بررسی تعداد جمعیت حاضر در غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «چکیده درباره تعداد جمعیت حاضر در روى‏داد مهم و تاریخى غدیرخم اقوال و روایات متفاوتى وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسى این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلى، در مورد جمعیت مدینه در سال‏هاى پایانى حیات رسول‏خدا...» ایجاد کرد)
 
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
چکیده
== چکیده<ref>سید جلال امام.</ref> ==
درباره تعداد جمعیت حاضر در رویداد مهم و تاریخی غدیرخم اقوال و روایات متفاوتی وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسی این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلی، در مورد جمعیت مدینه در سال‌های پایانی حیات رسول‌خدا صلی الله علیه وآله، و نیز با بهره‌گیری از دیگر قراین تاریخی، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.


درباره تعداد جمعیت حاضر در روى‏داد مهم و تاریخى غدیرخم اقوال و روایات متفاوتى وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسى این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلى، در مورد جمعیت مدینه در سال‏هاى پایانى حیات رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، و نیز با بهره‏گیرى از دیگر قراین تاریخى، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.
'''واژگان کلیدی''': غدیر، حاضران در غدیر، مدینه، مکه، یمن، جحفه و مفترق الطرق.


واژگان کلیدى: غدیر، حاضران در غدیر، مدینه، مکه، یمن، جحفه و مفترق‏الطرق.
== مقدمه ==
از نگاه شیعه، غدیر مهم‌ترین رویداد تاریخی عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که طی آن بر امامت حضرت علی علیه السلام برای مسلمانان تأکید شد. از این رو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله، آن را به عنوان اساسی‌ترین دلیل برای حقانیت خود و امامت امام علی علیه السلام معرفی کرده و از آن بهره برده است.


مقدمه
متکلمان، محدثان و مورخان شیعه و سنی از زوایای مختلفی این مسئله را بررسی کرده‌اند؛ زمان و مکان غدیر، علت انتخاب مکان غدیر، عبارت‌ها و کلماتی که در سخنرانی پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و جریان‌هایی که در آن اتفاق افتاد همه به نوعی مورد کاوش قرار گرفته‌اند. اما از مباحثی که کم‌تر به آن توجه شده و بدون بررسی و تحلیل تاریخی از آن سخن به میان آمده «تعداد جمعیت حاضر در غدیر» است.<ref>محمدهادی یوسفی غروی در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۳، ص ۶۲۶–۶۲۷ به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کرده‌اند.</ref> گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر، در حد آمار بالایی (بیش از یا قریب به صدهزار نفر) ذکر می‌شود، اما به نظر می‌رسد این گزارش‌ها مبالغه آمیز و مبهم بوده و مشکلاتی نیز ایجاد کرده است.


از نگاه شیعه، غدیر مهم‏ترین روى‏داد تاریخى عصر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است که طى آن بر امامت حضرت على علیه‏السلامبراى مسلمانان تأکید شد. از این رو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، آن را به عنوان اساسى‏ترین دلیل براى حقانیت خود و امامت امام على علیه‏السلام معرفى کرده و از آن بهره برده است.
در این پژوهش تلاش می‌شود ضمن توجه به اقوال مورخان، به گونه ای تحلیلی تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینی، مانند رشد نسبی جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه وآله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود. طبعاً ابتدا باید زمان و خصوصاً مکان غدیر بررسی شود که ارتباط تنگاتنگی با بحث جمعیت آن دارد. البته بدیهی است اگر با بررسی علمی، کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر، تأثیری در اعتبار و اهمیت رخ‌داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقی است. چرا که در اصل واقعه غدیر جای هیچ تردیدی نیست.


متکلمان، محدثان و مورخان شیعه و سنى از زوایاى مختلفى این مسئله را بررسى کرده‏اند؛ زمان و مکان غدیر، علت انتخاب مکان غدیر، عبارت‏ها و کلماتى که در سخنرانى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمده و جریان‏هایى که در آن اتفاق افتاد همه به نوعى مورد کاوش قرار گرفته‏اند. اما از مباحثى که کمتر به آن توجه شده و بدون بررسى و تحلیل تاریخى از آن سخن به میان آمده «تعداد جمعیت حاضر در غدیر» است.1 گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر، در حد آمار بالایى (بیش از یا قریب به صدهزار نفر) ذکر مى‏شود، اما به نظر مى‏رسد این گزارش‏ها مبالغه‏آمیز و مبهم بوده و مشکلاتى نیز ایجاد کرده است.
== زمان ماجرای غدیر ==
در مورد تاریخ غدیر تقریباً اختلافی بین منابع نیست. تمامی منابع<ref>الخصال، ج ۲، ص ۳۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۰۸؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۷؛ البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹.</ref> در این‌که این روی‌داد بزرگ هیجدهم ذی حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اتحاد نظر دارند.


در این پژوهش تلاش مى‏شود ضمن توجه به اقوال مورخان، به گونه‏اى تحلیلى تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینى، مانند رشد نسبى جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود. طبعا ابتدا باید زمان و خصوصا مکان غدیر بررسى شود که ارتباط تنگاتنگى با بحث جمعیت آن دارد. البته بدیهى است اگر با بررسى علمى، کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر، تأثیرى در اعتبار و اهمیت رخ‏داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقى است. چرا که در اصل واقعه غدیر جاى هیچ تردیدى نیست.
در این‌جا به مناسبت، یادآوری این نکته، ضروری است که برخی منابع شیعی نوشته‌اند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه روی داده است.<ref>شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان این‌که هر روز اختصاص به کاری دارد، روز جمعه را روز عید یاد می‌کند و می‌نویسد: عید غدیر، روز هجدهم ذی‌حجه است و آن نیز جمعه بوده است شیخ صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۹۵. نویسنده کتاب بشارة المصطفی روز غدیر را پنجشنبه معرفی می‌نماید. نیز: (نهج الایمان، ص ۱۱۴). روایتی را از سعید خدری آورده که بنابر آن، غدیر روز پنجشنبه بوده است. هم‌چنین محمد بن سلیمان کوفی (مناقب امیرالمؤمنین، ج ۱، ص ۱۱۸) روایتی را از ابی سعید خدری نقل می‌کند که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.</ref> به نظر می‌رسد این امر، نوعی افزودن فضیلت برای این روز مهم است، زیرا طبق محاسبات چنین چیزی ممکن نیست. بسیاری از منابع اهل سنت<ref>دلایل النبوه، ج ۵، ص ۴۴۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۸؛ تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۲۵. اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره این‌که عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کرده‌اند.</ref> و نیز شیعی،<ref>از میان منابع شیعی می‌توان به: کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۴ اشاره نمود.</ref> وقوف پیامبر صلی الله علیه وآله را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده‌اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذی حجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورخان، ابن کثیر به این نکته اشاره کرده است.<ref>البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹: «الثامن عشر من ذی الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک، فبین فیها أشیاء. و ذکر من فضل علیّ و أمانته و…».</ref>


1. زمان ماجراى غدیر
نکته دیگر این‌که این گردهمایی عظیم در چه ساعتی از روز روی داده است؟


در مورد تاریخ غدیر تقریبا اختلافى بین منابع نیست. تمامى منابع2 در این‏که این روى‏داد بزرگ هیجدهم ذى‏حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اتحاد نظر دارند.
=== پنج ساعت گذشته از روز ===
طبرسی در این باره می‌نویسد: جبریل زمانی که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد.<ref>الاحتجاج، ص ۵۸: «أتاه جبرئیل علیه السلام علی خمس ساعات مضت من النهار».</ref>


در این‏جا به مناسبت، یادآورى این نکته، ضرورى است که برخى منابع شیعى نوشته‏اند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه روى داده است.3 به نظر مى‏رسد این امر، نوعى افزودن فضیلت براى این روز مهم است، زیرا طبق محاسبات چنین چیزى ممکن نیست. بسیارى از منابع اهل‏سنت4 و نیز شیعى،5 وقوف پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده‏اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذى‏حجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورخان، ابن‏کثیر به این نکته اشاره کرده است.6
فتال نیشابوری نیز گزارشی را می‌آورد و می‌نویسد: پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را برای پیامبر صلی الله علیه وآله آورد.<ref>روضة الواعظین، ج ۱، ص ۹۱.</ref>


نکته دیگر این‏که این گردهمایى عظیم در چه ساعتى از روز روى داده است؟
=== بعد از نماز ظهر ===
ابن اثیر به نقل یکی از شاهدان عینی غدیر، زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است.


طبرسى در این باره مى‏نویسد: جبریل زمانى که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد.7 فتال نیشابورى نیز گزارشى را مى‏آورد و مى‏نویسد: پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را براى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آورد.8 ابن‏اثیر به نقل یکى از شاهدان عینى غدیر، زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است. طى این گزارش ابى‏الطفیل مى‏گوید: در حجه‏الوداع همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانى را براى نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم، بعد از آن، نماز خواندیم و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بعد از نماز، دست على بن ابى‏طالب را گرفت و فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه».9
طی این گزارش ابی الطفیل می‌گوید: در حجه الوداع همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانی را برای نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم، بعد از آن، نماز خواندیم و پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از نماز، دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}}.<ref>اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۵۲: «نشهد أنا أقبلنا مع رسول‌الله صلّی الله علیه و سلّم من حجة الوداع، حتی إذا کان الظهر خرج رسول اللّه ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فأمر بشجرات فشددن، و ألقی علیهنّ ثوب، ثم نادی: الصلاة. فخرجنا فصلینا، ثم قام فحمد اللّه تعالی و أثنی علیه، ثم قال: یا أیها الناس، أتعلمون أنّ اللّه عز و جل مولای و أنا مولی المؤنین، و أنی أولی بکم من أنفسکم؟ یقول ذلک مرارا. قلنا: نعم، و هو آخذ بیدک یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللَّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».</ref>


سید بن طاووس روایتى از زبان یکى از حاضران در غدیر به این صورت نقل مى‏کند: ما زمانى به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتى را روى زمین مى‏انداختى از شدت گرما پخته مى‏شد.10 نویسنده کتاب الهدایة الکبرى روایتى را از زبان امام على علیه‏السلامنقل مى‏کند که طبق آن، امام فرمود: و آن روز (غدیر) روزى بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر مى‏شد.11 قاضى نعمان نیز روایتى را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزى گرم‏تر از روز غدیر ندیده بودیم.12
سید بن طاووس روایتی از زبان یکی از حاضران در غدیر به این صورت نقل می‌کند: ما زمانی به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتی را روی زمین می‌انداختی از شدت گرما پخته می‌شد.<ref>علی بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۴۵۶: «و قد بلغنا غدیر خم فی وقت لو طرح اللحم فیه علی الأرض لانشوی».</ref>


بر اساس این گزارش‏ها به نظر مى‏رسد که تجمع هنگام ظهر که گرم‏ترین زمان روز است، صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته، قابل جمع است. محاسبات نشان مى‏دهد که غدیر در اواخر اسفندماه روى داده13 و با توجه به شرایط آب و هوایى شبه‏جزیره، این گرماى شدید کاملاً طبیعى است.
نویسنده کتاب الهدایة الکبری روایتی را از زبان امام علی علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن، امام فرمود: و آن روز (غدیر) روزی بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر می‌شد.<ref>الهدایة الکبری، ص ۱۰۳: «و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل…».</ref>


اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهاختصاصا براى ابلاغ امامت على علیه‏السلامدستور به اجتماع داده است یا این‏که اجتماع براى نماز بوده و بعد از نماز، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است. گرچه مى‏توان گفت که این دو قابل جمع‏اند، زیرا زمان اجتماع، هم‏زمان با ظهر بوده، از این رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله سخنرانى کرده است.
قاضی نعمان نیز روایتی را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزی گرم تر از روز غدیر ندیده بودیم.<ref>شرح الاخبار، ج ۱، ص ۹۹: «و ذلک فی یوم ما اتی علینا یوم اشد حرا منه».</ref>


2. مکان غدیر
=== نتیجه‌گیری ===
بر اساس این گزارش‌ها به نظر می‌رسد که تجمع هنگام ظهر که گرم‌ترین زمان روز است، صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته، قابل جمع است. محاسبات نشان می‌دهد که غدیر در اواخر اسفندماه روی داده<ref>اکنون برنامه‌های رایانه ای این کار را به راحتی انجام می‌دهند. به عنوان نمونه به نرم‌افزار نورالسیره می‌توان اشاره نمود.</ref> و با توجه به شرایط آب و هوایی شبه جزیره، این گرمای شدید کاملاً طبیعی است.


شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعى تحصیل حاصل است. اما ما از این رو به آن مى‏پردازیم تا در بحث بعدى، یعنى تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهره‏بردارى کنیم. باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقى قرار دارد و اهالى چه مناطق و چه شهرهایى در غدیر حضور داشته‏اند.
اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلی الله علیه وآله اختصاصاً برای ابلاغ امامت علی علیه السلام دستور به اجتماع داده است یا این‌که اجتماع برای نماز بوده و بعد از نماز، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است. گرچه می‌توان گفت که این دو قابل جمع اند، زیرا زمان اجتماع، هم‌زمان با ظهر بوده، از این رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول‌خدا صلی الله علیه وآله سخنرانی کرده است.


این‏که چرا به این مکان «غدیر» و چرا به آن «خم» مى‏گویند برخى منابع اشاراتى دارند. یاقوت حموى، نویسنده معجم‏البلدان مى‏نویسد: غدیر از غدر به معناى فریب گرفته شده است، زیرا غدیر جایى است که انسان از کنار آن عبور مى‏کند و آبى در آن‏جا مى‏بیند، اما سال بعد که مى‏رود خشک و بى‏آب مى‏یابد و از تشنگى مى‏میرد، و به این وسیله انسان را فریب مى‏دهد.14 حموى «خم» را نام چاهى از بنى‏مره ذکر کرده است.15 نیز نقلى از زمخشرى دارد که «خم» نام مردى بوده است.16 هم‏چنین طبق نقل دیگرى «خم» را نام چاهى مى‏داند که عبدشمس آن را حفر کرده است.17
== مکان غدیر ==
شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعی تحصیل حاصل است. اما ما از این رو به آن می‌پردازیم تا در بحث بعدی، یعنی تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهره‌برداری کنیم. باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقی قرار دارد و اهالی چه مناطق و چه شهرهایی در غدیر حضور داشته‌اند.


اما این‏که غدیر در چه فاصله‏اى از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخى بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛ به عبارتى از آن‏جا که جحفه مکان شناخته شده‏اى بوده، سعى شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود. یاقوت حموى هنگام معرفى منطقه جغرافیایى غدیرخم مى‏نویسد:
این‌که چرا به این مکان «غدیر» و چرا به آن «خم» می‌گویند برخی منابع اشاراتی دارند. یاقوت حموی، نویسنده معجم البلدان می‌نویسد: غدیر از غدر به معنای فریب گرفته شده است، زیرا غدیر جایی است که انسان از کنار آن عبور می‌کند و آبی در آن‌جا می‌بیند، اما سال بعد که می‌رود خشک و بی آب می‌یابد و از تشنگی می‌میرد، و به این وسیله انسان را فریب می‌دهد.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۸۸: «و قال بعض أهل اللغه: الغدیر فعیل من الغدر، و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیاً طمعا فی ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».</ref>


و غدیر خمّ: بین مکه و المدینه، بینه و بین الجحفه میلان؛18 غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه، دو مایل19 فاصله دارد.
حموی «خم» را نام چاهی از بنی مره ذکر کرده است.<ref>همان، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref> نیز نقلی از زمخشری دارد که «خم» نام مردی بوده است.<ref>همان.</ref> هم‌چنین طبق نقل دیگری «خم» را نام چاهی می‌داند که عبدشمس آن را حفر کرده است.<ref>همان.</ref>


طبرسى روایتى دارد که طبق آن، غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است. 20 ابن‏جوزى فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است.21 این در حالى است که سید بن طاووس مى‏نویسد: مردم در جحفه توقف نمودند.22
اما این‌که غدیر در چه فاصله ای از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخی بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛ به عبارتی از آن‌جا که جحفه مکان شناخته شده‌ای بوده، سعی شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود. یاقوت حموی هنگام معرفی منطقه جغرافیایی غدیرخم می‌نویسد:


حال باید دید جحفه کجاست؟ محقق کتاب الغارات در معرفى جحفه مى‏نویسد: جحفه روستاى بزرگى بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است. جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند. فاصله جحفه تا مدینه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است.23
و غدیر خمّ: بین مکه و المدینه، بینه و بین الجحفه میلان؛<ref>همان، ج ۴، ص ۱۸۸.</ref> غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه، دو مایل<ref>هر مایل حدود ۱۶۰۰ متر می‌باشد.</ref> فاصله دارد.


بر اساس مشاهده‏هاى اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جاده کنونى حدود 180 کیلومتر است.24 در نقشه‏هاى امروزى عربستان شهر رابغ کاملاً پیداست که در کنار دریاى سرخ واقع شده است. این شهر فاصله کمى با محل غدیر دارد. بر اساس گزارشى که بخشى از آن گذشت، مسجدى در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است. براى اطلاع بیشتر از محل غدیرخم، به تصاویر پایانى همین نوشتار مراجعه فرمایید.
طبرسی روایتی دارد که طبق آن، غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است.<ref>همان، ص ۵۸: «فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».</ref> ابن جوزی فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است.<ref>ابن جوزی، المنتظم، ج ۱، ص ۱۴۶.</ref> این در حالی است که سید بن طاووس می‌نویسد: مردم در جحفه توقف نمودند.<ref>ابن طاووس، همان، ج ۱، ص ۴۵۵: «فخرج رسول اللّه صلی الله علیه وآله حتی نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه السلام».</ref>


نکته پایانى در این بخش این است که چرا پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله غدیر را انتخاب نمود. در پاسخ این سؤل دو احتمال وجود دارد: احتمال اول، این‏که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از سوى خداوند مأمور بوده که در این‏جا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛ به عبارت دیگر، این مکان از سوى خداوند انتخاب شده است.
حال باید دید جحفه کجاست؟ محقق کتاب الغارات در معرفی جحفه می‌نویسد: جحفه روستای بزرگی بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است. جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند. فاصله جحفه تا مدینه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است.<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج ۲، ص ۵۰۷، پاورقی: «الجحفه بالضم ثم السکون و آلفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر علی طریق المدینه، من مکه علی اربع مراحل و هی میقات اهل مصر و الشام، ان لم یمروا علی المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذوالحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فی بعض الاعوام و هی الان خراب، و بینها وبین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال، و بینها وبین المدینه ست مراحل و بینها وبین غدیر خم میلان».</ref>


احتمال دوم، که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع، توجیهى است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان، این است که غدیر، محل تقسیم راه‏ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» بوده و مسافران هر منطقه‏اى از این‏جا راه خود را جدا نموده و به شهر خود مى‏رفتند.25 از این رو آخرین نقطه مسیر همراهى تمامى مردم با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهپیش از متفرق شدن مردم، مأموریت خود را ابلاغ نموده است.
بر اساس مشاهده‌های اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جاده کنونی حدود ۱۸۰ کیلومتر است.<ref>متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر، در فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۷۷، ص ۲۳۲ نوشته محمدحسین فلاح زاده آمده است.</ref> در نقشه‌های امروزی عربستان شهر رابغ کاملاً پیداست که در کنار دریای سرخ واقع شده است. این شهر فاصله کمی با محل غدیر دارد. بر اساس گزارشی که بخشی از آن گذشت، مسجدی در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است. برای اطلاع بیشتر از محل غدیرخم، به تصاویر پایانی همین نوشتار مراجعه فرمایید.


البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه‏جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسى و نظامى به شمار مى‏آمد. هنوز مناطق عراق، شامات و مصر مسلمان نبودند. از این گذشته، با دقت‏نظر در وضعیت جغرافیایى غدیر چنین به دست مى‏آید که غدیر یا همان جحفه اصلاً مفترق‏الطرق نبوده و چنین وضعیتى نداشته است. همان‏طور که در نقشه ملاحظه مى‏شود مسیر مردم عراق از شمال شرقى مکه، مسیر مردم طائف از جنوب شرقى مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است. مسیر شمال غربى مدینه که به غدیر منتهى مى‏شود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است. گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال افریقا، آن‏ها نیز از این مسیر به مکه مى‏آیند و در جحفه محرم مى‏شوند. در کتاب‏هاى فقهى در باب حج به تفصیل در این باره بحث شده است که مردم هر منطقه‏اى از کجا وارد حرم (مکه) شده و محرم مى‏شوند و طبیعتا خروج آن‏ها نیز از همان راه است. ذات عرق براى عراقى‏ها، یلملم براى یمنى‏ها، قرن‏المنازل براى طایفى‏ها و جحفه براى قبیله‏هاى جنوب مدینه و کسانى که نزدیک به مدینه هستند؛26 یعنى چون مسیرها متعدد است، محل محرم شدن نیز متعدد است. در محاسبه جمعیت غدیر ـ همان گونه که بدان خواهیم پرداخت ـ باید این محاسبات جغرافیایى نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن (که در جنوب هستند) در غدیر حضور داشته‏اند.
=== دلیل انتخاب سرزمین غدیر توسط پیامبر ===
نکته پایانی در این بخش این است که چرا پیامبر صلی الله علیه وآله غدیر را انتخاب نمود. در پاسخ این سؤل دو احتمال وجود دارد:


در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق، المره و المسلح مى‏گذرد و به طرف شمال شرقى مکه مى‏رود، در حالى که غدیر در شمال غربى مکه واقع شده است. آرى در یک صورت مى‏توان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشته‏اند و آن این‏که حج‏گزاران عراقى به همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به غدیر آمده و از آن‏جا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطه‏چین نشان داده شده است. اما این احتمال هم پذیرفته نیست، زیرا هیچ سندى از سوى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مبنى بر این‏که مردم عراق یا یمن وى را تا غدیر همراهى کرده باشند، وجود ندارد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. افزون بر آن‏چه گفته شد یادآورى این نکته، ضرورى است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج، از مدینه، طائف، یمن و اهالى خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور مى‏کردند.
==== احتمال اول ====
این‌که پیامبر صلی الله علیه وآله از سوی خداوند مأمور بوده که در این‌جا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛ به عبارت دیگر، این مکان از سوی خداوند انتخاب شده است.


3. تعداد جمعیت حاضر در غدیر
=== احتمال دوم ===
که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع، توجیهی است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان، این است که غدیر، محل تقسیم راه‌ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» بوده و مسافران هر منطقه ای از این‌جا راه خود را جدا نموده و به شهر خود می‌رفتند.<ref>الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> از این رو آخرین نقطه مسیر همراهی تمامی مردم با پیامبر صلی الله علیه وآله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از متفرق شدن مردم، مأموریت خود را ابلاغ نموده است.


مهم‏ترین مسئله‏اى که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتى که در ماجراى غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مبنى بر ولایت امام على علیه‏السلام را از زبان مبارک ایشان شنیده‏اند، چه مقدار بوده است؟
البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسی و نظامی به‌شمار می‌آمد. هنوز مناطق عراق، شامات و مصر مسلمان نبودند. از این گذشته، با دقت نظر در وضعیت جغرافیایی غدیر چنین به دست می‌آید که غدیر یا همان جحفه اصلاً مفترق الطرق نبوده و چنین وضعیتی نداشته است. همان‌طور که در نقشه ملاحظه می‌شود مسیر مردم عراق از شمال شرقی مکه، مسیر مردم طائف از جنوب شرقی مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است. مسیر شمال غربی مدینه که به غدیر منتهی می‌شود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است. گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال آفریقا، آن‌ها نیز از این مسیر به مکه می‌آیند و در جحفه محرم می‌شوند. در کتاب‌های فقهی در باب حج به تفصیل در این باره بحث شده است که مردم هر منطقه ای از کجا وارد حرم (مکه) شده و محرم می‌شوند و طبیعتاً خروج آن‌ها نیز از همان راه است. ذات عرق برای عراقی‌ها، یلملم برای یمنی‌ها، قرن المنازل برای طایفی‌ها و جحفه برای قبیله‌های جنوب مدینه و کسانی که نزدیک به مدینه هستند؛<ref>اهالی مدینه از مسجد شجره محرم می‌شوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است، اما کسانی که در منطقه جنوبی مدینه هستند، در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم می‌شوند.</ref> یعنی چون مسیرها متعدد است، محل محرم شدن نیز متعدد است. در محاسبه جمعیت غدیر ـ همان گونه که بدان خواهیم پرداخت ـ باید این محاسبات جغرافیایی نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن (که در جنوب هستند) در غدیر حضور داشته‌اند.


3ـ1. بررسى اجمالى روایات مختلفى که به نوعى تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کرده‏اند:
در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق، المره و المسلح می‌گذرد و به طرف شمال شرقی مکه می‌رود، در حالی که غدیر در شمال غربی مکه واقع شده است. آری در یک صورت می‌توان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشته‌اند و آن این‌که حج گزاران عراقی به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به غدیر آمده و از آن‌جا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطه چین نشان داده شده است. اما این احتمال هم پذیرفته نیست، زیرا هیچ سندی از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر این‌که مردم عراق یا یمن وی را تا غدیر همراهی کرده باشند، وجود ندارد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. افزون بر آنچه گفته شد یادآوری این نکته، ضروری است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج، از مدینه، طائف، یمن و اهالی خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور می‌کردند.


3ـ1ـ1. هزار و سیصد نفر
== تعداد جمعیت حاضر در غدیر ==
مهم‌ترین مسئله ای که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتی که در ماجرای غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر ولایت امام علی علیه السلام را از زبان مبارک ایشان شنیده‌اند، چه مقدار بوده است؟


کمترین جمعیتى که در این مورد گزارش شده 1300 نفر است. ابن شهرآشوب روایتى از امام باقر علیه‏السلام نقل کرده که طبق آن، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روز غدیر در حضور 1300 نفر، جمله «من کنت مولاه فهذا على مولاه» را مطرح نمود.27 متأسفانه ایشان سند روایت را نیاورده‏اند. همین روایت را مجلسى نیز آورده است.28
بررسی اجمالی روایات مختلفی که به نوعی تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کرده‌اند:


در تفسیر فرات کوفى نیز روایتى از عمار نقل شده که مى‏گوید:
=== هزار و سیصد نفر ===
کمترین جمعیتی که در این مورد گزارش شده ۱۳۰۰ نفر است. ابن شهرآشوب روایتی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر در حضور ۱۳۰۰ نفر، جمله{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏}} را مطرح نمود.<ref>مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۶. متن روایت چنین است: «و فی روایه عن الباقر علیه‌السلامقال: لما قال النبی صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم بین الف و ثلاث ماه رجل من کنت مولاه فهذا علی مولاه…».</ref>


در مجلس ابن عباس بودیم و او سخنرانى مى‏کرد که ابوذر بلند شد و گفت: اى مردم آیا مى‏دانید که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود راست‏گوتر از ابوذر نیست؟ همه گفتند: آرى. ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که 1300 مرد بودیم ... فرمود: هر کس من مولاى اویم پس على مولاى اوست، خدایا هر که على را یارى کند یارى‏اش کن و هر که دشمنى کند دشمنى‏اش کن. در این هنگام مردى بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو اى پسر ابى‏طالب.29
متأسفانه ایشان سند روایت را نیاورده اند. همین روایت را مجلسی نیز آورده است.<ref>همان، ج ۳۷، ص ۱۵۸.</ref>


در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه‏السلامسندى ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد، اما قولى که فرات کوفى بیان نموده با توجه به قراین درونى روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن‏عباس و سخنرانى ابوذر است قابل توجه است، اگرچه محاسبات نشان مى‏دهد که جمعیت غدیر بیش از 1300 نفر بوده‏اند.30
در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از عمار نقل شده که می‌گوید:


3ـ1ـ2. ده هزار نفر
در مجلس ابن‌عباس بودیم و او سخنرانی می‌کرد که ابوذر بلند شد و گفت: ای مردم آیا می‌دانید که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود راست‌گوتر از ابوذر نیست؟ همه گفتند: آری.


اما دسته دیگرى از روایات، تعداد ده هزار نفر را گزارش کرده‏اند. عیاشى ذیل آیه 67 سوره مائده از امام صادق علیه‏السلامنقل مى‏کند: من تعجب مى‏کنم از این‏که شخص با آوردن دو شاهد حقش را مى‏گیرد، اما على بن ابى‏طالب علیه‏السلام با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه‏السلام ادامه مى‏دهد: پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مدینه خارج شد در حالى که پنج هزار نفر از مدینه همراه وى بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مشایعت کردند.31
ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که ۱۳۰۰ مرد بودیم …


در این روایت، تصریح شده است که پنج هزار نفر از «اهل مکه» پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را تا غدیر مشایعت کردند. پذیرفتن این‏که این تعداد از مکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است، زیرا:
فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا هر که علی را یاری کند یاری‌اش کن و هر که دشمنی کند دشمنی اش کن. در این هنگام مردی بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابی طالب.<ref>فرات کوفی، تفسیر، ص ۵۱: «عن عمار بن یاسر قال: کنت عند ابی ذر الغفاری فی مجلس ابن‌عباس و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابوذر حتی ضرب بیده الی عمود فسطاط ثم قال: ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فقد انبأته باسمی انا جندب بن جناده ابوذر الغفاری سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلی الله علیه وآله و هو یقول: ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابی ذر؟ قالو: اللهم نعم. قال: فتعلمون ایها الناس ان رسول‌الله صلی الله علیه وآله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاث ماه رجل یقول: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ یابن ابی طالب…».</ref>


اولاً: هیچ امرى از سوى رسول‏خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مبنى بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد؛
در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه السلام سندی ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد، اما قولی که فرات کوفی بیان نموده با توجه به قراین درونی روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن‌عباس و سخنرانی ابوذر است قابل توجه است، اگرچه محاسبات نشان می‌دهد که جمعیت غدیر بیش از ۱۳۰۰ نفر بوده‌اند.<ref>در ادامه، محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.</ref>


ثانیا: فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیارى است و بر فرض که مردم قصد بدرقه‏کردن رسول خدا را داشته‏اند مشایعت کردن تا حدود 180 کیلومتر بسیار بعید است.
=== ده هزار نفر ===
اما دسته دیگری از روایات، تعداد ده هزار نفر را گزارش کرده‌اند. عیاشی ذیل آیه ۶۷ سوره مائده از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: من تعجب می‌کنم از این‌که شخص با آوردن دو شاهد حقش را می‌گیرد، اما علی بن ابی طالب علیه السلام با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه السلام ادامه می‌دهد:


آرى، چنان‏چه این پنج هزار نفر، اهل مکه نباشند و به گونه‏اى با تسامح بگوییم اهالى دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را همراهى نمودند پذیرفتنى است. اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟
پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه خارج شد در حالی که پنج هزار نفر از مدینه همراه وی بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کردند.<ref>ر. ک. عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۲: «عن عمر بن یزید قال: قال أبو عبدالله علیه السلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقی علی بن أبی طالب، أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر علی أخذ حقه، و الرجل یأخذ حقه بشاهدین، إن رسول اللّه صلی الله علیه وآله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف، و رجع من مکة و قد شیعه خمسة آلاف من أهل مکة، فلما انتهی إلی الجحفه نزل جبرئیل بولایة علی…».</ref>


ابن شهرآشوب نیز در روایتى از امام صادق علیه‏السلام شاهدین غدیر را ده هزار نفر عنوان کرده است.32 علاوه بر این دو، شیخ حر عاملى نیز در روایتى قول ده هزار نفر را آورده است.33 به نظر مى‏رسد این دو از عیاشى نقل نکرده‏اند، زیرا نه به عیاشى اشاره‏اى دارند، و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشى هست، و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره مى‏کند، نیاورده‏اند و حتى شیخ حر عاملى خود اضافه مى‏کند: چه بسا این ده هزار نفر همه از مدینه بوده‏اند.34 به هر حال، این دو روایت مى‏توانند به گونه‏اى تأییدى براى روایت عیاشى باشند.
در این روایت، تصریح شده است که پنج هزار نفر از «اهل مکه» پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کردند. پذیرفتن این‌که این تعداد از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است، زیرا:


3ـ1ـ3. دوازده هزار نفر
اولاً: هیچ امری از سوی رسول‌خدا صلی الله علیه وآله مبنی بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد.


عیاشى روایت دیگرى را ذیل آیه 55 سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه‏السلام ذکر مى‏کند و طى آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازده هزار نفر آورده است. جالب آن‏که نکته پیش‏گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازده هزار نفر بودند، ولى امیرالمؤمنین علیه‏السلام نتوانست حق خود را بگیرد، در حالى که یک شخص با دو شاهد مى‏تواند حق خود را بازپس گیرد.35
ثانیا: فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیاری است و بر فرض که مردم قصد بدرقه کردن رسول خدا را داشته‌اند مشایعت کردن تا حدود ۱۸۰ کیلومتر بسیار بعید است.


3ـ1ـ4. هفده هزار نفر
آری، چنان‌چه این پنج هزار نفر، اهل مکه نباشند و به گونه ای با تسامح بگوییم اهالی دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمودند پذیرفتنی است. اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟


نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلى، جمعیت حاضر در غدیر را هفده هزار نفر دانسته است. وى مى‏نویسد: دوازده هزار نفر از یمن و پنج هزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بوده‏اند.36
ابن شهرآشوب نیز در روایتی از امام صادق علیه السلام شاهدین غدیر را ده هزار نفر عنوان کرده است.<ref>همان، ج۳، ص ۲۶.</ref> علاوه بر این دو، شیخ حر عاملی نیز در روایتی قول ده هزار نفر را آورده است.<ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.</ref> به نظر می‌رسد این دو از عیاشی نقل نکرده‌اند، زیرا نه به عیاشی اشاره ای دارند، و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشی هست، و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره می‌کند، نیاورده اند و حتی شیخ حر عاملی خود اضافه می‌کند: چه بسا این ده هزار نفر همه از مدینه بوده‌اند.<ref>همان: «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ، أَقُولُ لَعَلَّ الْعَشَرَةَ آلَافٍ کَانُوا حَاضِرِینَ فِی الْمَدِینَةِ وَ الْبَاقُونَ کَانُوا تَفَرَّقُوا فِی الْبُلْدَانِ».</ref> به هر حال، این دو روایت می‌توانند به گونه ای تأییدی برای روایت عیاشی باشند.


ما در نقد روایت عیاشى گفتیم که آمدن مکى‏ها تا غدیر وجهى ندارد و از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نیز امرى اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهى کنند. این نقد به وجه اولى بر این روایت وارد است، زیرا یمنى‏ها مى‏بایست به طرف جنوب بروند و امرى از سوى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را تا غدیر مشایعت کنند. بنابراین، آمدن ایشان، آن هم تا فاصله 180 کیلومترى پذیرفتنى نیست.
=== دوازده هزار نفر ===
عیاشی روایت دیگری را ذیل آیه ۵۵ سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه السلام ذکر می‌کند و طی آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازده هزار نفر آورده است.


3ـ1ـ5. شصت هزار نفر
جالب آن‌که نکته پیش‌گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازده هزار نفر بودند، ولی امیرالمؤمنین علیه السلام نتوانست حق خود را بگیرد، در حالی که یک شخص با دو شاهد می‌تواند حق خود را بازپس گیرد.<ref>تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۹: «عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه علیه السلام لقد حضر الغدیر اثناعشر ألف رجل یشهدون لعلی بن أبی طالب علیه السلام، فما قدر علی أخذ حقه، و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه». نیز ر.ک. همان، ج ۳۷، ص ۱۳۹.</ref>


ابن جبر در کتاب نهج الایمان مى‏نویسد: «و روى ان یوم الغدیر لعلى بن ابى طالب ستون الف شاهد».37 این قول چندان پذیرفتنى نیست، زیرا اولاً: به هیچ منبع یا شخصى منسوب نیست، ثانیا: اقوال دیگر از شهرت بیشترى برخوردارند، ثالثا: ـ همان‏طور که خواهیم گفت ـ از منطق نقل آمار برخوردار نیست.
=== هفده هزار نفر ===
نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلی، جمعیت حاضر در غدیر را هفده هزار نفر دانسته است. وی می‌نویسد: دوازده هزار نفر از یمن و پنج هزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلی الله علیه وآله بوده‌اند.<ref>جامع الاخبار، ص ۱۰.</ref>


3ـ1ـ6. هفتاد هزار نفر
ما در نقد روایت عیاشی گفتیم که آمدن مکی‌ها تا غدیر وجهی ندارد و از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز امری اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهی کنند. این نقد به وجه اولی بر این روایت وارد است، زیرا یمنی‌ها می‌بایست به طرف جنوب بروند و امری از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کنند؛ بنابراین، آمدن ایشان، آن هم تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری پذیرفتنی نیست.


طبرسى تعداد افرادى را که همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مدینه و اطراف آن خارج شده‏اند، هفتاد هزار نفر ذکر کرده است. او در روایتى طولانى همراه با خطبه سیزده صفحه‏اى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در روز غدیر، پس از ذکر سلسله سند، روایتى از امام باقر علیه‏السلامنقل مى‏کند که طبق آن هفتاد هزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف، همراه پیامبر حج به جا آوردند، همانند اصحاب موسى که آن‏ها هم هفتاد هزار بودند و پیمان شکستند. همین‏طور پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله هم براى على علیه‏السلام بیعت گرفتند، گرچه مردم پیمان‏شکنى کردند.38
=== شصت هزار نفر ===
ابن جبر در کتاب نهج الایمان می‌نویسد: «و روی ان یوم الغدیر لعلی بن ابی طالب ستون الف شاهد».<ref>ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.</ref> این قول چندان پذیرفتنی نیست، زیرا اولاً: به هیچ منبع یا شخصی منسوب نیست، ثانیا: اقوال دیگر از شهرت بیشتری برخوردارند، ثالثا: ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ از منطق نقل آمار برخوردار نیست.


این روایت نیز به دلایلى پذیرفته نمى‏شود:
=== هفتاد هزار نفر ===
طبرسی تعداد افرادی را که همراه پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه و اطراف آن خارج شده‌اند، هفتاد هزار نفر ذکر کرده است. او در روایتی طولانی همراه با خطبه سیزده صفحه ای پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر، پس از ذکر سلسله سند، روایتی از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن هفتاد هزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف، همراه پیامبر حج به جا آوردند، همانند اصحاب موسی که آن‌ها هم هفتاد هزار بودند و پیمان شکستند. همین‌طور پیامبر صلی الله علیه وآله هم برای علی علیه السلام بیعت گرفتند، گرچه مردم پیمان‌شکنی کردند.<ref>همان، ج ۱، ص ۸۳: «... حج مع رسول‌الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون علی نحو عدد أصحاب موسی السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامری و کذلک أخذ رسول اللّه صلی الله علیه وآله البیعة لعلی بالخلافة علی عدد أصحاب موسی فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامری سنهً بسنهً و مثلاً بمثل…».</ref>


اولاً: این روایت به لحاظ سند مشکلاتى دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده مى‏شوند،39 ثانیا: عدد هفتاد هزار نفر در موارد بسیارى به منظور نشان دادن کثرت، استعمال مى‏شده و لذا به نظر مى‏رسد این مورد نیز از همان موارد باشد.
این روایت نیز به دلایلی پذیرفته نمی‌شود:


3ـ1ـ7. هشتاد و شش هزار نفر
اولاً: این روایت به لحاظ سند مشکلاتی دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده می‌شوند،<ref>از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسی همدانی است که سخن مرحوم آیت‌اللّه خویی درباره اش چنین است: «قال النجاشی ضعفه القمیون و کان ابن الولید یقول انه کان یضع الحدیث». هم‌چنین نقلی از صدوق می‌آورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه، فان شیخنا محمد بن الحسن کان لایصححه و یقول انه من طریق محمد بن موسی الهمدانی و کان غیر ثقه کذاباً» (ر.ک. خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۲۹۷).</ref> ثانیا: عدد هفتاد هزار نفر در موارد بسیاری به منظور نشان دادن کثرت، استعمال می‌شده و لذا به نظر می‌رسد این مورد نیز از همان موارد باشد.


باز ابن‏جبر در همان کتاب مى‏نویسد: «و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصارالمتباعده».40 همان‏طور که در متن آمده فقط در حد یک «قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیف‏تر است و لذا نمى‏توان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت مى‏نویسد: «روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهاى دور بوده‏اند»؛ و از مباحث بعدى این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.
=== هشتاد و شش هزار نفر ===
باز ابن جبر در همان کتاب می‌نویسد: «و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصارالمتباعده».<ref>همان، ص ۱۲۲.</ref> همان‌طور که در متن آمده فقط در حد یک «قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیف تر است و لذا نمی‌توان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت می‌نویسد: «روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهای دور بوده‌اند»؛ و از مباحث بعدی این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.


3ـ1ـ8. نود هزار نفر
=== نود هزار نفر ===
عبدالملک عاصمی شافعی از نویسندگان اهل سنت می‌نویسد: پیامبر برای حجه الوداع از مدینه خارج شد، در حالی که نود هزار یا ۱۱۴ هزار نفر همراه وی بودند.<ref>سمط النجوم العوالی، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref>


عبدالملک عاصمى شافعى از نویسندگان اهل‏سنت مى‏نویسد: پیامبر براى حجه‏الوداع از مدینه خارج شد، در حالى که نود هزار یا 114 هزار نفر همراه وى بودند.41
=== یکصد و چهارده هزار نفر ===
قول دیگر عاصمی شافعی ـ چنان‌که گفته شد ـ ۱۱۴ هزار نفر است<ref>همان</ref> که به دلیل ترتیب بندی اقوال، آن را در ردیفی جداگانه می‌آوریم. نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنی نیست. این در حالی است که اقوال قوی تر و مستندتری در دست داریم.


3ـ1ـ9. یکصد و چهارده هزار نفر
=== یکصد و بیست هزار نفر ===
در نهایت، گزارشی از ابن جوزی است که جمعیت حاضر در غدیر را ۱۲۰ هزار نفر دانسته است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج ۱، ص ۲۶۶. وی می‌نویسد: «و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین آلفا».</ref> به نظر می‌رسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفی یا تحریفی رخ داده باشد، زیرا در هیچ‌یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است. دیگر این‌که ابن جوزی از قول خود چنین می‌گوید و آن را به کتاب یا شخصی نسبت نمی‌دهد.


قول دیگر عاصمى شافعى ـ چنان که گفته شد ـ 114 هزار نفر است42 که به دلیل ترتیب‏بندى اقوال، آن را در ردیفى جداگانه مى‏آوریم. نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنى نیست. این در حالى است که اقوال قوى‏تر و مستندترى در دست داریم.
حاصل آنچه گفته شد، این‌که تعداد جمعیت حاضر در غدیر از ۱۳۰۰ نفر تا ۱۲۰ هزار نفر گزارش شده است.


3ـ1ـ10. یکصد و بیست هزار نفر
اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق روایاتی که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده هزار نفر گزارش شده است. رقم‌های بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است. با توجه به ضعف‌هایی که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفاً نقل از خود یا نقل یک قیل می‌باشد، باید از بین چهار قول اول یکی را تأیید کنیم، البته بر اساس قراین دیگری که ذکر خواهد شد و نیز کار آماری که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت. برای این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتی درباره «نقل‌های آماری از جمعیت در تاریخ» را بیاوریم و آن‌گاه بین نقل‌های مختلف یکی را انتخاب نماییم.


در نهایت، گزارشى از ابن‏جوزى است که جمعیت حاضر در غدیر را 120 هزار نفر دانسته است.43 به نظر مى‏رسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفى یا تحریفى رخ داده باشد، زیرا در هیچ یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است. دیگر این‏که ابن‏جوزى از قول خود چنین مى‏گوید و آن را به کتاب یا شخصى نسبت نمى‏دهد.
== اعداد و ارقام در منابع تاریخی ==
به راستی آیا اعدادی که در منابع تاریخی و به خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعی و دقیق می‌باشند؟ این سؤالی است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم. به عنوان مثال، اعداد و ارقامی که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوه‌های پیامبر صلی الله علیه وآله ذکر شده‌اند این‌ها تا چه اندازه ناظر به واقع اند و تا چه اندازه ما به آن‌ها اعتماد داریم. به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سی هزار نفر شرکت داشتند. آیا این عدد واقعی است؟


حاصل آن‏چه گفته شد، این‏که تعداد جمعیت حاضر در غدیر از 1300 نفر تا 120 هزار نفر گزارش شده است.
اگر همه این اعداد را غیر واقعی فرض کنیم، دیگر چیزی برای ما نمی‌ماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلی ارائه دهیم. چنین حکمی در مورد دیگر گزارش‌های تاریخی و چه بسا خود منابع تاریخی نیز صادق است. از این رو ما اجمالاً آن‌ها را می‌پذیریم، اما با قرار دادن آن‌ها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش می‌کنیم به عددی نزدیک به واقع دست پیدا کنیم. روی هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به خصوص تعداد جمعیت‌ها با مشکلاتی روب‌رو می‌شویم که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌کنیم:


اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق روایاتى که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده هزار نفر گزارش شده است. رقم‏هاى بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است. با توجه به ضعف‏هایى که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفا نقل از خود یا نقل یک قیل مى‏باشد، باید از بین چهار قول اول یکى را تأیید کنیم، البته بر اساس قراین دیگرى که ذکر خواهد شد و نیز کار آمارى که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت. براى این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتى درباره «نقل‏هاى آمارى از جمعیت در تاریخ» را بیاوریم و آن‏گاه بین نقل‏هاى مختلف یکى را انتخاب نماییم.
=== کثرت نمایی ===
این بدان معناست که عدد در موارد بسیاری نشانه کثرت است، مثلاً اعداد چهل، هفتاد، هفتاد هزار اعدادی هستند که برای نشان دادن کثرت استفاده شده‌اند و نمونه‌های زیادی در تاریخ وجود دارد. به عنوان نمونه، روایتی که می‌گوید عالمی که از عملش بهره ببرد از هفتاد هزار عالم برتر است،<ref>کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳.</ref> یا روایتی که می‌گوید شخص مسلمانی که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتاد هزار ملک بهشت را به او تبریک می‌گویند،<ref>همان، ج۲، ص ۱۷۷.</ref> و باز روایتی که می‌گوید هر کس شربتی از آب به مسلمانی بدهد هفتاد هزار حسنه برایش نوشته می‌شود،<ref>همان، ص ۲۰۱.</ref> و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگی می‌کردند و هفتاد هزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند<ref>همان، ج ۸، ص ۱۹۸.</ref> آیا این روایت‌ها ناظر به واقع است؟


3ـ2. اعداد و ارقام در منابع تاریخى
روایات زیادی هست که این اعداد و ارقام در آن‌ها به کار رفته و بیشتر آن‌ها ناظر به کثرت اند. در روایت اول، معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایی برساند. در روایت دیگر بر ارزش دوستی با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگی دنیوی است، تأکید شده است. و در آخرین روایت، امام علیه السلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفه ای بسیار بزرگ بوده‌اند، اما گرفتار بلای الهی (طاعون) شدند. از این رو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقل‌های تاریخی به شدت توجه کنیم. اگر گزارشی می‌گوید سپاهی در فلان جنگ هفتاد هزار بودند، دست کم با قراین دیگر بازشناسی شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست. آیا چنین جمعیتی در دیگر گزارش‌ها یا گزارش‌های نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟


به راستى آیا اعدادى که در منابع تاریخى و به‏خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعى و دقیق مى‏باشند؟ این سؤالى است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم. به عنوان مثال، اعداد و ارقامى که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوه‏هاى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ذکر شده‏اند این‏ها تا چه اندازه ناظر به واقع‏اند و تا چه اندازه ما به آن‏ها اعتماد داریم. به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سى هزار نفر شرکت داشتند. آیا این عدد واقعى است؟
=== اختلاف نقل‌ها ===
این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخی بدون اختلاف به دست ما رسیده است. با نگاهی اجمالی به گزارش‌هایی که عدد و رقمی را برای حادثه ای نقل کرده‌اند روشن می‌شود که به علت کم‌تر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت، اختلاف بیشتری در این باره دیده می‌شود و چه بسا حاکی از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد. طبری هنگام بحث از جریان حدیبیه، نمونه کاملی از اختلاف روایات را به نمایش می‌گذارد:


اگر همه این اعداد را غیر واقعى فرض کنیم، دیگر چیزى براى ما نمى‏ماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلى ارائه دهیم. چنین حکمى در مورد دیگر گزارش‏هاى تاریخى و چه بسا خود منابع تاریخى نیز صادق است. از این رو ما اجمالاً آن‏ها را مى‏پذیریم، اما با قرار دادن آن‏ها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش مى‏کنیم به عددى نزدیک به واقع دست پیدا کنیم. روى هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به‏خصوص تعداد جمعیت‏ها با مشکلاتى روبه‏رو مى‏شویم که در ذیل به آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
محمد بن مسلم زهری گوید: بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانی برد و هفتصد کس همراه داشت برای هر ده کس یک قربانی بود. حدیث دیگری از زهری هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود. مسلمه گوید: هزار و چهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم. ابن‌عباس گوید: کسانی که (در جریان حدیبیه) زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبداللّه بن ابی اوفی گوید: به روز بیعت زیر درخت هزار و سیصد کس بودیم و اسلمیان یک‌هشتم گروه مهاجران بودند.<ref>طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۳، ص ۱۱۱۱.</ref>


3ـ2ـ1. کثرت‏نمایى: این بدان معناست که عدد در موارد بسیارى نشانه کثرت است، مثلاً اعداد چهل، هفتاد، هفتاد هزار اعدادى هستند که براى نشان دادن کثرت استفاده شده‏اند و نمونه‏هاى زیادى در تاریخ وجود دارد. به عنوان نمونه، روایتى که مى‏گوید عالمى که از عملش بهره ببرد از هفتاد هزار عالم برتر است،44 یا روایتى که مى‏گوید شخص مسلمانى که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتاد هزار ملک بهشت را به او تبریک مى‏گویند،45 و باز روایتى که مى‏گوید هر کس شربتى از آب به مسلمانى بدهد هفتاد هزار حسنه برایش نوشته مى‏شود،46 و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه‏السلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگى مى‏کردند و هفتاد هزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند47 آیا این روایت‏ها ناظر به واقع است؟
در این روایاتِ طبری شاهدیم که در مورد واقعه ای که حداکثر، هزاروششصد نفر در آن بوده‌اند تا این اندازه اختلاف است. البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیک اند، بلکه صرفاً اختلاف روایت شاهد مثال ماست.


روایات زیادى هست که این اعداد و ارقام در آن‏ها به کار رفته و بیشتر آن‏ها ناظر به کثرت‏اند. در روایت اول، معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایى برساند. در روایت دیگر بر ارزش دوستى با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگى دنیوى است، تأکید شده است. و در آخرین روایت، امام علیه‏السلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفه‏اى بسیار بزرگ بوده‏اند، اما گرفتار بلاى الهى (طاعون) شدند. از این رو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقل‏هاى تاریخى به شدت توجه کنیم. اگر گزارشى مى‏گوید سپاهى در فلان جنگ هفتاد هزار بودند، دست‏کم با قراین دیگر بازشناسى شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست. آیا چنین جمعیتى در دیگر گزارش‏ها یا گزارش‏هاى نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟
=== مبالغه ===
باید شدیداً به مبالغه گویی‌ها توجه داشته باشیم. البته مبالغه با کثرت نمایی متفاوت است. روایاتی وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصی در مورد افزایش جمعیت واقعه ای مبالغه گویی می‌کنند، مانند روایاتی که قصد دارند مسلمانان را در سال‌های پس از فتح مکه زیاد جلوه دهند تا به نوعی موفقیت پیامبر صلی الله علیه وآله بیشتر به چشم بیاید. البته ما به هیچ وجه منکر موفقیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و فراگیر شدن اسلام در سال‌های هشتم به بعد نیستیم، اما ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ یک باره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع، در برخی حوادث به صورت چشم‌گیری افزایش می‌یابد.


3ـ2ـ2. اختلاف نقل‏ها: این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخى بدون اختلاف به دست ما رسیده است. با نگاهى اجمالى به گزارش‏هایى که عدد و رقمى را براى حادثه‏اى نقل کرده‏اند روشن مى‏شود که به علت کمتر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت، اختلاف بیشترى در این باره دیده مى‏شود و چه بسا حاکى از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد. طبرى هنگام بحث از جریان حدیبیه، نمونه کاملى از اختلاف روایات را به نمایش مى‏گذارد:
=== تصحیف و تحریف ===
اگرچه این امور در تاریخ، امری طبیعی به‌شمار می‌آید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر می‌شود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه، چه تغییراتی صورت می‌گیرد. در این‌جا نمونه کاملی از این گونه تحریف‌ها را با هم ملاحظه می‌کنیم.


محمد بن مسلم زهرى گوید: بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانى برد و هفتصد کس همراه داشت براى هر ده کس یک قربانى بود. حدیث دیگرى از زهرى هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود. مسلمه گوید: هزار و چهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم. ابن عباس گوید: کسانى که (در جریان حدیبیه) زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبداللّه بن ابى اوفى گوید: به روز بیعت زیر درخت هزار و سیصد کس بودیم و اسلمیان یک هشتم گروه مهاجران بودند.48
یکی از مؤفان اهل‌سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه برای حجه الوداع می‌نویسد: «خرج یوم الخمیس لست بقین من ذی القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذی القعدة».<ref>عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، همان، ج ۲، ص ۳۰۵.</ref> در این گزارش، کلمه «خمس» که بیان‌گر پنج روز به انتهای ذی قعده است با «خمیس» که روز هفته را مشخص می‌کند و نیز دو کلمه «لست» و «السبت» با هم مشتبه شده است. البته در این‌جا ناقل، هر دو قول را آورده است، اما گویای این مطلب است که اشتباهی رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.


در این روایاتِ طبرى شاهدیم که در مورد واقعه‏اى که حداکثر، هزاروششصد نفر در آن بوده‏اند تا این اندازه اختلاف است. البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیک‏اند، بلکه صرفا اختلاف روایت شاهد مثال ماست.
هم‌چنین در مواردی، ارقام با اعداد ثبت شده‌اند ـ نه با حروف ـ و مشکلاتی را به بار آورده است. به عنوان نمونه در برخی منابع آمده است که صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله در زمان وفات ایشان دوازده هزار (۱۲۰۰۰) نفر بوده‌اند.<ref>محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربی، العواصم من القواصم، ج ۱، ص ۲۵۵.</ref> حال چنان‌چه یک صفر به این عدد افزوده شود، در کتاب‌ها و گزارش‌های بعدی به ۱۲۰۰۰۰ نفر افزایش می‌یابد. هم‌چنان‌که این مسئله پیش آمده و برخی تعداد صحابه پیامبر را در حجه الوداع ۱۲۰ هزار نفر دانسته‌اند.<ref>حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> این در حالی است که به نظر می‌رسد سبط بن جوزی اشتباه دیگری را مرتکب شده و تمام این ۱۲۰ هزار نفر حج گزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامی بودند، به عنوان حاضران در غدیر معرفی کرده است. توجه به این گونه اشتباهات فاحش، اما ناخواسته می‌تواند ما را در جریان برخی واقعیت‌ها قرار دهد.


3ـ2ـ3. مبالغه: باید شدیدا به مبالغه‏گویى‏ها توجه داشته باشیم. البته مبالغه با کثرت‏نمایى متفاوت است. روایاتى وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصى در مورد افزایش جمعیت واقعه‏اى مبالغه‏گویى مى‏کنند، مانند روایاتى که قصد دارند مسلمانان را در سال‏هاى پس از فتح مکه زیاد جلوه دهند تا به نوعى موفقیت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بیشتر به چشم بیاید. البته ما به هیچ وجه منکر موفقیت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و فراگیر شدن اسلام در سال‏هاى هشتم به بعد نیستیم، اما ـ همان‏طور که خواهیم گفت ـ یک باره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع، در برخى حوادث به صورت چشم‏گیرى افزایش مى‏یابد.
=== اعداد تخمینی ===
چنین به نظر می‌رسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینی گفته شده و بعد وارد روایات شده است. کم‌تر روایتی را می‌توان یافت که در آن‌ها «منطق شمارش» رعایت شده باشد. طبری در مورد کسانی که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آن‌ها ده هزار نفر بوده، روایتی را آورده که طی آن گفته است: چهارهزار نفر از این‌ها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند (و نام قبایل را ذکر می‌کند) و مابقی آن‌ها انصار و مهاجران بودند.<ref>در ادامه متن روایت را می‌آوریم و بدان استناد خواهیم کرد.</ref> به نظر نگارنده، این روایت مقبول تر است. چون تلاش می‌کند هر قبیله را و تعداد افرادی را که آورده بود، نقل نماید. در واقع، این ده هزار نفر را تفکیک می‌کند. این از جمله روایاتی است که ما می‌توانیم بدان اطمینان کنیم. چون یکی از راه‌های منطق شمارش که در ادامه، درباره آن توضیح خواهیم داد، در آن رعایت شده است.


3ـ2ـ4. تصحیف و تحریف: اگرچه این امور در تاریخ، امرى طبیعى به شمار مى‏آید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر مى‏شود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه، چه تغییراتى صورت مى‏گیرد. در این‏جا نمونه کاملى از این گونه تحریف‏ها را با هم ملاحظه مى‏کنیم.
== تحمل جمعیت ==
بحثی که در این‌جا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتی که برای یک واقعه گفته می‌شود آیا مکان آن واقعه یا زمان آن، تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟ این سؤالی اساسی است که کمتر بدان توجه می‌شود. ما باید تمامی شرایط را ببینیم. یک جمعیت بسیار زیاد، نیاز بسیاری به آذوقه و آب دارد. از کجا آب و غذای آن‌ها تأمین می‌شده و چگونه سرویس دهی می‌شدند. امروزه در مکه، با آن همه امکانات، ساختمان‌های بیست طبقه، باز چه مشکلاتی وجود دارد. در مورد جنگ تبوک گفته می‌شود که سی هزار نفر شرکت داشتند. سی هزار نفری که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن می‌شوند باید برای آذوقه خود چاره‌ای بیندیشند. نیز گفته شده که بیست روز رفتن آن‌ها به طول انجامیده است. حتی تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،<ref>به دلیل شدت سختی از آن به «جیش العسره» یاد می‌شود (انساب الاشراف، ج ۲، ص ۹۵؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵).</ref> چراکه در اوج گرما انجام شد و مرکب سواری کم داشتند، و مسافت تا تبوک، طولانی بود و از مناطق بد آب و هوا عبور می‌کردند. با محاسبه اجمالی به نظر می‌رسد که حضور این همه جمعیت بعید است، به گونه ای که برخی برای حل این مسئله دست به دامن معجزه شده‌اند؛ مبنی بر این‌که بارها از بین انگشتان پیامبر صلی الله علیه وآله آب جوشید و سی هزار نفر از آن نوشیدند.<ref>احمد عبدالحلیم ابن تیمیه حرانی، مجموع الفتاوی، ج ۱۱، ص ۲۷۵: «وملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین آلفا ونبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتی کفی الناس الذین کانوا معه».</ref> شاید تصور شود این استبعاد، شخصی است و چه بسا برای دیگران، پذیرفتن چنین جمعیت زیادی، هیچ بعدی نداشته باشد. باید گفت که ابن خلدون نیز این گونه آمار و ارقام مبالغه آمیز را از اشتباه کاری‌های مورخان بی‌دقت دانسته و آن‌ها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤفه‌های دیگر، بعید شمرده است. ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور شش‌صد هزار نفر در سپاه بنی اسرائیل هنگام خروج از مصر، و دویست هزار نفر در سپاه ایران در جنگ قادسیه اشاره می‌کند و تمامی آن‌ها را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتی، بعید می‌داند. باید توجه داشت که ابن خلدون هفت‌صد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیک تر است.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴.</ref>


یکى از مؤفان اهل‏سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از مدینه براى حجه‏الوداع مى‏نویسد: «خرج یوم الخمیس لست بقین من ذى القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذى القعدة».49 در این گزارش، کلمه «خمس» که بیان‏گر پنج روز به انتهاى ذى‏قعده است با «خمیس» که روز هفته را مشخص مى‏کند و نیز دو کلمه «لست» و «السبت» با هم مشتبه شده است. البته در این‏جا ناقل، هر دو قول را آورده است، اما گویاى این مطلب است که اشتباهى رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.
در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است. اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند، آیا می‌توان به راحتی پذیرفت؟ در مورد زمان نیز صادق است. اگر گفته شود صد هزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمی‌توان پذیرفت. آری، اگر یک نفر با اسب تیز رو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد، اما جعمیت زیاد، معطلی دارد، اتراق کردن در یک محل برای استراحت و تجدید قوا در بین سفر، قطعاً زمان بسیار زیادی را می‌طلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانی با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند. به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد. این در حالی است که اگر فردی تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وی، ممکن است یک ساعت هم نشود.


هم‏چنین در مواردى، ارقام با اعداد ثبت شده‏اند ـ نه با حروف ـ و مشکلاتى را به بار آورده است. به عنوان نمونه در برخى منابع آمده است که صحابه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در زمان وفات ایشان دوازده هزار (12000) نفر بوده‏اند.50 حال چنان‏چه یک صفر به این عدد افزوده شود، در کتاب‏ها و گزارش‏هاى بعدى به 120000 نفر افزایش مى‏یابد. هم‏چنان‏که این مسئله پیش آمده و برخى تعداد صحابه پیامبر را در حجه‏الوداع 120 هزار نفر دانسته‏اند.51 این در حالى است که به نظر مى‏رسد سبط بن جوزى اشتباه دیگرى را مرتکب شده و تمام این 120 هزار نفر حج‏گزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامى بودند، به عنوان حاضران در غدیر معرفى کرده است. توجه به این گونه اشتباهات فاحش، اما ناخواسته مى‏تواند ما را در جریان برخى واقعیت‏ها قرار دهد.
به هر حال اگرچه غدیر از وسعت مکانی برخوردار بود، اما آیا در غدیر آب به میزان کافی برای جمعیت ۱۲۰ هزار نفری هم وجود داشته است؟ آیا سرویس دهی به این همه جمعیت فراهم بوده است؟


3ـ2ـ4. اعداد تخمینى: چنین به نظر مى‏رسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینى گفته شده و بعد وارد روایات شده است. کمتر روایتى را مى‏توان یافت که در آن‏ها «منطق شمارش» رعایت شده باشد. طبرى در مورد کسانى که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آن‏ها ده هزار نفر بوده، روایتى را آورده که طى آن گفته است: چهارهزار نفر از این‏ها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند (و نام قبایل را ذکر مى‏کند) و مابقى آن‏ها انصار و مهاجران بودند.52 به نظر نگارنده، این روایت مقبول‏تر است. چون تلاش مى‏کند هر قبیله را و تعداد افرادى را که آورده بود، نقل نماید. در واقع، این ده هزار نفر را تفکیک مى‏کند. این از جمله روایاتى است که ما مى‏توانیم بدان اطمینان کنیم. چون یکى از راه‏هاى منطق شمارش که در ادامه، درباره آن توضیح خواهیم داد، در آن رعایت شده است.
== منطق شمارش جمعیت در نقل‌ها ==
به راستی گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش می‌کردند؟ آیا شخصی تک‌تک افراد را می‌شمرد؟ آیا به مانند امروز، لیست برداری و گروه‌بندی خاصی داشتند یا این‌که جمعیت‌های زیاد را تخمین می‌زدند؟ به نظر می‌رسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدی است، چند راه دیگر برای شمارش وجود داشته است. به عبارت دیگر، وقتی به روایاتی که جمعیتی را گزارش می‌کنند نگاه می‌کنیم، چنان‌چه یک راه منطقی برای شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع می‌دانیم. اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:


3ـ3. تحمل جمعیت
=== راه اول ===
گزارش واقدی درباره غزوه احد می‌نویسد:


بحثى که در این‏جا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتى که براى یک واقعه گفته مى‏شود آیا مکان آن واقعه و یا زمان آن، تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟ این سؤالى اساسى است که کمتر بدان توجه مى‏شود. ما باید تمامى شرایط را ببینیم. یک جمعیت بسیار زیاد، نیاز بسیارى به آذوقه و آب دارد. از کجا آب و غذاى آن‏ها تأمین مى‏شده و چگونه سرویس‏دهى مى‏شدند. امروزه در مکه، با آن همه امکانات، ساختمان‏هاى بیست طبقه، باز چه مشکلاتى وجود دارد. در مورد جنگ تبوک گفته مى‏شود که سى هزار نفر شرکت داشتند. سى هزار نفرى که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن مى‏شوند باید براى آذوقه خود چاره‏اى بیندیشند. نیز گفته شده که بیست روز رفتن آن‏ها به طول انجامیده است. حتى تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،53 چراکه در اوج گرما انجام شد و مرکب سوارى کم داشتند، و مسافت تا تبوک، طولانى بود و از مناطق بد آب و هوا عبور مى‏کردند. با محاسبه اجمالى به نظر مى‏رسد که حضور این همه جمعیت بعید است، به گونه‏اى که برخى براى حل این مسئله دست به دامن معجزه شده‏اند؛ مبنى بر این‏که بارها از بین انگشتان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آب جوشید و سى هزار نفر از آن نوشیدند.54 شاید تصور شود این استبعاد، شخصى است و چه بسا براى دیگران، پذیرفتن چنین جمعیت زیادى، هیچ بعدى نداشته باشد. باید گفت که ابن خلدون نیز این گونه آمار و ارقام مبالغه‏آمیز را از اشتباه‏کارى‏هاى مورخان بى‏دقت دانسته و آن‏ها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤفه‏هاى دیگر، بعید شمرده است. ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور شش‏صد هزار نفر در سپاه بنى‏اسرائیل هنگام خروج از مصر، و دویست هزار نفر در سپاه ایران در جنگ قادسیه اشاره مى‏کند و تمامى آن‏ها را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتى، بعید مى‏داند. باید توجه داشت که ابن‏خلدون هفت‏صد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیک‏تر است.55
قریش و کسانی که به آن‌ها پیوسته بودند، جمعاً سه هزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفت‌صد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود.<ref>واقدی، مغازی، ص ۱۴۹.</ref>


در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است. اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند، آیا مى‏توان به راحتى پذیرفت؟ در مورد زمان نیز صادق است. اگر گفته شود صد هزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمى‏توان پذیرفت. آرى، اگر یک نفر با اسب تیزرو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد، اما جعمیت زیاد، معطلى دارد، اطراق کردن در یک محل براى استراحت و تجدید قوا در بین سفر، قطعا زمان بسیار زیادى را مى‏طلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانى با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند. به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد. این در حالى است که اگر فردى تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وى، ممکن است یک ساعت هم نشود.
این‌که وی می‌گوید هفت‌صد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون می‌کند که نوع پوشش نظامی آن‌ها سبب شده بود تا عده ای متمایز باشند و گزارش، نزدیک به واقع باشد. به نظر نگارنده در این روایت، یکی از راه‌های منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.


به هر حال اگرچه غدیر از وسعت مکانى برخوردار بود، اما آیا در غدیر آب به میزان کافى براى جمعیت 120 هزار نفرى هم وجود داشته است؟ آیا سرویس‏دهى به این همه جمعیت فراهم بوده است؟
=== راه دوم ===
وجه دیگری که در تاریخ برای آن شاهدی داریم و خود می‌تواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتی را که برای تغذیه نیروها ذبح می‌شده‌اند، شمارش می‌کردند. از آن‌جا که یک شتر مثلاً برای تغذیه صد نفر کافی بوده است، لذا به این طریق جمعیت را تخمین می‌زدند. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله در ماجرای جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کرده‌اند، فرمودند که ایشان حدود هزار نفر می‌باشند.<ref>طبری، همان، ج ۳، ص ۹۴۷.</ref>


3ـ4. منطق شمارش جمعیت در نقل‏ها
=== راه سوم ===
راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقی تر و در نتیجه به واقع نزدیک تر می‌نماید. طبری در روایتی، تعداد شرکت کنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبی دیده می‌شود. وی می‌نویسد:


به راستى گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش مى‏کردند؟ آیا شخصى تک‏تک افراد را مى‏شمرد؟ آیا به مانند امروز، لیست‏بردارى و گروه‏بندى خاصى داشتند یا این‏که جمعیت‏هاى زیاد را تخمین مى‏زدند؟ به نظر مى‏رسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدى است، چند راه دیگر براى شمارش وجود داشته است. به عبارت دیگر، وقتى به روایاتى که جمعیتى را گزارش مى‏کنند نگاه مى‏کنیم، چنان‏چه یک راه منطقى براى شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع مى‏دانیم. اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:
ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند، چهارصد کس از بنی غفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفت‌صد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.<ref>همان، ص ۱۱۹۷.</ref>


3ـ4ـ1. گزارش واقدى درباره غزوه احد. وى مى‏نویسد:
این روایت، حاکی از این است که تمام جمعیت بر اساس افراد قبیله شناخته می‌شدند؛ مثلاً در یک جنگ، هر قبیله نیروهای مشخصی را معرفی می‌کرده و تنها یک جمع‌بندی ساده می‌توانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.


قریش و کسانى که به آن‏ها پیوسته بودند، جمعا سه هزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفت‏صد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود.56
این سه راه برای شمارش، در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر می‌رسد. اما باز هم مشکل این‌جاست که چرا اعداد، در منابع تاریخی، رند و کامل اند و معدود گزارش‌هایی در دست است که اعداد خرد در آن‌ها باشد که از جمله می‌توان به عدد ۳۱۳ در جنگ بدر یا ۱۴۲۵ نفر در حدیبیه اشاره نمود؛ بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخی، معمولاً گرد و رند شده‌اند و ارقام خرده آن‌ها حذف شده است و همین امر، فرض تخمین را تقویت می‌کند. اما به هر حال روایاتی که در آن‌ها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرش اند.


این‏که وى مى‏گوید هفت‏صد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون مى‏کند که نوع پوشش نظامى‏آن‏ها سبب شده بود تا عده‏اى متمایز باشند و گزارش، نزدیک به واقع باشد. به نظر نگارنده در این روایت، یکى از راه‏هاى منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.
== معید و صارخ ==
بحث مهم دیگری که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است. معید یا صارخ به کسی گفته می‌شد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت می‌ایستاد و جملات سخنران را تکرار می‌کرد تا تمام جمعیت در جریان صحبت‌های سخنران قرار گیرند. به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادی به عنوان معید، درس استاد را تکرار می‌کردند. ابن کثیر نمونه ای از این افراد را نام می‌برد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۷.</ref> مهم‌تر آن‌که شخص معید می‌بایست مورد اعتماد سخنران باشد. نیز معید از میان جوانان انتخاب می‌شد تا هم توان تکرار سخنرانی را داشته باشد و هم توان علمی جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد. به نظر می‌رسد بحث معید و صارخ برخی را به اشتباه انداخته، از این رو برای جمعیت‌های بسیار زیاد نیز به آن متوصل می‌شوند، در حالی که معید در هر جمعیتی کارآمد نبود و نمونه‌های تاریخی آن، بیشتر مربوط به مجالس درس<ref>در کتاب‌های تاریخی عباراتی از این قبیل می‌توان یافت: «معید درس فلان» یا «معید فی المدرسة فلان».</ref> که حداکثر جمعیتی حدود هزار نفر شرکت داشتند، می‌باشد.


3ـ4ـ2. وجه دیگرى که در تاریخ براى آن شاهدى داریم و خود مى‏تواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتى را که براى تغذیه نیروها ذبح مى‏شده‏اند، شمارش مى‏کردند. از آن‏جا که یک شتر مثلاً براى تغذیه صد نفر کافى بوده است، لذا به این طریق جمعیت را تخمین مى‏زدند. پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در ماجراى جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کرده‏اند، فرمودند که ایشان حدود هزار نفر مى‏باشند.57
به راستی در یک جمعیت ۱۲۰ هزار نفری چگونه می‌توان سخن گفت که همه بشنوند. به عنوان مثال، ورزشگاه آزادی تهران را در نظر بگیریم؛ در چنین مکانی که همه منظم نشسته‌اند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صدای یک شخص را بشنوند. چه برسد به یک اجتماع نامنظم. نگارنده به گزارشی از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.


3ـ4ـ3. راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقى‏تر و در نتیجه به واقع نزدیک‏تر مى‏نماید. طبرى در روایتى، تعداد شرکت کنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبى دیده مى‏شود. وى مى‏نویسد:
== جمعیت مدینه در سال دهم هجرت ==
حال پس از این مباحث مقدماتی وارد بحث جمعیت غدیر می‌شویم. متأسفانه برای جمعیت غدیر هیچ‌کدام از راه‌های منطقی که در بند ۴–۴ گذشت دیده نمی‌شود. تنها در روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام قرینه کوچکی برای پذیرش آن هست. امام می‌فرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بوده‌اند. در واقع، جمعیت را تفکیک می‌کند و این خود قرینه ای است. البته در جای خود بحث کردیم که با مسامحه می‌توان پذیرفت که این‌ها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانی بودند که از مکه پیامبر را همراهی نمودند. در مورد روایتی هم که می‌گفت عده‌ای از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آن‌ها وجهی ندارد.


ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند، چهارصد کس از بنى‏غفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفت‏صد کس از بنى‏سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم‏عهدانشان از بنى‏تمیم و قیس بودند.58
حال با فقدان راه‌های شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتدای بحث نقل شد، کدام را می‌توان پذیرفت. در این‌جا می‌توان به سراغ قرینه دیگری رفت تا بتوان به رقم واقعی دست یافت. برای این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسی نمود تا دست کم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر برای انجام حج را داشته است.


این روایت، حاکى از این است که تمام جمعیت بر اساس افراد قبیله شناخته مى‏شدند. مثلاً در یک جنگ، هر قبیله نیروهاى مشخصى را معرفى مى‏کرده و تنها یک جمع‏بندى ساده مى‏توانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.
اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالی مدینه اند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روی داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالی مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا می‌توانیم با توجه به قراین در نقل‌های تاریخی جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوریم یا خیر؟


این سه راه براى شمارش، در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر مى‏رسد. اما باز هم مشکل این‏جاست که چرا اعداد، در منابع تاریخى، رند و کامل‏اند و معدود گزارش‏هایى در دست است که اعداد خرد در آن‏ها باشد که از جمله مى‏توان به عدد 313 در جنگ بدر یا 1425 نفر در حدیبیه اشاره نمود. بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخى، معمولاً گرد و رند شده‏اند و ارقام خرده آن‏ها حذف شده است و همین امر، فرض تخمین را تقویت مى‏کند. اما به هر حال روایاتى که در آن‏ها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرش‏اند.
اگر بتوانیم به نتیجه ای نزدیک به واقع دست یابیم آن‌گاه می‌توانیم به کمک آن‌ها یکی از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیت‌هایی است که در جریان‌ها و حوادث سال‌های قبل بوده‌اند. بهترین قرینه ای که می‌توانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتی است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارش‌ها کاملاً محسوس است و می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبی در نظر گرفت؛ مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان ۳۱۳ نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.


3ـ5. معید و صارخ
این امر می‌تواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طی ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافته‌اند.


بحث مهم دیگرى که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است. معید یا صارخ به کسى گفته مى‏شد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت مى‏ایستاد و جملات سخنران را تکرار مى‏کرد تا تمام جمعیت در جریان صحبت‏هاى سخنران قرار گیرند. به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادى به عنوان معید، درس استاد را تکرار مى‏کردند. ابن‏کثیر نمونه‏اى از این افراد را نام مى‏برد.59 مهم‏تر آن‏که شخص معید مى‏بایست مورد اعتماد سخنران باشد. نیز معید از میان جوانان انتخاب مى‏شد تا هم توان تکرار سخنرانى را داشته باشد و هم توان علمى جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد. به نظر مى‏رسد بحث معید و صارخ برخى را به اشتباه انداخته، از این رو براى جمعیت‏هاى بسیار زیاد نیز به آن متوصل مى‏شوند، در حالى که معید در هر جمعیتى کارآمد نبود و نمونه‏هاى تاریخى آن، بیشتر مربوط به مجالس درس60 که حداکثر جمعیتى حدود هزار نفر شرکت داشتند، مى‏باشد.
توضیح آن‌که: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) ۳۱۳ نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنی در جنگ خندق (با توجه به این‌که جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتی داخل شهر انجام می‌شد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طی سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر می‌رسد. جالب این‌که برای این احتمال، در تاریخ شاهدی به چشم می‌خورد و آن روایتی است که مورخان جمعیت کسانی را که در سال هشتم برای فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نموده‌اند. در سیره ابن اسحاق آمده است: مسلمانان وقتی به مرالظهران<ref>منطقه ای حدود ۶۰ کیلومتری شمال غربی مکه.</ref> رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفت‌صد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.</ref> وی در ادامه می‌نویسد: از هر قبیله تعدادی آمده بودند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.</ref> از این روایت چنین برمی آید که تمام جمعیت، از مدینه نبوده‌اند. مؤید این امر، روایت دیگری است از طبری که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را برای قضاوت آسان نموده است:


به راستى در یک جمعیت 120 هزار نفرى چگونه مى‏توان سخن گفت که همه بشنوند. به عنوان مثال، ورزشگاه آزادى تهران را در نظر بگیریم؛ در چنین مکانى که همه منظم نشسته‏اند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صداى یک شخص را بشنوند. چه برسد به یک اجتماع نامنظم. نگارنده به گزارشى از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.
ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنی غِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.<ref>طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۹۳. واقدی می‌نویسد: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسی را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولی گسیل داشت آن‌چنان‌که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آن‌ها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولی بنی سلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدی، المغازی، ص ۶۱۱.</ref>


3ـ6. جمعیت مدینه در سال دهم هجرت
چنان‌چه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد ۳۹۰۳ به دست می‌آید؛<ref>البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل می‌کند ابن اثیر، الکامل، ج ۷، ص ۲۸۹.</ref> یعنی مهاجر و انصاری که از مدینه در سال هشتم برای فتح مکه همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند جمعیتی حدود شش هزار نفر بوده‌اند و این موافق با همان احتمال ماست.


حال پس از این مباحث مقدماتى وارد بحث جمعیت غدیر مى‏شویم. متأسفانه براى جمعیت غدیر هیچ کدام از راه‏هاى منطقى‏که در بند 4ـ4 گذشت دیده نمى‏شود. تنها در روایت عیاشى از امام صادق علیه‏السلام قرینه کوچکى براى پذیرش آن هست. امام مى‏فرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بوده‏اند. در واقع، جمعیت را تفکیک مى‏کند و این خود قرینه‏اى است. البته در جاى خود بحث کردیم که با مسامحه مى‏توان پذیرفت که این‏ها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانى بودند که از مکه پیامبر را همراهى نمودند. در مورد روایتى هم که مى‏گفت عده‏اى از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آن‏ها وجهى ندارد.
اما گزارش واقدی در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددی کم‌تر از این را نشان می‌دهد. وی می‌نویسد:


حال با فقدان راه‏هاى شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتداى بحث نقل شد، کدام را مى‏توان پذیرفت. در این‏جا مى‏توان به سراغ قرینه دیگرى رفت تا بتوان به رقم واقعى دست یافت. براى این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسى نمود تا دست‏کم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر براى انجام حج را داشته است.
مهاجران هفت‌صد نفر بودند و سییصد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آن‌ها بود، یکی همراه نعمان بن مقرّن، دیگری همراه بلال بن حارث، و سومی همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سی اسب داشتند و دو پرچم، یکی را بریدة بن حصیب و دیگری را ناجیة بن اعجم حمل می‌کرد، جهینه هشت‌صد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.<ref>واقدی، همان، ص ۶۱۲.</ref>


اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالى مدینه‏اند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روى داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالى مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا مى‏توانیم با توجه به قراین در نقل‏هاى تاریخى جمعیت تقریبى مدینه را به دست آوریم یا خیر؟
بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کم‌تر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدری تسامح، می‌توان عدد شش هزار را که طبری نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدی آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبی را به دست آورد.


اگر بتوانیم به نتیجه‏اى نزدیک به واقع دست یابیم آن‏گاه مى‏توانیم به کمک آن‏ها یکى از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیت‏هایى است که در جریان‏ها و حوادث سال‏هاى قبل بوده‏اند. بهترین قرینه‏اى که مى‏توانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتى است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارش‏ها کاملاً محسوس است و مى‏توان از آن‏ها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبى در نظر گرفت. مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان 313 نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.
همین‌طور گزارشی که از ابن‌عباس نقل شده مبنی بر این‌که هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند و هیچ‌کس باقی نماند، مؤید حضور چنین تعدادی می‌باشد.<ref>ابن‌عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت … و ده هزار کس از مسلمانان همراه وی بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادی مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ‌کس از آن‌ها به جای نمانده بود ر.ک. طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۸۰.</ref> البته روشن است که منظور ابن‌عباس این نیست که حتی یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عده ای هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آن‌ها را لحاظ خواهیم نمود.


این امر مى‏تواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طى ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافته‏اند.
نکته ای که باید بدان توجه کنیم این‌که پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقل‌های تاریخی جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش می‌کنند. اما نکته بسیار اساسی که این‌جا وجود دارد آیه ای از قرآن کریم است که می‌فرماید:<blockquote>{{قرآن|لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ|ترجمه=خدا شما را در بسیاری از جای‌ها یاری کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهیِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولی برای شما سودی نداشت و زمین با همه فراخی اش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید.}}<ref>توبه۹ آیه ۲۵.</ref></blockquote>از این آیه می‌توان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمی بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بی‌سابقه ای را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همان‌طور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبری ۳۹۰۳ نفر به آن‌ها اضافه شدند که مجموعاً ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آن‌ها شدند؛ یعنی در واقع، جمعیتی که از مدینه خارج شد دقیقاً دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آن‌ها گردید. این آیه از قرآن می‌تواند قرینه خوبی برای ما باشد.


توضیح آن‏که: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) 313 نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنى در جنگ خندق (با توجه به این‏که جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتى داخل شهر انجام مى‏شد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طى سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر مى‏رسد. جالب این‏که براى این احتمال، در تاریخ شاهدى به چشم مى‏خورد و آن روایتى است که مورخان جمعیت کسانى را که در سال هشتم براى فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نموده‏اند. در سیره ابن‏اسحاق آمده است: مسلمانان وقتى به مرالظهران61 رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفت‏صد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.62 وى در ادامه مى‏نویسد: از هر قبیله تعدادى آمده بودند.63 از این روایت چنین برمى‏آید که تمام جمعیت، از مدینه نبوده‏اند. مؤید این امر، روایت دیگرى است از طبرى که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را براى قضاوت آسان نموده است:
روشن است که در این‌جا چهار هزار نفری را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمی‌توانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر می‌توانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمی‌آیند.


ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنى‏غِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنى‏سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم‏عهدانشان از بنى‏تمیم و قیس بودند.64
قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقل‌های تاریخی، تعداد مسلمانان در تبوک سی هزار،<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۰۴۱؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۷؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج ۹، ص ۴۴۳.</ref> هفتاد هزار، یک‌صد هزار<ref>شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۲۱: «وقد بلغوا فی غزوة تبوک آلتی آخر غزوات النبی صلی الله علیه وآله مئة الف».</ref> و حتی ۱۲۰ هزار نفر<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۴.</ref> گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینه ای که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طی یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقل‌ها شاهدی بر مبالغه ناقلان و گزارش گران است.


چنان‏چه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد 3903 به دست مى‏آید؛65 یعنى مهاجر و انصارى که از مدینه در سال هشتم براى فتح مکه همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شدند جمعیتى حدود شش هزار نفر بوده‏اند و این موافق با همان احتمال ماست.
سال نهم به نام عام الوفود مشهور است؛ سالی که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه می‌آمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلی الله علیه وآله اعلان می‌کردند. در واقع، این مسئله ناشی از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلی الله علیه وآله در منطقه بود، از این رو، قدرت‌های کوچک چاره ای جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول اللّه قرار گیرند.


اما گزارش واقدى در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددى کمتر از این را نشان مى‏دهد. وى مى‏نویسد:
به نظر نگارنده عام الوفود تغییر چندانی در جمعیت مدینه که هسته مرکزی مسافران حجه الوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفاً نمایندگانی از قبایل و قدرت‌های کوچک به مدینه می‌آمدند و اعلان تبعیت می‌کردند، اما شاهدی در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که این‌ها در مدینه مانده باشند تعدادشان آن قدر نبوده که سبب تغییر اساسی در جمعیت مدینه شوند. در برخی وفدها تعداد آن‌قدر کم بوده که در کتاب‌های تاریخی می‌توان حتی اسامی برخی از این افراد را یافت.<ref>می توان به کتاب ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۵۶۱ به بعد اشاره کرد. نیز کتاب‌هایی نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخی از افراد که در وفدی حضور داشتند.</ref>


مهاجران هفت‏صد نفر بودند و سى‏صد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آن‏ها بود، یکى همراه نعمان بن مقرّن، دیگرى همراه بلال بن حارث، و سومى همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سى اسب داشتند و دو پرچم، یکى را بریدة بن حصیب و دیگرى را ناجیة بن اعجم حمل مى‏کرد، جهینه هشت‏صد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.66
نکته مهم‌تر این‌که از این افراد تازه مسلمان که فقط رؤسای ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید می‌نماید که هنوز یک‌سال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفاً اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجرای ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدی بر این نکته است.


بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کمتر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدرى تسامح، مى‏توان عدد شش هزار را که طبرى نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدى آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبى را به دست آورد.
آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقل‌های تاریخی تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، همان، ج ۵، ص ۱۵۲ و نیز ر.ک. علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۵۷.</ref> این امر، احتمال ما مبنی بر مبالغه در تبوک را تقویت می‌کند. نیز حاکی از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پی در پی، ضرورتی ندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سی هزار نفر هم بوده‌اند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را می‌توان سپاه مدینه تلقی کرد.


همین‏طور گزارشى که از ابن‏عباس نقل شده مبنى بر این‏که هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهشدند و هیچ کس باقى نماند، مؤید حضور چنین تعدادى مى‏باشد.67 البته روشن است که منظور ابن‏عباس این نیست که حتى یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عده‏اى هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آن‏ها را لحاظ خواهیم نمود.
نتیجه این‌که اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقی‌مانده در مدینه و افرادی را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شده‌اند، جمع نماییم، معقول به نظر می‌رسد که جمعیتی حدود ۲۵ هزار نفر در سال‌های منتهی به وفات پیامبر صلی الله علیه وآله ساکن مدینه باشند.<ref>نگارنده تأکید می‌کند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهی خوشبینانه است و به نظر می‌رسد مدینه در زمان وفات پیامبر کم‌تر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتی، روایات و قراین ما را به چنین نتیجه ای می‌رساند.</ref> این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروی می‌کند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دست‌کم یک خانواده سه نفری را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقل‌های تاریخی نیز تأییدی بر این مطلب به چشم می‌خورد که در این‌جا ذکر می‌کنیم. اهل سنت روایتی را از شافعی نقل می‌کنند که گفته است: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سی هزار نفر در مدینه و سی هزار نفر دیگر در باقی بلاد و قبایل.<ref>«روی أبوبکر الساجی فی مناقب الشافعی عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعی قال قبض الله رسول اللّه صلی الله علیه وآله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة وثلاثون آلفا فی قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقی، التقید و الایضاح، ج ۱، ص ۳۰۶.</ref> این رقم گرچه با آنچه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیک اند.


نکته‏اى که باید بدان توجه کنیم این‏که پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقل‏هاى تاریخى جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش مى‏کنند. اما نکته بسیار اساسى که این‏جا وجود دارد آیه‏اى از قرآن کریم است که مى‏فرماید:
== حج گزاران مدینه ==
تاکنون جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر می‌توانستند به عنوان حج گزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهی کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از این‌که به نتیجه برسیم و جمعیت حج‌گزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آنچه تاکنون گفته‌ایم ارزیابی نموده و مقومات و مستبعدات آن‌ها را بررسی کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملی سبب می‌شود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایی سبب می‌شود که قول جمعیت کم‌تر را انتخاب نماییم.


لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فى مَواطِنَ کَثیرَةٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرینَ؛68 خدا شما را در بسیارى از جاى‏ها یارى کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهىِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولى براى شما سودى نداشت و زمین با همه فراخى‏اش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید.
=== مقومات ===
# فتح مکه: پس از فتح مکه افرادی همراه پیامبر وارد مدینه شدند.
# اولین حج: سال دهم اولین حجی است که پیامبر صلی الله علیه وآله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیری و با خیالی آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادی مایل باشند در یک حج رسمی و بدون درگیری شرکت نمایند. به ویژه اگر اسنادی داشته باشیم حاکی از دعوت رسول خدا صلی الله علیه وآله از قبایل مسلمان اطراف مدینه برای شرکت در مراسم حج، و اجابت آن‌ها باشد.


از این آیه مى‏توان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمى بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بى‏سابقه‏اى را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همان‏طور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبرى 3903 نفر به آن‏ها اضافه شدند که مجموعا ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آن‏ها شدند؛ یعنى در واقع، جمعیتى که از مدینه خارج شد دقیقا دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آن‏ها گردید. این آیه از قرآن مى‏تواند قرینه خوبى براى ما باشد.
=== مستبعدات ===


روشن است که در این‏جا چهار هزار نفرى را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمى‏توانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر مى‏توانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمى‏آیند.
=== الف: شیوع بیماری آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج: ===
طبق گزارشی، عده ای از اهالی مدینه نتوانستند پیامبر صلی الله علیه وآله را در سفر حجه الوداع همراهی کنند و علت آن نیز شیوع بیماری بود. این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که می‌نویسد: «وعند خروجه صلی الله علیه وآله للحج أصاب الناس بالمدینه جدری أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> به نظر می‌رسد که هیچ انگیزه ای برای جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمی‌توانست جمعیت زیادی را روانه حجه الوداع نماید.


قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقل‏هاى تاریخى، تعداد مسلمانان در تبوک سى هزار،69 هفتاد هزار، یک‏صد هزار70 و حتى 120 هزار نفر71 گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینه‏اى که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طى یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقل‏ها شاهدى بر مبالغه ناقلان و گزارش‏گران است.
=== ب: تحمل جمعیت. ===


سال نهم به نام عام‏الوفود مشهور است؛ سالى که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه مى‏آمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله اعلان مى‏کردند. در واقع، این مسئله ناشى از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در منطقه بود، از این رو، قدرت‏هاى کوچک چاره‏اى جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول‏اللّه قرار گیرند.
=== ج: اختلاف اقوال. ===


به نظر نگارنده عام‏الوفود تغییر چندانى در جمعیت مدینه که هسته مرکزى مسافران حجه‏الوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفا نمایندگانى از قبایل و قدرت‏هاى کوچک به مدینه مى‏آمدند و اعلان تبعیت مى‏کردند، اما شاهدى در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که این‏ها در مدینه مانده باشند تعدادشان آن‏قدر نبوده که سبب تغییر اساسى در جمعیت مدینه شوند. در برخى وفدها تعداد آن‏قدر کم بوده که در کتاب‏هاى تاریخى مى‏توان حتى اسامى برخى از این افراد را یافت.72
=== د: جمعیت عظیم ===
باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آن قدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوی بوده با یک جمعیت بی‌سابقه و عظیم.


نکته مهم‏تر این‏که از این افراد تازه‏مسلمان که فقط رؤساى ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید مى‏نماید که هنوز یک‏سال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفا اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجراى ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدى بر این نکته است.
=== د: عام الوفود: ===
این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پی داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکته ای بسیار مهم و اساسی است که کم‌تر بدان توجه شده است. همین‌طور آمار افرادی معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانی در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست؛ بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتی را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.


آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقل‏هاى تاریخى تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.73 این امر، احتمال ما مبنى بر مبالغه در تبوک را تقویت مى‏کند. نیز حاکى از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پى در پى، ضرورتى‏ندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سى هزار نفر هم بوده‏اند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را مى‏توان سپاه مدینه تلقى کرد.
=== ه: جمعیت در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک ===
در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب می‌شود جمعیت بیشتری پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمایند، در حالی که در سال دهم صرفاً حج گزاردن با پیامبر است که می‌تواند انگیزه ای برای مسلمانان باشد؛ بنابراین اگر افراد زیادی نروند، هیچ توبیخی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعی هر مسلمانی مشتاق است در این سفر معنوی پرجاذبه شرکت کند، به ویژه آن‌که جنبه آموزشی نیز دارد.


نتیجه این‏که اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقى‏مانده در مدینه و افرادى را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شده‏اند، جمع نماییم، معقول به نظر مى‏رسد که جمعیتى حدود 25 هزار نفر در سال‏هاى منتهى به وفات پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ساکن مدینه باشند.74 این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروى مى‏کند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دست‏کم یک خانواده سه نفرى را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقل‏هاى تاریخى نیز تأییدى بر این مطلب به چشم مى‏خورد که در این‏جا ذکر مى‏کنیم. اهل‏سنت روایتى را از شافعى نقل مى‏کنند که گفته است: زمانى که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سى هزار نفر در مدینه و سى هزار نفر دیگر در باقى بلاد و قبایل.75 این رقم گرچه با آن‏چه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیک‏اند.
=== ز: جمعیت در صلح حدیبیه ===
در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتی هفت‌صد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوش‌بینانه تنها ۱۵۰۰ نفر در همراهی با پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر شدند و به مکه رفتند.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج ۱، ص ۹۱.</ref> همین‌طور در خیبر ۱۵۰۰ نفر بودند،<ref>«و کان الجیش ألفا و خمسمائة» ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۸۱.</ref> در حالی که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهی ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثه ای آمار افزایش یابد.


3ـ7. حج گزاران مدینه
=== ح: جمعیت جیش اسامه: ===
بر فرض که در تبوک سی هزار نفر بودند، ضرورتی نداشت که همه در حجه الوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالی که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتی برای شرکت همه در همه اتفاقات نیست.


تاکنون جمعیت تقریبى مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر مى‏توانستند به عنوان حج‏گزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهى کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از این‏که به نتیجه برسیم و جمعیت حج‏گزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آن‏چه تاکنون گفته‏ایم ارزیابى نموده و مقومات و مستبعدات آن‏ها را بررسى کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملى سبب مى‏شود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایى سبب مى‏شود که قول جمعیت کمتر را انتخاب نماییم.
=== ط: انجام مراسم حج در سال هشتم ===
مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کرده‌اند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کننده ای نداشته باشند.


3ـ7ـ1. مقومات
=== جمع بندی ===
در پایان این بحث با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت که حج گزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیت اند چیزی حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمی‌توان تصور نمود، چنان‌که در نقل شعیری در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن می‌دانست.<ref>شعیری، همان، ص ۱۰.</ref> اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنی‌ها رد کردیم اما یک بخش آن می‌تواند تأییدی بر گفته‌های ما باشد.  


1. فتح مکه: پس از فتح مکه افرادى همراه پیامبر وارد مدینه شدند؛
نیز روایت عیاشی که می‌گوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند<ref>عیاشی، همان، ج ۱، ص ۳۳۲.</ref> تأیید دیگری است.


2. اولین حج: سال دهم اولین حجى است که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیرى و با خیالى آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادى مایل باشند در یک حج رسمى و بدون درگیرى شرکت نمایند. به‏ویژه اگر اسنادى داشته باشیم حاکى از دعوت رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از قبایل مسلمان اطراف مدینه براى شرکت در مراسم حج، و اجابت آن‏ها باشد.
== حاضران در مکه هنگام حجه الوداع ==
قول رایج در میان منابع اهل سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجه الوداع چهل هزار نفر بوده‌اند.<ref>البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۱۳۷: «و قد کان معه علیه السلام فی حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» المقنع فی علوم الحدیث، ج ۲، ص ۴۹۷ و سیرة النبی المختار، ج ۱، ص ۷۷: «وفی السنة العاشرة حج حجة الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضی الله عنهم».</ref> البته اقوال دیگری نیز هست که می‌توان به هفتاد هزار،<ref>السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> نود هزار،<ref>شرح زرقانی، ج ۲، ص ۳۴۱: «عن عائشة أن رسول‌الله عام حجة الوداع خرج إلی الحج فی تسعین ألفا». السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> یکصد هزار،<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> ۱۱۴ هزار،<ref>همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> ۱۲۰ هزار<ref>حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.</ref> و در نهایت ۱۳۰ هزار نفر اشاره کرد.<ref>شرح سنن ابی داود، ج ۵، ص ۲۵۳.</ref> به نظر می‌رسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید می‌نماید. با توجه به این‌که بیشتر نقل‌ها چهل هزار نفر را گزارش کرده‌اند به نظر می‌رسد با قدری تسامح می‌توان آن را پذیرفت.


3ـ7ـ2. مستبعدات
== حاضران در غدیر ==
حال در بین ده روایتی که در آن‌ها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتدای بحث آورده شد، به نظر می‌رسد روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندی برای رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که برای ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم برای ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکی‌ها تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری، هیچ توجیهی ندارد. اهالی یمن نیز می‌بایست به سمت جنوب بروند. پس می‌توان گفت که چه بسا عده ای از مناطق شمالی شبه جزیره و احیاناً اهالی جنوب عراق، پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی کرده‌اند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانی نداشت تا حج گزار داشته باشد.  


1. شیوع بیمارى آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج: طبق گزارشى، عده‏اى از اهالى مدینه نتوانستند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهرا در سفر حجه‏الوداع همراهى کنند و علت آن نیز شیوع بیمارى بود. این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که مى‏نویسد: «وعند خروجه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله للحج أصاب الناس بالمدینه جدرى أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».76 به نظر مى‏رسد که هیچ انگیزه‏اى براى جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمى‏توانست جمعیت زیادى را روانه حجه‏الوداع نماید.
=== شواهدی برای انتخاب قول عیاشی ===
شواهدی که ما را در انتخاب روایت عیاشی کمک می‌کند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:


2. تحمل جمعیت.
==== الف: منبع روایت: ====
تفسیر عیاشی به عنوان منبعی کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفی<ref>البته با تسامح می‌توان گفت که عیاشی و فرات، هم عصر بوده‌اند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفی مشخص نیست.</ref> (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابی طالب (قرن ششم)، تذکرة الخواص (قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالی (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانی مقدم تر است.


3. اختلاف اقوال.
==== ب: تأیید روایت: ====
ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملی نیز همین روایت را نقل می‌کنند که توضیح آن‌ها گذشت.<ref>ابن شهرآشوب، همان، ج ۳، ص ۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.</ref>


4. باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آن‏قدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوى بوده با یک جمعیت بى‏سابقه و عظیم.
==== ج: شأن نزول: ====
عیاشی این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.


5. عام‏الوفود: این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پى داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکته‏اى بسیار مهم و اساسى است که کمتر بدان توجه شده است. همین طور آمار افرادى معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبه مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانى در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست. بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتى را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.
==== د: منطق شمارش: ====
در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود می‌تواند دلیلی بر رد این قول باشد، چون دلیلی بر حضور مکی‌ها نیست. اما از آن‌جا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شده‌اند، لذا می‌تواند سند و مدرکی برای ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حج گزاران مدینه را تخمین زده‌ایم، اما برای جمعیت حاضر در غدیر دست کم نیاز به نقل تاریخی داریم. بر این اساس، در میان ده روایتی که گذشت به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشی است.


6. در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب مى‏شود جمعیت بیشترى پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را همراهى‏نمایند، در حالى که در سال دهم صرفا حج‏گزاردن با پیامبر است که مى‏تواند انگیزه‏اى براى مسلمانان باشد. بنابراین اگر افراد زیادى نروند، هیچ توبیخى براى آن‏ها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعى هر مسلمانى مشتاق است در این سفر معنوى پرجاذبه شرکت کند، به‏ویژه آن‏که جنبه آموزشى نیز دارد.
==== ه: جمعیت کل حج‌گزاران در مکه: ====
گذشت که نزد اهل سنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجه الوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حج گزاران اهالی مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیه نشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزی حدود پنج هزار نفر برای مدینه و حدود پنج هزار نفر برای قبایل شمالی نجد و نیز قبایلی که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهی کرده‌اند، عده قابل قبولی است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهی داشته‌اند.<ref>گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.</ref>


7. در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتى هفت‏صد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوشبینانه تنها 1500 نفر در همراهى با پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حاضر شدند و به مکه رفتند.77 همین‏طور در خیبر 1500 نفر بودند،78 در حالى که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهى ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثه‏اى آمار افزایش یابد.
== نتیجه ==
با توجه به موقعیت جغرافیایی غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلی حاضران در غدیر، اهالی مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالی نجد بوده‌اند. نیز بر اساس مباحثی که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشی که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنی می‌داند و هم‌چنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه می‌رسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالی مدینه و تعدادی نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بوده‌اند. چنان‌چه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشی را بپذیریم، باید توجیهی برای پنج هزار دیگر داشته باشیم.


8. جیش اسامه: بر فرض که در تبوک سى هزار نفر بودند، ضرورتى نداشت که همه در حجه‏الوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالى که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتى براى شرکت همه در همه اتفاقات نیست.
== منابع ==
تاریخ در آیینه پژوهش، سال ۱۳۸۶ ش، شماره ۱۶.


9. مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کرده‏اند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کننده‏اى نداشته باشند.
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}


در پایان این بحث با توجه به آن‏چه گذشت، مى‏توان گفت که حج‏گزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیت‏اند چیزى حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمى‏توان تصور نمود، چنان‏که در نقل شعیرى در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن مى‏دانست.79 اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنى‏ها رد کردیم اما یک بخش آن مى‏تواند تأییدى بر گفته‏هاى ما باشد. نیز روایت عیاشى که مى‏گوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند80 تأیید دیگرى است.
== فهرست منابع ==
 
{{منابع}}
3ـ8. حاضران در مکه هنگام حجه‏الوداع
* '''الاحتجاج'''؛ احمد بن علی طبرسی، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق.
 
* '''الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد'''؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، م۴۱۳ق، قم: انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
قول رایج در میان منابع اهل‏سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجه‏الوداع چهل هزار نفر بوده‏اند.81 البته اقوال دیگرى نیز هست که مى‏توان به هفتاد هزار،82 نود هزار،83 یکصد هزار،84 114 هزار،85 120 هزار86 و در نهایت 130 هزار نفر اشاره کرد.87 به نظر مى‏رسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید مى‏نماید. با توجه به این‏که بیشتر نقل‏ها چهل هزار نفر را گزارش کرده‏اند به نظر مى‏رسد با قدرى تسامح مى‏توان آن را پذیرفت.
* '''اسدالغابه'''؛ عزالدین علی بن اثیر، م۶۳ق، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
 
* '''اقبال الاعمال'''؛ سید علی بن طاووس، م۶۶۴ق، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷.
3ـ9. حاضران در غدیر
* '''انساب الاشراف'''؛ احمد بن یحیی بلاذری، م۲۷۹ق، تحقیق: سهیل ذکار و ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۷ ق.
 
* '''بحار الانوار'''؛ محمد باقر مجلسی، م۱۱۱۱ق، بیروت: مؤسسة الوفا، ۱۴۰۴ ق.
حال در بین ده روایتى که در آن‏ها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتداى بحث آورده شد، به نظر مى‏رسد روایت عیاشى از امام صادق علیه‏السلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندى براى رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که براى ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم براى ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکى‏ها تا فاصله 180 کیلومترى، هیچ توجیهى ندارد. اهالى یمن نیز مى‏بایست به سمت جنوب بروند. پس مى‏توان گفت که چه بسا عده‏اى از مناطق شمالى شبه‏جزیره و احیانا اهالى جنوب عراق، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را همراهى کرده‏اند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانى نداشت تا حج‏گزار داشته باشد. شواهدى که ما را در انتخاب روایت عیاشى کمک مى‏کند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:
* '''البدء و التاریخ'''؛ مطهر بن طاهر مقدسی، بور سعید: مکتبه الثقافه الدینیه، [بی‌تا].
 
* '''البدایه و النهایه'''؛ اسماعیل بن عمر، م۷۷۴ق، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.
1. منبع روایت: تفسیر عیاشى به عنوان منبعى کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفى88 (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابیطالب (قرن ششم)، تذکرة الخواص(قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالى (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانى مقدم‏تر است.
* '''بشاره المصطفی'''؛ عمادالدین طبری، م۵۵۴ق، تحقیق: محمدجواد قیومی، چاپ اول: قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۰ ق.
 
* '''تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام'''، شمس الدین ذهبی، م۷۴۸ق، تحقیق: عمرعبدالسلام، بیروت: دارالکتاب العربی، دوم، ۱۴۱۳ ق.
2. تأیید روایت: ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملى نیز همین روایت را نقل مى‏کنند که توضیح آن‏ها گذشت.89
* '''تاریخ الامم و الملوک'''؛ ممد بن جریر طبری، م۳۱۰ق، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
 
* '''تاریخ یعقوبی'''؛ احمد بن ابی یعقوب، ۲۹۲ق، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، اول، ۱۳۷۱.
3. شأن نزول: عیاشى این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.
* '''تاریخ یعقوبی'''؛ بیروت: دارصادر، [بی تا].
 
* '''تذکرة الخواص،''' سبط ابن جوزی م۶۶۵۴ق، مجمع جهانی اهل بیت، ۱۴۲۶
4. منطق شمارش: در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود مى‏تواند دلیلى بر رد این قول باشد، چون دلیلى بر حضور مکى‏ها نیست. اما از آن‏جا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شده‏اند، لذا مى‏تواند سند و مدرکى براى ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حج‏گزاران مدینه را تخمین زده‏ایم، اما براى جمعیت حاضر در غدیر دست‏کم نیاز به نقل تاریخى داریم. بر این اساس، در میان ده روایتى که گذشت به نظر مى‏رسد نزدیک‏ترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشى است.
* '''تفسیر عیاشی'''، محمد بن مسعود عیاشی، م۳۲۰ق، تحقیق: سیدهاشم رسول محلاتی، تهران: چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ ق.
 
* '''تفسیرالقران العظیم'''،.................. تحقیق: محمدحسین شمس الدین، بیروت: دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۹ ق.
5. جمعیت کل حج‏گزاران در مکه: گذشت که نزد اهل‏سنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجه‏الوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حج‏گزاران اهالى مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیه‏نشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزى حدود پنج هزار نفر براى مدینه و حدود پنج هزار نفر براى قبایل شمالى نجد و نیز قبایلى که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهى کرده‏اند، عده قابل قبولى است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهى داشته‏اند.90
* '''تفسیرفرات کوفی'''؛ ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی، م۳۰۸ق، تحقیق: محمد کاظم محمودی، تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، اول، ۱۴۱۰ ق.
 
* '''التقیید و الایضاح'''؛ عبدالرحیم بن حسین عراقی، تحقیق: محمد بن عثمان، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۹۷۰ م.
نتیجه
* '''التنبیه و الإشراف'''؛ علی بن الحسین مسعودی، م ۳۴۶ق، تصحیح: عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره: دارالصاوی، [بی‌تا]، (افست قم، مؤسه نشر المنابع الثقافة الاسلامیه).
 
* '''جامع الأخبار'''؛ تاج الدین محمد شعیری، قم: انتشارات رضی، ۱۳۶۳.
با توجه به موقعیت جغرافیایى غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلى حاضران در غدیر، اهالى مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالى نجد بوده‏اند. نیز بر اساس مباحثى که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشى که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنى مى‏داند و هم‏چنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه مى‏رسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالى مدینه و تعدادى نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بوده‏اند. چنان‏چه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشى را بپذیریم، باید توجیهى براى‏پنج هزار دیگر داشته باشیم.
* '''الخصال'''؛ محمد بن علی صدوق، م۳۸۱ق، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق.
 
* '''دلائل النبوه'''؛ احمد بن حسین بیهقی، ۴۵۸ق، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
منابع
* '''روضة الواعظین'''، فتال نیشابوری، م۵۰۸ق، قم: انتشارات رضی، [بی‌تا].
 
* '''سبل الهدی و الرشاد'''؛ محمد بن یوسف صالحی شامی، م۹۴۹ق، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۴ ق.
1. قرآن کریم، ترجمه عبدالحمید آیتى.
* '''سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی'''؛ عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، م۱۱۱۱ق، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ ق.
 
* '''سنن ابن ماجه'''، محمد بن یزید بن ماجه قزوینی، م۲۷۳ق، بیروت: دارالفکر، [بی‌تا].
2. ابن اثیر، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، 1409 ق.
* '''السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون'''؛ علی بن برهان الدین حلبی، بیروت: دارالنشر ـ دارالمعرفه، ۱۴۰۰ ق.
 
* '''السیرة النبویه'''؛ عبدالملک بن هشام، م۲۱۸ق، تحقیق: مصطفی سقا و ابراهیم آبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت: دارالمعرفه، [بی تا].
3. ابن‏اثیر، عزالدین على، الکامل فى التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسه مطبوعاتى علمى، 1371.
* '''سیرة النبی المختار'''؛ محمد بن عمر محرق حضرمی شافعی، تحقیق: محمد عنان نصوح عزقول، بیروت: دارالحاوی، اول، ۱۹۹۸ م.
 
* '''شرح علی الموطأ الإمام مالک'''؛ محمد بن عبدالباقی بن یوسف زرقانی، ۱۰۹۹ق، بیروت: دارالنشر ـ دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۱ ق.
4. ابن تیمیه حرانى، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوى، تحقیق عبدالرحمن بن محمد العاصمى النجدى، چاپ دوم: مکتبة ابن تیمیه، [بى‏تا].
* '''شرح‌الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار؛''' قاضی نعمان مغربی، م۳۶۳ق، تحقیق: سیدمحمد حسینی جلالی، قم: مؤسسه نشر اسلامی، [بی‌تا].
 
* الطبقات الکبری؛ محمد بن سعد، م۲۳۰ق، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴.
5. ابن جبر، زین‏الدین على بن یوسف، نهج الایمان، تحقیق سیداحمد حسینى، چاپ اول: مشهد، مجتمع امام هادى علیه‏السلام، 1418.
* '''العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی صلی الله علیه وآله؛''' ابوبکر محمد بن عبدالله بن عربی، م۶۳۸ق، تحقیق: محب الدین خطیب و محمود مهدی استانبولی، بیروت، دارالجیل، دوم، ۱۴۰۷ ق.
 
* '''عون المعبود شرح سنن ابی داوود؛''' محمد شمس الحق عظیم آبادی، م۱۳۲۹ق، بیروت: الکتب العلمیة، دوم، ۱۹۹۵ م.
6. ابن‏جوزى، أبوالفرج عبدالرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، چاپ اول: بیروت، دارالکتب‏العلمیه، 1992 م.
* '''الغارات'''؛ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، م۲۸۳ق، ترجمه: عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳.
 
* '''الکافی'''؛ محمد بن یعقوب کلینی، م۳۲۹ق، تهران: دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵.
7. ابن جوزى، تذکرة الخواص تمامى الامة بذکر خصائص الائمه، مجمع جهانى اهل بیت، 1426.
* '''الکامل فی التاریخ'''، عزالدین علی بن اثیر، م۶۳۰ق، ترجمه: ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱. مجموع الفتاوی، احمد بن عبدالحیلم بن تیمیه حرانی، م۷۲۸ق، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد العاصمی النجدی، مکتبة ابن تیمیه، دوم، [بی‌تا].
 
* '''کشف الغمه'''؛ علی بن عیسی اربلی، م۶۹۲ق، تبریز: انتشارات بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ق.
8. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه تاریخ، ترجمه محمد پروین گنابادى، چاپ هشتم: تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375.
* '''کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال'''؛ علاء الدین علی بن حسام هندی، م۹۷۵ق، تحقیق: محمود عمر دمیاطی، چاپ اول: بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
 
* '''گزارشی مختصر از وضعیت کنونی محل غدیر،''' محمد حسین فلاح زاده، فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۱۳۷۷.
9. ابن‏سعد، الطبقات الکبرى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374.
* '''معجم البلدان'''؛ شهاب الدین یاقوت بن عبدالله حموی، م۶۲۲ق، بیروت، دارالصادر، دوم، ۱۹۹۵ م.
 
* '''معجم رجال الحدیث'''؛ سید ابوالقاسم، م۱۴۱۳ق، قم: مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ ق.
10. ابن‏شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم مؤسسه انتشارات علامه، 1379.
* '''المغازی'''؛ محمد بن عمر واقدی، م۲۰۹ق، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت: دوم، مؤسة الأعلمی، ۱۴۰۹ق.
 
* '''مقدمه تاریخ، عبدالرحمن بن خلدون'''، م۸۰۸ق، ترجمه: محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، هشتم، ۱۳۷۵.
11. ابن طاووس، سیدعلى، اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1367.
* '''المقنع فی علوم الحدیث'''؛ عمر بن علی بن احمد انصاری، م۸۰۴ق، تحقیق: عبدالله بن یوسف الجدیع، دمام: دارالنشر السعودیه، اول، ۱۴۱۳ ق.
 
* '''مناقب امیرالمؤمنین'''؛ محمد بن سلیمان کوفی، ۳۲۰ق، تحقیق: محمدباقر محمودی، مجمع احیاءالثقافة الاسلامیه، اول، ۱۴۱۲ ق.
12. ابن عربى، ابوبکر محمد بن عبدالله، العواصم من القواصم فى تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، تحقیق محب‏الدین خطیب و محمود مهدى استانبولى، چاپ دوم: بیروت، دارالجیل، 1407 ق.
* '''مناقب آل ابی طالب'''؛ ابن شهرآشوب مازندارنی، م۵۸۸ق، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹.
 
* '''المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک'''؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، م ۵۹۸ق، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۹۹۲ م.
13. ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407 ق.
* '''موسوعة التاریخ الاسلامی'''؛ محمد هادی یوسفی غروی، قم: مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
 
* '''نهج الایمان'''؛ زین الدین علی بن یوسف بن جبر، تحقیق سیداحمد حسینی، چاپ اول: مشهد، مجتمع امام هادی علیه السلام، ۱۴۱۸.
14. ـــــــــ، تفسیرالقران العظیم، تحقیق محمدحسین شمس‏الدین، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 ق.
* '''وسائل الشیعه'''؛ شیخ حر عاملی، م ۱۱۰۴ق، قم: مؤسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۹ ق.
 
* '''الهدایة الکبری'''؛ حسین بن همدان خصیبی، ۳۱۶ق، بیروت: مؤسسه بلاغ، چهارم، ۱۴۱۱ ق.
15. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، تحقیق مصطفى سقا و ابراهیم ابیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، [بى‏تا].
{{پایان منابع}}
 
[[رده:میراث مکتوب غدیر]]
16. اربلى على بن عیسى، کشف الغمه، تبریز، کتبه بنى هاشمى، 1381 ق.
 
17. انصارى، سراج‏الدین عمر بن على بن احمد، المقنع فى علوم الحدیث، تحقیق عبدالله بن یوسف الجدیع، چاپ اول: دارالنشر السعودیه، 1413 ق.
 
18. عمادالدین محمد بن ابى‏القاسم طبرى، بشاره‏المصطفى، تحقیق محمدجواد قیومى، چاپ اول: قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1420 ق.
 
19. بلاذرى، احمد بن یحیى، انساب الاشراف، تحقیق سهیل ذکار و ریاض زرکلى، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1417 ق.
 
20. ابن‏ماجه، محمدبن یزید ابوعبداللّه‏ القزوینى، سنن، بیروت، دارالفکر، [بى‏تا].
 
21. بیهقى، ابوبکر بن حسین، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1361.
 
22. ثقفى کوفى، ابراهیم بن محمد کوفى، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردى، انتشارات عطارد، 1373.
 
23. حضرمى شافعى، محمد بن عمر بحرق، سیرة النبى المختار، تحقیق محمد عنان نصوح عزقول، چاپ اول: بیروت، دارالحاوى، 1998 م.
 
24. حلبى، على بن برهان‏الدین، السیرة الحلبیة فى سیرة الأمین المأمون، بیروت، دارالنشر ـ دارالمعرفه، 1400 ق.
 
25. حموى، شهاب‏الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبداللّه‏، معجم البلدان، چاپ دوم: بیروت، دارصادر، 1995 م.
 
26. خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، چاپ چهارم: بیروت، مؤسسه بلاغ ، 1411 ق.
 
27. خویى، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، قم، مرکز نشر آثار شیعه، 1410 ق.
 
28. ذهبى، شمس‏الدین، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام، چاپ دوم: بیروت، دارالکتاب العربى، 1413 ق.
 
29. زرقانى، محمد بن عبدالباقى بن یوسف، شرح على موطأ الإمام مالک، چاپ اول: بیروت، دارالنشر ـ دارالکتب العلمیه، 1411 ق.
 
30. شعیرى، تاج‏الدین، جامع الأخبار، قم، انتشارات رضى، 1363.
 
31. صالحى شامى، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414 ق.
 
32. صدوق، محمد بن على، الخصال، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1403 ق.
 
33. طبرسى، احمد بن على، الاحتجاج، مشهد مقدس، نشر مرتضى، 1403 ق.
 
34. طبرى، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران، اساطیر، 1375.
 
35. عاصمى مکى، عبدالملک بن حسین، سمط النجوم العوالى فى أنباء الأوائل والتوالى، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 ق.
 
36. عاملى، شیخ حر، وسائل الشیعه، قم، مؤسه آل البیت علیهم‏السلام، 1409 ق.
 
37. عراقى، عبدالرحیم بن حسین، التقیید و الایضاح، تحقیق محمد بن عثمان، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، 1970 م.
 
38. عظیم‏آبادى، محمد شمس‏الحق، عون المعبود شرح سنن ابى داوود، چاپ دوم: بیروت، الکتب العلمیة، 1995 م.
 
39. عیاشى، تفسیر عیاشى، تحقیق سیدهاشم رسول محلاتى، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ق.
 
40. فتال نیشابورى، روضة الواعظین، قم، انتشارات رضى، [بى‏تا].
 
41. فلاح‏زاده، محمدحسین، فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره 7، بهار 1377.
 
42. کلینى، محمدبن یعقوب، الکافى، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1365.
 
43. کوفى، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر، محمد کاظم محمودى، چاپ اول: تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1410 ق.
 
44. کوفى، محمد بن سلیمان، مناقب امیرالمؤمنین، تحقیق محمدباقر محمودى، چاپ اول: مجمع احیاءالثقافة الاسلامیه، 1412 ق.
 
45. مجلسى، علامه محمدتقى، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه وفا، 1404 ق.
 
46. مسعودى، أبوالحسن على بن الحسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل صاوى، قاهره، دارالصاوى، [بى‏تا]، (افست قم، مؤسه نشر المنابع الثقافة الاسلامیه).
 
47. مغربى، قاضى نعمان، شرح‏الاخبار فى فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سیدمحمد حسینى جلالى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، [بى‏تا].
 
48. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فى معرفة حجج‏الله على العباد، قم، انتشارات کنگره جهانى شیخ مفید، قم، 1413ق.
 
49. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبه الثقافه الدینیه، [بى‏تا].
 
50. واقدى، محمد بن عمر، کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، چاپ دوم: بیروت، مؤسة الأعلمى، 1409ق.
 
51. هندى، علاءالدین على بن حسام‏الدین، کنز العمال فى سنن الأقوال والأفعال، تحقیق محمود عمر دمیاطى، چاپ اول: بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
 
52. یعقوبى، تاریخ یعقوبى، بیروت، دارصادر، [بى‏تا].
 
53. ـــــــ، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، چاپ اول: تهران، انتشارات علمى فرهنگى، 1371.
 
54. یوسفى غروى، محمدهادى، موسوعة التاریخ الاسلامى، قم، مجمع الفکر الاسلامى، 1417 ق.
 
<nowiki>--------------------------------------------------------------------------------</nowiki>
 
1. استاد محمدهادى یوسفى غروى در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامى، ج 3، ص 626ـ627 به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کرده‏اند.
 
2. شیخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 395؛ تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 508؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 27 و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 5، ص 209.
 
3. شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان این‏که هر روز اختصاص به کارى دارد، روز جمعه را روز عید یاد مى‏کند و مى‏نویسد: عید غدیر، روز هجدهم ذى‏حجه است و آن نیز جمعه بوده است شیخ صدوق، همان، ج 2 ، ص 395. نویسنده کتاب بشارة المصطفى روز غدیر را پنجشنبه معرفى مى‏نماید. نیز: ابن جبر (نهج الایمان، ص 114). روایتى را از سعید خدرى آورده که بنابر آن، غدیر روز پنجشنبه بوده است. هم‏چنین محمد بن سلیمان کوفى (مناقب امیرالمؤمنین، ج 1، ص 118) روایتى را از ابى‏سعید خدرى نقل مى‏کند که طبق آن، پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.
 
4. ابوبکر بن حسین بیهقى، دلایل النبوه، ج 5، ص 446؛ ذهبى، تاریخ الاسلام، ج 2، ص 708 و ابن‏کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 25. اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره این‏که عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کرده‏اند.
 
5. از میان منابع شیعى مى‏توان به: اربلى على بن عیسى، کشف الغمه، ج 1، ص 20 و علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 22، ص 534 اشاره نمود.
 
6. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 5، ص 209: «الثامن عشر من ذى الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک، فبین فیها أشیاء. و ذکر من فضل علیّ و أمانته و...».
 
7. طبرسى، الاحتجاج، ص 58: «أتاه جبرئیل علیه‏السلام على خمس ساعات مضت من النهار».
 
8. فتال نیشابورى، روضة الواعظین، ج 1، ص 91.
 
9. ابن اثیر، اسدالغابه، ج 5، ص 252: «نشهد أنا أقبلنا مع رسول الله صلّى الله علیه و سلّم من حجة الوداع، حتى إذا کان الظهر خرج رسول اللّه ـ صلّى الله علیه و سلّم ـ فأمر بشجرات فشددن، و ألقى علیهنّ ثوب، ثم نادى: الصلاة. فخرجنا فصلینا، ثم قام فحمد اللّه تعالى و أثنى علیه، ثم قال: یا أیها الناس، أتعلمون أنّ اللّه عز و جل مولاى و أنا مولى المؤنین، و أنى أولى بکم من أنفسکم؟ یقول ذلک مرارا. قلنا: نعم، و هو آخذ بیدک یقول: من کنت مولاه فعلى مولاه، اللَّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».
 
10. على بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 456: «و قد بلغنا غدیر خم فى وقت لو طرح اللحم فیه على الأرض لانشوى».
 
11. حسین بن حمدان، خصیبى، الهدایة الکبرى، ص 103: «و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل...».
 
12. قاضى نعمان مغربى، شرح الاخبار، ج 1، ص 99 :«و ذلک فى یوم ما اتى علینا یوم اشد حرا منه».
 
13. اکنون برنامه‏هاى رایانه‏اى این کار را به راحتى انجام مى‏دهند. به عنوان نمونه به نرم‏افزار نورالسیره مى‏توان اشاره نمود.
 
14. یاقوت حموى، معجم البلدان، ج 4 ، ص 188: «و قال بعض أهل اللغه: الغدیر فعیل من الغدر، و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیا طمعا فى ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».
 
15. همان، ج 2، ص 390.
 
16. همان.
 
17. همان.
 
18. همان، ج 4 ، ص 188.
 
19. هر مایل حدود 1600 متر مى‏باشد.
 
20. طبرسى، همان، ص 58: «فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».
 
21. ابن جوزى، المنتظم، ج 1، ص 146.
 
22. ابن طاووس، همان، ج 1، ص 455: «فخرج رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله حتى نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه‏السلام».
 
23. ابراهیم بن محمد ثقفى کوفى، الغارات، ج 2، ص 507، پاورقى: «الجحفه بالضم ثم السکون و الفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر على طریق المدینه، من مکه على اربع مراحل و هى میقات اهل مصر و الشام، ان لم یمروا على المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذوالحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فى بعض الاعوام و هى الان خراب، و بینها وبین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال، و بینها وبین المدینه ست مراحل و بینها وبین غدیر خم میلان».
 
24. متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر، در فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره بهار 77، ص 232 نوشته محمدحسین فلاح‏زاده آمده است.
 
25. مفید، الارشاد، ج 1، ص 175.
 
26. اهالى مدینه از مسجد شجره محرم مى‏شوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است، اما کسانى که در منطقه جنوبى مدینه هستند، در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم مى‏شوند.
 
27. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 26. متن روایت چنین است: «و فى روایه عن الباقر علیه‏السلامقال: لما قال النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله یوم غدیر خم بین الف و ثلاثماه رجل من کنت مولاه فهذا على مولاه...».
 
28. مجلسى، همان، ج 37، ص 158.
 
29. فرات کوفى، تفسیر، ص 51: «عن عمار بن یاسر قال: کنت عند ابى ذر الغفارى ـ رض ـ فى مجلس ابن عباس ـ رض ـ و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابوذر حتى ضرب بیده الى عمود فسطاط ثم قال: ایها الناس من عرفنى فقد عرفنى و من لم یعرفنى فقد انبأته باسمى انا جندب بن جناده ابوذر الغفارى سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و هو یقول: ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابى ذر؟ قالو: اللهم نعم. قال: فتعلمون ایها الناس ان رسول الله صلى‏الله‏علیه‏و‏آله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاثماه رجل یقول: اللهم من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ یابن ابیطالب...».
 
30. در ادامه، محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.
 
31. ر.ک: عیاشى، تفسیر، ج 1، ص 332: «عن عمر بن یزید قال: قال أبو عبد الله علیه‏السلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقى على بن أبى طالب، أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر على أخذ حقه، و الرجل یأخذ حقه بشاهدین، إن رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف، و رجع من مکة و قد شیعه خمسة آلاف من أهل مکة، فلما انتهى إلى الجحفه نزل جبرئیل بولایة على...».
 
32. ابن شهرآشوب، همان، ج3، ص 26.
 
33. حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 27، ص 239.
 
34. همان: «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‏السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ ، أَقُولُ لَعَلَّ الْعَشَرَةَ آلَافٍ کَانُوا حَاضِرِینَ فِى الْمَدِینَةِ وَ الْبَاقُونَ کَانُوا تَفَرَّقُوا فِى الْبُلْدَانِ».
 
35. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 329: «عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه‏ علیه‏السلام لقد حضر الغدیر اثناعشر ألف رجل یشهدون لعلى بن أبى طالب علیه‏السلام، فما قدر على أخذ حقه، و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه». نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج 37، ص 139.
 
36. شعیرى، جامع الاخبار، ص 10.
 
37. ابن جبر، همان، ص 122.
 
38. طبرسى، همان، ج 1، ص 83: «...حج مع رسول الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون على نحو عدد أصحاب موسى السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامرى و کذلک أخذ رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله البیعة لعلى بالخلافة على عدد أصحاب موسى فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامرى سنهً بسنهً و مثلا بمثل...».
 
39. از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسى همدانى است که سخن مرحوم آیت‏اللّه‏ خویى درباره‏اش چنین است: «قال النجاشى ضعفه القمیون و کان ابن الولید یقول انه کان یضع الحدیث». هم‏چنین نقلى از صدوق مى‏آورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه، فان شیخنا محمد بن الحسن کان لایصححه و یقول انه من طریق محمد بن موسى الهمدانى و کان غیر ثقه کذاباً» (ر.ک: خویى، معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 297).
 
40. ابن جبر، همان، ص 122.
 
41. عبدالملک بن حسین عاصمى مکى، سمط النجوم العوالى، ج 2، ص 305.
 
42. همان.
 
43. سبط ابن‏جوزى، تذکرة الخواص، ج 1، ص 266. وى مى‏نویسد: «و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین الفا».
 
44. کلینى، کافى، ج 1، ص 33.
 
45. همان، ج2، ص 177.
 
46. همان، ص 201.
 
47. همان، ج 8، ص 198.
 
48. طبرى، تاریخ الأمم و الملوک، ج 3، ص 1111.
 
49. عبدالملک بن حسین عاصمى مکى، همان، ج 2، ص 305.
 
50. محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربى، العواصم من القواصم، ج 1، ص 255.
 
51. حلبى، السیرة الحلبیه، ج 3، ص 308.
 
52. در ادامه متن روایت را مى‏آوریم و بدان استناد خواهیم کرد.
 
53. به دلیل شدت سختى از آن به «جیش العسره» یاد مى‏شود (انساب الاشراف، ج 2، ص 95؛ البدء و التاریخ، ج 4، ص 239 و التنبیه و الاشراف، ص 235).
 
54. احمد عبدالحلیم ابن تیمیه حرانى، مجموع الفتاوى، ج 11، ص 275: «وملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین الفا ونبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتى کفى الناس الذین کانوا معه».
 
55. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 14.
 
56. واقدى، مغازى، ص 149.
 
57. طبرى، همان، ج 3، ص 947.
 
58. همان، ص 1197.
 
59. ابن‏کثیر، البدایه و النهایه، ج 13، ص 7.
 
60. در کتاب‏هاى تاریخى عباراتى از این قبیل مى‏توان یافت: «معید درس فلان» یا «معید فى المدرسة فلان».
 
61. منطقه‏اى حدود 60 کیلومترى شمال غربى مکه.
 
62. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 4، ص 34.
 
63. همان.
 
64. طبرى، همان، ج 3، ص 1193. واقدى مى‏نویسد: چون رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسى را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولى گسیل داشت آن‏چنان که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آن‏ها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولى بنى‏سلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدى، المغازى، ص 611.
 
65. البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل مى‏کند ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 289.
 
66. واقدى، همان، ص 612.
 
67. ابن عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت ... و ده هزار کس از مسلمانان همراه وى بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادى مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ کس از آن‏ها به جاى نمانده بود ر.ک: طبرى، همان، ج 3، ص 1180.
 
68. توبه9 آیه 25.
 
69. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 2، ص 126؛ مسعودى، التنبیه و الاشراف، ص 235؛ واقدى، همان، ج 3، ص 1041؛ ابن‏کثیر، البدایه و النهایه، ج 5، ص 7؛ مقدسى، البدء و التاریخ، ج 4، ص 239 و صالحى شامى، سبل الهدى والرشاد، ج 9، ص 443.
 
70. شرح سنن ابن ماجه، ج 1، ص 221: «وقد بلغوا فى غزوة تبوک التى آخر غزوات النبى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله مئة الف».
 
71. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 204.
 
72. مى‏توان به کتاب ابن هشام، همان، ج 2، ص 561 به بعد اشاره کرد. نیز کتاب‏هایى نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخى از افراد که در وفدى حضور داشتند.
 
73. مطهر بن طاهر مقدسى، همان، ج 5، ص 152 و نیز ر.ک: على بن حسام‏الدین متقى هندى، کنز العمال، ج 10، ص 257.
 
74. نگارنده تأکید مى‏کند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهى خوشبینانه است و به نظر مى‏رسد مدینه در زمان وفات پیامبر کمتر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتى، روایات و قراین ما را به چنین نتیجه‏اى مى‏رساند.
 
75. «روى أبوبکر الساجى فى مناقب الشافعى عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعى قال قبض الله رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة وثلاثون الفا فى قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقى، التقید و الایضاح، ج 1، ص 306.
 
76. حلبى، همان، ج 3، ص 308.
 
77. ابن شهرآشوب، همان، ج 1، ص 91.
 
78. «و کان الجیش ألفا و خمسمائة» ابن سعد، همان، ج 2، ص 81.
 
79. شعیرى، همان، ص 10.
 
80. عیاشى، همان، ج 1 ، ص 332.
 
81. ابن‏کثیر، البدایه و النهایه، ج 5، ص 137: «و قد کان معه علیه‏السلام فى حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» سراج‏الدین عمر بن على بن احمد انصارى، المقنع فى علوم الحدیث، ج 2، ص 497 و سیرة النبى المختار، ج 1، ص 77: «وفى السنة العاشرة حج حجة الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضى الله عنهم».
 
82. السیرة الحلبیه، ج 3، ص 308.
 
83. زرقانى، شرح زرقانى، ج 2، ص 341: «عن عائشة أن رسول الله عام حجة الوداع خرج إلى الحج فى تسعین ألفا». السیرة الحلبیه، ج 3، ص 308.
 
84. حلبى، همان، ج 3، ص 308.
 
85. همان.
 
86. همان.
 
87. محمد شمس‏الدین عظیم‏آبادى، عون المعبود، شرح سنن ابى داود، ج 5، ص 253.
 
88. البته با تسامح مى‏توان گفت که عیاشى و فرات، هم‏عصر بوده‏اند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفى مشخص نیست.
 
89. ابن شهرآشوب، همان، ج 3، ص 26 و شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج 27، ص 239.
 
90. گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۹

چکیده[۱]

درباره تعداد جمعیت حاضر در رویداد مهم و تاریخی غدیرخم اقوال و روایات متفاوتی وجود دارد. در این نوشتار، ضمن بررسی این روایات، تلاش شده است با ملاحظه شواهد و قراین، و با شیوه تحلیلی، در مورد جمعیت مدینه در سال‌های پایانی حیات رسول‌خدا صلی الله علیه وآله، و نیز با بهره‌گیری از دیگر قراین تاریخی، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود.

واژگان کلیدی: غدیر، حاضران در غدیر، مدینه، مکه، یمن، جحفه و مفترق الطرق.

مقدمه

از نگاه شیعه، غدیر مهم‌ترین رویداد تاریخی عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که طی آن بر امامت حضرت علی علیه السلام برای مسلمانان تأکید شد. از این رو شیعه به شدت به این جریان توجه داشته و هنگام بحث در مورد جانشینی پیامبر صلی الله علیه وآله، آن را به عنوان اساسی‌ترین دلیل برای حقانیت خود و امامت امام علی علیه السلام معرفی کرده و از آن بهره برده است.

متکلمان، محدثان و مورخان شیعه و سنی از زوایای مختلفی این مسئله را بررسی کرده‌اند؛ زمان و مکان غدیر، علت انتخاب مکان غدیر، عبارت‌ها و کلماتی که در سخنرانی پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و جریان‌هایی که در آن اتفاق افتاد همه به نوعی مورد کاوش قرار گرفته‌اند. اما از مباحثی که کم‌تر به آن توجه شده و بدون بررسی و تحلیل تاریخی از آن سخن به میان آمده «تعداد جمعیت حاضر در غدیر» است.[۲] گاه تعداد جمعیت حاضر در غدیر، در حد آمار بالایی (بیش از یا قریب به صدهزار نفر) ذکر می‌شود، اما به نظر می‌رسد این گزارش‌ها مبالغه آمیز و مبهم بوده و مشکلاتی نیز ایجاد کرده است.

در این پژوهش تلاش می‌شود ضمن توجه به اقوال مورخان، به گونه ای تحلیلی تعداد جمعیت حوادث پیش از جریان غدیر مورد توجه قرار گرفته و با عنایت به قراینی، مانند رشد نسبی جمعیت در سیر حوادث زمان حیات رسول اکرم صلی الله علیه وآله، تعداد حاضران در غدیر محاسبه شود. طبعاً ابتدا باید زمان و خصوصاً مکان غدیر بررسی شود که ارتباط تنگاتنگی با بحث جمعیت آن دارد. البته بدیهی است اگر با بررسی علمی، کاهش جمعیت حاضر در غدیر از تعداد مشهور ثابت شود هرگز این امر، تأثیری در اعتبار و اهمیت رخ‌داد غدیر ندارد و حجیت و اعتبار آن به قوت خود باقی است. چرا که در اصل واقعه غدیر جای هیچ تردیدی نیست.

زمان ماجرای غدیر

در مورد تاریخ غدیر تقریباً اختلافی بین منابع نیست. تمامی منابع[۳] در این‌که این روی‌داد بزرگ هیجدهم ذی حجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، اتحاد نظر دارند.

در این‌جا به مناسبت، یادآوری این نکته، ضروری است که برخی منابع شیعی نوشته‌اند غدیر در روز پنجشنبه یا جمعه روی داده است.[۴] به نظر می‌رسد این امر، نوعی افزودن فضیلت برای این روز مهم است، زیرا طبق محاسبات چنین چیزی ممکن نیست. بسیاری از منابع اهل سنت[۵] و نیز شیعی،[۶] وقوف پیامبر صلی الله علیه وآله را در عرفه سال دهم، روز جمعه گزارش کرده‌اند و بر این اساس، روز غدیر که نُه روز پس از عرفه و هجدهم ذی حجه است، یکشنبه خواهد بود. در میان مورخان، ابن کثیر به این نکته اشاره کرده است.[۷]

نکته دیگر این‌که این گردهمایی عظیم در چه ساعتی از روز روی داده است؟

پنج ساعت گذشته از روز

طبرسی در این باره می‌نویسد: جبریل زمانی که پنج ساعت از روز گذشته بود بر پیامبر نازل شد.[۸]

فتال نیشابوری نیز گزارشی را می‌آورد و می‌نویسد: پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل پیام ابلاغ رسالت را برای پیامبر صلی الله علیه وآله آورد.[۹]

بعد از نماز ظهر

ابن اثیر به نقل یکی از شاهدان عینی غدیر، زمان این اجتماع بزرگ را بعد از نماز ظهر گزارش کرده است.

طی این گزارش ابی الطفیل می‌گوید: در حجه الوداع همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بودیم که هنگام ظهر دستور داد مکانی را برای نماز مهیا کنیم و خارها را بزنیم، بعد از آن، نماز خواندیم و پیامبر صلی الله علیه وآله بعد از نماز، دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏».[۱۰]

سید بن طاووس روایتی از زبان یکی از حاضران در غدیر به این صورت نقل می‌کند: ما زمانی به غدیر رسیدیم که اگر تکه گوشتی را روی زمین می‌انداختی از شدت گرما پخته می‌شد.[۱۱]

نویسنده کتاب الهدایة الکبری روایتی را از زبان امام علی علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن، امام فرمود: و آن روز (غدیر) روزی بسیار گرم بود که طفل از شدت گرما پیر می‌شد.[۱۲]

قاضی نعمان نیز روایتی را به این صورت به نقل از زید بن ارقم نقل کرده که هیچ روزی گرم تر از روز غدیر ندیده بودیم.[۱۳]

نتیجه‌گیری

بر اساس این گزارش‌ها به نظر می‌رسد که تجمع هنگام ظهر که گرم‌ترین زمان روز است، صورت گرفته است و این زمان با پنج ساعت از روز رفته، قابل جمع است. محاسبات نشان می‌دهد که غدیر در اواخر اسفندماه روی داده[۱۴] و با توجه به شرایط آب و هوایی شبه جزیره، این گرمای شدید کاملاً طبیعی است.

اهمیت تعیین ساعت اجتماع از این بابت است که روشن شود آیا پیامبر صلی الله علیه وآله اختصاصاً برای ابلاغ امامت علی علیه السلام دستور به اجتماع داده است یا این‌که اجتماع برای نماز بوده و بعد از نماز، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از آن بهترین بهره را برده است. گرچه می‌توان گفت که این دو قابل جمع اند، زیرا زمان اجتماع، هم‌زمان با ظهر بوده، از این رو ابتدا نماز خوانده شده و بعد رسول‌خدا صلی الله علیه وآله سخنرانی کرده است.

مکان غدیر

شاید تصور شود بحث کردن در مورد مکان غدیر نوعی تحصیل حاصل است. اما ما از این رو به آن می‌پردازیم تا در بحث بعدی، یعنی تعداد جمعیت حاضر در غدیر، از آن بهره‌برداری کنیم. باید مشخص شود که غدیر در مسیر چه مناطقی قرار دارد و اهالی چه مناطق و چه شهرهایی در غدیر حضور داشته‌اند.

این‌که چرا به این مکان «غدیر» و چرا به آن «خم» می‌گویند برخی منابع اشاراتی دارند. یاقوت حموی، نویسنده معجم البلدان می‌نویسد: غدیر از غدر به معنای فریب گرفته شده است، زیرا غدیر جایی است که انسان از کنار آن عبور می‌کند و آبی در آن‌جا می‌بیند، اما سال بعد که می‌رود خشک و بی آب می‌یابد و از تشنگی می‌میرد، و به این وسیله انسان را فریب می‌دهد.[۱۵]

حموی «خم» را نام چاهی از بنی مره ذکر کرده است.[۱۶] نیز نقلی از زمخشری دارد که «خم» نام مردی بوده است.[۱۷] هم‌چنین طبق نقل دیگری «خم» را نام چاهی می‌داند که عبدشمس آن را حفر کرده است.[۱۸]

اما این‌که غدیر در چه فاصله ای از مکه و در کدام سمت از این شهر واقع شده است، در منابع تاریخی بیشتر فاصله غدیر تا جحفه گزارش شده است؛ به عبارتی از آن‌جا که جحفه مکان شناخته شده‌ای بوده، سعی شده است تا غدیر با جحفه شناسانده شود. یاقوت حموی هنگام معرفی منطقه جغرافیایی غدیرخم می‌نویسد:

و غدیر خمّ: بین مکه و المدینه، بینه و بین الجحفه میلان؛[۱۹] غدیر بین مکه و مدینه است و تا جحفه، دو مایل[۲۰] فاصله دارد.

طبرسی روایتی دارد که طبق آن، غدیر سه مایل قبل از جحفه واقع شده است.[۲۱] ابن جوزی فاصله غدیر تا جحفه را یک مایل گزارش کرده است.[۲۲] این در حالی است که سید بن طاووس می‌نویسد: مردم در جحفه توقف نمودند.[۲۳]

حال باید دید جحفه کجاست؟ محقق کتاب الغارات در معرفی جحفه می‌نویسد: جحفه روستای بزرگی بوده که در مسیر مدینه به مکه واقع است و فاصله آن از مکه چهار منزل است. جحفه محل میقات اهل مصر و شام است اگر به مدینه نروند. فاصله جحفه تا مدینه شش منزل، و فاصله جحفه تا غدیر دو مایل است.[۲۴]

بر اساس مشاهده‌های اخیر و بازدید از مکان غدیر روشن شده است که فاصله مکه تا جحفه با جاده کنونی حدود ۱۸۰ کیلومتر است.[۲۵] در نقشه‌های امروزی عربستان شهر رابغ کاملاً پیداست که در کنار دریای سرخ واقع شده است. این شهر فاصله کمی با محل غدیر دارد. بر اساس گزارشی که بخشی از آن گذشت، مسجدی در این شهر قرار دارد که به مسجد غدیر مشهور است. برای اطلاع بیشتر از محل غدیرخم، به تصاویر پایانی همین نوشتار مراجعه فرمایید.

دلیل انتخاب سرزمین غدیر توسط پیامبر

نکته پایانی در این بخش این است که چرا پیامبر صلی الله علیه وآله غدیر را انتخاب نمود. در پاسخ این سؤل دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول

این‌که پیامبر صلی الله علیه وآله از سوی خداوند مأمور بوده که در این‌جا رسالت خود را ابلاغ نمایند؛ به عبارت دیگر، این مکان از سوی خداوند انتخاب شده است.

احتمال دوم

که به اشتباه شهرت هم پیدا کرده و در واقع، توجیهی است بر اقدام پیامبر در انتخاب این مکان، این است که غدیر، محل تقسیم راه‌ها و به اصطلاح «مفترق الطرق» بوده و مسافران هر منطقه ای از این‌جا راه خود را جدا نموده و به شهر خود می‌رفتند.[۲۶] از این رو آخرین نقطه مسیر همراهی تمامی مردم با پیامبر صلی الله علیه وآله، این مکان بوده و به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از متفرق شدن مردم، مأموریت خود را ابلاغ نموده است.

البته باید بدانیم که آن روز قلمرو نفوذ اسلام شبه جزیره عربستان بود و فراتر از آن نرفته بود و عملیات موته و تبوک نیز فقط یک اولتیماتوم سیاسی و نظامی به‌شمار می‌آمد. هنوز مناطق عراق، شامات و مصر مسلمان نبودند. از این گذشته، با دقت نظر در وضعیت جغرافیایی غدیر چنین به دست می‌آید که غدیر یا همان جحفه اصلاً مفترق الطرق نبوده و چنین وضعیتی نداشته است. همان‌طور که در نقشه ملاحظه می‌شود مسیر مردم عراق از شمال شرقی مکه، مسیر مردم طائف از جنوب شرقی مکه و مسیر مردم یمن از جنوب مکه است. مسیر شمال غربی مدینه که به غدیر منتهی می‌شود تنها مسیر مردم مدینه و اطراف مدینه است. گرچه بعد از گسترش اسلام در شمال آفریقا، آن‌ها نیز از این مسیر به مکه می‌آیند و در جحفه محرم می‌شوند. در کتاب‌های فقهی در باب حج به تفصیل در این باره بحث شده است که مردم هر منطقه ای از کجا وارد حرم (مکه) شده و محرم می‌شوند و طبیعتاً خروج آن‌ها نیز از همان راه است. ذات عرق برای عراقی‌ها، یلملم برای یمنی‌ها، قرن المنازل برای طایفی‌ها و جحفه برای قبیله‌های جنوب مدینه و کسانی که نزدیک به مدینه هستند؛[۲۷] یعنی چون مسیرها متعدد است، محل محرم شدن نیز متعدد است. در محاسبه جمعیت غدیر ـ همان گونه که بدان خواهیم پرداخت ـ باید این محاسبات جغرافیایی نیز در نظر گرفته شود تا تصور نشود مردم یمن (که در جنوب هستند) در غدیر حضور داشته‌اند.

در مورد مردم عراق نیز باید گفت در این نقشه مشخص است که مسیر عراق از ذات عرق، المره و المسلح می‌گذرد و به طرف شمال شرقی مکه می‌رود، در حالی که غدیر در شمال غربی مکه واقع شده است. آری در یک صورت می‌توان پذیرفت که مردم عراق در غدیر حضور داشته‌اند و آن این‌که حج گزاران عراقی به همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به غدیر آمده و از آن‌جا راه خود را جدا کرده باشند که در نقشه به صورت نقطه چین نشان داده شده است. اما این احتمال هم پذیرفته نیست، زیرا هیچ سندی از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر این‌که مردم عراق یا یمن وی را تا غدیر همراهی کرده باشند، وجود ندارد. در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت. افزون بر آنچه گفته شد یادآوری این نکته، ضروری است که بیشترین جمعیت حاضر در مراسم حج، از مدینه، طائف، یمن و اهالی خود مکه بودند که فقط مسافران مدینه از راه جحفه عبور می‌کردند.

تعداد جمعیت حاضر در غدیر

مهم‌ترین مسئله ای که ذهن نگارنده را متوجه خود کرده و این نوشتار درصدد پرداختن به آن است این است که جمعیتی که در ماجرای غدیر سال دهم هجرت در محضر پیامبر حاضر بوده و نص پیامبر صلی الله علیه وآله مبنی بر ولایت امام علی علیه السلام را از زبان مبارک ایشان شنیده‌اند، چه مقدار بوده است؟

بررسی اجمالی روایات مختلفی که به نوعی تعداد جمعیت حاضر در غدیر را گزارش کرده‌اند:

هزار و سیصد نفر

کمترین جمعیتی که در این مورد گزارش شده ۱۳۰۰ نفر است. ابن شهرآشوب روایتی از امام باقر علیه السلام نقل کرده که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر در حضور ۱۳۰۰ نفر، جمله«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاه‏» را مطرح نمود.[۲۸]

متأسفانه ایشان سند روایت را نیاورده اند. همین روایت را مجلسی نیز آورده است.[۲۹]

در تفسیر فرات کوفی نیز روایتی از عمار نقل شده که می‌گوید:

در مجلس ابن‌عباس بودیم و او سخنرانی می‌کرد که ابوذر بلند شد و گفت: ای مردم آیا می‌دانید که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود راست‌گوتر از ابوذر نیست؟ همه گفتند: آری.

ابوذر گفت: پس بدانید که پیامبر روز غدیر که ۱۳۰۰ مرد بودیم …

فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست، خدایا هر که علی را یاری کند یاری‌اش کن و هر که دشمنی کند دشمنی اش کن. در این هنگام مردی بلند شد و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابی طالب.[۳۰]

در مورد دو روایت فوق باید گفت که روایت ابن شهرآشوب از امام باقر علیه السلام سندی ندارد تا بتوان در مورد آن قضاوت کرد، اما قولی که فرات کوفی بیان نموده با توجه به قراین درونی روایت که همانا نقل جریان مجلس ابن‌عباس و سخنرانی ابوذر است قابل توجه است، اگرچه محاسبات نشان می‌دهد که جمعیت غدیر بیش از ۱۳۰۰ نفر بوده‌اند.[۳۱]

ده هزار نفر

اما دسته دیگری از روایات، تعداد ده هزار نفر را گزارش کرده‌اند. عیاشی ذیل آیه ۶۷ سوره مائده از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند: من تعجب می‌کنم از این‌که شخص با آوردن دو شاهد حقش را می‌گیرد، اما علی بن ابی طالب علیه السلام با ده هزار شاهد حقش ضایع شد. امام علیه السلام ادامه می‌دهد:

پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه خارج شد در حالی که پنج هزار نفر از مدینه همراه وی بودند و پنج هزار نفر هم از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کردند.[۳۲]

در این روایت، تصریح شده است که پنج هزار نفر از «اهل مکه» پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کردند. پذیرفتن این‌که این تعداد از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را مشایعت کرده باشند بسیار مشکل است، زیرا:

اولاً: هیچ امری از سوی رسول‌خدا صلی الله علیه وآله مبنی بر لزوم مشایعت مردم مکه وجود ندارد.

ثانیا: فاصله مکه تا جحفه فاصله بسیاری است و بر فرض که مردم قصد بدرقه کردن رسول خدا را داشته‌اند مشایعت کردن تا حدود ۱۸۰ کیلومتر بسیار بعید است.

آری، چنان‌چه این پنج هزار نفر، اهل مکه نباشند و به گونه ای با تسامح بگوییم اهالی دیگر مناطق بودند که از مکه پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمودند پذیرفتنی است. اما سؤال اینجاست این افراد از کجا آمده بودند؟

ابن شهرآشوب نیز در روایتی از امام صادق علیه السلام شاهدین غدیر را ده هزار نفر عنوان کرده است.[۳۳] علاوه بر این دو، شیخ حر عاملی نیز در روایتی قول ده هزار نفر را آورده است.[۳۴] به نظر می‌رسد این دو از عیاشی نقل نکرده‌اند، زیرا نه به عیاشی اشاره ای دارند، و نه به عمر بن یزید که در سلسله سند عیاشی هست، و نیز ادامه روایت را که به تفکیک جمعیت اشاره می‌کند، نیاورده اند و حتی شیخ حر عاملی خود اضافه می‌کند: چه بسا این ده هزار نفر همه از مدینه بوده‌اند.[۳۵] به هر حال، این دو روایت می‌توانند به گونه ای تأییدی برای روایت عیاشی باشند.

دوازده هزار نفر

عیاشی روایت دیگری را ذیل آیه ۵۵ سوره مائده به نقل از صفوان جمال از امام صادق علیه السلام ذکر می‌کند و طی آن تعداد جمعیت حاضر در غدیر را دوازده هزار نفر آورده است.

جالب آن‌که نکته پیش‌گفته در این روایت نیز نقل شده که امام فرمودند: جمعیت حاضر در غدیر دوازده هزار نفر بودند، ولی امیرالمؤمنین علیه السلام نتوانست حق خود را بگیرد، در حالی که یک شخص با دو شاهد می‌تواند حق خود را بازپس گیرد.[۳۶]

هفده هزار نفر

نویسنده کتاب جامع الاخبار طبق نقلی، جمعیت حاضر در غدیر را هفده هزار نفر دانسته است. وی می‌نویسد: دوازده هزار نفر از یمن و پنج هزار نفر از مدینه همراه رسول اکرم صلی الله علیه وآله بوده‌اند.[۳۷]

ما در نقد روایت عیاشی گفتیم که آمدن مکی‌ها تا غدیر وجهی ندارد و از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز امری اعلام نشده بود که ایشان را تا غدیر همراهی کنند. این نقد به وجه اولی بر این روایت وارد است، زیرا یمنی‌ها می‌بایست به طرف جنوب بروند و امری از سوی پیامبر صلی الله علیه وآله وجود نداشت که ملزم باشند پیامبر صلی الله علیه وآله را تا غدیر مشایعت کنند؛ بنابراین، آمدن ایشان، آن هم تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری پذیرفتنی نیست.

شصت هزار نفر

ابن جبر در کتاب نهج الایمان می‌نویسد: «و روی ان یوم الغدیر لعلی بن ابی طالب ستون الف شاهد».[۳۸] این قول چندان پذیرفتنی نیست، زیرا اولاً: به هیچ منبع یا شخصی منسوب نیست، ثانیا: اقوال دیگر از شهرت بیشتری برخوردارند، ثالثا: ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ از منطق نقل آمار برخوردار نیست.

هفتاد هزار نفر

طبرسی تعداد افرادی را که همراه پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه و اطراف آن خارج شده‌اند، هفتاد هزار نفر ذکر کرده است. او در روایتی طولانی همراه با خطبه سیزده صفحه ای پیامبر صلی الله علیه وآله در روز غدیر، پس از ذکر سلسله سند، روایتی از امام باقر علیه السلام نقل می‌کند که طبق آن هفتاد هزار نفر و بلکه بیشتر از مردم مدینه و اطراف، همراه پیامبر حج به جا آوردند، همانند اصحاب موسی که آن‌ها هم هفتاد هزار بودند و پیمان شکستند. همین‌طور پیامبر صلی الله علیه وآله هم برای علی علیه السلام بیعت گرفتند، گرچه مردم پیمان‌شکنی کردند.[۳۹]

این روایت نیز به دلایلی پذیرفته نمی‌شود:

اولاً: این روایت به لحاظ سند مشکلاتی دارد و افراد ضعیف در سند آن دیده می‌شوند،[۴۰] ثانیا: عدد هفتاد هزار نفر در موارد بسیاری به منظور نشان دادن کثرت، استعمال می‌شده و لذا به نظر می‌رسد این مورد نیز از همان موارد باشد.

هشتاد و شش هزار نفر

باز ابن جبر در همان کتاب می‌نویسد: «و قیل ستة و ثمانون الف شاهد و معلوم ان اولئک من الاماکن المتفرقه و الامصارالمتباعده».[۴۱] همان‌طور که در متن آمده فقط در حد یک «قیل» است که در مقایسه با اقوال دیگر ضعیف تر است و لذا نمی‌توان به آن اعتماد نمود. نویسنده در ادامه روایات در توجیه این همه جمعیت می‌نویسد: «روشن است این همه جمعیت از اماکن مختلف و از شهرهای دور بوده‌اند»؛ و از مباحث بعدی این مقاله روشن خواهد شد که این توجیه تا چه حد قابل قبول است.

نود هزار نفر

عبدالملک عاصمی شافعی از نویسندگان اهل سنت می‌نویسد: پیامبر برای حجه الوداع از مدینه خارج شد، در حالی که نود هزار یا ۱۱۴ هزار نفر همراه وی بودند.[۴۲]

یکصد و چهارده هزار نفر

قول دیگر عاصمی شافعی ـ چنان‌که گفته شد ـ ۱۱۴ هزار نفر است[۴۳] که به دلیل ترتیب بندی اقوال، آن را در ردیفی جداگانه می‌آوریم. نویسنده این دو قول را به صورت غیر مستند آورده که چندان پذیرفتنی نیست. این در حالی است که اقوال قوی تر و مستندتری در دست داریم.

یکصد و بیست هزار نفر

در نهایت، گزارشی از ابن جوزی است که جمعیت حاضر در غدیر را ۱۲۰ هزار نفر دانسته است.[۴۴] به نظر می‌رسد که این روایت را تنها باید توجیه کرد و تنها توجیه آن این است که تصحیفی یا تحریفی رخ داده باشد، زیرا در هیچ‌یک از روایات متقدم این تعداد جمعیت گزارش نشده است. دیگر این‌که ابن جوزی از قول خود چنین می‌گوید و آن را به کتاب یا شخصی نسبت نمی‌دهد.

حاصل آنچه گفته شد، این‌که تعداد جمعیت حاضر در غدیر از ۱۳۰۰ نفر تا ۱۲۰ هزار نفر گزارش شده است.

اما نکته بسیار مهم این است که بیشترین تعداد جمعیت حاضر در غدیر، طبق روایاتی که در منابع پنج قرن اولیه آمده، هفده هزار نفر گزارش شده است. رقم‌های بالاتر مربوط به بعد از قرن پنجم است. با توجه به ضعف‌هایی که در مورد منابع بعد از قرن پنج وجود دارد و صرفاً نقل از خود یا نقل یک قیل می‌باشد، باید از بین چهار قول اول یکی را تأیید کنیم، البته بر اساس قراین دیگری که ذکر خواهد شد و نیز کار آماری که در مورد جمعیت مردم مدینه صورت خواهد گرفت. برای این منظور ابتدا باید چند بحث مقدماتی درباره «نقل‌های آماری از جمعیت در تاریخ» را بیاوریم و آن‌گاه بین نقل‌های مختلف یکی را انتخاب نماییم.

اعداد و ارقام در منابع تاریخی

به راستی آیا اعدادی که در منابع تاریخی و به خصوص منابع کهن وجود دارند اعداد واقعی و دقیق می‌باشند؟ این سؤالی است که ابتدا باید پاسخ آن روشن شود. به عبارت بهتر ما باید تکلیف خود را با این اعداد روشن کنیم. به عنوان مثال، اعداد و ارقامی که در مورد تعداد سپاهیان اسلام در غزوه‌های پیامبر صلی الله علیه وآله ذکر شده‌اند این‌ها تا چه اندازه ناظر به واقع اند و تا چه اندازه ما به آن‌ها اعتماد داریم. به عنوان نمونه، گفته شده در غزوه تبوک سی هزار نفر شرکت داشتند. آیا این عدد واقعی است؟

اگر همه این اعداد را غیر واقعی فرض کنیم، دیگر چیزی برای ما نمی‌ماند که از آن سخن بگوییم و تحلیلی ارائه دهیم. چنین حکمی در مورد دیگر گزارش‌های تاریخی و چه بسا خود منابع تاریخی نیز صادق است. از این رو ما اجمالاً آن‌ها را می‌پذیریم، اما با قرار دادن آن‌ها در کنار دیگر قراین و شواهد تلاش می‌کنیم به عددی نزدیک به واقع دست پیدا کنیم. روی هم رفته در خصوص اعداد و ارقام و به خصوص تعداد جمعیت‌ها با مشکلاتی روب‌رو می‌شویم که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

کثرت نمایی

این بدان معناست که عدد در موارد بسیاری نشانه کثرت است، مثلاً اعداد چهل، هفتاد، هفتاد هزار اعدادی هستند که برای نشان دادن کثرت استفاده شده‌اند و نمونه‌های زیادی در تاریخ وجود دارد. به عنوان نمونه، روایتی که می‌گوید عالمی که از عملش بهره ببرد از هفتاد هزار عالم برتر است،[۴۵] یا روایتی که می‌گوید شخص مسلمانی که به دیدار دوست مسلمانش برود و مشکل او را حل کند هفتاد هزار ملک بهشت را به او تبریک می‌گویند،[۴۶] و باز روایتی که می‌گوید هر کس شربتی از آب به مسلمانی بدهد هفتاد هزار حسنه برایش نوشته می‌شود،[۴۷] و بالأخره این روایت که از امام صادق علیه السلام نقل شده که فلان قوم در شام زندگی می‌کردند و هفتاد هزار خانه داشتند و بر اثر طاعون از دنیا رفتند[۴۸] آیا این روایت‌ها ناظر به واقع است؟

روایات زیادی هست که این اعداد و ارقام در آن‌ها به کار رفته و بیشتر آن‌ها ناظر به کثرت اند. در روایت اول، معصوم قصد دارد تا ارزش عمل کردن به علم را به مخاطب بفهماند و توجه دهد که تنها عبادت نیست که انسان را به جایی برساند. در روایت دیگر بر ارزش دوستی با مسلمانان و سر زدن به همدیگر و صله رحم که اساس زندگی دنیوی است، تأکید شده است. و در آخرین روایت، امام علیه السلام قصد دارد به مخاطب بگوید که طایفه ای بسیار بزرگ بوده‌اند، اما گرفتار بلای الهی (طاعون) شدند. از این رو باید در فهم و تفسیر ارقام و اعداد ذکر شده در نقل‌های تاریخی به شدت توجه کنیم. اگر گزارشی می‌گوید سپاهی در فلان جنگ هفتاد هزار بودند، دست کم با قراین دیگر بازشناسی شود که تا چه اندازه ناظر به واقع بوده و هست. آیا چنین جمعیتی در دیگر گزارش‌ها یا گزارش‌های نزدیک به این نقل خاص نیز وجود دارد یا خیر؟

اختلاف نقل‌ها

این بدان معنا نیست که فقط در اعداد و ارقام اختلاف هست و دیگر موضوعات تاریخی بدون اختلاف به دست ما رسیده است. با نگاهی اجمالی به گزارش‌هایی که عدد و رقمی را برای حادثه ای نقل کرده‌اند روشن می‌شود که به علت کم‌تر اهمیت دادن راویان به مقوله تعداد جمعیت، اختلاف بیشتری در این باره دیده می‌شود و چه بسا حاکی از اهمیت کم اعداد و ارقام باشد. طبری هنگام بحث از جریان حدیبیه، نمونه کاملی از اختلاف روایات را به نمایش می‌گذارد:

محمد بن مسلم زهری گوید: بسال حدیبیه پیمبر برون شد که آهنگ زیارت کعبه داشت و قصد جنگ نداشت و هفتاد قربانی برد و هفتصد کس همراه داشت برای هر ده کس یک قربانی بود. حدیث دیگری از زهری هست که طبق آن پیمبر با هزار و چند صد کس بود. مسلمه گوید: هزار و چهارصد کس بودیم که همراه پیمبر به حدیبیه رفتیم. ابن‌عباس گوید: کسانی که (در جریان حدیبیه) زیر درخت حدیبیه با پیمبر بیعت کردند هزار و پانصد و بیست و پنج کس بودند. عبداللّه بن ابی اوفی گوید: به روز بیعت زیر درخت هزار و سیصد کس بودیم و اسلمیان یک‌هشتم گروه مهاجران بودند.[۴۹]

در این روایاتِ طبری شاهدیم که در مورد واقعه ای که حداکثر، هزاروششصد نفر در آن بوده‌اند تا این اندازه اختلاف است. البته تصور نشود که این اعداد به هم نزدیک اند، بلکه صرفاً اختلاف روایت شاهد مثال ماست.

مبالغه

باید شدیداً به مبالغه گویی‌ها توجه داشته باشیم. البته مبالغه با کثرت نمایی متفاوت است. روایاتی وجود دارد که آگاهانه و با هدف خاصی در مورد افزایش جمعیت واقعه ای مبالغه گویی می‌کنند، مانند روایاتی که قصد دارند مسلمانان را در سال‌های پس از فتح مکه زیاد جلوه دهند تا به نوعی موفقیت پیامبر صلی الله علیه وآله بیشتر به چشم بیاید. البته ما به هیچ وجه منکر موفقیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و فراگیر شدن اسلام در سال‌های هشتم به بعد نیستیم، اما ـ همان‌طور که خواهیم گفت ـ یک باره پس از فتح مکه تعداد مسلمانان در منابع، در برخی حوادث به صورت چشم‌گیری افزایش می‌یابد.

تصحیف و تحریف

اگرچه این امور در تاریخ، امری طبیعی به‌شمار می‌آید، اما بیشترین تأثیر آن در اعداد و ارقام ظاهر می‌شود که گاه با افزایش ناخواسته یک نقطه، چه تغییراتی صورت می‌گیرد. در این‌جا نمونه کاملی از این گونه تحریف‌ها را با هم ملاحظه می‌کنیم.

یکی از مؤفان اهل‌سنت هنگام گزارش از زمان خارج شدن پیامبر صلی الله علیه وآله از مدینه برای حجه الوداع می‌نویسد: «خرج یوم الخمیس لست بقین من ذی القعده أو یوم السبت لخمس بقین من ذی القعدة».[۵۰] در این گزارش، کلمه «خمس» که بیان‌گر پنج روز به انتهای ذی قعده است با «خمیس» که روز هفته را مشخص می‌کند و نیز دو کلمه «لست» و «السبت» با هم مشتبه شده است. البته در این‌جا ناقل، هر دو قول را آورده است، اما گویای این مطلب است که اشتباهی رخ داده و هر دو قول در منابع وجود دارد.

هم‌چنین در مواردی، ارقام با اعداد ثبت شده‌اند ـ نه با حروف ـ و مشکلاتی را به بار آورده است. به عنوان نمونه در برخی منابع آمده است که صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله در زمان وفات ایشان دوازده هزار (۱۲۰۰۰) نفر بوده‌اند.[۵۱] حال چنان‌چه یک صفر به این عدد افزوده شود، در کتاب‌ها و گزارش‌های بعدی به ۱۲۰۰۰۰ نفر افزایش می‌یابد. هم‌چنان‌که این مسئله پیش آمده و برخی تعداد صحابه پیامبر را در حجه الوداع ۱۲۰ هزار نفر دانسته‌اند.[۵۲] این در حالی است که به نظر می‌رسد سبط بن جوزی اشتباه دیگری را مرتکب شده و تمام این ۱۲۰ هزار نفر حج گزار در مکه را که از تمام نقاط اسلامی بودند، به عنوان حاضران در غدیر معرفی کرده است. توجه به این گونه اشتباهات فاحش، اما ناخواسته می‌تواند ما را در جریان برخی واقعیت‌ها قرار دهد.

اعداد تخمینی

چنین به نظر می‌رسد که بیشتر اعداد به صورت تخمینی گفته شده و بعد وارد روایات شده است. کم‌تر روایتی را می‌توان یافت که در آن‌ها «منطق شمارش» رعایت شده باشد. طبری در مورد کسانی که در فتح مکه حضور داشتند و تعداد آن‌ها ده هزار نفر بوده، روایتی را آورده که طی آن گفته است: چهارهزار نفر از این‌ها از قبایل فلان و فلان و فلان بودند (و نام قبایل را ذکر می‌کند) و مابقی آن‌ها انصار و مهاجران بودند.[۵۳] به نظر نگارنده، این روایت مقبول تر است. چون تلاش می‌کند هر قبیله را و تعداد افرادی را که آورده بود، نقل نماید. در واقع، این ده هزار نفر را تفکیک می‌کند. این از جمله روایاتی است که ما می‌توانیم بدان اطمینان کنیم. چون یکی از راه‌های منطق شمارش که در ادامه، درباره آن توضیح خواهیم داد، در آن رعایت شده است.

تحمل جمعیت

بحثی که در این‌جا باید بدان توجه شود این است که باید دید جمعیتی که برای یک واقعه گفته می‌شود آیا مکان آن واقعه یا زمان آن، تحمل آن جمعیت را داشته است یا خیر؟ این سؤالی اساسی است که کمتر بدان توجه می‌شود. ما باید تمامی شرایط را ببینیم. یک جمعیت بسیار زیاد، نیاز بسیاری به آذوقه و آب دارد. از کجا آب و غذای آن‌ها تأمین می‌شده و چگونه سرویس دهی می‌شدند. امروزه در مکه، با آن همه امکانات، ساختمان‌های بیست طبقه، باز چه مشکلاتی وجود دارد. در مورد جنگ تبوک گفته می‌شود که سی هزار نفر شرکت داشتند. سی هزار نفری که عازم بلاد کفر و منطقه دشمن می‌شوند باید برای آذوقه خود چاره‌ای بیندیشند. نیز گفته شده که بیست روز رفتن آن‌ها به طول انجامیده است. حتی تأکید شده که این سفر بسیار سخت بود،[۵۴] چراکه در اوج گرما انجام شد و مرکب سواری کم داشتند، و مسافت تا تبوک، طولانی بود و از مناطق بد آب و هوا عبور می‌کردند. با محاسبه اجمالی به نظر می‌رسد که حضور این همه جمعیت بعید است، به گونه ای که برخی برای حل این مسئله دست به دامن معجزه شده‌اند؛ مبنی بر این‌که بارها از بین انگشتان پیامبر صلی الله علیه وآله آب جوشید و سی هزار نفر از آن نوشیدند.[۵۵] شاید تصور شود این استبعاد، شخصی است و چه بسا برای دیگران، پذیرفتن چنین جمعیت زیادی، هیچ بعدی نداشته باشد. باید گفت که ابن خلدون نیز این گونه آمار و ارقام مبالغه آمیز را از اشتباه کاری‌های مورخان بی‌دقت دانسته و آن‌ها را با توجه به میزان گنجایش مکان حادثه و مؤفه‌های دیگر، بعید شمرده است. ایشان به چند نمونه از این آمارها مانند حضور شش‌صد هزار نفر در سپاه بنی اسرائیل هنگام خروج از مصر، و دویست هزار نفر در سپاه ایران در جنگ قادسیه اشاره می‌کند و تمامی آن‌ها را با توجه به لوازم مورد نیاز چنین جمعیتی، بعید می‌داند. باید توجه داشت که ابن خلدون هفت‌صد سال از ما به حوادث صدر اسلام نزدیک تر است.[۵۶]

در مورد مکان نیز همین مسئله صادق است. اگر گفته شود در فلان مسجد پنجاه هزار نفر حضور داشتند، آیا می‌توان به راحتی پذیرفت؟ در مورد زمان نیز صادق است. اگر گفته شود صد هزار نفر در مدت سه روز مسیر مکه تا مدینه را پیمودند، نمی‌توان پذیرفت. آری، اگر یک نفر با اسب تیز رو بخواهد این راه را در سه روز برود امکان دارد، اما جعمیت زیاد، معطلی دارد، اتراق کردن در یک محل برای استراحت و تجدید قوا در بین سفر، قطعاً زمان بسیار زیادی را می‌طلبد و چه بسا یک روز کامل نیاز باشد تا کاروانی با این همه جمعیت توقف کرده و استراحت نمایند. به راه افتادن این همه جمعیت چه بسا چندین ساعت طول بکشد. این در حالی است که اگر فردی تنها باشد توقف و استراحت و نماز و تغذیه وی، ممکن است یک ساعت هم نشود.

به هر حال اگرچه غدیر از وسعت مکانی برخوردار بود، اما آیا در غدیر آب به میزان کافی برای جمعیت ۱۲۰ هزار نفری هم وجود داشته است؟ آیا سرویس دهی به این همه جمعیت فراهم بوده است؟

منطق شمارش جمعیت در نقل‌ها

به راستی گذشتگان چگونه افراد حاضر در یک واقعه را شمارش می‌کردند؟ آیا شخصی تک‌تک افراد را می‌شمرد؟ آیا به مانند امروز، لیست برداری و گروه‌بندی خاصی داشتند یا این‌که جمعیت‌های زیاد را تخمین می‌زدند؟ به نظر می‌رسد علاوه بر تخمین که بحث آن جدی است، چند راه دیگر برای شمارش وجود داشته است. به عبارت دیگر، وقتی به روایاتی که جمعیتی را گزارش می‌کنند نگاه می‌کنیم، چنان‌چه یک راه منطقی برای شمارش افراد در آن رعایت شده باشد آن را نزدیک به واقع می‌دانیم. اینک چند نمونه از رعایت منطق شمارش:

راه اول

گزارش واقدی درباره غزوه احد می‌نویسد:

قریش و کسانی که به آن‌ها پیوسته بودند، جمعاً سه هزار نفر بودند که صد نفرشان از قبیله ثقیف بودند، ساز و برگ و سلاح فراوان و دویست اسب داشتند، هفت‌صد تن از ایشان زره داشتند و سه هزار شتر همراهشان بود.[۵۷]

این‌که وی می‌گوید هفت‌صد نفر زره داشتند ما را به این نکته رهنمون می‌کند که نوع پوشش نظامی آن‌ها سبب شده بود تا عده ای متمایز باشند و گزارش، نزدیک به واقع باشد. به نظر نگارنده در این روایت، یکی از راه‌های منطق شمارش رعایت شده و روایت به واقع نزدیک است.

راه دوم

وجه دیگری که در تاریخ برای آن شاهدی داریم و خود می‌تواند منطق شمارش جمعیت به حساب آید این است که تعداد حیواناتی را که برای تغذیه نیروها ذبح می‌شده‌اند، شمارش می‌کردند. از آن‌جا که یک شتر مثلاً برای تغذیه صد نفر کافی بوده است، لذا به این طریق جمعیت را تخمین می‌زدند. پیامبراکرم صلی الله علیه وآله در ماجرای جنگ بدر از همین شیوه استفاده نمودند و پس از آنکه مطلع شدند سپاه قریش ده شتر ذبح کرده‌اند، فرمودند که ایشان حدود هزار نفر می‌باشند.[۵۸]

راه سوم

راه سوم تفکیک جمعیت است که منطقی تر و در نتیجه به واقع نزدیک تر می‌نماید. طبری در روایتی، تعداد شرکت کنندگان در فتح مکه را بیان نموده که راه سوم در آن به خوبی دیده می‌شود. وی می‌نویسد:

ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند، چهارصد کس از بنی غفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفت‌صد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.[۵۹]

این روایت، حاکی از این است که تمام جمعیت بر اساس افراد قبیله شناخته می‌شدند؛ مثلاً در یک جنگ، هر قبیله نیروهای مشخصی را معرفی می‌کرده و تنها یک جمع‌بندی ساده می‌توانست تعداد جمعیت حاضر را مشخص نماید.

این سه راه برای شمارش، در گذشته وجود داشته و معقول هم به نظر می‌رسد. اما باز هم مشکل این‌جاست که چرا اعداد، در منابع تاریخی، رند و کامل اند و معدود گزارش‌هایی در دست است که اعداد خرد در آن‌ها باشد که از جمله می‌توان به عدد ۳۱۳ در جنگ بدر یا ۱۴۲۵ نفر در حدیبیه اشاره نمود؛ بنابراین باید پذیرفت که اعداد به کار رفته در حوادث تاریخی، معمولاً گرد و رند شده‌اند و ارقام خرده آن‌ها حذف شده است و همین امر، فرض تخمین را تقویت می‌کند. اما به هر حال روایاتی که در آن‌ها منطق شمارش رعایت شده باشد بیشتر قابل پذیرش اند.

معید و صارخ

بحث مهم دیگری که باید به آن بپردازیم بحث معید و صارخ است. معید یا صارخ به کسی گفته می‌شد که با سخنران فاصله داشت و در وسط جمعیت می‌ایستاد و جملات سخنران را تکرار می‌کرد تا تمام جمعیت در جریان صحبت‌های سخنران قرار گیرند. به عنوان نمونه در مدارس نظامیه بغداد افرادی به عنوان معید، درس استاد را تکرار می‌کردند. ابن کثیر نمونه ای از این افراد را نام می‌برد.[۶۰] مهم‌تر آن‌که شخص معید می‌بایست مورد اعتماد سخنران باشد. نیز معید از میان جوانان انتخاب می‌شد تا هم توان تکرار سخنرانی را داشته باشد و هم توان علمی جهت دخل و تصرف در جملات سخنران را نداشته باشد. به نظر می‌رسد بحث معید و صارخ برخی را به اشتباه انداخته، از این رو برای جمعیت‌های بسیار زیاد نیز به آن متوصل می‌شوند، در حالی که معید در هر جمعیتی کارآمد نبود و نمونه‌های تاریخی آن، بیشتر مربوط به مجالس درس[۶۱] که حداکثر جمعیتی حدود هزار نفر شرکت داشتند، می‌باشد.

به راستی در یک جمعیت ۱۲۰ هزار نفری چگونه می‌توان سخن گفت که همه بشنوند. به عنوان مثال، ورزشگاه آزادی تهران را در نظر بگیریم؛ در چنین مکانی که همه منظم نشسته‌اند باز هم نیاز به چندین بلندگوست تا همه صدای یک شخص را بشنوند. چه برسد به یک اجتماع نامنظم. نگارنده به گزارشی از حضور معید و صارخ در جریان غدیر دست نیافت.

جمعیت مدینه در سال دهم هجرت

حال پس از این مباحث مقدماتی وارد بحث جمعیت غدیر می‌شویم. متأسفانه برای جمعیت غدیر هیچ‌کدام از راه‌های منطقی که در بند ۴–۴ گذشت دیده نمی‌شود. تنها در روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام قرینه کوچکی برای پذیرش آن هست. امام می‌فرماید: پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه بوده‌اند. در واقع، جمعیت را تفکیک می‌کند و این خود قرینه ای است. البته در جای خود بحث کردیم که با مسامحه می‌توان پذیرفت که این‌ها اهل مکه نبودند، بلکه حاجیانی بودند که از مکه پیامبر را همراهی نمودند. در مورد روایتی هم که می‌گفت عده‌ای از یمن آمده بودند نیز گفتیم که آمدن آن‌ها وجهی ندارد.

حال با فقدان راه‌های شمارش در روایات غدیر، باید دید بین این تعداد روایات که در مورد تعداد جمعیت حاضر در غدیر در ابتدای بحث نقل شد، کدام را می‌توان پذیرفت. در این‌جا می‌توان به سراغ قرینه دیگری رفت تا بتوان به رقم واقعی دست یافت. برای این منظور باید جمعیت مدینه را از سال دوم به بعد بررسی نمود تا دست کم بدانیم مدینه در سال دهم ظرفیت چه تعداد زائر برای انجام حج را داشته است.

اگرچه جمعیت حاضر در غدیر فقط اهل مدینه نبودند، اما محور، اهالی مدینه اند، چون در مسیر بازگشت به مدینه این اتفاق بزرگ روی داده است. علاوه بر این، اگرچه جحفه محل احرام اهالی مصر و شام هم هست، اما گفتیم که آن روز هنوز اسلام به مصر و شام نرسیده بود. حال آیا می‌توانیم با توجه به قراین در نقل‌های تاریخی جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوریم یا خیر؟

اگر بتوانیم به نتیجه ای نزدیک به واقع دست یابیم آن‌گاه می‌توانیم به کمک آن‌ها یکی از روایات ذکر شده در مورد جمعیت غدیر را انتخاب نماییم. قراین این مسئله، جمعیت‌هایی است که در جریان‌ها و حوادث سال‌های قبل بوده‌اند. بهترین قرینه ای که می‌توانیم از آن استفاده کنیم افزایش جمعیتی است که از سال اول هجرت تا سال دهم اتفاق افتاده است. افزایش جمعیت در گزارش‌ها کاملاً محسوس است و می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. البته باید افزایش را نسبی در نظر گرفت؛ مثلاً در جنگ بدر تعداد سپاه مسلمانان ۳۱۳ نفر، در جنگ خندق سه هزار نفر و هنگام فتح مکه ده هزار نفر و در بازگشت از مکه و در جنگ حنین دوازده هزار نفر گزارش شده است.

این امر می‌تواند کمک کند تا دریابیم که مدینه طی ده سال تا چه اندازه به لحاظ جمعیت رشد داشته و مسلمانان تا چه اندازه افزایش یافته‌اند.

توضیح آن‌که: در جنگ بدر شمار مسلمانان (منظور سپاه مسلمانان است نه کل جمعیت مسلمانان، اعم از زن و مرد و کودک) ۳۱۳ نفر، در جنگ احد حدود هزار نفر، و دو سال بعد، یعنی در جنگ خندق (با توجه به این‌که جنگ در کنار مدینه بوده و به عبارتی داخل شهر انجام می‌شد) حدود سه هزار نفر گزارش شده است. حال اگر مسلمانان طی سه سال بعد دوبرابر هم شده باشند جمعیت سپاه مسلمانان در سال هشتم شش هزار نفر معقول به نظر می‌رسد. جالب این‌که برای این احتمال، در تاریخ شاهدی به چشم می‌خورد و آن روایتی است که مورخان جمعیت کسانی را که در سال هشتم برای فتح مکه از مدینه بیرون رفتند، بیان نموده‌اند. در سیره ابن اسحاق آمده است: مسلمانان وقتی به مرالظهران[۶۲] رسیدند، ده هزار نفر بودند، هفت‌صد نفر از آنان از قبیله سلیم بودند و هزار نفر از قبیله مزینه.[۶۳] وی در ادامه می‌نویسد: از هر قبیله تعدادی آمده بودند.[۶۴] از این روایت چنین برمی آید که تمام جمعیت، از مدینه نبوده‌اند. مؤید این امر، روایت دیگری است از طبری که جمعیت را کاملاً تفکیک کرده و کار را برای قضاوت آسان نموده است:

ده هزار کس از مسلمانان در فتح مکه همراه پیمبر بودند: چهارصد کس از بنی غِفار، چهارصد کس از اسلم، هزار و سه کس از مزینه و هفتصد کس از بنی سلیم و هزار و چهارصد کس از جهینه و باقیمانده از قرشیان مهاجر و انصار و هم عهدانشان از بنی تمیم و قیس بودند.[۶۵]

چنان‌چه اعداد این روایت را جمع نماییم عدد ۳۹۰۳ به دست می‌آید؛[۶۶] یعنی مهاجر و انصاری که از مدینه در سال هشتم برای فتح مکه همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند جمعیتی حدود شش هزار نفر بوده‌اند و این موافق با همان احتمال ماست.

اما گزارش واقدی در مورد جمعیت حاضر در فتح مکه، عددی کم‌تر از این را نشان می‌دهد. وی می‌نویسد:

مهاجران هفت‌صد نفر بودند و سییصد اسب همراه داشتند، انصار چهار هزار نفر بودند و پانصد اسب همراه داشتند، مزینه هزار نفر بودند و صد اسب و صد زره همراه داشتند و سه پرچم بزرگ با آن‌ها بود، یکی همراه نعمان بن مقرّن، دیگری همراه بلال بن حارث، و سومی همراه عبداللّه بن عمرو، اسلم چهارصد نفر بودند و سی اسب داشتند و دو پرچم، یکی را بریدة بن حصیب و دیگری را ناجیة بن اعجم حمل می‌کرد، جهینه هشت‌صد نفر بودند و پنجاه اسب همراه داشتند و چهار پرچم.[۶۷]

بر اساس این روایت، مهاجران و انصار کم‌تر از پنج هزار نفر بودند. اما با قدری تسامح، می‌توان عدد شش هزار را که طبری نقل کرده است با عدد حدود پنج هزار که واقدی آورده نزدیک هم دانست و جمعیت تقریبی را به دست آورد.

همین‌طور گزارشی که از ابن‌عباس نقل شده مبنی بر این‌که هنگام فتح مکه تمام مهاجران و انصار همراه پیامبر صلی الله علیه وآله شدند و هیچ‌کس باقی نماند، مؤید حضور چنین تعدادی می‌باشد.[۶۸] البته روشن است که منظور ابن‌عباس این نیست که حتی یک نفر هم در مدینه نماند، بلکه غالب جمعیت از مدینه خارج شدند و عده ای هم که در مدینه ماندند شامل زنان و کودکان و سالخوردگان بود که آن‌ها را لحاظ خواهیم نمود.

نکته ای که باید بدان توجه کنیم این‌که پس از فتح مکه، سپاه اسلام به حنین رفت. نقل‌های تاریخی جمعیت سپاه اسلام را در حنین دوازده هزار نفر گزارش می‌کنند. اما نکته بسیار اساسی که این‌جا وجود دارد آیه ای از قرآن کریم است که می‌فرماید:

Ra bracket.png لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ؛ خدا شما را در بسیاری از جای‌ها یاری کرد. و نیز در روز حنین، آن گاه که انبوهیِ لشکرتان شما را به شگفت آورده بود، ولی برای شما سودی نداشت و زمین با همه فراخی اش بر شما تنگ شد و بازگشتید و به دشمن پشت کردید. La bracket.png[۶۹]

از این آیه می‌توان برداشت کرد که دوازده هزار نفر، جمعیت بسیار عظیمی بوده است که مسلمانان با دیدن آن به خود مغرور شدند؛ به بیان دیگر، مسلمانان جمعیت بی‌سابقه ای را مشاهده کرده و به وجد آمده بودند. علت این امر هم کاملاً روشن است، چون مسلمانان هنگام خارج شدن از مدینه ـ همان‌طور که گفتیم ـ شش هزار نفر بودند، و در بین راه، چهار هزار نفر و طبق روایت طبری ۳۹۰۳ نفر به آن‌ها اضافه شدند که مجموعاً ده هزار نفر بودند. آن گاه پس از فتح مکه دو هزار نفر از مردم مکه همراه آن‌ها شدند؛ یعنی در واقع، جمعیتی که از مدینه خارج شد دقیقاً دوبرابر شدند و همین امر سبب تعجب و غرور آن‌ها گردید. این آیه از قرآن می‌تواند قرینه خوبی برای ما باشد.

روشن است که در این‌جا چهار هزار نفری را که از مناطق دیگر آمده بودند، نمی‌توانیم جزء جمعیت مدینه به حساب آوریم. اگرچه این افراد در جریان غدیر می‌توانستند حضور داشته باشند، اما از جمعیت مدینه به حساب نمی‌آیند.

قرینه دیگر، جمعیت حاضر در تبوک است. اولاً: اشکال اختلاف روایات در مورد تبوک وارد است. در بین نقل‌های تاریخی، تعداد مسلمانان در تبوک سی هزار،[۷۰] هفتاد هزار، یک‌صد هزار[۷۱] و حتی ۱۲۰ هزار نفر[۷۲] گزارش شده است. ثانیا: نباید تصور شود که همه این افراد از مدینه بودند. مدینه ای که در سال هشتم، شش هزار نفر را به فتح مکه فرستاد، چگونه ممکن است طی یک سال جمعیتش پنج برابر شود. بر فرض که این آمار صحیح باشد باید گفت که از مدینه، مکه و از قبایل اطراف این دو آمدند. ثالثا: به نظر نگارنده باز هم در این آمار، امکان مبالغه وجود دارد. همین اختلاف نقل‌ها شاهدی بر مبالغه ناقلان و گزارش گران است.

سال نهم به نام عام الوفود مشهور است؛ سالی که نمایندگان قبایل مختلف عربستان به مدینه می‌آمدند و تبعیت خود را از پیامبر صلی الله علیه وآله اعلان می‌کردند. در واقع، این مسئله ناشی از فتح مکه و قدرت مطلق پیامبر صلی الله علیه وآله در منطقه بود، از این رو، قدرت‌های کوچک چاره ای جز این نداشتند تا زیر پرچم رسول اللّه قرار گیرند.

به نظر نگارنده عام الوفود تغییر چندانی در جمعیت مدینه که هسته مرکزی مسافران حجه الوداع و خمیرمایه جمیعت غدیرند ایجاد نکرد، زیرا در این سال صرفاً نمایندگانی از قبایل و قدرت‌های کوچک به مدینه می‌آمدند و اعلان تبعیت می‌کردند، اما شاهدی در تاریخ نداریم که این افراد در مدینه ماندگار شده باشند. بر فرض که این‌ها در مدینه مانده باشند تعدادشان آن قدر نبوده که سبب تغییر اساسی در جمعیت مدینه شوند. در برخی وفدها تعداد آن‌قدر کم بوده که در کتاب‌های تاریخی می‌توان حتی اسامی برخی از این افراد را یافت.[۷۳]

نکته مهم‌تر این‌که از این افراد تازه مسلمان که فقط رؤسای ایشان به مدینه آمدند و اظهار اسلام کردند، بعید می‌نماید که هنوز یک‌سال از اظهار اسلامشان نگذشته همراه با پیامبر عازم سفر حج شوند، این افراد صرفاً اصول اسلام را شنیدند و پذیرفتند. توجه به ماجرای ارتداد که در زمان حیات پیامبر آغاز شد تأییدی بر این نکته است.

آخرین نکته در این بحث، جیش اسامه است که در نقل‌های تاریخی تعداد جیش اسامه تنها سه هزار نفر گزارش شده است.[۷۴] این امر، احتمال ما مبنی بر مبالغه در تبوک را تقویت می‌کند. نیز حاکی از این نکته بسیار مهم است که در حوادث پی در پی، ضرورتی ندارد آمار شرکت کنندگان نیز افزایش یابد و همه شرکت نمایند. بر فرض که در تبوک سی هزار نفر هم بوده‌اند، اما در جیش اسامه سه هزار نفر بیشتر شرکت ندارند. به نظر نگارنده این سه هزار نفر را می‌توان سپاه مدینه تلقی کرد.

نتیجه این‌که اگر شرکت کنندگان در فتح مکه، سالخوردگان و کودکان و افراد باقی‌مانده در مدینه و افرادی را که احیانا در دو سال بعد به جمعیت مدینه افزوده شده‌اند، جمع نماییم، معقول به نظر می‌رسد که جمعیتی حدود ۲۵ هزار نفر در سال‌های منتهی به وفات پیامبر صلی الله علیه وآله ساکن مدینه باشند.[۷۵] این آمار علاوه بر شواهد گذشته، از این قانون نیز پیروی می‌کند که یک نفر سرباز در میدان جنگ ـ یا یک مسافر ـ دست‌کم یک خانواده سه نفری را در منزل رها کرده و به میدان نبرد آمده است. در نقل‌های تاریخی نیز تأییدی بر این مطلب به چشم می‌خورد که در این‌جا ذکر می‌کنیم. اهل سنت روایتی را از شافعی نقل می‌کنند که گفته است: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله از دنیا رفت شصت هزار نفر مسلمان بودند؛ سی هزار نفر در مدینه و سی هزار نفر دیگر در باقی بلاد و قبایل.[۷۶] این رقم گرچه با آنچه ما بدان رسیدیم مطابقت کامل ندارد، اما بسیار به هم نزدیک اند.

حج گزاران مدینه

تاکنون جمعیت تقریبی مدینه را به دست آوردیم. اینک باید ببینیم که چه تعداد نفر می‌توانستند به عنوان حج گزار، از مدینه و اطراف خارج شوند و پیامبر را همراهی کرده و در راه بازگشت، در غدیر سخنان پیامبر را بشنوند؟ اما قبل از این‌که به نتیجه برسیم و جمعیت حج‌گزار مدینه را تخمین بزنیم، لازم است آنچه تاکنون گفته‌ایم ارزیابی نموده و مقومات و مستبعدات آن‌ها را بررسی کنیم. به عبارت دیگر، ببینیم چه عواملی سبب می‌شود جمعیت خارج شونده از مدینه زیاد باشد و چه فاکتورهایی سبب می‌شود که قول جمعیت کم‌تر را انتخاب نماییم.

مقومات

  1. فتح مکه: پس از فتح مکه افرادی همراه پیامبر وارد مدینه شدند.
  2. اولین حج: سال دهم اولین حجی است که پیامبر صلی الله علیه وآله قصد انجام آن را دارد که بدون درگیری و با خیالی آسوده اتفاق خواهد افتاد. بعید نیست که افراد زیادی مایل باشند در یک حج رسمی و بدون درگیری شرکت نمایند. به ویژه اگر اسنادی داشته باشیم حاکی از دعوت رسول خدا صلی الله علیه وآله از قبایل مسلمان اطراف مدینه برای شرکت در مراسم حج، و اجابت آن‌ها باشد.

مستبعدات

الف: شیوع بیماری آبله یا حصبه قبل از حرکت کاروان حج:

طبق گزارشی، عده ای از اهالی مدینه نتوانستند پیامبر صلی الله علیه وآله را در سفر حجه الوداع همراهی کنند و علت آن نیز شیوع بیماری بود. این گزارش در کتاب السیرة الحلبیه آمده که می‌نویسد: «وعند خروجه صلی الله علیه وآله للحج أصاب الناس بالمدینه جدری أو حصبة منعت کثیرا من الناس من الحج معه».[۷۷] به نظر می‌رسد که هیچ انگیزه ای برای جعل این روایت نیست و در این صورت، مدینه نمی‌توانست جمعیت زیادی را روانه حجه الوداع نماید.

ب: تحمل جمعیت.

ج: اختلاف اقوال.

د: جمعیت عظیم

باید توجه داشت که تعداد سپاه اسلام در جنگ حنین که دوازده هزار نفر گزارش شده آن قدر در نظر مسلمانان زیاد بود که طبق آیه قرآن به خود مغرور شدند. این امر نشانه آن است که آن روز دوازده هزار نفر مساوی بوده با یک جمعیت بی‌سابقه و عظیم.

د: عام الوفود:

این مسئله، افزایش جمعیت مسلمانان را در پی داشت نه افزایش جمعیت مدینه را. این نکته ای بسیار مهم و اساسی است که کم‌تر بدان توجه شده است. همین‌طور آمار افرادی معدود که در اوایل هجرت همراه پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه هجرت کردند یا بعداً وارد مدینه شدند و جا و مکانی در مدینه نداشتند و لذا در صفه مسجد ساکن شدند، در تاریخ مشخص است و قابل توجه نیست؛ بنابراین، پذیرفته نیست که بدون دلیل جمعیتی را به جمعیت مدینه اضافه کنیم.

ه: جمعیت در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک

در جریان فتح مکه و نیز غزوه تبوک احساس مسئولیت نسبت به جنگ سبب می‌شود جمعیت بیشتری پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی نمایند، در حالی که در سال دهم صرفاً حج گزاردن با پیامبر است که می‌تواند انگیزه ای برای مسلمانان باشد؛ بنابراین اگر افراد زیادی نروند، هیچ توبیخی برای آن‌ها وجود نخواهد داشت. اما به صورت طبیعی هر مسلمانی مشتاق است در این سفر معنوی پرجاذبه شرکت کند، به ویژه آن‌که جنبه آموزشی نیز دارد.

ز: جمعیت در صلح حدیبیه

در جریان حدیبیه، روایات متفاوت است و حتی هفت‌صد نفر هم گفته شده است. اما با نگاه خوش‌بینانه تنها ۱۵۰۰ نفر در همراهی با پیامبر صلی الله علیه وآله حاضر شدند و به مکه رفتند.[۷۸] همین‌طور در خیبر ۱۵۰۰ نفر بودند،[۷۹] در حالی که در خندق که دو سال قبل از این بود سه هزار نفر حاضر بودند. پس وجهی ندارد که در همه حوادث، همه حاضر باشند و در هر حادثه ای آمار افزایش یابد.

ح: جمعیت جیش اسامه:

بر فرض که در تبوک سی هزار نفر بودند، ضرورتی نداشت که همه در حجه الوداع نیز شرکت داشته باشند. چه بسا مانند جیش اسامه ـ در عین حالی که جنگ است و همه باید شرکت کنند ـ اما سه هزار نفر بیشتر نبودند. ضرورتی برای شرکت همه در همه اتفاقات نیست.

ط: انجام مراسم حج در سال هشتم

مردم مدینه دو سال قبل از این، در سال هشتم (این صرفاً احتمال است) سفر مکه را تجربه کرده‌اند و چه بسا چندان اشتیاق به انجام دوباره چنین سفر خسته کننده ای نداشته باشند.

جمع بندی

در پایان این بحث با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت که حج گزاران مدینه که محور جمعیت حاضر در غدیرند و خمیرمایه این جمعیت اند چیزی حدود پنج هزار نفر بوده و بیش از این نمی‌توان تصور نمود، چنان‌که در نقل شعیری در جامع الاخبار که حاضران در غدیر را هفده هزار نفر گزارش کرده بود نیز پنج هزار نفر را از مدینه و بقیه را از یمن می‌دانست.[۸۰] اگرچه ما روایت را به دلیل حضور یمنی‌ها رد کردیم اما یک بخش آن می‌تواند تأییدی بر گفته‌های ما باشد.

نیز روایت عیاشی که می‌گوید پنج هزار نفر از مدینه خارج شدند[۸۱] تأیید دیگری است.

حاضران در مکه هنگام حجه الوداع

قول رایج در میان منابع اهل سنت این است که جمعیت حاضر در مکه در حجه الوداع چهل هزار نفر بوده‌اند.[۸۲] البته اقوال دیگری نیز هست که می‌توان به هفتاد هزار،[۸۳] نود هزار،[۸۴] یکصد هزار،[۸۵] ۱۱۴ هزار،[۸۶] ۱۲۰ هزار[۸۷] و در نهایت ۱۳۰ هزار نفر اشاره کرد.[۸۸] به نظر می‌رسد که در این اقوال، بسیار مبالغه شده است. ما، در بحث تحمل جمعیت گفتیم که حضور این تعداد زائر بسیار بعید می‌نماید. با توجه به این‌که بیشتر نقل‌ها چهل هزار نفر را گزارش کرده‌اند به نظر می‌رسد با قدری تسامح می‌توان آن را پذیرفت.

حاضران در غدیر

حال در بین ده روایتی که در آن‌ها به جمعیت غدیر اشاره شده و در ابتدای بحث آورده شد، به نظر می‌رسد روایت عیاشی از امام صادق علیه السلام که خارج شوندگان از مدینه را پنج هزار نفر دانسته، مدرک و سندی برای رسیدن به عدد نزدیک به واقع است. البته با ذکر این نکته که برای ما مشخص نیست پنج هزار نفر دیگر اهل کجا بودند. در واقع، پنج هزار نفر دوم برای ما بلاتکلیف بوده و هنوز ثابت نشده است. گذشت که آمدن مکی‌ها تا فاصله ۱۸۰ کیلومتری، هیچ توجیهی ندارد. اهالی یمن نیز می‌بایست به سمت جنوب بروند. پس می‌توان گفت که چه بسا عده ای از مناطق شمالی شبه جزیره و احیاناً اهالی جنوب عراق، پیامبر صلی الله علیه وآله را همراهی کرده‌اند، چراکه هنوز عراق و شام مسلمانی نداشت تا حج گزار داشته باشد.

شواهدی برای انتخاب قول عیاشی

شواهدی که ما را در انتخاب روایت عیاشی کمک می‌کند تا آن را به عنوان سند بحث خود قرار دهیم از این قرارند:

الف: منبع روایت:

تفسیر عیاشی به عنوان منبعی کهن و پذیرفته شده نزد شیعه است. نیز در مقایسه با منابع دیگر، مانند تفسیر فرات کوفی[۸۹] (قرن چهارم)، جامع الاخبار (قرن ششم)، الاحتجاج (قرن ششم)، مناقب آل ابی طالب (قرن ششم)، تذکرة الخواص (قرن ششم)، نهج الایمان (قرن هفتم) و سمط النجوم العوالی (قرن دوازدهم) از لحاظ زمانی مقدم تر است.

ب: تأیید روایت:

ابن شهرآشوب و شیخ حرّ عاملی نیز همین روایت را نقل می‌کنند که توضیح آن‌ها گذشت.[۹۰]

ج: شأن نزول:

عیاشی این روایت را ذیل آیه ابلاغ آورده که نزد شیعه کاملاً پذیرفته شده است.

د: منطق شمارش:

در این روایت، پنج هزار نفر از مدینه و پنج هزار نفر از مکه دانسته شده است. گرچه این تفکیک خود می‌تواند دلیلی بر رد این قول باشد، چون دلیلی بر حضور مکی‌ها نیست. اما از آن‌جا که بر اساس مباحث گذشته، خارج شوندگان از مدینه پنج هزار شمرده شده‌اند، لذا می‌تواند سند و مدرکی برای ما باشد. نگارنده بر این باور است که گرچه تعداد حج گزاران مدینه را تخمین زده‌ایم، اما برای جمعیت حاضر در غدیر دست کم نیاز به نقل تاریخی داریم. بر این اساس، در میان ده روایتی که گذشت به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین قول به محاسبات ما همین روایت عیاشی است.

ه: جمعیت کل حج‌گزاران در مکه:

گذشت که نزد اهل سنت، مشهور آن است که چهل هزار نفر در حجه الوداع در مکه حضور داشتند. بر فرض که این آمار نزدیک به واقع باشد، حال اگر حج گزاران اهالی مکه، یمن و طائف و قبایل مسلمان بادیه نشین را از این چهل هزار نفر کسر کنیم، چیزی حدود پنج هزار نفر برای مدینه و حدود پنج هزار نفر برای قبایل شمالی نجد و نیز قبایلی که حدفاصل مدینه تا جحفه بوده و احتمالاً پیامبر را همراهی کرده‌اند، عده قابل قبولی است. باید توجه داشت که مکه، طائف و یمن جمعیت معتنابهی داشته‌اند.[۹۱]

نتیجه

با توجه به موقعیت جغرافیایی غدیر، روشن شد که محور و هسته اصلی حاضران در غدیر، اهالی مدینه و بقیه از قبایل اطراف مدینه و چه بسا قبایل شمالی نجد بوده‌اند. نیز بر اساس مباحثی که درباره جمعیت مدینه گفته شد، معلوم شد که مدینه ظرفیت فرستادن حدود پنج هزار نفر را به مکه داشته است. از این رو با تمسک به روایت عیاشی که پنج هزار نفر از حاضران در غدیر را مدنی می‌داند و هم‌چنین گزارش جامع الاخبار، به این نتیجه می‌رسیم که حدود پنج هزار نفر از اهالی مدینه و تعدادی نیز از قبایل اطراف در غدیر حاضر بوده‌اند. چنان‌چه بخواهیم روایت ده هزار نفر عیاشی را بپذیریم، باید توجیهی برای پنج هزار دیگر داشته باشیم.

منابع

تاریخ در آیینه پژوهش، سال ۱۳۸۶ ش، شماره ۱۶.

پانویس

  1. سید جلال امام.
  2. محمدهادی یوسفی غروی در کتاب موسوعة التاریخ الاسلامی، ج ۳، ص ۶۲۶–۶۲۷ به اختصار روایات مربوط به تعداد حاضران در غدیر را نقل کرده‌اند.
  3. الخصال، ج ۲، ص ۳۹۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۰۸؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۷؛ البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹.
  4. شیخ صدوق در خصال ضمن بیان ایام هفته و بیان این‌که هر روز اختصاص به کاری دارد، روز جمعه را روز عید یاد می‌کند و می‌نویسد: عید غدیر، روز هجدهم ذی‌حجه است و آن نیز جمعه بوده است شیخ صدوق، همان، ج ۲، ص ۳۹۵. نویسنده کتاب بشارة المصطفی روز غدیر را پنجشنبه معرفی می‌نماید. نیز: (نهج الایمان، ص ۱۱۴). روایتی را از سعید خدری آورده که بنابر آن، غدیر روز پنجشنبه بوده است. هم‌چنین محمد بن سلیمان کوفی (مناقب امیرالمؤمنین، ج ۱، ص ۱۱۸) روایتی را از ابی سعید خدری نقل می‌کند که طبق آن، پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را در غدیر جمع کرد و آن روز پنجشنبه بود.
  5. دلایل النبوه، ج ۵، ص ۴۴۶؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۷۰۸؛ تفسیر القرآن العظیم، ج ۳، ص ۲۵. اینان ذیل آیه اکمال به تفصیل درباره این‌که عرفه سال دهم جمعه بوده یا خیر بحث کرده‌اند.
  6. از میان منابع شیعی می‌توان به: کشف الغمه، ج ۱، ص ۲۰؛ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۵۳۴ اشاره نمود.
  7. البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۲۰۹: «الثامن عشر من ذی الحجة عامئذ و کان یوم الأحد بغدیر خم تحت شجرة هناک، فبین فیها أشیاء. و ذکر من فضل علیّ و أمانته و…».
  8. الاحتجاج، ص ۵۸: «أتاه جبرئیل علیه السلام علی خمس ساعات مضت من النهار».
  9. روضة الواعظین، ج ۱، ص ۹۱.
  10. اسدالغابه، ج ۵، ص ۲۵۲: «نشهد أنا أقبلنا مع رسول‌الله صلّی الله علیه و سلّم من حجة الوداع، حتی إذا کان الظهر خرج رسول اللّه ـ صلّی الله علیه و سلّم ـ فأمر بشجرات فشددن، و ألقی علیهنّ ثوب، ثم نادی: الصلاة. فخرجنا فصلینا، ثم قام فحمد اللّه تعالی و أثنی علیه، ثم قال: یا أیها الناس، أتعلمون أنّ اللّه عز و جل مولای و أنا مولی المؤنین، و أنی أولی بکم من أنفسکم؟ یقول ذلک مرارا. قلنا: نعم، و هو آخذ بیدک یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللَّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه ثلاث مرات».
  11. علی بن طاووس، اقبال الاعمال، ص ۴۵۶: «و قد بلغنا غدیر خم فی وقت لو طرح اللحم فیه علی الأرض لانشوی».
  12. الهدایة الکبری، ص ۱۰۳: «و قد علمت انه کان یوما شدید القیظ یشیب فیه الطفل…».
  13. شرح الاخبار، ج ۱، ص ۹۹: «و ذلک فی یوم ما اتی علینا یوم اشد حرا منه».
  14. اکنون برنامه‌های رایانه ای این کار را به راحتی انجام می‌دهند. به عنوان نمونه به نرم‌افزار نورالسیره می‌توان اشاره نمود.
  15. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۴، ص ۱۸۸: «و قال بعض أهل اللغه: الغدیر فعیل من الغدر، و ذاک أن الإنسان یمرّ به و فیه ماء فربما جاء ثانیاً طمعا فی ذلک الماء فإذا جاءه وجده یابسا فیموت عطشا».
  16. همان، ج ۲، ص ۳۹۰.
  17. همان.
  18. همان.
  19. همان، ج ۴، ص ۱۸۸.
  20. هر مایل حدود ۱۶۰۰ متر می‌باشد.
  21. همان، ص ۵۸: «فرحل فلما بلغ غدیر خم قبل الجحفه بثلاثه امیال».
  22. ابن جوزی، المنتظم، ج ۱، ص ۱۴۶.
  23. ابن طاووس، همان، ج ۱، ص ۴۵۵: «فخرج رسول اللّه صلی الله علیه وآله حتی نزل الجحفة فلما نزل القوم و أخذوا منازلهم أتاه جبرئیل علیه السلام».
  24. ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، الغارات، ج ۲، ص ۵۰۷، پاورقی: «الجحفه بالضم ثم السکون و آلفا، کانت قریة کبیرة ذات منبر علی طریق المدینه، من مکه علی اربع مراحل و هی میقات اهل مصر و الشام، ان لم یمروا علی المدینه فان مروا بالمدینه فمیقاتهم ذوالحلیفه و کان اسمها مهیعه و انما سمیت الجحفه لان السیل اجتفها و حمل اهلها فی بعض الاعوام و هی الان خراب، و بینها وبین ساحل الجار نحو ثلاث مراحل و بینها و بین اقرن موضع من البحر سته امیال، و بینها وبین المدینه ست مراحل و بینها وبین غدیر خم میلان».
  25. متن کامل گزارش بازدید از منطقه غدیر، در فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۷۷، ص ۲۳۲ نوشته محمدحسین فلاح زاده آمده است.
  26. الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۵.
  27. اهالی مدینه از مسجد شجره محرم می‌شوند که این مسجد نزدیک مدینه واقع شده است، اما کسانی که در منطقه جنوبی مدینه هستند، در بین راه مدینه به مکه در جحفه محرم می‌شوند.
  28. مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۶. متن روایت چنین است: «و فی روایه عن الباقر علیه‌السلامقال: لما قال النبی صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم بین الف و ثلاث ماه رجل من کنت مولاه فهذا علی مولاه…».
  29. همان، ج ۳۷، ص ۱۵۸.
  30. فرات کوفی، تفسیر، ص ۵۱: «عن عمار بن یاسر قال: کنت عند ابی ذر الغفاری فی مجلس ابن‌عباس و علیه فسطاط و هو یحدث اذ قام ابوذر حتی ضرب بیده الی عمود فسطاط ثم قال: ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فقد انبأته باسمی انا جندب بن جناده ابوذر الغفاری سالتکم بحق الله و حق رسوله اسمعتم من رسول اللّه صلی الله علیه وآله و هو یقول: ما اقلت الغبراء و لا اظلت الخضرا ذا لهجة اصدق من ابی ذر؟ قالو: اللهم نعم. قال: فتعلمون ایها الناس ان رسول‌الله صلی الله علیه وآله جمعنا یوم غدیر خم الف و ثلاث ماه رجل یقول: اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره واخذل من خذله. فقام رجل فقال: بخ بخ یابن ابی طالب…».
  31. در ادامه، محاسبات صورت گرفته را ذکر خواهیم کرد.
  32. ر. ک. عیاشی، تفسیر، ج ۱، ص ۳۳۲: «عن عمر بن یزید قال: قال أبو عبدالله علیه السلام ابتداء منه العجب یا ابا حفص لما لقی علی بن أبی طالب، أنه کان له عشرة ألف شاهد لم یقدر علی أخذ حقه، و الرجل یأخذ حقه بشاهدین، إن رسول اللّه صلی الله علیه وآله خرج من المدینة حاجا و معه خمسة آلاف، و رجع من مکة و قد شیعه خمسة آلاف من أهل مکة، فلما انتهی إلی الجحفه نزل جبرئیل بولایة علی…».
  33. همان، ج۳، ص ۲۶.
  34. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.
  35. همان: «عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ابْتِدَاءً مِنْهُ الْعَجَبُ لِمَا لَقِیَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَنَّهُ کَانَ لَهُ عَشَرَةُ آلَافِ شَاهِدٍ لَمْ یَقْدِرْ عَلَی أَخْذِ حَقِّهِ وَ الرَّجُلُ یَأْخُذُ حَقَّهُ بِشَاهِدَیْنِ، أَقُولُ لَعَلَّ الْعَشَرَةَ آلَافٍ کَانُوا حَاضِرِینَ فِی الْمَدِینَةِ وَ الْبَاقُونَ کَانُوا تَفَرَّقُوا فِی الْبُلْدَانِ».
  36. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۲۹: «عن صفوان الجمال قال قال أبو عبد اللّه علیه السلام لقد حضر الغدیر اثناعشر ألف رجل یشهدون لعلی بن أبی طالب علیه السلام، فما قدر علی أخذ حقه، و إن أحدکم یکون له المال و له شاهدان فیأخذ حقه». نیز ر.ک. همان، ج ۳۷، ص ۱۳۹.
  37. جامع الاخبار، ص ۱۰.
  38. ابن جبر، همان، ص ۱۲۲.
  39. همان، ج ۱، ص ۸۳: «... حج مع رسول‌الله من أهل المدینة و أهل الأطراف و الأعراب سبعین ألف إنسان أو یزیدون علی نحو عدد أصحاب موسی السبعین ألف الذین أخذ علیهم بیعة هارون فنکثوا و اتبعوا العجل و السامری و کذلک أخذ رسول اللّه صلی الله علیه وآله البیعة لعلی بالخلافة علی عدد أصحاب موسی فنکثوا البیعة و اتبعوا العجل و السامری سنهً بسنهً و مثلاً بمثل…».
  40. از جمله راویان در سند این روایت محمد بن موسی همدانی است که سخن مرحوم آیت‌اللّه خویی درباره اش چنین است: «قال النجاشی ضعفه القمیون و کان ابن الولید یقول انه کان یضع الحدیث». هم‌چنین نقلی از صدوق می‌آورد که: «خبر صلاة یوم غدیر خم و الثواب المذکور فیه لمن صامه، فان شیخنا محمد بن الحسن کان لایصححه و یقول انه من طریق محمد بن موسی الهمدانی و کان غیر ثقه کذاباً» (ر.ک. خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۲۹۷).
  41. همان، ص ۱۲۲.
  42. سمط النجوم العوالی، ج ۲، ص ۳۰۵.
  43. همان
  44. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج ۱، ص ۲۶۶. وی می‌نویسد: «و جمع الصحابه و هم کانوا مئه و عشرین آلفا».
  45. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۳.
  46. همان، ج۲، ص ۱۷۷.
  47. همان، ص ۲۰۱.
  48. همان، ج ۸، ص ۱۹۸.
  49. طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج ۳، ص ۱۱۱۱.
  50. عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، همان، ج ۲، ص ۳۰۵.
  51. محمد بن عبدالله أبوبکر بن العربی، العواصم من القواصم، ج ۱، ص ۲۵۵.
  52. حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.
  53. در ادامه متن روایت را می‌آوریم و بدان استناد خواهیم کرد.
  54. به دلیل شدت سختی از آن به «جیش العسره» یاد می‌شود (انساب الاشراف، ج ۲، ص ۹۵؛ البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵).
  55. احمد عبدالحلیم ابن تیمیه حرانی، مجموع الفتاوی، ج ۱۱، ص ۲۷۵: «وملأ أوعیه العسکر عام تبوک من طعام قلیل ولم ینقص وهم نحو ثلاثین آلفا ونبع الماء من بین اصابعه مرات متعددة حتی کفی الناس الذین کانوا معه».
  56. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴.
  57. واقدی، مغازی، ص ۱۴۹.
  58. طبری، همان، ج ۳، ص ۹۴۷.
  59. همان، ص ۱۱۹۷.
  60. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۱۳، ص ۷.
  61. در کتاب‌های تاریخی عباراتی از این قبیل می‌توان یافت: «معید درس فلان» یا «معید فی المدرسة فلان».
  62. منطقه ای حدود ۶۰ کیلومتری شمال غربی مکه.
  63. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.
  64. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۴، ص ۳۴.
  65. طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۹۳. واقدی می‌نویسد: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله موضوع جنگ را آشکار فرمود میان مسلمانان اهل بادیه و اطراف مدینه کسی را گسیل فرمود و پیام داد: هر کس به خدا و روز رستاخیز معتقد است باید که ماه رمضان در مدینه حاضر باشد و به هر ناحیه، رسولی گسیل داشت آن‌چنان‌که قبایل اسلم، غفار، مزینه، جهینه و اشجع در مدینه جمع شدند و آن‌ها و اعراب دیگر از مدینه بیرون آمدند، ولی بنی سلیم در قدید به پیامبر پیوستند. واقدی، المغازی، ص ۶۱۱.
  66. البته ابن اثیر در الکامل این جمعیت را سه هزار و پانصد نفر نقل می‌کند ابن اثیر، الکامل، ج ۷، ص ۲۸۹.
  67. واقدی، همان، ص ۶۱۲.
  68. ابن‌عباس گوید: پس از آن پیمبر راه سفر گرفت … و ده هزار کس از مسلمانان همراه وی بود، مردم سلیم و مزینه آمده بودند و از هر قبیله تعدادی مسلمان آمده بود. همه مهاجر و انصار با پیمبر آمده بودند و هیچ‌کس از آن‌ها به جای نمانده بود ر.ک. طبری، همان، ج ۳، ص ۱۱۸۰.
  69. توبه۹ آیه ۲۵.
  70. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۲۶؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۵؛ واقدی، همان، ج ۳، ص ۱۰۴۱؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۷؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۴، ص ۲۳۹ و صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج ۹، ص ۴۴۳.
  71. شرح سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۲۲۱: «وقد بلغوا فی غزوة تبوک آلتی آخر غزوات النبی صلی الله علیه وآله مئة الف».
  72. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۰۴.
  73. می توان به کتاب ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۵۶۱ به بعد اشاره کرد. نیز کتاب‌هایی نظیر الاصابه و اسدالغابه ذیل نام برخی از افراد که در وفدی حضور داشتند.
  74. مطهر بن طاهر مقدسی، همان، ج ۵، ص ۱۵۲ و نیز ر.ک. علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۰، ص ۲۵۷.
  75. نگارنده تأکید می‌کند که این تعداد جمعیت نیز با نگاهی خوشبینانه است و به نظر می‌رسد مدینه در زمان وفات پیامبر کم‌تر از اینها جمعیت داشته است. به عبارتی، روایات و قراین ما را به چنین نتیجه ای می‌رساند.
  76. «روی أبوبکر الساجی فی مناقب الشافعی عن محمد بن عبدالله بن عبد الحکم قال أنبأنا الشافعی قال قبض الله رسول اللّه صلی الله علیه وآله والمسلمون ستون ألفا ثلاثون بالمدینة وثلاثون آلفا فی قبایل العرب و غیر ذلک و هذا إسناد جید» عبدالرحیم بن الحسین عراقی، التقید و الایضاح، ج ۱، ص ۳۰۶.
  77. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  78. ابن شهرآشوب، همان، ج ۱، ص ۹۱.
  79. «و کان الجیش ألفا و خمسمائة» ابن سعد، همان، ج ۲، ص ۸۱.
  80. شعیری، همان، ص ۱۰.
  81. عیاشی، همان، ج ۱، ص ۳۳۲.
  82. البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۱۳۷: «و قد کان معه علیه السلام فی حجة الوداع قریب من أربعین ألفا» المقنع فی علوم الحدیث، ج ۲، ص ۴۹۷ و سیرة النبی المختار، ج ۱، ص ۷۷: «وفی السنة العاشرة حج حجة الوداع وحج بأزواجه کلهن وبخلق کثیر فحضرها من الصحابة أربعون ألفا رضی الله عنهم».
  83. السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.
  84. شرح زرقانی، ج ۲، ص ۳۴۱: «عن عائشة أن رسول‌الله عام حجة الوداع خرج إلی الحج فی تسعین ألفا». السیرة الحلبیه، ج ۳، ص ۳۰۸.
  85. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  86. همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  87. حلبی، همان، ج ۳، ص ۳۰۸.
  88. شرح سنن ابی داود، ج ۵، ص ۲۵۳.
  89. البته با تسامح می‌توان گفت که عیاشی و فرات، هم عصر بوده‌اند. اگرچه تاریخ وفات فرات کوفی مشخص نیست.
  90. ابن شهرآشوب، همان، ج ۳، ص ۲۶؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۹.
  91. گذشت که شرح الاخبار دوازده هزار نفر از حاضران در غدیر را از اهل یمن گزارش کرده است.

فهرست منابع

  • الاحتجاج؛ احمد بن علی طبرسی، مشهد: نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق.
  • الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، م۴۱۳ق، قم: انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • اسدالغابه؛ عزالدین علی بن اثیر، م۶۳ق، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۹ ق.
  • اقبال الاعمال؛ سید علی بن طاووس، م۶۶۴ق، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷.
  • انساب الاشراف؛ احمد بن یحیی بلاذری، م۲۷۹ق، تحقیق: سهیل ذکار و ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۴۱۷ ق.
  • بحار الانوار؛ محمد باقر مجلسی، م۱۱۱۱ق، بیروت: مؤسسة الوفا، ۱۴۰۴ ق.
  • البدء و التاریخ؛ مطهر بن طاهر مقدسی، بور سعید: مکتبه الثقافه الدینیه، [بی‌تا].
  • البدایه و النهایه؛ اسماعیل بن عمر، م۷۷۴ق، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۷ ق.
  • بشاره المصطفی؛ عمادالدین طبری، م۵۵۴ق، تحقیق: محمدجواد قیومی، چاپ اول: قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۰ ق.
  • تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، شمس الدین ذهبی، م۷۴۸ق، تحقیق: عمرعبدالسلام، بیروت: دارالکتاب العربی، دوم، ۱۴۱۳ ق.
  • تاریخ الامم و الملوک؛ ممد بن جریر طبری، م۳۱۰ق، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵.
  • تاریخ یعقوبی؛ احمد بن ابی یعقوب، ۲۹۲ق، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، اول، ۱۳۷۱.
  • تاریخ یعقوبی؛ بیروت: دارصادر، [بی تا].
  • تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی م۶۶۵۴ق، مجمع جهانی اهل بیت، ۱۴۲۶
  • تفسیر عیاشی، محمد بن مسعود عیاشی، م۳۲۰ق، تحقیق: سیدهاشم رسول محلاتی، تهران: چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ ق.
  • تفسیرالقران العظیم،.................. تحقیق: محمدحسین شمس الدین، بیروت: دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۹ ق.
  • تفسیرفرات کوفی؛ ابوالقاسم فرات بن ابراهیم کوفی، م۳۰۸ق، تحقیق: محمد کاظم محمودی، تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، اول، ۱۴۱۰ ق.
  • التقیید و الایضاح؛ عبدالرحیم بن حسین عراقی، تحقیق: محمد بن عثمان، بیروت: دارالفکر، اول، ۱۹۷۰ م.
  • التنبیه و الإشراف؛ علی بن الحسین مسعودی، م ۳۴۶ق، تصحیح: عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره: دارالصاوی، [بی‌تا]، (افست قم، مؤسه نشر المنابع الثقافة الاسلامیه).
  • جامع الأخبار؛ تاج الدین محمد شعیری، قم: انتشارات رضی، ۱۳۶۳.
  • الخصال؛ محمد بن علی صدوق، م۳۸۱ق، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق.
  • دلائل النبوه؛ احمد بن حسین بیهقی، ۴۵۸ق، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
  • روضة الواعظین، فتال نیشابوری، م۵۰۸ق، قم: انتشارات رضی، [بی‌تا].
  • سبل الهدی و الرشاد؛ محمد بن یوسف صالحی شامی، م۹۴۹ق، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۴ ق.
  • سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی؛ عبدالملک بن حسین عاصمی مکی، م۱۱۱۱ق، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ ق.
  • سنن ابن ماجه، محمد بن یزید بن ماجه قزوینی، م۲۷۳ق، بیروت: دارالفکر، [بی‌تا].
  • السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون؛ علی بن برهان الدین حلبی، بیروت: دارالنشر ـ دارالمعرفه، ۱۴۰۰ ق.
  • السیرة النبویه؛ عبدالملک بن هشام، م۲۱۸ق، تحقیق: مصطفی سقا و ابراهیم آبیاری و عبد الحفیظ شلبی، بیروت: دارالمعرفه، [بی تا].
  • سیرة النبی المختار؛ محمد بن عمر محرق حضرمی شافعی، تحقیق: محمد عنان نصوح عزقول، بیروت: دارالحاوی، اول، ۱۹۹۸ م.
  • شرح علی الموطأ الإمام مالک؛ محمد بن عبدالباقی بن یوسف زرقانی، ۱۰۹۹ق، بیروت: دارالنشر ـ دارالکتب العلمیه، اول، ۱۴۱۱ ق.
  • شرح‌الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار؛ قاضی نعمان مغربی، م۳۶۳ق، تحقیق: سیدمحمد حسینی جلالی، قم: مؤسسه نشر اسلامی، [بی‌تا].
  • الطبقات الکبری؛ محمد بن سعد، م۲۳۰ق، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، تهران: انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴.
  • العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی صلی الله علیه وآله؛ ابوبکر محمد بن عبدالله بن عربی، م۶۳۸ق، تحقیق: محب الدین خطیب و محمود مهدی استانبولی، بیروت، دارالجیل، دوم، ۱۴۰۷ ق.
  • عون المعبود شرح سنن ابی داوود؛ محمد شمس الحق عظیم آبادی، م۱۳۲۹ق، بیروت: الکتب العلمیة، دوم، ۱۹۹۵ م.
  • الغارات؛ ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، م۲۸۳ق، ترجمه: عزیزالله عطاردی، انتشارات عطارد، ۱۳۷۳.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، م۳۲۹ق، تهران: دارالکتب الإسلامیة، ۱۳۶۵.
  • الکامل فی التاریخ، عزالدین علی بن اثیر، م۶۳۰ق، ترجمه: ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱. مجموع الفتاوی، احمد بن عبدالحیلم بن تیمیه حرانی، م۷۲۸ق، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد العاصمی النجدی، مکتبة ابن تیمیه، دوم، [بی‌تا].
  • کشف الغمه؛ علی بن عیسی اربلی، م۶۹۲ق، تبریز: انتشارات بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ق.
  • کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال؛ علاء الدین علی بن حسام هندی، م۹۷۵ق، تحقیق: محمود عمر دمیاطی، چاپ اول: بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق.
  • گزارشی مختصر از وضعیت کنونی محل غدیر، محمد حسین فلاح زاده، فصلنامه علوم حدیث، سال سوم، شماره ۷، بهار ۱۳۷۷.
  • معجم البلدان؛ شهاب الدین یاقوت بن عبدالله حموی، م۶۲۲ق، بیروت، دارالصادر، دوم، ۱۹۹۵ م.
  • معجم رجال الحدیث؛ سید ابوالقاسم، م۱۴۱۳ق، قم: مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ ق.
  • المغازی؛ محمد بن عمر واقدی، م۲۰۹ق، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت: دوم، مؤسة الأعلمی، ۱۴۰۹ق.
  • مقدمه تاریخ، عبدالرحمن بن خلدون، م۸۰۸ق، ترجمه: محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، هشتم، ۱۳۷۵.
  • المقنع فی علوم الحدیث؛ عمر بن علی بن احمد انصاری، م۸۰۴ق، تحقیق: عبدالله بن یوسف الجدیع، دمام: دارالنشر السعودیه، اول، ۱۴۱۳ ق.
  • مناقب امیرالمؤمنین؛ محمد بن سلیمان کوفی، ۳۲۰ق، تحقیق: محمدباقر محمودی، مجمع احیاءالثقافة الاسلامیه، اول، ۱۴۱۲ ق.
  • مناقب آل ابی طالب؛ ابن شهرآشوب مازندارنی، م۵۸۸ق، قم: مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹.
  • المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، م ۵۹۸ق، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، اول، ۱۹۹۲ م.
  • موسوعة التاریخ الاسلامی؛ محمد هادی یوسفی غروی، قم: مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
  • نهج الایمان؛ زین الدین علی بن یوسف بن جبر، تحقیق سیداحمد حسینی، چاپ اول: مشهد، مجتمع امام هادی علیه السلام، ۱۴۱۸.
  • وسائل الشیعه؛ شیخ حر عاملی، م ۱۱۰۴ق، قم: مؤسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۰۹ ق.
  • الهدایة الکبری؛ حسین بن همدان خصیبی، ۳۱۶ق، بیروت: مؤسسه بلاغ، چهارم، ۱۴۱۱ ق.