آیه ۱ تا ۳ معارج و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...» == معار...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...» ==
== آيه «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...»<ref>معارج /   ۱ -۳.  غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۸۷-۴۱۳   .</ref>==
معارج /  ۳  - ۱. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۱۳  - ۳۸۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۵۷  - ۱۵۳ ۲۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۵۳. اسرار غدير: ص ۶۰ .
از جمله آياتى كه در غدير و پس از اتمام مراسم غدير بر [https://wikighadir.com/index.php/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%B5%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D9%88_%D8%A2%D9%84%D9%87 پیامبر صلی الله علیه و آله] نازل شده اين آيات است:


 از جمله موضوعاتى كه درباره غدير بايد مورد تحقيق و تأليف قرارگيرد و هنوز جاى آنها خالى است تحقيق در مورد آياتى كه در غدير و يا در رابطه با غدير نازل شده كه بيش از ۵۰ آيه است و يكى از عمده‏ترين آنها آيه »سأل سائل بعذاب...« است. 
«وَ لَمّا ضُرِبَ ابن مَريَمَ مَثلاً اذا قومُكَ مِنهُ يَصُدُّونَ . وَ قالوا أ آلِهَتُنا خَيرٌ أم هُوَ ما ضَرَبوهُ لَكَ إلاّ جَدَلاً بَل هُم قَومٌ خَصمونَ . إن هُوَ إلاّ عَبدٌ أنعَمنا عَلَيهِ وَ جَعَلناهُ مَثَلاً لِبَنى إسرائيل . وَ لَو نَشاءُ لَجَعَلنا مِنكُم مَلائكَة فى الأرضِ يَخلفونَ . وَ إنَّه لَعِلم لِلساعَةِ فَلا تَمتَرن بِها وَ اتبِعون هذا صِراطٌ مُستَقيم»<ref>زخرف / ۶۱ - ۵۷  .</ref>


آيه »سئل سائل...« يا همان ماجراى حارث فهرى و عذاب الهى بر او با انكار غدير يكى از معجزات غدير است.  
«هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى‏ شود قوم تو از آن رويگردان مى‏ شوند و مى‏ گويند: آيا اين بهتر است يا خدايان ما؟! اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏ كنند، چرا كه اينان گروهى مخاصمه‏ گر هستند. او نيست جز بنده‏ اى كه بر او تفضّل كرده ‏ايم و او را مثالى براى بنى اسرائيل قرار داده ‏ايم. اگر مى‏ خواستيم از شما ملائكه ‏اى را قرار مى‏ داديم كه در زمين جانشين مى‏ شدند. اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شک نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است».


در آخرين ساعات روز سوم، حارث فهرى به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمدند و او از طرف بقيه گفت:  اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟
«وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ. وَ ما كانَ اللَّه لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّه مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» . <ref>انفال /  ۳۳ - ۳۲</ref>


آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟
«آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست. خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه [https://wikighadir.com/index.php/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%BA%D9%81%D8%A7%D8%B1 استغفار] كنند» .«وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّه لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» <ref>يونس /  ۱۱</ref>.


آيا اين على بن ابى‏طالب كه گفتى: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟ 
«اگر خداوند براى مردم شرّ را فوراً مى‏ فرستاد -  همان گونه كه خير را فوراً مى‏ فرستد -  اجل آنان را مقدر مى ‏فرمود. ما رها مى‏ كنيم كسانى را كه اميد ملاقات ما را ندارند، تا در طغيان خود متحيّر بمانند».«لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ. فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ. فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ. أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»<ref>شعراء /  ۲۰۴  - ۲۰۱</ref>.


حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:
«به آن ايمان نمى ‏آورند تا عذاب دردناك را ببينند. ناگهان به سراغ آنان مى‏ آيد و آنان متوجه نمى‏ شوند. مى‏ گويند آيا ما مهلت داده شده بوديم؟ آيا به عذاب ما عجله مى‏ كنند؟».«وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ. مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ. يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ»<ref>ابراهيم ‏عليه السلام /  ۱۷  - ۱۵</ref>


خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏كنم. 
«ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد. در پى او جهنم است و از آب چركين به او نوشانده مى‏ شود. آن را جرعه جرعه مى‏ آشامد و گواراى او نخواهد بود و مرگ از هر سو سراغ او مى‏ آيد ولى او نمى ‏ميرد و پشت سر او عذاب سختى است» .


حارث گفت: »خدايا، اگر آنچه محمد مى‏گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست« .
«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ . لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ . مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ»: «درخواست كرد درخواست كننده ‏اى عذاب واقع را كه [https://wikighadir.com/index.php/%D9%83%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86 كافران] قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج ها بود».


و به روايتى: »خدايا، اگر محمد در آنچه مى‏گويد صادق و راستگو است شعله‏اى از آتش بر ما بفرست«!!
'''اين آيه از دو بُعد قابل بررسى است:'''
=====۱. موقعيت تاريخى=====
روز سوم غدير است و ساعات پايانى برنامه سه روزه نزديک مى‏ شود. غيظ منافقين به اعلا درجه رسيده و آماده انفجار است. [https://wikighadir.com/index.php/%D9%BE%D9%8A%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1_%D8%B5%D9%84%D9%89_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87_%D9%88_%D8%A2%D9%84%D9%87 پيامبر صلى الله عليه و آله] فضيلت بلندى از مناقب [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B9%D9%84%D9%89_%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85 على‏ عليه السلام] بر زبان جارى مى‏ فرمايد و همين جرقه ‏اى بر دل منافقين است كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.


  همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد.  
اما يكى از آنان با صراحت تمام و با جرئتى كه تا آن روز ديده نشده در برابر پيامبر صلى الله عليه وآله قرار مى ‏گيرد و نسبت دروغ به آن حضرت مى‏ دهد و چنان بر گفته خود پافشارى مى‏ كند كه براى خود درخواست عذاب مى‏ كند، و [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B9%D8%B0%D8%A7%D8%A8 عذاب] الهی فوراً نازل مى ‏شود و امضاى الهى بر غدير براى همه ثابت مى‏ شود.


در روايت ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه‏اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد. 
در اين ماجرا آيات قرآن يكى پس از ديگرى نازل مى‏ شود و آخرين صفحه غدير در متن [https://wikighadir.com/index.php/%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86 قرآن] نقش مى ‏بندد. مفصل ماجرا با جمع ‏بندى چند نقل تاريخى چنين است .<ref>الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح ۴۷ و ج ۸ )روضه( ص ۵۷ ح ۱۸. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل )شاذان( : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص ۵۰۵ ۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏الدين: ص ۸۳ . العمدة )ابن بطريق( : ص ۱۰۱. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۷۶  - ۲۶۷. بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۳  - ۳۲۰ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶ ۱۷۳ ۱۶۶ ۱۶۲ و ج ۴۲ ص ۴۲  - ۴۰ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۶ ح ۲۲، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶. تفسير ثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶ ۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير )ابن جوزى( : ج ۴ ص ۱۰.</ref>


بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: »سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...« ××× ۱ معارج /  ۳  - ۱. ×××، يعنى »درخواست كننده‏اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن را دفع كند« .  
نزديک غروب روز بيستم ذى‏ الحجة سال دهم هجرت آخرين لحظات برنامه سه روزه غدير است. در طول اين سه روز پيامبر صلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل‏ بيتش را براى مردم بيان مى ‏فرمايد. در آن لحظات عده ‏اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه [https://wikighadir.com/index.php/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A8%D9%83%D8%B1_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%A8%D9%89_%D9%82%D8%AD%D8%A7%D9%81%D9%87 ابوبكر] و [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B9%D9%85%D8%B1_%D8%A8%D9%86_%D8%AE%D8%B7%D8%A7%D8%A8 عمر] و [https://wikighadir.com/index.php/%D9%85%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D9%87 مغیره] و عده ‏اى ديگر از [https://wikighadir.com/index.php/%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%86 منافقین] نيز در ميان آنان بودند.


پيامبرصلى الله عليه وآله به اصحابش فرمود: آيا ديديد و شنيديد؟
حارث فهرى از ميان آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى‏ آمد. در اين حال پيامبر صلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود:


گفتند: آرى. 
انَّ فيكَ شِبْهاً مِنْ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ. لَوْ لا انْ تَقُولَ فيكَ طَوائُفٌ مِنْ امِّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ الاّ اخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ:


با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه »غدير« از منبع وحى سرچشمه گرفته و يك فرمان الهى است.
در تو شباهتى به عيسى بن مريم وجود دارد. اگر نبود كه گروه ‏هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى ‏گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏ گذشتى خاك پاى تو را بر مى ‏داشتند و بدان تبرک مى ‏جستند.


××× ۲ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۷ ۱۶۲ ۱۳۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۴۴ ۱۲۹  ۵۷  ۵۶. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳. ××× 
شنيدن اين منقبت بر منافقين گران آمد و مسخره كنان در بين خود گفتند: ببينيد چگونه او را مِثل عيسى بن مريم قرار داد! چطور چنين چيزى ممكن است؟!


'''و اما تفصيل مطلب:''' 
ابوبكر و عمر نيز غضب كردند و گفتند: براى پسر عمويش به هيچ مثالى راضى نشد جز عيسى بن مريم!


از جمله آياتى كه در غدير و پس از اتمام مراسم غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيات است:
در اين ميان حارث فهرى رو به اصحاب خود كرد و گفت: محمد براى پسر عمويش مَثَلى جز عيسى بن مريم پيدا نكرد. نزديک است كه او را بعد از خود پيامبر قرار دهد. خدايانمان كه مى ‏پرستيديم بهتر از اين است!


»وَ لَمّا ضُرِبَ ابن مَريَمَ مَثلاً اذا قومُكَ مِنهُ يَصُدُّونَ. وَ قالوا أ آلِهَتُنا خَيرٌ أم هُوَ ما ضَرَبوهُ لَكَ إلاّ جَدَلاً بَل هُم قَومٌ خَصمونَ. إن هُوَ إلاّ عَبدٌ أنعَمنا عَلَيهِ وَ جَعَلناهُ مَثَلاً لِبَنى إسرائيل. وَ لَو نَشاءُ لَجَعَلنا مِنكُم مَلائكَة فى الأرضِ يَخلفونَ. وَ إنَّه لَعِلم لِلساعَةِ فَلا تَمتَرن بِها وَ اتبِعون هذا صِراطٌ مُستَقيم«×××
در پى اين حركات منافقين، آيات سوره زخرف نازل شد:


۱ زخرف /  ۶۱  - ۵۷ . ×××
«وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ . وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ . إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِى إِسْرائِيلَ . وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِى الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ . وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ»<ref>زخرف:۵۷-۶۱.</ref>:


<nowiki>:</nowiki>  »هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى‏شود قوم تو از آن رويگردان مى‏شوند و مى‏گويند: آيا اين بهتر است يا خدايان ما؟! اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏كنند، چرا كه اينان گروهى مخاصمه‏گر هستند. او نيست جز بنده‏اى كه بر او تفضّل كرده‏ايم و او را مثالى براى بنى اسرائيل قرار داده‏ايم. اگر مى‏خواستيم از شما ملائكه‏اى را قرار مى‏داديم كه در زمين جانشين مى‏شدند. اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شك نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است. 
«هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى‏ شود قوم تو از آن رويگردان مى ‏شوند و مى‏ گويند: آيا اين بهتر است يا خدايان ما؟! اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏ كنند، چرا كه اينان گروهى مخاصمه‏ گر هستند. او نيست جز بنده ‏اى كه بر او تفضّل كرده‏ ايم و او را مثالى براى بنى ‏اسرائيل قرار داده‏ ايم. اگر مى ‏خواستيم از شما ملائكه ‏اى را قرار مى‏ داديم كه در زمين جانشين مى‏ شدند. اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شك نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است» .


»وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ. وَ ما كانَ اللَّه لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّه مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ«××× ۲ انفال /  ۳۳ ۳۲. ×××: 
يكى از منافقين گفت: محمد در مدح خود و برادرش [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B9%D9%84%D9%89 على] زياده‏ روى كرد و اين سخنانى كه گفت از طرف خدا نبود، بلكه چون مى ‏داند سخنش را مى ‏پذيرند مى‏ خواهد رياست خود و على را بر ما محكم نمايد!


»آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست. خدا آنان را عذاب نمى‏كند در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمى‏كند در حالى كه استغفار كنند« . 
از طرف خدا پاسخ آمد: اى محمد! به اينان بگو: كجاى اين فضايل قابل انكار بود؟ خداوند عظيم و كريم و حكيم است. بندگانى را برگزيده و اطاعت نيكو و انقياد آنان را در برابر اوامرش ديده و آنان را به كراماتى اختصاص داده و امور بندگانش را به آنان سپرده و سياست خلقش را به تدبير حكيمانه ‏اى كه آنان را بدان موفق نموده به ايشان سپرده است.


»وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّه لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ«××× ۳ يونس /  ۱۲. ×××:
آيا پادشاهان زمين را نمى‏ بينيد كه وقتى پادشاهى خدمتگزارى يكى از كارگزارانش را مى ‏پسندد و در آنچه از امور مملكتش به او مى‏ سپارد اطاعت درست از او مى‏ بيند، چنين كسى را براى آنچه بيرون كاخ است برمى‏ گزيند و در سياست لشكر و رعيت خود بر او اعتماد مى‏ كند.


»اگر خداوند براى مردم شرّ را فوراً مى‏فرستاد -  همان گونه كه خير را فوراً مى‏فرستد -  اجل آنان را مقدر مى‏فرمود. ما رها مى‏كنيم كسانى را كه اميد ملاقات ما را ندارند، تا در طغيان خود متحيّر بمانند« .
محمد نيز در تدبيرى كه پروردگارش براى او قرار داده چنين است و نيز على بعد از او كه او را وصى و جانشين خود در اهل ‏بيتش و ادا كننده قرض هايش، و برآورنده وعده‏ هايش و يارى دهنده دوستانش و مقابله كننده با دشمنانش قرار داده است.


  »لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ. فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ. فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ. أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ«××× ۱ شعراء /  ۲۰۴  - ۲۰۱. ×××:  »به آن ايمان نمى‏آورند تا عذاب دردناك را ببينند. ناگهان به سراغ آنان مى‏آيد و آنان متوجه نمى‏شوند. مى‏گويند آيا ما مهلت داده شده بوديم؟ آيا به عذاب ما عجله مى‏كنند؟ « .  »وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ. مِنْ وَرائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ. يَتَجَرَّعُهُ وَ لا يَكادُ يُسِيغُهُ وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَ ما هُوَ بِمَيِّتٍ وَ مِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِيظٌ«××× ۲ ابراهيم‏عليه السلام /  ۱۷  - ۱۵. ×××: 
منافقين با شنيدن اين فرمايشات پيامبر صلى الله عليه وآله گفتند: آنچه براى على بن ابى‏ طالب در نظر گرفته مسئله كوچكى نيست. اينها حاكم شدن درباره خون مردم و زنان و فرزندان و اموال و حقوق آنان و انساب و دنيا و آخرتشان است. بايد در اين باره آيت و نشانه‏ اى بياورد كه مناسب اين ولايت باشد.


»ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد. در پى او جهنم است و از آب چركين به او نوشانده مى‏شود. آن را جرعه جرعه مى‏آشامد و گواراى او نخواهد بود و مرگ از هر سو سراغ او مى‏آيد ولى او نمى‏ميرد و پشت سر او عذاب سختى است« . 
پيامبر صلى الله عليه وآله نمونه ‏هايى از آيات و معجزات ظهور يافته درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را باز شمرد و فرمود:


»سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ« : 
آيا شما را كفايت نكرد نور على كه در آن شب ظلمانى هنگام خروج از خانه پيامبر ظاهر شد؟!


»درخواست كرد درخواست كننده‏اى عذاب واقع را كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج‏ها بود« .
آيا شما را كفايت نكرد كه على در مسير راهش با چند ديوار رو به رو شد و آن ديوارها شكافته شدند و او از آنها عبور كرد و دوباره شكاف ديوارها به هم آمد؟!


===   موقعيت تاريخى ===
آيا شما را كفايت نكرد همين روز غدير خم آنگاه كه رسول ‏اللَّه او را به ولايت منصوب نمود درهاى آسمان را ديديد كه باز شده و ملائكه از آنجا بر شما مشرف گرديده و ندا مى ‏كنند: «هذا [https://wikighadir.com/index.php/%D9%88%D9%8E%D9%84%D9%90%D9%89%D9%8F%D9%91_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%8E%D9%91%D9%87 وَلِىُّ اللَّه] فَاتَّبِعُوهُ وَ الاّ حَلَّ بِكُمُ عَذابُ اللَّه فَاحْذَرُوهُ» : «اين ولى خداست، پيرو او باشيد؛ وگرنه عذاب خدا بر شما نازل مى ‏شود، پس از آن بر حذر باشيد»؟
روز سوم غدير است و ساعات پايانى برنامه سه روزه نزديك مى‏شود. غيظ منافقين به اعلا درجه رسيده و آماده انفجار است.


پيامبرصلى الله عليه وآله فضيلت بلندى از مناقب على‏عليه السلام بر زبان جارى مى‏فرمايد و همين جرقه‏اى بر دل منافقين است كه كينه توزانه سخنانى بر زبان جارى كنند.  اما يكى از آنان با صراحت تمام و با جرئتى كه تا آن روز ديده نشده در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله قرار مى‏گيرد و نسبت دروغ به آن حضرت مى‏دهد و چنان بر گفته خود پافشارى مى‏كند كه براى خود درخواست عذاب مى‏كند، و عذاب الهى فوراً نازل مى‏شود و امضاى الهى بر غدير براى همه ثابت مى‏شود. 
آيا شما را كفايت نكرد آنگاه كه ديديد على بن ابى‏ طالب راهى را مى ‏رفت كه در برابر او كوه‏ هايى بودند. براى آنكه او از مسير خود به راست و چپ نرود كوه‏ ها پيشاپيش او به حركت در آمدند و مسير او را باز كردند، و پس از عبور على بار ديگر به جاى خود باز گشتند؟!


پس از اعتراض حارث فهرى در غدير و نزول سنگ آسمانى بر او، جبرئيل نازل شد و سند قرآنى اين معجزه غدير را با آيات ۱ تا ۳ سوره معارج آورد:
آنگاه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: خدايا باز هم براى اينان آيات و نشانه‏ هايى ظاهر كن -  كه براى تو آسان است -  تا حجتت را بر اينان تمام كنى... .


»سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اللَّهِ ذِى الْمِعارِجِ« :
اينجا بود كه حارث فهرى برخاست و با لسانى تند و با جسارت در برابر پيامبر صلى الله عليه وآله قرار گرفت و گفت: وقتى قرار شد تو رسول ‏اللَّه باشى و على جانشين بعد از تو باشد و فاطمه دخترت سيده زنان عالم و حسن و حسين سيد جوانان اهل بهشت باشند، پس براى ساير قريش چيزى باقى نگذاشته ‏اى؟!


»درخواست كرد درخواست كننده‏اى عذاب واقع را كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند بود« .  در اين ماجرا آيات قرآن يكى پس از ديگرى نازل مى‏شود و آخرين صفحه غدير در متن قرآن نقش مى‏بندد. 
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: من اين مقامات را تعيين نكرده ‏ام، بلكه خداوند معين فرموده است.


مفصل ماجرا با جمع‏بندى چند نقل تاريخى چنين است
حارث سخن را به نقطه اصلى اعتقاد بازگرداند و گفت: اى محمد! ما را دعوت كردى كه «لا الهَ الا اللَّه»را قبول كنيم و ما هم پذيرفتيم. سپس دعوتمان كردى كه پيامبرى تو را بپذيريم و ما پذيرفتيم در حالى كه قلبمان رضايت نمى‏ داد!! سپس دستور نماز و بعد از آن روزه را دادى و ما انجام داديم. بعد از آن دستور حج و خمس و زكات را دادى و ما انجام داديم. به همه اينها اكتفا نكردى تا امروز كه پسر عمويت را منصوب نمودى و گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ ...» آيا واقعاً همه اينها از طرف خدا بود؟


××× ۱ الكافى: ج ۱ ص ۴۲۲ ح ۴۷ و ج ۸ )روضه( ص ۵۷ ح ۱۸. تفسير القمى: ص ۶۹۵ . الفضائل )شاذان( : ص ۸۴ . تفسير فرات: ص ۵۰۵ ۱۹۰ ح ۶۶۳ . مناقب ابن شهرآشوب: ص ۳ ح ۴۰. اربعين منتجب‏الدين: ص ۸۳ . العمدة )ابن بطريق( : ص ۱۰۱. الاقبال: ص ۴۵۹  - ۴۵۳. حلية الابرار: ج ۲ ص ۱۲۵. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۷۶  - ۲۶۷. بحار الانوار: ج ۸ ص ۶ ح ۱۰ و ج ۱۵ ص ۶ ح ۶ و ج ۳۵ ص ۳۲۳  - ۳۲۰ ح ۲۲ و ج ۳۷ ص ۱۷۶ ۱۷۳ ۱۶۷ ۱۶۶ ۱۶۲ ۱۳۶ و ج ۴۲ ص ۴۲  - ۴۰ ح ۱۴ و ج ۹۴ ص ۱۳ ح ۲۲. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۶ ح ۵۷ ۲۲ ، ص ۶۸ ح ۴۵، ص ۱۳۰ ۱۲۹ ح ۱۸۵، ص ۳۰۶ ۱۴۴. تفسير ثعالبى: ج ۳ ص ۲۳۹. تفسير القرطبى: ج ۸ ص ۳۱۶ ۳۱۵ و ج ۱۰ ص ۲۲۵. زاد المسير )ابن جوزى( : ج ۴ ص ۱۰. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳. ×××: 
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: از طرف خدا به من وحى مى‏ شود و جبرئيل سفير و واسطه الهى است و من به مردم خبر مى‏ دهم، و جز آنچه خدا دستور دهد چيزى را اعلام نمى‏ كنم.


نزديك غروب روز بيستم ذى‏الحجة سال دهم هجرت آخرين لحظات برنامه سه روزه غدير است. در طول اين سه روز پيامبرصلى الله عليه وآله در هر مناسبتى فضايل و مناقب اميرالمؤمنين و اهل‏بيتش را براى مردم بيان مى‏فرمايد.  
حارث دوباره گفت: تو را به خدايى كه خدايى جز او نيست، آيا اين حتماً از طرف خداست و از طرف خودت نيست؟! حضرت فرمود: به خدايى كه جز او خدايى نيست اين از طرف خداست نه از پيش خودم - و اين را سه بار تكرار فرمود -  .


در آن لحظات عده‏اى از اصحاب خدمت حضرت جمع بودند كه ابوبكر و عمر و مغيره و عده‏اى ديگر از منافقين نيز در ميان آنان بودند.  حارث فهرى از ميان آنها آمادگى بيشترى براى جسارت داشت و در واقع زبان منافقين به حساب مى‏آمد.
حارث گفت: تو ما را به حبّ على بن ابى ‏طالب دستور مى‏ دهى و گمان دارى كه او نسبت به تو همچون هارون نسبت به موسى است و شيعيان او سوار بر شتران نورانى به محشر مى ‏آيند و در عرصه قيامت بر ديگران فخر مى‏ كنند تا آنكه كنار حوض كوثر آيند و از آن بنوشند، و اين در حالى است كه بقيه امت در يك گروه جداگانه محشور مى‏ شوند. آيا همه اينها از آسمان نازل شده يا از پيش خود مى‏ گويى؟


در اين حال پيامبرصلى الله عليه وآله خطاب به اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود: 
پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: آرى، از آسمان نازل شده و سپس من ابلاغ كرده ‏ام. خداوند ما را نورى در زير عرش خلق كرد.


انَّ فيكَ شِبْهاً مِنْ عيسَى بْنِ مَرْيَمَ. لَوْ لا انْ تَقُولَ فيكَ طَوائُفٌ مِنْ امِّتى ما قالَتِ النَّصارى فى عيسَى بْنِ مَرْيَمَ لَقُلْتُ فيكَ قَوْلاً لا تَمُرُّ بِمَلَأٍ مِنَ النّاسِ الاّ اخَذُوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ يَلْتَمِسُونَ بِذلِكَ الْبَرَكَةَ: 
حارث گفت: اكنون فهميدم كه تو ساحر كذّاب هستى! اى محمد، مگر شما هم از فرزندان آدم نيستيد؟


در تو شباهتى به عيسى بن مريم وجود دارد. اگر نبود كه گروه‏هايى از امتم درباره تو سخنى را بگويند كه مسيحيان درباره عيسى گفتند، درباره تو سخنى مى‏گفتم كه از كنار هر دسته از مردم مى‏گذشتى خاك پاى تو را بر مى‏داشتند و بدان تبرك مى‏جستند.  شنيدن اين منقبت بر منافقين گران آمد و مسخره كنان در بين خود گفتند: ببينيد چگونه او را مِثل عيسى بن مريم قرار داد! چطور چنين چيزى ممكن است؟! 
حضرت فرمود: آرى، ولى خداوند ما را نورى در زير عرش خلق فرمود دوازده هزار سال قبل آنكه آدم را خلق كند. سپس آن نور را در صلب آدم قرار داد. آن نور از صلبى به صلب ديگر منتقل شد تا آنكه در صلب عبد اللَّه و ابوطالب از يكديگر جدا شديم. بنابراين خداوند ما را از آن نور خلق كرده و فرق من و على در اين است كه پيامبرى بعد از من نيست.


ابوبكر و عمر نيز غضب كردند و گفتند:
آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: اى حارث! از خدا بترس و از آنچه درباره دشمنى على بن ابى‏ طالب بر زبان آوردى توبه كن.


براى پسر عمويش به هيچ مثالى راضى نشد جز عيسى بن مريم!  در اين ميان حارث فهرى رو به اصحاب خود كرد و گفت:
حارث سر به سوى آسمان بلند كرد و گفت: خدايا ! اگر محمد در آنچه مى‏ گويد صادق و راستگوست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذابى بر ما نازل كن كه انتقامى در اولينِ ما (منكرين ولايت) و نشانه ‏اى براى آيندگان ما باشد؛ و اگر آنچه محمد مى‏ گويد دروغ است عذابت را بر او نازل كن.


محمد براى پسر عمويش مَثَلى جز عيسى بن مريم پيدا نكرد.
خداوند فوراً سخن حارث را با اين آيه براى پيامبر صلى الله عليه وآله فرستاد: «وَ إِذْ قالُوا اللهمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»<ref>انفال / ۳۲.</ref> : «آنگاه كه گفتند: خدايا، اگر اين حقى از طرف توست بر ما سنگى از آسمان ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست» .


نزديك است كه او را بعد از خود پيامبر قرار دهد. خدايانمان كه مى‏پرستيديم بهتر از اين است! 
به دنبال اين آيه وحى چنين آمد: «وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّه لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِىَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>یونس / ۱۱.</ref> : «اگر خداوند براى مردم شرّ را فوراً مى‏ فرستاد -  همان گونه كه خير را فوراً مى‏ فرستد -  اجل آنان را مقدر مى ‏فرمود. ما رها مى‏ كنيم كسانى را كه اميد ملاقات ما را ندارند، تا در طغيان خود متحيّر بمانند» .


در پى اين حركات منافقين، آيات سوره زخرف نازل شد: 
آنگاه آيه ديگرى نازل شد: «وَ ما كانَ اللَّه لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّه مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»<ref>انفال / ۳۳.</ref> : «خدا آنان را عذاب نمى ‏كند در حالى كه تو در ميان آنان باشى، و خدا آنان را عذاب نمى‏ كند در حالى كه استغفار كنند» .


»وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلاً إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ. وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ لَكَ إِلاَّ جَدَلاً بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ. إِنْ هُوَ إِلاَّ عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَيْهِ وَ جَعَلْناهُ مَثَلاً لِبَنِى إِسْرائِيلَ. وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْكُمْ مَلائِكَةً فِى الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ. وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ« : 
با اين آيه در حضور پيامبر صلى الله عليه وآله عذابى نازل نمى‏ شد و در صورتى درخواست حارث عملى مى‏ شد كه از حضور آن حضرت خارج شود. راه ديگر توبه بود كه حارث از سخن خود باز گردد. لذا پيامبر صلى الله عليه وآله به او فرمود: اى حارث! يا توبه كن و يا از پيش ما برو!


»هنگامى كه عيسى بن مريم مثال زده مى‏شود قوم تو از آن رويگردان مى‏شوند و مى‏گويند: آيا اين بهتر است يا خدايان ما؟!  
حارث گفت: اى محمد! راه ديگر اين است كه براى قريش هم نصيبى از آنچه در اختيار دارى قرار دهى، چرا كه با اين برنامه تو بنى‏ هاشم همه مناقب عرب و عجم را به خود اختصاص دادند!


اين سخن را جز از روى جدل بر زبان جارى نمى‏كنند، چرا كه اينان گروهى مخاصمه‏گر هستند.  
حضرت فرمود: اين مسئله در اختيار من نيست، بلكه مربوط به خداوند تبارک و تعالى است.


او نيست جز بنده‏اى كه بر او تفضّل كرده‏ايم و او را مثالى براى بنى‏اسرائيل قرار داده‏ايم.
حارث گفت: اگر اين گونه است اعلام مى‏ كنم كه قلبم توبه را نمى ‏پذيرد، ولى از حضور تو مى‏ روم! آنگاه برخاست و به سرعت به طرف شترش رفت و سوار شد و حركت كرد.


اگر مى‏خواستيم از شما ملائكه‏اى را قرار مى‏داديم كه در زمين جانشين مى‏شدند.
اكنون دو عذاب الهى با هم نازل شد در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحابش از فاصله‏ اى او را مى ‏ديدند. خداوند پرنده ‏اى را از آسمان فرستاد كه در منقار او ريگى به اندازه عدس بود. او آن ريگ را بر سر حارث رها كرد و از سر او وارد شد و از دُبُر او خارج گرديد. حارث بر زمين افتاد در حالى كه پاهايش را بر زمين مى‏ كوبيد. در همين حال ابر سياهى ظاهر شد و رعد و برقى زد و صاعقه‏ اى پديد آورد كه بر بدن حارث خورد و او را سوزانيد.


اين علمى براى آن زمان است، پس درباره آن شك نداشته باشيد و از من پيروى كنيد كه اين صراط مستقيم است« . 
در آن لحظه جبرئيل نازل شد و اين آيات را آورد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ. لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ. مِنَ اللَّه ذِى الْمَعارِجِ»<ref>معارج / ۱ - ۳.</ref> : «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع را درخواست كرد كه كافران قدرت دفع آن را ندارند، و اين از طرف خداوند صاحب عروج‏ ها بود» .


يكى از منافقين گفت: محمد در مدح خود و برادرش على زياده‏روى كرد و اين سخنانى كه گفت از طرف خدا نبود، بلكه چون مى‏داند سخنش را مى‏پذيرند مى‏خواهد رياست خود و على را بر ما محكم نمايد!  از طرف خدا پاسخ آمد:
پيامبر صلى الله عليه وآله به اصحابش فرمود: اكنون به طرف او برويد كه آنچه از خدا خواست بر او رسيد، چنانكه خداوند عزوجل مى ‏فرمايد: «وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ»<ref>حضرت ابراهیم علیه السلام / ۱۵.</ref> : «ابتدا خودشان درخواست كردند، و اين گونه هر جبار معاندى ضرر كرد و به هدف خود نرسيد» .


اى محمد! به اينان بگو: كجاى اين فضايل قابل انكار بود؟ خداوند عظيم و كريم و حكيم است.  
آنگاه اين آيه نازل شد: «أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ»<ref>حضرت ابراهیم علیه السلام / ۱۷.</ref> : «آيا به عذاب ما عجله مى‏ كنند»؟!


بندگانى را برگزيده و اطاعت نيكو و انقياد آنان را در برابر اوامرش ديده و آنان را به كراماتى اختصاص داده و امور بندگانش را به آنان سپرده و سياست خلقش را به تدبير حكيمانه‏اى كه آنان را بدان موفق نموده به ايشان سپرده است. 
سپس حضرت فرمود: آيا با چشم خود ديديد؟ گفتند: آرى. فرمود: آيا با گوش خود شنيديد؟ گفتند: آرى. فرمود: خوشا به حال كسى كه على را دوست بدارد، و واى به حال كسى كه با او دشمنى كند. گويا على و شيعيانش را مى ‏بينيم كه در روز قيامت سوار بر شترانى به طرف باغ‏ هاى بهشت برده مى ‏شوند، در حالى كه چهره ‏هايشان جوان و تاج بر سر و سرمه كشيده ‏اند. ترسى بر آنان نيست و محزون نمى‏ شوند. آنان با رضايت بزرگِ خدا تأييد شده ‏اند، و اين رستگارى بزرگ است. تا هنگامى كه در مقام قدس از محضر ربّ العالمين ساكن شوند، كه در آنجا آنچه دل طلب كند و چشم لذت ببرد آماده است و در آنجا هميشگى خواهند بود و ملائكه به آنان مى‏ گويند: «سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»<ref>رعد / ۲۴.</ref> : «سلام بر شما به خاطر صبرى كه كرديد و اين عاقب نيكويى است» .


آيا
اين بود ماجراى مفصل حارث فهرى و [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B3%D9%86%DA%AF_%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C سنگ آسمانی] كه در آخرين ساعات مراسم سه روزه غدير اتفاق افتاد و مُهر تأييد الهى را بر سطر نهايى آن زد.
 
'''۲. تحليل اعتقادى'''
 
ماجراى حارث فهرى با توجه به مقدمات و مؤخرات آن - كه در اين داستان مفصل ذكر شد -  مطالب بسيار مهمى درباره غدير براى ما به ارمغان مى‏ آورد كه اهميت آنها از خطبه غدير كم تر نيست، چرا كه نزول پى در پى آيات قرآن و برخورد جدى خداوند را با دشمنان ولايت به گونه‏ اى نشان داده كه در طول عمر پيامبر صلى الله عليه وآله بى نظير است، اضافه بر آنكه پشت سر آن مراسم عظيم و به عنوان بخش پايانى آن جلوه‏ گر شده است. در اينجا به تفصيلِ اين برداشت‏ هاى ده گانه مى‏ پردازيم:
 
''' قرآنى شدن ماجراى حارث'''
 
ماجراى حارث فهرى كه كم تر از يك ساعت طول كشيده انعكاس قرآنى عجيبى يافته است. تعداد آيات نازل شده در اين ماجرا از يك سو، و ظرافت آنها در نشان دادن جزئيات واقعه از سوى ديگر، نشانه اهميت شديد آخرين فراز غدير است.
 
ماجرا از ذكر يكى از عظيم ‏ترين فضائل اميرالمؤمنین‏ علیه السلام آغاز مى ‏شود كه تشبيه به [https://wikighadir.com/index.php/%D8%B9%DB%8C%D8%B3%DB%8C_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%