آيه ۶۷ مائده و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۴: خط ۷۴:
در آن لحظات حساس كه پيامبرصلى الله عليه وآله به شدت در انتظار وحى بود، جبرئيل نازل شد و آيه ۶۷ سوره مائده را نازل كرد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه، خداوند به تو سلام مى ‏رساند و مى فرمايد:
در آن لحظات حساس كه پيامبرصلى الله عليه وآله به شدت در انتظار وحى بود، جبرئيل نازل شد و آيه ۶۷ سوره مائده را نازل كرد و عرضه داشت: يا رسول اللَّه، خداوند به تو سلام مى ‏رساند و مى فرمايد:


«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ« :
«يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ» :


«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند» .<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷ ۱۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸.</ref>


»اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏كند« .××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷ ۱۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸. ×××
نزول اين آيه همه آن چيزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله انتظارش را مى‏ كشيد و انعكاس آن مى ‏توانست اين گونه باشد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» : اى صاحب رسالت، آنچه از پروردگارت درباره امامت و خلافت و ولايت نازل شده ابلاغ كن و به مردم برسان.


«وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : اين مسئله آن قدر قطعى و مهم و مورد تأكيد است كه اگر نشود گويا در رسالت و نبوت خويش هيچ گامى برنداشته ‏اى و رسالتى كه بر دوشت نهاده شده به انجام نرسانده بر زمين نهاده‏اى. «وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» : از جهت توطئه ‏هايى كه از آن هراس دارى مطمئن باش كه خداوند حفظ تو را از شر مردمان توطئه ‏گر ضمانت نموده است.


نزول اين آيه همه آن چيزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله انتظارش را مى‏كشيد و انعكاس آن مى‏توانست اين گونه باشد: »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« : اى صاحب رسالت، آنچه از پروردگارت درباره امامت و خلافت و ولايت نازل شده ابلاغ كن و به مردم برسان.
«اِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ» : هدف اصلى، ابلاغ اين پيام و اتمام حجت است و شكى نيست كه گروهى از مردم ولايت را نمى ‏پذيرند و بدان ايمان نمى ‏آورند و كفر مى‏ ورزند. با نزول اين آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله همه آنچه درباره توطئه‏ ها از مردم مخفى مى‏ كرد بى‏ واهمه با آنان در ميان گذاشت و فرمود:


اين آيه تهديد بعد از وعيد است. حتماً امر خداوند را به انجام خواهم رساند چرا كه اگر مردم هم مرا متهم كنند و تكذيب نمايند براى من آسان تر از عقوبت الهى در دنيا و آخرت است، و خدا بدون انجام اين وظيفه از من راضى نمى‏ شود. اكنون كه خدا ضامن حفظ من است از هيچ كس نمى‏ هراسم.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹.</ref>


»وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« : اين مسئله آن قدر قطعى و مهم و مورد تأكيد است كه اگر نشود گويا در رسالت و نبوت خويش هيچ گامى برنداشته‏اى و رسالتى كه بر دوشت نهاده شده به انجام نرسانده بر زمين نهاده‏اى. »وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ« : از جهت توطئه‏هايى كه از آن هراس دارى مطمئن باش كه خداوند حفظ تو را از شر مردمان توطئه‏گر ضمانت نموده است.
يكى از مواردى كه در آن به آيه «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك ...» اشاره شده غديريه حسّان بن ثابت است:
 
 
»اِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ« : هدف اصلى، ابلاغ اين پيام و اتمام حجت است و شكى نيست كه گروهى از مردم ولايت را نمى‏پذيرند و بدان ايمان نمى‏آورند و كفر مى‏ورزند. با نزول اين آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله همه آنچه درباره توطئه‏ها از مردم مخفى مى‏كرد بى‏واهمه با آنان در ميان گذاشت و فرمود:
 
اين آيه تهديد بعد از وعيد است. حتماً امر خداوند را به انجام خواهم رساند چرا كه اگر مردم هم مرا متهم كنند و تكذيب نمايند براى من آسانتر از عقوبت الهى در دنيا و آخرت است، و خدا بدون انجام اين وظيفه از من راضى نمى‏شود. اكنون كه خدا ضامن حفظ من است از هيچكس نمى‏هراسم.××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۹. ×××
 
 
   يكى از مواردى كه در آن به آيه »يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك ...« اشاره شده غديريه حسّان بن ثابت است:
 


اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّ النَبِيَّ مُحَمَّداً
اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّ النَبِيَّ مُحَمَّداً
خط ۱۱۲: خط ۱۰۶:
تا آخر قصيده.
تا آخر قصيده.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[شعر]].


   براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: شعر.
پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله در خطبه غدير هيجده اقدام فوق ‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند سخنرانى ‏هاى حضرت بى‏سابقه بود، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏ هاى مردم دنيا از اول خلقت تا امروز بى‏ سابقه بود! يكى از آن اقدامات اين بود:
 
 
   پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در خطبه غدير هيجده اقدام فوق‏العاده انجام دادند، كه بعضى از آنها در روند سخنرانى‏هاى حضرت بى‏سابقه بود، و چند اقدام هم در تمامى سخنرانى‏هاى مردم دنيا از اول خلقت تا امروز بى‏سابقه بود! يكى از آن اقدامات اين بود:
 
 
همه سخنرانى‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل مى‏شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.
 
اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« : »اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏كند« .
 
 
پيامبرصلى الله عليه وآله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: »اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ« : »من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است« .
 


آنگاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: »فَاَوْحى اِلَىَّ : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...« : »خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...« ، و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على‏عليه السلام است.
همه سخنرانى‏ هاى پيامبرصلى الله عليه وآله براى ابلاغ دستورات پروردگار بود، اما در هيچ كدام خداوند دستور خاصى براى ابلاغ نداده بود. وقتى حكمى مانند نماز و امثال آن بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل مى‏ شد به معناى آن بود كه آن را به مردم برساند، و نياز نبود كه امر خاصى هم بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شود كه امر نماز را به مردم ابلاغ كن.


اما در مسئله ولايت، گذشته از اصل مسئله كه بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده بود، براى ابلاغ آن امر خاص ديگرى نازل شد و آن آيه ۶۷ سوره مائده بود: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ واِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : «اى پيامبر، برسان آنچه در حق على از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده ‏اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى‏ كند» .


   ابان از سليم نقل مى‏كند: در حالى كه ما همراه اميرالمؤمنين‏عليه السلام در صفين بوديم، معاويه ابودرداء و ابوهريره را فراخواند و به ايشان گفت: نزد على برويد و از قول من به او سلام برسانيد و به او بگوييد:
پيامبرصلى الله عليه وآله با توجه به همين امر خاص، مراسم غدير را ترتيب داد تا ابلاغ اين حكم به شكل خاصى انجام پذيرد. اقدام بديعى كه در سخنرانى غدير انجام گرفت آن بود كه در همان آغاز سخن -  پس از حمد و ثنا -  پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت اعلام كرد كه اين سخنرانى به خاطر نزول آن دستور است، آنجا كه فرمود: «اُؤَدّى ما اَوْحى بِهِ اِلَىَّ» : «من اكنون در حال اداى وظيفه نسبت به مطلبى هستم كه خدا بر من وحى فرموده است» .


آن گاه به توضيح آن تبليغ پرداخت و در پايان فرمود: «فَاَوْحى اِلَىَّ : بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ...» : «خدا بر من وحى كرده كه اى رسول ابلاغ كن آنچه از پروردگار بر تو نازل شده ...» ، و تصريح كرد كه موضوع اين ابلاغ ولايت على‏ عليه السلام است.


به خدا قسم من مى‏دانم كه تو سزاوارترين مردم به خلافت هستى و از من به آن سزاوارترى، زيرا تو از مهاجرينى هستى كه پيش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان××× ۱ اشاره به فتح مكه است كه در آن روز همه مشركين از جمله معاويه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پيامبرصلى الله عليه وآله شدند. ××× هستم. و من مثل سوابق تو در اسلام و خويشاوندى پيامبر و علم تو به كتاب خدا و سنت پيامبرش را ندارم.
ابان از سليم نقل مى‏ كند: در حالى كه ما همراه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در صفين بوديم، معاويه ابودرداء و ابوهريره را فراخواند و به ايشان گفت: نزد على برويد و از قول من به او سلام برسانيد و به او بگوييد:


ادعا كرده‏اى كه تو خليفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتابش و سنت پيامبرش به ولايت تو امر كرده است، و به محمد دستور داده كه اين مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آيه نازل كرده است كه: »يا اَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ« .××× ۱ مائده /  ۶۷ . ×××
به خدا قسم من مى‏ دانم كه تو سزاوارترين مردم به خلافت هستى و از من به آن سزاوارترى، زيرا تو از مهاجرينى هستى كه پيش از همه مسلمان شدند و من از آزادشدگان <ref>اشاره به فتح مكه است كه در آن روز همه مشركين از جمله معاويه و پدر و پسرش از آزاد شدگان پيامبرصلى الله عليه وآله شدند.</ref>هستم. و من مثل سوابق تو در اسلام و خويشاوندى پيامبر و علم تو به كتاب خدا و سنت پيامبرش را ندارم.


ادعا كرده ‏اى كه تو خليفه پيامبر در امتش و وصى او در ميان ايشان هستى و خداوند اطاعت تو را بر مؤمنين واجب كرده و در كتابش و سنت پيامبرش به ولايت تو امر كرده است، و به محمد دستور داده كه اين مطلب را در امتش بپا دارد و بر او آيه نازل كرده است كه: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ، بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَل فَما بَلَّغْتَ رسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ» . <ref>مائده /  ۶۷ .</ref>


او هم امتش را در غدير خم جمع كرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى، و تو نسبت به پيامبر همچون هارون نسبت به موسى هستى.
او هم امتش را در غدير خم جمع كرد و آنچه درباره تو از جانب خداوند مأمور شده بود ابلاغ نمود و دستور داد حاضر به غايب برساند، و به مردم خبر داد كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از خودشان هستى، و تو نسبت به پيامبر همچون هارون نسبت به موسى هستى.


درباره تو به من خبر رسيده است كه براى مردم خطبه‏ اى نمى‏ خوانى مگر آنكه قبل از پايين آمدن از منبر مى ‏گويى: «به خداقسم من سزاوارترين مردم براى آنان هستم، و از روزى كه پيامبر از دنيا رفته همچنان مظلوم بوده‏ ام» . اگر اين خبرى كه درباره تو به من رسيده درست باشد ظلم ابوبكر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم عثمان است.


درباره تو به من خبر رسيده است كه براى مردم خطبه‏اى نمى‏خوانى مگر آنكه قبل از پايين آمدن از منبر مى‏گويى: »به خداقسم من سزاوارترين مردم براى آنان هستم، و از روزى كه پيامبر از دنيا رفته همچنان مظلوم بوده‏ام« . اگر اين خبرى كه درباره تو به من رسيده درست باشد ظلم ابوبكر و عمر نسبت به تو بالاتر از ظلم عثمان است.
وقتى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام نامه معاويه را خواند، و ابودرداء و ابوهريره پيام و سخن او را به حضرت ابلاغ كردند، به ابودرداء فرمود: آنچه معاويه شما را براى آن فرستاده بود به من رسانديد. اكنون از من بشنويد و از قول من به او برسانيد همانطور كه از قول او به من رسانديد.
 
 
وقتى اميرالمؤمنين‏عليه السلام نامه معاويه را خواند، و ابودرداء و ابوهريره پيام و سخن او را به حضرت ابلاغ كردند، به ابودرداء فرمود: آنچه معاويه شما را براى آن فرستاده بود به من رسانديد. اكنون از من بشنويد و از قول من به او برسانيد همانطور كه از قول او به من رسانديد.


آنگاه در پيام به معاويه فرمود: اگر خداوند عزوجل است كه بايد اختيار كند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا براى امت انتخاب كرده است و به عنوان خليفه براى آنان قرار داده است و آنان را در كتاب مُنزَل خود و در سنت پيامبرش مأمور به اطاعت و يارى من نموده است، و اين حجت مرا قوى‏ تر و حق مرا واجب‏ تر مى‏ نمايد.


آنگاه در پيام به معاويه فرمود: اگر خداوند عزوجل است كه بايد اختيار كند و حق انتخاب با اوست، خداوند مرا براى امت انتخاب كرده است و به عنوان خليفه براى آنان قرار داده است و آنان را در كتاب مُنزَل خود و در سنت پيامبرش مأمور به اطاعت و يارى من نموده است، و اين حجت مرا قوى‏تر و حق مرا واجب‏تر مى‏نمايد.
ابودرداء و ابوهريره رفتند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند. <ref>كتاب سليم: حديث ۲۵.</ref>


از جمله مشهورترين آيات غدير آيه ‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد:


ابودرداء و ابوهريره رفتند تا نزد معاويه رسيدند و پيام حضرت را رساندند.××× ۲ كتاب سليم: حديث ۲۵. ×××
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» :
 
   از جمله مشهورترين آيات غدير آيه‏اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد:
 
 
»يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ« :
 
 
»اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏كند« .


«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى ‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى ‏كند» .


اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:
اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:


=== موقعيت تاريخى ===
با پايان استراحت كاروان در «قُديد» ، بارها را براى غدير بستند و آن روز را تا شب به سمت غدير پيش آمدند. اكنون شب هيجدهم ماه ذى‏ الحجة است و كاروان مسير شبانه خود را به سوى غدير مى ‏پيمايد.


۱-  موقعيت تاريخى
غدير خم نيز با بركه آبش و چشمه‏ سار و پنج درخت كهنسالش در انتظار كاروان عظيم حجاج است. مقصدى كه از مكه تعيين شده و مردم از وعده گاهشان و برنام ه‏اى كه در انتظارشان است، به خوبى خبر دارند.
 
با پايان استراحت كاروان در »قُديد« ، بارها را براى غدير بستند و آن روز را تا شب به سمت غدير پيش آمدند. اكنون شب هيجدهم ماه ذى‏الحجة است و كاروان مسير شبانه خود را به سوى غدير مى‏پيمايد.
 
 
غدير خم نيز با بركه آبش و چشمه‏سار و پنج درخت كهنسالش در انتظار كاروان عظيم حجاج است. مقصدى كه از مكه تعيين شده و مردم از وعده گاهشان و برنامه‏اى كه در انتظارشان است، به خوبى خبر دارند.


قلب رسول‏ صلى الله عليه وآله در چگونگى تحقق امر الهى و اعلام ولايت مطلقه جانشينان معصوم خود مى‏ تپد. پيک وحى نيز در تكاپوى فوق العاده ‏اى براى تدارک برنامه فرداست.


قلب رسول‏صلى الله عليه وآله در چگونگى تحقق امر الهى و اعلام ولايت مطلقه جانشينان معصوم خود مى‏تپد. پيك وحى نيز در تكاپوى فوق العاده‏اى براى تدارك برنامه فرداست.
همزمان تحركات مخرّب منافقين وارد مرحله جدى شده و اوضاع نشان مى‏ دهد كه با حضور آن اكثريت مغشوش با افكار جاهلى، اجراى برنامه از پيش تعيين شده غدير غير ممكن است. از يک سو مردم ظاهربين فوراً دهان به حسادت باز خواهند كرد كه پسر عموى خود و خاندانش را بر ما مسلط مى‏ كند. از سوى ديگر منافقين آشوب بپا خواهند كرد و مجلس سخنرانى را بر هم خواهند ريخت و حتى ممكن است قصد جان پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بنمايند.


هم خداوند علم به بحرانى بودن موقعيت دارد و هم پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان مجرى امر خدا به شدت نگران آن است، و هم مؤمنين از اعلام ولايت در چنان شرايطى واهمه دارند، و هم منافقين جو حاكم را زير نظر دارند و صدها توطئه در سر مى‏ پرورانند.


همزمان تحركات مخرّب منافقين وارد مرحله جدى شده و اوضاع نشان مى‏دهد كه با حضور آن اكثريت مغشوش با افكار جاهلى، اجراى برنامه از پيش تعيين شده غدير غير ممكن است. از يك سو مردم ظاهربين فوراً دهان به حسادت باز خواهند كرد كه پسر عموى خود و خاندانش را بر ما مسلط مى‏كند. از سوى ديگر منافقين آشوب بپا خواهند كرد و مجلس سخنرانى را بر هم خواهند ريخت و حتى ممكن است قصد جان پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين‏عليه السلام را بنمايند.
در چنين شرايطى، پروردگار جهان مى‏ خواهد با يد قدرت خود نشان دهد كه اگر او اراده كند همه مقهور اويند. حتى نسل‏ هاى آينده بايد از اين حقيقت آگاه شوند كه در آن شرايط هولناک اراده حق تعالى بر اعلام ولايت در مراسم سه روزه غدير تعلق گرفته بود، و در سايه آن عنايت الهى بود كه جمعيت يكصد و بيست هزار نفرى بدون مشكل تا غدير آمدند و حتى عده‏اى از اهل يمن و اهل مكه همراه قافله خود را به غدير رسانيدند.


مجلسى با آن عظمت و خطابه ‏اى در يک ساعت -  كه در تاريخ شش هزار ساله انبياعليهم السلام بى‏ سابقه بود -  با كمال آرامش برگزار شد؛ و پيامبرصلى الله عليه وآله بدون هيچ تقيه ‏اى و بدون آنكه فرازهايى از سخنش را حذف كند، در سكوت مطلقِ يكصد و بيست هزار انسان، سخنرانى خود را به طور كامل ايراد كرد، و حتى در بين خطابه‏اش على‏ عليه السلام را بر سر دست بلند كرد و او را معرفى نمود. بعد از آن در طول سه روز كه انتظار هر حادثه ‏اى مى‏ رفت، برنامه مفصل بيعت بدون هيچ بى‏ نظمى برگزار شد.


هم خداوند علم به بحرانى بودن موقعيت دارد و هم پيامبرصلى الله عليه وآله به عنوان مجرى امر خدا به شدت نگران آن است، و هم مؤمنين از اعلام ولايت در چنان شرايطى واهمه دارند، و هم منافقين جو حاكم را زير نظر دارند و صدها توطئه در سر مى‏پرورانند.
آيا اين برنامه مفصل، در جوى چنان خطرناک، جز با اراده خداوند -  كه قلب‏ ها و فكرها و روح و جسم همه مردم در يد قدرت اوست -  امكان پذير بود؟ آيا جز معجزه نام ديگرى بر «غدير» مى ‏توان گذاشت؟!


اواخر شب هيجدهم و صبح آن روز كه كاروان به درختان و بركه غدير كاملاً نزديک شده بود، آيه‏اى از قرآن نازل شد كه در عين اختصار همه جوانب غدير را در برداشت، و تابلوى درخشنده غدير در متن قرآن شد.


در چنين شرايطى، پروردگار جهان مى‏خواهد با يد قدرت خود نشان دهد كه اگر او اراده كند همه مقهور اويند. حتى نسل‏هاى آينده بايد از اين حقيقت آگاه شوند كه در آن شرايط هولناك اراده حق تعالى بر اعلام ولايت در مراسم سه روزه غدير تعلق گرفته بود، و در سايه آن عنايت الهى بود كه جمعيت يكصد و بيست هزار نفرى بدون مشكل تا غدير آمدند و حتى عده‏اى از اهل يمن و اهل مكه همراه قافله خود را به غدير رسانيدند.
اين آيه همه نگرانى ‏ها را بر طرف كرد و خبر قطعى از اراده پروردگار و ضمانت حفظ از هر خطر و توطئه‏ اى را داد:


«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» :


مجلسى با آن عظمت و خطابه‏اى در يك ساعت -  كه در تاريخ شش هزار ساله انبياعليهم السلام بى‏سابقه بود -  با كمال آرامش برگزار شد؛ و پيامبرصلى الله عليه وآله بدون هيچ تقيه‏اى و بدون آنكه فرازهايى از سخنش را حذف كند، در سكوت مطلقِ يكصد و بيست هزار انسان، سخنرانى خود را به طور كامل ايراد كرد، و حتى در بين خطابه‏اش على‏عليه السلام را بر سر دست بلند كرد و او را معرفى نمود. بعد از آن در طول سه روز كه انتظار هر حادثه‏اى مى‏رفت، برنامه مفصل بيعت بدون هيچ بى‏نظمى برگزار شد.
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند» .<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷ ۱۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸.</ref>


نزول اين آيه همه آن چيزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله انتظارش را مى ‏كشيد؛ و انعكاس آن مى‏ توانست اين گونه باشد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» : اى صاحب رسالت، آنچه از سوى پروردگارت درباره امامت و خلافت و ولايت نازل شده ابلاغ كن و به مردم برسان.


آيا اين برنامه مفصل، در جوى چنان خطرناك، جز با اراده خداوند -  كه قلب‏ها و فكرها و روح و جسم همه مردم در يد قدرت اوست -  امكان پذير بود؟ آيا جز معجزه نام ديگرى بر »غدير« مى‏توان گذاشت؟!
«وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» : اين مسئله آن قدر قطعى و مهم و مورد تأكيد است كه اگر انجام نشود گويا در رسالت و نبوت خويش هيچ گامى برنداشته‏ اى و رسالتى كه بر دوشت نهاده شده به انجام نرسانده بر زمين نهاده ‏اى.


«وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» : از جهت توطئه ‏هايى كه از آن هراس دارى مطمئن باش كه خداوند حفظ تو را از شر مردمان توطئه ‏گر ضمانت نموده است.


اواخر شب هيجدهم و صبح آن روز كه كاروان به درختان و بركه غدير كاملاً نزديك شده بود، آيه‏اى از قرآن نازل شد كه در عين اختصار همه جوانب غدير را در برداشت، و تابلوى درخشنده غدير در متن قرآن شد.
«إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ» : هدف اصلى ابلاغ اين پيام و اتمام حجت است، و شكى نيست كه گروهى از مردم ولايت را نمى ‏پذيرند و بدان ايمان نمى ‏آورند و كفر مى‏ ورزند.


اين آيه همه نگرانى‏ها را بر طرف كرد و خبر قطعى از اراده پروردگار و ضمانت حفظ از هر خطر و توطئه‏اى را داد:
با نزول اين آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه درباره توطئه‏ ها از مردم مخفى مى ‏كرد بى‏واهمه با آنان در ميان گذاشت و فرمود: «اين آيه تهديد بعد از وعيد است. حتماً امر خداوند را به انجام خواهم رساند؛ چرا كه اگر مردم هم مرا متهم كنند و تكذيب نمايند براى من آسان تر از عواقب الهى در دنيا و آخرت است، و خدا بدون انجام اين وظيفه از من راضى نمى‏ شود. اكنون كه خدا ضامن حفظ من است از هيچ كس نمى‏ هراسم» .


اين گونه پيامبرصلى الله عليه وآله به همراه ساير مؤمنين با قلبى مطمئن دست به كار اجراى فرمان پروردگار درباره غدير شدند. ساعتى بعد كاروان كنار بركه غدير توقف كرد و مردم پياده شدند و هر يک براى خود جايى پيدا كردند، و هنگام ظهر براى اجراى فرمان الهى در برابر منبر غدير زانو زدند.


»يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ« :
== تحليل اعتقادى ==
 
 
»اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏كند. خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏كند« .××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۷۷ ۱۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۸. ×××
 
 
نزول اين آيه همه آن چيزى بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله انتظارش را مى‏كشيد؛ و انعكاس آن مى‏توانست اين گونه باشد: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ« : اى صاحب رسالت، آنچه از سوى پروردگارت درباره امامت و خلافت و ولايت نازل شده ابلاغ كن و به مردم برسان.
 
 
»وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ« : اين مسئله آن قدر قطعى و مهم و مورد تأكيد است كه اگر انجام نشود گويا در رسالت و نبوت خويش هيچ گامى برنداشته‏اى و رسالتى كه بر دوشت نهاده شده به انجام نرسانده بر زمين نهاده‏اى.
 
 
»وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« : از جهت توطئه‏هايى كه از آن هراس دارى مطمئن باش كه خداوند حفظ تو را از شر مردمان توطئه‏گر ضمانت نموده است.
 
 
»إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ« : هدف اصلى ابلاغ اين پيام و اتمام حجت است، و شكى نيست كه گروهى از مردم ولايت را نمى‏پذيرند و بدان ايمان نمى‏آورند و كفر مى‏ورزند.
 
 
با نزول اين آيه، پيامبرصلى الله عليه وآله آنچه درباره توطئه‏ها از مردم مخفى مى‏كرد بى‏واهمه با آنان در ميان گذاشت و فرمود: »اين آيه تهديد بعد از وعيد است. حتماً امر خداوند را به انجام خواهم رساند؛ چرا كه اگر مردم هم مرا متهم كنند و تكذيب نمايند براى من آسانتر از عواقب الهى در دنيا و آخرت است، و خدا بدون انجام اين وظيفه از من راضى نمى‏شود. اكنون كه خدا ضامن حفظ من است از هيچ كس نمى‏هراسم« .
 
 
اين گونه پيامبرصلى الله عليه وآله به همراه ساير مؤمنين با قلبى مطمئن دست به كار اجراى فرمان پروردگار درباره غدير شدند. ساعتى بعد كاروان كنار بركه غدير توقف كرد و مردم پياده شدند و هر يك براى خود جايى پيدا كردند، و هنگام ظهر براى اجراى فرمان الهى در برابر منبر غدير زانو زدند.
 
 
۲-  تحليل اعتقادى
 
با توجه به موقعيت خاص اين آيه در واقعه غدير، در پنج مرحله به تحقيق آن مى‏پردازيم:
با توجه به موقعيت خاص اين آيه در واقعه غدير، در پنج مرحله به تحقيق آن مى‏پردازيم:


آيه «بَلِّغْ» مهم‏ترين آيه غدير.


آيه »بَلِّغْ« مهم‏ترين آيه غدير.
زمان و مكان نزول آيه «بَلِّغْ» .
 
زمان و مكان نزول آيه »بَلِّغْ« .
 
كيفيت نزول آيه »بَلِّغْ« .
 
تفسير گونه‏اى بر آيه »بَلِّغْ« .
 
تحليلى بر محتواى آيه »بَلِّغْ« .
 
 
مرحله اول: آيه »بَلِّغْ« مهم‏ترين آيه غدير
 
قرار داشتن اين آيه در صدر آيات غدير نسبت به ساير آيات مربوط به آن، به خاطر اين است كه به عنوان دستور مستقيم الهى براى برنامه غدير شناخته شده است، و مى‏توان گفت: در هيچ مورد ديگرى آيه‏اى نداريم كه دستور صريح و روشنى درباره برنامه خاصى آمده باشد.
 
 
اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل‏سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده‏اند.
 
ابتدا نام عده‏اى از بزرگان علماى اهل‏سنت، كه نزول آيه »بَلِّغْ« را در غدير ذكر كرده‏اند مى‏آوريم××× ۱ نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷ - ۱۹۵. ×××:


كيفيت نزول آيه «بَلِّغْ» .


۱. ابن ابى‏حاتم عبدالرحمن بن محمد بن ادريس رازى )به الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸ مراجعه شود( .
تفسير گونه‏اى بر آيه «بَلِّغْ» .


۲. احمد بن عبدالرحمن شيرازى )به بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵ مراجعه شود( .
تحليلى بر محتواى آيه «بَلِّغْ» .


۳. احمد بن موسى بن مَرْدَوَيه. )به الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸ مراجعه شود( .
==== مرحله اول: آيه «بَلِّغْ» مهم‏ترين آيه غدير ====
قرار داشتن اين آيه در صدر آيات غدير نسبت به ساير آيات مربوط به آن، به خاطر اين است كه به عنوان دستور مستقيم الهى براى برنامه غدير شناخته شده است، و مى ‏توان گفت: در هيچ مورد ديگرى آيه ‏اى نداريم كه دستور صريح و روشنى درباره برنامه خاصى آمده باشد.


۴. احمد بن محمد ثعلبى )الكشف و البيان -  مخطوط( .
اختصاص آن به غدير هم نزد شيعه و غير شيعه از مسلمات است، و بين مفسرين و محدثين اهل‏ سنت مشهور است، اگر چه بعضى از آنان در صدد انحراف شأن نزول آيه بوده‏ اند.


۵ . ابونعيم احمد بن عبداللَّه اصفهانى )ما نزل من القرآن فى على‏عليه السلام: ص ۸۶ ) .
ابتدا نام عده ‏اى از بزرگان علماى اهل‏ سنت، كه نزول آيه «بَلِّغْ» را در غدير ذكر كرده ‏اند مى ‏آوريم <ref>نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۵۷ - ۱۹۵. به نقل از کتاب قیّم عبقات الانوار فی امامة ائمة الاطهار علیهم السلام</ref>:


۶ . ابوالحسن على بن احمد واحدى )اسباب النزول: ص ۱۱۵) .
۱. ابن ابى ‏حاتم عبدالرحمن بن محمد بن ادريس رازى (به الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸ مراجعه شود) .


۷. مسعود بن ناصر سجستانى )كتاب حديث الولاية -  مخطوط( .
۲. احمد بن عبدالرحمن شيرازى (به بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵ مراجعه شود) .


۸ . عبداللَّه بن عبيداللَّه حسكانى )شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۱۸۷) .
۳. احمد بن موسى بن مَرْدَوَيه. (به الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸ مراجعه شود) .


۹. ابن‏عساكر على بن حسن دمشقى )ترجمة اميرالمؤمنين‏عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۲ ص ۸۶) .
۴. احمد بن محمد ثعلبى (الكشف و البيان -  مخطوط) .


۱۰. فخرالدين محمد بن عمر رازى )تفسير الرازى: ج ۱۲ ص ۴۹) .
۵ . ابونعيم احمد بن عبداللَّه اصفهانى (ما نزل من القرآن فى على‏ عليه السلام: ص ۸۶ ) .


۱۱. محمد بن طلحة نصيبى شافعى )مطالب السؤول فى مناقب آل‏الرسول‏عليهم السلام: ص ۴۴) .
۶ . ابوالحسن على بن احمد واحدى (اسباب النزول: ص ۱۱۵) .


۱۲. عبدالرزاق بن رزق‏اللَّه رسعنى )مفتاح النجا فى مناقب آل العبا، مخطوط( .
۷. مسعود بن ناصر سجستانى (كتاب حديث الولاية -  مخطوط) .


۱۳. حسن بن محمد نيشابورى. )تفسير النيسابورى: ج ۶ ص ۱۳۰  - ۱۲۹) .
۸ . عبداللَّه بن عبيداللَّه حسكانى (شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۱۸۷) .


۱۴. على بن شهاب‏الدين همدانى )مودة القربى: ينابيع المودة: ص ۲۴۹) .
۹. ابن‏ عساكر على بن حسن دمشقى (ترجمة اميرالمؤمنين‏ عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۲ ص ۸۶) .


۱۵. على بن محمد معروف بابن‏صباغ مالكى )الفصول المهمة فى معرفة الأئمةعليهم السلام: ص ۴۲) .
۱۰. فخرالدين محمد بن عمر رازى (تفسير الرازى: ج ۱۲ ص ۴۹) .


۱۶. محمود بن احمد عينى )عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۱۸) .
۱۱. محمد بن طلحة نصيبى شافعى (مطالب السؤول فى مناقب آل ‏الرسول‏ عليهم السلام: ص ۴۴) .


۱۷. عبدالرحمن بن ابى‏بكر سيوطى )الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸) .
۱۲. عبدالرزاق بن رزق‏اللَّه رسعنى (مفتاح النجا فى مناقب آل العبا، مخطوط) .


۱۸. محمد محبوب عالم )تفسير شاهى( .
۱۳. حسن بن محمد نيشابورى. (تفسير النيسابورى: ج ۶ ص ۱۳۰  - ۱۲۹) .


۱۹. حاج عبدالوهاب بن محمد )به نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۴۷ مراجعه شود( .
۱۴. على بن شهاب‏ الدين همدانى (مودة القربى: ينابيع المودة: ص ۲۴۹) .


۲۰. جمال‏الدين عطاءاللَّه بن فضل‏اللَّه شيرازى )الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام -  مخطوط( .
۱۵. على بن محمد معروف بابن‏ صباغ مالكى (الفصول المهمة فى معرفة الأئمةعليهم السلام: ص ۴۲) .


۲۱. شهاب‏الدين احمد )توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل -  مخطوط( .
۱۶. محمود بن احمد عينى (عمدة القارى فى شرح صحيح البخارى: ج ۱۸) .


۲۲. ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى )مفتاح النجا -  مخطوط( .
۱۷. عبدالرحمن بن ابى‏بكر سيوطى (الدر المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸) .


۱۸. محمد محبوب عالم (تفسير شاهى) .


كسانى كه اسناد اين كتاب‏ها و روايات مربوط به آيه »بَلِّغْ« به آنها منتهى مى‏شود عبارتند از: ابن‏عباس، ابوهريره، براء بن عازب، جابر بن عبداللَّه، حذيفة بن اسَيد، زيد بن ارقَم، رياح بن حارث، عامر بن ليلى بن ضمرة، عبداللَّه بن ابى‏اوفى، عبداللَّه بن مسعود، عطية، مجاهد.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰۴. ×××
۱۹. حاج عبدالوهاب بن محمد (به نفحات الازهار: ج ۸ ص ۲۴۷ مراجعه شود) .


۲۰. جمال ‏الدين عطاءاللَّه بن فضل ‏اللَّه شيرازى (الاربعين فى فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  مخطوط) .


در اين باره به كتاب‏هاى زير از منابع اهل‏سنت نيز مى‏توان مراجعه كرد××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰۳. ×××: ارجح المطالب: ص ۵۶۶ ۲۰۳  ۶۸  ۶۷ . اسباب النزول: ص ۱۳۵. امالى شجرى: ص ۱۴۵. تاريخ دمشق: ج ۲ ص ۸۵ . فتح القدير: ج ۳ ص ۵۷ . المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. تنزيل الآيات: ص ۵۴ . التهذيب فى التفسير: ج ۳ ص ۱۰۶. توضيح الدلائل: ص ۱۵۸. فتح البيان: ج ۳ ص ۸۹ .
۲۱. شهاب‏ الدين احمد (توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل -  مخطوط) .


۲۲. ميرزا محمد بن معتمدخان بدخشى (مفتاح النجا -  مخطوط) .


توضيح بيشتر در مورد افرادى كه نزول آيه تبليغ در غدير را نقل كرده‏اند در عنوان »دلالت حديث غدير« آمده است. البته روايات شيعه درباره آيه »بَلِّغْ« به قدرى زياد است كه نيازى به ذكر ندارد، و نزول آن درباره غدير نزد شيعه از مسلمات است.
كسانى كه اسناد اين كتاب‏ ها و روايات مربوط به آيه «بَلِّغْ» به آنها منتهى مى ‏شود عبارتند از: ابن‏ عباس، ابوهريره، براء بن عازب، جابر بن عبداللَّه، حذيفة بن اسَيد، زيد بن ارقَم، رياح بن حارث، عامر بن ليلى بن ضمرة، عبداللَّه بن ابى‏ اوفى، عبداللَّه بن مسعود، عطية، مجاهد. <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰۴.</ref>


در اين باره به كتاب‏ هاى زير از منابع اهل‏ سنت نيز مى ‏توان مراجعه كرد <ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰۳.</ref> : ارجح المطالب: ص ۵۶۶ ۲۰۳  ۶۸  ۶۷ . اسباب النزول: ص ۱۳۵. امالى شجرى: ص ۱۴۵. تاريخ دمشق: ج ۲ ص ۸۵ . فتح القدير: ج ۳ ص ۵۷ . المنار: ج ۶ ص ۴۶۳. تنزيل الآيات: ص ۵۴ . التهذيب فى التفسير: ج ۳ ص ۱۰۶. توضيح الدلائل: ص ۱۵۸. فتح البيان: ج ۳ ص ۸۹ .


نكته ديگر اينكه روايات مربوط به آيه در تبيين محتواى آن -  كه شامل مسايل مهمى در مسئله ولايت است -  نقش به سزايى دارد، و منحصر به فرد بودن آن را بين آيات غدير روشن مى‏سازد.
توضيح بيشتر در مورد افرادى كه نزول آيه تبليغ در غدير را نقل كرده‏ اند در عنوان «دلالت حديث غدير» آمده است. البته روايات شيعه درباره آيه «بَلِّغْ» به قدرى زياد است كه نيازى به ذكر ندارد، و نزول آن درباره غدير نزد شيعه از مسلمات است.


مرحله دوم: زمان و مكان نزول آيه »بَلِّغْ«
نكته ديگر اينكه روايات مربوط به آيه در تبيين محتواى آن -  كه شامل مسايل مهمى در مسئله ولايت است -  نقش به سزايى دارد، و منحصر به فرد بودن آن را بين آيات غدير روشن مى‏ سازد.


==== مرحله دوم: زمان و مكان نزول آيه «بَلِّغْ» ====
شكى نيست كه اين آيه قبل از غدير نازل شده؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از نزول آن خبر داد، و بخش دوم خطبه خود را به بيان جوانب مختلف آن اختصاص داد.
شكى نيست كه اين آيه قبل از غدير نازل شده؛ چرا كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از نزول آن خبر داد، و بخش دوم خطبه خود را به بيان جوانب مختلف آن اختصاص داد.