تابوت جهنم: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:


آنچه در اينجا قابل ذكر است، اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:  
آنچه در اينجا قابل ذكر است، اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:  
'''موقعيت تاريخى'''


=== '''موقعيت تاريخى''' ===
برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى ‏الحجة كاروان پيامبر صلى الله عليه وآله از غدير خم راهى مدينه شده است. گروه چهارده نفرى از [[منافقین]] نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه وآله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند. قبل از رسيدن قافله به [[هرشی(عَقَبه)|کوه هرشی]]، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه وآله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و عمار راهنماى آن بودند -  منافقين حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.
برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى ‏الحجة كاروان پيامبر صلى الله عليه وآله از غدير خم راهى مدينه شده است. گروه چهارده نفرى از [[منافقین]] نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه وآله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند. قبل از رسيدن قافله به [[هرشی(عَقَبه)|کوه هرشی]]، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه وآله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و عمار راهنماى آن بودند -  منافقين حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.


خط ۲۳: خط ۲۲:


روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود. هنگام حركت پیامبر صلى الله عليه وآله آنان را فراخواند و مورد مؤاخذه قرار داد و پرسيد: در چه باره‏اى نجوى مى‏ كرديد؟ گفتند: ما اصلاً سخن سرّى نداشته ‏ايم!! پيامبر صلى الله عليه وآله با تضمين بخش دوم آيه ۱۴۰ از سوره بقره در كلام خود و فقط با حذف همزه استفهام قبل از كلمه «أَ أَنْتُمْ» پاسخ آنان را داد و فرمود: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود. هنگام حركت پیامبر صلى الله عليه وآله آنان را فراخواند و مورد مؤاخذه قرار داد و پرسيد: در چه باره‏اى نجوى مى‏ كرديد؟ گفتند: ما اصلاً سخن سرّى نداشته ‏ايم!! پيامبر صلى الله عليه وآله با تضمين بخش دوم آيه ۱۴۰ از سوره بقره در كلام خود و فقط با حذف همزه استفهام قبل از كلمه «أَ أَنْتُمْ» پاسخ آنان را داد و فرمود: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
'''تحليل اعتقادى'''


=== '''تحليل اعتقادى''' ===
آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى‏ شود دو نكته است:
آنچه به عنوان تفسير اين آيات از تطبيق آنها بر [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] و توطئه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله استفاده مى‏ شود دو نكته است:


خط ۵۳: خط ۵۱:
اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:  
اين آيه از سه بُعد قابل بررسى است:  


'''متن خطبه غدير'''
=== '''متن خطبه غدير''' ===
 
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:


اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و [[تابعین]] و پيروانشان در پايين‏ ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان [[صحیفه ملعونه اول|اصحاب صحیفه]] ‏اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref>
اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و [[تابعین]] و پيروانشان در پايين‏ ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان [[صحیفه ملعونه اول|اصحاب صحیفه]] ‏اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref>
'''موقعيت تاريخى'''


=== '''موقعيت تاريخى''' ===
[[خطبه غدیر|خطابه غدير]] وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه [[قرآن]] و تركيب هر دو در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.
[[خطبه غدیر|خطابه غدير]] وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه [[قرآن]] و تركيب هر دو در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.
'''تحليل اعتقادى'''


=== '''تحليل اعتقادى''' ===
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انهم و انصارهم و اتباعهم و اشياعهم فى الدرک الاسفل من النار» ، «درک اسفل» است. كلمه «دَرْک» -  كه «دَرَک» هم در قرائت آن صحيح است -  به معناى آخرين نقطه در عمق چيزى مثل درياست.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه در جمله «انهم و انصارهم و اتباعهم و اشياعهم فى الدرک الاسفل من النار» ، «درک اسفل» است. كلمه «دَرْک» -  كه «دَرَک» هم در قرائت آن صحيح است -  به معناى آخرين نقطه در عمق چيزى مثل درياست.


خط ۷۱: خط ۶۶:
اگر چه به نظر مى ‏رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيان گذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است.
اگر چه به نظر مى ‏رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيان گذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن عذاب وحشتناک لازم است.


'''الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم'''
==== '''الف) درک اسفل چاهى در قعر جهنم''' ====
 
[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در توصيف اين «درک اسفل» مى‏ فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره ‏اى است كه هر گاه [[خداوند]] بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى ‏دارد و جهنم از شعله‏ هاى آن چاه شعله مى‏ گيرد.
[[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] در توصيف اين «درک اسفل» مى‏ فرمايد: در قعر جهنم چاهى است و بر سر آن چاه صخره ‏اى است كه هر گاه [[خداوند]] بخواهد جهنم را شعله ‏ور كند آن صخره را از در آن چاه برمى ‏دارد و جهنم از شعله‏ هاى آن چاه شعله مى‏ گيرد.


خط ۷۸: خط ۷۲:


آنگاه حضرت معذّبين در اين چاه جهنم را نام برد، كه بدترين آنان اولى و دومى ‏اند؛ و جالب است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين مطلب را رو در روى آنان به خودشان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۴۰۵- ۴۱۰. كتاب سليم: ص ۱۶۱.</ref>
آنگاه حضرت معذّبين در اين چاه جهنم را نام برد، كه بدترين آنان اولى و دومى ‏اند؛ و جالب است كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام اين مطلب را رو در روى آنان به خودشان فرمود.<ref>بحار الانوار: ج ۳۰ ص۴۰۵- ۴۱۰. كتاب سليم: ص ۱۶۱.</ref>
'''ب) ابليس و ابوبكر و عمر'''


==== '''ب) ابليس و ابوبكر و عمر''' ====
در حديث ديگر خداوند تعالى مى‏ فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى ‏آويزم كه ابليس در درجه ‏اى بالاتر بر او كه پايين‏ تر است مى ‏نگرد و او را لعنت مى ‏كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref>
در حديث ديگر خداوند تعالى مى‏ فرمايد: «دومى و اصحابش را در قعرى از جهنم مى ‏آويزم كه ابليس در درجه ‏اى بالاتر بر او كه پايين‏ تر است مى ‏نگرد و او را لعنت مى ‏كند»!<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۱۲۴.</ref>


خط ۹۴: خط ۸۷:


پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده‏ اى -  و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم -  «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم) ». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۳۱۵. </ref>
پرسيدم: اى مالک، اين دو نفر كيانند؟ گفت: آيا آنچه بر ساق عرش بود نخوانده‏ اى -  و من قبلاً يعنى دو هزار سال قبل از آنكه خداوند دنيا را خلق كند خوانده بودم -  «لا الهَ الاّ اللَّه، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه، ايَّدْتُهُ وَ نَصَرْتُهُ بِعَلِىٍّ (يعنى محمد را به على مؤيد نموده و يارى كردم) ». مالک گفت: اين دو نفر دشمنان آنان و ظالمين بر ايشان هستند.<ref>بحار الانوار: ج ۸ ص ۳۱۵. </ref>
'''ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم'''


==== '''ج) حكايت اولى و دومى از قعر جهنم''' ====
جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی ‏بکر]] مى‏ گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده‏ اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى‏ دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] ‏اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى ‏گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين‏ ترين درجه جهنم.
جالب است كه آن دو هنگام مرگ اين قعر جهنم را مشاهده كردند. [[محمد بن ابی بکر بن عبدالرحمن|محمد بن ابی ‏بکر]] مى‏ گويد: پدرم ابوبكر هنگام مرگ صداى واى و ويلش بلند شد. عمر به او گفت: اى خليفه پيامبر! چرا صداى واى و ويل بلند كرده‏ اى؟ گفت: اينان محمد و على هستند كه مرا به آتش بشارت مى‏ دهند، و در دست محمد [[صحیفه ملعونه اول|صحیفه]] ‏اى است كه در كعبه بر سر آن هم پيمان شديم. او به من مى ‏گويد: به جان خودم قسم به آن وفا كردى، و تو و اصحابت يكديگر را بر عليه ولى خدا كمک كرديد. بشارت بده به آتش در پايين‏ ترين درجه جهنم.