آیه ۱۱ فتح و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}')
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
== «{{قرآن|سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا...}}»<ref>فتح /  ۱۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۵ - ۱۰۲.</ref> ==
== سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا...<ref>فتح /  ۱۱. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۹۵ - ۱۰۲.</ref> ==
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.  
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.  


خط ۳۱: خط ۳۱:
«با زبان خود مطلبى را مى ‏گويند كه در قلب‏ هايشان نيست». آنگاه دورويى آنان را مورد استهزا قرار مى ‏دهد كه اگر خداوند درباره شما اراده ضرر يا منفعتى نمايد شما چگونه با اين حيله ‏ها كارى پيش خواهيد برد؟! 
«با زبان خود مطلبى را مى ‏گويند كه در قلب‏ هايشان نيست». آنگاه دورويى آنان را مورد استهزا قرار مى ‏دهد كه اگر خداوند درباره شما اراده ضرر يا منفعتى نمايد شما چگونه با اين حيله ‏ها كارى پيش خواهيد برد؟! 


در آيه ۱۵ سوره نور قسمت اول آن شباهتى به آيه ۱۱ سوره فتح دارد ولى به جاى {{قرآن|ما ليس فى قلوبكم}} جمله {{قرآن|ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ}} آمده و فقط قسمت دوم آن در كلام حضرت ديده مى‏ شود و مربوط به داستان «افک» است، كه منافقين بى ‏محابا نسبت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله جسارت كردند.  
در آيه ۱۵ سوره نور قسمت اول آن شباهتى به آيه ۱۱ سوره فتح دارد ولى به جاى {{قرآن|ما ليس فى قلوبكم}} جمله {{قرآن|ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ}} آمده و فقط قسمت دوم آن در كلام حضرت ديده مى‏ شود و مربوط به داستان «افک» است، كه منافقين بى ‏محابا نسبت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله جسارت كردند.لذا در روايتى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز سخن در غدير فرمود:دستورى به من داده شد كه از ترس تكذيب اهل «افک» در تنگنا قرار گرفتم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲ .</ref>  
 
لذا در روايتى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آغاز سخن در غدير فرمود:
 
دستورى به من داده شد كه از ترس تكذيب اهل «افک» در تنگنا قرار گرفتم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۲ .</ref>


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
خط ۴۱: خط ۳۷:


==== الف) ارادت دروغين ====
==== الف) ارادت دروغين ====
با توطئه ‏هاى بسيارى كه منافقين و دورويانِ امت اسلامى بر ضد رسول معظّم اسلام ‏صلى الله عليه و آله چيده‏ اند، و تا حد صحيفه ملعونه براى براندازى خلافت و و صايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>
با توطئه ‏هاى بسيارى كه منافقين و دورويانِ امت اسلامى بر ضد رسول معظّم اسلام ‏صلى الله عليه و آله چيده‏ اند، و تا حد صحيفه ملعونه براى براندازى خلافت و و صايت اهل‏ بيت‏ عليهم السلام.<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۱ ص ۱۲۹ و ج ۲ ص ۱۲۳.</ref>و نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله در كوه هرشى<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۷.</ref> پيش رفته‏ اند، باز هم در ظاهر چنان اظهار ارادت دروغين نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان مى‏ دهند كه حاكى از بالاترين درجه نفاق است.
 
و نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله در كوه هرشى<ref>مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۷.</ref> پيش رفته‏ اند، باز هم در ظاهر چنان اظهار ارادت دروغين نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله نشان مى‏ دهند كه حاكى از بالاترين درجه نفاق است.


==== ب) عادى نشان دادن نفاق ====
==== ب) عادى نشان دادن نفاق ====
خط ۵۲: خط ۴۶:


===== ۱. مسخره گروهى در خيمه =====
===== ۱. مسخره گروهى در خيمه =====
پس از منبر پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله عده‏اى از منافقين يا دشمنانِ پنهان در خيمه خود، حضرتش را مسخره مى‏ كردند.  
پس از منبر پيامبر گرامى اسلام‏ صلى الله عليه و آله عده ‏اى از منافقين يا دشمنانِ پنهان در خيمه خود، حضرتش را مسخره مى‏ كردند.حذيفه بن يمان سخن آنان را گزارش داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و پرسيد: شما چه گفته‏ ايد؟در پاسخ حضرت گفتند: به خدا قسم ما هيچ سخنى نگفته‏ ايم، و اگر سخنى درباره ما به شما رسيده، بر ما دروغ بسته ‏اند!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳.</ref>  
 
حذيفه بن يمان سخن آنان را گزارش داد و پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و پرسيد: شما چه گفته‏ ايد؟
 
در پاسخ حضرت گفتند: به خدا قسم ما هيچ سخنى نگفته‏ ايم، و اگر سخنى درباره ما به شما رسيده، بر ما دروغ بسته ‏اند!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳.</ref>


===== ۲. «بَخٍ بَخٍ» پس از بيعت =====
===== ۲. «بَخٍ بَخٍ» پس از بيعت =====
خط ۶۵: خط ۵۵:
{{متن عربی|بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى ‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ}}:  
{{متن عربی|بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ ابى ‏طالِبٍ! هَنيئاً لَكَ! اصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَ مَوْلى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ}}:  


خوشا به حالت‏ اى پسر ابى‏ طالب! گوارايت باد! صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۵، ۱۰۳، ۱۵۴، ۲۰۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۸.</ref>
خوشا به حالت‏ اى پسر ابى‏ طالب! گوارايت باد! صاحب اختيار هر مرد و زن مؤمنى شده ‏اى!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۶۵، ۱۰۳، ۱۵۴، ۲۰۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۸.</ref>و اين برخورد نمونه ‏اى از نفاق است. 
 
و اين برخورد نمونه ‏اى از نفاق است. 


===== ۳. استهزاء هفت نفر در برابر منبر =====
===== ۳. استهزاء هفت نفر در برابر منبر =====
هفت نفر از منافقين در برابر منبر قبل از اعلان ولايت نشسته بودند. يكى از آنان گفت: چشمانش را نمى‏ بينيد كه گويا چشم ديوانه ‏اى است. اكنون بپا مى ‏خيزد و مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!  
هفت نفر از منافقين در برابر منبر قبل از اعلان ولايت نشسته بودند. يكى از آنان گفت: چشمانش را نمى‏ بينيد كه گويا چشم ديوانه ‏اى است. اكنون بپا مى ‏خيزد و مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!جبرئيل اين سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد.حضرت آنان را پس از منبر فرا خواند و در اين باره مؤاخذه فرمودآنان انكار كردند و قسم ياد كردند كه چنين سخنى نگفته ‏اند!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۵. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۹.</ref>  
 
جبرئيل اين سخن را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد.
 
حضرت آنان را پس از منبر فرا خواند و در اين باره مؤاخذه فرمود
 
آنان انكار كردند و قسم ياد كردند كه چنين سخنى نگفته ‏اند!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۵. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۹.</ref>


===== ۴. تهديد پس از منبر =====
===== ۴. تهديد پس از منبر =====
پس از منبر غدير، عده ‏اى از [[منافقین]] در خيمه‏ اى جمع شده مى‏ گفتند:  
پس از منبر غدير، عده ‏اى از [[منافقین]] در خيمه‏ اى جمع شده مى‏ گفتند:  


به خدا قسم ياران كسرى و قيصر در لباس‏ هاى خز و رنگارنگ و حرير و بافته زندگى مى‏ كنند، ولى ما همراه پيامبر در دو چيز خشن به سر مى ‏بريم:  
به خدا قسم ياران كسرى و قيصر در لباس‏ هاى خز و رنگارنگ و حرير و بافته زندگى مى‏ كنند، ولى ما همراه پيامبر در دو چيز خشن به سر مى ‏بريم:هم غذاى  
 
هم غذاى خشن مى‏ خوريم و هم لباس خشن مى ‏پوشيم. بعد از اين همه، اكنون كه مرگش نزديک شده مى ‏خواهد جانشينى بعد از خود را به على بسپارد.
 
به خدا قسم خواهد دانست (كه چه مى‏ كنيم)»!
 
مقداد اين سخنان را به حضرت گزارش داد.


حضرت اعلان اجتماع عمومى به مردم داد و آنان را فرا خواند و در اين باره توبيخ فرمود.  
خشن مى‏ خوريم و هم لباس خشن مى ‏پوشيم. بعد از اين همه، اكنون كه مرگش نزديک شده مى ‏خواهد جانشينى بعد از خود را به على بسپارد.به خدا قسم خواهد دانست (كه چه مى‏ كنيم)»!مقداد اين سخنان را به حضرت گزارش داد.حضرت اعلان اجتماع عمومى به مردم داد و آنان را فرا خواند و در اين باره توبيخ فرمود.در پاسخ گفتند: پدر و مادرمان فدايت يا رسول ‏اللَّه. قسم به آنكه تو را به حق مبعوث نمود و به نبوت كرامتت داد، آنچه به تو خبر رسيده ما نگفته ‏ايم. قسم به آنكه تو را بر همه بشر برگزيده، ما نگفته‏ ايم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۹ - ۱۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref>  
 
در پاسخ گفتند: پدر و مادرمان فدايت يا رسول ‏اللَّه. قسم به آنكه تو را به حق مبعوث نمود و به نبوت كرامتت داد، آنچه به تو خبر رسيده ما نگفته ‏ايم. قسم به آنكه تو را بر همه بشر برگزيده، ما نگفته‏ ايم!<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۹ - ۱۴۰. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۴.</ref>


===== ۵. تهديد در اثناى خطابه =====
===== ۵. تهديد در اثناى خطابه =====
خط ۱۰۱: خط ۷۵:
پس از [[سخنرانی|منبر]] و [[بیعت]] غدير، عده ‏اى از متمرّدين و سردمداران منافقين در بين خود توطئه كرده گفتند:  
پس از [[سخنرانی|منبر]] و [[بیعت]] غدير، عده ‏اى از متمرّدين و سردمداران منافقين در بين خود توطئه كرده گفتند:  


اگر براى محمد حادثه‏ اى رخ دهد، امر خلافت را از على دور مى ‏كنيم و نمى ‏گذاريم بدان دست يابد! پيرو اين سخن نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند:  
اگر براى محمد حادثه‏ اى رخ دهد، امر خلافت را از على دور مى ‏كنيم و نمى ‏گذاريم بدان دست يابد! پيرو اين سخن نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و گفتند:تو بهترين خلق نزد خدا و خود و ما را براى خلافت بپا داشتى.به وسيله او مقابله با ظلم ظالمين و تعدى كنندگان در سياست ما را كفايت نمودى! در اين حال خداوند دورويى آنان را و اينكه قصد قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را دارند و بعد از او در صدد تمرّد هستند به آن حضرت خبر داد.پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و در اين باره سرزنش نمود.آنان در انكار كلام حضرت قسم‏ هاى شديد ياد كردند.   
 
تو بهترين خلق نزد خدا و خود و ما را براى خلافت بپا داشتى.  
 
به وسيله او مقابله با ظلم ظالمين و تعدى كنندگان در سياست ما را كفايت نمودى! 
 
در اين حال خداوند دورويى آنان را و اينكه قصد قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را دارند و بعد از او در صدد تمرّد هستند به آن حضرت خبر داد.  
 
پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فرا خواند و در اين باره سرزنش نمود.  
 
آنان در انكار كلام حضرت قسم‏ هاى شديد ياد كردند.   


اولى گفت: يا رسول‏ اللَّه، به خدا قسم درباره چيزى به اندازه اين بيعت [[اهمیت]] قائل نشده ‏ام. اميدوارم به خاطر آن مرا در قصرهاى بهشت جاى دهد، و مرا در آنجا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!  
اولى گفت: يا رسول‏ اللَّه، به خدا قسم درباره چيزى به اندازه اين بيعت [[اهمیت]] قائل نشده ‏ام. اميدوارم به خاطر آن مرا در قصرهاى بهشت جاى دهد، و مرا در آنجا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!  
خط ۱۲۰: خط ۸۴:


===== ۷. مسخره با تشبيه به سوسمار =====
===== ۷. مسخره با تشبيه به سوسمار =====
پس از مراسم غدير چند نفر از قريش جمع شده بودند و از آنچه واقع شد تأسف مى ‏خوردند! در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان عبور كرد.
پس از مراسم غدير چند نفر از قريش جمع شده بودند و از آنچه واقع شد تأسف مى ‏خوردند! در اين هنگام سوسمارى از كنار آنان عبور كرد.يكى از آنان گفت: اى كاش محمد به جاى على اين سوسمار را امير ما قرار مى‏ داد!!! ابوذر اين گفته آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد.حضرت سراغ آنان فرستاد و احضارشان نمود و گفته‏ شان را برايشان تكرار نمود.آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد نمودند.
 
يكى از آنان گفت: اى كاش محمد به جاى على اين سوسمار را امير ما قرار مى‏ داد!!! 
 
ابوذر اين گفته آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله گزارش داد.  
 
حضرت سراغ آنان فرستاد و احضارشان نمود و گفته‏ شان را برايشان تكرار نمود.
 
آنان انكار كردند و در اين باره قسم ياد نمودند.  


پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بدانيد كه جبرئيل بر من نازل شده و خبر آورده كه روز قيامت قومى را مى‏آورند كه امامشان سوسمار است! مواظب باشيد كه شما نباشيد!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۶۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳.</ref>
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: بدانيد كه جبرئيل بر من نازل شده و خبر آورده كه روز قيامت قومى را مى‏آورند كه امامشان سوسمار است! مواظب باشيد كه شما نباشيد!!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۶۳. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۳.</ref>
خط ۱۴۰: خط ۹۶:


== پانویس ==
== پانویس ==
<references />
{{پانویس}}
[[رده:قرآن و غدیر]]
[[رده:قرآن و غدیر]]