ویژگی های دوستان اهل بیت علیهم السلام

در این فراز پیامبر صلی الله علیه وآله به آیهٔ ۲۲ سورهٔ مجادله اشاره فرمودند همانگونه که خداوند متعال می‌فرماید:

لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ، أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ نمی‌یابی قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده باشند، و در عین حال با کسانی که با خدا و رسولش ضدیت دارند روی دوستی داشته باشند، اگرچه پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا فامیلشان باشند. آنانند که ایمان بر قلوبشان ثبت شده و خداوند با روح خود آنان را مؤیّد داشته، و آنان را وارد بهشتی می‌کند که نهرها در آن جاری است و در آن دائمی‌اند. خدا از آنان راضی است و آنان از خدا راضی‌اند. اینان حزب خدایند، و حزب خداوند رستگارانند.[۱]

جایگاه برائت در اعتقادات غدیری

پیداست که غدیر می‌خواهد صف حق و باطل را تا آخر روزگار در شفاف‌ترین شکل از هم جدا کند. می‌خواهد صریحاً اعلام کند که در اعتقاد شیعه، دوست داشتن علی علیه السلام با دوست داشتن دشمنانش قابل جمع نیست، تا هیچ مسلمانی عمر خود را این گونه به پایان نبرد و با این خیال واهی خود را مؤمن نداند.

پیامبر صلی الله علیه وآله به صراحت می‌فرماید: پذیرندگان ولایت علی علیه السلام منظور از این آیه‌اند، و ولیّ واقعی باید این‌گونه باشد و امکان ندارد به گونه‌ای دیگر باشد، یعنی باید با کسانی که رو در روی خدا و رسول ایستاده‌اند دوستی نکند اگرچه پدر یا فرزند یا برادر یا فامیلش باشد.

اهل سقیفه فرمان خدا را درباره ولایت علی علیه السلام و نیز درباره بسیاری از فرامین الهی زیر پا گذاشتند و رو در روی خدا ایستادند؛ و نه تنها ایستادند که کار خود را عملی نیز کردند؛ و نه تنها اهل سقیفه که همه کارگزاران و طرفدارانشان تا روز قیامت با پذیرفتن آنان رو در روی خدا ایستاده‌اند.

در مقابل آنان ما موظفیم این گونه تبری داشته باشیم و از آنان بیزاری بجوییم که هرکس تمایلی به آن خط داشت اگرچه نزدیکترین دوستانمان باشد از او فاصله بگیریم و بیزار باشیم. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: «هرکس ولایت موسی و هارون علیه السلام را پذیرفت و از دشمنان آنان بیزاری جست از گوساله و سامری بیزاری جسته است، و هرکس ولایت سامری را پذیرفت و از دشمنان آن دو بیزاری جست، از موسی و هارون علیه السلام بیزاری جسته در حالی که خود هم ندانسته است. هرکس ولایت پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیتش را بپذیرد و ولایت مرا داشته باشد و از دشمن من بیزاری جسته باشد از آن دو نفر (ابوبکر و عمر) بیزاری جسته است، و هرکس از دشمن آن دو نفر بیزاری بجوید از پیامبر صلی الله علیه وآله بیزاری جسته است در حالی که خود متوجه نیست»![۲]

در پایان این آیه خداوند عجب اوصاف افتخارآمیزی را به شیعیان بیزاری جوینده از دشمنان علی علیه السلام داده است، که می‌فرماید: ایمان در قلبشان است، با روح خدا مؤیدند، اهل بهشت و دائمی در آنند، خدا از آنان راضی است، آنان از خدا راضی‌اند، حزب اللَّه‌اند، رستگارانند.

ویژگی پیروان و مؤمنان غدیر

رسول خدا صلی الله علیه وآله در خطبهٔ غدیر مهمترین ویژگیهای شیعیان و دوستان غدیر را در چند بند معرفی می‌نماید. لازم است ذکر شود که برای بیان این خصلتها در اکثر موارد حضرت کلام خویش را به آیات کریمه مزیّن‌تر نمودهاند.

۱: ایمان راستین و خالص

أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فی کِتابِهِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْکانُوا آبائَهُمْ أَوْ أَبْنائَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ، أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ … .

آگاه باشید که دوستان ایشان (اهل بیت علیهم السلام) همان‌هایی هستند که خداوند در کتابش ذکر نموده و فرموده است: «نمی‌یابی قومی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، و آنها دشمنان خدا و رسول او را دوست بدارند، گرچه پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند. خدا ایمان را بر صفحهٔ دلهای ایشان نوشته است و آنها را با روحی از خودش یاری می‌کند.»

چنانچه معلوم است ایمان نسبت به اسلام معنای خاصتری دارد؛ یعنی هر مؤمنی مسلمان است، اما هر مسلمانی مؤمن نیست، و به فرمایش امام صادق علیه السلام رابطهٔ این دو مفهوم این گونه است: إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَان … وَ الْإِیمَانُ أَرْفَعُ مِنَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ، إِنَّ الْإِیمَانَ یُشَارِکُ الْإِسْلَامَ فِی الظَّاهِرِ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ فِی الْبَاطِنِ وَ إِنِ اجْتَمَعَا فِی الْقَوْلِ وَ الصِّفَةِ.

ایمان با اسلام شراکت دارد، ولی اسلام با ایمان شراکت ندارد… ایمان از اسلام در یک درجه برتری دارد، [و همچنین] ایمان با اسلام در ظاهر مشترک است، ولی اسلام با ایمان در باطن اشتراکی ندارد، هر چند در گفتار و صفت با هم جمع می‌شوند».[۳]

شاهد این مسئله آیهٔ کریمه است که می‌فرماید:  قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ … ؛ [برخی از] بادیه‌نشینان گفتند: «ایمان آوردیم.» بگو: «ایمان نیاورده‌اید، لیکن بگویید: اسلام آوردیم.» و هنوز در دلهای شما ایمان داخل نشده است …[۴]

امّا ایمان چیست که هر مسلمانی باید به دنبالش باشد و بعد از مرحلهٔ اسلام به سوی آن بگرود؟

سفیان بن سِمط می‌گوید: مردی از امام صادق علیه السلام دربارهٔ اسلام و ایمان و تفاوت آن دو پرسید، و حضرت به او جوابی ندادند. در موقعیّتی دیگر بازپرسید، ولی حضرت پاسخی ندادند. در راه که همدیگر را ملاقات نمودند و مرد قصد داشت از حضرت جدا شود، حضرت به او فرمودند: گویا قصد کوچ و سفر داری؟ مرد گفت: آری. فرمود: [وعدۀ ما در خانه] مرا آن جا ملاقات کن. مرد به خانهٔ حضرت رفت و سوالش - که پیرامون اسلام و ایمان و فرق بین آن دو بود - را پرسید. حضرت فرمودند: الْإِسْلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاةِ وَ حِجُّ الْبَیْتِ وَ صِیَامُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَهَذَا الْإِسْلَامُ وَ قَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةُ هَذَا الْأَمْرِ مَعَ هَذَا فَإِنْ أَقَرَّ بِهَا وَ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ مُسْلِماً وَ کَانَ ضَالًّا؛ اسلام همان ظاهری است که همهٔ مردم رعایت می‌کنند، یعنی گواهی دادن به این که معبودی جز خداوند یکتا و بی شریک نیست، و محمّد صلی الله علیه وآله بنده و فرستادهٔ خداست، برپا داشتن نماز و دادن زکات و انجام حجّ خانهٔ خدا و روزهٔ ماه رمضان. اینها همه [نشانه­های] اسلام هستند. اما ایمان شناخت این امر (ولایت ما) است، اگر به [علائم] اسلام اقرار کند و به این أمر معرفت پیدا نکند، او تنها مسلمان بوده و حقیقتاً گمراه است.»[۵]

در روز غدیر ایمانی که لازم بود هر مسلمانی خود را به آن بیاراید و بعد از مرحلهٔ اسلام وارد آن مرحله گردد، به روشنی برای مردم معرفی شد. پذیرش و اذعان به غدیر یعنی ورود ایمان در دل انسان و انکار و نپذیرفتن غدیر به این معناست که ایمان وارد قلب نشده است.

آری، گوهر ایمان را خداوند تنها در دلهای پیروان غدیر قرار می‌دهد و اگر کسی می‌خواهد ایمانش را بیفزاید، در سایهٔ ولایت امامان غدیر علیهم السلام ممکن خواهد بود، و گرنه شخص از حقیقت ایمان محروم بوده و خود را به زحمت انداخته و تلاش بیهوده کرده است.

حال که معنای اصلی ایمان و رابطهاش با اسلام واضح شد، نگاه کنیم که پیامبر صلی الله علیه وآله مؤمنان واقعی غدیر را چگونه معرفی می‌کنند؟ کسانی که علاوه بر پذیرش ولایت أهل بیت علیهم السلام باید خصوصیّات دیگری نیز داشته باشند.

حضرت برای این امر به آیهٔ بسیار مهمی تمسّک نموده‌اند، آیه ۲۲ از سورهٔ مجادله:  لَا تَجِدُ قَوْماً یُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْکانُوا آبائَهُمْ أَوْ أَبْنائَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ … ؛ قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‌اند - هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند- دوست بدارند. ‏

ایمان با کفر ضدّ و نقیض یکدیگرند، اگر ایمان داخل در قلب شد کفر زائل می‌شود و اگر کفر وارد شد ایمان بر طرف می‌گردد. ممکن نیست با هم مجتمع گردند و هرکدام از این دو آثاری دارند که ظاهر می‌شود و از جمله آثار ایمان عداوت و مخالفت با کفّار و معاندین است اگر به اندازه خردلی مودّت و محبّت نسبت به آنها باشد ایمان نیست.[۶]

دشمنیای که برخواسته از ایمان باشد خود به خود در دل مؤمن تحقّق می‌یابد، هرچند که از نزدیکترین افراد به شخص باشند. چنانچه در حقّ ابراهیم علیه السلام نسبت به آزر آمده است:  ... فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ … ؛ پس زمانی که بر او (ابراهیم) آشکار شد آزر دشمن خداست، از او برائت و بیزازی جست.[۷]

و در مورد فرزند نوح علیه السلام می‌فرماید:  ... إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ … ؛ همانا او از اهل تو نیست.[۸]

حضرت نوح علیه السلام وقتی این ندای پروردگار را شنید، کاملاً از فرزند خود دل کند و بیزاری جست.

فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا حبّ و بغض ارتباطی با ایمان دارند؟ حضرت فرمودند: وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؛ آیا ایمان چیزی جز دوستی و دشمنی است؟!».[۹]

همین خصوصیّت - یعنی اجتماع حبّ خدا و اولیای خدا و بغض دشمنان خدا و دشمنان اولیای خدا در قلب مؤمن- باعث می‌شود که در ادامهٔ آیهٔ مذکور خداوند متعال بفرماید:  ... أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ… ؛ آنها همان افرادی هستند که خداوند در دلهایشان ایمان را نوشته و ثابت نموده است و با روحی از سوی خود آنها را یاری می‌کند.

مراد از کتابت ایمان ثبات و پایداری ایمان است. اما با این که ایمان در دل فرد مکتوب است، اما باز هم نیاز به تأیید و یاری پروردگار دارد، چرا که هیچ چیز در عالم نمی‌تواند به پای خود بایستد و همه مفتقر و محتاج خداوند هستند.

در مورد روحی که در این آیهٔ کریمه آمده روایات متعدّد با تأویلات مختلف از معصومین علیهم السلام رسیده است که در موضوع مربوط دو روایت در ادامه خواهد آمد: امام صادق علیه السلام فرمودند: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ قلب هر مؤمنی دو گوش در دل خود دارد، گوشی است که (یکی از شیاطین به نام) وسواس خنّاس دائم در آن نجوا می‌کند و گوش دیگری است که ملکی در آن می‌دمد. پس خداوند مؤمن را به واسطهٔ این ملک یاری نموده است و این است قول خداوند متعال که فرمود: «و مؤمنان را با روحی از جانب خود یاری نمود».[۱۰]

ابو خدیجه می‌گوید: بر امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم. حضرت بلافاصله فرمود:

همانا خداوند تبارک و تعالی مؤمن را با روحی از تبار خودش یاری می‌کند. این روح نزد مؤمن در هر زمانی که حسنهای انجام دهد، حاضر است و وقتی که گناهی مرتکب شود و تجاوز بنماید، از مؤمن می‌گریزد و غایب می‌شود. ملک در هنگام احسان نمودنش مسرور می‌گردد و در زمان گناه در زمین فرومی‌رود. پس ای بندگان خدا! با اصلاح کردن نفستان نعمتهای خدا را به خوبی استفاده کنید تا یقینتان افزوده شود و جایزهٔ نفیس و گران‌قیمتی را سود ببرید. خدا رحمت کند کسی را که همّت به کار خیری نمود و آن را انجام داد یا همّت به کار شرّ کرد، اما از آن اجتناب نمود.[۱۱]

شیعیان باید بر حذر باشند که ایمانشان از کفّ نرود. اگر ایمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله معرفی کردند – یعنی ایمان همراه با برائت از دشمنان خدا – در وجود آنها نباشد، چیزی از ایمان در دلشان مکتوب نخواهد بود و تنها ایمانی با یک بال و کاملاً متزلزل در وجودشان باقی می‌ماند؛ زیرا که ایمان دو گونه است، امیرالمؤمنین علی علیه السلام به کمیل فرمودند: یَا کُمَیْل إِنَّهُ مُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ فَاحْذَرْ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُسْتَوْدَعِینَ وَ إِنَّمَا تَسْتَحِقُّ أَنْ تَکُونَ مُسْتَقَرّاً إِذَا لَزِمْتَ الْجَادَّةَ الْوَاضِحَةَ الَّتِی لَا تُخْرِجُکَ إِلَی عِوَجٍ وَ لَا تُزِیلُکَ عَنْ مَنْهَج؛ ای کمیل! ایمان یا مستقرّ است یا مستودع. بترس از کسانی باشی که ایمان نزد آنها تنها ودیعت گذاشته شده [و در معرض زوال است]. تو تنها زمانی سزاوار استقرار ایمان در وجودت هستی که ملازم جادهٔ واضحی شوی که تو را از کژیها بیرون می‌آورد و از مسیر هدایت خارجت نمی‌سازد.»[۱۲]

امام صادق علیه السلام فرمودند:

خداوند پیامبران را بر نبوّتشان ثابت گرداند، و از این جهت هیچگاه مرتدّ نمی‌شوند. جانشینان انبیاء را هم بر وصیّتهایشان پایدار ساخت، پس هیچ وقت از دین خارج نمی‌گردند. بعضی از مؤمنان را نیز بر ایمان ثابت قدم نمود و از دین بیرون نمی‌روند. اما به بعضی تنها ایمان را عاریه و امانت داده است، که وقتی دعا کنند و بر آن اصرار بورزد، (ایمان در دلش ثابت شده و) با ایمان از دنیا خواهند رفت.[۱۳]

لذا یکی از دعاهایی که از طرف اهل بیت علیهم السلام برای مؤمنین سفارش شده است دعای غریق است.

یا الله یا رَحمنُ یا رحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّت قَلبِی عَلی دِینکَ؛[۱۴] ای خدا، ای بخشنده، ای بخشایشگر، ای کسی که قلبها را دگرگون می‌سازی! قلب مرا بر دینت پایدار فرما.»

همچنین در جایی دیگر نیز با آموزش دعایی خاص از ما خواستهاند که از خداوند بخواهیم که در دوران غیبت امام زمان روحی فداه در دین خود گمراه نشویم همانگونه که حضرت امام صادق علیه السلام به زراره فرموده‌اند: اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ، لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ، لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی؛[۱۵]خدایا! خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستاده‌ات را نشناخته‌ام، خدایا فرستاده‌ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده‌ات را به من نشناسانی حجّتت را نشناخته‌ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه می‌شوم.»

محمد بن سلیمان دیلمی از امام صادق علیه السلام پرسید: جانم به فدایت! شیعیان شما می‌گویند: ایمان در بعضی مستقرّ و در بعضی مستودع است. پس به من چیزی بیاموزید که وقتی آن را بخوانم، ایمان را کامل گرداند.

حضرت فرمودند: بعد از هر نماز واجب اینگونه بخوان: رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ به خدا پروردگارم، به حضرت محمد صلی الله علیه وآله به پیامبریاش، به اسلام به عنوان دینم، به قرآن کتابم، به کعبه قبلهام، به علی علیه السلام به عنوان ولی و امامم، به حسن و حسین علیه السلام و امامان از نسل او خدایا به عنوان پیشوایانم رضایت دارم. پس آنها را در حقّ من راضی بگردان. همانا بر هرکاری توانا هستی.»[۱۶]

۲: شکّ و ریبی در وجود آنها نیست

أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الْمُؤْمِنونَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَقالَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ. ألَا إِنَّ أولِیَاءَهُم الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَم یَرتَابُوا … ؛ بدانید که دوستان اهل بیت علیهم السلام مؤمنانی هستند که خداوند ایشان را چنین توصیف فرموده است: «کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را با ظلم و شرک نیالوده‌اند، آنان برخوردار از امن و امان خواهند بود و آن هدایت شدگان هستند. آگاه باشید که دوستان أهل بیت علیهم السلام کسانیاند که ایمان می‌آورند و دچار ریب و شکّ نمی‌شوند».

۳: بهشت تنها برای شیعیان غدیر

 ... وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنهارُ خالِدینَ فیها  … أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یدْخُلونَ الْجَنَّهَ بِسَلامٍ آمِنینَ تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَهُ بِالتَّسْلیمِ یقُولونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدینَ  أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّهُ یُرْزَقونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ …  ؛.. و آنها را به بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است وارد می‌سازد … برای همیشه در آن می‌مانند. بدانید که دوستان ایشان کسانیاند که با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند و ملائکه با سلام به ملاقات آنان می‌آیند و می‌گویند: «سلام بر شما پاکیزه شدید، پس برای همیشه داخل بهشت شوید.» بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که بهشت برای آنان است و در آن بدون حساب روزی داده می‌شوند….

در میان ادیان و مذاهب مختلف همگی مدّعی هستند و امید دارند که بالاخره به بهشت خواهند رفت، امّا آیا واقعاً اینگونه است؟ در آخر بهشت برای چه کسانی خواهد بود؟

مسلماً این گونه نیست که همهٔ انسانها به بهشت بروند، بلکه عدّهٔ زیادی بنابر نصّ قرآن کریم به دوزخ خواهند رفت، و تنها عدّهای اندک سزاوار جنّات پروردگار خواهند شد. بهشت خانهٔ ابدی کسانی است که شایستگی آن را داشته باشند و صلاحیّت آن را صاحبش یعنی خداوند متعال معرفی می‌کند.

آخرین دین خدا یعنی شریعت مقدّس اسلام در روز غدیر مورد رضایت خدا قرار می‌گیرد و از طرف او فرستاده‌اش حضرت محمد صلی الله علیه وآله در خطابهٔ به یادماندنیاش اعلام می‌کند که تنها شیعیان غدیر و مؤمنان به آن، سزاوار و شایسته دخول به بهشت هستند، نه هر کسی که دینی را قبول کرده یا تظاهر به اسلام کرده است.

در این رابطه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: « ... أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّهُ یُرْزَقونَ فیها بِغَیْرِ حِسابٍ … ؛ بدانید که دوستان ایشان کسانی هستند که بهشت [تنها] برای آنان است و در آن بدون حساب روزی داده می‌شوند.

در کلام حضرت انحصاری مشاهده می‌شود، به این معنی که حضرت فرمودند: لَهُمُ الجَنَّةُ یعنی بهشت فقط از آنِ شیعیان أمیرالمؤمنین علی علیه السلام است. نه تنها در این خطبهٔ قرّاء بلکه در جای جای رسالت خویش این مژدگانی را حضرت، به مولای متّقیان حضرت علی علیه السلام و شیعیان وی دادهاند که موارد معدودی در ادامه خواهد آمد.

* روزی ابن‌عباس از پیامبر صلی الله علیه وآله دربارهٔ فرموده خداوند در قرآن  وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ- أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ - فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ  پرسید؟ در پاسخ فرمود: جبرئیل به من خبر داد: ذَاکَ عَلِیٌّ وَ شِیعَتُهُ، هُمُ السَّابِقُونَ إِلَی الْجَنَّةِ، الْمُقَرَّبُونَ مِنَ اللَّهِ بِکَرَامَتِهِ لَهُمْ؛ آنان علی علیه السلام و شیعیانش هستند که به سوی بهشت، پیشتازند و به الطاف و نعمتهای خداوند، نزدیک شدند.»[۱۷]

* محدوج بن زید که به نمایندگی از قومش نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمده بود، می‌گوید:

رسول خدا صلی الله علیه وآله این آیه را تلاوت کرد:  لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ ؛ دوزخیان و بهشتیان مساوی نیستند، بهشتیان هستند که تنها رستگارند». محدوج می‌گوید: عرض کردم: اصحاب بهشت چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: مَنْ أَطَاعَنِی وَ سَلَّمَ لِهَذَا مِنْ بَعْدِی؛ کسی که مرا اطاعت کند و تسلیم این شخص شود. رسول خدا صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را که کنارش نشسته بود گرفتند. و آن را بالا برد و فرمود: أَلَا إِنَّ عَلِیّاً مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ، فَمَنْ حَادَّهُ فَقَدْ حَادَّنِی، وَ مَنْ حَادَّنِی فَقَدْ أَسْخَطَ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ). ثُمَّ قَالَ: یَا عَلِیُّ! حَرْبُکَ حَرْبِی، وَ سِلْمُکَ سِلْمِی، وَ أَنْتَ الْعَلَمُ بَیْنِی وَ بَیْنَ أُمَّتِی؛ آگاه باشید! همانا علی علیه السلام از من است و من از اویم، هر کس با او دشمنی کند، با من دشمنی کرده است و هر کس با من دشمنی کرده باشد، خداوند عزّوجلّ را خشمگین ساخته است. سپس رو به علی علیه السلام نمود و فرمود: ای علی! جنگ با تو جنگ با من است، آشتی با تو آشتی با من است و تو پرچمی هستی بین من و بین أمت من.[۱۸]

* امّ سلمه می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله بر من این آیه را تلاوت نمود:  لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ ، عرض کردم: ای فرستادهٔ خدا! اصحاب آتش (دوزخیان) چه کسانی هستند؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:مُبغِضُ عَلِیٍّ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ مُنقِصُوهُم؛ دشمنان علی و نسل او و کسانی که در حقّش کوتاهی کردند. بازپرسیدم: ای فرستادهٔ خدا! رستگاران چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: شِیعَةُ عَلِیٍّ هُمُ الفَائِزُونَ.[۱۹]

* أمّ المؤمنین، أمّ سلمه می‌گوید: در یکی از شبها که رسول خدا صلی الله علیه وآله نزد من بود، فاطمه سلام الله علیها آمد و به دنبال او علی علیه السلام هم رسید. پیامبر صلی الله علیه وآله بی درنگ فرمودند: یَا عَلِیُّ أَبْشِرْ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ فِی الْجَنَّةِ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ فِی الْجَنَّة؛ ای علی! بشارت بهشت به تو و پیروانت! ای علی! بشارت که تو و شیعیانت در بهشت هستید.[۲۰]

*جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: در خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بودیم که علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: برادرم آمد. پس توجه به کعبه کرد و با دست به دیوار کعب زد و فرمود: وَ الَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ إِنَّ هَذَا وَ شِیعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ قسم به خدایی که جان من در قبضهٔ قدرت اوست، این مرد و شیعیان او فردای قیامت رستگار هستند».[۲۱]

*خورشید عالم تاب هم این خبر مژدگانی را به أمیر المؤمنین علی علیه السلام داد، گویا این مسألهٔ در تکوین عالم ثبت و مکتوب شده است. روزی پیامبر صلی الله علیه وآله به أمیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فرمودند: «ای ابا الحسن! با خورشید صحبت کن! علی علیه السلام و به خورشید کردند و فرمودند: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ؛ سلام بر تو ای بندهٔ فرمانبر خدا! خورشید هم پاسخ داد: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ. یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ فِی الْجَنَّةِ. یَا عَلِیُّ أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ مُحَمَّدٌ ثُمَّ أَنْتَ وَ أَوَّلُ مَنْ یَحْیَی مُحَمَّدٌ ثُمَّ أَنْتَ وَ أَوَّلُ مَنْ یُکْسَی مُحَمَّدٌ ثُمَّ أَنْتَ؛ و سلام بر تو ای امیرمؤمنان و پیشوای پرهیزکاران و پیشرو پیشانی سفیدان! ای علی! تو و شیعیانت در بهشتی خواهی بود. ای علی! اوّل کسی که زمین از مقابلش شکافته می‌شود، محمد صلی الله علیه وآله است و سپس تو. اول کسی که زنده می‌شود محمد صلی الله علیه وآله است و سپس تو. اول کسی که پوشانده می‌شود، محمد صلی الله علیه وآله است و سپس تو.»

علی علیه السلام با شنیدن این سلامها به سجده افتادند و چشمشان پر از اشک شد. پیامبر صلی الله علیه وآله هم خود را به بالین علی علیه السلام انداخت و فرمود: ای برادر و حبیب من! سرت را بلند کن! خداوند به واسطهٔ تو بر اهل هفت آسمان مباهات می‌کند.[۲۲]

کسی که ولایت علی علیه السلام را نداشته باشد، اصلاً نمی‌تواند از پل صراط عبور کند و بعد از آن وارد بهشت شود؛ یعنی در همان ابتدای کار او را از بهشت می‌رانند و به دوزخ می‌افکنند.

أنس بن مالک، خادم و صحابه رسول‌الله صلی الله علیه وآله می‌گوید: از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: إِنَّ عَلَی الصِّرَاطِ لَعَقَبَةً لَا یَجُوزُهَا أَحَدٌ إِلَّا بِجِوَازٍ مِن عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام؛ در پل صراط، عقبه‌هایی هست که کسی از آنها عبور نمی‌کند، مگر کسی که از علی بن أبیطالب علیه السلام مجوّز داشته باشد.»[۲۳]

پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه با تلاوت بعضی از آیات کیفیّت ورود شیعیان به بهشت را به خوبی ترسیم نمودند:  ... وَ یُدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأنهارُ خالِدینَ فیها … أَلا إِنَّ أَوْلِیائَهُمُ الَّذینَ یدْخُلونَ الْجَنَّهَ بِسَلامٍ آمِنینَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَهُ بِالتَّسْلیمِ یقُولونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدینَ  ؛.. و آنها را به بهشتی که از زیر درختانش نهرها جاری است وارد می‌سازد … برای همیشه در آن می‌مانند. بدانید که دوستان ایشان کسانیاند که با سلامتی و در حال امن وارد بهشت می‌شوند و ملائکه با سلام به ملاقات آنان می‌آیند و می‌گویند: «سلام بر شما پاکیزه شدید، پس برای همیشه داخل بهشت شوید.»

از آنجا که بهشت مراتب زیادی دارد، شیعیان باید تلاش کنند با اعمال صالح و توشهٔ بیشتر خود را زودتر و به منزلگاه‌های بالاتر برسانند.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: مَعَاشِرَ شِیعَتِنَا أَمَّا الْجَنَّةُ فَلَنْ تَفُوتَکُمْ سَرِیعاً کَانَ أَوْ بَطِیئاً، وَ لَکِنْ تَنَافَسُوا فِی الدَّرَجَاتِ؛ ای شیعیان! بهشت دیر یا زود از شما فوت نخواهد شد، لکن در درجات آن از همدیگر سبقت بگیرید.»[۲۴]

خوشا به حال شیعیانی که فردای قیامت در جوار مولای خود در بالاترین مراتب بهشت متنعّم هستند. امیرمؤمنان علی علیه السلام همواره می‌فرمود: إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ لَیَنْظُرُونَ إِلَی مَنَازِلِ شِیعَتِنَا کَمَا یَنْظُرُ الْإِنْسَانُ إِلَی الْکَوَاکِبِ الَّتِی فِی السَّمَاء؛ اهل بهشت، به جایگاه شیعیان ما، به گونهای که انسان، به ستارگان نگاه می‌کند، نظر می‌کنند»[۲۵]

۴: خدا از شیعیانِ غدیر خشنود و آنها نیز از خداوند خشنودند

 ... رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ … ؛ خداوند از آنها راضی و خشنود و آنان نیز از خداوند خشنودند.

عبارت فوق بخشی از آیهٔ ۲۲ سورهٔ مجادله است. رسول خدا صلی الله علیه وآله در این فراز در معرّفی شیعیان غدیر خصلت بسیار مهمّ – یعنی خشنودی خداوند از ایشان - را یاد می‌کند. همان‌طور که در مسألهٔ بهشتی بودن مؤمنان غدیر گفته شد، همهٔ مذاهب و فرَق مدّعی هستند که پیرو دین حقّند و بندگان خدا به‌شمار می‌آیند و هر کدام خود را برتر از هر گروه دیگر می‌دانند. قرآن کریم به نقل از قوم یهود و مسیحیّت می‌فرماید:

 وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه .. ؛ و یهودیان و نصاری گفتند: ما پسران خدا و دوستان او هستیم.[۲۶]

بلافاصله خداوند به پیامبرش امر می‌کند که به آنها بگو:  ... قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیر ؛ بگو: «پس چرا شما را به [کیفر] گناهانتان عذاب می‌کند؟ بلکه شما [هم‏] بشرید از جمله کسانی که [خداوند] آفریده است. هر که را بخواهد می‌آمرزد، و هر که را بخواهد عذاب می‌کند، و فرمانروایی آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو می‌باشد از آن خداست، و بازگشت [همه‏] به سوی اوست.[۲۷]

از این رو خداوند نمی‌گذارد که عدّهای تنها ادّعای حقّانیت کنند و حقّ با باطل دائماً ممزوج بماند. مرضات پروردگار به دست خود اوست و او باید مشخّص کند که از چه گروهی رضایت دارد. مسلّماً گروهی که در خشنودی خدا به سر می‌برند، با آنانی که سخط و عذاب خدا را می‌جویند، مساوی نیستند. قرآن کریم می‌فرماید:  أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ کَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیر ؛ آیا کسی که خشنودیِ خدا را پیروی می‌کند، چون کسی است که به خشمی از خدا دچار گردیده و جایگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهی است.»[۲۸]

و همچنین فرمود:  أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین ؛ آیا کسی که بنیاد [کار] خود را بر پایه تقوا و خشنودی خدا نهاده بهتر است یا کسی که بنای خود را بر لب پرتگاهی مشرف به سقوط پی‌ریزی کرده و با آن در آتش دوزخ فرو می‌افتد؟ و خدا گروه بیدادگران را هدایت نمی‌کند.[۲۹]

خداوند عادل و حکیم به اقتضای عدالت و حکمتش معیار خشنودی و رضایتش را در قرآن کریم بیان می‌دارد. از زبان رسولش حضرت محمد صلی الله علیه وآله در روز غدیر معیار رضایت خود را اعلان نمود:  ... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا … ؛ امروز برای شما دینتان را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و از اسلام به عنوان دین شما راضی شدم.»[۳۰]

آری فقط و فقط کسی که دین اسلام را همراه با ولایت أمیرالمؤمنین علی علیه السلام و فرزندان معصومش علیهم السلام بپذیرد، مورد رضایت خداست و الّا از کسانی خواهد بود که سخط خدا را می‌پویند. مسلمانان بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله باید دنبال کسی بروند که در مسیر رضایت خدا و رسولش صلی الله علیه وآله باشد، و گرنه گمراه خواهند بود، از این رو در خطبهٔ غدیر فرمودند: ... وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا عَنْهُ رَاضِیَانِ وَ مَا نَزَلَتْ آیَةُ رِضًی فِی القُرَآنِ إِلَّا فِیهِ…؛ خداوند عز و جلّ من از او [علی علیه السلام] راضی و خشنود هستیم. و آیهای در قرآن در مورد رضایت پروردگار نازل نشده مگر آن که در شأن اوست.»

درست است که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله حقّ أمیرالمؤمنین علی علیه السلام را غصب نمودند و نگذاشتند حقّ به صاحب حقّ برسد، اما خداوند وعده‌ای مسرور کنندهای به همهٔ پیروان غدیر داده است، او وعده داده است که دین مورد رضایتش را روزی در سراسر جهان حکمفرما کند:  وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون ؛ خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد، و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید؛ آنانند که نافرمانند.[۳۱]

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود: نَزَلَتْ فِی الْقَائِمِ وَ أَصْحَابِهِ؛ این آیه دربارهٔ حضرت مهدی علیه السلام و اصحابش نازل شده است».[۳۲]

تا به حال رضایت خداوند از مؤمنان را شناختیم، اما رضایت مؤمنان از خداوند متعال به چه معناست که از ویژگیهای مؤمنان غدیر معرفی شده است؟

امام صادق علیه السلام در پاسخ این سؤال فرمودند: اللَّهُ رَاضٍ عَنِ الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْمُؤْمِنُ وَ إِنْ کَانَ رَاضِیاً عَنِ اللَّهِ فَإِنَّ فِی قَلْبِهِ مَا فِیهِ لِمَا یَرَی فِی هَذِهِ الدُّنْیَا مِنَ التَّمْحِیصِ فَإِذَا عَایَنَ الثَّوَابَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ الْحَقِّ حَقَّ الرِّضَا وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ رَضُوا عَنْهُ ؛ خداوند از مؤمن در دنیا و آخرت راضی است و مؤمن هرچند از خدا راضی است، لکن در دل او به خاطر سختیهایی که در دنیا دیده است، کمی (نارضایتی) وجود دارد، اما زمانی که ثوابش را در قیامت می‌بیند، از خداوند به‌طور کامل خشنود می‌گردد و این است قول خداوند: «وَ رَضُوا عَنهُ؛ و مؤمنان [هم] از خدا خشنود هستند».[۳۳]

آری خداوند از شیعیان غدیر خشنود است که به آنها وعدهٔ شیرین شفاعت داده است. چنانچه از آیات کریمه بدست می‌آید شفاعت در قیامت مختصّ به شیعیان است، همان‌هایی که خداوند از آنها راضی است، نه هر گروه دیگری. به دو آیهٔ زیر نگاهی بیندازیم:

آیهٔ اول:  یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً ؛ در آن روز، شفاعت [به کسی‏] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای‏] رحمان اجازه دهد و گفتار (و اعتقادش) او را پسند آید.[۳۴]

رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز در فرازهای آخر خود چنین فرمودند: مَعَاشِرَ النَّاسِ قُولُوا مَا یَرْضَی اللَّهُ بِهِ عَنْکُمْ مِنَ الْقَوْلِ…؛ ای مردم! گفتار (و اعتقادی) که خدا را خشنود می‌گرداند بگویید.»

مسلمّا گفتار هر کسی حاکی از اعتقادات اوست، از این جهت گاهی وقتها در کلام عرب قول به معنای اعتقاد است. وقتی هم ایمان و باور شخص درست باشد، عمل او نیز به تبع آن مورد پسند خدا خواهد بود.

مردی از امام کاظم علیه السلام در مورد آیهٔ فوق پرسید. حضرت جواب دادند: شخصی همین سؤال را از پدرم پرسید و او پاسخ داد: لَا یَنَالُ شَفَاعَةُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ بِطَاعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا وَ عَمَلًا فِیهِمْ فَحَیِیَ عَلَی مَوَدَّتِهِمْ وَ مَاتَ عَلَیْهَا فَرَضِیَ اللَّهُ قَوْلَهُ وَ عَمَلَهُ فِیهِم.

شفاعت حضرت محمد صلی الله علیه وآله روز قیامت تنها به کسانی می‌رسد که خداوند به آنها به خاطر اطاعتشان از آل محمد علیهم السلام اذن داده و از اعتقاد و عملشان راضی است. کسانی که بر مودّت أهل بیت علیهم السلام زنده‌اند و بر آن می‌میرند، پس خداوند از قول و عمل آنها در مورد آل پیامبر صلی الله علیه وآله راضی است.»[۳۵]

آیه دوم:

 یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ ؛ آنچه فراروی آنان [ملائکه] و آنچه پشت سرشان است می‌داند، و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند.[۳۶]

حسین بن خالد از امام رضا علیه السلام پرسید: ای پسر رسول خدا! معنای این قول خداوند عزّوجلّ چیست: «و شفاعت نمی‌کنند جز برای کسانی که خداوند از ایشان خشنود است». حضرت فرمودند: لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی اللَّهُ دِینَهُ ؛ [یعنی] تنها برای کسانی شفاعت می‌کنند که خداوند از دینشان راضی و خشنود است.[۳۷]

سؤالی ممکن است پیش بیاید که شیعهٔ گنهکار چگونه است که خشنودی خدا شامل حالش می‌شود؟

محمد بن أبی عمیر از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسید: شفاعت چگونه به صاحبان گناه کبیره می‌رسد، در حالی که خداوند فرموده است: «و شفاعت نمی‌کنند مگر کسی را که خداوند از او راضی است» [و قطعاً] کسی که مرتکب کبیرهای شود، مورد خشنودی خدا نیست.

امام علیه السلام پاسخ داد: ای أبا أحمد! هیچ مؤمنی نیست مگر این که بعد از ارتکاب گناه، آن را بد می‌داند و بر آن پشیمان می‌شود. و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: «برای توبه همین بس که شخص [حقیقتاً] پشیمان شود و همچنین فرمود: هرکس کار نیکویش او را خوشحال کند و گناهش او را ناراحت نماید، او مؤمن است. پس هر کس بر گناه خود پشیمان نشود، مؤمن نیست و برای او شفاعت در کار نیست و او ظالم و ستمگر می‌باشد و خداوند متعال می‌فرماید: «برای ستمگران دوست و شفاعتگری که فرمانبرداری شود، نیست…»[۳۸][۳۹]

۵: شیعیان تنها حزب‌الله هستند

 ... أوُلئِکَ حِزْبُ اللهِ ألَا اِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ آنها [مؤمنان غدیر] حزب خدا هستند، آگاه باشید که حزب خدا همیشه پیروز و رستگارند.»

مرحوم مصطفوی در «التحقیق» می‌فرماید: آنچه از موارد استعمال ماده «حزب» به دست می‌آید این است که اصل واحد آن همان تجمّع است، امّا زمانی که بر رأی و هدف واحد صورت گیرد؛ مثلاً گفته می‌شود: اینان حزب خدا، حزب دین، حزب قرآن، حزب کفر و حزب شیطانند، [ولی] گفته نمی‌شود جماعت خدا و جماعت دین.[۴۰]

انسانها خود به خود مناسب با باورها و علاقه‌های خود تمایل به گروه‌های مختلف پیدا می‌کنند و تدریجًا بر اساس ویژگیهای آن گروه شخصیّت نهایی افراد شکل می‌گیرد. افراد نسبت به ویژگیها و آراء گروه خود به شدّت علاقهمند هستند و رأی خلاف آن را نمی‌پذیرند.

این است که قرآن کریم می‌فرماید:  ... کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون ؛ هر حزبی مسرور است به آنچه نزدشان [از اعتقادات و تفکرات و ...] دارند.[۴۱]

علی بن إبراهیم در تفسیر آیهٔ فوق آورده است: یَعنِی: کُلُّ مَن اختَارَ لِنَفسِهِ دِینًا فَهُوَ فَرِحٌ بِهِ؛ یعنی هر کسی که دینی را برایش اختیار کرده است، نسبت به آن خوشحال و راضی است».[۴۲]

قرآن کریم را که زیر و رو کنیم، تنها به دو حزب و گروه اصلی برمی‌خوریم؛ یکی حزب‌الله و دیگری حزب شیطان.

در معرّفی حزب خدا می‌فرماید:  وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون ؛ و هر کس خدا و پیامبر او و کسانی را که ایمان آورده‌اند ولیّ خود بداند [پیروز است، چرا که‏] حزب خدا همان پیروزمندانند.[۴۳]

و هچنین آیه ای که رسول خدا صلی الله علیه وآله در خطبه تلاوت فرمود (و مطالب مربوط به آن در بخشهای قبل توضیح داده شد):  لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشیرَتَهُمْ أُولئِکَ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون ؛ قومی را نیابی که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‌اند - هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره آنان باشند- دوست بدارند. در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تأیید کرده است، و آنان را به بهشتهایی که از زیر [درختان‏] آن جویهایی روان است درمی‌آورد؛ همیشه در آنجا ماندگارند؛ خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند؛ اینها حزب خدا هستند. آری، حزب خداست که رستگارانند».[۴۴]

با توجه به آیات فوق دو خصوصیّت برجستهٔ حزب اللّهیان یعنی «مفلح» و «غالب» بودن به دست می‌آید. کسانی که پیرو غدیر شدند و پایدار ماندند، حقیقتاً به رستگاری و پیروزی دست می‌یابند.

رسول خدا صلی الله علیه وآله بارها به امیرمؤمنان علی علیه السلام مژده دادند که حزب تو همان حزب خداست و دشمن تو دشمن خداست: یَا عَلِیُّ شِیعَتُکَ شِیعَةُ اللَّهِ وَ أَنْصَارُکَ أَنْصَارُ اللَّهِ وَ أَوْلِیَاؤُکَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ وَ حِزْبُکَ حِزْبُ اللَّهِ‏؛ ای علی! شیعهٔ تو شیعهٔ خدا، یاران تو یاران خدا، دوستان تو دوستان خدا و حزب تو حزب خدایند.[۴۵]

همچنین در کلامی دیگر فرمودند: ... یَا عَلِیُّ حَرْبُک حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حِزْبُکَ حِزْبِی وَ حِزْبِی حِزْبُ اللَّه …؛ ای علی! جنگ با تو جنگ با من، آشتی با تو آشتی با من، حزب تو حزب من و حزب من حزب خداست.»[۴۶]

خداوند متعال به عنوان ولیّ و سرپرست مؤمنان و حزبش هر شیطان رانده شده را نابود می‌کند، هر چند با تأخیر این هلاکت به انجام برسد. به همین صفت خداوند متعال در همان ابتدای خطبه اشاره فرمودند: ... مُهلِکُ کُلِّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ… ؛ [خداوند] هلاک کنندهٔ هر شیطان رانده شده است.»

در مقابل حزب‌الله حزب شیطان است که رسول خدا صلی الله علیه وآله در خطبهٔ غدیر از آنها تعبیر به برادران شیاطین می‌نماید:

أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ الْغَاوُونَ إِخْوَانُ الشَّیَاطِینِ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا؛ آگاه باشید! دشمنان آنان [أهل بیتم علیهم السلام] بی خردان گمراه، و برادران شیاطین هستند که بعضی از آنها به بعضی دیگر سخنان باطل و آراسته به دروغ خود را برای فریب دادن می‌رسانند.»

قرآن کریم دربارهٔ گروه شیطان می‌فرماید:  اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون ؛ شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است؛ آنان حزب شیطانند. آگاه باش که حزب شیطان همان زیانکارانند.[۴۷]

شیطان دائماً در حال تلاش است و سعی دارد طرفداران خود را بیفزاید و آنها را به جهنم بکشاند:  إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّما یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعیر ؛ در حقیقت، شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید. [او] فقط دار و دسته خود را می‌خوانَد تا آنها از یاران آتش باشند.[۴۸]

کسانی که از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر سرپیچی کردند، قطعاً به دنبال شیطان شتافتند و از او پیروی کردند.

قرآن کریم می‌فرماید:  إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُم ؛ بی‌گمان، کسانی که پس از آنکه [راهِ‏] هدایت بر آنان روشن شد [به حقیقت‏] پشت کردند، شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت.[۴۹]

امام صادق علیه السلام فرمودند: منظور از ارتداد یافتگان در آیه فلان و فلان و فلان هستند که با ترک ولایت أمیرمؤمنان علی علیه السلام از حقیقت ایمان بیرون رفتند.[۵۰]در ادامهٔ آیه، همان‌طور که مشاهده می‌کنید، می‌خوانیم:  الشَّیطَانُ سَوَّلَ لَهُم وَ أَملَی لَهُم ؛ شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت.

پانویس

  1. مجادله/ ۲۲.
  2. کتاب سلیم، ص ۴۴۲، ح ۶۷.
  3. الکافی (ط - الاسلامیه)، ج‏۲، ص ۲۵.
  4. حجرات / ۱۴ ‏.
  5. الکافی (ط - الاسلامیة)، ج‏۲، ص ۲۵.
  6. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۲، ص ۴۶۴.
  7. توبه / ۱۱۵.
  8. هود / ۴۸.
  9. المحاسن، ج‏۱، ص ۲۶۲.
  10. الکافی (ط - الاسلامیة)، ج‏۲، ص ۲۶۷.
  11. همان، ص ۲۶۸.
  12. تحف العقول، ص ۱۷۴.
  13. بحار الانوار (ط - بیروت)، ج‏۶۶، ص ۲۲۱.
  14. کمال الدین، ج ۲، ص ۵۱۲.
  15. کافی، ج ۱، ص ۳۳۷.
  16. تهذیب الاحکام، ج‏۲، ص ۱۰۹.
  17. آمالی طوسی، ص ۷۲.
  18. آمالی طوسی، ص ۴۸۶ – ۴۸۵.
  19. البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص ۳۴۶.
  20. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط - القدیمة)، ج‏۲، ص ۱۵۳.
  21. آمالی طوسی، النص، ص ۲۵۲.
  22. الیقین باختصاص مولانا علی علیه السلام بإمرة المؤمنین، ص ۱۶۵.
  23. تاریخ البغداد، ج ۱۰، ص ۳۵۵.
  24. التفسیر الامام الحسن العسکری علیه السلام، ص ۲۰۴.
  25. تحف العقول، ص ۱۱۹.
  26. مائده / ۱۸.
  27. همان.
  28. آل‌عمران / ۱۶۲.
  29. توبه / ۱۰۹ ‏.
  30. مائده / ۳.
  31. نور / ۵۵.
  32. الغیبة (للنعمانی)، ص ۲۴۰.
  33. بحار الانوار (ط - بیروت)، ج‏۲۳، ص ۳۶۹ – ۳۶۸.
  34. طه / ۱۰۹.
  35. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص ۳۱۲.
  36. انبیاء / ۲۸.
  37. آمالی صدوق، ص ۷.
  38. مؤمن / ۱۸.
  39. توحید صدوق، ص ۴۰۸.
  40. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏۲، ص ۲۰۷.
  41. روم / ۳۲.
  42. تفسیر القمی، ج‏۲، ص ۹۱.
  43. مائده/ ۵۶. آیه ۵۵ همین سوره مشخص می‌کند که حزب‌الله کسانی هستند که ولایت خدا و رسول و امیرالمؤمنین علیه السلام را دارند: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ.
  44. مجادله / ۲۲.
  45. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی (ط - القدیمة)، ج‏۲، ص ۱۸.
  46. تفسیر فرات الکوفی، ص ۲۶۶.
  47. مجادله / ۱۹.
  48. فاطر / ۶.
  49. محمد صلی الله علیه وآله / 25‏.
  50. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص ۴۲۰.