آیه تبلیغ و شبهات: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
'''شاهد ششم:''' رفتار قريش با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: قريش على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را دوست نداشتند: سئل الامام زين ‏العابدين ‏عليه السلام و ابن ‏عباس ايضاً: لمَ ابغضت قريش علياًعليه السلام؟ قال: لأنه اورد اولهم النار، و قلّد آخرهم العار<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۲۲۰. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۲۹۰.</ref> : از امام زين ‏العابدين عليه السلام سؤال شد: چرا قريش كينه اميرالمومنين‏ عليه السلام را دارند؟ فرمود: چون على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام نياكانشان را به جهنم فرستاده و ننگ را نصيب نسل‏ هاى بعدى شان كرد.
'''شاهد ششم:''' رفتار قريش با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام: قريش على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را دوست نداشتند: سئل الامام زين ‏العابدين ‏عليه السلام و ابن ‏عباس ايضاً: لمَ ابغضت قريش علياًعليه السلام؟ قال: لأنه اورد اولهم النار، و قلّد آخرهم العار<ref>مناقب ابن شهرآشوب: ج ۳ ص ۲۲۰. تاريخ مدينة دمشق: ج ۴۲ ص ۲۹۰.</ref> : از امام زين ‏العابدين عليه السلام سؤال شد: چرا قريش كينه اميرالمومنين‏ عليه السلام را دارند؟ فرمود: چون على بن ابى ‏طالب ‏عليه السلام نياكانشان را به جهنم فرستاده و ننگ را نصيب نسل‏ هاى بعدى شان كرد.


شاهد هفتم: بعد از بيعت مردم با حضرت على‏عليه السلام، قريش با حضرت مخالفت مى‏كردند: قام ابوالهيثم و عمار و ابوايوب و سهل بن حنيف و جماعة معهم، فدخلوا على على‏عليه السلام فقالوا: يا اميرالمؤمنين، انظر فى امرك و عاتب قومك هذا الحىّ من قريش، فانهم قد نقضوا عهدك و اخلفوا وعدك و دعونا فى السرّ الى رفضك.××× ۳ المعيار و الموازنة: ص ۴۱۰۹. شرح نهج البلاغه )ابن ابى‏الحديد( : ج ۷ ص ۳۹. الجمل )ضامن بن شدقم( : ص ۶۹ . ×××
'''شاهد هفتم:''' بعد از بيعت مردم با حضرت على‏ عليه السلام، قريش با حضرت مخالفت مى‏ كردند: قام ابوالهيثم و عمار و ابوايوب و سهل بن حنيف و جماعة معهم، فدخلوا على على‏ عليه السلام فقالوا: يا اميرالمؤمنين، انظر فى امرك و عاتب قومك هذا الحىّ من قريش، فانهم قد نقضوا عهدك و اخلفوا وعدك و دعونا فى السرّ الى رفضك. <ref>المعيار و الموازنة: ص ۴۱۰۹. شرح نهج البلاغه (ابن ابى ‏الحديد) : ج ۷ ص ۳۹. الجمل (ضامن بن شدقم) : ص ۶۹ . </ref>


'''شاهد هشتم:''' ابن ابى‏ الحديد معتزلى مى ‏نويسد: ان قريشاً اجتمعت على حربه منذ بويع، بغضاً له و حسداً و حقداً عليه. فاصفقوا كلهم يداً واحدة على شقاقه و حربه. كما كانت فى ابتداء الاسلام مع رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، لم تخرم حاله من حاله ابداً<ref>شرح نهج البلاغه: ج ۱۶ ص ۱۵۰.</ref>: قريش همه متحد شدند تا با على‏ عليه السلام مبارزه كنند... .


شاهد هشتم: ابن ابى‏الحديد معتزلى مى‏نويسد: ان قريشاً اجتمعت على حربه منذ بويع، بغضاً له و حسداً و حقداً عليه. فاصفقوا كلهم يداً واحدة على شقاقه و حربه. كما كانت فى ابتداء الاسلام مع رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله، لم تخرم حاله من حاله ابداً××× ۴ شرح نهج البلاغه: ج ۱۶ ص ۱۵۰. ×××: قريش همه متحد شدند تا با على‏عليه السلام مبارزه كنند... .
'''شاهد نهم:''' عمر بن خطاب به ابن ‏عباس گفت: ان علياً لأحق الناس بها، ولكن قريشاً لا تحتمله<ref>تاريخ يعقوبى: ج ۲ ص ۱۵۹.</ref>: على‏ عليه السلام سزاوارترين مردم به خلافت است، ولى قريش او را نمى ‏پذيرد.
 
شاهد نهم: عمر بن خطاب به ابن‏عباس گفت: ان علياً لأحق الناس بها، ولكن قريشاً لا تحتمله××× ۱ تاريخ يعقوبى: ج ۲ ص ۱۵۹. ×××: على‏عليه السلام سزاوارترين مردم به خلافت است، ولى قريش او را نمى‏پذيرد.
 


پس مشخص شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله خوف داشتند، و علت خوف پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مشخص شد.
پس مشخص شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله خوف داشتند، و علت خوف پيامبرصلى الله عليه وآله نيز مشخص شد.


== آيه تبليغ و استدلال به آن و نيز شبهاتى كه اين باره مطرح كرده ‏اند را با رويكردى ديگر نيز مى‏ توان بيان كرد، و آن تقرير استدلال شيعه به آيه تبليغ و ردّ شبهات است: ==


   آيه تبليغ و استدلال به آن و نيز شبهاتى كه اين باره مطرح كرده‏اند را با رويكردى ديگر نيز مى‏توان بيان كرد، و آن تقرير استدلال شيعه به آيه تبليغ و ردّ شبهات است:
=== استدلال شيعه به آيه تبليغ ===
 
ابتدا استدلال شيعه به آيه تبليغ، و نيز اقوال در مورد نزول آن را مورد بررسى قرار مى ‏دهیم:
۱-  استدلال شيعه به آيه تبليغ
 
ابتدا استدلال شيعه به آيه تبليغ، و نيز اقوال در مورد نزول آن را مورد بررسى قرار مى‏دهبم:
 
 
علامه حلى در مورد استدلال شيعه به آيه تبليغ مى‏نويسد:


علامه حلى در مورد استدلال شيعه به آيه تبليغ مى‏ نويسد:


جمهور نقل كرده‏اند: اين آيه در روز غدير در بيان فضيلت على‏عليه السلام نازل شده است. پس از نزول آيه، رسول‏خداصلى الله عليه وآله دست على‏عليه السلام را گرفت و فرمود: اى مردم! آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟ همه گفتند: چرا اى رسول‏خداصلى الله عليه وآله.
جمهور نقل كرده ‏اند: اين آيه در روز غدير در بيان فضيلت على ‏عليه السلام نازل شده است. پس از نزول آيه، رسول‏خداصلى الله عليه وآله دست على‏ عليه السلام را گرفت و فرمود: اى مردم! آيا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟ همه گفتند: چرا اى رسول‏خداصلى الله عليه وآله.


 
رسول‏خداصلى الله عليه وآله فرمود: هر كس من مولاى اويم اين على مولاى او است. خدايا با دوستان او دوست باش و با دشمنانش دشمن باش. ياورانش را يار باش، و تحقير كنندگان او را تحقير كن. آن طور كه او عمل مى‏ كند حق را با او بدار. با توجه به اينكه رسول‏خداصلى الله عليه وآله نخست كلمه «مولى» را درباره خود و سپس درباره على‏ عليه السلام به كار برده است، مقصود از مولى بايد شايسته ‏تر به تصرف باشد، زيرا كاربرد بقيه معانى مولى در اينجا درست نيست.<ref>نهج الحق و كشف الصدق: ص ۱۷۲. منهاج الكرامة فى معرفة الامامة: ص ۱۱۷. المقنع فى الامامة: ص ۷۵.</ref>
رسول‏خداصلى الله عليه وآله فرمود: هر كس من مولاى اويم اين على مولاى او است. خدايا با دوستان او دوست باش و با دشمنانش دشمن باش. ياورانش را يار باش، و تحقير كنندگان او را تحقير كن. آن طور كه او عمل مى‏كند حق را با او بدار. با توجه به اينكه رسول‏خداصلى الله عليه وآله نخست كلمه »مولى« را درباره خود و سپس درباره على‏عليه السلام به كار برده است، مقصود از مولى بايد شايسته‏تر به تصرف باشد، زيرا كاربرد بقيه معانى مولى در اينجا درست نيست.××× ۲ نهج الحق و كشف الصدق: ص ۱۷۲. منهاج الكرامة فى معرفة الامامة: ص ۱۱۷. المقنع فى الامامة: ص ۷۵. ×××


در كلام علامه استدلال به اين آيه بر سه مقدمه زير استوار است:
در كلام علامه استدلال به اين آيه بر سه مقدمه زير استوار است:


نزول آيه در غدير خم.
==== نزول آيه در غدير خم. ====


كاربرد كلمه مولى از طرف رسول‏خداصلى الله عليه وآله در خطبه غديريه
==== كاربرد كلمه مولى از طرف رسول‏خداصلى الله عليه وآله در خطبه غديريه ====


عدم صلاحيت اراده بقيه معانى مولى در اينجا، به جز معناى »شايسته‏تر به تصرف« .
==== عدم صلاحيت اراده بقيه معانى مولى در اينجا، به جز معناى «شايسته ‏تر به تصرف» . ====
آنچه در اينجا مهم است نزول آيه تبليغ در غدير خم است. درباره نزول اين آيه در ميان مفسران و محدثان اختلاف نظر وجود دارد، كه گاه به ده قول مى ‏رسد. دليل اين همه اختلاف نظر اين است كه با توجه به ذهنيت اهل‏ سنت نسبت به صحابه و عملكرد آنان، تلاش بسيارى انجام مى‏ گيرد تا عملكرد صحابه بعد از رسول‏خداصلى الله عليه وآله مورد نقد و ابطال قرار نگيرد.


اگر مشخص شود كه اين آيه در غدير نازل شده است، انحراف عملكرد بعضى از صحابه از دستور رسول‏خداصلى الله عليه وآله ثابت مى‏ شود. بر اين اساس، آراء سست و بدون دليل ارائه كرده ‏اند تا ثابت نشود كه اين آيه در غدير نازل شده است.


آنچه در اينجا مهم است نزول آيه تبليغ در غدير خم است. درباره نزول اين آيه در ميان مفسران و محدثان اختلاف نظر وجود دارد، كه گاه به ده قول مى‏رسد. دليل اين همه اختلاف نظر اين است كه با توجه به ذهنيت اهل‏سنت نسبت به صحابه و عملكرد آنان، تلاش بسيارى انجام مى‏گيرد تا عملكرد صحابه بعد از رسول‏خداصلى الله عليه وآله مورد نقد و ابطال قرار نگيرد.
قبل از بررسى آراء ياد شده، يادآورى نكته‏ هاى زير ضرورى است:
 
 
اگر مشخص شود كه اين آيه در غدير نازل شده است، انحراف عملكرد بعضى از صحابه از دستور رسول‏خداصلى الله عليه وآله ثابت مى‏شود. بر اين اساس، آراء سست و بدون دليل ارائه كرده‏اند تا ثابت نشود كه اين آيه در غدير نازل شده است.
 
 
قبل از بررسى آراء ياد شده، يادآورى نكته‏هاى زير ضرورى است:
 


الف. نزول سوره مائده
الف. نزول سوره مائده


آيه مورد بحث در سوره مائده قرار دارد، و در اينكه سوره مائده آخرين سوره‏اى است كه بر رسول‏خداصلى الله عليه وآله نازل شده است ترديدى نيست. ولى درباره زمان آغاز نزول آيات اين سوره، عده‏اى بر اين باورند كه نزول آيات اين سوره در چهار سال پايانى زندگانى رسول‏خداصلى الله عليه وآله نيز ادامه داشت. زيرا در همين سوره آيه اكمال قرار دارد كه در حجةالوداع به سال دهم هجرى و هشتاد روز قبل از شهادت آن حضرت نازل گرديد.××× ۱ در آمدى بر تحقيق و اهداف و مقاصد سوره‏هاى قرآن: ص ۱۰۹. ×××
آيه مورد بحث در سوره مائده قرار دارد، و در اينكه سوره مائده آخرين سوره ‏اى است كه بر رسول‏خداصلى الله عليه وآله نازل شده است ترديدى نيست. ولى درباره زمان آغاز نزول آيات اين سوره، عده ‏اى بر اين باورند كه نزول آيات اين سوره در چهار سال پايانى زندگانى رسول‏خداصلى الله عليه وآله نيز ادامه داشت. زيرا در همين سوره آيه اكمال قرار دارد كه در حجةالوداع به سال دهم هجرى و هشتاد روز قبل از شهادت آن حضرت نازل گرديد.<ref>در آمدى بر تحقيق و اهداف و مقاصد سوره‏ هاى قرآن: ص ۱۰۹.</ref>
 


ب. سياق آيه
ب. سياق آيه


سياق آيه در انديشه مفسران اهل‏سنت اهميت فراوانى دارد، و در آيات ولايت به استناد سياق شبهاتى وارد كرده‏اند. اين آيه از نظر سياق ميان آياتى وارد شده كه درباره اهل كتاب است.
سياق آيه در انديشه مفسران اهل ‏سنت اهميت فراوانى دارد، و در آيات ولايت به استناد سياق شبهاتى وارد كرده ‏اند. اين آيه از نظر سياق ميان آياتى وارد شده كه درباره اهل كتاب است.
 


ج. مقصود از ناس
ج. مقصود از ناس


از مسائلى كه به مشخص كردن شأن نزول آيه كمك مى‏كند، تبيين مراد از واژه ناس در آيه است، كه بايد به كمك بقيه قرائن آن را روشن ساخت.
از مسائلى كه به مشخص كردن شأن نزول آيه كمک مى‏ كند، تبيين مراد از واژه ناس در آيه است، كه بايد به كمک بقيه قرائن آن را روشن ساخت.
 


د. مقصود از عصمت
د. مقصود از عصمت


در آيه مورد بحث، خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله چنين وعده مى‏دهد: »واللَّه يعصمك من الناس« . حال بايد مشخص كرد كه مقصود از عصمت چيست. براى اين كار راهى جز استفاده از قرائن نيست.
در آيه مورد بحث، خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله چنين وعده مى ‏دهد: «واللَّه يعصمك من الناس» . حال بايد مشخص كرد كه مقصود از عصمت چيست. براى اين كار راهى جز استفاده از قرائن نيست.


ه  . مقصود از عبارت «ما انزل اليك»


ه  . مقصود از عبارت »ما انزل اليك«
در فهم آيه مورد نظر مشخص كردن «ما انزل اليك» نقش مهمى دارد، زيرا تبليغ نكردن آن برابر با تبليغ نكردن رسالت دانسته شده است. بنابراين بايد مراد از «ما انزل اليك» چيزى باشد كه با رسالت و هدف آن برابرى كند.
 
در فهم آيه مورد نظر مشخص كردن »ما انزل اليك« نقش مهمى دارد، زيرا تبليغ نكردن آن برابر با تبليغ نكردن رسالت دانسته شده است. بنابراين بايد مراد از »ما انزل اليك« چيزى باشد كه با رسالت و هدف آن برابرى كند.
 


و. شخصيت روحى رسول‏خداصلى الله عليه وآله
و. شخصيت روحى رسول‏خداصلى الله عليه وآله


در اينجا چند نكته را درباره شخصيت رسول‏خداصلى الله عليه وآله بيان مى‏كنيم، كه مى‏تواند به فهم شأن نزول آيه كمك كند:
در اينجا چند نكته را درباره شخصيت رسول‏خداصلى الله عليه وآله بيان مى‏ كنيم، كه مى‏تواند به فهم شأن نزول آيه كمک كند:
 


استقامت رسول‏خداصلى الله عليه وآله
استقامت رسول‏خداصلى الله عليه وآله


استقامت انسان‏ها در كارها به اعتقاد آنان به اهدافشان بستگى دارد. هر چه اعتقاد به هدف و درستى آن بيشتر باشد، استقامت در راه رسيدن به آن بيشتر است.
استقامت انسان ها در كارها به اعتقاد آنان به اهدافشان بستگى دارد. هر چه اعتقاد به هدف و درستى آن بيشتر باشد، استقامت در راه رسيدن به آن بيشتر است.
 
 
رسول‏خداصلى الله عليه وآله در نبوت و ضرورت تبليغ رسالت خود نه تنها هيچ شك و ترديدى به خود راه نمى‏داد، بلكه از نظر روحى و استقامت در راه آن به اندازه‏اى قوى بود كه اگر همه جهان را هم به او مى‏دادند كه از تبليغ دين دست بدارد آن حضرت نمى‏پذيرفت.
 
چنانكه آن حضرت بعد از دستور خدا به تبليغ عمومى و مقاومت قريش و ارائه پيشنهادهاى آنچنانى به ابوطالب فرمود: يا عماه، و اللَّه لو وضعوا الشمس فى يمينى و القمر فى يسارى على ان اترك هذا الامر. حتى يظهره اللَّه او اهلك فيه ما تركته××× ۱ سيره ابن‏هشام: ج ۱ ص ۲۶۶. تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۶۷ . الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۶۴ . البداية و النهاية: ج ۲ ص ۳۸۴. ×××:
 
 
اى عمو، به خدا قسم اگر )قريش( خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند و در برابر آن از من بخواهند دست از اين كار بردارم، دعوت به توحيد را رها نخواهم كرد. تا اينكه خدا اين دين را گسترش دهد و يا اينكه من در اين راه كشته شوم.
 
 
شجاعت رسول‏خداصلى الله عليه وآله


گر چه انبياءعليهم السلام هر يك از فضائل اخلاقى را به طور كامل دارا هستند و شجاعت نيز يكى از فضائل اخلاقى است، ولى در وصف شجاعت رسول‏خداصلى الله عليه وآله همين بس كه اميرالمؤمنين‏عليه السلام -  كه خود الگوى شجاعت است و در تاريخ به خوبى در اين ميدان درخشيده است -  از شجاعت رسول‏خداصلى الله عليه وآله چنين ياد مى‏كند:
رسول‏خداصلى الله عليه وآله در نبوت و ضرورت تبليغ رسالت خود نه تنها هيچ شک و ترديدى به خود راه نمى‏ داد، بلكه از نظر روحى و استقامت در راه آن به اندازه ‏اى قوى بود كه اگر همه جهان را هم به او مى ‏دادند كه از تبليغ دين دست بدارد آن حضرت نمى‏ پذيرفت.


چنانكه آن حضرت بعد از دستور خدا به تبليغ عمومى و مقاومت قريش و ارائه پيشنهادهاى آن چنانى به ابوطالب فرمود: يا عماه، و اللَّه لو وضعوا الشمس فى يمينى و القمر فى يسارى على ان اترك هذا الامر. حتى يظهره اللَّه او اهلك فيه ما تركته <ref>سيره ابن‏ هشام: ج ۱ ص ۲۶۶. تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۶۷ . الكامل فى التاريخ: ج ۲ ص ۶۴ . البداية و النهاية: ج ۲ ص ۳۸۴.</ref>:


كنّا اذا احمرّ البأس، اتقينا برسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله. فلم يكن احد منّا اقرب الى العدو منه××× ۲ نهج البلاغه: حكمت شماره ۹. ×××: هنگامى كه شعله آتش جنگ بر افروخته مى‏شد، ما به رسول‏خداصلى الله عليه وآله پناه مى‏برديم و خود را به وسيله او حفظ مى‏كرديم. در جنگ هيچ يك از ما به اندازه او به دشمن نزديك نبود.
اى عمو، به خدا قسم اگر (قريش) خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند و در برابر آن از من بخواهند دست از اين كار بردارم، دعوت به توحيد را رها نخواهم كرد. تا اينكه خدا اين دين را گسترش دهد و يا اينكه من در اين راه كشته شوم.


==== شجاعت رسول‏خداصلى الله عليه وآله ====
گر چه انبياءعليهم السلام هر يک از فضائل اخلاقى را به طور كامل دارا هستند و شجاعت نيز يكى از فضائل اخلاقى است، ولى در وصف شجاعت رسول‏خداصلى الله عليه وآله همين بس كه اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  كه خود الگوى شجاعت است و در تاريخ به خوبى در اين ميدان درخشيده است -  از شجاعت رسول‏خداصلى الله عليه وآله چنين ياد مى‏ كند:


عصمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله
كنّا اذا احمرّ البأس، اتقينا برسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله. فلم يكن احد منّا اقرب الى العدو منه<ref>نهج البلاغه: حكمت شماره ۹.</ref>: هنگامى كه شعله آتش جنگ بر افروخته مى‏ شد، ما به رسول‏خداصلى الله عليه وآله پناه مى‏ برديم و خود را به وسيله او حفظ مى‏ كرديم. در جنگ هيچ يك از ما به اندازه او به دشمن نزديک نبود.


مسلمانان با همه اختلافات فرقه‏اى و فكرى، فى الجمله در مسئله عصمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله اتفاق نظر دارند و همه او را معصوم مى‏دانند. معناى معصوم بودن اين است كه هيچ نوع كارى كه مورد رضايت خداوند نباشد از او سر نمى‏زند.
==== عصمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله ====
 
مسلمانان با همه اختلافات فرقه ‏اى و فكرى، فى الجمله در مسئله عصمت رسول‏خداصلى الله عليه وآله اتفاق نظر دارند و همه او را معصوم مى‏ دانند. معناى معصوم بودن اين است كه هيچ نوع كارى كه مورد رضايت خداوند نباشد از او سر نمى ‏زند.
با توجه به نكات ياد شده، به بررسى آراء دانشمندان اهل‏سنت در شأن نزول آيه تبليغ و محل و زمان آن مى‏پردازيم:


با توجه به نكات ياد شده، به بررسى آراء دانشمندان اهل‏ سنت در شأن نزول آيه تبليغ و محل و زمان آن مى‏ پردازيم:


۱. نزول آيه در مكه
۱. نزول آيه در مكه


اين آيه در اوائل بعثت نازل شد، و سبب نزول آن اين است كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از قريش مى‏ترسيد و در تبليغ وحى كندى و تعلّل مى‏كرد كه اين آيه نازل شد.××× ۱ تفسير فخر رازى: ج ۱۱ ص ۴۹، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. تفسير طبرى: ج ۶ ص ۱۹۸. اسباب النزول )واحدى( : ج ۱ ص ۱۳۹. ×××
اين آيه در اوائل بعثت نازل شد، و سبب نزول آن اين است كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله از قريش مى ‏ترسيد و در تبليغ وحى كندى و تعلّل مى‏ كرد كه اين آيه نازل شد.<ref>تفسير فخر رازى: ج ۱۱ ص ۴۹، الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. تفسير طبرى: ج ۶ ص ۱۹۸. اسباب النزول (واحدى) : ج ۱ ص ۱۳۹. </ref>
 


نقد اين نظريه:
نقد اين نظريه:


اولاً: اين نظر با رأى مشهور و مسلّم كه سوره مائده در آخرين سال‏هاى زندگى رسول‏خداصلى الله عليه وآله نازل شده سازگار نيست.
اولاً: اين نظر با رأى مشهور و مسلّم كه سوره مائده در آخرين سال‏ هاى زندگى رسول‏خداصلى الله عليه وآله نازل شده سازگار نيست.


ثانياً: نظر ياد شده با آنچه درباره استقامت رسول‏خداصلى الله عليه وآله نقل كرديم نيز سازگار نيست، زيرا اگر او از قريش مى ‏ترسيد اصلاً اقدام به دعوت نمى ‏كرد. در حالى كه پيشتر جواب دندان‏ شكن آن حضرت به پيشنهاد قريش مبنى بر توقف دعوت را نقل كرديم.


ثانياً: نظر ياد شده با آنچه درباره استقامت رسول‏خداصلى الله عليه وآله نقل كرديم نيز سازگار نيست، زيرا اگر او از قريش مى‏ترسيد اصلاً اقدام به دعوت نمى‏كرد. در حالى كه پيشتر جواب دندان‏شكن آن حضرت به پيشنهاد قريش مبنى بر توقف دعوت را نقل كرديم.
ثالثاً: نظر ياد شده با شجاعت آن حضرت هم سازگار نيست، كه پيشتر از امام على‏ عليه السلام درباره شجاعت آن حضرت نقل كرديم.


رابعاً: ديدگاه مذكور با انتخاب خداوند هم سازگار نيست، زيرا در اين صورت كسى را به پيامبرى برگزيده است كه از تبليغ رسالتش مى‏ ترسد.


ثالثاً: نظر ياد شده با شجاعت آن حضرت هم سازگار نيست، كه پيشتر از امام على‏عليه السلام درباره شجاعت آن حضرت نقل كرديم.
خامساً: گذشته از همه اين ايرادها، اگر اين ديدگاه را بپذيريم آيه معناى درستى نخواهد داشت، زيرا گويى خداوند در ابتداى بعثت به پيامبرش فرموده است كه اگر آنچه به تو وحى كرديم تبليغ نكنى مثل اين است كه رسالتت را تبليغ نكرده ‏اى! در حالى كه حضرتش هنوز در آغاز راه است و هنوز كار چندانى انجام نداده تا عدم تبليغ آن با عدم تبليغ رسالت برابرى كند.
 
 
رابعاً: ديدگاه مذكور با انتخاب خداوند هم سازگار نيست، زيرا در اين صورت كسى را به پيامبرى برگزيده است كه از تبليغ رسالتش مى‏ترسد.
 
 
خامساً: گذشته از همه اين ايرادها، اگر اين ديدگاه را بپذيريم آيه معناى درستى نخواهد داشت، زيرا گويى خداوند در ابتداى بعثت به پيامبرش فرموده است كه اگر آنچه به تو وحى كرديم تبليغ نكنى مثل اين است كه رسالتت را تبليغ نكرده‏اى! در حالى كه حضرتش هنوز در آغاز راه است و هنوز كار چندانى انجام نداده تا عدم تبليغ آن با عدم تبليغ رسالت برابرى كند.


۲. نزول آيه در مكه، بدون ذكر تاريخ
۲. نزول آيه در مكه، بدون ذكر تاريخ


پس از آنكه رسول‏خداصلى الله عليه وآله به ابوطالب -  يا عباس -  فرمود كه نيازى به حفاظت ندارد و محافظان را رد كرد، اين آيه نازل شد.××× ۱ الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. ×××
پس از آنكه رسول‏خداصلى الله عليه وآله به ابوطالب -  يا عباس -  فرمود كه نيازى به حفاظت ندارد و محافظان را رد كرد، اين آيه نازل شد.<ref>الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸.</ref>
 


نقد اين نظريه:
نقد اين نظريه:


اولاً: كليه اشكال‏هاى ياد شده در ديدگاه اول نيز در اينجا وارد است.
اولاً: كليه اشكال ‏هاى ياد شده در ديدگاه اول نيز در اينجا وارد است.


ثانياً: روايات اهل‏سنت كه در ديدگاه سوم مطرح است و به استناد آنها نظر سوم را مطرح كرده ‏اند كه لغو حراست و حفاظت از رسول‏خداصلى الله عليه وآله در مدينه انجام گرفته است نه در مكه.


ثانياً: روايات اهل‏سنت كه در ديدگاه سوم مطرح است و به استناد آنها نظر سوم را مطرح كرده‏اند كه لغو حراست و حفاظت از رسول‏خداصلى الله عليه وآله در مدينه انجام گرفته است نه در مكه.
ثالثاً: هدف از طرح اين روايات، به ويژه اين دو روايت اين است كه در يكى تلاش بر اين است كه نقش حضرت ابوطالب در مكه در حمايت از رسول‏خداصلى الله عليه وآله را كمرنگ جلوه دهند! در حالى كه ابن‏ ابى‏ الحديد از رسول‏خداصلى الله عليه وآله درباره حضرت ابوطالب چنين نقل مى ‏كند:


هنگامى كه ابوطالب درگذشت، على‏ عليه السلام نزد رسول‏خداصلى الله عليه وآله آمد و او را از وفات ابوطالب آگاه كرد. رسول‏خداصلى الله عليه وآله بسيار رنجور و غمگين شد، و به على‏ عليه السلام فرمود: برو غسلش بده. وقتى جنازه ‏اش را برداشتيد مرا خبر كن. على‏ عليه السلام چنين كرد. وقتى جنازه روى دوش مردان در حال حركت بود، رسول‏خداصلى الله عليه وآله رسيد و با ديدن جنازه فرمود:


ثالثاً: هدف از طرح اين روايات، به ويژه اين دو روايت اين است كه در يكى تلاش بر اين است كه نقش حضرت ابوطالب در مكه در حمايت از رسول‏خداصلى الله عليه وآله را كمرنگ جلوه دهند! در حالى كه ابن‏ابى‏الحديد از رسول‏خداصلى الله عليه وآله درباره حضرت ابوطالب چنين نقل مى‏كند:
اى عمو! صله رحم را به جاى آوردى و پاداش خيرى دريافتى. در حالى كه كوچک بودم مرا تربيت و سرپرستى كردى، و در بزرگى ‏ام مرا پناه دادى و يارى كردى! سپس در پى جنازه رفت، تا اينكه بالاى قبر ايستاده و فرمود: به خدا قسم براى تو طلب آمرزش مى ‏كنم و درباره‏ات شفاعت مى‏ كنم؛ شفاعتى كه جن و انس را به تعجب وا دارد.<ref>  شرح نهج البلاغه (ابن ابى ‏الحديد) : ج ۴ ص ۷۶. </ref>


در روايت ديگر نيز تلاش براى جعل فضيلت براى عباس در مكه است. با اينكه همه مى‏ دانند تا ابوطالب زنده بود عباس هيچ نقشى در حمايت از رسول‏خداصلى الله عليه وآله نداشت. پس اين روايت در عصر بنى‏ عباس جعل شده است.


هنگامى كه ابوطالب درگذشت، على‏عليه السلام نزد رسول‏خداصلى الله عليه وآله آمد و او را از وفات ابوطالب آگاه كرد. رسول‏خداصلى الله عليه وآله بسيار رنجور و غمگين شد، و به على‏عليه السلام فرمود: برو غسلش بده. وقتى جنازه‏اش را برداشتيد مرا خبر كن. على‏عليه السلام چنين كرد. وقتى جنازه روى دوش مردان در حال حركت بود، رسول‏خداصلى الله عليه وآله رسيد و با ديدن جنازه فرمود:
۳. نزول آيه در مدينه


قول ديگر اين است كه بدون اينكه تاريخى براى نزول آيه تبليغ ذكر كنند، تنها آيه را به لغو حراست ارتباط داده ‏اند.<ref>الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸.</ref>


اى عمو! صله رحم را به جاى آوردى و پاداش خيرى دريافتى. در حالى كه كوچك بودم مرا تربيت و سرپرستى كردى، و در بزرگى‏ام مرا پناه دادى و يارى كردى! سپس در پى جنازه رفت، تا اينكه بالاى قبر ايستاده و فرمود: به خدا قسم براى تو طلب آمرزش مى‏كنم و درباره‏ات شفاعت مى‏كنم؛ شفاعتى كه جن و انس را به تعجب وا دارد.××× ۲ شرح نهج البلاغه )ابن ابى‏الحديد( : ج ۴ ص ۷۶. ×××
در روايت ديگر نيز تلاش براى جعل فضيلت براى عباس در مكه است. با اينكه همه مى‏دانند تا ابوطالب زنده بود عباس هيچ نقشى در حمايت از رسول‏خداصلى الله عليه وآله نداشت. پس اين روايت در عصر بنى‏عباس جعل شده است.
۳. نزول آيه در مدينه
قول ديگر اين است كه بدون اينكه تاريخى براى نزول آيه تبليغ ذكر كنند، تنها آيه را به لغو حراست ارتباط داده‏اند.××× ۱ الدرّ المنثور: ج ۲ ص ۲۹۸. ×××