آيه ۱۷ هود و غدیر: تفاوت میان نسخهها
جز (Modir صفحهٔ آيه«اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» را به آيه ۱۷ هود و غدیر منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
= | {{متن آیه | ||
| متن آیه = أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۚ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ ۚ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ ۚ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ | |||
| ترجمه = «آیا کسانی که از سوی پروردگارشان بر دلیلی روشن [از بصیرت و بینش] متکی هستند و شاهدی از سوی او [چون قرآن برای تأیید آن دلیل روشن] از پی درآید و پیش از قرآن [هم] کتاب موسی در حالی که [برای مؤمنان] پیشوا و رحمت بود [بر حقّانیّت قرآن گواهی داده مانند کسانی می باشند که چنین نیستند] اینان [که متکی بر دلیل روشن اند] به قرآن ایمان می آورند، و هر کس از گروه ها [چه یهود، چه نصاری و چه مشرکان] به آن کفر ورزد، وعده گاهش آتش است؛ پس [ای انسان!] درباره قرآن در تردید مباش که آن از سوی پروردگارت حق است، ولی بیشتر مردم [به خاطر کبر باطنی، لجاجت و جهل] ایمان [به آن] نمی آورند.» | |||
}} | |||
{{جعبه اطلاعات آیه | |||
| شماره آیه = ۱۷ | |||
| سوره = هود | |||
| تصویر = | |||
| اندازه تصویر = | |||
| توضیح_تصویر = | |||
| شماره سوره = ۱۱ | |||
| جزء = ۱۲ | |||
| نزول = | |||
| شأن نزول = | |||
| مکان نزول = مکه | |||
| موضوع = گواهی انبیای پیشین بر حقانیت ادعای پیامبر صلی الله علیه و آله | |||
}} | |||
ابان از سليم و عمر بن ابى سلمه نقل مى كند: | ابان از سليم و عمر بن ابى سلمه نقل مى كند: | ||
معاویه در زمان حكومت خود بعد از آنكه اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد شد و او با امام حسن عليه السلام صلح كرد به عنوان سفر حج وارد [[مدینه]] شد. | |||
در آنجا بين معاويه و قيس بن سعد بن عباده گفتگويى در گرفت. | در آنجا بين معاويه و قيس بن سعد بن عباده گفتگويى در گرفت. | ||
خط ۱۶: | خط ۳۳: | ||
معاويه گفت: «صدّيق» امت ابوبكر و «فاروق» آن عمر است، و آنكه علم كتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است! | معاويه گفت: «صدّيق» امت ابوبكر و «فاروق» آن عمر است، و آنكه علم كتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است! | ||
قيس گفت: سزاوارتر به اين اسم ها و صاحب حقيقى آن كسى است كه خداوند درباره او چنين نازل كرده است: | قيس گفت: سزاوارتر به اين اسم ها و صاحب حقيقى آن كسى است كه خداوند درباره او چنين نازل كرده است: {{قرآن| اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ}}<ref>هود / ۱۷. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۰. چهارده قرن با غدير: ص ۸۹ . اسرار غدير: ص ۲۸۷. </ref> | ||
«آيا كسى كه دليلى از طرف پروردگارش دارد و شاهدى پشت سر آن مى آيد ...». | «آيا كسى كه دليلى از طرف پروردگارش دارد و شاهدى پشت سر آن مى آيد ...». | ||
و كسى است كه خداوند درباره او مى گويد: | و كسى است كه خداوند درباره او مى گويد: {{قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>رعد / ۷.</ref> | ||
«تو | «تو فقط بیم دهنده ای [نه اعجاز کننده ای که هر زمان هر کس و برای هر هدفی غیر منطقی بخواهد، دست به اعجاز بزنی] و برای هر قومی هدایت کننده ای است.» | ||
به خدا قسم اين طور نازل شد كه «على هدايت كننده هر قومى است» و شما اين را حذف كرديد. | |||
و آن كسى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد و فرمود: | و آن كسى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد و فرمود: | ||
«هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد»، و پيامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست».<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref> | «هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد»، و پيامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست».<ref>كتاب سليم: حديث ۲۶.</ref> | ||
امام صادق علیه السلام فرمود: منظور از{{متن قرآن|أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّه}}؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و منظور از{{متن قرآن|یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ}}؛ امیرالمؤمنین علیه السلام است.<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۶۲۴؛ بحار الأنوار، ج۳۶، ص۱۰۰؛ العیاشی، ج۲، ص۱۴۱.</ref> | |||
علیّبنابیطالب علیه السلام در منبر کوفه خطبه میخواند، ابنکواء برخاست و گفت: «آیا دربارهی تو آیهای نازل شده که کسی در آن شریک تو نبوده است»؟ فرمود: «آری»! آیا نخواندهای:{{متن قرآن|أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ}} پیامبر صلی الله علیه و آله دلیل آشکاری از پروردگار خویش داشت و من شاهدی از سوی خدا بودم.<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۶۲۶؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۶۳؛ المناقب، ج۳، ص۸۶</ref> | |||
سلیمبنقیس گوید: «شخصی از حضرت امیر علیه السلام درحالیکه من صبحت آنان را میشنیدم، پرسید: «مرا از بهترین مناقب خود باخبر ساز». فرمود: «از آنچه خداوند در قرآن نازل فرموده است»؟ گفت: «[آنچه در قرآن است و] آنچه در وصف شماست». فرمود: {{متن قرآن|أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ}}؛ من آن شاهد، از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله میباشم».<ref>تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۶۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۹؛ کتاب سلیم بن قیس، ص۹۰۳.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۵۳
مشخصات آیه | |
---|---|
سوره | سوره هود (۱۱) |
آیه | ۱۷ |
جزء | ۱۲ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مکه |
موضوع | گواهی انبیای پیشین بر حقانیت ادعای پیامبر صلی الله علیه و آله |
ابان از سليم و عمر بن ابى سلمه نقل مى كند:
معاویه در زمان حكومت خود بعد از آنكه اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد شد و او با امام حسن عليه السلام صلح كرد به عنوان سفر حج وارد مدینه شد.
در آنجا بين معاويه و قيس بن سعد بن عباده گفتگويى در گرفت.
قيس - كه بزرگ انصار و پسر بزرگ آنان يعنى سعد بن عباده بود - پاسخ او را داد و فضايل اميرالمؤمنين عليه السلام را بر شمرد.
معاويه غضب كرد و گفت: اى پسر سعد، اين مطالب را از چه كسى گرفته اى و از چه كسى روايت مى كنى و از چه كسى شنيده اى؟ پدرت اينها را به تو خبر داده و از او گرفته اى؟
قيس گفت: اين مطالب را از كسى شنيده ام و گرفته ام كه از پدرم بهتر و حق او بر من از پدرم بالاتر است.
معاويه پرسيد: آن كيست؟ قيس گفت: آن اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عالِم اين امت و حاكم آن و صديق و فاروق آن است.
معاويه گفت: «صدّيق» امت ابوبكر و «فاروق» آن عمر است، و آنكه علم كتاب نزد اوست عبداللَّه بن سلام است!
قيس گفت: سزاوارتر به اين اسم ها و صاحب حقيقى آن كسى است كه خداوند درباره او چنين نازل كرده است: اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبَّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ [۱]
«آيا كسى كه دليلى از طرف پروردگارش دارد و شاهدى پشت سر آن مى آيد ...».
و كسى است كه خداوند درباره او مى گويد: إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ [۲]
«تو فقط بیم دهنده ای [نه اعجاز کننده ای که هر زمان هر کس و برای هر هدفی غیر منطقی بخواهد، دست به اعجاز بزنی] و برای هر قومی هدایت کننده ای است.»
به خدا قسم اين طور نازل شد كه «على هدايت كننده هر قومى است» و شما اين را حذف كرديد.
و آن كسى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را در غدير خم نصب كرد و فرمود:
«هر كس كه من نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارم على هم نسبت به او از خودش بيشتر اختيار دارد»، و پيامبر به او در جنگ تبوک فرمود: «تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسى هستى مگر آنكه پيامبرى بعد از من نيست».[۳]
امام صادق علیه السلام فرمود: منظور از أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّه ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و منظور از یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ؛ امیرالمؤمنین علیه السلام است.[۴]
علیّبنابیطالب علیه السلام در منبر کوفه خطبه میخواند، ابنکواء برخاست و گفت: «آیا دربارهی تو آیهای نازل شده که کسی در آن شریک تو نبوده است»؟ فرمود: «آری»! آیا نخواندهای: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ پیامبر صلی الله علیه و آله دلیل آشکاری از پروردگار خویش داشت و من شاهدی از سوی خدا بودم.[۵]
سلیمبنقیس گوید: «شخصی از حضرت امیر علیه السلام درحالیکه من صبحت آنان را میشنیدم، پرسید: «مرا از بهترین مناقب خود باخبر ساز». فرمود: «از آنچه خداوند در قرآن نازل فرموده است»؟ گفت: «[آنچه در قرآن است و] آنچه در وصف شماست». فرمود: أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ ؛ من آن شاهد، از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله میباشم».[۶]
پانویس
- ↑ هود / ۱۷. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۴۰. چهارده قرن با غدير: ص ۸۹ . اسرار غدير: ص ۲۸۷.
- ↑ رعد / ۷.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۲۶.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۶۲۴؛ بحار الأنوار، ج۳۶، ص۱۰۰؛ العیاشی، ج۲، ص۱۴۱.
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۶۲۶؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۶۳؛ المناقب، ج۳، ص۸۶
- ↑ تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۶، ص۶۲۶؛ بحار الأنوار، ج۴۰، ص۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۹؛ کتاب سلیم بن قیس، ص۹۰۳.