اتمام حجت خداوند با غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه غدیر
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
اصل واقعه‌ی غدیر یک اتمام حجت الهی بر بشریت و ادامه‌ اتمام حجتهای خداوند با ارسال پیامبران بود. پس از غدیر نیز پروردگار قادر متعال- به عنوان مهر تأیید و امضای ربوبی- در چندین مقطع حساس، با یَدِ قدرت خود نشان داد كه از هیچكس هیچ عذری درباره‌ اعتقاد به غدیر و ابلاغ آن به نسلهای آینده پذیرفته نیست و مخالفت با غدیر شمشیر كشیدن در برابر خالق جهان است.
اصل واقعه‌ی غدیر یک اتمام حجت الهی بر بشریت و ادامه‌ اتمام حجتهای خداوند با ارسال پیامبران بود. پس از غدیر نیز پروردگار قادر متعال- به عنوان مهر تأیید و امضای ربوبی- در چندین مقطع حساس، با یَدِ قدرت خود نشان داد كه از هیچكس هیچ عذری درباره‌ اعتقاد به غدیر و ابلاغ آن به نسلهای آینده پذیرفته نیست و مخالفت با غدیر شمشیر كشیدن در برابر خالق جهان است.


== عذاب آسمانی بر دشمن غدیر<ref>بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۶ و ۱۶۲ و ۱۶۷؛ عوالم: ج ۳: ۱۵ ص ۵۶ و ۵۷ و ۱۲۹ و ۱۴۴؛ الغدير: ج ۱ ص ۱۹۳.</ref> ==
== عذاب آسمانی بر دشمن غدیر<ref>بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۶ و ۱۶۲ و ۱۶۷؛ عوالم: ج ۳: ۱۵ ص ۵۶ و ۵۷ و ۱۲۹ و ۱۴۴؛ الغدير: ج ۱ ص ۲۴۱.</ref> ==





نسخهٔ ‏۱۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۸

اصل واقعه‌ی غدیر یک اتمام حجت الهی بر بشریت و ادامه‌ اتمام حجتهای خداوند با ارسال پیامبران بود. پس از غدیر نیز پروردگار قادر متعال- به عنوان مهر تأیید و امضای ربوبی- در چندین مقطع حساس، با یَدِ قدرت خود نشان داد كه از هیچكس هیچ عذری درباره‌ اعتقاد به غدیر و ابلاغ آن به نسلهای آینده پذیرفته نیست و مخالفت با غدیر شمشیر كشیدن در برابر خالق جهان است.

عذاب آسمانی بر دشمن غدیر[۱]

واقعه‌ عجیبی كه به عنوان یک معجزه، امضای الهی را بر خط پایان غدیر ثبت كرد جریان «حارث فهری» بود كه در آخرین ساعات روز سوم، بهمراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمدند و او از طرف بقیه گفت:

ای محمد سه سؤال از تو دارم: شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خود را از جانب پروردگارت آورده‌ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا نماز و زكات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده‌ای یا از پیش خود گفتی؟ آیا این علی بن ابی‌طالب كه گفتی:«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏» از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟

حضرت در جواب هر سه سؤال فرمودند:

خداوند به من وحی كرده است، و واسطه‌ی بین من و خدا جبرئیل است، و من اعلان كننده‌ی پیام خدا هستم و بدون اجازه‌ی پروردگارم خبری را اعلان نمی‌كنم.

حارث گفت:

«خدایا، اگر آنچه محمد می‌گوید حق و از جانب توست سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناكی بر ما بفرست». و به روایتی: «خدایا، اگر محمد در آنچه می‌گوید صادق و راستگو است شعله‌ای از آتش بر ما بفرست»!!

همینكه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد شد و از دُبُرش خارج گردید و همانجا او را هلاک كرد.در روایت دیگر: ابر غلیظی ظاهر شد و رعد و برقی به وجود آمد و صاعقه‌ای رخ داد و آتشی فرود آمد و همه‌ آن دوازده نفر را سوزانید.

بعد از این ماجرا، آیه نازل شد: Ra bracket.png سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ﴿١﴾ لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿٢﴾ La bracket.png یعنی «درخواست كننده‌ای عذاب واقع شدنی را درخواست كرد كه كسی نتواند آن را دفع كند».

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به اصحابشان فرمودند: آیا دیدید و شنیدید؟ گفتند: آری.

با این معجزه، بر همگان مسلم شد كه «غدیر» از منبع وحی سرچشمه گرفته و یك فرمان الهی است.

ظهور جبرئیل در غدیر[۲]

مسئله‌ی دیگری كه پس از خطبه‌ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام كرد، این بود كه مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند كه در كنار مردم ایستاده و می‌گوید:

بخدا قسم، روزی مانند امروز هرگز ندیدم. چقدر كار پسر عمویش را مؤكد نمود، و برای او پیمانی بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمی‌زند. وای بر كسی كه پیمان او را بشكند.

در اینجا عمر نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمود:

آیا او را شناختی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: او روح الامین جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشكنی، كه اگر چنین كنی خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود!

ندای آسمانی در غدیر[۳]

عده‌ای از منافقین نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمدند و از آنحضرت آیت و نشانه‌ای خواستند. حضرت فرمود: آیا روز غدیر خم برای شما كافی نبود كه وقتی من علی را به امامت منصوب نمودم، منادی از آسمان ندا داد: این ولی خداست تابع او باشید وگرنه عذاب خدا بر شما نازل می‌شود. بر حذر باشید!

ظهور پیامبرصلی الله علیه و آله پس ازسقیفه برای غدیر[۴]

روزی ابوبكر نزد امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمد و به خیال اینكه توجیهی برای غصب خلافت یافته گفت: پیامبر درباره‌ی مسئله‌ی ولایت تو بعد از ایام ولایت در غدیر چیزی را تغییر نداده و من شهادت می‌دهم كه تو مولای من هستی و بدین مطلب اقرار می‌نمایم و در زمان پیامبر هم به عنوان امیرالمؤمنین بر تو سلام كردم، ولی اینكه «تو خلیفه‌ی او باشی» در این باره چیزی به ما نگفته است!!

این قبیح‌ترین شكل عناد و لجاجت بود كه با نام بردن غدیر و آوردن اسم ولایت و اقرار به آن فقط با ذكر كلمه‌ی «خلافت» بخواهد القای شبهه‌ای كند. لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام بجای اینكه مسئله را بر سر خلافت یا ولایت و یا هر كلمه‌ای كه احتیاج به معنی كردن دارد ببرند، معجزه‌ای نشان دادند تا اتمام حجت مستقیم الهی بر او باشد و فرمودند:

چطور است پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را به تو نشان دهم تا به تو بگوید من به این مسئله‌ای كه به خود اختصاص داده‌ای از تو سزاوارترم و اگر خود را از این مقام عزل نكنی مخالفت خدا و رسول نموده‌ای؟

ابوبكر گفت: اگر آنحضرت را نشانم دهی و كمتر از این را هم به من بگوید برایم كافی است! حضرت فرمود: بعد از نماز مغرب نزد من بیا تا آنحضرت را به تو نشان دهم.

این چیزی جز معجزه‌ی نبود كه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بعد از رحلت دوباره زنده شود و غدیر را در چشم غاصب تكرار كند. بعد از نماز مغرب ابوبكر همراه امیرالمؤمنین علیه‌السلام به مسجد قبا آمدند و دیدند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در سمت قبله‌ی مسجد نشسته است. آنحضرت به خطاب ابوبكر فرمودند:

ای ابوبكر، بر ضد ولایت علی اقدام كرده‌ای و در جای او نشسته‌ای كه جای نبوت است و جز او كسی مستحق آن نیست، زیرا او وصی و خلیفه‌ی من است. تو دستور مرا كنار گذاردی و آنچه به تو گفته بودم مخالفت نمودی و خود را به غضب خدا و من دچار ساختی. این لباسی را كه بغیر حق بر تن كرده‌ای و اهلش نیستی بیرون بیاور و الاّ وعده‌ی تو آتش است!

پس از این ماجرا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به سلمان فرمود: اكنون این خبر را به عمر خواهد گفت و اگر قصد بازگشت هم داشته باشد او مانع خواهد شد.

ابوبكر سراغ عمر آمد و همه چیز را برای او تعریف كرد. عمر گفت: چه سست عقیده و ضعیف العقل هستی! نمی‌دانی كه این هم گوشه‌ای از سحر اوست! بر سر آنچه بوده‌ای پایدار باش!!!

بلای الهی بر منكر غدير[۵]

پس از بیست و پنج سال خفقان كه می‌رفت نسل های جدید را از غدیر بی‌خبر گذارد، در زمان خلافت ظاهری امیرالمؤمنین علیه‌السلام، آن حضرت برای احیای غدیر اقدامات اساسی فرمود. در چنان شرایط حساسی كه غدیر می‌رفت تا جان تازه‌ای به خود گیرد، نیاز به عده‌ای از حاضران در غدیر بود كه با شهادت به آنچه خود در آن حضور داشته‌اند و به چشم خود دیده‌اند مؤیِّد سخنان حضرت در پیشگاه مردمی باشند كه در اثر تبلیغات سوء دشمنان از صاحب غدیر فاصله پیدا كرده‌اند و بسیاری از باورها برایشان در مرحله‌ی ابتدائی است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در میدان بزرگ كوفه مجلس مهمی تشكیل دادند كه در آن عده‌ی قابل توجهی از حاضرین غدیر بودند. حضرت در حضور آن جمعیت انبوه كسانی را كه در غدیر حاضر بوده‌اند و منصوب كردن آنحضرت را به چشم خود دیده‌اند، قسم داد كه برخیزند و شهادت دهند.

عده‌ای كه حداقل سی نفر می‌شدند برخاستند و به آنچه دیده بودند شهادت دادند. در این میان هشت نفر كه همه حضور آنان در غدیر را می‌دانستند برای شهادت برنخاستند. وقتی حضرت از آنان علت را پرسید، بهانه آوردند كه فراموش كرده‌ایم! و گویا طوری فراموش كرده بودند كه با یادآوری هم به خاطرشان نیامد!!!

در اینجا حضرت فرمود: اگر در این بهانه‌ای كه می‌آورید دروغ می‌گویید و عذر بیجا تراشیده‌اید خدا شما را به بلایی مبتلا كند كه برای همه‌ی مردم آشكار و ثابت شود. سپس برای هر یك بلای خاصی را ذكر كردند و مجلس پایان یافت.

همه‌ی هشت نفر به بلاهایی كه حضرت فرموده بود گرفتار شدند و بین مردم به نفرین شده‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام معروف گردیدند. این بلای الهی بر منكرین غدیر به معنای اتمام حجت الهی و اثبات پشتوانه‌ی خدایی برای غدیر بود و نتیجه‌ای كه از آن گرفته شد این بود كه اگر شاهدان غدیر با بهانه‌ی دروغین برای شهادت به پا نمی‌خیزند ولی این خداوند است كه با رسوا كردن آنان، برای غدیر شهادت می‌دهد.

پانویس

  1. بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۶ و ۱۶۲ و ۱۶۷؛ عوالم: ج ۳: ۱۵ ص ۵۶ و ۵۷ و ۱۲۹ و ۱۴۴؛ الغدير: ج ۱ ص ۲۴۱.
  2. بحارالانوار، ج ۳۷ ص ۱۲۰ و ۱۶۱؛ عوالم، ج ۳، ۱۵ ص ۸۵ و ۱۳۶.
  3. اثبات الهداة، ج ۲ ،ص ۱۵۳.
  4. بحارالانوار،جلد ۴۱،صفحه ۲۲۸.
  5. بحارالانوار، ج ۳۱ ص ۴۴۷، ج ۳۷ ص ۱۹۹؛ عوالم، ج ۳، ۱۵ ص ۸۹ و ۴۹۰؛ الغدیر، ج ۱ ص۹۳. تفصیل بیشتر ماجرا در ص ۵۴ كتاب حاضر آمده است.