جامعه اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
'''دو گروه عمده''': اگر چه در مدينه [[طايفه هاى]] متعددى زندگى مى كردند، ولى دو گروه عمده به نام [[اوس و خزرج]] بودند، كه رقابت هاى سرسخت و خونين قبل از اسلام با هم داشتند.براى تحليل عوامل رقابت بين اين دو گروه مراجعه شود به: <ref>تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۳۱۲ ۳۱۱. .</ref> | '''دو گروه عمده''': اگر چه در مدينه [[طايفه هاى]] متعددى زندگى مى كردند، ولى دو گروه عمده به نام [[اوس و خزرج]] بودند، كه رقابت هاى سرسخت و خونين قبل از اسلام با هم داشتند.براى تحليل عوامل رقابت بين اين دو گروه مراجعه شود به: <ref>تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۳۱۲ ۳۱۱. .</ref> | ||
''' | '''[[رياست طلبان]]''': كسانى كه از دو قبيله ياد شده نبودند، ولى از اختلافهاى آنان استفادههاى زيادى بردند. در نهايت قرار شد يكى از همين افراد به نام عبداللَّه فرزند اُبّى، چون از آن دو گروه عمده نبود رياست مدينه را به عهده گيرد. البته با هجرت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله اين مسئله به وقوع نپيوست، و آنان تنها براى حفظ يا كسب منافع به ظاهر مسلمان شده بودند. | ||
'''اهل كتاب(يهود)''' : ساكنان اوليه منطقه [[يثرب]] [[يهود]] بودند، و قبايل عرب چون اوس و خزرج پس از آنها به اين منطقه در آمدند. از جمله علل انتخاب يثرب براى سكونت اين بود كه از ظهور پيامبرصلى الله عليه وآله جديد در اين منطقه آگاهى داشتند.<ref>مجمع الزوائد: ج ۸ ص ۲۴۱ - ۲۳۰. الصحيح من سيرة النبى الاعظمصلى الله عليه وآله: ج ۱ ص ۱۷۴. تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۱۲۹.</ref>با توجه به بعثت انبياى گذشته از ميان قوم بنى اسرائيل و حسّ نژادپرستى عجيب يهود، تصوّرشان بر اين بود كه اين پيامبر جديد از ميان آنان است، ولى پس از بعثت خلاف آن معلوم شد. از اين رو مخالفت با پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله را پيشه خود ساختند. | '''[[اهل كتاب(يهود)]]''' : ساكنان اوليه منطقه [[يثرب]] [[يهود]] بودند، و قبايل عرب چون اوس و خزرج پس از آنها به اين منطقه در آمدند. از جمله علل انتخاب يثرب براى سكونت اين بود كه از ظهور پيامبرصلى الله عليه وآله جديد در اين منطقه آگاهى داشتند.<ref>مجمع الزوائد: ج ۸ ص ۲۴۱ - ۲۳۰. الصحيح من سيرة النبى الاعظمصلى الله عليه وآله: ج ۱ ص ۱۷۴. تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۱۲۹.</ref>با توجه به بعثت انبياى گذشته از ميان قوم بنى اسرائيل و حسّ نژادپرستى عجيب يهود، تصوّرشان بر اين بود كه اين پيامبر جديد از ميان آنان است، ولى پس از بعثت خلاف آن معلوم شد. از اين رو مخالفت با پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله را پيشه خود ساختند. | ||
'''مهاجران:''' مسلمانانى كه تمام امكانات خود را در مكه گذاشته و به مدينه هجرت كردند. اينان كسانى بودند كه پيش از اسلام درگيرى هايى با اهالى [[يثرب]] داشتند، ولى به بركت تعاليم آسمانى اسلام و وجود وحدت بخش پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، آن كينه ها و عداوت ها را كنار گذاشته و انصار در حق آنان بخشش هايى در حدّ ايثار داشتند. ولى پس از مدتى، به ويژه پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى، علائم نگرانى در انصار پديدار گشت؛ اينان به فكر مشكلات پس از پيامبرصلى الله عليه وآله افتاده بودند. طبيعى است چنين نگرانى در برخوردها و موضعگيرى ها در حيات و پس از شهادت آن حضرت تأثير به سزايى داشته باشد | '''مهاجران:''' مسلمانانى كه تمام امكانات خود را در مكه گذاشته و به مدينه هجرت كردند. اينان كسانى بودند كه پيش از اسلام درگيرى هايى با اهالى [[يثرب]] داشتند، ولى به بركت تعاليم آسمانى اسلام و وجود وحدت بخش پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، آن كينه ها و عداوت ها را كنار گذاشته و انصار در حق آنان بخشش هايى در حدّ ايثار داشتند. ولى پس از مدتى، به ويژه پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى، علائم نگرانى در انصار پديدار گشت؛ اينان به فكر مشكلات پس از پيامبرصلى الله عليه وآله افتاده بودند. طبيعى است چنين نگرانى در برخوردها و موضعگيرى ها در حيات و پس از شهادت آن حضرت تأثير به سزايى داشته باشد | ||
'''منافقان:''' معلوم شد كه در سالهاى ابتدايى ظهور اسلام، عده اى بدون اعتقاد به دين جديد، بنا بر مصالحى كه خود تشخيص مى دادند در آن وارد شدند. اين گروه با منافقان در مدينه همواره مشكل ساز بودند. از جمله: در زمان حيات پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله اعتراض هاى شديد<ref>نساء / ۷۷</ref>. فرار از معركه هاى نبرد و دروغ بستن به آن حضرت، تا جايى كه مكرر آن حضرت مي فرمود: من كذّب علىّ متعمّداً فليتبوّأ مقعده من النار: هر كس به عمد دروغى به من ببندد، بايد آماده قرار گرفتن جايگاه خود در آتش باشد. <ref>نهج البلاغه: خطبه ۲۰۱.</ref> | '''[[منافقان]]:''' معلوم شد كه در سالهاى ابتدايى ظهور اسلام، عده اى بدون اعتقاد به دين جديد، بنا بر مصالحى كه خود تشخيص مى دادند در آن وارد شدند. اين گروه با منافقان در مدينه همواره مشكل ساز بودند. از جمله: در زمان حيات پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله اعتراض هاى شديد<ref>نساء / ۷۷</ref>. فرار از معركه هاى نبرد و دروغ بستن به آن حضرت، تا جايى كه مكرر آن حضرت مي فرمود: من كذّب علىّ متعمّداً فليتبوّأ مقعده من النار: هر كس به عمد دروغى به من ببندد، بايد آماده قرار گرفتن جايگاه خود در آتش باشد. <ref>نهج البلاغه: خطبه ۲۰۱.</ref> | ||
اين گروه در اواخر عمر شريف آن حضرت بر دامنه فعاليت خود افزودند، و چون پس از آن بزرگوار به اميال و اهداف خود رسيده بودند، در جامعه اسلامى هضم شده و به ظاهر مشكل ساز نبودند. | اين گروه در اواخر عمر شريف آن حضرت بر دامنه فعاليت خود افزودند، و چون پس از آن بزرگوار به اميال و اهداف خود رسيده بودند، در جامعه اسلامى هضم شده و به ظاهر مشكل ساز نبودند. | ||
'''نامسلمانان:''' عده اى از علماى اهل كتاب، جهت ضربه زدن فرهنگى به اسلام تصميمى گرفته بودند، كه و قرآن آن را چنين نقل ميكند: «و جماعتى از اهل كتاب گفتند در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد ايمان بياوريد و در پايان»روز( انكار كنيد شايد آنان )از اسلام بازگردند <ref>۳ آل عمران / ۷۲.</ref> | '''[[نامسلمانان]]:''' عده اى از علماى اهل كتاب، جهت ضربه زدن فرهنگى به اسلام تصميمى گرفته بودند، كه و قرآن آن را چنين نقل ميكند: «و جماعتى از اهل كتاب گفتند در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد ايمان بياوريد و در پايان»روز( انكار كنيد شايد آنان )از اسلام بازگردند <ref>۳ آل عمران / ۷۲.</ref> | ||
اين ترفند با نزول احكام [[مرتدّ]] خنثى شد؛ خداوند متعال ميفرمايد: «هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد... و سينه اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود <ref>نحل / ۱۰۶.</ref> تفصيل احكام مرتدّ در فقه بيان شده است. | اين ترفند با نزول احكام [[مرتدّ]] خنثى شد؛ خداوند متعال ميفرمايد: «هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد... و سينه اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود <ref>نحل / ۱۰۶.</ref> تفصيل احكام مرتدّ در فقه بيان شده است. | ||
با اين دستور، پل هاى پشت سر اين گروه از علماى اهل كتاب خراب شد، و اينان ناگزير بر مسلمانى خود باقى ماندند. ولى چون ايمان به قلب و جانشان نفوذ نكرده بود بلكه اصولاً اعتقادى نداشتند، ضربه هاى زيادى به پيكره اسلام وارد كردند، و در آن زمان [[منشأ]] بسيارى از [[كجروى ها]] شدند. به ويژه كه در عصر خلفاى سه گانه به عنوان مشاوران مخصوص آنان در نظام سياسى جامعه اسلامى تأثير گذار بودند<ref>انساب الاشراف: ج ۵ ص ۵۲ . تاريخ المدينة: ج ۲ ص ۱۰۲۰. تاريخ سياسى اسلام: ج ۲ ص ۱۶۴ ۱۵۲ ۹۹ - ۸۹. </ref> | |||
'''قبايل تسليم شده:''' پس از فتح مكه و سقوط قدرت سياسى و نظامى قريش، قبيله هاى فراوانى به علل مختلف بدون شناخت عميق از دين وارد [[جرگه]] مسلمانان شدند. قرآن در عين پذيرش اسلام آنان، تأكيد دارد كه اينان تنها تسليم شدند، ولى ايمان در قلبشان [[رسوخ]] نكرده است.<ref>حجرات / ۱۴.</ref> اينان يا سر به [[شورش]] برتافتند<ref>تاريخ طبرى. </ref> | |||
و يا در تحكيم خلافت افرادى غير از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقش بسزايى داشتند. | |||
'''بنی اميه در پيكره اسلام:''' پس از فتح مكه، بنى اميه از [[مبارزه رو در رو]] با اسلام منصرف شده، و با قبول ظاهرى اسلام در فكر روش جديد مبارزه افتادند. به مرور زمان، آنچنان زيركانه كارها را انجام دادند، تا اين كه در زمان خليفه اول با [[گماردن]] يزيد فرزند [[ابوسفيان]] به حكومت منطقه شام به تشكيلات سياسى حكومت اسلامى [[رخنه]] كردند. ابوسفيان بر سر قبر [[حمزه سيدالشهداء]] چنين مى گويد: خداى تو را رحمت كند، بر سر چيزى با ما جنگيدى كه عاقبت در دست ما قرار گرفت. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
<span dir="RTL"></span> | <span dir="RTL"></span> |
نسخهٔ ۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۹
بررسى جامعه مسلمين در غدير[۱]
در غدير به جاى آنكه از درخواست معذور داشتن پيامبرصلى الله عليه وآله از ابلاغ اين پيام تعجب كنيم، بايد از اوضاع وخيم اجتماع مسلمانان در عجب باشيم. در روزهاى ثمر گرفتن از زحمات ۲۳ ساله حضرت، شرايط چنان شكننده بود و تركيب مسلمانان چنان عجيب شده بود كه منافقين در مدينه با قدرت عمل مى كردند؛ تا آنجا كه مسجد ضرار بپا كردند و تصميم قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را گرفتند و بارها به صراحت رو در روى پيامبرصلى الله عليه وآله ايستادند!
اگر به آمار كيفيت برخوردهاى آنان با پيامبرصلى الله عليه وآله و اعمال و رفتارشان و بى اعتنايى هايشان به دستورات حضرت و اعتراضات آنان و نيز به معاهدات سرّى با اهل مكه و غيره دقت شود، معلوم خواهد شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در چه شرايطى چنان درخواستى را مطرح نموده است.
از سوى ديگر سستى در جنگ ها و فرارهاى ناگهانى - كه در آيات قرآن منعكس است - و آنچه در سال هاى آخر عمر حضرت درباره منافقين نازل شده، زاويه ديگرى از اين مسئله را نشان مى دهد. ضعف ايمان عده اى كه در نماز جمعه پيامبرصلى الله عليه وآله را رها مى كردند و مى رفتند، نشانگر ابعاد ديگرى از سستى مردم در دين است.
عده اى ديگر صاحبان نفوذ و بى دين بودند كه با كمال بى حيايى در پى اجراى هوا هاى قبيله اى و مصالح گروهى و شخصى خود بودند. از طرفى آنان سوابق و تجربيات طولانى داشتند و نقاط ضعف مردم را مى دانستد.
عده اى ديگر طالب امتيازاتى بودند كه اسلام به آنان نمى داد، و براى رسيدن به آنها به هر قيمتى آماده بودند و مرزى نمى شناختند.
قريب العهد بودن به جاهليت درد ديگرى بود و بسيارى از مفاهيم جاهلى هنوز در دلهاى بسيارى از آنان جا داشت.
در همين حال اكثر مؤمنين واقعى متوجه عمق عمل خيانت كاران نبودند. آنان كه تسليم اوامر پيامبرصلى الله عليه وآله بودند، هرگز در اين فكرها نبودند كه ممكن است عدهاى توطئه گر در ميان آنان با تمام قوا مشغول فعاليت باشند.
همچنين حركات عايشه و حفصه براى پدرانشان كه از داخل خانه بر ضد پيامبرصلى الله عليه وآله توطئه مى کردند، اهرم شكننده اى بود كه هر لحظه مشكل جديدى به وجود مى آورد.
مطالعه همه اينها نشان خواهد داد كه اجراى امر عظيم غدير جز با عصمت و حفظ ضمانت شده الهى - كه همه قلب ها و جسم ها به دست اوست - امكانپذير نبوده است. پس تعجب از اين نيست كه چرا پيامبرصلى الله عليه وآله از خدا خواسته تا او را از ابلاغ اين حكم معذور بدارد، بلكه تعجب از اين است كه با آن شرايط خطرناک، چطور اعلام ولايت در غدير ممكن شده است؟
پيشينه اجتماعى غدير[۲]
در آخرين سفر، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مأموريت داشت تا رسالت خود را بر اساس وحى الهى به انجام برساند. انجام اين كار مهم نيز نياز به فراهم شدن مقدماتى داشت. از همه مهمتر حضور جمعيت براى اعلام اين امر خطير است. با نبودن جمعيت بيان مسئله مهم امامت در مكان غدير از اهميتى برخوردار نيست، زيرا رسول اكرم صلى الله عليه وآله مى توانست همين امر مهم را در مدينه يا مكه نيز با حضور برخى صحابى انجام دهد و حجت بر خواص تمام كند.
اما پرسش اين است كه آيا حجت بر ديگران نيز تمام مى شود؟ آيا مردم كه در ديگر امور سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله را زمين گذاشته و عمل نكردند، سخنان خواص را عمل مى كردند؟
به نظر مى رسد با توجه به اهميت موضوع، بايد به اين مهم پرداخت كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز تلاش داشتند امر اعلام ولايت امام على عليه السلام را علنى كنند، تا حجت بر مردم از عوام و خواص تمام باشد. بر اين اساس به اقداماتى همت گماشتند، كه به موارد ذيل مى توان اشاره نمود:
تشكيل قدرت اسلام
با توجه به كثرت مشركان در جزيرةالعرب، وضعيت فكرى بيشتر قبائل عرب بر محور انديشه هاى غلط جاهلى و معيارهاى قومى و نژادى و بستگى خونى، نظام سياسى مبتنى بر سن و شيخوخيت بود. در ميان اين طوائف، طايفه قريش در محدوده مكه با اعمال اين انديشه موجب گمراهى بيشتر مردم مناطق نيز مى شد. در اين دوران جريان شرک به دنبال توسعه منافع و منابع انسانى و مالى بود.
آنان از شمال و جنوب و شرق و غرب جزيرةالعرب به ارتباطات تجارى و سياسى مى پرداختند. در اين روند، طوايف مسير خود را به همراهى فرا مى خواندند، و هر كس همكارى مى كرد از عنايات آنان برخوردار مى شد، و در غير اين صورت حق ورود به مكه را پيدا نمى كرد.
با آمدن دين اسلام بر محوريت توحيد و خداپرستى به جاى بت پرستى و رهبرى و سرپرستى مردم توسط انبياءعليهم السلام و به كار گرفتن قوانين الهى، رفتار مشركان با اسلام و رسول خداصلى الله عليه وآله به گونه اى ديگر شد. مشركان قريش با توجه به سرورى كه داشتند، توانستند قبل از اسلام در مقابل تمامى جريانهاى فكرى و سياسى اقتدار خود را نشان دهند.
گر چه در جزيرةالعرب اديان الهى همانند حنفا و يهود و مسيحيت وجود داشت، و اين اديان اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد داشتند، اما چون متولى اقامه حدود الهى در ميان آنان نبود؛ و به عبارت ديگر كسى توان تشكيل حكومت و قدرت بر اساس دين خدا را نداشت، مشركان توانسته بودند بر منطقه تسلط يابند. با آمدن دين مبين اسلام كه ماهيت آن نيز توحيد و نبوت و معاد بود، رفتار قريش با رسول خداصلى الله عليه وآله دگرگون شد.
علت عمده آن فهميدن هدف اسلام و پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه مى خواست ريشه بت پرستى را بخشكاند و منابع اربابى آنها را به خطر اندازد، و آنان مى دانستند كه عمده تلاش رسول خداصلى الله عليه وآله تشكيل حكومت دينى براى اجراى حدود الهى، و در نتيجه تبيين قدرت اسلام و كوتاه شدن دست مشركان از منافع دنيوى است.
تا زمانى كه سرورى با مشركان و به ويژه قريش بود، مردم از ترس مشركان كمتر به اسلام گرايش پيدا مى كردند. اما بعد از فتح مكه، با ريخته شدن ترس مردم و حاكميت قوانين الهى، گرايش مردم به اسلام و روانه شدن به سوى مدينه افزايش پيدا كرد. بنابراين، با توجه به تشكيل قدرت اسلام، جمعيت مدينه نيز افزايش مى يافت.
مؤيد اين سخن حضور قبائل مختلف و نمايندگان آنان در مدينه به محضر رسول خداصلى الله عليه وآله است. در حالى كه قبل از فتح مكه جريان مراجعه مردم به پيامبرصلى الله عليه وآله در مدينه ثبت نشده است. به عنوان مثال، مى توان به ورود طايفه نخع اشاره كرد.
بنا بر گزارش ابن سعد، نمايندگان نخع آخرين گروهى بودند كه در نيمه محرم سال يازدهم هجرى با سرپرستى زرارة بن عمرو به حضور رسول خداصلى الله عليه وآله در مدينه رسيدند و در دارالضيافه ساكن شدند. آنان دويست نفر بودند كه پيشتر با معاذ بن جبل در يمن بيعت كرده و مسلمان شدند.[۳]
شاهد ديگر جمعيت حاضر در آخرين جهاد حضرت است. گر چه در آغاز حكومت اسلامى سپاه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در مدينه از كمى جمعيت برخوردار بود، اما رفته رفته با گسترش اسلام و فتح مكه جمعيت حاضر در سپاه نيز گسترش پيدا مى كرد. چنانكه در جريان فتح مكه ده هزار نفر[۴]
بدون حساب حاضرين در شهر مدينه هم نقل كرده اند.
نكته قابل توجه در اين بخش، عدم نياز به حضور كودكان، نوجوان، و زنان در جنگ هاست، و حضور چند بچه يا تعدادى زن در برخى از جنگها به معناى همراهى تمامى زنان و فرزندان در جنگ نيست. چنانكه بلاذرى در «انساب الاشراف»در جريان جنگ تبوک، اشاره به عدم حضور كودكان و زنان در اين جنگ دارد.[۵]بنابراين نبايد وضعيت غدير خم را همانند جنگ در نظر گرفت.همچنين مى توان گفت: بعد از اين فتح، امكان حضور جمعيت مكه و مناطق فتح شده اى براى سكونت در مدينه و اطراف آن خارج از ذهن نيست.اضافه بر اين، از جنگ تبوک تا حجةالوداع اندكى بيش از يك سال مى گذرد، و طى اين مدت نمايندگان قبائل متعددى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمده و اسلام را پذيرفته و اعلام وفادارى كردند. بنابراين میتوان جمعيت اين قبائل را نيز بايد بر آمار جمعيت مسلمانان افزود. اكنون با توجه به شواهد و قرائن، وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله در سال نهم هجرى مى تواند سى يا هفتاد هزار نفر مرد جنگى را از مدينه و اطراف آن براى شركت در جنگ بسيج كند، با اينكه در جنگ خطر كشته شدن، اسير شدن و زخمى شدن هم وجود داشته، چرا يك سال بعد پيامبرصلى الله عليه وآله نتواند يك صد هزار نفر در جريان حجةالوداع بسيج نموده و همراه داشته باشد؟در حالى كه قدرت پيامبرصلى الله عليه وآله بيشتر شده و جمعيت مسلمانان نيز با سرعت شگفت آورى افزايش يافته و قبائل متعددى به اسلام روى آورده اند. حتى اين بار زنان و كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال نيز شركت دارند، و سفر نيز يك سفر پرجاذبه عبادى و معنوى است، و هيچ خطرى هم در آن كسى را تهديد نمى كند. بنابراين با توجه به مطالبى كه گفته شد، هيچ يك از آمارهايى كه مورخان براى حاضران در غدير ذكر كرده اند مبالغه آميز و به دور از واقع نخواهد بود. به خصوص كه هيچ مانع بازدارندهاى هم وجود نداشته تا از حضور مسلمانان در حجةالوداع جلوگيرى كند.
فراخوانى مردم به حجةالوداع
رسول خداصلى الله عليه وآله پيش از آغاز سفر حج در سال دهم هجرى نامه ها و نمايندگانى به اقصى نقاط سرزمين هاى اسلامى فرستاد، و از تمام مسلمانان خواستند تا هر كس توان شركت در مراسم حج را دارد در اين مراسم باشكوه شركت كند. اين فراخوان عمومى موجب شد تا جمع زيادى از مردم مسلمان از نقاط مختلف سرزمين هاى اسلامى خود را به مدينه و يا مكه برسانندحضرت در اين سفر حتى خانواده خود را همراه داشت.[۶]چنانكه امام على عليه السلام نيز از اين مأموريت مستثنى نبود، زيرا ايشان به امر رسول خداصلى الله عليه وآله براى هدايت مردم يمن به آنجا سفر كرده بود[۷]و با انجام مأموريت خود را از يمن به مكه رساند.[۸] همچنين برخى منابع گزارش دعوت رسول خداصلى الله عليه وآله از مردم براى حضور در اين سفر را آورده اند. كلينى به نقل از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه رسول خداصلى الله عليه وآله از حج سخن گفت، و به هر كس كه مى توانست از كسانى كه تا آن روز اسلام را پذيرفته بودند نامه نوشت كه من تصميم دارد حج به جا آورم، و آنان را از اين امر مهم با خبر ساخت، تا هر كس توان انجام حج را دارد در اين سفر شركت كند. در پى اعلام حضرت، مردم به سوى مكه روى آوردند تا مراسم حج را با حضور پيامبرصلى الله عليه وآله برگزار كنند.[۹] شيخ مفيد نيز در «الارشاد» مى نويسد: رسول خداصلى الله عليه وآله اراده به جاى آوردن حج و انجام آنچه خداى تعالى بر او فرض كرده بود را نمود، و براى به جاى آوردن حج در ميان مردم اعلام فرمود و همگى را به حج دعوت كرد. اين دعوت به دور دست ترين سرزمين ها رسيد. پس مردم آماده رفتن به حج شدند، و از اطراف و حوالى و نزديكى هاى مدينه به مدينه آمدند و خود را مهياى حج در ركاب حضرتش نمودند.[۱۰] اكنون قابل ذكر است كه با توجه به اين فراخوانى، بايد جمعيت قابل توجهى از شهر مدينه و اطراف مدينه در اين سفر حضور داشته باشند. برخى از منابع فريقين نيز به تبع اين فراخوانى، خروج جمعيت به همراه رسول خداصلى الله عليه وآله را به گونه هاى مختلف نقل كرده اند: برخى شمار آنان را ۷۰۰۰۰ نفر[۱۱] مى توان گفت: يكى از دلايل ذكر اين تعداد از جمعيت، وضعيت قومى و قبيلگى جزيرةالعرب بوده است، و علاوه بر آن قدرت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله بر جزيرة العرب با دعوت مردم به فطريات و اخلاق باعث رشد فزاينده جمعيت شهرى نيز مى گردد.
حضور زنان، كودكان و كهنسالان
علاوه بر حضور مردان، سه گروه ديگر نيز از مردم جامعه آن روز در مراسم حجةالوداع حضور فعال داشتند. اينان عبارتاند از: زنان، كودكان و نوجوانان و افراد كهنسال.پس از توصيه رسول خداصلى الله عليه وآله به شركت مردم در اين مراسم، شدت اشتياق براى شركت در اين مراسم به قدرى بود كه كودكان و نوجوانان، افراد كهنسال و زنان و حتى برخى از زنان باردار در اين مراسم معنوى شركت كردند. آنان بعد از شركت در حج، در مكان غدير نيز با ولايت امام على عليه السلام بيعت كردند.اسماء بنت عميس همسر ابوبكر از جمله زنان باردارى بود كه در اين سفر حضور داشت، و در ذوالحليفه وضع حمل كرده و محمد بن ابوبكر را به دنيا آورد.[۱۲]
تحليلى از جامعه اسلامى مرتبط با غدير[۱۳]
كارهاى بشر در مسائل مختلف علمى، براى سپرى كردن دوران تكامل خود و رسيدن به مقصد نياز به زمان و تدوين برنامه منظّم و پشتكار وسيع براى به ثمر رساندن آن دارد. هيچ يك از پيشرفتهاى بشر به يكباره انجام نشده است. طبق اين قاعده مسلّم و با توجه به اهميت امامت و رهبرى پس از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، آن حضرت از ابتداى رسالت علنى خط سير مشخصى را طى نمودند.
آن حضرت در زمان خروج از مدينه براى انجام كارهاى حكومتى در زمان عدم حضور خود جانشين انتخاب مى كرد. حتى به ترتيب اهميت سفر، افراد منتخب هم با دقت و حساسيت بيشترى معرفى مى شدند. اوج آن در سفر تبوک بود، كه حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به جانشينى انتخاب شد. اكثر كتابهاى تفسيرى و روايى و عموم كتب تاريخى عامه اين روايت را مطرح كرده اند. جهت اطلاع مراجعه شود به: [۱۴]، كه گردآورى از مأخذهاى عامه مى باشد. در تمام غزوه ها پيامبرصلى الله عليه وآله جانشين در مدينه مى گمارد. پس از فتح مكه، شخصى به نام عُتّاب فرزند اُسَيد را در شهر جانشين خود معرفى كرد، و از اقدامات مهم آن حضرت در سالهاى نهم و دهم هجرى انتصاب رؤساى قبايل مختلف بود، كه هدف عمده اين برنامه، گسترش حاكميت سياسى مدينه بر حكومت مركزى قبايل بوده است.[۱۵]
اين حركت و ده ها نمونه تاريخى ديگر، صرف نظر از مباحث كلامى، انديشه عامه را - كه پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله امر رهبرى و امامت پس از خود را به عهده مردم گذاشته است - باطل مى كند.در ماهها و روزهاى آخرِ حضرت، اين خط سير پررنگ تر و حساستر شده، و دغدغه فكرى رسول خداصلى الله عليه وآله در اين مسئله بيشتر شد. اما چند گونگى مسلمانان در جامعه اسلامى آن روز به گونه اى بود كه كار را براى حضرت مشكل مى كرد.
در آغاز بعثت، اكثريت افرادى كه به دين اسلام ايمان مى آوردند، صادقانه از عقايد خرافى و انحراف هاى گوناگون دست كشيده و در پناه آئين جديد الهى خستگى روحى خود را به در مى كردند، و اگر چه وجود انسانهاى غير معتمد منتفى نبود، ولى بسيار كم بودند. تقريباً در مكه مكرمه دو گروه كافر و مؤمن از هم مجزّا بودند.
اما اين وضع پس از هجرت ادامه نيافت بلكه مسلمانان در شهر مدينه به چند دسته تقسيم شدند:
دو گروه عمده: اگر چه در مدينه طايفه هاى متعددى زندگى مى كردند، ولى دو گروه عمده به نام اوس و خزرج بودند، كه رقابت هاى سرسخت و خونين قبل از اسلام با هم داشتند.براى تحليل عوامل رقابت بين اين دو گروه مراجعه شود به: [۱۶]
رياست طلبان: كسانى كه از دو قبيله ياد شده نبودند، ولى از اختلافهاى آنان استفادههاى زيادى بردند. در نهايت قرار شد يكى از همين افراد به نام عبداللَّه فرزند اُبّى، چون از آن دو گروه عمده نبود رياست مدينه را به عهده گيرد. البته با هجرت پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله اين مسئله به وقوع نپيوست، و آنان تنها براى حفظ يا كسب منافع به ظاهر مسلمان شده بودند.
اهل كتاب(يهود) : ساكنان اوليه منطقه يثرب يهود بودند، و قبايل عرب چون اوس و خزرج پس از آنها به اين منطقه در آمدند. از جمله علل انتخاب يثرب براى سكونت اين بود كه از ظهور پيامبرصلى الله عليه وآله جديد در اين منطقه آگاهى داشتند.[۱۷]با توجه به بعثت انبياى گذشته از ميان قوم بنى اسرائيل و حسّ نژادپرستى عجيب يهود، تصوّرشان بر اين بود كه اين پيامبر جديد از ميان آنان است، ولى پس از بعثت خلاف آن معلوم شد. از اين رو مخالفت با پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله را پيشه خود ساختند.
مهاجران: مسلمانانى كه تمام امكانات خود را در مكه گذاشته و به مدينه هجرت كردند. اينان كسانى بودند كه پيش از اسلام درگيرى هايى با اهالى يثرب داشتند، ولى به بركت تعاليم آسمانى اسلام و وجود وحدت بخش پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، آن كينه ها و عداوت ها را كنار گذاشته و انصار در حق آنان بخشش هايى در حدّ ايثار داشتند. ولى پس از مدتى، به ويژه پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى، علائم نگرانى در انصار پديدار گشت؛ اينان به فكر مشكلات پس از پيامبرصلى الله عليه وآله افتاده بودند. طبيعى است چنين نگرانى در برخوردها و موضعگيرى ها در حيات و پس از شهادت آن حضرت تأثير به سزايى داشته باشد
منافقان: معلوم شد كه در سالهاى ابتدايى ظهور اسلام، عده اى بدون اعتقاد به دين جديد، بنا بر مصالحى كه خود تشخيص مى دادند در آن وارد شدند. اين گروه با منافقان در مدينه همواره مشكل ساز بودند. از جمله: در زمان حيات پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله اعتراض هاى شديد[۱۸]. فرار از معركه هاى نبرد و دروغ بستن به آن حضرت، تا جايى كه مكرر آن حضرت مي فرمود: من كذّب علىّ متعمّداً فليتبوّأ مقعده من النار: هر كس به عمد دروغى به من ببندد، بايد آماده قرار گرفتن جايگاه خود در آتش باشد. [۱۹]
اين گروه در اواخر عمر شريف آن حضرت بر دامنه فعاليت خود افزودند، و چون پس از آن بزرگوار به اميال و اهداف خود رسيده بودند، در جامعه اسلامى هضم شده و به ظاهر مشكل ساز نبودند.
نامسلمانان: عده اى از علماى اهل كتاب، جهت ضربه زدن فرهنگى به اسلام تصميمى گرفته بودند، كه و قرآن آن را چنين نقل ميكند: «و جماعتى از اهل كتاب گفتند در آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شد ايمان بياوريد و در پايان»روز( انكار كنيد شايد آنان )از اسلام بازگردند [۲۰]
اين ترفند با نزول احكام مرتدّ خنثى شد؛ خداوند متعال ميفرمايد: «هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد... و سينه اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود [۲۱] تفصيل احكام مرتدّ در فقه بيان شده است.
با اين دستور، پل هاى پشت سر اين گروه از علماى اهل كتاب خراب شد، و اينان ناگزير بر مسلمانى خود باقى ماندند. ولى چون ايمان به قلب و جانشان نفوذ نكرده بود بلكه اصولاً اعتقادى نداشتند، ضربه هاى زيادى به پيكره اسلام وارد كردند، و در آن زمان منشأ بسيارى از كجروى ها شدند. به ويژه كه در عصر خلفاى سه گانه به عنوان مشاوران مخصوص آنان در نظام سياسى جامعه اسلامى تأثير گذار بودند[۲۲]
قبايل تسليم شده: پس از فتح مكه و سقوط قدرت سياسى و نظامى قريش، قبيله هاى فراوانى به علل مختلف بدون شناخت عميق از دين وارد جرگه مسلمانان شدند. قرآن در عين پذيرش اسلام آنان، تأكيد دارد كه اينان تنها تسليم شدند، ولى ايمان در قلبشان رسوخ نكرده است.[۲۳] اينان يا سر به شورش برتافتند[۲۴]
و يا در تحكيم خلافت افرادى غير از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقش بسزايى داشتند.
بنی اميه در پيكره اسلام: پس از فتح مكه، بنى اميه از مبارزه رو در رو با اسلام منصرف شده، و با قبول ظاهرى اسلام در فكر روش جديد مبارزه افتادند. به مرور زمان، آنچنان زيركانه كارها را انجام دادند، تا اين كه در زمان خليفه اول با گماردن يزيد فرزند ابوسفيان به حكومت منطقه شام به تشكيلات سياسى حكومت اسلامى رخنه كردند. ابوسفيان بر سر قبر حمزه سيدالشهداء چنين مى گويد: خداى تو را رحمت كند، بر سر چيزى با ما جنگيدى كه عاقبت در دست ما قرار گرفت.
پانویس
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۱۱۸.
- ↑ زلال غدير (مجموعه مقالات) : ش ۱ ص ۸۹ - ۶۹ .
- ↑ طبقات ابن سعد: ج ۱ ص ۲۶۰. تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۲۴۰. نهاية الارب فى فنون الادب: ج ۱۸ ص ۱۰۸.
- ↑ انساب الاشراف: ج ۱ ص ۳۶۸. البدء و التاريخ: ج ۴ ص ۲۳۹. التنبيه و الاشراف: ص ۲۳۵. فتح البارى: ج ۸ ص ۸۷ : خرجنا مع رسولاللَّه۹ الى غزوة تبوك، زيادة على ثلاثين الفاً. ، و گرنه آمار سپاه اسلام را هفتاد هزار عمدة القارى: ج ۱۸ ص ۴۵، از ابوزرعه رازى. ، يك صد هزار تاريخ ابنخلدون: ج ۱ ص ۲۰۴.
- ↑ انساب الاشراف: ج ۲ ص ۹۵.
- ↑ الطبقات الكبرى: ج ۲ ص ۱۳۱. امتاع الاسماء: ج ۲ ص ۱۰۳.
- ↑ تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۳۲. الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱.
- ↑ تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۱۴۸.
- ↑ الكافى: ج ۴ ص ۲۴۹: ذكر رسولاللَّهصلى الله عليه وآله الحج. فكتب الى من بلغه كتابه. فمن دخل الاسلام. ان رسولاللَّهصلى الله عليه وآله يرد الحج. يؤذنهم بذلك ليحجّ من اطاق الحج، فاقبل الناس. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۹۶. وسائل الشيعة: ج ۱۱ ص ۲۲۴.
- ↑ الارشاد: ج ۱ ص ۱۷۱. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۴ ۳۸۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۲. تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳ . تفسير الثقلين: ج ۲ ص ۷۳. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸، عدهاى ۹۰۰۰۰ نفر ۴ السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. الغدير: ج ۱ ص ۹. برخى ۱۱۴۰۰۰ نفر دانسته. المجموع (نووى) : ج ۷ ص ۱۰۳. الغدير: ج ۱ ص ۹. و برخى هم عدد ۱۲۰۰۰۰ و ۱۲۴۰۰۰ و بيشتر را آورده اند. السيرة الحلبية: ج ۳ ص ۳۰۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۰.همان، الغدير: ج ۱ ص ۲۹۶ ۹.
- ↑ صحيح مسلم: ج ۲ ص ۸۸۶ . سنن ابى داوود: ج ۲ ص ۱۸۲. مسند احمد: ج ۳ ص ۳۰. سنن دارمى: ج ۲ ص ۴۵. انساب الاشراف: ج ۱ ص ۴۷۴. ابوالطفيل عامر بن واثله نيز در جنگ احد متولد شده، و در حجةالوداع هشت ساله بود. اسد الغابة: ج ۳ ص ۱۴۳.
- ↑ آخرين سفر رسولخداصلى الله عليه وآله )ياورى( : ص ۱۲۰ - ۱۱۱.
- ↑ احقاق الحق: ج ۲۵ ص ۲۳۴ - ۱۳۲
- ↑ تاريخ پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله )آيتى( ، در بحثهاى مربوط به غزوههاى آن حضرت. تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۶۲۱ .
- ↑ تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۳۱۲ ۳۱۱. .
- ↑ مجمع الزوائد: ج ۸ ص ۲۴۱ - ۲۳۰. الصحيح من سيرة النبى الاعظمصلى الله عليه وآله: ج ۱ ص ۱۷۴. تاريخ سياسى اسلام: ج ۱ ص ۱۲۹.
- ↑ نساء / ۷۷
- ↑ نهج البلاغه: خطبه ۲۰۱.
- ↑ ۳ آل عمران / ۷۲.
- ↑ نحل / ۱۰۶.
- ↑ انساب الاشراف: ج ۵ ص ۵۲ . تاريخ المدينة: ج ۲ ص ۱۰۲۰. تاريخ سياسى اسلام: ج ۲ ص ۱۶۴ ۱۵۲ ۹۹ - ۸۹.
- ↑ حجرات / ۱۴.
- ↑ تاريخ طبرى.