده ‏اند، يعنى جاهليت!</big>
 
<big>نكته ديگر اينكه «مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بوده، و با آگاهى از ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و تشخيص راه هدايت، عمداً راه بازگشت به جاهليت را پيش گرفته ‏اند، و اين معناى بازگشت به بت پرستى وانتخاب علنى كفر است.</big>
 
<big>از همه مهم‏تر اينكه ارتداد همه مرتدين بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله بود ولى ارتداد اصحاب صحيفه در همان لحظه امضاى آن و هم پيمان شدن آن گروه تحقق يافت. لذا در روايت اول خوانديم:</big>
 
<big>لَمّا تَعاقَدُوا نَزَلَتْ: «إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ ...»: همين كه همپيمان شدند اين آيه نازل شد: «كسانى كه مرتد شده به عقب بازگشتند ...».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۲۲. </ref></big>
 
== <big>آيه «وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّه لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ»</big><ref>ابراهيم/۸. غدير در قرآن: ج ۲ ص۲۳۰-۲۳۳.</ref> ==
<big>غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى‏ خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه‏ اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.</big>
<big>غدير همان اندازه كه يک اعتقاد بود يک دستور نيز بود. دستورى به گستردگى جوانب مختلف آن، كه مجموعه ‏اى از ايمان و اطاعت و پيمان در يک سو و حمد و سپاس و تشكر از اين نعمت در سوى ديگرِ آن به چشم مى‏ خورد. اين فرامين خاص كه در غدير به مردم داده شد وظايف آنان را در آن مقطع خاص به عنوان مقدمه‏ اى براى آينده‏ ها تعيين كرد.</big>