خطبه غدیر امیرالمؤمنین علیه السلام: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== <big>تبليغ غدير با خطبه غديرِ اميرالمؤمنين عليه السلام <ref>غدير در آئينه كتا...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
<big>در اينجا توضيحاتى در مورد خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام بيان مى كنيم. از قبيل: روايت خطبه، مدارک و سند خطبه و... :</big> | <big>در اينجا توضيحاتى در مورد خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام بيان مى كنيم. از قبيل: روايت خطبه، مدارک و سند خطبه و... :</big> | ||
'''<br />منابع خطبه''' | |||
متن خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام در منابع و كتاب هاى ذيل آمده است: | متن خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام در منابع و كتاب هاى ذيل آمده است: | ||
مصباح المتهجد (شيخ طوسى) : ص ۷۵۸. | |||
اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۶۰. | |||
مصباح الزائر (سيد بن طاووس) : فصل ۷. | |||
بحار الانوار(علامه محمدباقر مجلسى) : ج ۹۷ ص ۱۱۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۴. | |||
الشيعة فى احاديث الفرقين: ص ۲۸۲. | |||
مناقب آل ابى طالب عليهم السلام (ابن شهرآشوب مازندرانى) : ج ۳ ص ۴۳. | |||
كلمات الامام الحسين عليه السلام (شيخ شريفى) : ص ۶۹۰ . | |||
وسائل الشيعه (شيخ حر عاملى) : ج ۷ ص ۳۲۷. | |||
جواهر الكلام (شيخ محمدحسن نجفى) : ج ۱۲ ص ۲۱۷. | |||
المصباح فى الادعية (شيخ تقى الدين ابراهيم كفعمى) : ص ۹۱۹. | |||
'''متن روايت''' | |||
در ميان منابع ذكر شده، | در ميان منابع ذكر شده، قديمى ترين منبع كتاب «مصباح المتهجد» شيخ الطائفه طوسى مى باشد، كه متن اين روايت طبق نقل اين كتاب شريف از قرار ذيل مى باشد: | ||
اخبرنا جماعة، عن ابى محمد هارون بن موسى التلعكبرى، قال: حدثنا ابوالحسن على بن احمد الخراسانى الحاجب فى شهر رمضان سنة سبع و ثلاثين و ثلاث مائة، قال: حدثنا سعيد بن هارون ابوعمرو<ref>ابوعمرو« در بعضى از نسخه ها «ابوعلى» آمده است.</ref> المروزى، و قد زاد على الثمانين سنة، قال: حدثنا الفيّاض بن محمد بن عمر الطرسوسى<ref>«الطوسى» خ.</ref> بطوس سنة تسع و خمسين و مائتين و قد بلغ التسعين، انه شهد اباالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام فى يوم الغدير، و بحضرته جماعة من خاصته، قد احتبسهم للافطار. و قد قدّم الى منازلهم الطعام و البرّ و الصلاة و الكسوة حتى الخواتيم و النعال. و قد غيّر من احوالهم و احوال حاشيته و جدّدت له آلة غير الآلة التى جرى الرسم بابتذالها قبل يومه، و هو يذكر فضل اليوم و قدمه. <ref>«و قديمة» در بعضى از نسخ آمده است.</ref> | |||
فكان من | فكان من قوله عليه السلام: حدثنى الهادى عليه السلام ابى، قال: حدثنى جدى الصادقعليه السلام، قال: حدثنى الباقرعليه السلام، قال: حدثنى سيدالعابدينعليه السلام، قال: حدثنى ابى الحسينعليه السلام، قال: اتفق فى بعض سنى اميرالمؤمنينعليه السلام الجمعة و الغدير. فصعد المنبر على خمس ساعات××× ۱ اى مضى من نهار اليوم. ××× من نهار ذلك اليوم. فحمد اللَّه و اثنى عليه حمداً لم يسمع بمثله، و اثنى عليه ثناءاً لم××× ۲ بما لم« خ. ××× يتوجه اليه غيره. فكان ما حفظ من ذلك... : | ||
نسخهٔ ۱۰ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۰۳
تبليغ غدير با خطبه غديرِ اميرالمؤمنين عليه السلام [۱]
يكى از موضوعاتى كه در تأليف يا ساير فعاليت هاى فرهنگى غدير بسيار اهميت دارد، و نيز يكى از رخدادهاى هفته غدير - به غير از خود غدير - است، خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غديرِ است. خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير، خطبه اى است كه اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير در زمان خلافت ظاهرى خود بيان فرموده اند كه موضوع ديگرى در غدير است.
تجلى خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام در عصر ظهور [۲]
سه خطبه تاريخى براى روز غدير خم در تاريخ ثبت شده، كه هر يك داراى فرازهاى مهمى است و همه آنها در عصر ظهور تجلى خواهد نمود.
خطبه رسول اكرم صلى الله عليه وآله در سرزمين غدير خم
خطبه اميرالمؤمنين عليه السلام در يكى از سال هاى خلافت ظاهرى آن حضرت، كه روز غدير با روز جمعه مصادف شده بود.
خطبه حضرت امام رضا عليه السلام به نقل سيد بن طاووس.
حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ايام خلافت ظاهرى، در روز غدير - كه با روز جمعه مصادف شده بود - خطبه بسيار باشكوهى ايراد فرمودند، كه فرازهايى از آن نقل مى شود:
الف. سيماى غدير در سخنان اميرعليه السلام
۱. امروز روزى بلند جايگاه است.
۲. گشايش در آن پديد آمد.
۳. مقام شايستگان بالا رفت.
۴. امروز براهين الهى آشكار گرديد.
۵ . امروز روز آشكار شدن حق و پرده بردارى از جايگاه امامت است.
۶ . امروز روز اكمال دين است.
۷. امروز روز عهد و پيمان است.
۸ . امروز روز گواهى و گواه گرفتن است.
۹. امروز روز آشكار شدن پيمان هاى مستور در زير پرده هاى كفر و نفاق است.
۱۰. امروز روز بيان حقايق ايمان است.
۱۱. امروز روز راندن شيطان است.
۱۲. امروز روز اقامه برهان است.
۱۳. امروز روز جدايى حق و باطل است.
۱۴. امروز روز بلندِ جايگاهى است كه در آن مخاصمه مى كرديد.
۱۵. امروز روز نبأ عظيمى است كه از آن روى بر مى تافتيد.
۱۶. امروز روز ارشاد و هدايت است.
۱۷. امروز روز آزمايش بندگان است.
۱۸. امروز روز راهنمايى رهپويان است.
۱۹. امروز روز آشكار شدن اسرار درون و رازهاى اشرار دون است.
۲۰. امروز روز نص صريح بر شايستگان و اولياى خاص خداست.
۲۱. امروز روز امنيت كامل است.
۲۲. امروز روز اظهار سرّ مكنون است.
۲۳. امروز روز آشكار شدن اسرار نهان و آزمايش دلهاست.[۳]
بر اهل تحقيق پوشيده نيست كه همه اين ويژگى ها در عصر ظهور تجلى كامل پيدا مى كند. به ويژه فرازهاى: دوم: فيه وقع الفرج؛ فرج و گشايش جهان آفرينش در عصر ظهور است. ششم: يوم كمال الدين؛ كه در عصر ظهور تمكّن كامل براى پياده شدن تعاليم دينى و معارف اسلامى فراهم خواهد شد. دهم: يوم البيان عن حقائق الايمان؛ كه بدون ترس و واهمه حقايق ايمانى در عرصه جهانى بيان خواهد شد. يازدهم: يوم دحر الشيطان؛ كه در عصر ظهور مدت مهلت ابليس به سر مى رسد و مولاى متقيان اميرالمؤمنين عليه السلام در يكى از رجعت هاى خود با وى نبرد مى كنند.[۴] مؤمنان شيطان را سنگسار مى كنند [۵] ، و پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله او را به هلاكت مى رسانند. [۶]البته به روايتى حضرت ولى عصر عليه السلام او را گردن مى زنند [۷] ، و به نقلى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله او را سر مى برند. [۸]
ب. رهبران گمراه در خطبه امير عليه السلام
امير بيان در فرازى از خطبه غدير به رهبران ضالّ و مُضلّ اشاره نموده، آيه كريمه را تلاوت فرمودند: از پيروى گمراهان بر حذر باشيد كه قرآن كريم آنها را نكوهش كرده فرموده است:
«ما از سركرده هاى خود پيروى كرديم پس ما را گمراه ساختند بار خدايا عذاب آنها را دو چندان فرما و آنها را به لعن و غضب شديد خود گرفتار كن» .[۹]
به هنگام ظهور، جايگاه سركرده هاى گمراه معلوم مى شود، و پيروان گمراهشان از آنها بيزارى مى جويند؛ و آن هنگامى است كه حضرت ولى عصر عليه السلام پيكر دو بت بزرگ قريش را از دل خاک بيرون آورده، با همان هيزمى كه روز تهاجم به خانه وحى آورده بودند تا حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام را به آتش بكشند! طعمه حريق مى سازند. [۱۰]
ج. روز امن و امان
مولاى متقيان عليه السلام در فرازى از خطبه غدير در مورد روز غدير فرمودند: هذا يوم الامن و الامان: امروز روز امن و امان است. [۱۱]
همانگونه كه خداوند منان شهر مكه را بلد امن قرار داده ولى رسول عالميان صلى الله عليه وآله در آن شهر امنيت نداشتند، روز غدير را نيز روز امن و امان قرار داده ولى صاحب غدير در آن روز امنيت نداشتند! در همان روز اصحاب صحيفه گرد آمدند و پيمان بستند، و در روز سقيفه پيمان خود را به اجرا نهادند. اين امنيت در سطح جهانى و براى همه انسان ها و حتى براى همه جانداران در عصر ظهور تحقق پيدا مى كند.
در احاديث آمده است: در عصر ظهور ظلم و ستم رخت بر مى بندد و راه ها امن مى شود و كسى به كسى ستم نمى كند.[۱۲] در كتب عهدين از آشتى كردن درندگان و همزيستى گرگ و برّه، پلنگ با بزغاله و شير با گوساله سخن رفته است.[۱۳]
توضيحاتى پيرامون متن و سند خطبه [۱۴]
در اينجا توضيحاتى در مورد خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام بيان مى كنيم. از قبيل: روايت خطبه، مدارک و سند خطبه و... :
منابع خطبه
متن خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام در منابع و كتاب هاى ذيل آمده است:
مصباح المتهجد (شيخ طوسى) : ص ۷۵۸.
اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۶۰.
مصباح الزائر (سيد بن طاووس) : فصل ۷.
بحار الانوار(علامه محمدباقر مجلسى) : ج ۹۷ ص ۱۱۲ و ج ۳۷ ص ۱۶۴.
الشيعة فى احاديث الفرقين: ص ۲۸۲.
مناقب آل ابى طالب عليهم السلام (ابن شهرآشوب مازندرانى) : ج ۳ ص ۴۳.
كلمات الامام الحسين عليه السلام (شيخ شريفى) : ص ۶۹۰ .
وسائل الشيعه (شيخ حر عاملى) : ج ۷ ص ۳۲۷.
جواهر الكلام (شيخ محمدحسن نجفى) : ج ۱۲ ص ۲۱۷.
المصباح فى الادعية (شيخ تقى الدين ابراهيم كفعمى) : ص ۹۱۹.
متن روايت
در ميان منابع ذكر شده، قديمى ترين منبع كتاب «مصباح المتهجد» شيخ الطائفه طوسى مى باشد، كه متن اين روايت طبق نقل اين كتاب شريف از قرار ذيل مى باشد:
اخبرنا جماعة، عن ابى محمد هارون بن موسى التلعكبرى، قال: حدثنا ابوالحسن على بن احمد الخراسانى الحاجب فى شهر رمضان سنة سبع و ثلاثين و ثلاث مائة، قال: حدثنا سعيد بن هارون ابوعمرو[۱۵] المروزى، و قد زاد على الثمانين سنة، قال: حدثنا الفيّاض بن محمد بن عمر الطرسوسى[۱۶] بطوس سنة تسع و خمسين و مائتين و قد بلغ التسعين، انه شهد اباالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام فى يوم الغدير، و بحضرته جماعة من خاصته، قد احتبسهم للافطار. و قد قدّم الى منازلهم الطعام و البرّ و الصلاة و الكسوة حتى الخواتيم و النعال. و قد غيّر من احوالهم و احوال حاشيته و جدّدت له آلة غير الآلة التى جرى الرسم بابتذالها قبل يومه، و هو يذكر فضل اليوم و قدمه. [۱۷]
فكان من قوله عليه السلام: حدثنى الهادى عليه السلام ابى، قال: حدثنى جدى الصادقعليه السلام، قال: حدثنى الباقرعليه السلام، قال: حدثنى سيدالعابدينعليه السلام، قال: حدثنى ابى الحسينعليه السلام، قال: اتفق فى بعض سنى اميرالمؤمنينعليه السلام الجمعة و الغدير. فصعد المنبر على خمس ساعات××× ۱ اى مضى من نهار اليوم. ××× من نهار ذلك اليوم. فحمد اللَّه و اثنى عليه حمداً لم يسمع بمثله، و اثنى عليه ثناءاً لم××× ۲ بما لم« خ. ××× يتوجه اليه غيره. فكان ما حفظ من ذلك... :
گروهى به ما خبر دادند درباره ابومحمد هارون فرزند موسى تلعكبرى، گفت: با ما سخن گفت ابوالحسن على فرزند احمد خراسانى حاجب در رمضان سال ۳۳۷ هجرى قمرى، گفت: با ما سخن گفت سعيد فرزند هارون ابوعمر مروزى - كه بيشتر از هشتاد سال داشت - و گفت:
با ما سخن گفت فياض فرزند محمد فرزند عمر طرسوسى در طوس سال ۲۵۹ هجرى قمرى - كه به سن ۹۰ سالگى رسيد - او ديد كه ابوالحسن على بن موسى الرضاعليه السلام در روز غدير با گروهى از افراد خاص و نزديك به او كه آنها را براى افطار نگه داشت، و به خانههايشان غذا و نيكى و پوشاك حتى كفش و انگشتر فرستاد؛ به صورتى كه اوضاعشان را تغيير داد و اوضاع نزديكانشان را نيز تغيير داد، و تمام آلات را تعويض كرد. بجز آلاتى كه با آن به ناپاكى قبل از موعدش رفتار شد. و او خصلتهاى پاك و خوب آن روز را بازگو كرد، و در كلامش بود:
حديث كرد مرا پدرم هادىعليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا جدم صادقعليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا باقرعليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا سيدالعابدينعليه السلام كه گفت: حديث كرد مرا پدرم حسينعليه السلام كه گفت:
در بعضى از سالهاى عمر شريف اميرالمومنينعليه السلام جمعه و غدير جمع شد. آن حضرت پنج ساعت از روز گذشته )يعنى حدود يك ساعت به ظهر مانده( بالاى منبر رفت. پس خدا را شكر كرد به طورى كه كسى قبل از آن چنين شكرى از او نشنيده و كسى چنين سپاسى نكرده بود، و قسمتى از آن حفظ شد.
پس از اين، متن خطبه آن حضرت را نقل نموده و سپس مىفرمايد:
فنهض ناهض فقال: يا اميرالمؤمنينعليه السلام، و ما الفئام؟ قال: مائة الف نبى و صديق و شهيد، و كيف بمن تكفّل عدداً من المؤمنين و المؤمنات؟ و انا ضمينة على اللَّه تعالى الامان من الكفر و الفقر، و ان مات فى ليلته او يومه او بعده الى مثله من غير ارتكاب كبيرة فأجره على اللَّه تعالى، و من استدان لاخوانه و اعانهم فانا الضامن على اللَّه ان بقّاه قضاه، و ان قبضه حمله عنه. و اذا تلاقيتم فتصافحوا بالسنتكم××× ۱ بالتسليم« خ. ××× و تهانوا النعمة فى هذا اليوم، و ليبلّغ الحاضر الغائب و الشاهد البائن، و لعيّد الغنىّ على الفقير و القوىّ على الضعيف. امرنى رسولاللَّهصلى الله عليه وآله بذلك.
ثم اخذ فى خطبة الجمعة، و جعل صلاة جمعته صلاة عيده، و انصرف بولده و شيعته الى منزل ابىمحمد الحسن بن علىعليه السلام بما اعدّ له من طعامه و انصرف غنيّهم و فقيرهم برفده الى عياله.
يكى از ميان جمع برخاست و گفت: اى اميرالمؤمنينعليه السلام، معنى »فئام« چيست؟ امام فرمود: صد هزار پيامبرصلى الله عليه وآله و راستگو و شهيد، و هر كسى كه مسئوليت بعضى از مؤمنان )زن و مرد( را قبول كند خودم ضامن او هستم به خداوند در برابر سلامت از كفر و فقر، و اگر در آن شب يا روز بدون آنكه گناه كبيرهاى انجام دهد بميرد، جزايش با خداست. و با هم خوشرفتار باشيد، و تقسيم نعمت كنيد، و حاضرين غائبين را خبر دهند، و انسان ثروتمند با فقير و قوى با ضعيف عيد ديدنى كند، كه پيامبرصلى الله عليه وآله خدا چنين دستورى به من داد.
سپس اميرالمؤمنينعليه السلام خطبه را خواندند و نماز جمعه را نماز عيد قرار دادند، و بعد از آن همراه با فرزند و همراهانشان به سوى خانه ابومحمد حسن بن علىعليه السلام رهسپار شدند. در آنجا به همه از فقرا و ثروتمندان غذا دادند. بعد از آن به سوى خانه خود رهسپار شد.
۳- سند و دلالت خطبه
بيان چند مطلب پيرامون سند و دلالت و منابع اين خطبه ضرورى است:
الف. استدلال به عبارت »"اخبرنا جماعة«
يكى از طرق اعتبار روايت با عبارت »اخبرنا جماعة« مىباشد، كه نشان مىدهد اين خطبه در آن زمان مشهور و معروف و بر سر زبانها بوده، و راويان آن بسيارى بودهاند و بين آنها يك طريق انتخاب شده و ذكر گرديده است.××× ۱ در مبانى رجالى بعضى از رجاليون اين گونه عبارات را »اخبرنا جماعة« دليل بر ضعف روايت مىگيرند. ولى از نظر بعضى از رجاليون اين گونه عبارات نشان مىدهد كه اين متن سندهاى بسيارى داشته و افراد زياد و بسيارى آن را نقل كردهاند و در آن عصر مشهور بوده است، ولى راوى از يك طريق نقل نموده است. ×××
ب. »مُعَنعَن« بودن روايت در بين ائمهعليهم السلام
حديث به صورت معنعن از زبان امام رضاعليه السلام - پسر از پدر - تا وجود مبارك اميرالمؤمنينعليه السلام وارد شده است. طبق قواعد رجال و درايه، اين نوع نقل دليل بر تأكيد در مطلب و مهم بودن موضوعِ طرح شده در حديث مىباشد.
و الا همين كه روايت به يك امامعليه السلام مىرسد و از زبان آن امامعليه السلام نقل مىشود كفايت مىكند. اين حديث را در اين موضوع به مانند حديث »سلسلة الذهب« به همان نام يا حديث »سلسلة النور« مىتوان ناميد.
ج. معتبر بودن مراسيلِ××× ۲ مراسيل جمع »مرسل« است، و حديث مرسل يعنى حديثى كه بدون ذكر سند روايت شده است. ××× شيخ طوسى
بسيارى از فقهاى بزرگوار با ضعيف شمردن بعضى از روايات و ارسال در روايت به اين روايت استدلال نمىكنند. ولى حق اين است كه بنا بر نظر بسيارى از بزرگان، مراسيلِ شيخ طوسى در »مصباح المتهجد« مانند مسانيد××× ۳ مسانيد جمع »مسند« است، و حديث مسند يعنى حديثى كه با سند روايت شده است. ××× وى معتبر و قابل اعتماد است.
د. سلسله سند روايت
افرادى كه در سلسله سند اين روايت وجود دارند عبارتند از:
يك. ابومحمد هارون بن موسى تلعكبرى: رجالى بزرگ احمد بن عبدالرضا مهذّبالدين بصرى در كتاب »فائق المقال فى الحديث و الرجال« به نقل از »رجال النجاشى« و »الخلاصة« پيرامون او مىنويسد:
هارون بن موسى بن محمد بن سعيد بن ابومحمد التلعكبرى من بنىشيبان، و كان وجهاً وجيهاً من وجوه اصحابنا. جليل القدر، واسع الرواية، معتمداً عليه، لا يطعن عليه فى شىء××× ۱ رجال النجاشى: ص ۴۳۹ ش ۱۱۸۴. الخلاصة: ج ۱ ص ۱۸۰. فائق المقال فى الحديث و الرجال )مهذبالدين احمد بصرى( : ص ۲۰۱. ×××: هارون فرزند موسى فرزند محمد فرزند سعيد فرزند ابومحمد تلعكبرى از خاندان بنىشيبان بوده، و يكى از بزرگان قومش بود. او انسانى مطمئن و با دانش و مورد اعتماد و همه او را قبول داشتند.
اعتبار او تا آن اندازه والا است كه مرحوم علامه محمدتقى شوشترى در كتاب »قاموس الرجال« به نقل از »رجال شيخ طوسى« پيرامون ايشان مىفرمايد: فى رجال الشيخ رحمه اللَّه فى كثير ممن عدّهم فى من لم ير الائمةعليهم السلام. روى عنه التلعكبرى، و مرّ بعنوان هارون بن موسى بن احمد رحمه اللَّه××× ۲ قاموس الرجال )شوشترى( : ج ۱۲ ص ۱۳. ×××: شيخ رحمه اللَّه در رجال بسيارى را بر شمرده كه ائمهعليهم السلام را نديده بودند. تلعكبرى از او روايت مىكند، و يك بار به عنوان هارون بن موسى بن احمد از او ياد مىنمايد.
دو و سه و چهار. ابوالحسن على بن احمد خراسانى حاجب، سعيد بن هارون ابوعمر )ابوعمر( مروزى، فيّاض بن محمد بن عمر طرسوسى )طوسى( : اين سه نفر تا آنجا كه تحقيق شد در منابع رجالى ما هيچ ذكرى از آنها نشده است. نه آنها توثيق شدهاند و نه آنها را رجاليون ذمّ نمودهاند. لذا اين سه نفر در رجال جزو مجهولها به شمار مىآيند.
اگر چه بعضى از رجاليون مانند مرحوم خويى اين گونه روايات را - كه در روايت گنندگان آن افراد مجهول وجود دارند - معتبر ندانسته و به آن استدلال نمىكنند، ولى بزرگان رجالى مانند مرحوم بروجردى و ميرزا جواد تبريزى و ميرزا محمدحسن احمدى فقيه يزدى و بسيارى ديگر اين مطلب را موجب ضعف نمىدانند. چرا كه ممكن است آن شخص مجهول توثيق شده باشد، ولى توثيق او به دست ما نرسيده باشد.
همچنين بيشتر رجاليون ما كوفى هستند و از احوال بيشتر موثقين قمى با اطلاع نبودند. لذا آنها را ذكر نكردهاند، و به صرف ذكر نكردن روايت از اعتبار نمىافتد. بنا بر اين روايت قابل اعتماد است.
۴- احكام فقهى مرتبط با روايت
احكام مستخرجه از اين روايت و عمل خاص اميرالمؤمنينعليه السلام از قرار ذيل است:
الف. وقت اين نماز يك ساعت قبل از ظهر است.
ب. خطبه نماز روز عيد غدير قبل از نماز مىباشد.
لازم به توضيح است كه از روايت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله - كه شيخ مفيد و ديگران نقل نمودهاند - به دست مىآيد كه خطبهها بعد از نماز عيد غدير است. وقتى حجيّت هر دو روايت براى ما تمام باشد، اين نتيجه به دست مىآيد كه امام جماعت مخيّر است كه خطبهها را بعد يا قبل از نماز بخواند.
ج. آنچه كه از باقى مانده خطبه استفاده مىشود اين است كه موضوع خطبههاى نماز عيد غدير بايستى حمد الهى و مسئله ولايت و غدير و شأن و منزلت ائمهعليهم السلام باشد.
د. احكام دو خطبه نماز غدير هم مثل همان احكام خطبههاى نماز جمعه است، و اين نيز از عبارت فوق الذكر به دست مىآيد.
ه . نكته ديگرى كه از اين عبارت استفاده مىشود اين است كه نماز عيد غدير نيز مانند نماز جمعه و نماز عيد فطر و قربان در زمان حضور و ظهور و حكومت امام معصومعليه السلام واجب مىباشد، چرا كه اگر واجب نبود نمىتوانست جايگزين نماز جمعه واجب شود.
و. بعضى از فقها در مقابل نقل شيخ مفيد درباره اقامه نماز عيد غدير پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر شريفشان بيان داشتهاند كه آن حضرت دو خطبه براى نماز خواندند. ولى ظاهر عبارت شيخ طوسى اين است كه حضرت علىعليه السلام يك خطبه خواندند.
اين استدلال نسبت به عمل حضرت علىعليه السلاماشتباه مىباشد، چرا كه شيخ طوسى مىفرمايد: فكان ما حفظ من ذلك؛ يعنى قسمتى از خطبههايى را كه حضرت علىعليه السلام مىخواند نقل مىكند، و معلوم نيست حتماً حضرت يك خطبه خوانده باشد. بلكه احتمال دارد كه دو خطبه بوده و مقدارى از آن نقل شده است. ضمن اينكه با توجه به نقل شيخ مفيد پيرامون دو خطبه حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله، مىتوان احتمال داد كه حضرت علىعليه السلام نيز دو خطبه خواندهاند.
۵ - كلمات بزرگان پيرامون خطبه غديريه
بسيارى از علما در طول تاريخ به اين خطبه اشاره نموده، و بعضى نيز پيرامون جواز جماعت نماز غدير به آن استناد نمودهاند، كه به يك نمونه اشاره مىكنيم:
علامه فاضل هندى در كتاب »كشف اللثام« مىفرمايد: روى الشيخ فى »المصباح« ان اميرالمؤمنينعليه السلام صعد المنبر، على خمس ساعات من نهار ذلك اليوم. فحمد اللَّه، و ذكر الخطبة و قال: ثم اخذ فى خطبة الجمعة××× ۱ مصباح المتهجد: ص ۶۹۶ . ×××، و لم يرو لهعليه السلام صلاة بعد الخطبة او قبلها. لكن فرغ من الصلاة المذكورة و الدعاء المأثور بعدها، يتصل بالزوال غالباً. فلذا قدّموها على الصلاة. و ينبغى ان يعرّفهم الامام فى الخطبة فضل ذلك اليوم و ما منّ اللَّه به فيه على عباده من اكمال الدين و اتمام النعمة، بالنص على مولى المؤمنين و امامهم و اميرهم، كما فعله اميرالمؤمنينعليه السلام فى الخطبة المروية عنه××× ۱ كشف اللثام )هندى( : ج ۴ ص ۴۰۰. ×××:
شيخ در كتاب »مصباح« روايت مىكند: اميرالمؤمنينعليه السلام در حالى كه پنج ساعت از روز گذشته بود بالاى منبر رفت و حمد و سپاس خدا را كرد، و آن خطبه را خطبه جمعه قرار داد. و طريقه نماز از او قبل از خطبه و يا بعد از آن ديده نشده است، ولى بعد از فارغ شدن از نماز و دعاى ياد شده بعد از آن متصل به ظهر مىشود. به همين خاطر غالباً بر نماز مقدم مىشمارند. و بايد امام در آن خطبه به آنها فضل و نعمتى كه خدا در آن روز به بندگانش داشت و دين را تمام و كمال كرد و نعمت را با نصب على مولاى مؤمنينعليه السلام به امامت و رياستشان يادآورى مىكرد، همانگونه كه اميرالمؤمنينعليه السلام در خطبهاى كه به ايشان نسبت دادهاند فرمودند.
۶ - كتاب درباره خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير
در اين باره مراجعه شود به عنوان: خطبه غديريه اميرالمؤمنينعليه السلام / كتاب درباره خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير.
۴. سرفصلهاى خطبه غديريه اميرالمؤمنينعليه السلام××× ۲ آرمان غدير از ديدگاه اميرالمؤمنينعليه السلام )مجيدى نظامى، عرفان( : ص ۱۸ - ۱۲. ×××
غربت خطبه غديريه اميرالمؤمنينعليه السلام، يك خلأ كهنه و ديرين دينى و اعتقادى است، و شناخت آن و پژوهش و كاوش در معارف و پيامهاى آن و نشر و گسترش آن، براى همه جويندگان حقيقت و پيروان ولايت ضرورت دارد. در اينجا سرفصلهاى اساسى در خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام ارائه مىگردد:
توحيد: اين خطبه با ستايش خداوند متعال آغاز مىگردد. مطلع عالى و نوع ستايش بسيار نكتهآموز است. سپس شهادت مخلصانه به وحدانيت خداوند و اسماء و صفات پروردگار با آميزهاى از آيات قرآن بيان مىشود. اين قسمت براى ارباب معرفت يك درس آسمانى توحيد است.
نبوت: در اين بخش، قرين بودن اعتراف به نبوت با اعتراف به وحدانيت خداوند ويژگىهاى برگزيده حضرت محمدصلى الله عليه وآله و تكريم خداوند متعال از آن حضرت به روشنى ارائه مىگردد.
امامت: حضرت اميرعليه السلام به صراحت، شخصيت و عظمت معنوى و مسئوليت عظيم جهانى و تاريخى امامانعليهم السلام را بيان كرده و فرمودهاند:
۱. امامانعليهم السلام برگزيدگان خداوند هستند.
۲. شأن و موقعيتى چونان رسولخداصلى الله عليه وآله دارند.
۳. راهنمايان به توحيد اند.
۴. مسئوليت هدايتگرى آنان براى همه تاريخ و زمانهاست.
۵ . خداوند متعال آنان را پيش از پديد آوردن همه پديدهها پديد آورد.
۶ . آنان گواهان بر آفرينش اند.
۷. خداوند متعال ولايت امرش را به آنان سپرده است.
۸ . آنان، بازگويان خواست اويند.
۹. با اين همه اوصاف، بندگان خدايند كه از خدا در گفتار پيشى نمىگيرند و به فرمان او گردن مىنهند. از او بيم دارند و به اجراى احكامش فرمان مىدهند. سنت او را مىگسترند و حدودش را بر پا مىكنند و... .
۱۰. اين فصل، سلسله معارفى درباره امامشناسى دارد.
خرد: پس از آن، حضرت به بيان نعمت خرد و كاربرد و حجيت آن مىپردازد و با استدلالى استوار و كلامى متين، سخن را پى مىگيرند.
جمعه: حضرت درباره اجتماع هفتگىِ جمعه و نقش پاك سازنده و زدودن تيرگىها سخنى بسيار بديع و راهآموز فرمودهاند، و پيوند جمعه و غدير را گوشزد مىكنند، و استوارى هر يك را به ديگرى مىدانند.
پس از آن، سخنى به صلابت كوه بيان مىفرمايند كه: خداوند متعال توحيد را بدون اعتراف به نبوت نمىپذيرد، و هيچ دينى )طاعت و عبادتى را( بدون پذيرش ولايت واليانى كه آنان را بر گماشته قبول نمىكند. در اينجا پيوند امامت با نبوت و توحيد جلوه مىيابد.
غدير: پس از بيان آن سنگپايههاى معارف، اميرالمؤمنينعليه السلام به گزارش رخداد بزرگ غدير مىپردازند، و عظمتها و ويژگىها و رهآوردهاى تاريخساز آن روز را بر مىشمرند. و از توطئههاى نفاق پيشگان و از دين برگشتگان پرده بر مىگيرند، و نكتههاى بس شنيدنى ابراز مىكنند. خصوصياتى كه اميرالمؤمنينعليه السلام براى روز غدير مىفرمايند بايد آويزه گوش تاريخ گردد، و با اين نشانهها و معرفىها غدير بازشناسى شود.
شخصيت اميرالمؤمنينعليه السلام: در اين بخش، حضرت به بيان فروغى از خورشيد ناشناخته شخصيت خويش مىپردازند، و به همه ره گم كردهها مىگويند:
من صراط خدا، سبيل خدا و طريق اويم.
من تقسيم كننده بهشت و دوزخم.
حجت خدا بر نيكان و تبهكارانم.
منم آن كه پيامبرصلى الله عليه وآله مرا به رهبرى پس از خويش برگزيد.
موعظههاى اخلاقى: در اين فصل، پندهاى جانشكاف حضرت، تنهاى آسوده در غفلت را مىلرزاند، و مغزهاى دور مانده از حكمت را هشدار مىدهد.
آداب و سنن روز غدير و عظمت ناشناخته آن روز: در قسمت پايانى خطبه، آداب و سنن روز غدير، در قلمروهاى گوناگون عبادتى، اجتماعى، سياسى و معنوى مطرح مىشود، و پاداشهاى بيكران آنها ذكر مىگردد. اين قسمت، آييننامه پاسداشت بزرگترين عيد مسلمانان جهان است. آن را حتماً بايد خواند و زندگى را با آن آراست.
۵. كتاب درباره خطبه غديرِ اميرالمؤمنينعليه السلام××× ۱ غدير در آئينه كتاب. ×××
در مورد خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير چندين كتاب به شكلها و اندازههاى مختلف چاپ شده، كه خطبه حضرت را همراه با ترجمه و گاهى مقدمهاى كوتاه آوردهاند. همچنين دو كتاب در شرح و توضيح و اسناد اين خطبه تأليف شده، كه از اين قرار است:
۱. نهج الولاية )شرح خطبه غديريه مولا اميرالمؤمنين علىعليه السلام( ، سيد كاظم ارفع، فارسى، چاپى، تربت، تهران، چاپ اول، سال ۱۳۷۴ ش، رقعى، ۱۷۸ ص. مؤلف در مقدمه اين كتاب مىنويسد: خطبه غديريه اميرالمؤمنين علىعليه السلام - كه موضوع كتاب حاضر است - شامل بيانات قاطع و گوياى صاحب غدير درباره حادثه گرانقدر غدير است، كه حقير با لطف و عنايت پروردگار و مدد خود مولا - روحى له الفداء - به شرح مختصر آن پرداختم. نام كتاب را »نهج الولاية« انتخاب كردم، زيرا كه سيد و سرور ما در اين خطبه با كلمات گوهربار خود يك دوره درس ولايت و امامت داده، و هر انسان با صفا و دور از غرض و مرض را به صراط مستقيم حق دلالت و راهنمايى نموده است.××× ۲ نهج الولاية )ارفع( : ص ۱۴. ×××
عناوين اين كتاب از اين قرار است: پيش سخن: حمد و ستايش، حمد خدا راه وصول به رحمت او است، لاهوتيّت، صمدانيّت، ربانيّت و فردانيّت خداوند، مراتب حمد، جايگاه اخلاص، سه اسم نيك خدا، الخالق البارئ المصور، هيچ چيز مثل او نيست، مقام بندگى رسولاللَّهصلى الله عليه وآله، خليفةاللَّه، خلق عظيم نبوى، صلوات بر محمد و آلمحمدعليهم السلام، علو مقام جانشينان بر حق پيامبرصلى الله عليه وآله، ائمهعليهم السلام دعوتكنندگان به حق، خلقت ائمهعليهم السلام قبل از خلقت مخلوقات.
امامانعليهم السلام حجج الهى هستند، ائمهعليهم السلام، مترجمان اراده پروردگارند، شفاعت به اذن خدا، امامانعليهم السلام مجريان احكام خدا و رسول هستند، عقول راهگشاى معرفت به حجج الهى، جمعه و غدير دو عيد بزرگ، ارتباط نزديك معرفت خدا و رسول و امام، صراحت آيه تبليغ درباره غدير خم، رسوايى منافقين پس از غدير، در روز غدير دين كامل شد، غدير روز تكميل كلام پروردگار، بيزارى از بدعتگذاران در دين، سلوك در صراط مستقيم.
روز بزرگ غدير خم، روز امتيازدادن بين نيك و بد، روز ساكنان عالم قدس، روز آزمايش امت، روز بروز كينههاى منافقين، روز اقامه نص براى خواص، روز اوصياء پيامبران، روز امان از آتش، پيروى از خدا و رسول و اولىالامر، پرهيز از فريب خلق، آيا مىدانيد استكبار به چه معنى است؟ منم صراط مستقيم، منم تقسيمكننده بهشت و دوزخ، غفلت كليد همه زشتىها، استفاده از فرصتها، رعايت حقوق خانواده، حفظ وحدت در پرتو غدير، ثواب مضاعف كار نيك در روز غدير، اظهار نشاط و شادى در روز غدير خم، سفارش مولا درباره طبقه ضعيف و محروم جامعه، فضيلت فراوان روزهدارى در روز غدير، لزوم نشر و تبليغ غدير.
۲. آرمان غدير از ديدگاه اميرالمؤمنينعليه السلام، سيد محمد مجيدى )نظامى( ، حسن عرفان، مولود كعبه، قم، چاپ اول، سال ۱۳۷۶ ش، ۱۴۱۷ ق، رقعى، ۱۵۲ ص.
اين كتاب درباره خطبهاى است كه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز جمعه مصادف با روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود ايراد فرمودهاند. در اين كتاب هشت فصل آمده است: فصل اول: نگاهى به سرفصلهاى اساسى در خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام: توحيد، نبوت، امامت، جمعه، غدير، شخصيت اميرالمؤمنينعليه السلام، موعظههاى اخلاقى، آداب و سنن روز غدير و عظمت ناشناخته آن روز. فصل دوم: خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير: متن خطبه، ترجمه خطبه. فصل سوم: روز غدير عيد مشترك همه مسلمانان جهان است. فصل چهارم: غدير در آئينه اوصاف: اوصاف غدير در آيات، اوصاف غدير در روايات، روز ارمغان نثار حضرت زهراعليها السلام و توضيح آن، روز تباهسازى اعمال مخالفان. فصل پنجم: پيشينه غدير: همزمانى روز عيد غدير با نوروز، همزمانى غدير با دو رويداد مهم.
فصل ششم: آداب و سنن ويژه عيد غدير: شب عيد غدير، دعاى شب عيد غدير، آداب و سنن روز عيد غدير: روزه، سفارشهاى مكرر، حكايت روزهدارى برخى از پيامبران و امامانعليهم السلام در روز عيد غدير، پاداشهاى عظيم روزهداشتن در روز عيد غدير، افطارى دادن، اطعام، آراستن، لباس نو پوشيدن جلوهاى از تزئين است، بوى خوش، ديدار با مؤمنان: مصافحه، تبريك گفتن، دلجويى و مهرورزى متقابل، ابراز شادمانى كردن و شادمان ساختن ديگران، پيوند با بستگان و خويشان، افزودن بر هزينه خانواده، كارگشايى، گشادهدستى، هديه دادن، اجتماع، ابراز برائت، كثرت در فرستادن صلوات، سپاس و ستايش، غسل، نماز و نيايش: زيارت، زيارت از راه دور، خواندن دعاى ندبه، پيمان برادرى، عقد اخوت.
فصل هفتم: صنايع ادبى خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام: سجع: سجع متوازى، سجع مطرّف، سجع متوازن، صنعت طباق، صنعت اقتباس، صنعت جناس، صنعت رد العجز على الصدر، صنعت مراعات النظير، حسن مطلع و حسن ختام. فصل هشتم: واژهنامه، و در پايان: چند سؤالى از اهلتسنن.
كتاب ديگرى از اين مؤلفان آمده كه با نام »پرتوى از غدير در كلام اميرالمؤمنينعليه السلام« است و خلاصه اين كتاب مىباشد.
۶. گزيده خطبه غدير اميرالمؤمنينعليه السلام××× ۱ غدير تجليگاه ولايت )سيد حسين اسحاقى( : ۶۹ - ۵۸ . ×××
ممكن است افراد بسيارى در طول تاريخ از حادثه غدير و اهميت آن سخن گفته و از آن تعاريفى ارائه داده باشند، اما هيچ يك از اين سخنان نمىتوانند بيانگر عظمت و شكوه غدير باشد، زيرا تنها كسانى مىتوانند تعريف جامع از وقايع و حوادث عرضه نمايند كه خود پديد آورنده آن باشند.
بنابراين، تنها زيبنده خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و علىعليه السلام است كه غدير را به بهترين شكل معرفى نمايند.
علىعليه السلام نيز در خطبه غدير به تفسير و تحليل عظيم اين واقعه تاريخى پرداخت. معرفى اين خطبه كه در گوشه و كنار برخى از كتابهاى ادعيه و روايات در غربت به سر مىبرد! خالى از فايده نيست. خطبهاى كه حضرتش در يكى از روزهاى جمعه مصادف با روز عيد غدير ايراد فرمود، كه با حمد و ثناى الهى و با كلمات و جملاتى پرمعنى و شهادت به وحدانيت ذات اقدس الهى و بيان برخى از صفات ثبوتيه و سلبيه بارى تعالى شروع مىشود. پس از تشريح اهميت نبوت و رسالت، به بيان مسئله امامت و مقام امامان مىپردازد و درباره جايگاه واقعى ائمهعليهم السلام و خلقت و نشو و نماى وجودى آنها سخن مىگويد.
در ادامه به نقش پراهميت خود مىپردازد و در كنار حجت ظاهر، شاهدى ديگر را بر حقانيت خود مطرح مىفرمايد. پس از آن، اهميت روز جمعه و عيد غدير را خاطر نشان مىسازد و فلسفه روز جمعه و اعمال مستحب آن را بيان مىنمايد. آنگاه به ارتباط توحيد، نبوت و ولايت و دين با يكديگر اشاره مىكنند و آثار و ثمرات معرفى ولىّ در واقعه غدير را به تفصيل بيان مىكند.
پس از آن نصايح و پندهاى ارزشمندى مىدهد، و با استناد به آيات قرآن مردم را به اطاعت خدا و رعايت تقوى و دورى از گناه تشويق مىنمايد. سپس در بيان معناى استكبار، استكبار را سرپيچى از پيروى كسى كه مىبايست اطاعت شود مىداند، و به تفسير »طريق« و »صراط« و »سبيلاللَّه« مىپردازد و مىفرمايد كه منم صراط و سبيلاللَّه و منم نوراالانوار.
در پايان خطبه، بار ديگر مردم را به اخلاق فردى، اجتماعى، مالى و... سفارش مىكند، و استحباب روزه روز غدير و پاداش بس عظيم آن را ياد آور مىشود.××× ۱ اقبال الاعمال. بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۱۱۲. ×××
در بررسى خطبه غدير، حضرت علىعليه السلام نكات ارزشمندى به چشم مىخورد كه مهمترين آنها عبارتند از:
۱. روز غدير، عيد بزرگ
»انّ اللَّه جمع لكم معشر المومنين، فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين« . چون روز غدير در هنگام ايراد خطبه مصادف با روز جمعه بوده، حضرت به همين دليل تعبير به »عيدين« كرده و هر دو را به عظمت و بزرگى ياد كرده است. اين خود بهترين دليل بر »تعيّد« )عيد بودن( روز هجدهم ذىالحجه و برگزارى مراسم جشن و سرور و بزرگداشت آن است.
در عيد بودن روز غدير روايات متعددى از پيامبرصلى الله عليه وآله و امامان شيعهعليهم السلام به ما رسيده است. از جمله روايتى از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىخوانيم كه فرمود: يوم غدير خم افضل اعياد امتى××× ۱ بحار الانوار: ج ۹۷ ص ۱۱۰. ×××: روز غدير خم برترينِ اعياد امت من است. و در جاى ديگرى مىفرمايد: غدير اشرف و اعظم اعياد است.××× ۲ وسائل الشيعة: كتاب الصوم. ×××
۲. روز بيان اراده خدا و روز ابلاغ
»فانزل اللَّه على نبيه فى يوم الدوح××× ۳ واژه »دوح« جمع »دوحه« به معناى درختان بزرگ و تنومند است. ××× بين به ارادته فى خلصائه و ذوى اجتبائه و امره بالبلاغ« . اين بخش از خطبه بيانگر موقعيت جغرافيايى تاريخى غدير است. امام مىفرمايد كه آن روز زير درختان تنومند، آياتى نازل شد××× ۴ آيه تبليغ. ××× كه مبيّن اراده خدا براى بندگان خالص و مخلص و برگزيده او است.××× ۵ الغدير: ج ۱ ص ۶۹ - ۶۱ . ×××
۳. غدير روز بزرگ، روز گشايش، روز تكامل
»انّ هذا يوم عظيم الشأن؛ فيه وقع الفرج و رفعت الدرج و وضحت الحجج« . اين روز ظرف ظهور اراده الهى و زمان ابلاغ پيام الهى و آثار مترتب بر آن است. روزى كه گشايش و فرج حاصل شد، چرا كه نگرانى امت اسلام نسبت به زمان پس از پيامبرصلى الله عليه وآله را بر طرف كرد و به آنها اميد بخشيد. روزى كه نردبان تكامل افراشته شد، و با طرح مسئله امامت و معرفى امام دين به كمال لازم خود رسيد. روزى كه حجتها آشكار شد و بر همگان اتمام حجت گرديد.
۴. روز پردهبردارى از مقام امامت
»هذا يوم الايضاح و الافصاح××× ۱ افصاح به معنى اظهار كردن و مترادف ايضاح است. ××× عن المقام الصراح××× ۲ به معنى خالص بودن چيزى از تعلقات است. ××׫ . مقام صراح يعنى جايگاه پاكى و پيراستگى و منظور از آن مقام عصمت و امامت است كه در روز غدير از آن پردهبردارى شد و امام براى همگان مشخص شد، تا ديگر بهانهاى براى منافقان و دورويان نباشد. البته پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت كسى را معرفى نكرده است.
۵ . روز كامل شدن دين
»و يوم العهد المعهود« . روز پيمان بسته شده است؛ پيمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از گرفتن اقرار و اعتراف از مردم مبنى بر اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله حتى از خود مردم نسبت به خودشان بر آنها اختيار و حق دارد، يادآور شد كه: من كنت مولاه فعلى مولاه.
۶ . روز شهود و حضور
»و يوم الشاهد و المشهود« . اين تعبيرى است كه قرآن درباره قيامت به كار برده است××× ۳ بروج / ۳. ×××؛ به اين معنى كه شاهد پيامبرصلى الله عليه وآله و مشهود قيامت است، شاهد انسانها و مشهود اعمال آنان است. به كار بردن اين تعبير درباره روز غدير به اين معنى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله شاهد و علىعليه السلام مشهود است.
پيامبرصلى الله عليه وآله شهادت به ولايت علىعليه السلام داد و انسانها و فرشتگان بر اين امر گواهى دادند. تاريخ نيز گواهى داد كه گروهى به دليل نيل به مقام ولايت به علىعليه السلام تبريك و تهنيت گفتند، لكن پس از چندى و در ظرف تنها چند ماه آن را زير پا گذاشتند!
۷. روز نمايش قرارها و از دورويىها
»يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود« . روزى كه خط حق از جريان نفاق مشخص شد، و روزى كه باعث شد حاميان واقعى از مدعيان دروغين جدا شوند. آنان كه حقايق را آگاهانه انكار كردند و نفاق خود را در عمل آشكار ساختند.
۸ . روز بيان حقايق
»و يوم البيان عن حقائق الايمان« . روزى كه خط ايمان را از ديگر خطوط جدا كرد. كسانى كه تا آن روز ادعاى ايمان به خدا و اطاعت از پيامبرصلى الله عليه وآله را داشتند، در آن روز درونشان آشكار شد. در آن روز همه دانستند كه اگر واقعاً معتقد به »اطيعوا اللَّه و اطيعوا الرسول« هستند، بايد از اوامر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و از جمله ولىامر على بن ابىطالبعليه السلام - كه مصداق بارز و اتم اطاعت از خدا و رسولصلى الله عليه وآله است - نيز پيروى كنند.
اينجا بود كه با نصب علىعليه السلام و نقش بر آب شدن نقشهها و بر باد رفتن خواب و خيالها حقايق را انكار كردند، و مصداق »لم تؤمنوا« شدند، چرا كه ايمان فقط گفتن شهادتين نيست، بلكه منظور از پذيرش ولايت حقيقت آن است كه بايد در قلب تجلى و در عمل جلوه نمايد.
۹. روز راندن شيطان
»يوم دحر××× ۱ دحر« بر وزن »دهر« به معناى راندن است. صحاح اللغه: ماده »دهر« . ××× الشيطان« . در روز غدير با كامل شدن دين، شيطان نيز - كه از دين كامل و حقيقت ايمان دل خوشى نداشت - رانده شد. با واقعه غدير وسوسهها و توطئهها و نقشهها نقش بر آب شد. شيطان نيز مانند كفار مأيوس شد.
همو كه راضى به خلافت انسان براى خدا نبود و با سجده نكردن طرد شد، چون راضى به خلافت علىعليه السلام براى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز نبود. از اين رو در حديثى از امام رضاعليه السلام مىخوانيم »يوم مرغمة الشيطان«××× ۲ مسند الامام الرضاعليه السلام: ج ۲ ص ۱۸. ×××، شيطان در اين روز رانده شد.
۱۰. روز برهان
»يوم البرهان« . روز غدير دليل حقانيت اهل ولايت و رهروان امام و ولى اللَّه الاعظم مىباشد. دليل و برهانى كه تاريخ و حديث گواه آن است.
۱۱. روز داورى
»هذا يوم الفصل الذى كنتم توعدون« . روز غدير روز جدايى حق از باطل است. در حقيقت امامعليه السلام با اين عبارت غدير را تشبيه به قيامت نموده است؛ كه خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد: »هذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذبون«××× ۱ صافات / ۲. ×××. در اين تشبيه دو نكته وجود دارد:
اول: همان طور كه در روز قيامت حق از باطل جدا مىشود اهل حقيقت و ايمان روانه بهشت مىشوند و گروه باطل به سوى دوزخ مىروند، روز غدير نيز فرقه نجات يافته مؤمنان به ولايت هستند و آنها كه از حق و ولايت اعراض كردهاند دوزخى مىشوند.
دوم: كفار و مشركان انتظار وقوع قيامت را ندارند و مىپندارند كه واقعيت ندارد، دشمنان ولايت نيز انتظار چنين روزى را نداشتند و مىپنداشتند كه خداوند وصى و جانشينى براى پيامبرصلى الله عليه وآله تعيين و منصوب نمىكند.
۱۲. روز فرشتگان
»هذا يوم الحلاء الاعلى الذى انتم عنه معرضون« . غدير روز فرشتگان والا مقام در عالم بالا است، در حالى كه شما از آن چشم مىپوشانيد! در اين روز فرشتگان به امر الهى فرود آمده و چنين مأموريتى را براى پيامبرصلى الله عليه وآله آوردند.
طبق روايت امام رضاعليه السلام »ان يوم الغدير فى السماء اشهر منه فى الارض«××× ۲ مسند الامام الرضاعليه السلام: ج ۲ ص ۲۰. ×××: روز غدير در آسمان شهرتى بيش از زمين دارد.
۱۳. روز رهنمون
»هذا يوم الارشاد« . غدير روزى است كه خداوند به وسيله پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را به مسير آيندهشان راهنمايى كرد. حقايق را گفت و ولىامر را معرفى كرد و راه ولايت و مسير عداوت را مشخص كرد.
۱۴. روز آزمون
»يوم محنة العباد« . محنت به معناى آزمون است. روز غدير روز آزمايش بندگان بود. روزى كه خداوند ولى و پذيرش ولايت او را وسيله آزمودن انسانها قرار داد. هر كس آن را پذيرفت و به آن پايبند بود سرفراز از بوته آزمايش در آمد.
۱۵. روز پيشاهنگان
»يوم الدليل على الرواد« . »رواد« جمع »رايد« به معناى پيشقراول است، چون علىعليه السلام از پيشاهنگان اسلام و ايمان بوده است مىگويد: روز غدير كه روز ولايت و معرفى ولى است دليلى است بر شناخت پيشگامان و پيشاهنگان. آرى او پيشگام در ايمان به رسالت و پيشاهنگ در امامت و صدر ائمه طاهرينعليهم السلام است.
۱۶. روز هويدا شدن نهانها
»هذا يوم ابدى خفايا الصدور و مضمران الامور« . در اين بخش دو احتمال وجود دارد:
الف: گوشزد كردن مجدد جريان نفاق و دورويى.
ب: اسرار و رازى كه بين خدا و رسولش بود آشكار گشت. در آن روز پيامبرصلى الله عليه وآله سرّى را كه خداوند در درونش به امانت نهاده بود و پيامبر از افشاى آن در هراس بود با تضمين الهى آشكار كرد: »بلّغ ما انزل اليك من ربك« .
۱۷. روز شناسايى خاصان
»هذا يوم النصوص على اهل الخصوص« . پيامبرصلى الله عليه وآله از آغاز بعثت تا حجة البلاغ، بارها با اشاره و كنايه به معرفى علىعليه السلام پرداخته بود. اما در جريان غدير بدون هيچ پرده پوشى و با صراحت تمام به معرفى علىعليه السلام به عنوان ولى امر مسلمين پرداخت و راه هر گونه توجيه را مسدود كرد. روى اين اساس حضرت فرمود: »غدير روز تنصيص است روز معرفى با سخن صريح است« .
۱۸. روز اوصياء و انبياءعليهم السلام
»هذا يوم شيثعليه السلام، هذا يوم ادريسعليه السلام، هذا يوم يوشععليه السلام، هذا يوم شمعونعليه السلام« . در اين فراز از خطبه امامعليه السلام به تعلق روز غدير به برخى از انبياء و اوصياءعليهم السلام اشاره مىكند. شيثعليه السلام به حسب تاريخ وصى حضرت آدمعليه السلام بوده، و يوشع نيز جانشين حضرت موسىعليه السلام××× ۱ تاريخ اليعقوبى: ج ۱ ص ۴۶ ۸. ×××، و شمعونعليه السلام نيز جانشين حضرت عيسىعليه السلام بوده است.××× ۲ وسائل الشيعة: كتاب الصوم. ××× گويا روز غدير يادآور نقاط حساس در نبوت و وصايت است، كه بسيارى از انبياءعليهم السلام از جمله پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله در آن تعيين جانشين كردهاند.
۱۹. روز آسايش و آسودگى
»هذا يوم الامن و المأمون« . قبل از واقعه غدير، نگرانىهايى نسبت به آينده اسلام وجود داشت. حتى پيامبرصلى الله عليه وآله نيز نگران آينده امت بود. اما پس از جريان غدير اين نگرانى به سرور و شادى مبدل شد و پيامبر فرمود: اللَّه اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولاية من بعدى«××× ۳ الغدير: ج ۱ ص ۱۱. ×××: ...نعمت تمام و خداوند راضى به رسالتم و ولايت بعد از من شد.
۲۰. روز گنج پنهان
»هذا يوم اظهار المصون من المكنون« . غدير روزى است كه آنچه در نهان نگهدارى مىشد آشكار گرديد و اين همان امر مهم ولايت است. اين تعبير بيانگر آن است كه، حادثه غدير برنامهاى نبوده است كه ناگهانى پديد آمده باشد، بلكه پيش از فرا رسيدن اين برهه از زمان در صندوقچه محفوظ علم الهى و سينه پيامبرصلى الله عليه وآله وجود داشت، و غدير تنها ظرف اعلان آن بود.
۲۱. روز آشكار شدن رازها
»هذا يوم ابلاء السرائر« . اين تعبير، بر گرفته از وصف قيامت است كه قرآن به آن اشارت دارد: »يوم تُبلى السرائر« .××× ۱ طارق / ۹. ××× تشبيه روز غدير به روز قيامت مىتواند بيانگر اين نكته باشد كه آنگونه كه روز قيامت اعلان نهايى پايان دورهاى از حيات و آغاز حياتى ديگر است، غدير نيز به نوبه خود اعلان پايان دورهاى از هدايت و ارشاد )به صورت نبوت( و آغاز دورهاى ديگر )در شكل امامت( است، و ويژگى جاودانگى دين را تضمين مىكند.
۷. متن خطبه غديرِ اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير××× ۲ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: ج ۲ ص ۷۵۲. خطبه غديريه اميرالمؤمنينعليه السلام: ص ۷ - ۵ و ۴۷ - ۲۳. ×××
حدود سى سال پس از اجتماع عظيم و بىنظير مسلمانان در غدير خم، اولين اجتماع گسترده مردم در سالگرد آن روز تاريخى و سرنوشتساز در ايام حكومت اميرالمؤمنينعليه السلام و حضور آن حضرت در كوفه اتفاق افتاد، روز جمعهاى مصادف با سالگرد غدير خم شد، و آن حضرت فرصت را مناسب ديد تا در اجتماع مردم در نماز جمعه، خطبهاى در معرفى غدير و تبيين ابعاد گوناگون آن ايراد نمايد و مسلمانانى را كه عصر پيامبر خداصلى الله عليه وآله را درك نكرده بودند و غالباً از جريان غدير بىاطلاع بودند، و اگر هم سخنى شنيده بودند باز به عمق حادثه غدير پى نبرده بودند، با غدير خم آشنا كند.
اولين مجلسى كه در سىامين سالگرد غدير خم تشكيل شد، همراه با سخنرانى شخص اول جريان غدير بود. اميرالمؤمنينعليه السلام در آن مجلس از غدير خم به عنوان عيد بزرگ مسلمانان ياد كرد، و بدين ترتيب سنّت حسنه عيد گرفتن روز غدير را پىريزى نمود، و در حقيقت آغاز جشنهاى غدير كه در طول تاريخ شيعه از اعياد مهم به شمار آمد و مورد اهتمام جدى قرار گرفت، با همان خطبه غديريه اميرالمؤمنينعليه السلام بود.
حضرت علىعليه السلام با آن خطبه زيبا و پر محتواى خود اساس مستحكمى را بنا نهاد و سنتى را پىريزى كرد كه با حيات تشيع گره خورد و در بقاى آن نقش مهمى را ايفا نمود.
سنّت عيد گرفتن غدير و برگزارى مراسم جشن و شادى، و باز كردن سفرههاى احسان و پذيرايى از مهمانان و دادن هدايا كه در ميان شيعيان رواج يافت، ادامه همان اساس و بنايى است كه با دست تواناى اميرالمؤمنينعليه السلام بنا نهاده شد.
اميرالمؤمنينعليه السلام اين خطبه را با حمد و ثناى الهى آغاز مىكند، و با بيان سخنان بلندى در زمينه خداشناسى و توحيد، به مبحث نبوت پرداخته و ارتباط آن را با توحيد تبيين مىنمايد.
مبحثى كه تا آن زمان كمتر مورد توجه قرار گرفته بود و خلأ آن احساس مىشد مبحث امامت بود. لذا حضرت علىعليه السلام در اين خطبه به تشريح جايگاه والاى امامت در معارف دينى پرداخته و ارتباط توحيد ونبوت و امامت را به نحو زيبا و رسايى ترسيم كرده است، و از جايگاه ويژه امامان در نظام آفرينش و دنيا و آخرت و دين و شريعت سخن به ميان آورده است.
با اين مقدمات، به بحث اصلى خطبه كه غدير خم است پرداخته و گزارش جامعى از آن حادثه عظيم تاريخى ارائه و نكتههاى مهمى پيرامون آن بر شمرده است، و به تناسب بحث به معرفى خود نيز پرداخته و به گوشهاى از حقايق گسترده و ژرف شخصيت خويش اشاره كرده، و در پايان اهميت روز غدير و آداب آن روز و لزوم عيد گرفتن آن توسط مسلمانان را گوشزد نموده است.
شيخ طوسى به اسناد خود از فياض بن محمد نقل مىكند، در ايامى كه امام رضاعليه السلام در طوس به سر مىبردند روزى كه مصادف با غدير بود در محضر ابوالحسن على بن موسى الرضاعليه السلام بودم، و جمعى از دوستان صميمى و خواص حضرت نيز در منزل ايشان مهمان بودند و حضرت آنان را براى صرف افطار نگه داشته بود، و در عين حال هداياى فراوانى نيز از قبيل خوراكى، لباس، انگشترى، كفش و ... براى خانوادههاى آنان فرستاده بود.
برخورد و رفتار حضرت آن روز با روزهاى ديگر متفاوت بود و احسان و بخشش حضرت، به وفور شامل حال دوستانش مىشد و سر و سامانى به وضع آنها مىبخشيد. در كنار اين پذيرايىها و هدايا، امام رضاعليه السلام پيوسته از فضيلت روز غدير مىفرمود و مسائل تاريخى آن روز را يادآورى مىكرد.
از جمله سخنان حضرت اين بود كه فرمود: پدرم از امام صادقعليه السلام و ايشان از امام باقرعليه السلام و ايشان از امام سجادعليه السلام و ايشان از امام حسينعليه السلام روايت كردند:
در ايام حكومت اميرالمؤمنينعليه السلام يك سالى، روز جمعه با عيد غدير همزمان گشت. اميرالمؤمنينعليه السلام با گذشت پنج ساعت از روز، براى ايراد خطبه بر بالاى منبر رفت و در آغاز سخنرانى خود چنان حمد و ثنايى براى خداوند گفت كه تا آن روز كسى مانند آن را نشنيده بود، و براى خداوند حمدى گفت كه جز او كسى آن مطالب بلند را درك نمى كرد.
آنچه از كلمات اميرالمؤمنينعليه السلام در يادها مانده چنين است:
حديث نقل اين خطبه و اقامه نماز شريف غدير خم به جماعت را شيخ الطائفه شيعه ابوجعفر محمد بن حسن طوسى )م ۴۶۰ ق( در كتاب »مصباح المتهجد« و سيد بن طاوس )م ۶۶۴ ق( در كتاب »اقبال الاعمال« و »مصباح الزائر« نقل نمودهاند.
لازم به ذكر است كه متن خطبه ذكر شده حاصل مقابله سه نسخه اصلى است:
مصباح المتهجد، اثر شيخ طوسى.
مصباح الزائر، اثر سيد بن طاووس.
الجنة الواقية )معروف به »مصباح« ، اثر مرحوم كفعمى.
و اما متن كامل و مقابله شده خطبه اميرالمؤمنين علىعليه السلام در نماز روز عيد غدير چنين است:
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِىمُحَمَّدٍ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِىِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ أَحْمَدَ الْخُرَاسَانِىُّ الْحَاجِبُ فِى شَهْرِ رَمَضَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ ثَلاثِينَ وَ ثَلاثِمِائَةٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ هَارُونَ أَبُوعُمَرَ الْمَرْوَزِىُّ وَ قَدْ زَادَ عَلَى الثَّمَانِينَ سَنَةً، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفَيَّاضُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الطَّرَسُوسِىُّ بِطُوسَ سَنَةَ تِسْعٍ وَ خَمْسِينَ وَ مِائَتَيْنِ، وَ قَدْ بَلَغَ التِّسْعِينَ:
أَنَّهُ شَهِدَ أَبَاالْحَسَنِ عَلِىَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَاعليه السلام فِى يَوْمِ الْغَدِيرِ وَ بِحَضْرَتِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ خَاصَّتِهِ، قَدِ احْتَبَسَهُمْ لِلْإِفْطَارِ وَ قَدْ قَدَّمَ إِلَى مَنَازِلِهِمْ الطَّعَامَ وَ الْبِرَّ وَ الصِّلاتِ وَ الْكِسْوَةَ، حَتَّى الْخَوَاتِيمَ وَ النِّعَالَ وَ قَدْ غَيَّرَ مِنْ أَحْوَالِهِمْ وَ أَحْوَالِ حَاشِيَتِهِ وَ جُدِّدَتْ لَهُ آلَةٌ غَيْرُ الْآلَةِ الَّتِى جَرَى الرَّسْمُ بِابْتِذَالِهَا قَبْلَ يَوْمِهِ.
وَ هُوَ يَذْكُرُ فَضْلَ الْيَوْمِ وَ قِدَمَهُ، فَكَانَ مِنْ قَوْلِهِعليه السلام:
حَدَّثَنِى الْهَادِى أَبِى، قَالَ: حَدَّثَنِى جَدِّى الصَّادِقُ، قَالَ: حَدَّثَنِى الْبَاقِرُ، قَالَ: حَدَّثَنِى سَيِّدُ الْعَابِدِينَ، قَالَ: حَدَّثَنِى أَبِى الْحُسَيْنُ، قَالَ:
اتَّفَقَ فِى بَعْضِ سِنِى أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَعليه السلام الْجُمُعَةُ وَ الْغَدِيرُ. فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ عَلَى خَمْسِ سَاعَاتٍ مِنْ نَهَارِ ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ حَمْداً لَمْ يُسْمَعْ بِمِثْلِهِ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثَنَاءً لَمْ يَتَوَجَّهْ إِلَيْهِ غَيْرُهُ، فَكَانَ مَا حُفِظَ مِنْ ذَلِكَ:
الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى جَعَلَ الْحَمْدَ مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى حَامِدِيهِ طَرِيقاً مِنْ طُرُقِ الاِعْتِرَافِ بِلاهُوتِيَّتِهِ وَ صَمَدَانِيَّتِهِ وَ رَبَّانِيَّتِهِ وَ فَرْدَانِيَّتِهِ، وَ سَبَباً إِلَى الْمَزِيدِ مِنْ رَحْمَتِهِ، وَ مَحَجَّةً لِلطَّالِبِ مِنْ فَضْلِهِ. وَ كَمَّنَ فِى إِبْطَانِ اللَّفْظِ حَقِيقَةَ الاِعْتِرَافِ لَهُ بِأَنَّهُ الْمُنْعِمُ عَلَى كُلِّ حَمْدٍ××× ۱ مصباح المتهجد: »حامد« . المصباح )كفعمى( : »خلقه« . ××× بِاللَّفْظِ وَ إِنْ عَظُمَ.
وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ؛ شَهَادَةً نُزِعَتْ××× ۱ المصباح )كفعمى( : »تعرب« . ××× عَنْ إِخْلاصِ الطَّوِى ، وَ نُطْقَ اللِّسَانِ بِهَا عِبَارَةً عَنْ صِدْقٍ خَفِىٍّ أَنَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ إِذْ كَانَ الشَّىْءُ مِنْ مَشِيَّتِهِ، فَكَانَ لا يُشْبِهُهُ مُكَوَّنُهُ
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. اسْتَخْلَصَهُ فِى الْقِدَمِ عَلَى سَائِرِ الْأُمَمِ عَلَى عِلْمٍ مِنْهُ. انْفَرَدَ عَنِ التَّشَاكُلِ وَ التَّمَاثُلِ مِنْ أَبْنَاءِ الْجِنْسِ، وَ انْتَجَبَهُ آمِراً وَ نَاهِياً عَنْهُ أَقَامَهُ فِى سَائِرِ عَالَمِهِ فِى الْأَدَاءِ مَقَامَهُ. إِذْ كَانَ لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ، وَ لا تَحْوِيهِ خَوَاطِرُ الْأَفْكَارِ، وَ لا تُمَثِّلُهُ غَوَامِضُ الظِّنَنِ××× ۲ المصباح )كفعمى( : »الظنون« . ××× فِى الْأَسْرَارِ، لا إِلَهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْجَبَّارُ. قَرَنَ الاِعْتِرَافَ بِنُبُوَّتِهِ بِالاعْتِرَافِ بِلاَهُوتِيَّتِهِ وَ اخْتَصَّهُ مِنْ تَكْرِمَتِهِ××× ۳ المصباح )كفعمى( : »تكريمه« . ××× بِمَا لَمْ يَلْحَقْهُ فِيهِ أَحَدٌ مِنْ بَرِيَّتِهِ. فَهُوَ أَهْلُ ذَلِكَ بِخَاصَّتِهِ وَ خَلَّتِهِ، إِذْ لاَ يَخْتَصُّ مَنْ يَشُوبُهُ التَّغْيِيرُ، وَ لا يُخَالِلُ مَنْ يَلْحَقُهُ التَّظْنِينُ.
وَ أَمَرَ بِالصَّلاةِ عَلَيْهِ مَزِيداً فِى تَكْرِمَتِهِ××× ۴ المصباح )كفعمى( : »تكريمه«۲. ××× وَ طَرِيقاً لِلدَّاعِى إِلَى إِجَابَتِهِ.××× ۵ در بعضى از نسخ المصباح )كفعمى( بعضى از عبارات اين فراز خطبه با جابجايى مختصرى ذكر شده است. ××× فَصَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَرَّمَ وَ شَرَّفَ وَ عَظَّمَ مَزِيداً، لا يَلْحَقُهُ التَّنْفِيدُ وَ لا يَنْقَطِعُ عَلَى التَّأْبِيدِ.
وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ بَرِيَّتِهِ خَاصَّةً، عَلاّهُمْ بِتَعْلِيَتِهِ وَ سَمَا بِهِمْ إِلَى رُتْبَتِهِ، وَ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ بِالْحَقِّ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلاّءَ بِالْإِرْشَادِ عَلَيْهِ، لِقَرْنٍ قَرْنٍ وَ زَمَنٍ زَمَنٍ.
أَنْشَأَهُمْ فِى الْقِدَمِ قَبْلَ كُلِّ مَذْرُوٍّ وَ مَبْرُوٍّ، أَنْوَاراً أَنْطَقَهَا بِتَحْمِيدِهِ وَ أَلْهَمَهَا شُكْرَهُ وَ تَمْجِيدَهُ، وَ جَعَلَهَا الْحُجَجَ عَلَى كُلِّ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِمَلَكَةِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ سُلْطَانِ الْعُبُودِيَّةِ، وَ اسْتَنْطَقَ بِهَا الْخَرَسَاتِ بِأَنْوَاعِ اللُّغَاتِ بُخُوعاً لَهُ فَإِنَّهُ××× ۱ مصباح المتهجد: »بأنه« . ××× فَاطِرُ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ، وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَ وَلاّهُمْ××× ۲ مصباح المتهجد: »فولاهم« . ××× مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ. جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ، يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ، وَ لا يَشْفَعُونَ××× ۳ انبياءعليهم السلام / ۲۹ ۲۸. ××× إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ.
يَحْكُمُونَ بِأَحْكَامِهِ وَ يَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِهِ وَ يَعْتَمِدُونَ××× ۴ المصباح )كفعمى( : »يقيمون« . ××× حُدُودَهُ وَ يُؤَدُّونَ فَرْضَهُ××× ۵ المصباح )كفعمى( : »فروضه« . ×××، وَ لَمْ يَدَعِ الْخَلْقَ فِى بُهَمٍ صُمّاً وَ لا فِى عَمْيَاءَ بُكْماً بَلْ جَعَلَ لَهُمْ عُقُولاً.
مَازَجَتْ شَوَاهِدَهُمْ وَ تَفَرَّقَتْ فِى هَيَاكِلِهِمْ وَ حَقَّقَهَا فِى نُفُوسِهِمْ، وَ اسْتَعْبَدَ لَهَا حَوَاسَّهُمْ فَقَرَّرَ بِهَا عَلَى أَسْمَاعٍ وَ نَوَاظِرَ وَ أَفْكَارٍ وَ خَوَاطِرَ، أَلْزَمَهُمْ بِهَا حُجَّتَهُ وَ أَرَاهُمْ بِهَا مَحَجَّتَهُ وَ أَنْطَقَهُمْ عَمَّا شَهِدَ××× ۶ مصباح المتهجد: »تشهد به« . ××× بِأَلْسُنٍ. ذَرِبَةٍ بِمَا قَامَ فِيهَا مِنْ قُدْرَتِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ بَيَّنَ عِنْدَهُمْ بِهَا، لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَىَّ عَنْ بَيِّنَةٍ××× ۷ اشاره به آيه ۴۲ سوره انفاق. ×××، وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ بَصِيرٌ شَاهِدٌ خَبِيرٌ.
ثُمَّ××× ۸ المصباح )كفعمى( : »و اعلموا« . ××× إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَمَعَ لَكُمْ مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِينَ فِى هَذَا الْيَوْمِ عِيدَيْنِ عَظِيمَيْنِ كَبِيرَيْنِ، لا يَقُومُ أَحَدُهُمَا إِلاّ بِصَاحِبِهِ.××× ۹ مصباح الزائر: »بصاحره« . ××× لِيُكْمِلَ عِنْدَكُمْ جَمِيلَ صَنِيعَتِهِ××× ۰۱ مصباح المتهجد و المصباح كفعمى: »صنعه« . ××× وَ يَقِفَكُمْ عَلَى طَرِيقِ رُشْدِهِ، وَ يَقْفُو بِكُمْ آثَارَ الْمُسْتَضِيئِينَ بِنُورِ هِدَايَتِهِ، وَ يَشْمَلَكُمْ××× ۱ مصباح المتهجد: »و يسلككم« . المصباح )كفعمى( : »و يسهل لكم« . ××× مِنْهَاجَ قَصْدِهِ، وَ يُوَفِّرَ عَلَيْكُمْ هَنِىءَ رِفْدِهِ.
فَجَعَلَ الْجُمُعَةَ مَجْمَعاً نَدَبَ إِلَيْهِ لِتَطْهِيرِ مَا كَانَ قَبْلَهُ وَ غَسْلِ مَا كَانَ أَوْقَعَتْهُ مَكَاسِبُ السَّوْءِ مِنْ مِثْلِهِ إِلَى مِثْلِهِ، وَ ذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ، وَ تِبْيَانِ××× ۲ المصباح )كفعمى( : »بيان« . ××× خَشْيَةِ الْمُتَّقِينَ، وَ وَهَبَ مِنْ ثَوَابِ الْأَعْمَالِ فِيهِ أَضْعَافَ مَا وَهَبَ لِأَهْلِ طَاعَتِهِ فِى الْأَيَّامِ قَبْلَهُ، وَ جَعَلَهُ لا يَتِمُّ إِلاّ بِالايْتِمَارِ لِمَا أُمِرَ بِهِ، وَ الانْتِهَاءِ عَمَّا نُهِىَ عَنْهُ، وَ الْبُخُوعِ بِطَاعَتِهِ فِيمَا حَثَّ عَلَيْهِ وَ نَدَبَ إِلَيْهِ.
فَلا يَقْبَلُ تَوْحِيدَهُ××× ۳ مصباح الزائر: »ولا« . ××× إِلاّ بِالاعْتِرَافِ لِنَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِنُبُوَّتِهِ، وَ لا يَقْبَلُ دَيْناً إِلاّ بِوَلايَةِ مَنْ أَمَرَ بِوَلايَتِهِ، وَ لا تَنْتَظِمُ أَسْبَابُ طَاعَتِهِ إِلاّ بِالتَّمَسُّكِ بِعِصَمِهِ وَ عِصَمِ أَهْلِ وَلايَتِهِ. فَأَنْزَلَ عَلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِى يَوْمَ الدَّوْحِ مَا بَيَّنَ بِهِ××× ۴ مصباح المتهجد: »عنه« . ××× عَنْ إِرَادَتِهِ فِى خُلَصَائِهِ وَ ذَوِى اجْتِبَائِهِ××× ۵ المصباح )كفعمى( : »احبائه« . ×××، وَ أَمَرَهُ بِالْبَلاغِ وَ تَرْكِ الْحَفْلِ بِأَهْلِ الزَّيْغِ وَ النِّفَاقِ، وَ ضَمِنَ لَهُ عِصْمَتَهُ مِنْهُمْ، وَ كَشَفَ مِنْ خَبَايَا أَهْلِ الرَّيْبِ وَ ضَمَائِرِ أَهْلِ الارْتِدَادِ مَا رَمَزَ فِيهِ.××× ۶ المصباح )كفعمى( : »فيه رمز« . ×××
فَعَقَلَهُ الْمُؤْمِنُ وَ الْمُنَافِقُ، فَأَعَزَّ مُعِزٌّ××× ۷ مصباح الزائر: »فأعن معنّ« . المصباح )كفعمى( : »فاعرض مغرض« . ××× وَ ثَبَتَ عَلَى الْحَقِّ ثَابِتٌ، وَ ازْدَادَتْ جَهْلَةُ××× ۸ المصباح )كفعمى( و مصباح الزائر: »جهاله« . ××× الْمُنَافِقِ وَ حَمِيَّةُ الْمَارِقِ، وَ وَقَعَ الْعَضُّ عَلَى النَّوَاجِدِ، وَ الْغَمْزُ عَلَى السَّوَاعِدِ، وَ نَطَقَ نَاطِقٌ، وَ نَعَقَ نَاعِقٌ، وَ نَشَقَ نَاشِقٌ، وَ اسْتَمَرَّ عَلَى مَارِقَتِهِ××× ۹ المصباح )كفعمى( و مصباح الزائر: »ما رقيئه« . ××× مَارِقٌ. وَ وَقَعَ الْإِذْعَانُ مِنْ طَائِفَةٍ بِاللِّسَانِ دُونَ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ، وَ مِنْ طَائِفَةٍ بِاللِّسَانِ وَ صِدْقِ الْإِيمَانِ.
وَ كَمَّلَ××× ۱ مصباح المتهجد: »و اكمل« . ××× اللَّهُ دِينَهُ، وَ أَقَرَّ عَيْنَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُتَابِعِينَ××× ۲ المصباح )كفعمى( : »التابعين« . ×××، وَ كَانَ مَا قَدْ شَهِدَهُ بَعْضُكُمْ وَ بَلَغَ بَعْضَكُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ اللَّهِ الْحُسْنَى الصَّابِرِينَ، وَ دَمَّرَ اللَّهُ مَا صَنَعَ فِرْعَوْنُ××× ۳ المصباح )كفعمى( : »يصنع« . ××× وَ هَامَانُ وَ قَارُونُ وَ جُنُودُهُ××× ۴ المصباح )كفعمى( : »جنودهم« . ××× وَ ما كانُوا يَعْرِشُونَ.
وَ بَقِيَتْ خُثَالَةٌ××× ۵ مصباح المتهجد: »حشاله« . مصباح الزائر و المصباح )كفعمى( : »حثاله« . ××× مِنَ الضَّلالِ××× ۶ المصباح )كفعمى( : »الضلالة« . ××× لا يَأْلُونَ النَّاسَ خَبَالاً.××× ۷ مصباح الزائر: »حبالاً« . ××× يَقْصِدُهُمْ اللَّهُ فِى دِيَارِهِمْ، وَ يَمْحُو اللَّهُ آثَارَهُمْ، وَ يُبِيدُ مَعَالِمَهُمْ، وَ يُعْقِبُهُمْ عَنْ قُرْبِ الْحَسَرَاتِ، وَ يُلْحِقُهُمْ بِمَنْ بَسَطَ أَكُفَّهُمْ وَ مَدَّ أَعْنَاقَهُمْ وَ مَكَّنَهُمْ مِنْ دِينِ اللَّهِ حَتَّى بَدَّلُوهُ، وَ مِنْ حُكْمِهِ حَتَّى غَيَّرُوهُ، وَ سَيَأْتِى نَصْرُ اللَّه عَلَى عَدُوِّهِ لِحِينِهِ××× ۸ المصباح )كفعمى( : »لحبيبه« . ××× وَ اللَّهُ لَطِيفٌ خَبِيرٌ.
وَ فِى دُونِ مَا سَمِعْتُمْ كِفَايَةٌ وَ بَلاغٌ. فَتَأَمَّلُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ مَا نَدَبَكُمُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَ حَثَّكُمْ عَلَيْهِ، وَ اقْصِدُوا شَرْعَهُ وَ اسْلُكُوا نَهْجَهُ، »وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ« .××× ۹ انعام / ۱۵۳. ×××
إِنَّ هَذَا يَوْمٌ عَظِيمُ الشَّأْنِ فِيهِ؛ وَقَعَ الْفَرَجُ وَ رُفِعَتِ الدَّرَجُ وَ وَضَحَتِ الْحُجَجُ، وَ هُوَ يَوْمُ الْإِيضَاحِ وَ الْإِفْصَاحِ عَنِ الْمَقَامِ الصُّرَاحِ، وَ يَوْمُ كَمَالِ الدِّينِ.
وَ يَوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ وَ يَوْمُ الشَّاهِدِ وَ الْمَشْهُودِ، وَ يَوْمُ تِبْيَانِ الْعُقُودِ عَنِ النِّفَاقِ وَ الْجُحُودِ، وَ يَوْمُ الْبَيَانِ عَنْ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ، وَ يَوْمُ دَحْرِ الشَّيْطَانِ، وَ يَوْمُ الْبُرْهَانِ.
هَذَا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِى كُنْتُمْ تُوعَدُونَ.××× ۱ المصباح )كفعمى( : »تكذبون« . ××× هَذَا يَوْمُ الْمَلَإِ الْأَعْلَى الَّذِى أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ.××× ۲ فراز »اذ يختصمون« فقط در المصباح )كفعمى( آمده است. ××× هَذَا يَوْمُ النَبَأ العَظيمِ××× ۳ فراز »هذا يوم النبأ العظيم« فقط در المصباح )كفعمى( آمده است. ××× هَذَا يَوْمُ الْإِرْشَادِ، وَ يَوْمُ مِحْنَةِ××× ۴ مصباح المتهجد: »محبه« . ××× الْعِبَادِ، وَ يَوْمُ الدَّلِيلِ عَلَى الْرُّوَّادِ. هَذَا يَوْمُ أَبْدَى خَفَايَا الصُّدُورِ وَ مُضْمَرَاتِ الْأُمُورِ.
هَذَا يَوْمُ النُّصُوصِ عَلَى أَهْلِ الْخُصُوصِ. هَذَا يَوْمُ شِيثٍ. هَذَا يَوْمُ إِدْرِيسَ. هَذَا يَوْمُ يُوشَعَ. هَذَا يَوْمُ شَمْعُونَ. هَذَا يَوْمُ الْأَمْنِ الْمَأْمُونِ. هَذَا يَوْمُ إِظْهَارِ الْمَصُونِ مِنَ الْمَكْنُونِ. هَذَا يَوْمُ إِبْلاءِ السَّرَائِرِ.
فَلَمْ يَزَلْعليه السلام يَقُولُ: هَذَا يَوْمُ هَذَا يَوْمُ.
فَرَاقِبُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اتَّقُوهُ وَ اسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوهُ وَ احْذَرُوا الْمَكْرَ وَ لا تُخَادِعُوهُ، وَ فَتِّشُوا ضَمَائِرَكُمْ وَ لا تُوَارِبُوهُ، وَ تَقَرَّبُوا إِلَى اللَّهِ بِتَوْحِيدِهِ وَ طَاعَةِ مَنْ أَمَرَكُمْ أَنْ تُطِيعُوهُ- وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ، وَ لا يُجَنِّحُ بِكُمُ الْغَىُّ فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِيلِ الرَّشَادِ بِاتِّبَاعِ أُولَئِكَ الَّذِينَ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا؛ قَالَ اللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ فِى طَائِفَةٍ ذَكَرَهُمْ بِالذَّمِّ فِى كِتَابِهِ: »إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً« .××× ۵ احزاب / ۶۹ ۶۸ . ×××
وَ قَالَ تَعَالَى: »وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِى النَّارِ »فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا«××× ۶ غافر / ۴۸. ××× »مِنْ عَذابِ اللَّهِ مِنْ شَىْءٍ قالُوا لَوْ هَدانَا اللَّهُ لَهَدَيْناكُمْ« .××× ۷ ابراهيمعليه السلام / ۲۲. ××× أَ فَتَدْرُونَ الاسْتِكْبَارُ مَا هُوَ؟ هُوَ تَرْكُ الطَّاعَةِ لِمَنْ أُمِرُوا بِطَاعَتِهِ وَ التَّرَفُّعُ عَلَى مَنْ نَدَبُوا إِلَى مُتَابَعَتِهِ. وَ الْقُرْآنُ يَنْطِقُ مِنْ هَذَا عَنْ كَثِيرٍ، أَنْ تُدَبِّرَهُ مُتَدَبِّرٌ زَجْرَهُ وَ وَعْظَهُ.
وَ اعْلَمُوا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: »إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِى سَبِيلِهِ صَفّاً كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ« .××× ۱ صفّ / ۵ . ××× أَ تَدْرُونَ مَا سَبِيلُ اللَّهِ وَ مَنْ سَبِيلُهُ وَ مَنْ صِرَاطُ اللَّهِ وَ مَنْ طَرِيقُهُ؟
أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الَّذِى مَنْ لَمْ يَسْلُكْهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ فِيهِ هُوِىَ××× ۲ مصباح المتهجد: »هدى« . ××× بِهِ إِلَى النَّارِ، وَ أَنَا سَبِيلُهُ الَّذِى نَصَبَنِى لِلاِتِّبَاعِ بَعْدَ نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. أَنَا قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْفُجَّارِ وَ نُورُ الْأَنْوَارِ.
فَانْتَبِهُوا عَنْ رَقْدَةِ الْغَفْلَةِ، وَ بَادِرُوا بِالْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ، وَ سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ قَبْلَ أَنْ يُضْرَبَ بِالسُّورِ بِبَاطِنِ الرَّحْمَةِ وَ ظَاهِرِ الْعَذَابِ، فَتُنَادَوْنَ فَلا يَسْمَعُ نِدَاؤُكُمْ وَ تَضِجُّونَ فَلا يُحْفَلُ بِضَجِيجِكُمْ. وَ قَبْلَ أَنْ تَسْتَغِيثُوا××× ۳ مصباح المتهجد: »تَستَغيتوا« . ××× فَلا تُغَاثُوا.××× ۴ مطالب ياد شده به تأويل آيات ۱۴ - ۱۲ سوره حديد اشاره دارد. ×××
سَارِعُوا إِلَى الطَّاعَاتِ قَبْلَ فَوْتِ الْأَوْقَاتِ، فَكَانَ قَدْ جَاءَكُمْ هَادِمُ اللَّذَّاتِ فَلا مَنَاصَ نَجَاءٍ××× ۵ المصباح )كفعمى( : »نجاه« . ××× وَ لا مَحِيصَ تَخْلِيصٍ.
عُودُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ بَعْدَ انْقِضَاءِ مَجْمَعِكُمْ بِالتَّوْسِعَةِ عَلَى عِيَالِكُمْ، وَ الْبِرِّ بِإِخْوَانِكُمْ، وَ الشُّكْرِ للَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا مَنَحَكُمْ، وَ أَجْمِعُوا××× ۶ المصباح )كفعمى( : »و اجتمعوا« . ××× يَجْمَعِ اللَّهُ شَمْلَكُمْ، وَ تَبَارُّوا يَصِلِ اللَّهُ أُلْفَتَكُمْ، وَ تَهَادَوْا نِعَمَ اللَّهِ كَمَا مَنَّاكُمْ بِالثَّوَابِ فِيهِ عَلَى أَضْعَافَ الْأَعْيَادِ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ إِلاّ فِى مِثْلِهِ وَ الْبِرُ فِيهِ يُثْمِرُ××× ۷ مصباح المتهجد: »يثمر« . ××× الْمَالَ وَ يَزِيدُ فِى الْعُمُرِ وَ التَّعَاطُفُ فِيهِ، يَقْتَضِى رَحْمَةَ اللَّهِ وَ عَطْفَهُ، وَ هَيِّئُوا لِإِخْوَانِكُمْ وَ عِيَالِكُمْ عَنْ فَضْلِهِ بِالْجُهْدِ مِنْ جُودِكُمْ××× ۱ المصباح )كفعمى( : »موجودكم« . ××× وَ بِمَا تَنَالُهُ الْقُدْرَةُ مِنِ اسْتِطَاعَتِكُمْ، وَ أَظْهِرُوا الْبِشْرَ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ السُّرُورَ فِى مُلاقَاتِكُمْ، وَ الْحَمْدُ للَّهِ عَلَى مَا مَنَحَكُمْ، وَ عُودُوا بِالْمَزِيدِ مِنَ الْخَيْرِ عَلَى أَهْلِ التَّأْمِيلِ لَكُمْ، وَ سَاوُوا بِكُمْ ضُعَفَاءِكُمْ فِى مَآكِلِكُمْ وَ مَا تَنَالُهُ الْقُدْرَةُ مِنِ اسْتِطَاعَتِكُمْ وَ عَلَى حَسَبِ إِمْكَانِكُمْ؛ فَالدِّرْهَمُ فِيهِ بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَ الْمَزِيدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
وَ صَوْمُ هَذَا الْيَوْمِ مِمَّا نَدَبَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ وَ جَعَلَ الْجَزَاءَ الْعَظِيمَ كَفَالَةً عَنْهُ، حَتَّى لَوْ تَعَبَّدَ لَهُ عَبْدٌ مِنَ الْعَبِيدِ فِى الشَّبِيبَةِ مِنِ ابْتِدَاءِ الدُّنْيَا إِلَى تَقَضِّيهَا××× ۲ در بعضى از نسخهها »انقضائها« آمده است. ××× صَائِماً نَهَارَهَا قَائِماً لَيْلَهَا إِذَا أَخْلَصَ الْمُخْلِصُ فِى صَوْمِهِ لَقَصُرَتْ إِلَيْهِ أَيَّامُ الدُّنْيَا عَنْ كِفَايَةٍ، وَ مَنْ أَسْعَفَ أَخَاهُ مُبْتَدِئاً وَ بَرَّهُ رَاغِباً وَ أقرَضَهُ××× ۳ و اقرضه« فقط در المصباح )كفعمى( آمده است. ××× فَلَهُ كَأَجْرِ××× ۴ المصباح )كفعمى( : »اجر« . مصباح الزائر: »فأجر« . ××× مَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ وَ قَامَ لَيْلَتَهُ، وَ مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِى لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً.
فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ مَا الْفِئَامُ؟ قَالَ: مِائَةُ أَلْفِ نَبِىٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ، فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ! وَ أَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْرِ، وَ إِنْ مَاتَ فِى لَيْلَتِهِ أَوْ يَوْمِهِ أَوْ بَعْدَهُ إِلَى مِثْلِهِ مِنْ غَيْرِ ارْتِكَابِ كَبِيرَةٍ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى، وَ مَنِ اسْتَدَانَ لِإِخْوَانِهِ وَ أَعَانَهُمْ فَأَنَا الضَّامِنُ عَلَى اللَّهِ إِنْ بَقَّاهُ قَضَاهُ وَ إِنْ قَبَضَهُ حَمَلَهُ عَنْهُ، وَ إِذَا تَلاقَيْتُمْ فَتَصَافَحُوا بِالتَّسْلِيمِ وَ تَهَانَوُا النِّعْمَةَ فِى هَذَا الْيَوْمِ.
وَ لْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الشَّاهِدُ الْبَائِنَ، وَ لْيَعُدِ الْغَنِىُّ عَلَى الْفَقِيرِ وَ الْقَوِىُّ عَلَى الضَّعِيفِ. أَمَرَنِى رَسُولُاللَّهِصلى الله عليه وآله بِذَلِكَ.
ثُمَّ أَخَذَعليه السلام فِى خُطْبَةِ الْجُمُعَةِ، وَ جَعَلَ صَلاةَ جُمُعَتِهِ صَلاةَ عِيدِهِ، وَ انْصَرَفَ بِوُلْدِهِ وَ شِيعَتِهِ إِلَى مَنْزِلِ أَبِىمُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ ع بِمَا أَعَدَّ لَهُ مِنْ طَعَامِهِ، وَ انْصَرَفَ غَنِيُّهُمْ وَ فَقِيرُهُمْ بِرِفْدِهِ إِلَى عِيَالِه.
ترجمه خطبه:
حمد و ثنا مختص خداوندى است كه در عين بىنيازى از حمد و ثناى ستايشگرانش، حمد را راهى از راههاى اقرار به ذات لاهوتى، بىنياز، ربوبى و يگانه خويش انتخاب كرده است. خداوند حمد را يكى از اسباب ازدياد رحمت خويش و مسيرى براى جويندگان فضل و رحمتش قرار داده است. و حقيقتى را در نهان الفاظ حمد و ثنا مستور داشته است؛ و آن عبارت است از اينكه در هر حمد و ستايشى كه انجام مىگيرد، با هر لفظى كه باشد و هر چه الفاظ بزرگى باشد صاحب نعمت حقيقى و اصيل خداوند است و بس.
و شهادت مىدهم كه پروردگار و معبودى جز خداوند يگانه نيست، و هيچ شريكى ندارد. شهادتى كه برخاسته از اخلاص درون و صداقت باطنى بوده، و زبان آن را منعكس مىكند. خدايى كه خالق است، و آفرينندهاى بىسابقه و صورتگرى )بىنظير( . براى او نامهاى نيك است و چيزى مانند او نيست، زيرا هر چيزى با خواست و مشيّت او پديد آمده است، و در نتيجه پديدهاش و مخلوقش مثل او نمىشود.
و شهادت مىدهم كه محمدصلى الله عليه وآله بنده خدا و فرستاده او است. خداوند او را از زمانهاى پيشين خالص نموده، و آگاهانه بر ديگر امتها برگزيده است. حقيقت وجود او منحصر به فرد بوده، و همگون و همانند ديگر انسانها نيست.
خداوند او را برگزيد تا از جانب او فرمان دهنده )به معروفها( و بازدارنده )از منكرها( باشد، و او را در تمام عوالم خليفه خود ساخت )تا فيوضاتش از طريق او به خلائق برسد، و به وسيله او همه ساكنان عوالم با خدا ارتباط برقرار كنند( ، زيرا ديدگان خدا را نمىبينند و گذر انديشهها بر او نمىافتد و در قلمرو اسرار، گمانهاى پنهان همتايى براى او نمىيابد. خدايى غير آن فرمانرواى سامانبخش نيست.
خداوند، شهادت به نبوت رسولخداصلى الله عليه وآله را در كنار اعتراف به خداوندى خويش قرار داد، و چنان او را احترام و تكريم نمود كه هيچ مخلوقى به آن درجه از كرامت الهى نرسيد.
آرى، رسولخداصلى الله عليه وآله به دليل خصوصيات و صداقتش شايسته چنين مقام رفيعى بود. اين مقام و منزلت نصيب كسانى نمىشود كه متغيرالحال هستند، و پيوسته دگرگون مىشوند، و رشته محبت و دوستى را پاس نمىدارند، و در دام گمانها گرفتار مىشوند.
خداوند فرمان داد تا بر او درود و صلوات بفرستيم، و اين گونه بر احترام و تكريم او افزوده، و آن صلواتها را راهى براى اجابت دعاى دعاكنندگان قرار داد.
خداوند خود بر او صلوات فرستاد و گراميش داشت و شرافتش بخشيد، و چنان عظمتش داد كه آن را كرانهاى نيست و تا ابد چنين خواهد بود.
اما پس از پيامبرصلى الله عليه وآله، خداوند گروه خاصى را )براى جانشينى او( انتخاب نمود، و به آنان مقام رفيعى عنايت فرمود، و تا رتبه رسولشصلى الله عليه وآله بالا برد، و آنان را دعوت كنندگان به سوى خود قرار داد. راهنمايانى كه در طول قرنها و طى زمانها مردم را به سوى او هدايت كنند. آنان قبل از خلقت هر پديدهاى به صورت نورهايى آفريده شدند، و خداوند آنان را به حمد و ستايش خود گويا ساخت، و شكر و تمجيد از خويش را به آنان الهام نمود، و آنان را حجتهايى قرار داد بر همه كسانى كه به ربوبيّت خداوند و عبوديّت خويشتن اعتراف دارند.
خداوند به وسيله آنان موجوداتى را كه توان سخن گفتن نداشتند گويا ساخت، تا با زبانهاى گوناگون به خداونديش اعتراف كنند، كه او بدون ترديد خالق و شكافنده آسمانها و زمين است. خداوند آنان را بر آفرينش خويش گواه گرفت، و از ولايت امرش آنچه مىخواست به آنها سپرد، و آنان را تفسير كنندگان مشيّت خود و بيانگران ارادهاش قرار داد.
)آنان مصداق اين آيه هستند: ( »هرگز در سخن بر خدا پيشى نمىگيرند و پيوسته به فرمان او عمل مىكنند خداوند اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مىداند و آنها جز براى كسى كه خداوند راضى )به شفاعت براى او( است شفاعت نمىكنند و از ترس او بيمناكاند« .
آنان بر اساس احكام خداوند حكم مىكنند، و سنتهاى الهى را جارى مىسازند. حدود او را بر پا مىدارند و واجب او را ادا مىكنند.
خداوند بندگان را در مشكلات و دشوارىها به صورت ناشنوا رها نكرده است، و در تيرگىها بسان بىزبانان فاقد شعور وا ننهاده است. بلكه براى آنان عقلهايى قرار داده كه با تمام اعضاى بدنشان در آميخته است، و در كالبدهايشان گسترده شده، و در جانهايشان تثبيت گشته، و حواس را تحت امر قرار داده است.
خداوند به وسيله عقلها بر گوش و چشم و افكار و خاطرههاى انسانها حجت را تمام كرده، و راه خود را به آنان نشان داده است. و زبانهاى گويا و رسا در اختيارشان قرار داد، تا آنچه را كه مىبينند بيان كنند. اين همه لطف كه خداوند به انسانها نمود و با قدرت و حكمت خويش چنين عقلى را در وجود آنها قرار داد، و به وسيله آن هر آنچه لازم به گفتن بود گفت، براى اين بود كه )تا آنها كه هلاك )و گمراه( مىشوند از روى اتمامحجت باشد، و آنها كه زنده مىشوند )و هدايت مىيابند( از روى دليل روشن باشد. و خداوند شنوا و داناست( و بينا و گواه و آگاه است.
اى مؤمنان، خداوند متعال امروز دو عيد بزرگ و مهم را براى شما جمع كرده است؛ )جمعه و غدير( كه پايدارى هر كدام از اين دو عيد به ديگرى است. خداوند با اين دو عيد زيباترين كارهايش را به شما ارائه كرده، و راه رشد و تعالى را به شما نشان داده، و شما را به پيروى از كسانى كه از انوار الهى برخوردارند دعوت نموده، و راه متعادل را براى پيمودن شما هموار و گواراترين و شيرينترين هداياى خود را براى شما ارزانى داشته است.
اما روز جمعه را خداوند محل اجتماع مسلمانان قرار داده، و مردم را به سوى آن دعوت كرده است. تا آلودگىهايى را كه در طول هفته پديد آمده و آنچه را داد و ستدها و كسبهاى نامناسب به وجود آورده است پاك گرداند. و تذكرى براى مؤمنان باشد كه بدانند تقواپيشگان از چگونه خشيتى برخوردار هستند. خداوند اعمال خير اهل طاعت خويش را در روز جمعه چندين برابر روزهاى ديگر پاداش مىدهد.
اين وعدههاى الهى تحقّق نمىيابد مگر در مورد كسانى كه زير بار اوامر الهى رفته، و خواست الهى را پذيرفته، و مطيع دستورهاى خداوند باشند، و خود را از آنچه كه خداوند نهى كرده دور نموده، و به آنچه كه خداوند بدان فرا خوانده و تشويق كرده گردن نهند.
بنا بر اين، خداوند توحيد را نمىپذيرد مگر با اعتراف به نبوت پيامبرشصلى الله عليه وآله، و هيچ دين و آئينى را نمىپذيرد مگر با پذيرش ولايت كسانى كه به ولايتشان امر كرده است، و زمينههاى اطاعت خداوند فراهم نمىآيد مگر با تمسّك به عصمت الهى و عصمت اهل ولايت او.
به همين دليل خداوند در روز غدير، آياتى را بر پيامبرشصلى الله عليه وآله نازل فرمود، و اراده خود را درباره مخلصين درگاهش و برگزيدگانش به مردم تبيين نمود، و رسولخداصلى الله عليه وآله را مأمور كرد تا پيام او را به مردم ابلاغ نمايد، و در اين راه از اهل باطل و نفاق نهراسد، و حفظ رسولش را از آسيب آنان تضمين نمود.
خداوند با اين آيه از رازهاى نهفته در دلهاى اهل ترديد و مردمان از دين برگشته پرده برداشت، به گونهاى كه مؤمن و منافق مطلب را فهميد. آنگاه اهل حق كه عزيز بودند عزيزتر شدند، و آنان كه در ميدان حق ثابت قدم بودند پايدارتر گشتند.
در مقابل، نادانى منافقان و تعصّب كور از دين برگشتگان فزونى يافت. آنان از شدت عصبانيت دندانها را بر هم مىفشردند و دستها را فشار مىدادند. سخنها گفتند و فريادها برآوردند و لغزشها داشتند. برخى بر عناد و لجاجت خود پايدار ماندند و حاضر به پذيرش حق نشدند. گروهى نيز امر الهى را به زبان پذيرفتند، اما باور حقيقى و قلبى به آن نداشتند، و جمعى با زبان و قلب و ايمان صادقانه آن را پذيرفتند و به استقبالش رفتند.
در آن روز خداوند دينش را كامل نمود، و چشمان پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنان و پيروان راستين را روشنى بخشيد، و به وقوع پيوست آنچه كه برخى از شما گواه آن بوديد و برخى خبر آن را شنيدهايد. آن روز نعمت زيباى خدا بر بندگان صبور و پايدارش كامل گشت، و خداوند آنچه را فرعون وهامان و قارون و لشكريانشان فراهم آورده بودند تباه ساخت وكاخهايشان را ويران كرد.
البته گروهى از گمراهان و اراذل و اوباش باقى ماندهاند، كه از هيچ ظلم و ستمى در حق مردم كوتاهى نمىكنند. خداوند آنان را نيز در سرزمينشان عذاب و آثارشان را نابود خواهد ساخت. نشانههايشان را تباه، و به زودى حسرت را بدرقه كاروان زندگيشان مىنمايد، و به كسانى ملحق مىكند كه دست به جنايت گشودند و گردنكشى كردند، و در دين خدا دست بردند و احكام الهى را دگرگون ساختند. بدون ترديد نصرت الهى نازل مىشود و طومار دشمنان خدا را درهم مىپيچد، و خداوند لطيف و آگاه است.
آنچه شنيديد براى شما كفايت مىكند، پس خداوند شما را مورد لطف ورحمت خود قرار دهد. تأمل و تدبر كنيد در آنچه خداوند شما را به سوى آن دعوت نموده و براى آن تشويق كرده است. تصميم بر پيمودن راه خدا بگيريد، و راه روشن او را بپيماييد، و به راههاى ديگر كه شما را از راه او متفر مىسازد وارد نشويد.
امروز )غدير( روز با عظمت و مهمى است، كه در آن گشايش رخ داده، و نردبان ترقى برافراشته شده، و حجّتها آشكار گشته است.
امروز، روز روشنايى و پردهبردارى از خالصترين مقامات است. روز كامل شدن دين، روز عهد و پيمان بسته شده، روز شاهد و مشهود، روز آشكار گشتن عقدههاى نفاق و كفر، روز بيان ايمان، روز طرد شدن شيطان، روز دليل و برهان، روز جدايى )حق از باطل( كه وعده آن به شما داده شده، روز ملأ اعلى )فرشتگان عالم بالا( كه از آن روى بر مىگردانيد، روز ارشاد و هدايت، روز آزمون بندگان، روز راهنمايى پيشاهنگان قوم، روز آشكار گشتن آنچه در سينهها پنهان و پوشيده بود، روز تصريح بر افراد خاص، روز شيث )وصى و جانشين حضرت آدمعليه السلام( ، روز ادريس )وصى يكى از پيامبران قبل از حضرت نوحعليه السلام( ، روز يوشع )وصى حضرت موسىعليه السلام( ، روز شمعون )وصى حضرت عيسىعليه السلام( ، روز امن و آسودگى، روز ظهور آنچه در نهان پاسدارى مىشد، و امروز، روز عيان شدن رازهاست.
اميرالمؤمنينعليه السلام پيوسته مىفرمود: امروز، روز... . سپس فرمود:
پس خدا را در نظر داشته و مراقب باشيد، كه تقواى الهى را به دست آورده و فرمان خدا را گوش كنيد و اطاعتش نماييد. از مكر و نيرنگ بر حذر باشيد. در انديشه فريب دادن خدا نباشيد. درون خود را تفتيش كنيد، و با خدا مكر به كار نبريد.
تقرّب پيدا كنيد به خداوند با اقرار به وحدانيت او، و اطاعت از كسانى كه خدا به اطاعت آنان فرمان داده است. و به پيوند با كافران متمسّك نشويد، مبادا بدبختى و تباهى شما را بگيرد، و به اطاعت از گمراهان و گمراه كنندگان ميل و رغبت پيدا كنيد و بيراهه رويد. خداوند متعال گروهى را در قرآن مذمت مىكند: »و مىگويند پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند پروردگارا آنان را عذاب دو چندان ده و آنها را لعن بزرگى فرما« .
و مىفرمايد: »هنگامى كه در آتش دوزخ با هم محاجّه مىكنند ضعيفان به مستكبران مىگويند ما پيرو شما بوديم« . »آيا شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد آنها مىگويند اگر خدا ما را هدايت كرده بود ما نيز شما را هدايت مىكرديم )ولى كار از اينها گذشته است( « .
آيا مىدانيد استكبار چيست؟ استكبار ترك اطاعت از كسى است كه مأمور به اطاعت از او هستيد، و برترى جستن بر كسى است كه به پيروى از او دعوت شدهايد. قرآن در اين باره سخن فراوان گفته است. اگر كسى در آن آيات تدبر كند، از انحراف در امان مىماند و پند مىگيرد.
اى مؤمنان بدانيد كه خداوند متعال مىفرمايد: »خداوند كسانى را دوست دارد كه در راه او در صف جهاد پيكار مىكنند مانند سدّ آهنين همدست و پايدار هستند« .
آيا مىدانيد راه خدا چيست و چه كسى راه او است و چه كسى صراط خداست و چه كسى طريق خداست؟
من صراط خدا هستم، كه اگر كسى براى اطاعت خدا آن را نپيمايد به آتش جهنم افكنده مىشود. من راه خدا هستم، كه خداوند بعد از پيامبرشصلى الله عليه وآله براى پيروى مردم مرا منصوب كرد. من تقسيم كننده بهشت و دوزخم. من حجت خدا بر تبهكارانم. من نورِ انوارم.
پس از خواب غفلت بيدار شويد، و پيش از فرا رسيدن مرگ براى انجام كار بشتابيد، و براى كسب مغفرت خدا بر همديگر سبقت گيريد، پيش از آنكه ديوارى كشيده شود كه باطن آن رحمت و ظاهرش عذاب است. آنگاه فرياد مىزنيد اما كسى گوش فرا نمىدهد، ناله سر مىدهيد و كسى به نالههاى شما اهميت نمىدهد، استغاثه مىكنيد و با تضرّع و زارى استمداد مىكنيد و كسى به كمك شما نمىآيد.
به سوى طاعتها بشتابيد، قبل از آنكه فرصتها را از دست دهيد. گويا مرگ به جانب شما رو نهاده است، مرگى كه تمامى لذايد را تباه مىسازد.
خداوند رحمتتان كند. با پايان يافتن اين اجتماع كه به خانههايتان بر مىگرديد، براى اهل و عيال خود گشايشى داشته باشيد، و در زندگى آنها توسعهاى دهيد، به برادرانتان نيكى كنيد، و خدا را بر اين همه لطف واحسانش سپاسگزار و شاكر باشيد. به دور يكديگر جمع شويد تا خداوند الفت شما را بيشتر كند، و به همديگر احسان كنيد تا خداوند صميمت شما را افزون گرداند.
در اين عيد بزرگ نعمتهايى را كه خداوند به شما ارزانى داشته است به يكديگر هديه دهيد، همانگونه كه خداوند در اين عيد چندين برابر عيدهاى ديگر به شما پاداش و ثواب مىدهد.
در اين عيد بزرگ، احسان كردن ثروت را بركت مىبخشد و عمر را زياد مىكند. در اين روز، محبت به يكديگر و مهرورزى با بندگان خدا رحمت و عطوفت خداوندى را جلب مىكند.
در اين روز، هر آنچه در توان داريد از فضل و احسانى كه خداوند نصيب شما كرده است براى برادران و اهل و عيال خود هزينه كنيد و گشاده دستى نماييد و زمينه پذيرايى از آنها را فراهم كنيد. شادمانى خود را آشكار كنيد، و با لبخند و تبسم با يكديگر رو به رو شويد. شكر خدا را بر اين همه لطف و كرامتش بر زبان داشته باشيد، و به آنان كه با آرزومندى چشم به دستان شما دوختهاند به ديدارشان بشتابيد، و بخشش فراوان كنيد.
ضعيفان و ناتوانان را دريابيد، و هر آنچه در توان داريد و امكانات شما اجازه مىدهد در خوراكى و بقيه نيازمندىها با آنان به مساوات رفتار نماييد. پاداش يك درهم احسان در اين روز برابر صد هزار درهم در روزهاى ديگر است، و اميد است خداوند بيشتر از اين هم پاداش دهد.
روزه اين روز مستحب است، و خداوند به آن دعوت نموده و پاداش عظيمى براى آن قرار داده است؛ به گونهاى كه اگر بندهاى از بندگان خدا تمام عمر دنيا، روزها را به روزهدارى و شبها را به عبادت سپرى كند، همسان كسى كه با نيت خالصانه در روز غدير روزه گرفته است نمىشود.
اما هر كسى در اين روز بدون اينكه برادر مؤمنش از او درخواستى كرده باشد از او كارگشايى كند و مشتاقانه براى او قدم خير بردارد همانند كسى است كه در اين روز روزه گرفته و شب آن را به عبادت گذرانده باشد، و كسى كه در غروب روز غدير به روزهدارى افطار دهد همانند كسى است كه ده فئام را افطارى داده باشد.
در اين هنگام كسى از جا برخاست و سؤال كرد: يا اميرالمؤمنين، فئام چيست؟
اميرالمؤمنينعليه السلام فرمود: فئام صد هزار پيامبرصلى الله عليه وآله و شهيد است. حال چگونه است پاداش كسى كه جمعى از مردان و زنان اهل ايمان را افطارى داده باشد؟ من ضمانت مىدهم كه خداوند او را از كفر و فقر امان دهد، و اگر در همان شب يا همان روز يا پس از آن روز تا عيد غدير سال آينده بميرد، بدون اينكه گناه كبيرهاى مرتكب شده باشد اجر و پاداش او با خداوند مىباشد.
و هر كس كه براى برادرانش قرض بگيرد )و براى حل مشكل آنها واسطه شود( و به آنها كمك كند، من ضمانت مىدهم كه خداوند قرض او رابپردازد، اگر زنده بماند، و اگر جانش را بگيرد از طرف او بر عهده مىگيرد و ادا مىكند.
در اين روز، هنگامى كه با يكديگر ملاقات مىكنيد، با همديگر دست دهيد و اين نعمت بزرگ را به همديگر تهنيت و تبريك بگوييد.
مطالب مرا كه شنيديد، حاضران به غائبان برسانند، و آنها كه در مجلس حضور داشتند پيام مرا به كسانى كه به دليل دورى راه نتوانستند در اين اجتماع شركت كنند ابلاغ نمايند.
تأكيد مىكنم كه افراد متمكّن و داراى امكانات از ناتوانان و ضعيفان دلجويى كنند، كه رسولخداصلى الله عليه وآله مرا اين چنين فرمان داده است.
اميرالمؤمنينعليه السلام بعد از اين سخنان خطبه جمعه را آغاز فرمود و نماز جمعه را اقامه كرد. حضرت پس از نماز با فرزندان و شيعيان خود به منزل امام حسن مجتبىعليه السلام رفتند.
آن حضرت غذايى را براى پذيرايى از مهمانان آماده كرده بود. همه مهمانان اعم از ثروتمند و فقير بر سر سفره حضرت نشستند، پس از صرف غذا همراه با هديهاى به سوى خانههايشان بازگشتند.
۸. نكاتى در مورد خطبه غدير اميرالمؤمنينعليه السلام××× ۱ حماسه غدير )حكيمى( : ص ۷۸ - ۷۳. ×××
با دقت و مرور چند باره در خطبه اميرالمؤمنينعليه السلام در روز غدير در ايام خلافت ظاهرى خود، در اينجا به چند نكته در مورد اين خطبه اشاره مىشود:
۱. امامعليه السلام صريحاً مىفرمايد كه خدا خود رهبر را معين كرده است و در اين باره آيه فرستاده. اين پاسخ ياوهسرايى آن كسانى است كه گفتند در اسلام امام و خليفه تعيين نشده، و در قرآن در اين باره سخن نرفته است.
اكنون آيا علىعليه السلام از قرآن و اسلام بهتر خبر دارد و از چگونگى و شأن نزول آيات آن، يا فلان متكلم سنى و قاضىالقضاة وابسته به دربار خلافت، يا فلان مستشرق يهودى مأمور مرموز، يا فلان استاد تاريخ ادبيات، يا فلان دكتر حقوق مدنى، يا فلان به اصطلاح محقق در جامعهشناسى ولى بىاطلاع از اسلام، يا فلان چانهزن بر سر لفظ سميرم و شميرم... ؟
۲. اميرالمؤمنينعليه السلام در سخنان خود به اين حقيقت اشاره مىكند كه جانشينان پيامبرصلى الله عليه وآله خلق را به سوى خدا مىخوانند و به مردمان خداشناسى مىآموزند. يعنى فلسفه رهبرى در دين نشر خداشناسى و بر پا كردن جامعهاى خدايى - انسانى است. حال بايد ديد:
آيا كسانى چون مروان و يزيد و وليد و حجاج و هارون و متوكل و همانند اينان، معلمان خداشناسى بودند؟!
آيا اينان بودند كه خدا رتبه جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله را به آنان بخشيد و مبلغ احكام خود قرارشان داد؟!
آيا اينان به مردم خداشناسى آموختند و پاسدار رسالت محمد بودند؟
آيا اينان ترجمان مشيت ازلى و زبان اراده الهى بودند؟
و آيا... و آيا...؟
۳. امام در چند مورد از اين سخنرانى كه در روز عيد غدير و جمعه ادا كرده است، از واقعه غدير به عنوان »نعمت« ياد مىكند و مىفرمايد كه خداى را بر آن شكر گزاريد، و اين يادآورى را تكرار مىكند. معلوم است كه اين همه يادآورى و تأكيد و تكرار به خاطر مضمون غدير و محتواى آن است؛ يعنى تأمين حقوق انسان و حدود اسلام.
۴. امام خود را »سبيل اللَّه« يعنى »راه خدا« مىخواند، و مىفرمايد كه قرآن هم گفته است در پيرامون همين مقام، چونان صفى استوار گرد آييد و پيكار كنيد. اين تصريح است به اهميت مقام رهبر دينى در جامعه اسلامى، و اينكه امت بدون رهبر دينى راه خدا را در پيش ندارد.
۵ . امام در اين خطبه به صراحت مىفرمايد كه اقرار و ايمان به توحيد، بى اقرار و ايمان به نبوت و بى اقرار و ايمان به امامت پذيرفته نيست. چرا؟ چون منظور از عرضه دين الهى بر بشر، تأمين سعادت كلى و رستگارى نهايى انسان و بلوغ انسانيت است، و وصول آدمى به اصل حقيقت در جهت علم و اصل عدالت در جهت عمل.
بديهى است اين منظور نيازمند به علم و عمل است. علم صحيح و عمل درست يعنى جهانبينى مطابق واقع، و رفتار و تصرف مطابق چگونگى كه بايد و شايد. و پر روشن است كه بشر در رسيدن به اين مقصود نيازمند به حق و كمك حق است.
طبعاً اين كمك و راهنمايى جز از طريق پيشوايى به اين مقصود، نيازمند به حق و كمك حق است، و اين كمك و راهنمايى جز از طريق پيشواى الهى؛ يعنى امام معصومعليه السلام كه خدا او را تعيين كرده كه كلام و حكم او كلام و حكم خدا باشد، به گونهاى ديگر ميسر نخواهد بود.
بشر با استعدادها و معلومات بشرى خود قادر به طى كردن اين راه نيست. پس ايمان به خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و امامعليه السلام و اطاعت از آنان همه با هم لازم است، و اين هر سه ايمان، هر يك مكمل آن ديگرى است و هر يك بى آن ديگرى ناقص است.
اساساً يكى از فلسفههاى لزوم امام همين حتميت لزوم علم است در رسيدن به سعادت و عمل بر طبق آن علم، چون ممكن است پيامبرصلى الله عليه وآله جزئيات و فروع و تفصيلهاى همه معارف و احكام را در مدت محدود زندگى خويش نفرموده باشد. بسا به خاطر كشاكشها و گرفتارىهاى اصل تأسيس و تبليغ، يا به خاطر تأخير زمانى ظرف بيان، يا عدم آمادگى نفوس و امثال اين علل كه نزد خردمندان روشن است.
اينجاست كه تنها امام معصومعليه السلام تعيين شده از جانب خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله مىتواند مرجعى مطمئن باشد، و دين و تفاصيل آن را بياموزد، و مربى امت باشد، و خلأ وجود پيامبرصلى الله عليه وآله و انقطاع وحى را پر كند، و علمى بياموزد و حكمى بدهد كه علم درست و حكم خدا باشد.
از همين رو برخى از محققان، از جمله ملامحسن فيض كاشانى بدان تصريح كردهاند. فيض مىگويد: فرائض و نواميس دين از اين جهت به وسيله ولايت و امامت تكميل شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله علوم و تعاليمى را كه خدا به او داده بود به علىعليه السلام آموخت، و علىعليه السلام به اوصياء خود، يكى پس از ديگرى.
پس چون پيامبرصلى الله عليه وآله على و ائمه اولاد علىعليهم السلام را به جاى خويش معرفى كرد و براى امت ممكن گشت كه در معرفت حلال و حرام و احكام دين خدا به آنان رجوع كنند، و اين امر با آمدن هر يك از آنان پس از ديگرى استمرار توانست يافت. دين كامل گشت و نعمت هدايت تمام، و الحمد للَّه. و اين مطلب را خود امامان ما فرمودهاند.××× ۱ تفسير صافى: ج ۱ ص ۴۲۱، به نقل از: تفسير عياشى: ج ۱ ص ۲۹۳. ×××
با توضيحات گذشته، معناى اين سخن امامعليه السلام و نيز مقصود از نزول آيه اكمال و آيه تبليغ نيز معلوم مىشود؛ يعنى با تعيين شخص رهبر، دين در جامعه اسلامى كامل گشت.
پس ملاحظه مىكنيد كه به تصريح قرآن كريم و احاديث نبوى و فرموده امام على بن ابىطالبعليه السلام - كه به شهادت علماى اهلسنت براى هر مسلمانى از هر مذهبى كه باشد حجت است - دين اسلام بدون جهت داشتن نسبت به چگونگى حكومت كامل نيست. و به تعبير شيعه: امامشناسى )معرفة الامام( نيز جزو اصول دين است. و اين راقىترين فلسفه است كه در دينى مسئله رهبرى و حكومت و معرفت اين مقام و صلاحيت و شرط كردن عدالت در آن جزو اصول دين باشد.
بدين گونه و با توجه به آنچه نقل كرديم و توضيح داديم، روشن است كه عيد غدير اسلامى است، نه صرفا شيعى. زيرا روزى كه به جز اهميت قرآنى آن و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله درباره آن و محتواى حيوى آن، على بن ابىطالبعليه السلام نيز اين گونه به ياد كرد اهميتش بپردازد و آن را عيدى بزرگ و سترگ بخواند، جز يك روز عظيم و يك عيد اسلامى چه مىتواند باشد؟
پس اگر در اثر تداوم سوء ترتبيت و تعليم در دوران گذشته و روزگاران خلافت اموى و عباسى و ديگر سلاطين دور از حق و عالمان متعصب و هم غفلت امروزين متفكران مسلمان، اكنون نيز اين روز حياتى در بسيارى از جوامع اسلامى به دست فراموشى سپرده شده است! اين از نظر مبادى اسلام يك گناه بزرگ اجتماعى است، و هم از بين بردن يكى از چهار اصل اساسى اسلام است؛ يعنى توحيد، نبوت، امامت و معاد.
از اين رو بايد جامعه اسلامى با زنده كردن خاطرات اين روز و تفهيم محتواى آن به فرزندان سرزمينهاى اسلام كفاره اين گناه را بپردازد، و محققان و مؤلفان و شاعران و نويسندگان مسلمان، با نشر تعليم نهفته در آن و حساسيت نشان دادن نسبت به آن تعليم، يكى از بزرگترين آرمانهاى انسانى اسلام را احيا كنند.
آرى، پوشاندن يا پوشيده ماندن غدير، پوشاندن يا پوشيده ماندن يكى از روشنترين روزهاى انسان، و نسيانِ يكى از پاكترين و عظيمترين و درخشندهترين سنتهاى پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله است. و به ديگر سخن: رد كردن عظيمترين فرياد و بلكه فرياد نهايى و ابدى وحى است به حلقوم رسولاللَّهصلى الله عليه وآله، و دست رد در برابر آن فراز كردن است.
تبلور جوهر نهايى در جامعه اسلام غدير است، و پايان فريادهاى وحى خداى غدير. و چون پيامبر ماصلى الله عليه وآله خاتم پيامبران است بايد گفت: آخرين حكم آسمان روز غدير است؛ يعنى ارشاد ابديت در مسير حيات انسانى، امامت على بن ابىطالبعليه السلام است، و امامت اولاد او به عنوان معلمان علم يقين و مجريان احكام و حدود خدايى تا دامنه قيامت.
در واقع، آنچه از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درباره حضرت مهدىعليه السلام و خروج موعود نيز روايت شده و خاطرهاى را كه مسلمين درباره آينده جهان و استقرار دولت مهدى - يعنى پراكندن حق در هر كائن و آكندن گيتى از عدل - دارند، همان تأسيس »مدينه غدير« است، كه در تشكيل دادن آن براى هر نسل و در هر نسل بكوشند.
آن كه مهدىعليه السلام تأسيس مىكند، تكلف دينى خود آن امام است در روزگار ظهور خود و در ظرف زمانى آن تكليف، و خواهد كرد، كه »ان اللَّه غالب على امره« .××× ۱ يوسفعليه السلام / ۲۱. ××× در حقيقت »بعثت، غدير، عاشورا، مهدى« چهار جهت اصلى خانه اسلام است كه به روزگار »مهدى« سراسر جهان خواهد بود: »ان الارض يرثها عبادى الصالحون« .××× ۲ انبياء / ۱۰۵. ×××
- ↑ غدير در آئينه كتاب: ص ۳۱ ۲۹.
- ↑ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۹۶ - ۷۱.
- ↑ مصباح المتهجد: ص ۷۵۵.
- ↑ مختصر البصائر: ص ۸۵ ح ۹۲.
- ↑ معانى الاخبار: ص ۱۳۹.
- ↑ مختصر البصائر: ص ۸۵ ح ۹۲.
- ↑ تفسير العياشى: ج ۲ ص ۲۴۲.
- ↑ تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۴۵.
- ↑ احزاب / ۶۷ .
- ↑ دلائل الامامة: ص ۴۵۵ ح ۴۳۵.
- ↑ مصباح المتهجد: ص ۷۵۶.
- ↑ الارشاد: ج ۲ ص ۳۸۴. الخصال: ج ۲ ص ۴۱۹.
- ↑ عهد عتيق، كتاب شعياء نبى عليه السلام: ۱۱ - ۶ - ۹.
- ↑ خطبه غديريه اميرالمؤمنين عليه السلام: ص ۷ - ۵ و ۴۷ - ۲۳.
- ↑ ابوعمرو« در بعضى از نسخه ها «ابوعلى» آمده است.
- ↑ «الطوسى» خ.
- ↑ «و قديمة» در بعضى از نسخ آمده است.