پرش به محتوا

یاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
در مورد جمله «و انصر من نصره و اخذل من خذله» كه در ادامه [[حدیث غدیر]] و نيز در [[خطبه غدیر]] آمده شبهاتى مطرح كرده ‏اند، كه با دقت در معناى اين عبارت و توضيح آن سست بودن اين شبهات واضح مى‏ گردد:
در مورد جمله «و انصر من نصره و اخذل من خذله» كه در ادامه [[حدیث غدیر]] و نيز در [[خطبه غدیر]] آمده شبهاتى مطرح كرده ‏اند، كه با دقت در معناى اين عبارت و توضيح آن سست بودن اين شبهات واضح مى‏ گردد:


'''شبهه اول:'''
=== شبهه اول ===
[[ابن‏ تیمیه]] در مرود اين فراز از [[خطبه غدیر]] كه مى‏ فرمايد: وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، مى ‏نويسد<ref>منهاج السنه: ج ۲۰.</ref>:


[[ابن‏ تیمیه]] در مرود اين فراز از [[خطبه غدیر]] كه مى‏ فرمايد: و انصر من نصره و اخذل من خذله، مى ‏نويسد<ref>منهاج السنه: ج ۲۰.</ref>: آنچه معلوم است اينكه دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله مستجاب است، در حالى كه دعاى [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] اجابت نشد و دشمنان على‏ عليه السلام بر او پيروز شدند و دوستانش شكست خوردند. پس اصل دعا بايد دروغ باشد.
آنچه معلوم است اينكه دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله مستجاب است، در حالى كه دعاى پیامبر صلی الله علیه و آله اجابت نشد و دشمنان على‏ عليه السلام بر او پيروز شدند و دوستانش شكست خوردند. پس اصل دعا بايد دروغ باشد.


در جواب مى‏ گوييم:
=== پاسخ ===
اولاً: ظاهراً ابن ‏تيميه به نحوه اجابت توجهى نداشته است! خداوند در [[قرآن|قرآن کریم]] مى‏ فرمايد:


اولاً: ظاهراً ابن ‏تيميه به نحوه اجابت توجهى نداشته است! خداوند در [[قرآن|قرآن کریم]] مى‏ فرمايد: «انا لننصر رسلنا و الذين آمنوا فى الحياة الدنيات و يوم يقوم الاشهاد»<ref>غافر /  ۵۱ .</ref>: به يقين ما فرستادگان خود را و كسانى كه ايمان آوردند در زندگى دنيا و روزى كه گواهان (براى شهادت) به پا مى ‏ايستند يارى مى كنيم. با توجه به اين آيه كه [[خداوند]] وعده نصرت داده، چگونه كفار پيامبران‏ عليهم السلام و مؤمنين را كشتند و آزارشان دادند و يا بر آنان پيروز شدند؟
«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ»<ref>غافر /  ۵۱ .</ref>:
 
به يقين ما فرستادگان خود را و كسانى كه ايمان آوردند در زندگى دنيا و روزى كه گواهان (براى شهادت) به پا مى ‏ايستند يارى مى كنيم.
 
با توجه به اين آيه كه [[خداوند]] وعده نصرت داده، چگونه كفار پيامبران‏ عليهم السلام و مؤمنين را كشتند و آزارشان دادند و يا بر آنان پيروز شدند؟


حضرت ابراهيم ‏عليه السلام -  كه از پيامبران بزرگ الهى است -  در نهايت مغلوب نمرود گرديد و از وطنش طرد شد! چگونه نتوانست به كمک خداوند [[نمرود]] را سرنگون سازد؟
حضرت ابراهيم ‏عليه السلام -  كه از پيامبران بزرگ الهى است -  در نهايت مغلوب نمرود گرديد و از وطنش طرد شد! چگونه نتوانست به كمک خداوند [[نمرود]] را سرنگون سازد؟
خط ۱۴: خط ۲۰:
اصحاب اخدود و پيامبرشان كه براى ايمانشان به خدا در درون گودال‏ هاى پر از آتش افكنده شدند و همگى سوختند<ref>اشاره به آيات ۴-۶سوره بروج.</ref>، چگونه مورد يارى خداوند واقع شدند؟ پس يارى كردن خداوند در پيروزى مادى و غالب شدن محدود نيست.
اصحاب اخدود و پيامبرشان كه براى ايمانشان به خدا در درون گودال‏ هاى پر از آتش افكنده شدند و همگى سوختند<ref>اشاره به آيات ۴-۶سوره بروج.</ref>، چگونه مورد يارى خداوند واقع شدند؟ پس يارى كردن خداوند در پيروزى مادى و غالب شدن محدود نيست.


ثانياً: ابن‏ تيميه يا بايد بگويد نحوه نصرت الهى و تحقق خواست خداوند هميشه پيروزى و برترى يافتن در ميدان نبرد و از بين بردن دشمنان خداوند نيست بلكه صورت يا صور ديگرى دارد، و يا دست از اشكال خود بردارد.
'''ثانياً:''' ابن‏ تيميه يا بايد بگويد نحوه نصرت الهى و تحقق خواست خداوند هميشه پيروزى و برترى يافتن در ميدان نبرد و از بين بردن دشمنان خداوند نيست بلكه صورت يا صور ديگرى دارد، و يا دست از اشكال خود بردارد.
 
'''ثالثاً:''' دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله هم آنگاه كه به اجابت برسد تبديل به وعده الهى مى‏ شود و مى ‏بايست به نحوه نصرت الهى توجه كرد.
 
چه بسا يارى خداوند به صورت نيرويى آشكار شود كه انسان [[مؤمن]] را در برابر مشكلات مقاوم گرداند. با توجه به [[خطبه غدیر]]، دشمنان اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام دشمنان خداوند هستند.


ثالثاً: دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله هم آنگاه كه به اجابت برسد تبديل به وعده الهى مى‏ شود و مى ‏بايست به نحوه نصرت الهى توجه كرد. چه بسا يارى خداوند به صورت نيرويى آشكار شود كه انسان [[مؤمن]] را در برابر مشكلات مقاوم گرداند. با توجه به [[خطبه غدیر]]، دشمنان اميرالمؤمنين على ‏عليه السلام دشمنان خداوند هستند. دشمن حضرت على‏ عليه السلام بودن و در نهايت دشمن خدا بودن، مى ‏تواند باعث دور شدن از رحمت الهى و لطف الهى در دنيا و آخرت باشد، كه اين بزرگ‏ترين مجازات است.<ref>جزوه بررسى آيه شريفه اكمال: ص ۳۰.</ref>
دشمن حضرت على‏ عليه السلام بودن و در نهايت دشمن خدا بودن، مى ‏تواند باعث دور شدن از رحمت الهى و لطف الهى در دنيا و آخرت باشد، كه اين بزرگ‏ترين مجازات است.<ref>جزوه بررسى آيه شريفه اكمال: ص ۳۰.</ref>


'''شبهه دوم:'''
=== شبهه دوم ===
برخى از بزرگان عامه معتقدند كسانى كه حتى با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام جنگيدند، اگر كشته شوند به بهشت مى ‏روند كه اين خوارى و ذلت نيست<ref>در حديث صحيح از مسلم بن حجاج نقل شده كسانى كه در بيعت شجره حضور داشتند، هيچ يک داخل آتش نمى ‏شوند.</ref>، و اگر بر آن حضرت پيروز شدند كه خود مغاير با دعاى پيامبر صلى الله عليه و آله است، و چون دعاى آن جناب مستجاب است پس بايد گفت: ايشان چنين دعايى نفرمودند و حديث جعلى است.


برخى از بزرگان عامه معتقدند كسانى كه حتى با اميرالمؤمنين ‏عليه السلام جنگيدند، اگر كشته شوند به بهشت مى ‏روند كه اين خوارى و ذلت نيست<ref>در حديث صحيح از مسلم بن حجاج نقل شده كسانى كه در بيعت شجره حضور داشتند، هيچ يک داخل آتش نمى ‏شوند.</ref>، و اگر بر آن حضرت پيروز شدند كه خود مغاير با دعاى پيامبرصلى الله عليه وآله است، و چون دعاى آن جناب مستجاب است پس بايد گفت: ايشان چنين دعايى نفرمودند و حديث جعلى است.
=== پاسخ ===
'''اولاً:''' از نظر عامه ([[اهل ‏سنت]]) حضرت على‏ عليه السلام خليفه چهارم است و بايد همان طور كه مالک بن نويره <ref>مالک بن نويره فردى شجاع، شاعر و رئيس بخشى از قبيله بنى‏ تميم، و صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و عامل و كارگزار آن حضرت بود. مالک زكات‏ هايى را كه جمع كرده بود، پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه فرستاد و به صاحبان آنها بازگرداند (سقيفه: ص ۶۵ ، به نقل از: الاصابه: ج ۳ ص ۳۳۶) . خالد بن وليد مدعى بود كه مالك بن نويره با سخنى كه گفته و به گوش او رسيده مرتد شده است. مالک چنين ادعايى را رد كرد و گفت: من مردى مسلمانم و از مقررات آن نه چيزى را تغيير داده و نه تبديل كرده ‏ام. ابوقتاده و عبداللَّه بن عمر نيز به نفع او گواهى دادند و سخن او را تصديق كردند. ولى خالد زير بار نرفت و مالک را پيش كشيد و فرمان داد تا ضرار گردنش را بزند. سپس خالد، زن او (ام‏ تميم بنت منهال) را همان شب به تصرف خود در آورد (دو مكتب در اسلام: ج ۲) . در كتاب الاصابه از زبير بن بكار و او از ابن‏ شهاب (زهرى) نقل مى‏ كند كه مالک بن نويره زلف ‏هاى انبوهى بر سرش بود. چون كشته شد، خالد دستور داد تا سر مالک را پايه ديگ غذا كنند و چنين كردند، و پيش از آنكه آتش از مو بگذرد و به پوست برسد، غذاى ديگ پخته شد (عبداللَّه بن سبا: ج ۱ ص ۲۰۳،۲۰۲، به نقل از: پژوهش‏ هايى در نيم قرن نخستين خلافت (على لبّاف) : ص (۱۷۱-۱۷۳) .</ref> را به سبب مخالفت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به عنوان خليفه اول مرتدّ اعلام كردند و خونش را مباح دانستند و مرتكب ساير اعمال شدند، افرادى مثل معاویه (در جنگ صفين) و طلحه و زبير و عايشه (در [[جمل|جنگ جمل]]) را كه عليه خليفه وقت (اميرالمؤمنين‏ عليه السلام) قيام كرده و علم مخالفت برافراشته بودند را نيز مرتدّ بدانند.


و اما پاسخ اين شبهه:
در اين صورت ديگر لشكريان معاویه مؤمن نبوده بلكه مرتدّ هستند. آنگاه چگونه اين مرتدان به دوزخ نمى ‏روند و به قول مدعى به [[بهشت]] مى‏ روند؟!


اولاً: از نظر عامه ([[اهل ‏سنت]]) حضرت على‏ عليه السلام خليفه چهارم است و بايد همان طور كه مالک بن نويره <ref>مالک بن نويره فردى شجاع، شاعر و رئيس بخشى از قبيله بنى‏ تميم، و صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و عامل و كارگزار آن حضرت بود. مالک زكات‏ هايى را كه جمع كرده بود، پس از شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه فرستاد و به صاحبان آنها بازگرداند (سقيفه: ص ۶۵ ، به نقل از: الاصابه: ج ۳ ص ۳۳۶) . خالد بن وليد مدعى بود كه مالك بن نويره با سخنى كه گفته و به گوش او رسيده مرتد شده است. مالک چنين ادعايى را رد كرد و گفت: من مردى مسلمانم و از مقررات آن نه چيزى را تغيير داده و نه تبديل كرده ‏ام. ابوقتاده و عبداللَّه بن عمر نيز به نفع او گواهى دادند و سخن او را تصديق كردند. ولى خالد زير بار نرفت و مالک را پيش كشيد و فرمان داد تا ضرار گردنش را بزند. سپس خالد، زن او (ام‏ تميم بنت منهال) را همان شب به تصرف خود در آورد (دو مكتب در اسلام: ج ۲) . در كتاب الاصابه از زبير بن بكار و او از ابن‏ شهاب (زهرى) نقل مى‏ كند كه مالک بن نويره زلف ‏هاى انبوهى بر سرش بود. چون كشته شد، خالد دستور داد تا سر مالک را پايه ديگ غذا كنند و چنين كردند، و پيش از آنكه آتش از مو بگذرد و به پوست برسد، غذاى ديگ پخته شد (عبداللَّه بن سبا: ج ۱ ص ۲۰۳،۲۰۲، به نقل از: پژوهش‏ هايى در نيم قرن نخستين خلافت (على لبّاف) : ص (۱۷۱-۱۷۳) .</ref> را به سبب مخالفت با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] به عنوان خليفه اول مرتدّ اعلام كردند و خونش را مباح دانستند و مرتكب ساير اعمال شدند، افرادى مثل [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] (در جنگ صفين) و طلحه و زبير و عايشه (در [[جمل|جنگ جمل]]) را كه عليه خليفه وقت (اميرالمؤمنين‏ عليه السلام) قيام كرده و علم مخالفت برافراشته بودند را نيز مرتدّ بدانند. در اين صورت ديگر لشكريان معاویه مؤمن نبوده بلكه مرتدّ هستند. آنگاه چگونه اين مرتدان به دوزخ نمى ‏روند و به قول مدعى به [[بهشت]] مى‏ روند؟!
'''ثانياً:''' چگونه مى ‏توان پذيرفت كه هر كس در [[بیعت]] شجره<ref>فتح /  ۱۸. «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان» : مسلمانان بايستى بر اصل پايدارى و مقاومت و جهاد با رسول ‏خداصلى الله عليه وآله زير درختى كه در آن منطقه بود بيعت مى‏ كردند. درختى كه تا سال‏ ها حاجيان در كنار آن نماز مى خواندند(الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۹۹) . زمانى كه خليفه دوم اين مسئله را شنيد، دستور داد تا آن درخت را قطع كنند (الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۰۰، به نقل از: تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۵۸۶) .</ref> بوده،هر چند گناهى در آينده انجام دهد به جهنم نمى ‏رود؟!


ثانياً: چگونه مى ‏توان پذيرفت كه هر كس در [[بیعت]] شجره<ref>فتح /  ۱۸. «بيعت شجره» يا «بيعت رضوان» : مسلمانان بايستى بر اصل پايدارى و مقاومت و جهاد با رسول ‏خداصلى الله عليه وآله زير درختى كه در آن منطقه بود بيعت مى‏ كردند. درختى كه تا سال‏ ها حاجيان در كنار آن نماز مى خواندند(الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۹۹) . زمانى كه خليفه دوم اين مسئله را شنيد، دستور داد تا آن درخت را قطع كنند (الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۰۰، به نقل از: تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۵۸۶) .</ref> بوده،هر چند گناهى در آينده انجام دهد به جهنم نمى ‏رود؟!آيا تجرّى(جرأت پيدا كردن)به گناه از اين بهتر هم مى‏ شود؟ زيرا آن فرد مطمئن است در مقابل هر گناهى كه انجام دهد خداوند او را مجازات نمى‏ كند، چون در بيعت شجره حضور داشته است! آيا اين خلاف [[عدالت]] خدا نيست؟ آيا چنين اعتقادى سبب آزادى عمل و ضايع شدن تكاليف نمى ‏شود؟
آيا تجرّى(جرأت پيدا كردن) به گناه از اين بهتر هم مى‏ شود؟ زيرا آن فرد مطمئن است در مقابل هر گناهى كه انجام دهد خداوند او را مجازات نمى‏ كند، چون در بيعت شجره حضور داشته است! آيا اين خلاف عدالت خدا نيست؟ آيا چنين اعتقادى سبب آزادى عمل و ضايع شدن تكاليف نمى ‏شود؟


ثالثاً: همان جواب ‏هايى كه در ردّ سخن ابن‏ تيميه در نكته قبل بيان شد.<ref>جزوه بررسى آيه شريفه اكمال: ص ۳۱.</ref>
'''ثالثاً:''' همان جواب ‏هايى كه در ردّ سخن ابن‏ تيميه در نكته قبل بيان شد.<ref>جزوه بررسى آيه شريفه اكمال: ص ۳۱.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==