آیات قرآن در مکه پس از حج: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «روز سيزدهم پيامبر صلى الله عليه و آله از مِنا به سوى مكه حركت كرد. هنگامى كه ح...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
«به نام خداوند بخشنده مهربان، الف لام ميم، آيا مردم گمان كرده‏ اند كه رها مى‏ شوند با همين كه بگويند ايمان آورديم، بدون آنكه امتحان شوند؟ ما كسانى را كه قبل از آنان بودند امتحان كرديم، زيرا خدا بايد بداند كسانى را كه راست مى ‏گويند و كسانى را كه دروغ مى ‏گويند. كسانى كه كارهاى زشت را انجام مى‏ دهند گمان كرده‏ اند كه از دست ما فرار مى ‏كنند (و دست ما به آنان نمى ‏رسد). چه بد حكم مى‏ كنند».
«به نام خداوند بخشنده مهربان، الف لام ميم، آيا مردم گمان كرده‏ اند كه رها مى‏ شوند با همين كه بگويند ايمان آورديم، بدون آنكه امتحان شوند؟ ما كسانى را كه قبل از آنان بودند امتحان كرديم، زيرا خدا بايد بداند كسانى را كه راست مى ‏گويند و كسانى را كه دروغ مى ‏گويند. كسانى كه كارهاى زشت را انجام مى‏ دهند گمان كرده‏ اند كه از دست ما فرار مى ‏كنند (و دست ما به آنان نمى ‏رسد). چه بد حكم مى‏ كنند».


روز چهاردهم ذى ‏الحجة روز پرماجرايى بود، چرا كه اعلام شده بود در مكه يک روز بيشتر توقف نخواهند كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله به بلال دستور داد تا بين مردم اعلان كند: «فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد به سوى غدير خم حركت كنند».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱.</ref>
روز چهاردهم ذى ‏الحجة روز پرماجرايى بود، چرا كه اعلام شده بود در مكه يک روز بيشتر توقف نخواهند كرد.


سپس دستور سلام كردن به على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» نازل شد. پيامبر صلى الله عليه و آله از پذيرش آنان نسبت به اين مسئله ترس داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶ سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»: «گويى تو مى ‏خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».
پيامبر صلى الله عليه و آله به بلال دستور داد تا بين مردم اعلان كند: «فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد به سوى غدير خم حركت كنند».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱.</ref>
 
سپس دستور سلام كردن به على‏ عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين» نازل شد.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله از پذيرش آنان نسبت به اين مسئله ترس داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶ سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»: «گويى تو مى ‏خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند».


پيرو آن پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على‏ عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱ - ۱۲۰، ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴،۳۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴. كتاب سليم: ص ۷۳۰.</ref>
پيرو آن پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على‏ عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱ - ۱۲۰، ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴،۳۹. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴. كتاب سليم: ص ۷۳۰.</ref>
خط ۱۳: خط ۱۷:
آنگاه بار ديگر جبرئيل نازل شد و دستور تحويل ودايع انبيا به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله با فرا خواندن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام جلسه خصوصى تشكيل دادند و ودايع الهى به على‏ عليه السلام داده شد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۶. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶ و ج ۴۰ ص ۲۱۶.</ref>
آنگاه بار ديگر جبرئيل نازل شد و دستور تحويل ودايع انبيا به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را آورد. پيامبر صلى الله عليه و آله با فرا خواندن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام جلسه خصوصى تشكيل دادند و ودايع الهى به على‏ عليه السلام داده شد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۶. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶ و ج ۴۰ ص ۲۱۶.</ref>


آن روز -  از بين همسران پيامبر عليه السلام -  نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ماند، اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع و مسائل ديگرى كه مربوط به غدير مى‏شد مانع از اين مسئله گرديد، و عايشه در اين باره اعتراض كرد و گفت: يا رسول ‏اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏ كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!! حضرت فرمود: به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.
آن روز -  از بين همسران پيامبر عليه السلام -  نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ماند، اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع و مسائل ديگرى كه مربوط به غدير مى‏شد مانع از اين مسئله گرديد، و عايشه در اين باره اعتراض كرد و گفت: يا رسول ‏اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى‏ كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!  
 
حضرت فرمود: به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.


عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا پيشتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!! حضرت فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم.
عايشه گفت: يا رسول‏ اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا پيشتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!! حضرت فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم.