۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
به تعبير ديگر: در اولين مرحله پس از تبليغ جهانى ولايت اهل بيت عليهم السلام در خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله لحظاتى پيش با ابلاغ پيام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ ...» در شانه هاى خود سبكى از چنين انجام وظيفه اى را احساس مى كرد. پس از آن نزول آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ ...» نيز اعلام شده و اسلام كامل گرديده است. | به تعبير ديگر: در اولين مرحله پس از تبليغ جهانى ولايت اهل بيت عليهم السلام در خطابه غدير، پيامبر صلى الله عليه و آله لحظاتى پيش با ابلاغ پيام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهمَّ والِ مَنْ والاهُ ...» در شانه هاى خود سبكى از چنين انجام وظيفه اى را احساس مى كرد. پس از آن نزول آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ ...» نيز اعلام شده و اسلام كامل گرديده است. | ||
در چنين شرايطى دو آيه مزبور به طور كامل در كلام حضرت [[اقتباس]] شده، يعنى آن اسلامى كه غير آن قبول نيست همين اسلام است كه به كمال نهايى رسيده است.بايد توجه داشت كه منظور حضرت نزول آيه اكمال و دو آيه مذكور در اعلان ولايت نمى تواند باشد، زيرا حضرت مى فرمايد: «خدايا هنگام اعلان ولايت اين آيه را ...»، و نمى فرمايد: «اين دو يا سه آيه را ...» در حالى كه در عربى مراعات يک و دو و جمع در افعال و ضماير ضرورى است. | در چنين شرايطى دو آيه مزبور به طور كامل در كلام حضرت [[اقتباس]] شده، يعنى آن اسلامى كه غير آن قبول نيست همين اسلام است كه به كمال نهايى رسيده است.بايد توجه داشت كه منظور حضرت نزول آيه اكمال و دو آيه مذكور در اعلان ولايت نمى تواند باشد، زيرا حضرت مى فرمايد: | ||
«خدايا هنگام اعلان ولايت اين آيه را ...»، و نمى فرمايد: «اين دو يا سه آيه را ...» در حالى كه در عربى مراعات يک و دو و جمع در افعال و ضماير ضرورى است. | |||
بنابراين آيه نازل شده همان آيه اول است كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ...» باشد، و آيه دوم و سوم دنباله كلام خود حضرت به صورت تضمين و تركيب آيه با سخن است. در قرآن نيز اين سه آيه در كنار هم نيست تا كلمه «اسلام» در آيه دوم ارتباط با همان كلمه در آيه اول داشته باشد. | بنابراين آيه نازل شده همان آيه اول است كه «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ ...» باشد، و آيه دوم و سوم دنباله كلام خود حضرت به صورت تضمين و تركيب آيه با سخن است. در قرآن نيز اين سه آيه در كنار هم نيست تا كلمه «اسلام» در آيه دوم ارتباط با همان كلمه در آيه اول داشته باشد. | ||
خط ۶۹: | خط ۷۱: | ||
در آيه ۵۳ وارد نكته حساسى مى شود و واژه «مُسْلِمُونَ» را به كار مى برد و مى فرمايد: | در آيه ۵۳ وارد نكته حساسى مى شود و واژه «مُسْلِمُونَ» را به كار مى برد و مى فرمايد: | ||
آنگاه كه حضرت عيسى عليه السلام در مردم احساس گرايش به كفر نمود فرمود: «مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللَّه» | آنگاه كه حضرت عيسى عليه السلام در مردم احساس گرايش به كفر نمود فرمود: «مَنْ أَنْصارِى إِلَى اللَّه». | ||
يعنى: «كيست كه با من در راه خدا گام بردارد»؟ حواريون گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّه، آمَنَّا بِاللَّه وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» يعنى: «ما ياران خداييم، به خدا ايمان آوردهايم و تو شاهد باش كه ما مسلمانيم (و سر تسليم فرود مى آوريم)». | يعنى: «كيست كه با من در راه خدا گام بردارد»؟ حواريون گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّه، آمَنَّا بِاللَّه وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» يعنى: «ما ياران خداييم، به خدا ايمان آوردهايم و تو شاهد باش كه ما مسلمانيم (و سر تسليم فرود مى آوريم)». | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۴۱: | ||
==== تحليل اعتقادى دوم: اسلام يعنى تسليم واقعى ==== | ==== تحليل اعتقادى دوم: اسلام يعنى تسليم واقعى ==== | ||
معناى اشتقاقى كلمه | معناى اشتقاقى كلمه «[[اسلام]]» از يک سو، و واژه هاى به كار رفته از مشتقات اين كلمه از آيه ۱۹ تا ۸۵ سوره آل عمران از سوى ديگر، ما را به اين نقطه سوق مى دهد كه «اسلام». | ||
يعنى: «تسليم در برابر آنچه خدا مى فرمايد». در آيه ۲۰ مى فرمايد: «أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ للَّه...»، و در آيه ۸۳ مى فرمايد: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...»، و در آيه ۸۴ مى فرمايد: «وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ». | |||
در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده است. از جمله امام صادق | در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده است. از جمله [[امام صادق علیه السلام]] مى فرمايد: الاسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ وَ التَّسْليمُ هُوَ الاسْلامُ ... | ||
يعنى: اسلام همان تسليم است و تسليم همان اسلام است. هر كس سر تسليم فرود آورد اسلام را پذيرفته است، و هر كس سر تسليم فرود نياورد اسلام ندارد.<ref>بحار الانوار: ج ۷۵ ص ۲۲۰.</ref> | يعنى: اسلام همان تسليم است و تسليم همان اسلام است. هر كس سر تسليم فرود آورد اسلام را پذيرفته است، و هر كس سر تسليم فرود نياورد اسلام ندارد.<ref>بحار الانوار: ج ۷۵ ص ۲۲۰.</ref> | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۶۱: | ||
آنگاه اين تسليم نبودن گسترش مى يابد و وارد فرامين و احكام الهى مى شود و علناً گفته مى شود كه خدا چنين گفته و ما چنين مى گوييم.<ref>نمونه هاى اين مطلب را در بدعت هاى عمر مىتوان ديد كه به او تذكر مى دادند صريح قرآن و گفتار و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلاف سخن توست، و او باز به كار خود ادامه مى داد! و مردم هم مى ديدند و مى پذيرفتند!!</ref> | آنگاه اين تسليم نبودن گسترش مى يابد و وارد فرامين و احكام الهى مى شود و علناً گفته مى شود كه خدا چنين گفته و ما چنين مى گوييم.<ref>نمونه هاى اين مطلب را در بدعت هاى عمر مىتوان ديد كه به او تذكر مى دادند صريح قرآن و گفتار و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله بر خلاف سخن توست، و او باز به كار خود ادامه مى داد! و مردم هم مى ديدند و مى پذيرفتند!!</ref> | ||
بنابر اين مى توان نتيجه گرفت كه اگر «اسلام» تسليم در برابر فرمان خداست، در دين سقيفه تسليمى وجود ندارد و بنابراين اسلامى وجود ندارد. دين ديگرى است كه ارتباطى با «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ» ندارد. همان دينى است كه خداوند مى فرمايد: «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً...»، و اين گونه اسلامى در آنان وجود ندارد تا بخواهيم ثابت كنيم از آن اسلام دست كشيده اند. | بنابر اين مى توان نتيجه گرفت كه اگر «اسلام» تسليم در برابر فرمان خداست، در دين سقيفه تسليمى وجود ندارد و بنابراين اسلامى وجود ندارد. | ||
دين ديگرى است كه ارتباطى با «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ» ندارد. همان دينى است كه خداوند مى فرمايد: | |||
«وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً...»، و اين گونه اسلامى در آنان وجود ندارد تا بخواهيم ثابت كنيم از آن اسلام دست كشيده اند. | |||
==== تحليل اعتقادى سوم: دعوت همه انبياء عليهم السلام به اسلام و ولايت ==== | ==== تحليل اعتقادى سوم: دعوت همه انبياء عليهم السلام به اسلام و ولايت ==== | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۷۲: | ||
در آيه ۱۸ مى فرمايد: «اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست». به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مى داند كه دست به چنين جنايتى زده اند، حتى خود حضرت موسى و عيسى عليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه ۵۲ بدان اشاره مى كند. | در آيه ۱۸ مى فرمايد: «اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست». به دنبال اين صراحت، علتِ اختلاف اديان الهى و اعتقاداتِ متفاوت و متباين آنها را ساخته و پرداخته سردمداران جاهلى مى داند كه دست به چنين جنايتى زده اند، حتى خود حضرت موسى و عيسى عليهما السلام در حيات خود آثار كفر را در قوم خود ديدند، چنانكه در آيه ۵۲ بدان اشاره مى كند. | ||
آيه ۶۷ در يک عبارت پرمحتوا به صراحت نزديک تر مى شود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان حضرت | آيه ۶۷ در يک عبارت پرمحتوا به صراحت نزديک تر مى شود و با استفاده از اين نكته كه همه اديان [[ابراهیم علیه السلام|حضرت ابراهیم علیه السلام]] را قبول دارند اعلام مى فرمايد كه اگر همه او را قبول دارند بايد بدانند كه آن حضرت نه يهودى بوده و نه مسيحى، بلكه دين او اسلام بوده است. | ||
در آيه ۸۱ تصريح به اينكه دين همه پيامبران عليهم السلام اسلام است بيشتر مى شود تا اين درجه كه از انبياء عليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفته هاى او با شما مطابق و «مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ» است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفته اند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است. | در آيه ۸۱ تصريح به اينكه دين همه پيامبران عليهم السلام اسلام است بيشتر مى شود تا اين درجه كه از انبياء عليهم السلام پيمان گرفته شده كه پيامبرى خواهد آمد كه گفته هاى او با شما مطابق و «مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ» است، و نتيجه گرفته كه به او ايمان آوريد و او را يارى كنيد، و از آنان بر اين مهم اقرار گرفته و آنان پيمان را پذيرفته اند و خدا بر اين پيمان شاهد گرفته است. |