|
|
خط ۲٬۱۰۳: |
خط ۲٬۱۰۳: |
|
| |
|
| با اين نمونه هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى توان اهميت و چگونگى استفاده از ابزارهاى پيشرفته امروزى را درباره رساندن پيام پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز بزرگ تشخيص داد و در راه آن حركت كرد. | | با اين نمونه هاى نوشتارى در تبليغ غدير مى توان اهميت و چگونگى استفاده از ابزارهاى پيشرفته امروزى را درباره رساندن پيام پيامبر صلى الله عليه و آله در آن روز بزرگ تشخيص داد و در راه آن حركت كرد. |
|
| |
| == فرهنگ سازى تبليغ غدير توسط معصومين عليهم السلام<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص۱۱۱-۱۴۸.</ref> ==
| |
| فرهنگ سازى براى غدير در بلند مدت از بهترين و مؤثرترين روش ها در تبليغ غدير است. اين وظيفه بسيار مهم غديرى قبل از همه توسط شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در خود غدير انجام شد.
| |
|
| |
| همچنين در حيات آن حضرت بعد از غدير و نيز بعد از ايشان در دعاها و زيارات و در قالب شعر و ادب به زبان هاى مختلفى كه معتقدين به غدير با آنها سخن مى گويند، و همچنين در نوشته ها و كتاب هاى [[تألیف]] شده مستقل يا ضمنى جلوه كرده كه از لسان ائمه عليهم السلام و در حضور ايشان به انجام رسيده، و آثار آن تا امروز به يادگار باقى مانده است.
| |
|
| |
| اين بنيان هاى فرهنگىِ غدير و كيفيت فرهنگ سازى آنها توسط معصومين عليهم السلام را در پنج قسمت اين بخش پى مى گيريم:
| |
|
| |
|
| |
| '''۱. دستور اكيد بر عمومى سازى فرهنگ غدير'''
| |
|
| |
| با مطرح شدن فرهنگ سازى، قبل از همه چشم ها به مُبلِّغ اعظم غدير دوخته مى شود كه در اين باره چه فرموده و چه راهكارهايى براى اين هدف به ما آموخته است.
| |
|
| |
| دامنه فعاليت در اين زمينه تا كجاست و چه محدوده هايى بايد مراعات شود؟
| |
|
| |
| فرهنگ سازى با در نظر گرفتن مكان هاى مختلف و فرهنگ هاى متفاوت و بالاتر از آن آينده هاى متغيِّر، به چه صورتى بايد برنامه ريزى شود؟
| |
|
| |
| با مرورى بر دستورات پيامبر صلى الله عليه و آله در راستاى كيفيت نشر فرهنگ غدير در چهار بخش، وظيفه همگانى در تبليغ عمومى غدير را مى آموزيم:
| |
|
| |
|
| |
| '''الف) فرهنگ سازى عمومى غدير در تبليغ شخص پيامبر صلى الله عليه وآله'''
| |
|
| |
| اولين فرهنگ سازِ غدير كه فرمان عامى در اين باره صادر فرموده و خود پايه آن را گذاشته پيامبر صلى الله عليه وآله است. فرهنگ سازى براى غدير در تبليغى كه توسط خود پيامبر صلى الله عليه وآله صورت گرفته، ناظر به انواع مخاطبين تا روز قيامت است، كه در اين فراز خطبه غدير بيان شده است:
| |
|
| |
| وَ قَد بَلَّغتُ ما اُمِرتُ بِتَبليغِهِ حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ، وَ عَلى كُلِّ اَحَدٍ مِمَّن شَهِدَ اَو لَم يَشهَد، وُلِدَ اَو لَم يُولَد<ref>خطبه غدير: بخش ششم.</ref>: من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمده اند يا نيامده اند.
| |
|
| |
| پيامبر صلى الله عليه و آله در اين جملات كه در آن دو بار از واژه «تبليغ» استفاده شده (بَلَّغتُ، بِتَبليغِهِ)، مخاطب خود را از آن مجلس خاص گسترده تر اعلام كرده و اين عموميت را از سه جهت گسترش داده است:
| |
|
| |
| '''جهت اول:''' غايبين از آن مجلس كه قاعدتاً بايد حضور مى يافتند ولى نتوانسته اند، كه در اين مورد از كلمه «حضور» استفاده شده است.
| |
|
| |
| '''جهت دوم:''' همه مردم آن زمان كه به خاطر عدم امكان جمع همه و خبر نداشتن و يا دورى راه، امكان نداشت در آن مجلس تبليغى حاضر باشند، كه در اين مورد كلمه «شهود» به كار رفته است.
| |
|
| |
| '''جهت سوم:''' همه مردم زمان هاى آينده كه هنوز به دنيا نيامده اند، كه در اين مورد از واژه «ولادت» استفاده شده است.
| |
|
| |
|
| |
| '''ب) دستور پيامبر صلى الله عليه و آله به فرهنگ سازى عمومى درباره غدير'''
| |
|
| |
| از جالب ترين دستورات خداوند متعال دستور فرهنگ سازى براى غدير در دو فاز بزرگ و كوچک جامعه يعنى محيط هاى خانوادگى و محيط هاى عمومى است. اين شيوه رواج فرهنگ غدير در كل دنيا، در عبارتى بسيار كوتاه در خطابه غدير آمده است:
| |
|
| |
| فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلى يَومِ القِيامَةِ<ref>خطبه غدير: بخش ششم.</ref>: پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.
| |
|
| |
| از اين فراز خطبه غدير سه نكته براى فرهنگسازى عمومى غدير استفاده مىشود:
| |
|
| |
|
| |
| '''نكته اول: فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائب'''
| |
|
| |
| هر كسى در هر زمانى به هر نوعى در برابر پيام غدير حضور يافت، موظف به ابلاغ دانسته هاى خود درباره غدير به كسانى است كه به هر نوعى و به هر دليلى از آگاهى نسبت به آن غايب بوده اند.
| |
|
| |
| بنا بر اين فرقى وجود نخواهد داشت بين كسانى كه شخصاً كنار بركه غدير حاضر بوده و صداى دلنشين پيامبر صلى الله عليه و آله را به گوش خود شنيده اند، و كسانى كه در آن زمان خبر آن را از حاضرين غدير مستقيماً يا به واسطه دريافت كرده اند و يا كسانى كه در زمانهاى بعد به صورت شنيدارى يا نوشتارى و يا به وسيله انواع ابزارهاى ارتباط جمعى صوتى و تصويرىِ روز به آنان ابلاغ شده است.
| |
|
| |
| اگر همه معتقدين غدير به اين دايره وسيع در تبليغ آن پايبند باشند، در واقع ما به تعداد آنان مُبَلِّغ براى غدير خواهيم داشت؛ و متقابلاً تعداد مخاطبمان بىنهايت خواهد بود، به عدد همه انسان هاى روى زمين در هر كشور و شهر و آبادى به هر زبانى و از هر قوميّتى، يعنى هر كسى كه با هر ابزارى امكان اطلاع رسانى به او وجود داشته باشد وظيفه ماست كه پيام غدير را به او برسانيم.
| |
|
| |
|
| |
| '''نكته دوم: فَليُبَلِّغِ الوالِدُ الوَلَد'''
| |
|
| |
| به موازات احياى عمومى غدير در سطح جامعه، محيط گرم و صميمى خانواده موقعيت مؤثرى است كه والدين مى توانند آن را به زمينهاى براى تبليغ غدير تبديل نمايند.
| |
|
| |
| همچنين اگر در مكان ها و زمان هايى امكان تبليغ عمومى غدير نبود و فرزندانمان از بُعد اجتماعى آن محروم ماندند، لااقل محيط خانواده در محدوده بسته خود بتواند وظيفه تبليغ غدير را ادامه دهد، بدون آنكه آسيبى از سوى سقيفه بدان برسد يا بتواند ممانعتى نسبت به ابلاغ اين اعتقاد حياتى اسلام ايجاد كند.
| |
|
| |
| از نظر ادبيات مسلَّم است كه منظور از «والد» در اينجا «پدر» به طور خاص نيست، بلكه به عنوان مصداق بارز گفته شده و قطعاً شامل مى شود مادر را و همه كسانى كه به نوعى وظيفه سرپرستى فرزندانى را بر عهده دارند و نقش پدر يا مادر را براى آنان ايفا مىكنند، و همه آنان «والِد» هايى هستند كه به دستور خاص پيامبر صلى الله عليه و آله بايد پيام غدير را به «وَلَد» هاى خود برسانند.
| |
|
| |
|
| |
| '''نكته سوم: اِلى يَومِ القِيامَة'''
| |
|
| |
| تعيين زمانى به بلنداى «تا قيامت» براى تبليغ غدير از سوى پيامبرى كه همه آينده هاى تلخ و شيرين غدير را مى بيند، بسيار پر مفهوم و دقيق است. دو جهت مهم در مطرح كردن قيامت وجود دارد كه گستردگى تبليغى و حفاظت تبليغاتى غدير را تضمين مى نمايد:
| |
|
| |
| اول اينكه اين دستور عام شامل زمان هايى مى شود كه ظالمين با سلاح هاى مختلف تبليغاتى و جنگى به مبارزه با غدير اقدام كرده اند. در چنين شرايطى از يک سو وظيفه ابلاغ غدير از ما برداشته نمى شود، و از سوى ديگر دشمن از هر طرف حمله كند در خواهد يافت كه مدافعان غدير از سوى ديگر مشغول ترويج فرهنگ خود هستند و اقدامات دشمن در حال خنثى شدن است.
| |
|
| |
| دوم اينكه اين دستور در طول زمان و با توجه به ازدياد جمعيت به موازات آن، شبيه درخت تبليغى خواهد شد كه روز به روز بر تعداد شاخه هاى آن افزوده مى شود. اين درخت با شاخه هاى روز افزونش تا بى نهايت برگه اى غدير توليد مىكند و سايه پر بركت آن را بر سر مردم جهان مى گستراند تا از گزند سقيفه در پناه آن باشند.
| |
|
| |
| به همين موازات ميوه شيرين غدير را با شاخه هاى طوبائى خود كه از هر خانه اى سر بر مى آورد، در همه جا شكوفا مى كند و بهشت دنيا قبل از جنت عقبى در دسترس مردم قرار مى گيرد.
| |
|
| |
|
| |
| '''ج) استفاده از انواع ابزارهاى فرهنگ سازى براى غدير'''
| |
|
| |
| يكى از پيش بينى هاى عجيب براى آينده غدير، فرهنگ سازى آن با انواع اتمام حجت است بر مخاطبين متفاوتى كه براى آن فرض مى شود، كه در اين فراز خطابه غدير آمده است:
| |
|
| |
| فَاعلَموا مَعاشِرَ النّاسِ ذلِكَ فيهِ وَ افهَموهُ، وَ اعلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَلِيّاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُم بِاِحسانٍ، وَ عَلَى البادى وَ الحاضِرِ، وَ عَلَى العَجَمِىِّ وَ العَرَبِىِّ، وَ الحُرِّ وَ المَملُوكِ وَ الصَّغيرِ وَ الكَبيرِ، وَ عَلَى الاَبيَضِ وَ الاَسوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ، جازٍ قَولُهُ، نافِذٌ اَمرُهُ<ref>خطبه غدير: بخش سوم.</ref>:
| |
|
| |
| اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.
| |
|
| |
| در اين خطاب در درجه اول بين زن و مرد در پيام غدير فرقى گذاشته نشده لزوم ابلاغ آن براى همه يكسان است.
| |
|
| |
| در درجه دوم پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه وآله از اولين شنوندگان غدير كه صحابه و تابعين اطراف خودش بودند آغاز كرده و سپس آن را در وسيع ترين دايره ممكن گسترش داده است.
| |
|
| |
| در درجه سوم ابعاد اين گستردگى درباره غدير چنين بيان شده است: از يک سو بين روستائيان و شهرنشينان هيچ تفاوتى قائل نشده و همه در برابر غدير يكسانند. از سوى ديگر عرب و غير عرب - اهل هر زبانى كه باشند - براى غدير قابل تفاوت نيست. در نگاه ديگر غلامان و كنيزان با صاحبان آنها هيچ فرقى در پذيرش و اداى وظيفه نسبت به غدير ندارند. از جهتى ديگر كودكان و نوجوانان و جوانان و ميانسالان و بزرگسالان و پيران در پيشگاه غدير به تناسب ظرفيت و قدرت و درک خود موظفند. از جنبهاى ديگر سفيدپوست و سياهپوست و سرخپوست و زردپوست همه بايد غديرى باشند و از هيچ كدام آنان عذرى درباره غدير پذيرفته نيست.
| |
|
| |
| با توجه به اين گستردگى مخاطبانِ غدير كه پيامبر صلى الله عليه و آله با تصريح خاص همه آنان را در خطابه خود نام برده، واضح است كه براى اهل هر زبانى با ادبيات آنان، و براى سطح فرهنگ هاى متفاوت مردم با لسان خودشان، و براى سنين مختلف عمر انسان ها مناسب با درک مقبول آنان، بايد براى غدير فرهنگ سازى كرد و از ابزارهاى تبليغى مناسب هر يک از موقعيت ها معقول ترين استفاده را برد.
| |
|
| |
|
| |
| '''د) وظيفه همگانى در تبليغ پيام غدير'''<ref>كتاب سليم: حديث ۱۱.</ref>
| |
|
| |
| ابلاغ پيام غدير در واقع رساندن اصل رسالت الهى و تبليغ امامى است كه همه معارف و احكام دين را بايد از او گرفت. پس با ابلاغ غدير همه دستورات الهى ابلاغ شده، و دقيقاً به همين دليل دستور تبليغ عمومى فقط درباره غدير داده شده است.
| |
|
| |
| از اميرالمؤمنين عليه السلام پرسيدند: چطور كسى جز تو نمى تواند از طرف پيامبر صلى الله عليه وآله پيامى را برساند، در حالى كه آن حضرت در مواردى به ما فرموده: «فَليُبَلِّغِ الشاهِدُ الغائِب»؟ فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله اين جمله را فقط در روز غدير خم و در روز عرفه و در روز رحلتش فرموده ... ، و به عموم مردم دستور داده كه هر كس را ديدند واجب بودن اطاعت از امامان آل محمد عليهم السلام و واجب بودن حقشان را برسانند و اين وظيفه ابلاغ را در هيچ مطلبى غير از اين موضوع نفرموده است.
| |
|
| |
| در واقع پيامبر صلى الله عليه وآله به عموم مردم دستور داده كه به مردم حجت و دليل كسانى را برسانند كه همه آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله بدان مبعوث شده را از قول او كسى جز ايشان ابلاغ نمیكند.
| |
|
| |
|
| |
| '''۲. فرهنگ سازى غدير با ادبيات تعجب!'''
| |
|
| |
| دفاع از غدير به صورت تعجب از كسانى كه نسبت به آن كم توجهى مى كنند، يكى از شيوه هاى بسيار مؤثر در تبليغ غدير بوده است. اشاره به بى اعتنايى مردم نسبت به غدير در گونه هاى مختلفى در احتجاجات معصومين عليهم السلام به چشم مى خورد، كه معمولاً با تعابيرِ مختلفِ «تعجب» همراه است.
| |
|
| |
| گاهى سهل انگارى در شأن غدير، و گاهى تغافل و به فراموشى سپردن آن را مطرح كرده اند، و گاهى از به فراموشكارى زدن خود درباره غدير، و گاهى از دفاع نكردن از آن انتقاد كرده اند، و گاهى از انكار و نپذيرفتن آن، و گاهى از اينكه با وجود چنين مستند قوى چگونه صاحب آن نتوانسته حق خود را بگيرد ياد نموده اند.
| |
|
| |
| اين تعجب ها در كلام حضرت زهرا و اميرالمؤمنين و امام باقر و امام صادق عليهم السلام، در پاسخ به دشمنان غدير و يا در مقام هشدار به دوستان غدير ديده مى شود. در ادامه هشت مورد از آنها ذكر خواهد شد:
| |
|
| |
|
| |
| '''الف) تعجب از فراموشى غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۲ ح ۲۲۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۴۷۳.</ref>
| |
|
| |
| به نظر شما تعجب ندارد كه حاضرين در غدير آن هم از ساكنين مدينه، آن هم از حضرت زهرا عليها السلام بپرسند كه اصلاً پيامبر صلى الله عليه و آله درباره خلافت على عليه السلام چيزى فرموده يا نه؟! كاش سؤالى به عنوان تشكيک درباره غدير مطرح مىكردند.
| |
|
| |
| كاش نمى گفتند: «كلام صريحى»، و كاش نمى گفتند: «قبل از وفاتش»!! پس اين سؤال نيست، استهزاء است! طلبكار شدن است! و به همين دليل پاسخى جز نگاه پر از تعجب به سائل نخواهد داشت.
| |
|
| |
| اين اتفاقى بود كه در روزهاى پر از اشک و آه فاطمه عليها السلام بعد از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله رخ داد، كه نمک ديگرى بر زخم آن حضرت بود. محمود بن لُبَيد بر سر قبر حمزه آمد و حضرت را در آنجا در حال گريه ديد. خدمتش عرض كرد: من سؤالى از شما دارم كه سينه ام را مضطرب ساخته! فرمود: سؤال كن. عرض كردم: آيا پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از وفاتش درباره امامت على كلام صريحى فرموده است؟!!
| |
|
| |
| حضرت زهرا عليها السلام فرمود: واعجبا، آيا روز غدير خم را فراموش كرده ايد؟!! گويا مى خواست بفرمايد: آيا دنبال كلامى صريحتر از سخنى هستى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز منبر غدير فرموده و صد و بيست هزار نفر بر صراحت آن شاهدند؟ اگر بعد از چنان روزى هنوز سينه ات از شک و ترديد مضطرب است بهتر آنكه از هدايت خود نااميد باشى! يک عمر سفارشات پيامبر صلى الله عليه و آله درباره خلافت على عليه السلام كجا رفت؟ اگر واقعاً فراموش كرده ايد بايد فكرى براى هوش و حافظه شما كرد، كه مبادا نماز و روزه و زكات و حج را هم فراموش كنيد!
| |
|
| |
|
| |
| '''ب) تعجب از قانع نشدن با غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۴۶-۶۲ .</ref>
| |
|
| |
| از بى شرمى بايد تعجب كرد كه فدک را غصب كنند و حاكم ظالمى به آنجا بفرستند و در اثر ظلم او مردم به شكايت نزد صاحب غدير بيايند، و هنگام دادخواهى براى مردمِ مظلوم لشكرى از سوى غاصب به قصد بازگرداندن ظلم فرستاده شود!! در اين ميان به امام غدير گفته شود كه چرا بر عليه خليفه سقيفه اقدام كرده اى؟!
| |
|
| |
| «اَشجَع» نماينده سقيفه در فدک مغصوب بود. او به مردم منطقه ظلم و اجحاف فراوانى نمود به حدى كه اهل آنجا براى شكايت نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمدند. آن حضرت همراه عده اى به آنجا آمدند تا او را از رفتارش باز دارند. اشجع در مقابل اميرالمؤمنين عليه السلام قرار گرفت و بر تصميم خود پافشارى كرد و در نتيجه به دست اصحاب حضرت كشته شد.
| |
|
| |
| با رسيدن اين خبر به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، عدهاى را به سركردگى خالد بن وليد به منطقه فرستاد. اميرالمؤمنين عليه السلام با يك اشاره ذوالفقار خالد را از اسب به زير انداخت به طورى كه همه لشكر او وحشت كردند. سپس حضرت خالد را توبيخ كرد كه با سِمَت سرلشكرى براى سقيفه به جنگ غدير آمده، در حالى كه شخصاً در غدير حاضر بوده است! حضرت تعجب خود را از اين حركت خالد با كلمه «واى بر تو» ابراز كرده فرمود:
| |
|
| |
| واى بر تو اى خالد! چقدر مطيع خائنين و عهدشكنان هستى! آيا روز غدير براى تو قانع كننده نبود كه اكنون چنين تصميمى گرفته اى؟!
| |
|
| |
| وقتى به مدينه بازگشتند دامنه سخن درباره اين اقدام ضد غدير تا خود ابوبكر رسيد و اميرالمؤمنينعليه السلام بر او اتمام حجتهايى فرمود. پس از جدا شدن از آنان، حضرت صبورانه شكايت خود را از غاصبين غدير و فدك ابراز داشت؛ و با تعجب از اينكه غدير براى آنان قانع كننده نيست؛ به عباس عموى خود فرمود:
| |
|
| |
| من با اينان راهى جز صبر انتخاب نكرده ام، همان طور كه پيامبر صلى الله عليه وآله به من دستور داده است. اكنون كه روز غدير براى اينان قانع كننده نيست به حال خود واگذارشان!! بگذار آنچه قدرت دارند ما را ضعيف نمايند، كه خداوند مولاى ماست و او بهترين حكم كننده است.
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| '''ج) تعجب از عذرخواهى بیجا پس از غدير'''<ref>دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱.</ref>
| |
|
| |
| آيا تعجب ندارد كه زنان صحابه با تأخير سه ماهه، به عيادت دختر پيامبرشان در بسترى بيايند كه به خاطر غدير در آن افتاده است؟
| |
|
| |
| آيا نبايد متعجبانه نگريست به مردانى كه با شنيدن قهر فاطمه عليها السلام از بىوفايى آنان، مجروح غدير را به خاطر آورده اند و براى عيادت بانوى بانوان جهان آمده اند كه روزهاى مرگ را سپرى میكند؟
| |
|
| |
| آيا نبايد با حيرت نگريست به كسانى كه در عيادت هم نمک ديگرى بر زخم سيدة النساء عليها السلام زدند؛ و به جاى آنكه بگويند: اى كاش حق غدير را ضايع نكرده بوديم، گفتند: اى كاش از غدير اطلاع داشتيم!!
| |
|
| |
| اين ماجرا در روزهاى آخر عمر حضرت زهرا عليها السلام اتفاق افتاد هنگامى كه عده اى از زنان مهاجر و انصار به عيادت آمدند. آن حضرت در اين فرصت مطالبى درباره مسئله غصب خلافت مطرح كرد و بر آنان اتمام حجت فرمود.
| |
|
| |
| زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما میگفت قبل از آنكه پيمان با اهل سقيفه را محكم كنيم و با آنان بيعت نماييم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى كرديم!
| |
|
| |
| حضرت متعجبانه از اين فرهنگ جاهلى كه بيعت باطل را بهانه ادامه راه ضلالت میداند، آنان را از خود راند و فرمود:
| |
|
| |
| بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟! از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است.
| |
|
| |
| '''د) تعجب از حاضرين غدير در مقايسه على عليه السلام و معاويه'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.</ref>
| |
|
| |
| نگاه متعجبانه به معاويه در واقع تعجب از سقيفه است. معاويه و سلف او چه كسى بودند و از كجا آمدند، كه طمع در خلافت نمودند؟ مگر چه سوابقى بالاتر از غديرِ على عليه السلام داشتند كه مردم به خاطر آنها سقيفه را پسنديدند؟ اين اظهار تعجب از دشمنِ غدير هنگامى بود كه اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه براى حركت به سوى صفين خطابه اى ايراد كرد و در آن چنين فرمود:
| |
|
| |
| تعجب از معاوية بن ابى سفيان است كه در خلافت با من به نزاع برخاسته و امامت مرا انكار مى كند! اى مهاجرين و انصار ... ، آيا بر شما واجب نيست كه مرا يارى كنيد و آيا امر من بر شما واجب نيست؟ آيا نمى دانيد كه بيعت من بر حاضر و غايب شما لازم شده؟ پس چرا معاويه و اصحابش در بيعت من خلل وارد مى كنند؟ ... آيا سخن پيامبر صلى الله عليه وآله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟!
| |
|
| |
|
| |
| '''هـ) تعجب از بى انصافى مردم با غدير'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۲۳۹.</ref>
| |
|
| |
| «چقدر اين امت نسبت به على بن ابى طالب عليه السلام ظلم و بى انصافى كرده اند»! اين جمله تعجب آميز را امام باقرع ليه السلام فرمود؛ و سپس تعجب خود را از دوستى و دشمنى بر اساس سقيفه و كنار گذاشتن حب و بغض بر اساس غدير اعلام كرد و فرمود:
| |
|
| |
| شما مخالفين، دوستانِ ابوبكر را دوست داريد و از دشمنان او - هر كس كه باشد بيزارى مى جوييد، و دوستان عمر را دوست داريد و از دشمنان او - هر كس كه باشد - بيزارى مى جوييد، و دوستان عثمان را دوست داريد و از دشمنان او - هر كس كه باشد - بيزارى مى جوييد.
| |
|
| |
| ولى وقتى نوبت به على بن ابى طالب عليه السلام میرسد مى گويند: دوستانش را دوست داريم ولى از دشمنانش بيزارى نمى جوييم بلكه آنان را هم دوست داريم! چگونه چنين ادعايى برايشان صحيح است در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: اللهم وال من والاه و عادِ من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. ولى مى بينى كه با دشمنان او دشمنى نمى كنند و خواركنندگان او را خوار نمى نمايند. اين انصاف نيست!
| |
|
| |
|
| |
| '''و) تعجب از نفهميدن معناى غدير'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰.</ref>
| |
|
| |
| تشكيک و شبهه اندازى افكار مردم بىغرض را هم مشوّش مى نمايد، به گونه اى كه در معنا و مفهوم حقيقتى چون غدير احساس تحير مى كنند. اين از ترفندهاى دشمن براى فتح سنگرهاى اعتقادى ماست و بارها اين نتيجه را در برداشته كه نزديک ترين دوستان غدير سؤالاتى درباره آن مطرح كرده اند كه پاسخ آن بسيار واضح بوده است.
| |
|
| |
| يكى از اصحاب امام باقر عليه السلام از آن حضرت پرسيد: معناى كلام پيامبر صلى الله عليه وآله چيست كه فرمود: «مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ» ؟ حضرت با تعجب از چنين سؤالى فرمود: آيا مثل اين مطلب جاى سؤال دارد؟! به آنان فهمانيد كه جانشين او خواهد بود.
| |
|
| |
| يعنى پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير جوانب بسيارى از خلافت و امامت را به آنان آموخت، اما حداقل چيزى كه هر مخاطبى از غدير فهميد تعيين كسى بود كه بايد جاى رسول الله صلى الله عليه وآله بنشيند. اين را حتى منافقين فهميدند و به همين دليل عكس العمل منفى از خود بروز دادند و اظهار نارضايتى كردند!
| |
|
| |
|
| |
| '''ز) تعجب از انكار حقيقت بزرگ غدير'''<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۴ ح ۵۸۴.</ref>
| |
|
| |
| ظلم در حق غدير عجيب است كه از بى اعتنايى آغاز شد و به تغافل رسيد. گام بعدى انكار پيمان غدير با اقرار به اصل آن بود. مرحله نهايى انكار اصل آن بود، كه در اوج بى پروايى و ناديده گرفتن روز حساب انجام گرفت و گفتند: «اصلاً چنين اتفاقى در تاريخ نيفتاده است»!! امام باقر عليه السلام انكار عمومى امت نسبت به حقيقت بزرگ ولايت در غدير را اين گونه بيان فرموده است:
| |
|
| |
| اين امت انكار كردند پيمانى را كه پيامبر صلى الله عليه و آله از ايشان براى على بن ابى طالب عليه السلام گرفت، در روزى كه او را براى مردم منصوب فرمود و آنان را در زمان حياتش به ولايت و اطاعت او فراخواند و خود آنان را بر اين مطلب شاهد گرفت.
| |
|
| |
|
| |
| '''ح) تعجب از تغافل مردم از غدير'''<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref>
| |
|
| |
| عجيب است كه مردمانى در حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هم اقرار لسانى نمودند و هم بيعت كردند، اما به محض آنكه چشم پيامبر صلى الله عليه وآله را دور ديدند خود را به فراموشى زدند، گويا خدا را به خاطر رسولش مى پرستيدند و اكنون با رفتن رسول، خدا را هم بنده نبودند.
| |
|
| |
| امام صادق عليه السلام فرمود: مردم درباره روز غدير خم خود را به غفلت زدند همان گونه كه در روز مشربه امّ ابراهيم خود را به غفلت زدند! روز مشربه مردم اطراف حضرت بودند كه اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، ولى براى حضرت جا باز نكردند!!
| |
|
| |
| پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم، آيا در حالى كه من زندهام و در بين شما هستم به اهل بيت من بى اعتنايى مى كنيد؟ بدانيد اگر من از ميان شما غايب شوم خداوند از شما غايب نمى شود!
| |
|
| |
|
| |
| '''۳. فرهنگ سازى با شعر غدير'''
| |
|
| |
| شعر گذشته از زيبايى، با تراز موزونى كه در قرائت دارد در همه ملتها براى بقاء و حفظ فرهنگ آنان مورد استفاده قرار میگيرد. در راه فرهنگ سازى غدير نيز شعر از مؤثرترين ابزارهاى به كار گرفته شده به حساب مىآيد.
| |
|
| |
| اين روند از غدير خم و با حضور پيامبر صلى الله عليه وآله و با اجازه آن حضرت بلكه به امر ايشان آغاز شده، و به دست يكى از زبردست ترين شعراى زمان در هنگام وقوع ماجرا بالبداهه درباره غدير شعر سروده شده است.
| |
|
| |
| جلوه پر رنگتر آن در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام است كه خود حضرت براى غدير شعر سروده است. ادامه اين مسير در زمان ائمه عليهم السلام است كه با تأييد ايشان و در محضرشان توسط شعراى چيره دست، شعرهاى نابى درباره غدير به دنياى فرهنگ اسلام عرضه شده است. اين روند در طول تاريخ ادامه يافته و در پانزده قرن غدير شعرهاى زيبا به زبان هاى مختلف درباره غدير سروده شده و در مجموعه هاى نفيس گردآورى شده است.<ref>به عنوان نمونه به اين كتابها مراجعه شود: الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، شعراء الغدير، غدير در شعر فارسى، غدير در شعر فارسى از كسائى مروزى تا شهريار تبريزى.</ref>در اين باره دو ماجراى ادبى غدير را مىآوريم:
| |
|
| |
|
| |
| '''الف) فرهنگ سازى با شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله'''<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۸ و ج ۳۷ ص ۱۱۲، ۱۶۶، ۱۹۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۱، ۹۸، ۱۴۴، ۲۰۱. كفاية الطالب: ص ۶۴ . كتاب سليم: ص ۸۲۸ .</ref>
| |
|
| |
| با در نظر گرفتن بازارِ شعر در حجاز و احتراز خاص پيامبر صلى الله عليه و آله از آن، براى مردم عجيب بود كه در حضور آن حضرت شعرى خوانده شود؛ چه رسد به اينكه سروده شود، و چه رسد به اينكه آن شعر درباره دين باشد، و چه رسد به اينكه مورد تأييد حضرت قرار گيرد و روح القدس مؤيد آن باشد!!
| |
|
| |
| براى شاعر نيز يک اقدام عادى به حساب نمى آمد كه ذوق شكفته اش را درباره چنين موضوعى به كار گيرد و بتواند آن را در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله بخواند. به همين دليل بدون اجازه هرگز چنين جرأتى به خود نداد و از اجازه پيامبر صلى الله عليه وآله بسيار تعجب كرد؛ و ذوقزده بر فراز بلندى قرار گرفت و شعرش را خواند تا رسميت و مجاز بودن اين گام ادبىِ غدير را به همه نشان دهد. همه اينها پايه گذارى فرهنگى براى شعر غدير در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله بود كه با مراحل حساب شده پيش میرفت.
| |
|
| |
| با پايان خطابه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير، [[حسان بن ثابت|حَسّان بن ثابت]] با در نظر گرفتن قسمت هاى اصلى خطبه و مقدماتى كه براى اجراى آن فراهم شد، داستان غدير را به صورت قطعه شعرى تنظيم كرد. آنگاه خدمت پيامبر صلى الله عليه وآله آمد و عرض كرد: يا رسول الله، اجازه مى فرماييد شعرى را كه درباره على بن ابى طالب - به مناسبت اين واقعه عظيم سروده ام بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان به نام خداوند و بركت او.
| |
|
| |
| حسّان بر جاى بلندى قرار گرفت و مردم براى شنيدن كلامش ازدحام كردند، در حالى كه براى بهتر شنيدن شعرش گردن مى كشيدند. در اين حال قبل از قرائت شعرش پاسخ اعتراض احتمالى را آماده كرد و گفت: اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاىِ پيامبر گوش كنيد.
| |
|
| |
| سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند، كه به عنوان يک سند تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند. پس از اشعار حسان، پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى حسان، تا مادامى كه با زبانت از ما دفاع میكنى، از سوى روح القدس مؤيد خواهى بود.
| |
|
| |
|
| |
| '''ب) فرهنگ سازى با شعر غدير توسط اميرالمؤمنين عليه السلام'''<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۲۳۸ ح ۳۹.</ref>
| |
|
| |
| چه كسى باور میكند كه صاحب غدير شخصاً درباره غدير شعر گفته باشد! و چه كسى احتمال میدهد كه اين شعر در برابر دشمن غدير سروده شده باشد! و چه كسى میتواند صفين را بنگرد كه اين شعر غديرى توسط نامه براى نماينده سقيفه فرستاده مى شود؟ اگر صاحب غدير درباره بزرگترين فضيلت خود شعر گفته همه شاعران غديرى به او اقتدا كرده زيباترين ها را تقديم او خواهند كرد و گوش اجتماع را از نواى غدير پر خواهند ساخت.
| |
|
| |
| ماجرا هنگامى اتفاق افتاد كه معاويه نامه اى به عنوان تفاخر به اميرالمؤمنينعليه السلام نوشت: اى اباالحسن، من فضايل بسيارى دارم: پدرم در جاهليت آقا بود! و من در اسلام پادشاه شدهام! و من دايى مؤمنين هستم!
| |
|
| |
| وقتى اميرالمؤمنين عليه السلام نامه معاويه را خواند فرمود: آيا پسر هند جگرخوار با فضايل بر من فخر مى فروشد؟! اى غلام، آنچه مى گويم برايش بنويس. و حضرت اشعارى سرود كه يک بيت آن درباره غدير خم بود:
| |
|
| |
|
| |
| وَ اَوجَبَ لى وِلايَتَهُ عَلَيكُم
| |
|
| |
| رَسولُ اللَّهِ يَومَ غَديرِ خُمٍّ
| |
|
| |
| يعنى: پيامبر صلى الله عليه وآله در روز غدير ولايت خود بر شما را، براى من نيز واجب كرد.
| |
|
| |
| وقتى معاويه پاسخ اميرالمؤمنين عليه السلام را خواند گفت: اى غلام، اين نامه را پاره كن، كه مبادا اهل شام آن را بخوانند و به على بن ابى طالب تمايل پيدا كنند!
| |
|
| |
|
| |
| '''۴. فرهنگ سازى غدير در دعا'''
| |
|
| |
| دعاها از بهترين موقعيت هاى فرهنگ سازى هستند. حضور قلب در دعا از يک سو و رواج آن بين قشار مختلف مردم از سوى ديگر، و استفاده از دعاهاى مختلف در زمان ها و مكان هاى مختلف از جهتى ديگر، شرايط ويژه اى را براى همگانى كردن مفاهيمى ايجاد مى كند كه در دعاها گنجانده مى شود.
| |
|
| |
| از همين جاست كه مى بينيم در دعاهاى روز غدير و دعاى انتظار و دعاى تلقين هنگام مرگ، مسئله غدير از زاويه هاى گوناگون مطرح شده و در اين قالب فرهنگى به ترويج آن اقدام شده است. ذيلاً به شش مورد از ادعيه مربوط به غدير اشاره مى كنيم:
| |
|
| |
| '''الف) فرهنگ سازى غدير در دعاى ندبه و انتظار'''
| |
|
| |
| دعاى ندبه كه يک دوره اعتقادى از آغاز بعثت انبيا تا عصر ظهور را در قالب انتظار آخرين حجت الهى آموزش مى دهد، مراحل بعثت پيامبران را تا غدير بيان مى كند و متن واقعه را بسيار ساده و بدون توضيح مى آورد و مى گويد:
| |
|
| |
| فَلَمَّا انقَضَت اَيّامُهُ اَقامَ وَلِيَّهُ عَلِىَّ بنَ اَبى طالِبٍ صَلَواتُكَ عَلَيهِما وَ آلِهِما هادِياً اِذ كانَ هُوَ المُنذِرُ وَ لِكُلِّ قَومٍ هادٍ، فَقالَ وَ المَلَأُ اَمامَهُ: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَولاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ:
| |
|
| |
| آنگاه كه دوران رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله سرآمد ولىّ خود على بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان هدايتگر مردم منصوب نمود، چرا كه او ترساننده مردم بود و هر قومى هدايتگرى مى خواهد. لذا در حالى كه مردم در برابر او بودند فرمود: هر كس من صاحب اختيار او هستم على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند.<ref>بحار الانوار: ج ۹۹ ص ۱۰۶.</ref>
| |
|
| |
|
| |
| '''ب) فرهنگ سازى براى غدير در دعاى هنگام مرگ'''
| |
|
| |
| دعايى كه براى حفظ عقيده در هنگام مرگ و عدول نكردن از آن تا آخرين لحظه عمر وارد شده و دعاى «عديله» نام دارد، براى حساس ترين موقعيتِ انسان است. در اين دعا يک دوره اعتقادى را تدارک ديده و در ضمن آن مسئله غدير را مطرح كرده است.
| |
|
| |
| جايگاه اين دعا هم يكى از موقعيت هاى فرهنگ ساز غدير است، كه با ياد سفر آخرت انسان را متوجه يكى از ابعاد مهمى مى نمايد كه بايد در روز حساب پاسخگو باشد. عبارت دعا چنين است:
| |
|
| |
| آمَنّا بِوَصِيِّهِ الَّذى نَصَبَهُ يَومَ الغَديرِ وَ اَشارَ بِقَولِهِ «هذا عَلِىٌّ» إِلَيهِ<ref>مفاتيح الجنان: ص ۸۵ .</ref>: ما ايمان مى آوريم به جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله كه او را در روز غدير منصوب كرد و با كلمه «اين على» به او اشاره كرد.
| |
|
| |
|
| |
| '''ج) فرهنگ سازىِ «غدير دعوتِ خدا»'''<ref>الاقبال (سيد ابن طاووس): ص ۴۶۰. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۱۵-۲۲۰.</ref>
| |
|
| |
| روز عيد غدير دقيق ترين وقتى است كه مردم در طول سال آن را به غدير اختصاص مى دهند. در چنين روزى ائمه عليهم السلام با دعاهايى كه به ما آموخته اند به صورت همه جانبه از وقت استفاده كرده و فرهنگ غدير را با جزئياتش بين مردم رواج داده اند.
| |
|
| |
| در فرازى از دعاهاى روز غدير سه مفهوم فرهنگى گنجانده شده است: يكى اينكه غدير پاسخ مثبت به دعوت خداست و در نتيجه انكار غدير رويگردانى از خالق جهان به حساب مىآيد. دوم اينكه تصديق غدير معادل با تكفير سقيفه است و اين معادله هرگز بر هم زدنى نيست. سوم اينكه ما بر سر اين اعتقاد هيچ شكى نداريم و با كمال شجاعت در روز قيامت پاسخگو خواهيم بود. در اين قسمت از دعاى غدير میخوانيم:
| |
|
| |
| اللَّهُمَّ صَدَّقنا وَ اَجَبنا داعِىَ اللَّهِ وَ اتَّبَعنَا الرَّسولَ فى مُوالاةِ مَولانا وَ مَولَى المُؤمِنينَ اَميرِالمُؤمِنينَ عَلِىِّ بنِ اَبى طالِبٍ ... . اَللَّهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادِياً يُنادى لِلايمانِ اَن آمِنوا بِرَبِّكُم، فَآمَنّا ... . فَاِنّا يا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَ لُطفِكَ اَجَبنا داعيكَ وَ اتَّبَعنَا الرَّسولَ وَ صَدَّقناهُ وَ صَدَّقنا مَولَى المُؤمِنينَ وَ كَفَرنا بِالجِبتِ وَ الطّاغوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّينا ...<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۲۹۹.</ref>:
| |
|
| |
| خدايا ما تصديق كرديم و اجابت نموديم دعوت كننده تو را و پيرو پيامبرصلى الله عليه وآله شديم درباره ولايت مولايمان و مولاى مؤمنان اميرالمؤمنين على بن ابىطالب ... . خدايا، پروردگارا، ما شنيديم مناديى براى ايمان ندا مىكند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد. ما نيز ايمان آورديم ... . پروردگارا، ما - به منت و لطف تو - دعوت كنندهات را پاسخ مثبت داديم و پيرو پيامبرصلى الله عليه وآله شديم و او را تصديق كرديم و همچنين مولاى مؤمنين را تصديق كرديم، و به جبت و طاغوت كافر شديم. خدايا ولايتى را كه پذيرفتهايم همراهمان قرار ده.
| |
|
| |
|
| |
| '''د) فرهنگ سازى «غدير ميثاق آسمانى»'''
| |
|
| |
| قسمتى از دعاى روز غدير توانسته چهار مفهوم فرهنگى را به صورت قطعه هاى اعتقادى در قلب ما جاى دهد:
| |
|
| |
| اول اينكه ولايتِ غدير عهدى بر همه خلق است.
| |
|
| |
| دوم اينكه معرفت به غدير و اقرار بر اساس اين معرفت لازم است.
| |
|
| |
| سوم اينكه تابلوى بلندِ «عيد بزرگ» فقط بر سر درِ غدير نصب شده كه روزى است پر از پيمانه اى الهى.
| |
|
| |
| چهارم اينكه بايد با غدير چشم ما روشن و قلب ما نورانى شود و بركت آن بر سر ما ببارد و نظام امورمان بر اساس غدير چيده شود. متن دعاى غدير چنين است:
| |
|
| |
| اللَّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ ... ، اَن تَجعَلَنى فى هذَا اليَومِ الَّذى عَقَدتَ فيهِ لِوَلِيِّكَ العَهدَ فى اَعناقِ خَلقِكَ وَ اَكمَلتَ لَهُمُ الدّينَ، مِنَ العارِفينَ بِحُرمَتِهِ وَ المُقِرّينَ بِفَضلِهِ ... . اللَّهُمَّ فَكَما جَعَلتَهُ عيدَكَ الاَكبَرَ وَ سَمَّيتَهُ فِى السَّماءِ يَومَ العَهدِ المَعهُودِ وَ فِى الاَرضِ يَومَ الميثاقِ المَأخُوذِ وَ الجَمعِ المَسؤُولِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقرِر بِهِ عُيُونَنا وَ اَجمِع بِهِ شَملَنا وَ لا تُضِلَّنا بَعدَ اِذ هَدَيتَنا وَ اجعَلنا ِلاَنعُمِكَ مِنَ الشّاكِرينَ يا اَرحَمَ الرّاحِمينَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۰.</ref>:
| |
|
| |
| خدايا از تو میخواهم مرا در اين روزى كه براى وليت عهدى بر گردن خلقت بسته اى و دين را برايشان كامل كرده اى، مرا از عارفين به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضيلت آن قرار دهى ... . خدايا همان گونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار داده اى و در آسمان روز عهد معهود ناميده اى و در زمين روز پيمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نامگذارى كرده اى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما، و بعد از هدايت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمتهايت از شاكران قرار ده، اى رحم كننده ترين رحم كنندگان.
| |
|
| |
|
| |
| '''هـ) فرهنگ سازى «برائت از دشمن غدير»'''
| |
|
| |
| قسمتى از دعاهاى غدير، فرهنگ سپاسگزارى همراه برائت از دشمنان غدير را بستر سازى میكند. تشكر به خاطر كدام جهت غدير؟ نفرين به كدام دشمن غدير؟ شكرانه معرفت به حرمت غدير و هدايت با نور غدير. لعنت بر منكر حق اين روز و زير پا گذارنده حرمت آن و مقابله كننده با عظمت آن. فرازى از دعاى روز غدير را كه آموزش دهنده چنين فرهنگى است مرور مى كنيم:
| |
|
| |
| الحَمدُ للَّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضلَ هذَا اليَومِ وَ بَصَّرَنا حُرمَتَهُ وَ كَرَّمَنا بِهِ وَ شَرَّفَنا بِمَعرِفَتِهِ وَ هَدانا بِنُورِهِ ... . اللَّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ ... ، اَن تَلعَنَ مَن جَحَدَ حَقَّ هذَا اليَومِ وَ اَنكَرَ حُرمَتَهُ فَصَدَّ عَن سَبيلِكَ ِلاِطفاءِ نُورِكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۰.</ref>:
| |
|
| |
| حمد خدايى را كه فضيلت اين روز را به ما شناسانيد و ما را نسبت به حرمت آن بصيرت داد و به وسيله آن به ما كرامت بخشيد و با معرفت آن به ما شرف داد و به نور آن ما را هدايت كرد. خدايا، از تو میخواهم لعنت كنى كسانى را كه حق اين روز را انكار كردند و حرمت آن را نپذيرفتند و براى خاموش كردن نور تو راه تو را بستند.
| |
|
| |
|
| |
| '''و) فرهنگ سازى «سپاس بر كمال دين»'''
| |
|
| |
| اراده خدا تعلق گرفته كه كمال دين خود را با غدير اعلام كند. اينكه قله دين و كمال نعمت هايش را ولايت على عليه السلام قرار داده شكرى عظيم لازم دارد، تا به وسيله آن از خدا قدردانى میكنيم. در دعاى غدير اين بُعد فكرى ساخته میشود آنجا كه میگوييم:
| |
|
| |
| الحَمدُ للَّهِ الَّذى جَعَلَ كَمالَ دينِهِ وَ تَمامَ نِعمَتِهِ بِوِلايَةِ اَميرِالمُؤمِنينَ عَلِىِّ بنِ اَبى طالِبٍ عَلَيهِ السَّلامُ<ref>بحار الانوار: ج ۹۵ ص ۳۲۱.</ref>:
| |
|
| |
| شكر خدايى را كه كمال دينش و تمام نعمتش را با ولايت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام قرار داد.
| |
|
| |
|
| |
| '''۵. فرهنگ سازى غدير در زيارت'''
| |
|
| |
| زيارات در كنار دعاها جايگاه ويژه اى براى فرهنگ سازى دارند. غدير در زيارات با جملات بسيار پر محتوايى آمده كه برخى از آنها كمک به مستندات تاريخىِ مى نمايد. شش فراز از اين زيارات را كه تجديد عهدى با عقايد ريشه دارمان است، ذكر مى كنيم:
| |
|
| |
| '''الف) فرهنگ سازى «معانى غدير» در زيارت غدير'''
| |
|
| |
| فرازى از زيارت غدير آموزش لغتنامه مخصوص آن است، كه بايد تک تک كارهاى آسمانى پيامبر صلى الله عليه وآله را بيان كند. معناى صراط مستقيم براى ولايت، معناى صاحب اختيارى براى مولى؛ كه پيامبر صلى الله عليه وآله فقط به آموختن اين مفاهيم اكتفا نكرد، بلكه با شهادت خدا از مردم درباره آن اقرار گرفت.
| |
|
| |
| پس از اين اعترافات است كه هر كس عمداً يا تعمداً به بيراهه رود بايد مورد لعن و نفرين قرار گيرد. چند فراز از زيارت غدير كه با سلام بر «صراط مستقيم» آغاز مى شود چنين است:
| |
|
| |
| السَّلامُ عَلَيكَ يا مَولاىَ وَ مَولَى المُؤمِنينَ. السَّلامُ عَلَيكَ يا دينَ اللَّهِ القَويمَ وَ صِراطَهُ المُستَقيمَ. اَشهَدُ اَنَّكَ اَخُو رَسولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ... ، وَ اَنَّهُ قَد بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما اَنزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِاَمرِهِ وَ اَوجَبَ عَلى اُمَّتِهِ فَرضَ طاعَتِكَ وَ وِلايَتِكَ وَ عَقَدَ عَلَيهِمُ البَيعَةَ لَكَ وَ جَعَلَكَ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ اَشهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيهِم فَقالَ: اَلَستُ قَد بَلَّغتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشهَد وَ كَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَينَ العِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعدَ الاِقرارِ وَ ناكِثَ عَهدِكَ بَعدَ الميثاقِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>:
| |
|
| |
| سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مى دهم كه تو برادر پيامبر صلى الله عليه وآله هستى ... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو بر او نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد، همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا به شما رساندم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مىكنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند.
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| '''ب) فرهنگ سازى «ارتباط قرآن، نبوت، غدير»'''
| |
|
| |
| هر كس غدير را مى آموزد بايد بداند كه ولايت از كتاب الله و رسالت نبوى جدايى ناپذير است. طبعاً هر گونه شكى در اختصاص امامت حتى اگر كسى را با صاحب ولايت يكسان بدانيم، مساوى با انكار كتاب خدا و نبوت رسول خداست. در اين فقره از زيارت غدير فرهنگ سازىِ ريشه دارى بر اين اساس صورت گرفته است، كه مى فرمايد:
| |
|
| |
| اَشهَدُ اَنَّكَ اَميرُالمُؤمِنينَ الحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِكَ التَّنزيلُ وَ اَخَذَ لَكَ العَهدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. اَشهَدُ يا اَميرَالمُؤمِنينَ اَنَّ الشّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الاَمينِ وَ اَنَّ العادِلَ بِكَ غَيرَكَ عانَدَ عَنِ الدّينِ القَويمِ الَّذِى ارتَضاهُ لَنا رَبُّ العالَمينَ وَ اَكمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَومَ الغَديرِ. ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ اَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الحَقِّ مَن عاداكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>:
| |
|
| |
| شهادت مىدهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به ولايت تو گوياست و پيامبر صلى الله عليه وآله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت مى دهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين صلى الله عليه وآله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. به خدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است.
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| '''ج) فرهنگ سازىِ «علل عدم اجراى غدير»'''
| |
|
| |
| يک غديرى بايد بداند كه چرا «مَن كُنتُ مَولاهُ ...» پس از پيامبر صلى الله عليه و آله عملى نشد:
| |
|
| |
| آيا على بن ابى طالب عليه السلام ترسيد؟
| |
|
| |
| آيا از جهاد در راه خدا وحشت داشت؟
| |
|
| |
| غدير را ناديده گرفته و سازشكارى پيشه كرده بود؟
| |
|
| |
| سستى و ضعف از خود نشان میداد؟!
| |
|
| |
| هرگز!! على عليه السلام بالاتر از آن است كه چنين نسبت هايى به او داده شود! او خدا را در نظر داشت و اين همه صبر دستور برادرش رسول اللَّه صلى الله عليه وآله بود. اما بدانيد كه در كنار صبرش اتمام حجت را به اعلى درجه رسانده، لحظه اى از بزرگترين امر به معروف الهى يعنى غدير دست برنمیداشت و درباره آن هيچ كوتاهى نكرد. اين فراز زيارت غدير برگ ديگرى از اعتقاد ماست كه مىگويد:
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| اَشهَدُ اَنَّكَ مَا اتَّقَيتَ ضارِعاً وَ لا اَمسَكتَ عَن حَقِّكَ جازِعاً وَ لا اَحجَمتَ عَن مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَ لا اَظهَرتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرضِى اللَّهَ مُداهِناً وَ لا وَهَنتَ لِما اَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّهِ وَ لا ضَعُفتَ وَ لاَ استَكَنتَ عَن طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّهِ اَن تَكونَ كَذلِكَ، بَل اِذ ظُلِمتَ احتَسَبتَ رَبَّكَ وَ فَوَّضتَ اِلَيهِ اَمرَكَ وَ ذَكَّرتَهُم فَمَا ادَّكَروا وَ وَعَظتَهُم فَمَا اتَّعَظوا وَ خَوَّفتَهُم فَما تَخَوَّفوا<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۱.</ref>:
| |
|
| |
| شهادت میدهم كه تو از روى ذلت تقيه نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب نشينى از جهاد با غاصبين حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى. معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند!
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| '''د) فرهنگ سازى «لعنت بر دشمن غدير»'''
| |
|
| |
| در روزهايى كه ما نبوديم صاحب غدير چه مصيبت هايى به پاى آن كشيد؟ امروز نوبت ماست كه برايش بسوزيم و غديرش را روى چشمانمان نگه داريم. اين است كه با ياد على عليه السلام و غدير، از فراسوى چهارده قرن با تمام وجود لعنت مى كنيم شكنندگان حرمتش را و جدايى اندازان بين على عليه السلام و حقش را !
| |
|
| |
| براى غديريان امروز يک دنيا تعجب است كه نه تنها حق او را غصب كنند، بلكه او را با ابوبكر و عمر كه غاصب حقش بودند يكسان بدانند! اين نكته هاى زيباى فرهنگى را در فقرات زير از زيارت غدير مى آموزيم:لَعَنَ اللَّهُ مُستَحِلِّى الحُرمَةِ مِنكَ وَ ذائِدِى الحَقِّ عَنكَ، وَ اَشهَدُ اَنَّهُمُ الاَخسَرُونَ الَّذينَ تَلفَحُ وُجُوهَهُمُ النّارُ وَ هُم فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن ساواكَ بِمَن ناواكَ. لَعَنَ اللَّهُ مَن عَدَلَ بِكَ مَن فَرَضَ اللَّهُ عَلَيهِ وِلايَتَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.</ref>:خدا لعنت كند آنان كه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت مى دهم كه آنان از همه زيانكارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت هايشان مىخورد و در آن با چهره گرفته و عبوس هستند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كسى كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند! خدا لعنت كند كسى كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند!
| |
|
| |
|
| |
| در فقرات ديگرى از زيارت غدير مى خوانيم:
| |
|
| |
| اللّهُمَّ ...، العَن مَن غَصَبَ وَلِيِّكَ حَقَّهُ وَ اَنكَرَ عَهدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعدَ اليَقينِ وَ الاِقرارِ بِالوِلايَةِ لَهُ يَومَ اَكمَلتَ لَهُ الدّينَ:خدايا لعنت كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند.
| |
|
| |
|
| |
| هـ) فرهنگ سازى «غلبه غدير بر باطل»
| |
|
| |
| هر كس پيامبر صلى الله عليه وآله را دوست دارد بداند كه غدير حاجت پيامبر صلى الله عليه وآله به درگاه الهى بود كه خدايش به او عنايت فرمود؛ و بداند كه با غدير بر همه اباطيل قلم بطلان كشيده شد و براى هيچ كس عذرى نماند. منافقين نقشه هاى بسيارى داشتند كه غدير همه آنها را باطل كرد و بر همه آنها غالب شد.اگر چه آن روز عده كمى واقعاً به غدير ايمان آوردند، اما اتمام حجتى شد كه در آينده هاى هزاران ساله تاريخ خط مشى بسيارى از مردم را روشن ساخت و ميليون ها انسان را هدايت كرد. فقرات زير از زيارت غدير گوياى اين حقايق است:
| |
|
| |
|
| |
| اِنَّ اللَّهَ تَعالَى استَجابَ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ فيكَ دَعوَتَهُ، ثُمَّ اَمَرَهُ بِاِظهارِ ما اَولاكَ لاُمَّتِهِ اِعلاءً لِشَأنِكَ وَ اِعلاناً لِبُرهانِكَ وَ دَحضاً لِلاَباطيلِ وَ قَطعاً لِلمَعاذيرِ. فَلَمّا اَشفَقَ مِن فِتنَةِ الفاسِقينَ وَ اتَّقى فيكَ المُنافِقينَ اَوحى اِلَيهِ رَبُّ العالَمينَ: »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ« . فَوَضَعَ عَلى نَفسِهِ اَوزارَ المَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمضاءِ الهَجيرِ فَخَطَبَ وَ اَسمَعَ وَ نادى فَاَبلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُم اَجمَعَ فَقالَ: هَل بَلَّغتُ؟ فَقالوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللّهُمَّ اشهَد. ثُمَّ قالَ: اَلَستُ اَولى بِالمُؤمِنينَ مِن اَنفُسِهِم؟ فَقالُوا: بَلى. فَاَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ: »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ، اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ« . فَما آمَنَ بِما اَنزَلَ اللَّهُ فيكَ عَلى نَبِيِّهِ اِلاّ قَليلٌ وَ لا زادَ اَكثَرَهُم غَيرَ تَخسيرٍ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۳.</ref>:
| |
|
| |
| خداوند تعالى دعاى پيامبرش را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلندمرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بىجا را ريشه كن كرده باشد. آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقين درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ مى كند».
| |
|
| |
| پيامبر صلى الله عليه و آله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى به خدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: «هر كس من صاحب اختيار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند».
| |
|
| |
| ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند.
| |
|
| |
|
| |
| و) فرهنگ سازى «شناخت انواع دشمنان غدير»
| |
|
| |
| وقتى «حق» - يعنى «غدير» - و محتواى آن ثابت شد، كسى كه رو در روى آن بايستد با كسى كه آن را قبول نكند يكسان است؛ زيرا به گونه اى از اقرار به حق سر باز میزند.
| |
|
| |
| آنجا كه «عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلِىّ عليه السلام»، هر كس با على عليه السلام جنگيده يا على عليه السلام با او جنگيده در «ضد غدير» بودن يكسان است. هر كسى به هر شكلى به جاى اينكه «مَعَ الحق» باشد در موضع «عَلَى الحق» يعنى ضد غدير قرار گيرد مورد انزجار و بيزارى ماست. در اين باره فرقى نيست بين كسانى كه با سكوت خود در مقام دفاع از حق غدير، و يا با رضايت به آنچه ضد غدير است، و يا با جنگ بر عليه غدير مخالفت خود را با آن نشان داده اند؛ و يا حتى با مقايسه صاحب غدير با كسانى كه چنين حقى ندارند حق غدير را ضايع كرده اند.اگر ما درباره حق غدير اين گروه ها را لعن نكنيم بايد بدانيم كه در اعتقاد خودمان مشكل وجود دارد، و بايد چاره اى براى مشكل اعتقادى خود بينديشيم تا مفهوم «مَعَ الحق» يعنى با حق بودن و «مَعَ على عليه السلام» يعنى با على بودن را در دقيق ترين معنى در وجود خود پياده كنيم. اين آموزش اعتقادى در فرازهاى زير از زيارت غدير آمده است:
| |
|
| |
|
| |
| اللَّهُمَّ اِنّا نَعلَمُ اَنَّ هذا هُوَ الحَقُّ مِن عِندِكَ، فَالعَن مَن عارَضَهُ وَ استَكبَرَ وَ كَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ «وَ سَيَعلَمُ الَّذينَ ظَلَموا اَىَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبونَ».<ref>شعراء / ۲۲۷.</ref> لَعنَةُ اللَّهِ وَ لَعنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ اَجمَعينَ عَلى مَن سَلَّ سَيفَهُ عَلَيكَ وَ سَلَلتَ سَيفَكَ عَلَيهِ - يا اَميرَالمُؤمِنينَ - مِنَ المُشرِكينَ وَ المُنافِقينَ اِلى يَومِ الدّينِ، وَ عَلى مَن رَضِىَ بِما ساءَكَ وَ لَم يُكرِههُ وَ اَغمَضَ عَينَهُ وَ لَم يُنكِر اَو اَعانَ عَلَيكَ بِيَدٍ اَو لِسانٍ اَو قَعَدَ عَن نَصرِكَ اَو خَذَلَ عَنِ الجِهادِ مَعَكَ اَو غَمَطَ فَضلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ اَو عَدَلَ بِكَ مَن جَعَلَكَ اللَّهُ اَولى بِهِ مِن نَفسِهِ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۴.</ref>:خدايا، ما مىدانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. به زودى آنان كه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركين و منافقين تا روز قيامت. و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت مى كند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه در برابر آنچه تو را ناراحت مى كند چشم پوشى مى نمايد و نهى از منكر نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچک شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند.
| |
|
| |
| '''۶. فرهنگ سازى غدير در ميراث مكتوب'''
| |
|
| |
| در زمان هايى كه تدوين و كتابت حديث و معارف دين از طرف سقيفه رسماً ممنوع اعلام شده بود، و در زمان هايى كه هنوز نوشتن به رواج امروزى نبود، امامان غدير على رغم شرايط دشوار تقيه اَبعاد مختلف واقعه غدير را براى اصحابشان مى فرمودند و آنان در نوشته هاى خود به صورت حديث ثبت مى كردند.
| |
|
| |
| اين اقدام در واقع ريشه فرهنگ سازى غدير است كه شامل تعاليم و معارف و استدلال ها و تاريخچه آن بوده و به صورت ميراث غدير به نسل هاى فرهنگ ساز غدير منتقل شده، تا آموزه هاى اصيل خود را از دست ندهند. آنچه امروز از حديث و تاريخ غدير به دست ما رسيده ثمره همان نوشته ها و مجموعه هاى تدوين شده در خفا از چشم سقيفه است، كه ميراث مكتوب غدير را به دست ما رسانده است:
| |
|
| |
| در بين آثار نوشتارى بر جاى مانده از دوران معصومين عليهم السلام، اولين اثر «كتاب سليم بن قيس الهلالى» است كه در حضور چهار امام تأليف شده و به تأييد سه امام رسيده و اصحاب ائمه عليهم السلام آن را میشناخته اند و احاديث آن رانقل كرده اند. اين كتاب بيش از پنجاه موضوع از معارف غدير را در سيزده حديث ثبت كرده است.
| |
|
| |
| دومين اثر از دوران معصومين عليهم السلام درباره غدير متن كامل خطبه آن است، كه از يک سو امام باقر عليه السلام و از سوى ديگر حذيفة بن يمان و زيد بن ارقم دو صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله آن را نقل كرده اند؛ و از نقل آنان ثبت نوشتارى شده است.
| |
|
| |
| با توجه به عدم امكان چاپ و نشر در آن عصر، اين دو اقدام در حد خود بسيار مهم و فوق العاده بوده، و ثمره شيرين آن تا امروز سازنده فرهنگ پر محتواى غدير است.
| |
|
| |
| روند تأليفى غدير كه در عصر معصومين عليهم السلام فرهنگ سازى شده، در طول چهارده قرن تا امروز ادامه يافته؛ و نتيجه آن كتاب هاى مستقل تأليف شده درباره غدير است كه تعداد آن از هزار كتاب گذشته، در كنار صدها جزوه و بروشور و پوستر مربوط به غدير و دهها نرم افزار و برنامه صوتى و تصويرى، كه همه آنها انعكاس اين تأليفات غديرى است.
| |
|
| |
| == كيفيت برخورد معصومين عليهم السلام با دشمن غدير<ref>تبليغ غدير در سيره معصومين عليهم السلام: ص۲۱۵-۲۳۳. </ref> ==
| |
| در تبليغ غدير نبايد فقط به دوستان و يا بى اطلاعان از غدير اكتفا كرد، بلكه دشمنان غدير را نيز بايد زير نظر گرفت. براى جلوگيرى از انحرافات فكرى درباره غدير و ايجاد تشكيک در اذهان، كه دشمن به شدت بدان دست يازيده است، نكاتى مورد عنايت و تأكيد معصومين عليهم السلام بوده كه درباره ساير مسائل اعتقادى و عملى به چشم نمى خورد.
| |
|
| |
| اين نكات يك نوع برنامه ريزى براى خنثى كردن اقدامات دشمن است، كه از همان روزهاى سقيفه مطالبى از اين دست در برابر غدير مى گفتند: كاش قبل از بيعت سقيفه ما را متوجه غدير مى كرديد! غدير يادمان نبود! منظور از غدير چه بود!
| |
|
| |
| در پاسخ دندان شكن به اين بهانه هاى واهى درباره غدير، ائمه عليهم السلام از دو زاويه وارد عمل شده اند: از يك سو تأكيد داشتند كه وضوح معناى غدير را به همه بفهمانند و بهانه جويى هاى بى جا در برابر چنين حقيقت عظيمى را بشكنند. از سوى ديگر با ريشه يابى ضديت با غدير و اتمام حجت كامل بر دشمنانش استحكام و قوت غدير در را در ابعاد اعتقادى و فكرى ثابت كنند.
| |
|
| |
| بايد در نظر داشته باشيم كه مخالفان با اصل غدير يا جوانبى از آن يكى از سه گروه مى توانند باشند: يا دوستان كم اطلاعى هستند كه در اثر آگاهى اندك برخى مطالب مربوط به غدير را زير سؤال مى برند، و يا مخالفين غير مغرضى هستند كه در اثر ظلم سقيفه از حقايق غدير بىاطلاع مانده اند، و يا دشمنان سرسختى هستند كه آگاهانه به مقابله با غدير مى پردازند.
| |
|
| |
| برخوردهاى متفاوت معصومين عليهم السلام با معارضه كنندگانِ مختلف غدير، حجت را بر نا آگاهان تمام مى كند و عذرى براى روز قيامت باقى نمى گذارد، و دشمنان را در پيشگاه خدا و خلق محكوم مى نمايد.
| |
|
| |
| از سوى ديگر اين كيفيت برخورد، دوستداران غدير را به سوى پخته شدن در اين اعتقاد، و مخالفين غدير را به سوى بيدار شدن از غفلت و دست برداشتن از تعصبات بى جا سوق مى دهد. در شش قسمت اين بخش روش هاى برخورد معصومين عليهم السلام با مخالفان غدير را با مستندات آن ارائه مى كنيم:
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| ۱'''. مفهوم ولايت در غدير'''
| |
|
| |
| تعابير مختلف ادبى و اجتماعى و علمى در كلام چهارده معصوم عليهم السلام به چشم مى خورد كه براى اثبات روشن بودن چيزى است كه در غدير به عنوان ولايت مطرح شده است.
| |
|
| |
|
| |
| به پنج مورد از اين كلمات قصار غديرى اشاره مى كنيم:
| |
|
| |
| '''مورد اول:''' در اين باره گاهى مى فرمايند: »غدير يعنى على عليه السلام»<ref>روضه كافى: ص۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>؛ و اشاره به اين نكته است كه غدير براى اعلان هيچ موضوع ديگرى جز نشان دادن مقام خاص على بن ابى طالب عليه السلام در مسئله امامت نبود.
| |
|
| |
| '''مورد دوم:''' گاهى مى فرمايند: »غدير يعنى امامتِ على عليه السلام«<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۳۶۱.</ref>؛ و اشاره به اين نكته كه غدير براى اعلان هيچ موضوع ديگرى جز امامت نبود.
| |
|
| |
| '''مورد سوم:''' گاهى مى فرمايند: »غدير يعنى صاحب اختيارىِ مطلقِ امام«؛ <ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۸ - ۳ و ج ۴۱ ص ۲۲۸.</ref>و اشاره به اين نكته است كه اگر امام را خانه نشين كنند غدير را كنار گذاشته اند.
| |
|
| |
|
| |
| '''مورد چهارم:''' گاهى مى فرمايند: »به حكم غدير يارى على عليه السلام واجب است« <ref>كتاب سليم: حديث ۱۱. بحار الانوار: ج ۳۲ ص ۳۸۸.</ref>؛ و اشاره به اين نكته است كه خدا امام را براى مردم منصوب فرموده، و اگر مردم بى اعتنا باشند در واقع به وظيفه خود عمل نكرده اند.
| |
|
| |
| '''مورد پنجم:''' گاهى فرموده اند: »على عليه السلام مثل پيامبرصلى الله عليه وآله است«<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۲۶ ص ۵۳۵ .</ref>؛ و اشاره به اين است كه اگر كسى پيامبرصلى الله عليه وآله را قبول دارد نمى تواند بعد از او بدون امام بماند، و دقيقاً به همين دليل امام جايگزين تمام عيار پيامبرصلى الله عليه وآله است.
| |
|
| |
|
| |
| ۲- '''جايگاه ولايت در دين'''
| |
|
| |
| كلماتى از ائمه عليهم السلام اين نقطه را نشانه گرفته است كه به مردم بفهماند مسئله ولايت آن قدر عظيم است كه جا دارد مراسمى به بزرگى غدير براى آن برپا گردد. به چهار مورد از اين كلمات دُرَربار اشاره مى كنيم:
| |
|
| |
| '''مورد اول:''' گاهى فرموده اند: »امامت منزلتى بالاتر از آن دارد كه مردم با عقل هاى خود بدان برسند«؟!<ref>غيبت نعمانى: ص ۲۱۸ ح ۶ .</ref> يعنى تشكيك در معناى كلمه »مولى« در غدير به معناى بازى گرفتن بزرگترين واژه الهى است.
| |
|
| |
|
| |
| '''مورد دوم:''' گاهى فرموده اند: »ولايت همه خلايق با ماست«<ref>بحار الانوار: ج ۴۸ ص ۱۴۷.</ref>؛ يعنى ولايت انسان ها جزء كوچكى از ولايتى است كه در غدير اعلام شد، و مردم بايد بدانند كه ولايت همه موجودات با ماست.
| |
|
| |
|
| |
| '''مورد سوم:''' گاهى فرموده اند: »قرآن موافقِ غدير و غدير موافقِ قرآن است«<ref>بحار الانوار: ج ۲ ص ۲۲۶ ح ۳.</ref>؛ يعنى مسئله اى كه پشتوانه قرآنى دارد بزرگتر از آن است كه در آن تشكيك شود و يا كوچك شمرده شود و با مفهوم آن بازى شود.
| |
|
| |
| '''مورد چهارم:''' گاهى در يك زيارتنامه مفصل با عنوان غدير اسرارى از آن را روشن ساخته اند<ref>مصباح المتهجد: ص ۶۹۱ . بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۶۰.</ref>؛ تا همه بدانند غدير عميق تر از آن چيزى است كه مى پندارند همه آن را فهميده اند.
| |
|
| |
| '''۳- تفكر بايسته درباره غدير'''
| |
|
| |
| يكى از تأكيدات معصومين عليهم السلام درست فكر كردن درباره غدير و اجتناب از قالب ريزى هاى غلط يا اشتباه است. در اين باره شش عبارت از كلمات ايشان را مى آوريم:
| |
|
| |
| '''الف.''' گاهى در كلام ايشان آمده است:(غدير يعنى كمال دين با صاحب غدير)<ref>فضائل شاذان: ص ۸۴ .</ref>؛ و اين بدان معناست كه با اعتقاد به كمالِ دين با غدير نوبت به اين همه تشكيك نمى رسد.
| |
|
| |
|
| |
| '''ب.''' گاهى آمده است: »غدير راهنمايى و نشان دادنِ ولى است«<ref>روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref>؛ و اين بدان معناست كه ولايت امرى ثابت است و در غدير مورد آن نشان داده شده، نه اينكه پس از نشان دادن ولىّ تازه در مفهوم آن تشكيك كنيم.
| |
|
| |
| '''ج.''' گاهى آمده است: »غدير يعنى خليفه الهى صاحب اختيار است«<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۱۸ - ۳.</ref>؛ و اين بدان معناست كه در غدير صاحب اختيارى خليفه بيان شده و اگر آن را سلب كنيم چيزى از مفهوم خلافت و امامت نمى ماند.
| |
|
| |
| '''د.''' گاهى آمده است: »غدير تجديد پيمان است«<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۹۱.</ref>؛ و اين بدان معناست كه غدير عنوان تازه اى نيست بلكه همان مسير انبياست كه مردم هميشه بايد پيرو جهت خدا باشند، و در غدير يك بار ديگر اين پيمان را تجديد مى كنند.
| |
|
| |
| '''ه.''' گاهى آمده است: »غدير پايان رسالت و آغاز امامت است«<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۴ ح ۷.</ref>؛ و اين بدان معناست كه با ختم نبوت راه خدا پايان نيافته؛ بلكه ولايت بايد آغاز مى شود.
| |
|
| |
| '''و.''' گاهى آمده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: »من در روز غدير خم از مردم عهد و پيمان گرفته ام ... . مَثَل تو مثل بيت اللَّه الحرام است كه مردم بايد سراغ تو بيايند و تو نبايد سراغ مردم بروى« <ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵.</ref> ؛ و اين بدان معناست كه مردم موظف به پيروى از امامند و بر امام دعوت مردم لازم نيست.
| |
|
| |
|
| |
| '''۴- اتمام حجت كامل با غدير'''
| |
|
| |
| اولين برخورد امامان معصوم عليهم السلام با دشمنان غدير و منافقين در قالب اتمام حجت كامل است، بدين معنى كه كيفيت اجراى برنامه غدير و اعلان ولايت به گونه اى بوده كه هيچ راه فرارى براى كسى باقى نگذاشته است. در اين باره سيزده نمونه به چشم مى خورد:
| |
|
| |
| '''الف.''' گاهى مسئله عذرهاى بى جا را مطرح كرده فرموده اند: »بعد از غدير هيچ عذرى پذيرفته نيست«<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.</ref>، و يا فرموده اند: »غدير براى احدى عذرى باقى نگذاشته است« <ref>دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶ و ج ۴۳ ص ۱۶۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.</ref>.
| |
|
| |
| '''ب.''' گاهى از غدير به عنوان »آزمايش بزرگ«<ref>روضه كافى: ص ۲۷. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۸ ح ۷۲.</ref> ياد كرده اند كه همه بايد در آن شركت كنند.
| |
|
| |
| '''ج.''' گاهى خاطر نشان كرده اند كه مرد و زن، سفيد و سياه، عرب و عجم، درباره غدير فرقى ندارند.<ref>خطبه غدير: بخش سوم</ref>.
| |
|
| |
| '''د.''' گاهى آن را منت خدا بر مردم دانسته و آن را امر الهى و دستور مستقيم خداوند اعلام كرده اند.<ref>بحار الانوار: ج ۵۰ ص ۳۲۱</ref>.
| |
|
| |
| '''ه.''' گاهى پذيرش آن را علامت ايمان و گاهى پيام مستقيم قرآن<ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳.</ref> و گاهى مهمترين پيام پيامبرصلى الله عليه وآله معرفى كرده اند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۳۱۱.</ref>
| |
|
| |
| '''و'''. گاهى با يك نكته سنجى فرموده اند كه در غدير نه فقط ولايت على عليه السلام را اعلام كرد، بلكه خود على عليه السلام را بر فراز دستانش بلند كرد و به مردم نشان داد، و در واقع او را به همه امت در همه آينده ها نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۴۴ ص ۷۵.</ref>
| |
|
| |
| '''ز.''' گاهى هزاران شاهدِ غدير را به رخ كشيده اند<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.</ref> و گاهى همه مردم را شاهدِ آن دانسته اند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹.عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۹۰ ۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref>
| |
|
| |
| '''ح.''' گاهى غدير را حقيقت غير قابل انكار دانسته اند.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۴ ح ۵۸۴ .</ref>
| |
|
| |
| '''ط .''' گاهى خطابه كامل غدير را در اختيار مردم گذاشته اند تا با مطالعه سخنان كامل پيامبرصلى الله عليه وآله هدف آن حضرت واضح باشد.<ref>احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ ح ۸۶ .</ref>
| |
|
| |
| '''ى.''' گاهى با قَسَم دادن مخاطبين درباره غدير، وضوح و مسلم بودن غدير را به نسل هاى آينده فهمانده اند.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶ ۲۵. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳ و ج ۳۱ ص ۴۴۷ ۳۸۱ ۳۷۳ ۳۶۱ ۳۵۱ ۳۳۲ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۹۰ ۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸۶ ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref>
| |
|
| |
| '''ك.''' گاهى غدير را بزرگترين خبر براى قيامت دانسته اند كه همه بايد درباره آن پاسخگو باشند.<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ .</ref>
| |
|
| |
|
| |
|
| |
| '''ل.''' گاهى به مردم هشدار داده اند كه وظيفه آنان است كه سراغ غدير و صاحب آن بروند، نه آنكه صاحب ولايت به آنان التماس كند!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۱ ح ۴۶۵م. گاهى قرآن را به عنوان پشتوانه غدير - كه قاطع ترين دليل در اتمام حجت است به مردم نشان داده اند.بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۱۰۳</ref>.
| |
|
| |
| '''۵- تعجب از كوتاهى درباره غدير'''
| |
|
| |
| يكى از برخوردهاى معصومين عليهم السلام با دشمنان كوچك و بزرگ غدير، اظهار تعجب از كسانى است كه به بهانه هاى مختلف از پذيرش آن سر باز مى زنند. اين تعجب بسيارى از مخالفينِ بى غرض و غير عنود غدير را بيدار مى كند، به خصوص اگر تعجب از مقامى صادر شود كه خيلى كم تعجب مى كند و بجا تعجب مى كند!
| |
|
| |
| اين تعجب درباره غدير از حضرت زهراعليها السلام آغاز شده و از چند معصوم ديگر نيز ديده مى شود. جهات تعجب كه در مجموع اين موقعيت ها ديده مى شود، در دوازده مورد زير خلاصه مى گردد:
| |
|
| |
| '''الف.''' تعجب از اينكه در غدير هم حضور در مراسم و هم شنيدن كلام پيامبرصلى الله عليه وآله و هم ديدن پيامبر و على عليهما السلام تحقق يافت، كه درباره كمتر حكمى اين گونه محكم كارى مى شود؛ ولى با اين همه مورد انكار قرار گرفته است!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۸ ح ۳۶۰. بحار الانوار: ج ۱۰ ص ۱۳۹.</ref>
| |
|
| |
| '''ب.''' تعجب از به خاطر نياوردن آن مراسم عظيم و اظهار فراموشى نسبت به غدير، كه چگونه كسى به خود اجازه مى دهد و چگونه خجالت نمى كشد از اينكه با سينه سپر كرده فراموشى غدير را اظهار نمايد.<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶. اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵ و ج ۲ ص ۱۱۲ ح ۴۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۷۳ و ج ۳۶ ص ۳۵۲ ح ۲۲۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref>
| |
|
| |
| '''ج.''' تعجب از اظهار تغافل و خود را به فراموشى زدن درباره غدير از كسانى كه شخصاً در آنجا حاضر بودند؛ در حالى كه مراسم سه روزه و سخنرانى يك ساعته آن هم در جمع صد و بيست هزار نفرى، چگونه مى تواند مورد فراموشى قرار گيرد؟<ref>اثبات الهداة: ج ۱ ص ۵۲۶ ح ۲۸۵.</ref>
| |
|
| |
| '''د.''' تعجب از ناشنيده گرفتن غدير، يعنى برخى از حاضرين غدير با اقرار به حضور در آن مراسم ادعا مى كردند كه نشنيده اند يا نفهميده اند در غدير چه مطلبى بيان شده است، و يا اشاره مى كردند كه از ما نديده و نشنيده بگيريد و از ما اعتراف و اقرار درباره غدير نخواهيد!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶. بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹ ۱۴۰ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۴۹۰ ۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۹۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۴ . شرح نهج البلاغه: ج ۱ ص ۳۶۱ و ج ۴ ص ۴۸۸. تاريخ ابن عساكر: ج ۳ ص ۵۰ .</ref>
| |
|
| |
| '''ه.''' تعجب از انكار غدير از كسانى است كه به فراموشى و تغافل اكتفا نكردند، بلكه صريحاً انكار كردند كه چنين واقعه اى اتفاق افتاده باشد. جالب اين بود كه اين انكار در نسل هاى بَعدِ سقيفه بيش از نسل اول بود كه كاسه از آش داغتر شده بودند.البته عمليات شكننده سقيفه به حدى بود كه برخى مى گفتند: مگر مى شود با وجود چنان مراسم عظيمى در غدير، چنين برنامه ضد غديرى در سقيفه تدارك ديده شود؟!!<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۶۴ ح ۷۳۶.</ref>
| |
|
| |
| '''و.''' تعجب از مسخره كردن غدير، كه اين مسخره از سوى طرفداران انتخاب مردم در برابر انتخاب خدا مطرح مى شد. يعنى اهل غدير را مسخره مى كردند كه شما به چه فكر مى كنيد در حالى كه مردم براى خود تصميم گرفتند و راه ضد غدير را برگزيدند!! اظهار تعجب ائمه عليهم السلام هم از همين نقطه بود كه چگونه مردمى به انتخاب خود در برابر انتخاب پروردگارشان افتخار مى كنند و گروه خدا باور را مسخره مى كنند!!<ref>كتاب سليم: حديث ۱۴.</ref>
| |
|
| |
| '''ز.''' تعجب از سؤال درباره معناى غدير، كه در طول چهارده قرن وجود داشته و آخرين راهِ تشكيك درباره غدير را نفهميدن يا شك در معناى »مولى« قرار داده اند. اين تعجب از معصومين عليهم السلام بارها اظهار شده كه چگونه كسى غدير را مى پذيرد اما لُبّ و اصل و اساس آن را كه جمله »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ« است نمى فهمد و نمى داند منظور از آن چه بوده، در حالى كه همه آن خطبه بلند و آن مراسم سه روزه براى بيان همين ولايت و صاحب اختيارى بوده است.<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۳۴ ح ۱۴۰ ۱۳۹.</ref>
| |
|
| |
| '''ح.''' تعجب از عذرخواهى بى جا درباره غدير كه از سوى بيعت كنندگان با سقيفه اظهار مى شد. وقتى اميرالمؤمنين و حضرت زهراعليهما السلام از آنان كمك مى خواستند، با كمال بى حيايى مى گفتند: چرا غدير را بعد از بيعت با سقيفه به ما يادآور شديد، و اى كاش قبل از آن متذكر مى شديد!!
| |
|
| |
| حضرت زهراعليها السلام در مقابل آنان مى فرمود: »بعد از روز غدير )كه قبل از سقيفه بوده( از كسى عذرى پذيرفته نيست« ، و يا مى فرمود: »كسى كه كوتاهى مى كند و عمداً قصور مى نمايد جاى عذرى براى او نيست .<ref>دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۸۶ و ج ۴۳ ص ۱۶۱. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۱۵.</ref>
| |
|
| |
| '''ط.''' تعجب از ضديت با غدير به معناى ترجيح و تقدم ادعاى خلق خدا بر امر خداوند!! كه به معناى تعجب از ضديت با خدا به حساب مى آيد. جهت تعجب در اين است كه عده اى به جاى اينكه از گناه خود شرمسار باشند كه غدير را زير پا گذاشته اند، با سينه سپر كرده به ضديت با آن پرداخته و بدان افتخار مى كردند!!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.</ref>
| |
|
| |
| '''ى.''' تعجب از اجبار صاحب غدير به بيعت؛ يعنى نه تنها غدير را نپذيرفتند و نه تنها حق صاحب غدير را هم براى خود برداشتند، بلكه به طمع افتادند كه حتى از خود صاحب غدير براى حكومت ضد غدير بيعت بگيرند. اين كمال بى حيايى و بى انصافى در حق غدير و صاحب آن بود.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸.</ref>
| |
|
| |
| '''ك.''' تعجب از بى انصافى درباره غدير كه به معناى برخورد ناجوانمردانه و فوق جنايت كارانه با مسئله غدير است. به عنوان نمونه:
| |
|
| |
| با وجود ۱۲۰۰۰۰ شاهد چگونه نبايد اميرالمؤمنين عليه السلام بتواند حق خود را بگيرد؟
| |
|
| |
| چرا بايد سقيفه به نام حق قريش كه حق اهلبيت عليهم السلام است خلافت را به نام خود نمايد؟
| |
|
| |
| چرا بايد براى بيعت گرفتن اجبارى از صاحب غدير درِ خانه او آتش زده شود؟
| |
|
| |
| چرا بايد در راه بيعت اجبارى از صاحب غدير حضرت زهراعليها السلام كه سيدة النساء و همسر صاحب غدير است به شهادت برسد؟
| |
|
| |
| چرا بايد صاحب غدير را با آن وضع فجيع در حالى كه طناب بر گردن او انداخته اند براى بيعت اجبارى ببرند و شمشيرها بر سر او بگيرند كه اگر با ضد غدير بيعت نكند او را بكشند؟
| |
|
| |
|
| |
| آيا همه اينها گذشته از اينكه جناياتى عظيم است، يك بى انصافى و بى مروتى و ناجوانمردى محسوب نمى شود؟<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۲۳۹ و ج ۳۷ ص ۱۴۰ ح ۳۳.</ref>
| |
|
| |
| '''ل.''' تعجب از اينكه اگر غدير قانع كننده نيست، پس چه حجت و دليلى قانع كننده است؟! يعنى اگر مراسمى به عظمت غدير و خطابه اى به بلنداى خطبه غدير، آن هم از لسان مستقيم ختم نبوت صادر شده باشد و صد و بيست هزار نفر شنيده باشند و او گفته باشد كه آنچه مى گويم از طرف خداست و از همه مردم حتى اهل سقيفه بيعت گرفته باشد، اگر چنين اتمام حجتى در عالم قانع كننده نيست، پس كدام دليل در جهان مى تواند قانع كننده باشد؟!<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۶۲ - ۴۶ .</ref>
| |
|
| |
| '''۶.ريشه يابى ضديت با غدير'''
| |
|
| |
| در مقابله ائمه عليهم السلام با معاندان و مخالفان غدير، حقايق ريشه اى اين مسئله تبيين شده، تا همه بدانند دشمنى با غدير مشابه دشمنى هاى ديگر نيست و مسئله عميق تر از آن چيزى است كه فكر مى كنند. در اين باره پنج مسئله زير مطرح شده است:
| |
|
| |
| '''الف.''' گاهى از دشمنى با غدير به عنوان قطع ارتباط با خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله تعبير شده<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۵.</ref>، به اين معنى كه جدايى از غدير قهر با خدا و رسول است، چرا كه مهمترين فرمان ايشان عمداً زير پا گذاشته مى شود.
| |
|
| |
| '''ب.''' گاهى مخالفت با غدير از بالاترين مصاديق ظلم شمرده شده<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۳.</ref>، به اين معنى كه هم ظلم به خود و هم به ديگران است، و هم در ميان ظلم هايى كه تصور مى شود هيچ ظلمى به اين وسعت نيست.
| |
|
| |
| '''ج.''' گاهى از انكار غدير به »كفرى بر كفر ديگر« تعبير شده<ref>اثبات الهداة: ج ۲ ص ۷ ح ۱۸.</ref>، حاكى از آنكه اهل سقيفه فقط غدير را منكر نشده اند، بلكه در توحيد و نبوت كافر بوده اند، تا روزى كه به فرامين خدا و رسول درباره غدير كافر شده اند.
| |
|
| |
| '''د.''' گاهى اين تعبير به ميان آمده كه آيا دشمنان غدير به اين هم فكر كرده اند كه روزى بايد پاسخگوى اين جنايت خود در روز قيامت باشند؟ و آيا فكر كرده اند كه آنچه در دنيا انجام مى دهند جز مهلت الهى نمى تواند باشد؟<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۸۰ . بحار الانوار: ج ۶ ص ۵۳ .</ref>
| |
|
| |
| '''ه.''' گاهى شدت اين دشمنى ترسيم شده كه حتى صاحب غدير را با طناب سياهى بر گردن براى بيعت با دشمن غدير بردند! و نهايتاً تعابيرى داريم كه به همه غاصبين غدير و مخالفان آن اعلام مى دارد: ((غدير خط بطلان بر هر غاصبى است)) .<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۱۷ ۴۱۶.</ref>
| |
|
| |
| اين بدان معناست كه اگر واقعه غدير فقط همين يك خاصيت را داشت كه غاصبين را به همه نشان داد كافى بود، چنانكه نسل هاى بعد به خوبى اين حقيقت را دريافتند، و لااقل در فكر و اعتقاد گول سقيفه را نخوردند، اگر چه ظاهر حكومت در دست آنان بود.
| |
|
| |
| '''۲۳.كيفيت و راهكارهاى تبليغى غدير'''<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۲۸ - ۱۰۵. فراموشى غدير مقدمه حادثه: ص ۱۶ - ۸. فرهنگ غدير )محدّثى( : ص ۱۶۱ - ۱۵۹. روى دست آسمان: ص ۲۷۷ - ۲۵۹. </ref>
| |
|
| |
| كدام سخنرانى را در سراسر تاريخ سراغ داريد كه اين همه پيش بينى و برنامه ريزى و تداركات براى آن در نظر گرفته شده باشد؟
| |
|
| |
| آيا در بين همه ملت ها - حتى با امكانات پيشرفته امروز - خطابه اى با اين همه پيش برنامه و ميان برنامه و پس برنامه پيدا مى كنيد؟
| |
|
| |
| چه كسى مى تواند آن برنامه ريزى توانمند و با عظمت را از پشتيبانى خداوند نداند؟
| |
|
| |
| اكنون نوبت ما و نسل هاى بعد از ماست كه براى قدردانى از آن همه لطف الهى و به عنوان سپاسگزارى از آن تلاش بى وقفه پيامبرصلى الله عليه وآله بپاخيزيم. آن برنامه پيچيده و حساب شده در غدير درسى بزرگ و راهنمايى جاويد براى همه ماست، كه در عصر ارتباطات و با اين امكانات متفاوت و گسترده كه در اختيار داريم، همطراز آن روز غدير برنامه ريزى كنيم و براى انتشار خبر غدير به صورت همه جانبه و با استفاده از همه امكانات و با تدارك همه جهات تبليغى، حركتى جهانى را براى تبليغ غدير آغاز نماييم.
| |
|
| |
|
| |
| اين بدان معنى است كه عظمت غدير اقتضا مى كند به بلنداى آن برنامه ريزى داشته باشيم، و گمان نكنيم پيامى با آن عظمت را در گونه هاى كم ابهت تبليغ مى توان جلوه گر ساخت. احترام به مقام با عظمت غدير به ما فرمان مى دهد كه آن را در جذابترين و ارزشمندترين گونه هاى رسانه اى جلوه گر سازيم، و هر گونه تبليغى در رابطه با غدير را لايق شأن آن و به عظمت ساحت مقدس اولين مبلِّغ آن يعنى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به انجام رسانيم.
| |
|
| |
| اكنون جا دارد كيفيت تبليغ غدير را از مبلغ اعظم آن بياموزيم، و گام به گام مسيرى را كه پيامبر معظم صلى الله عليه وآله به ما آموخته از فراسوى چهارده قرن در امروز زمان به اجرا در آوريم. اين بدان معنى است كه اگر مى خواهيم مبلِّغ غدير باشيم بايد براى اين تبليغ پيش برنامه و ميان برنامه و پس برنامه تدارك ببينيم، كه در اين بخش به تبيين آن مى پردازيم:
| |
|
| |
| '''۱.ما هم پيش برنامه داشته باشيم'''
| |
|
| |
| اگر پيامبرصلى الله عليه وآله قبل از ابلاغ پيام غدير تداركات وسيع و پيش برنامه هاى مفصلى را تدارك ديده بود، اين به ما مى گويد كه با در نظر گرفتن كيفيت رسانه اى عصر حاضر و با تهاجمى كه مسلمانان و همه مردم دنيا در معرض آن هستند، بايد چه پيش بينى هايى را قبل از تبليغ غدير تدارك ببينيم؟
| |
|
| |
| '''الف. براى غدير آمادگى فكرى ايجاد كنيم'''
| |
|
| |
| از غدير بياموزيم كه براى تبليغ آن بايد ذهن مخاطبين را براى پذيرش آن آماده نماييم. عوامل خاص آن زمان براى استقبال افكار مردم از غدير در زمان ما نيز موارد مشابهى دارد كه با به كار گرفتن آنها مى توانيم در مخاطبين براى فرا گرفتن غدير ايجاد اشتياق نماييم. در اينجا نمونه هايى برگرفته از روش پيامبرصلى الله عليه وآله را كه راهگشاى تبليغ غدير در جهان امروز است يادآور مى شويم:
| |
|
| |
| '''اول: ظهور امام زمان عليه السلام مشوِّق غدير'''
| |
|
| |
| اگر در غدير اعلان نزديكى رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله عاملى قوى براى اشتياق مردم شد تا غدير و مسئله جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را پيگير باشند، امروز نيز نزديكى ظهور حضرت بقيه اللَّه الاعظم عليه السلام مى تواند عاملى مؤثر براى احساس نياز مردم نسبت به ولايت دوازده امام معصوم عليهم السلام باشد كه ركن آن غدير است، و مدار غدير بر محور آن بوده است.
| |
|
| |
| '''دوم: ولايت مطلقه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله مقدمه غدير'''
| |
|
| |
| اگر در غدير يادآورى صاحب اختيارى خدا و رسول مقدمه مناسبى براى ولايت صاحب غدير بود، امروز نيز اقرار همه موحدين به ولايت مطلقه الهى و اقرار مسلمانان به ولايت مطلقه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله، مى تواند بهترين مقدمه براى درك صحيح صاحب اختيارى دوازده امام معصوم عليهم السلام باشد، كه ولايتشان در غدير به صراحت و براى هميشه دنيا تا روز قيامت اعلام شد.
| |
|
| |
| '''سوم: فضائل اهلبيت عليهم السلام براى باور غدير'''
| |
|
| |
| اگر در غدير يادآورى فرموده هاى گذشته خدا و رسول - مانند حديث ثقلين خاطر نشان خوبى براى »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« بود، امروز نيز يادآورى صدها فراز از آيات و فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله درباره ولايت اهلبيت عليهم السلام مى تواند باور غدير را در ذهن مسلمانان آسان نمايد، و به راحتى آن را هضم كنند و بپذيرند، و بدانند كه غدير تثبيت حقيقت ولايت است و مسئله تازه اى در دين ما نيست.
| |
|
| |
| '''چهارم: استقلال تبليغى براى تثبيت غدير'''
| |
|
| |
| اگر در غدير جداسازى مراسم حج از مراسم سه روزه اعلان ولايت صورت گرفت تا مستقل ديده شود و ارزش آن جداگانه محاسبه شود، امروز نيز بايد غدير پرونده خاص خود را داشته باشد و به طور مستقل درباره اش تبليغ شود و شعارهايش مشخص باشد.
| |
|
| |
| اين مى تواند بدان معنى باشد كه در درياى فضايل على عليه السلام، غدير پررنگ تر از همه بايد نشان داده شود. در فضاى اعتقادى ما نيز بايد غدير به عنوان نقطه حساسى معرفى شود كه بدون آن هيچ عملى پذيرفته نيست. غدير در فرازهاى تاريخ اسلام بايستى مقطعى شناخته شود كه هرگز تكرار نشده است. در دنياى ادبيات دينى ما غدير بايد جايگاهى داشته باشد كه يازده جلد »الغدير« به خاطر آن تأليف شود.
| |
|
| |
| متقابلاً مخاطبين نيز بايد بدانجا برسند كه پرونده اى جداگانه براى غدير در زندگى خود باز كنند و ابعاد مختلف آن را بياموزند و در مسير زندگى خود وارد نمايند. نتيجه اين استقلال غدير آن است كه هر فرد معتقد به پيامبرصلى الله عليه وآله با صداى بلند اعلام كند: »غديريَم، سقيفه اى نيستَم« ! يعنى آن كسى كه براى غدير صفحه خاصى در زندگى خود دارد، »صِراطَ الْمُسْتَقيمَ« را از »مَغْضُوبٌ عَلَيْهِمْ« و »ضالّينَ« جدا كرده است. يعنى اگر با غدير آشنا شده و آشتى كرده، از سقيفه فاصله گرفته و با آن قهر كرده است. يعنى در يك دل فقط يك پرونده باز خواهد بود كه اگر آن پرونده مفتوح غدير باشد، دفتر سقيفه بسته است و راهى در قلب ندارد.
| |
|
| |
|
| |
| '''پنجم: با عجله و بى درنگ براى تبليغ غدير'''
| |
|
| |
| اگر بلافاصله بعد از حج و با سرعت تمام مراسم غدير آماده شد، و پيامبرصلى الله عليه وآله منتظر بازديدها و سؤالات مردم نماند؛ اين به ما مى آموزد كه درباره غدير تعجيلى بايد، و امروز دير شده است و تا فرداها منتظر ماندن جفاست. بى درنگ بايد آغاز كرد و بى صبرانه بايد نتايج را دنبال كرد و از ثانيه ها بايد حداكثر استفاده را برد.
| |
|
| |
| '''ششم: فصلِ خاصى براى غدير'''
| |
|
| |
| اگر بلال از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله هم زمان و هم مكانِ تبليغ غدير را مشخص كرد و اعلام نمود كه همه بايد فردا حركت كنند و بايد در سرزمين غدير خم حاضر باشند، اين درسى براى ماست كه براى غدير كلاس هاى مخصوص داير كنيم، و آن را وارد متون درسى مراكز آموزشى نماييم، و در زمان و مكان معين پيگير آن باشيم، و به تبليغات كلى اكتفا نكنيم.
| |
|
| |
| '''ب. تركيب جامعى از مخاطبين داشته باشيم'''
| |
|
| |
| در غدير با يك پيش بينى دقيق مخاطبين متفاوت در منسجم ترين شكل كنار يكديگر قرار گرفتند، و به گونه اى ناگزير هر يك به رسانه اى براى ابلاغ خبر غدير تبديل شدند، تا آنجا كه كفار و مشركين هم در برابر منبر غدير حضور يافتند.
| |
|
| |
| امروز نوبت ماست كه با درس گرفتن از آن شيوه بديع مخاطبين غدير را فقط قشرهاى آشنا به غدير ندانيم، و مخاطبين متفاوت از گروه هاى مختلف اجتماع - حتى غيرمسلمانان - را به اين سفره بزرگ دعوت نماييم. در اين باره با پيروى از سياست پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير مىتوانيم شيوه هاى زير را به كار گيريم.
| |
|
| |
| '''اول: پيام غدير در رسانه هاى مخالفين'''
| |
|
| |
| با توجه به حضور بسيارى از منافقين و دشمنان داخلىِ پيامبرصلى الله عليه وآله در مراسم بى نظير غدير و وجود بسيارى از فرازهاى غدير در منابع آنان، ما هم نه تنها از مخالفين غدير نهراسيم، بلكه به گونه اى برنامه ريزى كنيم كه پيام بلند غدير را وارد رسانه هاى آنان نماييم و مخاطبان بسيارى از آنان را در شنيدن و انتقال پيام غدير تغذيه كنيم. اين دقيقاً بدان هدف است كه اگرچه مخاطب مستقيماً هدايت نيابد ولى انتقال سخن توسط آنان يقيناً در مقاطعى تأثير گذار خواهد بود.
| |
|
| |
| '''دوم: تبليغ غدير در اجتماعات مؤثر'''
| |
|
| |
| اگر در غدير مراسم حج باعث اجتماع آن جمع عظيم بود، ما نيز بايد موقعيت هايى را كه مردم با پاى خود و به طور منسجم در آنها جمع مى شوند شناسايى كنيم و از آن فرصت ها براى تبليغ غدير حداكثر استفاده را بنماييم.
| |
|
| |
|
| |
| در همين روزگار نيز ايام حج بهترين موقعيت زمانى و مكانى براى تبليغ غدير است. از كنار كعبه تا حرم پيامبرصلى الله عليه وآله با حضور ميليونى حجاج، فرصتهاى طلايى براى ابلاغ پيام غدير وجود دارد كه با در نظر گرفتن عرفات و مشعر و مِنا و جمرات سه گانه و صفا و مروه و زيارتگاه هاى مختلف مكه و مدينه ضريب تبليغى غدير چند برابر مى شود، و ما نبايد هيچ يك از آنها را از دست بدهيم.
| |
|
| |
|
| |
| حرم اميرالمؤمنين عليه السلام در نجف، و حرم سيدالشهداءعليه السلام در كربلا نيز جايگاه خاصى است كه از جمع عظيم مردم در ارتباط با صاحبان ولايت كه در همان ضريح مقدس زيارت مى شوند بايد استفاده برد، و چه جايى بهتر از آنجا براى تبليغ غدير! حرمهاى ساير امامان عليهم السلام در كاظمين و خراسان و سامرا و اماكن مقدس هاى كه در اطراف آنها قرار دارند، و همه امامزادگان و زيارتگاه ها از موقعيت هاى مناسب براى تبليغ غدير به حساب مى آيند، چرا كه در آنجا آمادگى مخاطبين در حد كمال است.
| |
|
| |
|
| |
| اگر اجتماعات مردم در مجالس جشن و سوگوارى اهلبيت عليهم السلام را به اين مجموعه اضافه كنيم و مساجد و حسينيه هايى را كه در اكثر كشورهاى جهان وجود دارند به آن بيفزاييم، اذعان خواهيم داشت كه امروزه براى تبليغ آن پيام جهانى موقعيت هاى بى شمارى در اختيار ماست كه هنوز به شناسايى آنها نپرداخته ايم.
| |
|
| |
| '''سوم: دنياى رسانه هاى عمومى'''
| |
|
| |
| اگر بدين مجموعه، دنياى رسانه ها را كه با مخاطبين ناپيدا در ارتباط هستند اضافه كنيم درمى يابيم آنچه در غدير با صد و بيست هزار مخاطب ابلاغ شد، امروزه با عدد ميلياردى مخاطبين امكان پذير است.
| |
|
| |
| راديو، تلويزيون، شبكه هاى ماهواره اى، سايت هاى اينترنتى، شبكه هاى ويدئويى ابزارهايى هستند كه از طريق آنها به راحتى مى توان پيام آن روز بزرگ را تبليغ كرد. اگر تعدد زبان ها را در اين رسانه ها و سهولت كار ترجمه را در نظر بگيريم - كه در دنياى امروز به آسانى انجام مى پذيرد - متوجه هزاران بلندگو مى شويم كه غدير مى تواند از طريق آنها منتشر گردد، و حقاً آن پيام بزرگ لايق تبليغى بدين وسعت است.
| |
|
| |
| '''چهارم: تأثيرگذارى در استقبال مردم'''
| |
|
| |
| اگر در غدير، جذبه سخن آن گونه بود كه عده اى از اهل يمن و طائف و مكه، على رغم مسير خود به سمت جنوب، زحمت سفر تا غدير را كه به سمت شمال مكه بود بر خود هموار كردند، تبليغ امروز ما براى غدير نيز بايد به گونه اى جذاب باشد كه مخاطبين حاضر شوند سخن ديگران را رها كنند و به استقبال غدير بيايند، اگر چه براى آنان زحمتى داشته باشد و يا لازم باشد در راه آن هزينه كنند.
| |
|
| |
| '''پنجم: غدير در خانواده ها و نژادها'''
| |
|
| |
| اگر در غدير، در مواردى خانواده ها حضور داشتند و در مواردى مردان يا زنانى به تنهايى آمده بودند، ما نيز خانواده ها را با غدير آشنا كنيم، و مردان و زنان را در هر شرايطى هستند از خطاب غدير مستثنى ندانيم.
| |
|
| |
| اگر در غدير مردم با درجات متفاوت ايمان حضور داشتند ما نيز همه مردم را در همه درجاتشان از نظر ايمان در غدير سهيم بدانيم.
| |
|
| |
| اگر تركيب قبايلى و نژادى در غدير لغو شد و پيام غدير براى عرب و عجم و سياه و سفيد و سرخ و زرد به طور يكسان تبليغ شد، امروز نيز غدير را بدون در نظر گرفتن تفاوت هاى نژادى يا امثال آن تبليغ كنيم و از اروپاى سفيد تا آفريقاى سياه تا شرق زردپوست پيام رسان غدير باشيم.
| |
|
| |
| '''ج. شرايط زمانى و مكانى را در نظر بگيريم'''
| |
|
| |
| اگر در غدير موقعيت هاى عام و خاص زمانى با دقت در نظر گرفته شد و زمانى مفصل بدان اختصاص داده شد، امروز نيز بايد موقعيت هاى عام از نظر حضور فكرى و قلبى مردم سنجيده شود و موقعيت هاى خاص مانند ايام جشن و عزاى اهلبيت عليهم السلام و ساير موقعيت هايى كه اجتماعى در آن تشكيل مى شود و حتى مهمانى ها و اجتماعات خصوصى مردم در حد امكان براى ابلاغ پيام غدير به كار گرفته شود.
| |
|
| |
|
| |
|
| |
|
| == پانویس == | | == پانویس == |