عذاب: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
(اتمام عنوان عذاب)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را سبب [[آزمون الهی|امتحان امت]] قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.
على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام آن امامى است كه پيامبر صلى الله عليه وآله او را سبب [[آزمون الهی|امتحان امت]] قرار داد و فرمود: لَوْ لا انْتَ يا عَلِىُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى: اى على، اگر تو نبودى مؤمنين بعد از من شناخته نمى‏ شدند.


پيامبر صلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در انتظار آنان است. [[اقتباس]] از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.
پيامبر صلى الله عليه وآله فصلى از مراسم غدير و خطابه آن را به دشمنان ائمه ‏عليهم السلام اختصاص داده تا مردود شوندگان از امتحان علوى بدانند چه آينده ‏اى در  


در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء [[اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متکبر بودن آنان ذكر شده است. از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.
انتظار آنان است. [[اقتباس]] از چند آيه و تضمين آياتى ديگر براى اين منظور، روى هم ۱۵ آيه را عنوان اين بخش قرار داده است.
 
در اين آيات از يک سو اوصاف و رفتار اعداء [[اهل ‏بیت‏ علیهم السلام]] در دنيا مطرح شده، كه ثابت قدم نبودن آنان در ايمان و گفتگوهاى نارواى آنان و متکبر بودن آنان  
 
ذكر شده است.
 
از سوى ديگر جزاى اعتقاد و عملشان در دنيا و آخرت را بيان مى ‏كند كه سقوط ارزش اعمالشان، و استحقاق آتش ابدى بدون تخفيف و مهلت و بدون شفاعت، آن هم  
 
عذاب فوق‏ العاده ‏اى در پايين‏ ترين درجه جهنم با شنيدن صداى جوشش جهنم و ديدن شعله ‏هاى آتش نمونه‏ هاى آن است.


اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:
اينها سرفصل‏ هاى اين موضوع بودند كه با مطرح كردن آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه ۱۵ آيه است -  در اينجا ذكر مى ‏كنيم، و البته هر كدام در محل خود در عنوان «قرآن» آمده است:
خط ۳۲: خط ۴۰:


«چه بسا آبادى كه آن را هلاك كرديم در حالى كه ظالم بود پس خانه‏ هايشان بر سقف ‏ها فرو ريخته و چاه‏ هاى متروک شده و كاخ‏ هاى مرتفع محكم بر جاى مانده است».
«چه بسا آبادى كه آن را هلاك كرديم در حالى كه ظالم بود پس خانه‏ هايشان بر سقف ‏ها فرو ريخته و چاه‏ هاى متروک شده و كاخ‏ هاى مرتفع محكم بر جاى مانده است».


اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


 
=== '''۱. متن خطبه غدير''' ===
'''۱. متن خطبه غدير'''
 
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها وَ كَذلِكَ يُهْلِكُ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ كَما ذَكَرَ اللَّه تَعالى وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ وَ هُوَ مَواعيدُ اللَّه، وَاللَّه يُصَدِّقُ ما وَعَدَهُ:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها وَ كَذلِكَ يُهْلِكُ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ كَما ذَكَرَ اللَّه تَعالى وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ وَ هُوَ مَواعيدُ اللَّه، وَاللَّه يُصَدِّقُ ما وَعَدَهُ:


اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند آن را به خاطر تكذيب فرستادگان الهى هلاک مى ‏كند، و اين گونه خداوند آبادى‏ ها را از بين مى‏برد در حالى كه ظالم هستند -  همان گونه كه خداى تعالى ذكر فرموده است -  و اين على امام شما و وليِّتان است و او وعده الهى است و خدا آنچه وعده داده را به ظهور مى‏ رساند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۰ پاورقى ۵ از نسخه «الف» و «د».</ref>
اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند آن را به خاطر تكذيب فرستادگان الهى هلاک مى ‏كند، و اين گونه خداوند آبادى‏ ها را از بين مى‏برد در حالى كه ظالم هستند -  همان گونه كه خداى تعالى ذكر فرموده است -  و اين على امام شما و وليِّتان است و او وعده الهى است و خدا آنچه وعده داده را به ظهور مى‏ رساند.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۰ پاورقى ۵ از نسخه «الف» و «د».</ref>


 
=== '''۲. موقعيت تاريخى''' ===
'''۲. موقعيت تاريخى'''
 
در اواسط خطابه غدير، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله به مقاصد منافقين اشاره مى ‏كند و نام اصحاب صحيفه را به ميان مى ‏آورد و مسئله غصب شدن خلافت را مطرح مى‏ كند، سخن را به مردم منعطف مى ‏نمايد كه بدانند اگر سردمداران سقيفه مقصرند، مردم هم در فتنه آنان مورد [[آزمون الهی|آزمایش الهی]] قرار مى‏ گيرند و اگر آنان را يارى كنند در اعمالشان شريک بوده مستحق عذاب الهى هستند.
در اواسط خطابه غدير، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه وآله به مقاصد منافقين اشاره مى ‏كند و نام اصحاب صحيفه را به ميان مى ‏آورد و مسئله غصب شدن خلافت را مطرح مى‏ كند، سخن را به مردم منعطف مى ‏نمايد كه بدانند اگر سردمداران سقيفه مقصرند، مردم هم در فتنه آنان مورد [[آزمون الهی|آزمایش الهی]] قرار مى‏ گيرند و اگر آنان را يارى كنند در اعمالشان شريک بوده مستحق عذاب الهى هستند.


در چنين موقعيتى حضرت با اقتباس آيه مزبور، مضمون آن را در كلام خود آورده است. اين اقتباس از غايب آوردن ضمير و مضارع آوردن فعل در »يُهْلِكُ الْقُرى« معلوم مى‏شود كه در آيه ماضىِ متكلم و به صورت «أَهْلَكْناها» است. آنچه در اين فراز جلب توجه مى ‏كند جمله «كَما ذَكَرَ الله تَعالى» است كه حضرت به صراحت استناد خود به قرآن را يادآور شده است.
در چنين موقعيتى حضرت با اقتباس آيه مزبور، مضمون آن را در كلام خود آورده است. اين اقتباس از غايب آوردن ضمير و مضارع آوردن فعل در »يُهْلِكُ الْقُرى« معلوم مى‏شود كه در آيه ماضىِ متكلم و به صورت «أَهْلَكْناها» است. آنچه در اين فراز جلب توجه مى ‏كند جمله «كَما ذَكَرَ الله تَعالى» است كه حضرت به صراحت استناد خود به قرآن را يادآور شده است.


 
=== '''۳. موقعيت قرآنى''' ===
'''۳. موقعيت قرآنى'''
 
در قرآن چندين آيه با اين مضمون آمده كه الفاظ سوره حج بيشتر بر كلمات اين فراز خطبه قابل انطباق است. در سوره هود نيز آمده كه «وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ»<ref>هود /  ۱۰۲.</ref>، و در سوره قصص آمده كه «...وَ ما كُنَّا مُهْلِكِى الْقُرى إِلاّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ».<ref>قصص /  ۵۹ .</ref> در موارد بسيارى كه در قرآن سخن از هلاک شدن امم انبياى گذشته توسط عذاب الهی و به خاطر تكذيبشان به ميان آمده، همين مضمون مطرح شده است.
در قرآن چندين آيه با اين مضمون آمده كه الفاظ سوره حج بيشتر بر كلمات اين فراز خطبه قابل انطباق است. در سوره هود نيز آمده كه «وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ»<ref>هود /  ۱۰۲.</ref>، و در سوره قصص آمده كه «...وَ ما كُنَّا مُهْلِكِى الْقُرى إِلاّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ».<ref>قصص /  ۵۹ .</ref> در موارد بسيارى كه در قرآن سخن از هلاک شدن امم انبياى گذشته توسط عذاب الهی و به خاطر تكذيبشان به ميان آمده، همين مضمون مطرح شده است.


آيه سوره حج از آيه ۴۲ آغاز مى‏ شود كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: «اگر تو را تكذيب مى ‏كنند قبل از تو قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين و اصحاب موسى پيامبرانشان را تكذيب نموده ‏اند و خدا آنان را هلاک نموده است». آنگاه در اين آيه ۴۵ مى‏ فرمايد: «چه بسيار سرزمين‏ هايى كه آنان را هلاک كرديم در حالى كه اهل آن ظالم بودند». سپس مطالبى در همين زمينه ادامه مى ‏يابد، تا آيه ۴۸ كه مى ‏فرمايد: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِىَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَىَّ الْمَصِيرُ».
آيه سوره حج از آيه ۴۲ آغاز مى‏ شود كه خداوند به پيامبر صلى الله عليه وآله مى ‏فرمايد: «اگر تو را تكذيب مى ‏كنند قبل از تو قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين و اصحاب موسى پيامبرانشان را تكذيب نموده ‏اند و خدا آنان را هلاک نموده است». آنگاه در اين آيه ۴۵ مى‏ فرمايد: «چه بسيار سرزمين‏ هايى كه آنان را هلاک كرديم در حالى كه اهل آن ظالم بودند». سپس مطالبى در همين زمينه ادامه مى ‏يابد، تا آيه ۴۸ كه مى ‏فرمايد: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِىَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَىَّ الْمَصِيرُ».


 
=== '''۴. تحليل اعتقادى''' ===
'''۴. تحليل اعتقادى'''
 
[[تفسیر]] و برداشتى كه از اين فراز خطبه درباره آيه به دست مى ‏آيد با توجه به چند نكته است: اول اينكه اين فراز به دنبال فراز قبلى درباره امتحان مردم براى تميز طيب از خبيث آمده است. دوم اينكه قبل از آوردن مضمون آيه به مسئله «تكذيب» اشاره شده است. سوم اينكه به عنوان تطبيق آيه پس از ذكر مضمون آيه، جمله «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ» فرموده است. با در نظر گرفتن نكات فوق، مطالب زير از اين فراز خطبه استفاده مى‏ شود:
[[تفسیر]] و برداشتى كه از اين فراز خطبه درباره آيه به دست مى ‏آيد با توجه به چند نكته است: اول اينكه اين فراز به دنبال فراز قبلى درباره امتحان مردم براى تميز طيب از خبيث آمده است. دوم اينكه قبل از آوردن مضمون آيه به مسئله «تكذيب» اشاره شده است. سوم اينكه به عنوان تطبيق آيه پس از ذكر مضمون آيه، جمله «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ» فرموده است. با در نظر گرفتن نكات فوق، مطالب زير از اين فراز خطبه استفاده مى‏ شود:


'''الف) تكذيب على ‏عليه السلام ظلم است'''
==== '''الف) تكذيب على ‏عليه السلام ظلم است''' ====
 
تكذيب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به هر صورت كه باشد ظلم است، و منظور از [[تکذیب]] نپذيرفتن [[ولایت]] و [[امامت]] اوست چنانكه حضرت پس از استشهاد به آيه میفرمايد: «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ»، و شكى نيست كه ردّ اوامر او و مقابله با او نوعى نپذيرفتنِ اوست.
تكذيب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به هر صورت كه باشد ظلم است، و منظور از [[تکذیب]] نپذيرفتن [[ولایت]] و [[امامت]] اوست چنانكه حضرت پس از استشهاد به آيه میفرمايد: «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ»، و شكى نيست كه ردّ اوامر او و مقابله با او نوعى نپذيرفتنِ اوست.


 
==== '''ب) انواع تكذيب و استحقاق هلاكت''' ====
'''ب) انواع تكذيب و استحقاق هلاكت'''
 
انواع تكذيب نسبت به ساحت مقدس على‏ عليه السلام ظلم به اوست و مصداق ظالمى است كه از سوى خداوند مستحق هلاک است چرا كه مى‏ فرمايد: «هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش اهل آن را هلاک مى ‏كند»، و به دنبال آن كلمه «كَذلِكَ» را به عنوان ربط دو جمله به كار مى ‏برد و سپس مى ‏فرمايد: «و اين گونه خدا اهل آبادى ‏ها را هلاک مى ‏كند در حالى كه ظالم ‏اند»، يعنى به دنبال اين تكذيب و نتيجه آن ظالم شدن است.
انواع تكذيب نسبت به ساحت مقدس على‏ عليه السلام ظلم به اوست و مصداق ظالمى است كه از سوى خداوند مستحق هلاک است چرا كه مى‏ فرمايد: «هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش اهل آن را هلاک مى ‏كند»، و به دنبال آن كلمه «كَذلِكَ» را به عنوان ربط دو جمله به كار مى ‏برد و سپس مى ‏فرمايد: «و اين گونه خدا اهل آبادى ‏ها را هلاک مى ‏كند در حالى كه ظالم ‏اند»، يعنى به دنبال اين تكذيب و نتيجه آن ظالم شدن است.


 
==== '''ج) على‏ عليه السلام وعده‏ گاه امتحان''' ====
'''ج) على‏ عليه السلام وعده‏ گاه امتحان'''
 
على ‏عليه السلام وعده ‏گاه خدا در اين امت است كه آنان را امتحان كند و ببيند آيا از تكذيب كنندگان و ظالمين ‏اند يا تصديق مى‏ نمايند و عادلانه و با انصاف سخن مى‏ گويند.
على ‏عليه السلام وعده ‏گاه خدا در اين امت است كه آنان را امتحان كند و ببيند آيا از تكذيب كنندگان و ظالمين ‏اند يا تصديق مى‏ نمايند و عادلانه و با انصاف سخن مى‏ گويند.


خط ۹۱: خط ۸۵:
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


 
=== '''۱. متن خطبه غدير''' ===
'''۱. متن خطبه غدير'''
 
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلامامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ، وَ مُمَلِّكُهَا اْلامامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّه مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ:


اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبشان آن را قبل از روز قيامت هلاک مى‏ كند و حضرت مهدى را مالک آن قرار مى ‏دهد، و خداوند وعده خود را عملى مى ‏نمايد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .</ref>
اى مردم، هيچ سرزمين آبادى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبشان آن را قبل از روز قيامت هلاک مى‏ كند و حضرت مهدى را مالک آن قرار مى ‏دهد، و خداوند وعده خود را عملى مى ‏نمايد.<ref>اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .</ref>


 
=== '''۲. موقعيت تاريخى''' ===
'''۲. موقعيت تاريخى'''
 
اين فراز همان عبارت [[خطبه غدیر]] در آيه قبلى است، ولى در چند نسخه عبارت به گونه ‏اى ديگر بود كه هم [[اقتباس]] از آيه‏اى ديگر است و هم ادامه آن اشاره به حضرت مهدى ‏عليه السلام است و حاكى از امتحانى بزرگ در [[تصدیق]] و [[تکذیب]] حجج الهى است كه سزاى آن قبل از آخرت، در دنيا گريبانگير عاملين آن خواهد بود.
اين فراز همان عبارت [[خطبه غدیر]] در آيه قبلى است، ولى در چند نسخه عبارت به گونه ‏اى ديگر بود كه هم [[اقتباس]] از آيه‏اى ديگر است و هم ادامه آن اشاره به حضرت مهدى ‏عليه السلام است و حاكى از امتحانى بزرگ در [[تصدیق]] و [[تکذیب]] حجج الهى است كه سزاى آن قبل از آخرت، در دنيا گريبانگير عاملين آن خواهد بود.


تضمين آيه در كلام حضرت هم بدين صورت است كه جمله «نَحْنُ مُهْلِكُوها» به «الله مُهْلِكُها» تغيير يافته است.
تضمين آيه در كلام حضرت هم بدين صورت است كه جمله «نَحْنُ مُهْلِكُوها» به «الله مُهْلِكُها» تغيير يافته است.


 
=== '''۳. موقعيت قرآنى''' ===
'''۳. موقعيت قرآنى'''
 
موقعيت آيه در ذيل آياتى از قرآن درباره عذاب الهى است تا آنجا كه مى ‏فرمايد: «إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً»، و سپس اين آيه را كه از آيات شديد خداوند درباره عذاب است ذكر فرموده است.
موقعيت آيه در ذيل آياتى از قرآن درباره عذاب الهى است تا آنجا كه مى ‏فرمايد: «إِنَّ عَذابَ رَبِّكَ كانَ مَحْذُوراً»، و سپس اين آيه را كه از آيات شديد خداوند درباره عذاب است ذكر فرموده است.


از آنجا كه در آيه هلاک سرزمين‏ ها به صورت مطلق آمده و به جمله «قبل از روز قيامت» مقيد شده است، نشان مى‏دهد كه اشاره به مسئله خاصى است و نياز به [[تفسیر]] دارد، چرا كه همه سرزمين‏ ها بايد به علتى سزاوار هلاكت باشند، و اين چه علتى است كه شامل همه سرزمين ‏ها مى‏ شود؟
از آنجا كه در آيه هلاک سرزمين‏ ها به صورت مطلق آمده و به جمله «قبل از روز قيامت» مقيد شده است، نشان مى‏دهد كه اشاره به مسئله خاصى است و نياز به [[تفسیر]] دارد، چرا كه همه سرزمين‏ ها بايد به علتى سزاوار هلاكت باشند، و اين چه علتى است كه شامل همه سرزمين ‏ها مى‏ شود؟


=== '''۴. تحليل اعتقادى''' ===
پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير علت هلاكت اقوام و قبل از قيامت بودن آن را در كوتاه ‏ترين عبارت [[تفسیر]] كرده و روشن فرموده است:


'''۴. تحليل اعتقادى'''
==== '''جهت اول: علت هلاک سرزمين ‏ها''' ====
علت هلاكت سرزمين ‏ها تكذيب آنان نسبت به آيات و حجج الهى است، كه حضرت اين مطلب را با تضمين كلمه «بِتَكْذيبِها» در آيه قرآن بيان داشته است: «ما مِنْ


پيامبر صلى الله عليه و آله در خطابه غدير علت هلاكت اقوام و قبل از قيامت بودن آن را در كوتاه ‏ترين عبارت [[تفسیر]] كرده و روشن فرموده است:
قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها». اين همان بلايى است كه هيچ سرزمينى در سراسر جهان خالى از آن نيست. اگر چه خوبان در بين هر جمعيتى بسيارند اما تكذيب


'''جهت اول: علت هلاک سرزمين ‏ها'''
كنندگان هميشه در اكثريت‏ اند، خواه اين تكذيب در قلب باشد خواه بر زبان و خواه در عمل.


علت هلاكت سرزمين ‏ها تكذيب آنان نسبت به آيات و حجج الهى است، كه حضرت اين مطلب را با تضمين كلمه «بِتَكْذيبِها» در آيه قرآن بيان داشته است: «ما مِنْ قَرْيَةٍ الاّ وَ اللَّه مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها». اين همان بلايى است كه هيچ سرزمينى در سراسر جهان خالى از آن نيست. اگر چه خوبان در بين هر جمعيتى بسيارند اما تكذيب كنندگان هميشه در اكثريت‏اند، خواه اين تكذيب در قلب باشد خواه بر زبان و خواه در عمل.
شكى نيست كه اين عموم به [[اکثریت]] باز مى ‏گردد و موارد استثناء به قدرى كم هستند كه به شمار نمى آيند، و خداوند هم آنان را از هلاكت نجات مى ‏دهد همچنانكه


شكى نيست كه اين عموم به [[اکثریت]] باز مى ‏گردد و موارد استثناء به قدرى كم هستند كه به شمار نمى آيند، و خداوند هم آنان را از هلاكت نجات مى ‏دهد همچنانكه اصحاب حضرت نوح و حضرت لوطو عليهما السلام را نجات داد و بقيه را هلاک كرد.
اصحاب حضرت نوح و حضرت لوط  عليهما السلام را نجات داد و بقيه را هلاک كرد.
 
'''جهت دوم: هلاک سرزمين ‏ها قبل از قيامت'''


==== '''جهت دوم: هلاک سرزمين ‏ها قبل از قيامت''' ====
تقيد هلاكت سرزمين‏ ها به «قبل از روز قيامت»، سپردن اختيار آنها به حضرت مهدى‏ عليه السلام است. مى‏ بينيم قيد مذكور در آيه «تا روز قيامت» نيست، بلكه «قبل از روز قيامت» است، و اين به معناى هدف خاصى است كه بايد قبل از روز قيامت به انتظار تحقق آن نشست.
تقيد هلاكت سرزمين‏ ها به «قبل از روز قيامت»، سپردن اختيار آنها به حضرت مهدى‏ عليه السلام است. مى‏ بينيم قيد مذكور در آيه «تا روز قيامت» نيست، بلكه «قبل از روز قيامت» است، و اين به معناى هدف خاصى است كه بايد قبل از روز قيامت به انتظار تحقق آن نشست.


خط ۱۵۱: خط ۱۴۱:


«اگر چنين نكنند و ابداً نخواهند كرد پس بپرهيزيد از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است».
«اگر چنين نكنند و ابداً نخواهند كرد پس بپرهيزيد از آتشى كه هيزم آن مردم و سنگ ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است».


اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:


 
=== '''۱. متن خطبه غدير''' ===
 
'''۱. متن خطبه غدير'''
 
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ امامٌ مِنَ اللَّه (خ ل: انَّهُ امامُكُمْ بِامْرِ الله)، وَ لَنْ يَتُوبَ اللَّه عَلى احَدٍ انْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّه انْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ امْرَهُ وَ انْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً ابَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ. فَاحْذَرُوا انْ تُخالِفُوهُ فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُ امامٌ مِنَ اللَّه (خ ل: انَّهُ امامُكُمْ بِامْرِ الله)، وَ لَنْ يَتُوبَ اللَّه عَلى احَدٍ انْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّه انْ يَفْعَلَ ذلِكَ بِمَنْ خالَفَ امْرَهُ وَ انْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً ابَدَ الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهُورِ. فَاحْذَرُوا انْ تُخالِفُوهُ فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ:


اى مردم، او از طرف خدا امام است (خ ل: او به امر خدا امام شماست)، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه ‏اش را نمى‏ پذيرد و او را نمى‏بخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشى شويد كه هيزم آن مردم و سنگ ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۲ بخش ۳، و پاورقى ۵ از نسخه «ب».</ref>
اى مردم، او از طرف خدا امام است (خ ل: او به امر خدا امام شماست)، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه ‏اش را نمى‏ پذيرد و او را نمى‏بخشد. حتمى است بر خداوند كه با كسى كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابى شديد تا ابديت و تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشى شويد كه هيزم آن مردم و سنگ ‏ها هستند و براى كافران آماده شده است.<ref>اسرار غدير: ص ۱۴۲ بخش ۳، و پاورقى ۵ از نسخه «ب».</ref>


 
=== '''۲. موقعيت تاريخى''' ===
 
'''۲. موقعيت تاريخى'''
 
در اوايل خطابه غدير قبل از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را بر سر دست بلند كند، براى ورود به مطلب اصلى درباره شئون و مقامات امام بعد از خود مطالبى بيان فرمود.
در اوايل خطابه غدير قبل از آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را بر سر دست بلند كند، براى ورود به مطلب اصلى درباره شئون و مقامات امام بعد از خود مطالبى بيان فرمود.


خط ۱۷۴: خط ۱۵۶:
پيامبرصلى الله عليه وآله اين مطلب را با تضمين قسمت آخر آيه ۸ سوره طلاق و بخش دوم آيه ۲۴ سوره بقره در كلام خود، با تغيير مختصرى آورده است. در آيه سوره طلاق كلمه «عَذَّبْناها» را به «انْ يُعَذِّبَهُ» تغيير داده و در آيه سوره بقره كلمه «نار» را كه در آيه با «الف و لام» و «التى» است به صورت نكره و بدون موصول آورده است. بنابراين، جمله «النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا...» را به صورت «ناراً وَقُودُها...» فرموده است.
پيامبرصلى الله عليه وآله اين مطلب را با تضمين قسمت آخر آيه ۸ سوره طلاق و بخش دوم آيه ۲۴ سوره بقره در كلام خود، با تغيير مختصرى آورده است. در آيه سوره طلاق كلمه «عَذَّبْناها» را به «انْ يُعَذِّبَهُ» تغيير داده و در آيه سوره بقره كلمه «نار» را كه در آيه با «الف و لام» و «التى» است به صورت نكره و بدون موصول آورده است. بنابراين، جمله «النَّارَ الَّتِى وَقُودُهَا...» را به صورت «ناراً وَقُودُها...» فرموده است.


'''۳. موقعيت قرآنى'''
=== '''۳. موقعيت قرآنى''' ===
 
در قرآن آيه سوره طلاق درباره امت‏هايى است كه سركشى از امر پروردگار و رسولانش را از حد گذراندند و خداوند با آنان برخورد بسيار شديدى نمود و كيفر سختى در دنيا و آخرت برايشان در نظر گرفت. اما مضمون آيه سوره بقره، در موارد ديگرى از قرآن هم آمده ولى تنها موردى كه متن خطبه به آن نزديک ‏تر است آيه سوره بقره است.
در قرآن آيه سوره طلاق درباره امت‏هايى است كه سركشى از امر پروردگار و رسولانش را از حد گذراندند و خداوند با آنان برخورد بسيار شديدى نمود و كيفر سختى در دنيا و آخرت برايشان در نظر گرفت. اما مضمون آيه سوره بقره، در موارد ديگرى از قرآن هم آمده ولى تنها موردى كه متن خطبه به آن نزديک ‏تر است آيه سوره بقره است.


اين آيه درباره كسانى است كه در آنچه بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده شك دارند. خداوند از آنان مى‏ خواهد كه با كمک شريكان خود سوره‏اى نظير سوره ‏هاى قرآن بياورند، و سپس به اين آيه مى‏رسد كه هرگز نمى ‏توانيد، و اگر نتوانستيد بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده و در آن انسان‏ها و سنگ ‏ها به جاى هيزم سوزانده مى‏ شوند.
اين آيه درباره كسانى است كه در آنچه بر پيامبر صلى الله عليه وآله نازل شده شك دارند. خداوند از آنان مى‏ خواهد كه با كمک شريكان خود سوره‏اى نظير سوره ‏هاى قرآن بياورند، و سپس به اين آيه مى‏رسد كه هرگز نمى ‏توانيد، و اگر نتوانستيد بترسيد از آتشى كه براى كافران آماده شده و در آن انسان‏ها و سنگ ‏ها به جاى هيزم سوزانده مى‏ شوند.


=== '''۴. تحليل اعتقادى''' ===


'''۴. تحليل اعتقادى'''
==== '''تحليل اعتقادى اول''' ====
 
'''تحليل اعتقادى اول'''
 
آنچه از عبارات شديد اين جمله به ضميمه آوردن آيه در پايان اين فراز از خطبه مى ‏آموزيم، كفرِ منكرين ولايت و [[امامت]] على ‏عليه السلام و سركش بودن آنان از اوامر الهى به حكم قرآن است.
آنچه از عبارات شديد اين جمله به ضميمه آوردن آيه در پايان اين فراز از خطبه مى ‏آموزيم، كفرِ منكرين ولايت و [[امامت]] على ‏عليه السلام و سركش بودن آنان از اوامر الهى به حكم قرآن است.


خط ۲۰۲: خط ۱۸۱:


«احْذَرُوا»، كه كلمه اعلان خطر است و تأكيد ديگرى به حساب مى‏ آيد.
«احْذَرُوا»، كه كلمه اعلان خطر است و تأكيد ديگرى به حساب مى‏ آيد.


با اين تأكيدات جزاى آنان را در دو جهت ذكر كرده است:
با اين تأكيدات جزاى آنان را در دو جهت ذكر كرده است:


 
الف) خداوند آنان را نمى ‏بخشد، كه اين مطلب در قالب عبارت زير است:
الف) خداوند آنان را نمى‏بخشد، كه اين مطلب در قالب عبارت زير است:


لَنْ يَتُوبَ اللَّه عَلى احَدٍ انْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ: خدا هرگز توبه كسى كه ولايت او را انكار كند نمى‏پذيرد و هرگز او را نمى‏آمرزد.
لَنْ يَتُوبَ اللَّه عَلى احَدٍ انْكَرَ وِلايَتَهُ وَ لَنْ يَغْفِرَ لَهُ: خدا هرگز توبه كسى كه ولايت او را انكار كند نمى‏پذيرد و هرگز او را نمى‏آمرزد.
خط ۲۱۹: خط ۱۹۶:
فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ: در اثر مخالفت با على گرفتار آتشى شويد كه هيزم آن مردم و سنگ‏ ها هستند و براى كافران آماده شده است.
فَتَصْلُوا ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ: در اثر مخالفت با على گرفتار آتشى شويد كه هيزم آن مردم و سنگ‏ ها هستند و براى كافران آماده شده است.


 
==== '''تحليل اعتقادى دوم''' ====
'''تحليل اعتقادى دوم'''
 
نقاط حساس اين فراز از خطابه غدير در سه جهت خلاصه مى‏ شود:
نقاط حساس اين فراز از خطابه غدير در سه جهت خلاصه مى‏ شود:


 
===== '''جهت اول: ولايت از اصول دين''' =====
'''جهت اول: ولايت از اصول دين'''
 
مخالفت با على ‏عليه السلام و انكار ولايت او بازى با آتش جهنم است، و كسى نبايد از كنار اين پايه بزرگ عقيده با بى‏ توجهى عبور كند، و محبت و ولايت آن حضرت را از مستحبات فكرى خويش به حساب آورد.
مخالفت با على ‏عليه السلام و انكار ولايت او بازى با آتش جهنم است، و كسى نبايد از كنار اين پايه بزرگ عقيده با بى‏ توجهى عبور كند، و محبت و ولايت آن حضرت را از مستحبات فكرى خويش به حساب آورد.


ولايت مطلقه امامان معصوم ‏عليهم السلام كه از اصول دين است، بايد در اعتقاد يک مسلمان با تمام جوانب آن روشن باشد و پاسخ‏ هاى شفافى براى قبر و قيامت درباره آن داشته باشد و نقطه ‏اى را پيش روى خود ببيند كه كوتاهى در آن مساوى با عذاب الهى است.
ولايت مطلقه امامان معصوم ‏عليهم السلام كه از اصول دين است، بايد در اعتقاد يک مسلمان با تمام جوانب آن روشن باشد و پاسخ‏ هاى شفافى براى قبر و قيامت درباره آن داشته باشد و نقطه ‏اى را پيش روى خود ببيند كه كوتاهى در آن مساوى با عذاب الهى است.


 
===== '''جهت دوم: عذاب شديد براى انكار ولايت''' =====
'''جهت دوم: عذاب شديد براى انكار ولايت'''
 
عذابى كه براى انكار ولايت و مخالفت با على‏ عليه السلام در نظر گرفته شده عذاب شديدى است كه خود پيامبر صلى الله عليه وآله از آن به «عذاب نُكْر» ياد مى ‏كند. «نُكْر» به معناى شديد و غير عادى است، و منظور آن است كه نسبت به عذاب ساير اهل جهنم فوق‏ العاده است.
عذابى كه براى انكار ولايت و مخالفت با على‏ عليه السلام در نظر گرفته شده عذاب شديدى است كه خود پيامبر صلى الله عليه وآله از آن به «عذاب نُكْر» ياد مى ‏كند. «نُكْر» به معناى شديد و غير عادى است، و منظور آن است كه نسبت به عذاب ساير اهل جهنم فوق‏ العاده است.


دو جهت غير عادى بودن آن را قرآن تصريح كرده و پيامبر صلى الله عليه وآله هم در خطبه فرموده است: يكى اينكه هيزم آن سنگ است، و مانند آتش ‏هاى معمولى از چوب و روغن و امثال آن نيست. ديگر اينكه خود انسان‏ هاى مستحق آتش هيزم آنند، كه نه فقط در آتش معذب مى‏ شوند بلكه خودشان هيزمى براى عذاب ديگران مى ‏گردند.
دو جهت غير عادى بودن آن را قرآن تصريح كرده و پيامبر صلى الله عليه وآله هم در خطبه فرموده است: يكى اينكه هيزم آن سنگ است، و مانند آتش ‏هاى معمولى از چوب و روغن و امثال آن نيست. ديگر اينكه خود انسان‏ هاى مستحق آتش هيزم آنند، كه نه فقط در آتش معذب مى‏ شوند بلكه خودشان هيزمى براى عذاب ديگران مى ‏گردند.


===== '''جهت سوم: انكار ولايت كفر است''' =====
انكار ولايت على ‏عليه السلام و مخالفت با آن حضرت فقط گناه نيست، بلكه سركشى از امر پروردگار و تجاوز از حد و مساوى با كفر است، چرا كه صريحاً مى ‏فرمايد:


'''جهت سوم: انكار ولايت كفر است'''
اگر با على مخالفت كنيد با عذابى كه براى كافرين آماده شده معذب خواهيد شد. همچنين آيه «عَذاباً نُكْراً» را مى ‏آورد كه آغاز آن «عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها» است، و اين بدان


انكار ولايت على ‏عليه السلام و مخالفت با آن حضرت فقط گناه نيست، بلكه سركشى از امر پروردگار و تجاوز از حد و مساوى با كفر است، چرا كه صريحاً مى ‏فرمايد: اگر با على مخالفت كنيد با عذابى كه براى كافرين آماده شده معذب خواهيد شد. همچنين آيه «عَذاباً نُكْراً» را مى ‏آورد كه آغاز آن «عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها» است، و اين بدان معنى است كه ضديت با على‏ عليه السلام مساوى با كفر است.
معنى است كه ضديت با على‏ عليه السلام مساوى با كفر است.


در اين باره احاديث بسيارى از پيامبر صلى الله عليه و آله هست كه اين فراز غدير را تبيين مى‏كند:
در اين باره احاديث بسيارى از پيامبر صلى الله عليه و آله هست كه اين فراز غدير را تبيين مى‏كند:


۱. از آنجا كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام «امامٌ مِنَ الله» است پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى مى ‏فرمايد: ما آمَنَ بِاللَّه مَنْ انْكَرَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۹. تفسير فرات: ص ۱۸۱. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۳۵۳.</ref>: كسى كه تو را انكار كند به خدا ايمان نياورده است.
۱. از آنجا كه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام «امامٌ مِنَ الله» است پيامبرصلى الله عليه وآله در حديثى مى ‏فرمايد: ما آمَنَ بِاللَّه مَنْ انْكَرَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۹. تفسير فرات: ص ۱۸۱. شواهد التنزيل: ج ۱ ص ۳۵۳.</ref>: كسى كه تو را انكار كند به خدا ايمان نياورده است.
خط ۲۵۰: خط ۲۲۲:
۲. در حديثى ديگر مى‏ فرمايد: ما آمَنَ بى مَنْ انْكَرَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۶۴ و ج ۳۵ ص ۲۶. المسترشد: ص ۶۰۷ .</ref>: كسى كه تو را انكار كند به من (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله) ايمان نياورده است.
۲. در حديثى ديگر مى‏ فرمايد: ما آمَنَ بى مَنْ انْكَرَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۶۴ و ج ۳۵ ص ۲۶. المسترشد: ص ۶۰۷ .</ref>: كسى كه تو را انكار كند به من (يعنى پيامبر صلى الله عليه و آله) ايمان نياورده است.


۳. در جاى ديگر نه تنها ايمانِ منكرِ على ‏عليه السلام را قبول ندارد، كه او را كافر مى‏داند و مى‏فرمايد: كَفَرَ مَنْ انْكَرَكَ××× 2 بحار الانوار: ج 97 ص 351. مزار ابن المشهدى: ص 309. ×××: هر كس تو را انكار كند كافر شده است.
۳. در جاى ديگر نه تنها ايمانِ منكرِ على ‏عليه السلام را قبول ندارد، كه او را كافر مى ‏داند و مى ‏فرمايد: كَفَرَ مَنْ انْكَرَكَ<ref>بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۳۵۱. مزار ابن المشهدى: ص ۳۰۹</ref>: هر كس تو را انكار كند كافر شده است.


۴. حديث جامع‏ترى چنين مى ‏فرمايد: مَنْ انْكَرَ امامَةَ عَلِىٍّ بَعْدى كانَ كَمَنْ انْكَرَ نُبُوَّتى فى حَياتى، وَ مَنْ انْكَرَ نُبُوَّتى كانَ كَمَنْ انْكَرَ رُبُوبِيَّةَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ<ref>أمالى الصدوق: ص ۶۵۶ .</ref>:
۴. حديث جامع‏ترى چنين مى ‏فرمايد: مَنْ انْكَرَ امامَةَ عَلِىٍّ بَعْدى كانَ كَمَنْ انْكَرَ نُبُوَّتى فى حَياتى، وَ مَنْ انْكَرَ نُبُوَّتى كانَ كَمَنْ انْكَرَ رُبُوبِيَّةَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ<ref>أمالى الصدوق: ص ۶۵۶ .</ref>:
خط ۲۵۶: خط ۲۲۸:
هر كس امامت على را بعد از من انكار كند مانند كسى است كه نبوت مرا در زمان حياتم انكار كرده باشد، و هر كس نبوت مرا انكار كند مانند كسى است كه ربوبيّت پروردگارش را منكر شود.
هر كس امامت على را بعد از من انكار كند مانند كسى است كه نبوت مرا در زمان حياتم انكار كرده باشد، و هر كس نبوت مرا انكار كند مانند كسى است كه ربوبيّت پروردگارش را منكر شود.


۵. حديث ديگرى ولايت على‏ عليه السلام را سرمايه مؤمن معرفى مى‏ كند و مى‏ فرمايد: مَنْ لَمْ يَلْقَ اللَّه بِوِلايَتِكَ لَمْ يَلْقَهُ بِشَىْ‏ءٍ<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۵۹.</ref>: هر كس خدا را با ولايت تو ملاقات نكند، چيزى همراه خود براى ملاقات خدا نبرده است.
۵. حديث ديگرى ولايت على‏ عليه السلام را سرمايه مؤمن معرفى مى‏ كند و مى‏ فرمايد: مَنْ لَمْ يَلْقَ اللَّه بِوِلايَتِكَ لَمْ يَلْقَهُ بِشَىْ‏ءٍ<ref>بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۵۹.</ref>: هر كس خدا را با ولايت تو ملاقات  
 
نكند، چيزى همراه خود براى ملاقات خدا نبرده است.
 
۶. در حديث ديگرى به اين مطلب تصريح شده كه انكار ولايت على ‏عليه السلام اثر دو جانبه دارد و در روز قيامت هر كس على‏ عليه السلام را نشناسد آن حضرت هم
 
او را نمى‏ شناسد: لا يَدْخُلُ النّارَ الاّ مَنْ انْكَرَكَ وَ انْكَرْتَهُ<ref>امالى المفيد: ص ۲۱۳.</ref>: داخل آتش نمى‏ شود مگر كسى كه تو را انكار كند و تو او را انكار نمايى. اين انكار حاكى از قطع رابطه است.


۶. در حديث ديگرى به اين مطلب تصريح شده كه انكار ولايت على ‏عليه السلام اثر دو جانبه دارد و در روز قيامت هر كس على‏ عليه السلام را نشناسد آن حضرت هم او را نمى‏ شناسد: لا يَدْخُلُ النّارَ الاّ مَنْ انْكَرَكَ وَ انْكَرْتَهُ<ref>امالى المفيد: ص ۲۱۳.</ref>: داخل آتش نمى‏ شود مگر كسى كه تو را انكار كند و تو او را انكار نمايى. اين انكار حاكى از قطع رابطه است.
۷. هشدار درباره على ‏عليه السلام به قدرى جدى است كه نه تنها انكار آن حضرت، بلكه شک درباره او هم كفر و جهنم است: احْذَرْ انْ يَدْخُلَكَ فى عَلِىٍّ شَكٌ فَانَّ الشَّكَّ


۷. هشدار درباره على ‏عليه السلام به قدرى جدى است كه نه تنها انكار آن حضرت، بلكه شک درباره او هم كفر و جهنم است: احْذَرْ انْ يَدْخُلَكَ فى عَلِىٍّ شَكٌ فَانَّ الشَّكَّ فى عَلِىٍّ كُفْرٌ بِاللَّه تَعالى<ref>امالى الطوسى: ص ۱۰۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۵۹.</ref>: بپرهيز از اينكه درباره على شكى بر قلبت وارد شود، چرا كه شک درباره على كفر به خداى تعالى است.
فى عَلِىٍّ كُفْرٌ بِاللَّه تَعالى<ref>امالى الطوسى: ص ۱۰۶. بحار الانوار: ج ۳۸ ص ۱۵۹.</ref>: بپرهيز از اينكه درباره على شكى بر قلبت وارد شود، چرا كه شک درباره على كفر به خداى تعالى است.


== اعتراض در غدير و عذاب خدا<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۲۷.</ref> ==
== اعتراض در غدير و عذاب خدا<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۲۷.</ref> ==
خط ۲۷۰: خط ۲۴۸:
پس از بيست و پنج سال خفقان كه مى‏ رفت نسل ‏هاى جديد را از غدير بى‏ خبر گذارد، در زمان خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، آن حضرت براى احياى غدير اقدامات اساسى فرمود.
پس از بيست و پنج سال خفقان كه مى‏ رفت نسل ‏هاى جديد را از غدير بى‏ خبر گذارد، در زمان خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام، آن حضرت براى احياى غدير اقدامات اساسى فرمود.


در چنان شرايط حساسى كه غدير مى ‏رفت تا جان تازه ‏اى به خود گيرد، نياز به عده‏اى از حاضران در غدير بود كه با شهادت به آنچه خود در آن حضور داشته ‏اند و به چشم خود ديده ‏اند مؤيِّد سخنان حضرت در پيشگاه مردمى باشند كه در اثر تبليغات سوء دشمنان از صاحب غدير فاصله پيدا كرده‏اند و بسيارى از باورها برايشان در مرحله ابتدائى است.
در چنان شرايط حساسى كه غدير مى ‏رفت تا جان تازه ‏اى به خود گيرد، نياز به عده‏اى از حاضران در غدير بود كه با شهادت به آنچه خود در آن حضور داشته ‏اند و به  
 
چشم خود ديده ‏اند مؤيِّد سخنان حضرت در پيشگاه مردمى باشند كه در اثر تبليغات سوء دشمنان از صاحب غدير فاصله پيدا كرده‏اند و بسيارى از باورها برايشان در  
 
مرحله ابتدائى است.


اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميدان بزرگ كوفه مجلس مهمى تشكيل دادند كه در آن عده قابل توجهى از حاضرين غدير بودند. حضرت در حضور آن جمعيت انبوه كسانى را كه در غدير حاضر بوده ‏اند و منصوب كردن آن حضرت را به چشم خود ديده ‏اند، قسم داد كه برخيزند و شهادت دهند.
اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ميدان بزرگ كوفه مجلس مهمى تشكيل دادند كه در آن عده قابل توجهى از حاضرين غدير بودند. حضرت در حضور آن جمعيت انبوه  


عده ‏اى كه حداقل سى نفر مى‏ شدند برخاستند و به آنچه ديده بودند شهادت دادند. در اين ميان هشت نفر كه همه حضور آنان در غدير را مى‏ دانستند براى شهادت برنخاستند. وقتى حضرت از آنان علت را پرسيد، بهانه آوردند كه فراموش كرده ‏ايم! و گويا اين تعداد طورى غدير را فراموش كرده بودند كه با يادآورى هم به خاطرشان نيامد!!!
كسانى را كه در غدير حاضر بوده ‏اند و منصوب كردن آن حضرت را به چشم خود ديده ‏اند، قسم داد كه برخيزند و شهادت دهند.


در اينجا حضرت فرمود: اگر در اين بهانه ‏اى كه مى‏ آوريد دروغ مى ‏گوييد و عذر بى‏جا تراشيده ‏ايد خدا شما را به بلايى مبتلا كند كه براى همه مردم آشكار و ثابت شود. سپس براى هر يک بلاى خاصى را ذكر كردند و مجلس پايان يافت.
عده ‏اى كه حداقل سى نفر مى‏ شدند برخاستند و به آنچه ديده بودند شهادت دادند. در اين ميان هشت نفر كه همه حضور آنان در غدير را مى‏ دانستند براى شهادت


همه هشت نفر به بلاهايى كه حضرت فرموده بود گرفتار شدند و بين مردم به نفرين شده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام معروف گرديدند. اين بلاى الهى بر منكرين غدير به معناى اتمام حجت الهى و اثبات پشتوانه خدايى براى غدير بود و نتيجه ‏اى كه از آن گرفته شد اين بود كه اگر شاهدان غدير با بهانه دروغين براى شهادت به پا نمى خيزند ولى اين خداوند است كه با رسوا كردن آنان، براى غدير شهادت میدهد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳.</ref>
برنخاستند. وقتى حضرت از آنان علت را پرسيد، بهانه آوردند كه فراموش كرده ‏ايم! و گويا اين تعداد طورى غدير را فراموش كرده بودند كه با يادآورى هم به خاطرشان
 
نيامد!!!
 
در اينجا حضرت فرمود: اگر در اين بهانه ‏اى كه مى‏ آوريد دروغ مى ‏گوييد و عذر بى‏جا تراشيده ‏ايد خدا شما را به بلايى مبتلا كند كه براى همه مردم آشكار و ثابت شود.
 
سپس براى هر يک بلاى خاصى را ذكر كردند و مجلس پايان يافت.
 
همه هشت نفر به بلاهايى كه حضرت فرموده بود گرفتار شدند و بين مردم به نفرين شده اميرالمؤمنين‏ عليه السلام معروف گرديدند. اين بلاى الهى بر منكرين غدير به  
 
معناى اتمام حجت الهى و اثبات پشتوانه خدايى براى غدير بود و نتيجه ‏اى كه از آن گرفته شد اين بود كه اگر شاهدان غدير با بهانه دروغين براى شهادت به پا نمى  
 
خيزند ولى اين خداوند است كه با رسوا كردن آنان، براى غدير شهادت میدهد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۱ ص ۴۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۹۹. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۸۹، ۴۹۰. الغدير: ج ۱ ص ۹۳.</ref>


== حارث فهرى و عذابِ انكار غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۲۵.</ref> ==
== حارث فهرى و عذابِ انكار غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۲۵.</ref> ==
از جمله معجزات غدير ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری و عذاب الهی]] بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:
از جمله معجزات غدير ماجراى [[حارث بن نعمان فهری|حارث فهری و عذاب الهی]] بر او با انكار غدير است. در آخرين ساعات روز سوم، به همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پيامبر صلى الله عليه  
 
و آله آمدند و او از طرف بقيه گفت:


اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟
اى محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به يگانگى خداوند و پيامبرى خود را از جانب پروردگارت آورده‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب  


حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند: خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏ كنم.
پروردگار آورده ‏اى يا از پيش خود گفتى؟ آيا اين على بن ابى ‏طالب كه گفتى: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...» از جانب پروردگار گفتى يا از پيش خود گفتى؟


حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». و به روايتى: «خدايا، اگر محمد در آنچه مى‏گويد صادق و راستگو است شعله ‏اى از آتش بر ما بفرست»!!
حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:


همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک كرد. در روايت ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه ‏اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.
خداوند به من وحى كرده است، و واسطه بين من و خدا جبرئيل است، و من اعلان كننده پيام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى‏ كنم.


بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...»، يعنى «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن را دفع كند». پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟ گفتند: آرى. با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶، ۱۶۲، ۱۶۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۶، ۵۷، ۱۲۹، ۱۴۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.</ref>
حارث گفت: «خدايا، اگر آنچه محمد مى‏ گويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست». و به روايتى: «خدايا، اگر محمد در آنچه
 
مى‏گويد صادق و راستگو است شعله ‏اى از آتش بر ما بفرست»!!
 
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاک كرد. در روايت
 
ديگر: ابر غليظى ظاهر شد و رعد و برقى به وجود آمد و صاعقه ‏اى رخ داد و آتشى فرود آمد و همه آن دوازده نفر را سوزانيد.
 
بعد از اين ماجرا، آيه نازل شد: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ...»، يعنى «درخواست كننده ‏اى عذاب واقع شدنى را درخواست كرد كه كسى نتواند آن  
 
را دفع كند». پيامبر صلى الله عليه و آله به اصحابشان فرمودند: آيا ديديد و شنيديد؟  
 
گفتند: آرى. با اين معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و يک فرمان الهى است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۶، ۱۶۲، ۱۶۷. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۵۶، ۵۷، ۱۲۹، ۱۴۴. الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.</ref>


== غدير روز عذاب بر دشمنان<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۰۹.</ref> ==
== غدير روز عذاب بر دشمنان<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۰۹.</ref> ==
منافقين و دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن كريم مطرح شده‏ اند، و پيامبر صلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان [[تفسیر]] كرده است. در اين باره مى‏ توان ۲۱ عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها «روز عذاب بر دشمنان غدير» است:
منافقين و دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن كريم مطرح شده‏ اند، و پيامبر صلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان [[تفسیر]] كرده است. در اين باره  
 
مى‏ توان ۲۱ عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها «روز عذاب بر دشمنان غدير» است:
 
غدير روزى بود كه منافقين و دشمنان غدير نشان دادند حاضرند ولايت و امات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را نپذيرند، اگر چه عذاب بر آنان نازل شود و مورد غضب خداوند
 
قرار گيرند. همانطور كه شيطان حاضر شد آتش را بپذيرد ولى سخن و فرمان خداوند را نپذيرد.


غدير روزى بود كه منافقين و دشمنان غدير نشان دادند حاضرند ولايت و امات اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را نپذيرند، اگر چه عذاب بر آنان نازل شود و مورد غضب خداوند قرار گيرند. همانطور كه شيطان حاضر شد آتش را بپذيرد ولى سخن و فرمان خداوند را نپذيرد.
خداوند اين جلوه غدير را با «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»<ref>انفال /  ۳۳.</ref> از قول آنان در قرآن ثبت كرد، و با «سَأَلَ


خداوند اين جلوه غدير را با «اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ»<ref>انفال /  ۳۳.</ref> از قول آنان در قرآن ثبت كرد، و با «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»<ref>معارج /  ۱-۳.</ref> نشان داد كه خدا براى دشمن ولايت تخفيفى قائل نمى ‏شود.
سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ»<ref>معارج /  ۱-۳.</ref> نشان داد كه خدا براى دشمن ولايت تخفيفى قائل نمى ‏شود.


براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.
براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] /  معرفى قرآنىِ غدير.