۲۶٬۴۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
امام هادى عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظلمت پرستان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده است. در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مى كند كه روز غدير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را به ولايت [[تبریک|تهنیت]] گفتند، و چند ماه بعد همانان سقيفه را تشكيل دادند! | امام هادى عليه السلام جملات آخر دعا را به لعن ظلمت پرستان و قاتلان خاندان نور اختصاص داده است. در اين جمله پيمان شكنانى را لعن مى كند كه روز غدير حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام را به ولايت [[تبریک|تهنیت]] گفتند، و چند ماه بعد همانان سقيفه را تشكيل دادند! | ||
'''۲. سوره مائده، آيات ۵۴-۵۶''' | '''۲. سوره مائده، آيات ۵۴-۵۶''' | ||
خط ۵۶: | خط ۵۴: | ||
آيا اين آيه كريمه تعريض و كنايتى به امت اسلام نيست؟ مگر پيامبرصلى الله عليه وآله بارها نفرموده بود كه تمام حركات امت هاى گذشته به دست اين امت تكرار خواهد شد؟ رفتار بنىاسرائيل با تورات و هارون، و رفتار نصارى با انجيل و حواريون چگونه بود؟<ref>تفصيل اين كلام در كتاب كفاية الخصام: ج ۶ و ۷ آمده است. كفاية الخصام، ترجمه غاية المرام، شرح و تحقيق و تعليقات: محمدحسين صفاخواه، چاپ انتشارات آمه، تهران. و نيز مراجعه شود به: مقاله مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائى كه در آن كتاب آمده است.</ref> | آيا اين آيه كريمه تعريض و كنايتى به امت اسلام نيست؟ مگر پيامبرصلى الله عليه وآله بارها نفرموده بود كه تمام حركات امت هاى گذشته به دست اين امت تكرار خواهد شد؟ رفتار بنىاسرائيل با تورات و هارون، و رفتار نصارى با انجيل و حواريون چگونه بود؟<ref>تفصيل اين كلام در كتاب كفاية الخصام: ج ۶ و ۷ آمده است. كفاية الخصام، ترجمه غاية المرام، شرح و تحقيق و تعليقات: محمدحسين صفاخواه، چاپ انتشارات آمه، تهران. و نيز مراجعه شود به: مقاله مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبائى كه در آن كتاب آمده است.</ref> | ||
'''۴. سوره انعام، آيه ۱۵۳''' | '''۴. سوره انعام، آيه ۱۵۳''' | ||
خط ۶۴: | خط ۶۰: | ||
صراط مستقيم الهى اميرالمؤمنين عليه السلام است، و راه روشن به سوى قرب الهى اطاعت و ولايت او است. او نور است و جز او هر چه هست ظلمت. اين بيان عقل و نقل قطعى است و اغراق و مبالغه و تعصّب در آن راه ندارد، و تفصيل را در كتب فراوان امامت بايد يافت. | صراط مستقيم الهى اميرالمؤمنين عليه السلام است، و راه روشن به سوى قرب الهى اطاعت و ولايت او است. او نور است و جز او هر چه هست ظلمت. اين بيان عقل و نقل قطعى است و اغراق و مبالغه و تعصّب در آن راه ندارد، و تفصيل را در كتب فراوان امامت بايد يافت. | ||
يک سؤال باقى میماند و آن اينكه: با اين بيان، روايات ديگر را كه صراط مستقيم را به معنى توحيد، قرآن، دين، نبوت و غيره گرفته اند چگونه بپذيريم؟ | يک سؤال باقى میماند و آن اينكه: با اين بيان، روايات ديگر را كه صراط مستقيم را به معنى توحيد، قرآن، دين، نبوت و غيره گرفته اند چگونه بپذيريم؟ | ||
جواب اين سؤال در بيان امام صادق عليه السلام است كه فرمود: قرآن را ظاهرى است و باطنى. تمام آنچه در قرآن حرام اعلام شده ظاهر، و باطن آن ائمه جور است. و تمام آنچه خداى تعالى در كتابش حلال دانسته ظاهر، و مراد از آنها در باطن ائمه حق مى باشد.<ref>نور الثقلين: ج ۲ ص ۲۵ ح ۸۹ . بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۰۱، همين مضمون را با تفصيل بيشتر از امام كاظم عليه السلام روايت كرده است.</ref> | جواب اين سؤال در بيان امام صادق عليه السلام است كه فرمود: قرآن را ظاهرى است و باطنى. تمام آنچه در قرآن حرام اعلام شده ظاهر، و باطن آن ائمه جور است. و تمام آنچه خداى تعالى در كتابش حلال دانسته ظاهر، و مراد از آنها در باطن ائمه حق مى باشد.<ref>نور الثقلين: ج ۲ ص ۲۵ ح ۸۹ . بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۰۱، همين مضمون را با تفصيل بيشتر از امام كاظم عليه السلام روايت كرده است.</ref> | ||
خط ۷۸: | خط ۷۰: | ||
خلاصه اينكه صراط مستقيم يكى است؛ همان كه در هر نماز واجب و مستحب سلوک آن را از خداى تعالى طلب مى كنيم. غير از اين صراط مستقيم، هر چه هست «سَبيل» هاى ديگر و راه هاى ضلالت اند. | خلاصه اينكه صراط مستقيم يكى است؛ همان كه در هر نماز واجب و مستحب سلوک آن را از خداى تعالى طلب مى كنيم. غير از اين صراط مستقيم، هر چه هست «سَبيل» هاى ديگر و راه هاى ضلالت اند. | ||
'''۵. سوره انفال، آيه ۷''' | '''۵. سوره انفال، آيه ۷''' | ||
خط ۹۶: | خط ۸۶: | ||
۶. سوره احزاب، آيه ۶ | |||
'''۶. سوره احزاب، آيه ۶''' | |||
امام هادى عليه السلام مى فرمايد: جعلك اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله الله كذلك. و در موضعى ديگر به [[حدیث غدیر]] اشاره مى فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدك و قال: من كنت مولاه فهذا على مولاه... . | امام هادى عليه السلام مى فرمايد: جعلك اولى بالمؤمنين من انفسهم كما جعله الله كذلك. و در موضعى ديگر به [[حدیث غدیر]] اشاره مى فرمايد كه: ثم قال: الست اولى بالمؤمنين من انفسهم؟ فقالوا: بلى. فأخذ بيدك و قال: من كنت مولاه فهذا على مولاه... . | ||
درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است: | درباره اين آيه شريفه و ارتباط آن با حديث غدير توضيحى كوتاه لازم است: | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۱۹: | ||
از جمله اين موارد است: | از جمله اين موارد است: | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۲۵: | ||
«پرودگارا، قلبهاى ما را دچار تاريكى مفرما بعد از آنكه ما را هدايت كرده اى، و از پيشگاه خود رحمتى بر ما فرودآور، كه تو بخشاينده هستى». | «پرودگارا، قلبهاى ما را دچار تاريكى مفرما بعد از آنكه ما را هدايت كرده اى، و از پيشگاه خود رحمتى بر ما فرودآور، كه تو بخشاينده هستى». | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۱: | ||
«امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». | «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم». | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۳۹: | ||
در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير مى خوانيم: | در فرازى از زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير مى خوانيم: | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۴۵: | ||
خدايا از تو مى خواهم مرا در اين روزى كه براى وليت عهدى بر گردن خلقت بستهاى و دين را برايشان كامل كرده اى، مرا از عارفين به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضيلت آن قرار دهى ... . خدايا همان گونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار دادهاى و در آسمان روز عهد معهود و در زمين روز پيمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نامگذارى كرده اى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما و بعد از هدايت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمت هايت از شاكران قرار ده، اى رحم كننده ترين رحم كنندگان. | خدايا از تو مى خواهم مرا در اين روزى كه براى وليت عهدى بر گردن خلقت بستهاى و دين را برايشان كامل كرده اى، مرا از عارفين به حرمت آن و اقرار كنندگان به فضيلت آن قرار دهى ... . خدايا همان گونه كه آن را عيد بزرگ خود قرار دادهاى و در آسمان روز عهد معهود و در زمين روز پيمان گرفته شده و اجتماع سؤال شونده نامگذارى كرده اى، بر محمد و آل محمد درود فرست و چشم ما را بدان روشن فرما و كارهاى ما را به بركت آن منظم فرما و بعد از هدايت ما را گمراه مفرما و ما را نسبت به نعمت هايت از شاكران قرار ده، اى رحم كننده ترين رحم كنندگان. | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۱: | ||
در اين فراز از زيارت غديريه دو آيه به اشاره آمده است: يكى آيه اكمال است كه فراز اول آن به صورت خطاب و آوردن الف و لام بر سر كلمه «دين» به جاى ضمير آخر آن ذكر شده است، و با عبارت «اكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ» آمده است. ديگرى آيه هشتم سوره آل عمران است كه با تغيير كلمه «لا تُزِغْ» به «لا تُضِلَّنا» ذكر شده و به صورت «لا تُضِلَّنا بَعْدَ اذْ هَدَيْتَنا» آمده است. | در اين فراز از زيارت غديريه دو آيه به اشاره آمده است: يكى آيه اكمال است كه فراز اول آن به صورت خطاب و آوردن الف و لام بر سر كلمه «دين» به جاى ضمير آخر آن ذكر شده است، و با عبارت «اكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ» آمده است. ديگرى آيه هشتم سوره آل عمران است كه با تغيير كلمه «لا تُزِغْ» به «لا تُضِلَّنا» ذكر شده و به صورت «لا تُضِلَّنا بَعْدَ اذْ هَدَيْتَنا» آمده است. | ||
آنچه از اين قسمت زيارت استفاده مىشود دو نكته است: | آنچه از اين قسمت زيارت استفاده مىشود دو نكته است: | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۳: | ||
«عَقَّدْتَ فيهِ لِوَلِيِّكَ الْعَهْدَ»، يعنى در چنين روزى براى وليت عهد و پيمان بستى، و در نگاه ديگر مى فرمايد: «فى اعْناقِ خَلْقِكَ»، يعنى اين عهد و پيمان را بر گردن مخلوقات قرار دادى. از همين جا نتيجه میگيرد كه نام روز غدير در آسمانها «روز عهد معود»، و در زمين «روز ميثاق گرفته شده» و «روز جمع مسئول» است. | «عَقَّدْتَ فيهِ لِوَلِيِّكَ الْعَهْدَ»، يعنى در چنين روزى براى وليت عهد و پيمان بستى، و در نگاه ديگر مى فرمايد: «فى اعْناقِ خَلْقِكَ»، يعنى اين عهد و پيمان را بر گردن مخلوقات قرار دادى. از همين جا نتيجه میگيرد كه نام روز غدير در آسمانها «روز عهد معود»، و در زمين «روز ميثاق گرفته شده» و «روز جمع مسئول» است. | ||
خط ۱٬۰۵۹: | خط ۱٬۰۵۷: | ||
و اما توضيح در مورد تک تک افرادى كه نامشان در سند زيارت آمده است: | و اما توضيح در مورد تک تک افرادى كه نامشان در سند زيارت آمده است: | ||
۱. شيخ محمد بن جعفر مشهدى: شيخ حرّ عاملى گويد: وى فردى فاضل و محدث و صدوق بود، و كتاب هايى داشت كه در آن از شاذان بن جبرئيل نقل روايت مى نمود.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۵۳ ش ۷۴۷. معجم رجال الحديث: ج ۱۶ ص ۱۸۸ ش ۱۰۴۳۴.</ref> | |||
۲. شيخ جليل و ثقه جناب ابوالفضل شاذان بن جبرئيل بن اسماعيل قمى: شيخ حرّ عاملى در مورد وى مى گويد: عالمى فاضل و فقيهى عظيم الشان و جليل القدر بوده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۳۰ ش ۳۴۶. معجم رجال الحديث: ج ۱۰ ص ۹ ش ۵۶۷۹ .</ref> | |||
۳. شيخ امام جناب عمادالدين ابوجعفر محمد بن ابوالقاسم بن محمد بن على طبرى آملى: شيخ حرّ عاملى در مورد وى گويد: ايشان فقيه و ثقه بوده، و نزد شيخ ابوعلى بن شيخ ابوجعفر طوسى به قرائت حديث پرداخته است.<ref>امل الآمل:، ج ۲ ص ۲۳۴ ش ۶۹۸ . معجم رجال الحديث: ج ۱۵ ص ۳۰۷ ش ۱۰۰۴۹.</ref> | |||
۴. شيخ ابوعلى حسن بن محمد بن حسن بن على طوسى: شيخ حرّ عاملى گويد: وى فردى عالم، فاضل، فقيه، محدث، ثقه و جليل القدر بود. شيخ منتجب الدين نيز هنگام ذكر نام وى گويد: فقيه، ثقه و گرانقدرى بوده، كه همه مؤلفات پدر بزرگوارش را در محضر وى تلمّذ كرده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۷۶ ش ۲۰۸. معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۱۲۲ ش ۳۱۰۳.</ref> | |||
۵. شيخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن بن على طوسى (ت ۳۵۸ - م ۴۶۰ ق): نجاشى در مورد وى گويد: وى فردى جليل در ميان علماى شيعه است، و ثقه و عين میباشد. توضيح اينكه: كلمه «عين» نيز مانند ثقه از الفاظ تعديل و مدح مى باشد، و چون اصطلاح تخصصى است نبايد ترجمه شود، بلكه عيناً به متن مقصد منتقل گردد.<ref>رجال النجاشى: ص ۴۰۳ ش ۱۰۶۸. معجم رجال الحديث: ج ۱۶ ص ۲۵۷ ش ۱۰۵۲۶.</ref> | |||
۶. محمد بن محمد بن نعمان: نجاشى گويد: محمد بن محمد بن نعمان بن عبدالسلام بن جابر بن نعمان بن سعيد بن جبير... . شيخ ما و استاد ما - كه خدا از وى خشنود باد - فضيلتش در فقه و كلام و روايت و ثقه بودن و دانش او مشهورتر از آن است كه به وصف در آيد. شيخ حرّ عاملى نيز گفته است: محمد بن محمد بن نعمان، كنيه اش اباعبدالله و ملقب به «مفيد» و معروف به «ابن المعلّم»، از بزرگان مشايخ و اساتيد و علماى شيعه و رئيس و استاد ايشان است، و فضلش فزونتر از آن است كه قابل وصف و بيان باشد. مورد اعتمادترين فرد در زمان خود بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۳۹۹ ش ۱۰۶۷. امل الآمل: ج ۲ ص ۳۰۴ ش ۹۲۱. معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۲۱۳ ش ۱۶۷۴۴.</ref> | |||
۷. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن قولويه: نجاشى گويد: ابوالقاسم از افراد ثقه در ميان اصحاب ما بود، و از برترين علماى شيعه در حديث و فقه مى باشد. نجاشى مى افزايد: هر صفت نيكى همچون ثقه و جميل و مانند آن كه مردم بدان متصف مى گردند، وى - يعنى ابوالقاسم - از همه اين صفات بالاتر بود. شيخ حرّ عاملى نيز بدين مطلب تصريح كرده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۱۲۳ ش ۳۱۸. امل الآمل: ج ۲ ص ۵۵ ش ۱۴۳. معجم رجال الحديث: ج ۵ ص ۷۶ ش ۳۲۶۳.</ref> | |||
۸. محمد بن يعقوب بن اسحاق ابوجعفر كلينى: نجاشى گويد: شيخ و عالم بزرگ اصحاب ما (يعنى علماى شيعه) در زمان خود در رى بوده است، و وجه ايشان بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۳۷۷ ش ۱۰۲۶. معجم رجال الحديث: ج ۱۹ ص ۵۴ ش ۶۲۰۶۷ . توضيح اينكه: وجه نيز از الفاظ توثيق و تعديل است، و در زمان خود از نظر ثقه و ثبت بودن از همه برتر بوده است. ثبت نيز از الفاظ تعديل است.</ref> | |||
۹. على بن ابراهيم بن هاشم ابوالحسن قمى: نجاشى گويد: در حديث فردى ثقه و ثبت و مورد اعتماد بوده است. وى صحيح المذهب بوده است.<ref>رجال النجاشى: ص ۲۶۰ ش ۶۸۰ . معجم رجال الحديث: ج ۱۲ ص ۳۱۲ ش ۷۸۳۰.</ref> | |||
۱۰. ابراهيم بن هاشم ابوالحسن قمى: نجاشى گويد: اصالتاً كوفى بوده كه به قم عزيمت نموده است. مرحوم خويى گويد: نظر من اين است كه شک كردن در وثاقت و مورد اعتماد بودن ابراهيم بن هاشم سزاوار نيست. وى سپس برخى دلائل وثاقت او را متذكر مى شود.<ref>رجال النجاشى: ص ۱۶ ش ۱۸. معجم رجال الحديث: ج ۱ ص ۲۸۹ ش ۳۳۲.</ref> | |||
۱۱. ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى: مرحوم خويى مى گويد: يكى از سفيران و نائبان خاص امام دوازدهم عليه السلام مى باشد، و شهرت بزرگوارى و عظمت وى ما را بى نياز ساخته از اينكه در شأن وى (و در توثيق اوى) اطاله كلام دهيم. وى در شعبان سال ۳۲۶ بدرود حيات گفت.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۶ ص ۲۵۷ ش ۳۴۰۶.</ref> | |||
۱۲. عثمان بن سعيد عَمرى: مرحوم خويى گويد: شيخ در كتاب رجال خود گاهى او را از اصحاب امام هادى عليه السلام برشمرده، و در جاى ديگر وى را از اصحاب امام عسكرى عليه السلام دانسته و گفته است: عثمان بن سعيد عمرى روغن فروش بوده و وى را سمّان خطاب مى كرده اند. كنيه اش ابوعمرو بوده است. فردى جليل القدر و ثقه و وكيل امام عسكرى عليه السلام بوده است. | |||
شيخ در شرح حال فرزند وى (محمد بن عثمان بن سعيد) گفته كه عثمان بن سعيد از جانب امام زمان عليه السلام وكيل بوده است، و وى در نزد شيعه منزلتى بس عظيم دارد.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۱۲ ص ۲۳۰ ش ۷۶۰۴.</ref> | |||
۱۳. عبدالكريم بن طاووس: مرحوم خويى مى گويد: ابن داود گويد (م ۹۴۷ ق) گفته است: عبدالكريم بن احمد بن موسى بن جعفر... بن طاووس حسنى علوى، سرور ما و پيشواى معظم غياث الدين و فقيه و عالم علم انساب و نحوى و عروضى و زاهد و عابد بوده است، قدس الله روحه. رياست و نقابت سادات با وى پايان گرفت. وى يكتاى زمان خويش بود. در كربلا به دنيا آمد، و در حله رشد و نمو يافت، و در بغداد به تحصيل پرداخت، و در انتهاى عمر در كاظمين اقامت داشت. در شعبان ۶۴۸ ق به دنيا آمد و در شوال سال ۶۹۳ ق رحلت كرد.<ref>معجم رجال الحديث: ج ۱۱ ص ۶۶ ش ۶۶۲۰ . امل الآمل: ج ۲ ص ۱۵۸ ش ۴۵۹.</ref> | |||
۱۴. تعبير «والدى» در روايت سيد بن طاووس: سيد جمال الدين احمد بن موسى بن جعفر: شيخ حرّ عاملى گويد: سيد جمال الدين احمد بن موسى بن جعفر... بن طاووس علوى حسنى، عالمى فاضل و صالح و زاهد و عابد و پرهيزكار و فقيه بوده است. وى محدثى نكته سنج و ثقه بوده است.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۹ ش ۷۹. معجم رجال الحديث: ج ۲ ص ۱۳۸ ش ۹۸۴.</ref> | |||
۱۵. تعبير «عمّى» در روايت سيد بن طاووس: سيد رضى الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر: شيخ حرّ عاملى گويد: سيد رضى الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر... بن طاووس حسنى، سطح علمى و فضل و زهد و عبادت و تفقّه و مورد وثوق بودن وى مشهورتر از آن است كه نياز به ذكر و كنكاش داشته باشد.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۲۰۵ ش ۶۲۲ . معجم رجال الحديث: ج ۱۳ ص ۲۰۲ ش ۸۵۴۶ .</ref> | |||
۱۶. محمد بن نما: شيخ حرّ عاملى گويد: شيخ نجيب الدين ابوابراهيم محمد بن نما حلى، از فضلا و علماى عصر خود بوده است. وى كتبى دارد كه در آن از ابن ادریس نقل [[حدیث]] مى كند، و جناب محقق جعفر بن حسن حلى نيز از وى نقل حديث مى نمايد.<ref>امل الآمل: ج ۲ ص ۳۱۰ ش ۹۴۵. معجم رجال الحديث: ج ۱۸ ص ۳۲۳ ش ۱۱۹۴۶.</ref> | |||
== عقائد در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۷۷، ۱۵۳-۱۵۷، ۲۰۱-۲۰۹. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۳۸-۳۴۰. اسرار غدير: ص ۲۵۲، ۲۵۳، ۲۸۱، ۳۵۳-۳۶۳.</ref> == | |||
در اينجا جملاتى از اين زيارت را كه تجديد عهدى با عقايد ريشه دارمان است و نيز برخى دعاها كه در آن مسئله غدير مطرح شده مى آوريم: | |||
'''الف) اطاعت و ولايت تو را واجب كرد''' | |||
السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ. السَّلامُ عَلَيْكَ يا دينَ اللَّهِ الْقَويمَ وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقيمَ. أَشْهَدُ أَنَّكَ أَخُو رَسُولِ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله ... ، وَأَنَّهُ قَدْ بَلَّغَ عَنِ اللَّهِ ما أَنْزَلَهُ فيكَ، فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَأَوْجَبَ عَلى أُمَّتِهِ فَرْضَ طاعَتِكَ وَوِلايَتِكَ وَعَقَدَ عَلَيْهِمُ الْبَيْعَةَ لَكَ وَجَعَلَكَ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَما جَعَلَهُ اللَّهُ كَذلِكَ. ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعالى عَلَيْهِمْ فَقالَ: أَلَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللَّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللَّهُمَّ اشْهَدْ وَكَفى بِكَ شَهيداً وَ حاكِماً بَيْنَ الْعِبادِ. فَلَعَنَ اللَّهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الإِقْرارِ وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْميثاقِ: | |||
سلام بر تو اى صاحب اختيار من و صاحب اختيار مؤمنين. سلام بر تو اى دين محكم خداوند و راه مستقيم او. شهادت مىدهم كه تو برادر پيامبرصلى الله عليه وآله هستى... ، و آن حضرت از طرف خداوند آنچه درباره تو نازل كرده بود رسانيد و دستور خدا را به اجرا در آورد و وجوب اطاعت تو و ولايتت را بر مردم واجب كرد، و براى تو از آنان بيعت گرفت و تو را نسبت به مؤمنين صاحب اختيارتر از خودشان قرار داد همان طور كه خداوند به آن حضرت چنين مقامى داده بود. سپس خداى تعالى را بر آنان شاهد گرفت و فرمود: آيا من به شما رساندم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش و تو به عنوان شاهد و حاكم بين بندگان كفايت مىكنى. خداوند منكر ولايت تو را بعد از اقرار و شكننده عهد تو را بعد از پيمان لعنت كند. | |||
'''ب) قرآن به ولايت تو گوياست''' | |||
أَشْهَدُ أَنَّكَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ الْحَقُّ الَّذى نَطَقَ بِوِلايَتِكَ التَّنْزيلُ وَأَخَذَ لَكَ الْعَهْدَ عَلَى الاُمَّةِ بِذلِكَ الرَّسُولُ. أَشْهَدُ يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ أَنَّ الشَّاكَّ فيكَ ما آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمينِ وَأَنَّ الْعادِلَ بِكَ غَيْرَكَ عانَدَ عَنِ الدّينِ الْقَويمِ الَّذى ارْتَضاهُ لَنا رَبُّ الْعالَمينَ وَأَكْمَلَهُ بِوِلايَتِكَ يَوْمَ الْغَديرِ. ضَلَّ وَاللَّه وَأَضَلَّ مَنِ اتَّبَعَ سِواكَ وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عاداكَ: | |||
شهادت میدهم تو اميرالمؤمنينِ بر حقى هستى كه قرآن به [[ولایت]] تو گوياست و پيامبر صلى الله عليه وآله بر سر آن از امت عهد و پيمان گرفته است. يا اميرالمؤمنين، شهادت میدهم كه شک كننده درباره تو به پيامبر امين صلى الله عليه وآله ايمان نياورده است، و كسى كه تو را با غير تو مساوى قرار دهد از دين محكمى كه رب العالمين براى ما پسنديده و با ولايت تو در روز غدير آن را كامل كرده، ضديت و دشمنى كرده است. بخدا قسم كسى كه تابع غير تو شد گمراه شده و هر كس با تو دشمنى كند با حق عناد ورزيده است. | |||
'''ج) به خاطر ترس حق خود را رها نكردى''' | |||
أَشْهَدُ أَنَّكَ مَا اتَّقَيْتَ ضارِعاً وَلا أَمْسَكْتَ عَنْ حَقِّكَ جازِعاً وَلا أَحْجَمْتَ عَنْ مُجاهَدَةِ غاصِبيكَ ناكِلاً وَلا أَظْهَرْتَ الرِّضا بِخِلافِ ما يُرْضِى اللَّه مُداهِناً وَلا وَهَنْتَ لِما أَصابَكَ فى سَبيلِ اللَّه وَلا ضَعُفْتَ وَلاَ اسْتَكَنْتَ عَنْ طَلَبِ حَقِّكَ مُراقِباً. مَعاذَ اللَّه أَنْ تَكُونَ كَذلِكَ، بَلْ إِذْ ظُلِمْتَ احْتَسَبْتَ رَبَّكَ وَفَوَّضْتَ إِلَيْهِ أَمْرَكَ وَذَكَّرْتَهُمْ فَمَا ادَّكَرُوا وَوَعَظْتَهُمْ فَمَا اتَّعَظُوا وَخَوَّفْتَهُمْ فَما تَخَوَّفُوا: | |||
شهادت میدهم كه تو از روى ذلت [[تقیه]] نكردى، و به خاطر ترس از حق خود امساک نكردى، و به عنوان عقب نشينى از جهاد با غاصبين حقت خوددارى نكردى، و به عنوان سازشكارى مطلبى بر خلاف رضاى خدا اظهار نكردى، و در مقابل آنچه در راه خدا به تو رسيد سستى نكردى و ضعف نشان ندادى و به عنوان انتظار از طلب حق خود ناتوانى نشان ندادى. معاذ الله كه تو چنين باشى! بلكه وقتى مظلوم شدى براى خدا صبر كردى و كار خود را به او سپردى، و ظالمان را متذكر شدى ولى نخواستند بياد بياورند، و آنان را موعظه كردى ولى در آنان اثر نكرد، و آنان را از خدا ترسانيدى ولى نترسيدند! | |||
'''د) خدا لعنت كند آنانكه حرمتت شكستند''' | |||
لَعَنَ اللَّه مُسْتَحِلِّى الْحُرْمَةِ مِنْكَ وَ ذائِدِى الْحَقِّ عَنْكَ، وَأَشْهَدُ أَنَّهُمُ الْأَخْسَرُونَ الَّذينَ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فيها كالِحُونَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ ساواكَ بِمَنْ ناواكَ. لَعَنَ اللَّه مَنْ عَدَلَ بِكَ مَنْ فَرَضَ اللَّه عَلَيْهِ وِلايَتَكَ: | |||
خدا لعنت كند آنانكه حرمت تو را شكستند و حقت را از تو دور كردند. شهادت میدهم كه آنان از همه زيانكارترند، آنان كه حرارت آتش به صورت هايشان مىخورد و در آن با روى گرفته و عبوس هستند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه در مقابل تو ايستاد مساوى بداند. خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آنكه خداوند ولايتت را بر او واجب كرده مساوى بداند. | |||
'''هـ) جز عده كمى ايمان نياوردند''' | |||
إِنَّ اللَّه تَعالى اسْتَجابَ لِنَبِيِّهِ صلى الله عليه وآله فيكَ دَعْوَتَهُ، ثُمَّ أَمَرَهُ بِإِظْهارِ ما أَوْلاكَ لِأُمَّتِهِ إِعْلاءً لِشَأْنِكَ وَإِعْلاناً لِبُرْهانِكَ وَ دَحْضاً لِلْأَباطِيلِ وَ قَطْعاً لِلْمَعاذِيرِ. فَلَمَّا أَشْفَقَ مِنْ فِتْنَةِ الْفاسِقينَ وَاتَّقى فيكَ الْمُنافِقينَ أَوْحى إِلَيْهِ رَبُّ الْعالَمينَ: »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« . فَوَضَعَ عَلى نَفْسِهِ أَوْزارَ الْمَسيرِ وَ نَهَضَ فى رَمْضاءِ الْهَجيرِ فَخَطَبَ وَأَسْمَعَ وَ نادى فَأَبْلَغَ، ثُمَّ سَأَلَهُمْ أَجْمَعَ فَقالَ: هَلْ بَلَّغْتُ؟ فَقالُوا: اللّهُمَّ بَلى. فَقالَ: اللّهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ: أَلَسْتُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ فَقالُوا: بَلى. فَأَخَذَ بِيَدِكَ وَ قالَ: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. فَما آمَنَ بِما أَنْزَلَ اللَّه فيكَ عَلى نَبِيِّهِ إِلاَّ قَليلٌ وَلا زادَ أَكْثَرَهُمْ غَيْرَ تَخْسيرٍ: | |||
خداوند تعالى دعاى پيامبرش صلى الله عليه وآله را درباره تو مستجاب كرد، و به او دستور داد تا ولايت تو را بر امت اظهار كند تا مقام تو را بلندمرتبه و دليل تو را اعلام كرده باشد و سخنان باطل را كوبيده و عذرهاى بيجا را ريشه كن كرده باشد. | |||
آنگاه كه از فتنه فاسقان احساس خطر كرد و از منافقين درباره تو ترسيد، پروردگار جهان به او چنين وحى كرد: «اى پيامبر، برسان آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر نرسانى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از شر مردم حفظ میكند». پيامبر صلى الله عليه وآله سختىِ سفر را متحمل شد و در شدت حرارت ظهر بپاخاست و خطبه اى ايراد كرد و شنوانيد و ندا كرد و رسانيد. سپس از همه آنها پرسيد: آيا رسانيدم؟ گفتند: آرى بخدا قسم. عرض كرد: خدايا شاهد باش. سپس پرسيد: آيا من نسبت به مؤمنين از خودشان صاحب اختيارتر نبوده ام؟ گفتند: آرى. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من صاحب اختيار او بوده ام اين على صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند و خوار كن هر كس او را خوار كند. ولى به آنچه خداوند درباره تو بر پيامبرش نازل كرد جز عده كمى ايمان نياوردند و اكثرشان جز زيانكارى براى خود زياد نكردند. | |||
'''و) معتقديم كه اين حقى از جانب خداست''' | |||
اللّهُمَّ إِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ، فَالْعَنْ مَنْ عارَضَهُ وَاسْتَكْبَرَ وَكَذَّبَ بِهِ وَ كَفَرَ وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ. لَعْنَةُ اللَّه وَ لَعْنَةُ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ أَجْمَعينَ عَلى مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ عَلَيْكَ وَ سَلَلْتَ سَيْفَكَ عَلَيْهِ - يا أَميرَالْمُؤْمِنينَ - مِنَ الْمُشْرِكينَ وَالْمُنافِقينَ إِلى يَوْمِ الدّينِ، وَعَلى مَنْ رَضِىَ بِما ساءَكَ وَ لَمْيُكْرِهْهُ وَ أَغْمَضَ عَيْنَهُ وَ لَمْ يُنْكِرْ أَوْ أَعانَ عَلَيْكَ بِيَدٍ أَوْ لِسانٍ أَوْ قَعَدَ عَنْ نَصْرِكَ أَوْ خَذَلَ عَنِ الْجِهادِ مَعَكَ أَوْ غَمَطَ فَضْلَكَ وَ جَحَدَ حَقَّكَ أَوْ عَدَلَ بِكَ مَنْ جَعَلَكَ اللَّه أَوْلى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ: | |||
خدايا، ما مىدانيم كه اين حقى از جانب توست. پس لعنت كن هر كس با آن معارضه كند و در مقابل آن سر تعظيم فرود نياورد و آن را تكذيب كند و كافر شود. و بزودى آنانكه ظلم كردند خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت. يا اميرالمؤمنين، لعنت خدا و لعنت همه ملائكه و انبيائش بر كسى كه تو بر او شمشير كشيدى و كسى كه بر تو شمشير كشيد از مشركين و منافقين تا روز قيامت. و بر كسى كه به آنچه تو را ناراحت میكند راضى باشد و او را ناراحت نكند، و بر كسى كه چشم خود را بسته و انكار نمى كند، و بر كسى كه عليه تو با دست يا زبان كمک كرده يا از يارى تو خوددارى كرده يا از جهاد همراه تو ديگران را منع كرده يا فضيلت تو را كوچك شمرده و حق تو را انكار نموده يا كسى را كه خداوند تو را صاحب اختيار بر او قرار داده با تو برابر بداند. | |||
'''ز) مسئله عجيب بعد از انكار حق تو''' | |||
وَ الْأَمْرُ الْأَعْجَبُ وَ الْخَطْبُ الْأَفْزَعُ بَعْدَ جَحْدِكَ حَقِّكَ غَصْبُ الصِّدّيقَةِ الطَّاهِرَةِ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ النِّسأءِ فَدَكاً وَ رَدُّ شَهادَتِكَ وَشَهادَةُ السَّيِّدَيْنِ سُلالَتِكَ وَ عِتْرَةِ الْمُصْطَفى صَلَّى اللَّه عَلَيْكُمْ، وَ قَدْ أَعْلَى اللَّه تَعالى عَلَى الْأُمَّةِ دَرَجَتَكُمْ وَ رَفَعَ مَنْزِلَتَكُمْ وَ أَبانَ فَضْلَكُمْ وَ شَرَّفَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ: | |||
مسئله عجيب و كار سوزناک بعد از انكار حق تو، غصب فدک از صديقه طاهره سيدة النساء حضرت زهرا عليها السلام و رد شهادت تو و دو آقا از نسل و عترت تو امام حسن و امام حسين عليهما السلام است كه صلوات خدا بر شما باد، و اين در حالى بود كه خداوند تعالى درجه شما را بر امت بالا برده و منزلت شما را بلند قرار داده و فضل شما را روشن كرده و شما را بر عالميان شرافت داده است. | |||
'''ح) متحير است كسى كه به تو ظلم كرده''' | |||
ما أَعْمَهَ مَنْ ظَلَمَكَ عَنِ الْحَقِّ. فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِما مِحَنَ الْأَنْبِياءِ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَعَدَمِ الْأَنْصارِ. ما يُحيطُ الْمادِحُ وَصْفَكَ وَلا يُحْبِطُ الْطاعِنُ فَضْلَكَ. تُخْمِدُ لَهَبَ الْحُرُوبِ بِبَنانِكَ وَتَهْتِكُ سُتُورَ الشُّبَهِ بِبَيانِكَ وَتَكْشِفُ لَبْسَ الْباطِلِ عَنْ صَريحِ الْحَقِّ: | |||
چقدر متحير است از حق كسى كه به تو ظلم كرده است. محنت تو به آن دو ([[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و عمر)، به گرفتارى هاى انبياء عليهم السلام هنگام تنهايى و كمک نداشتن شباهت پيدا كرد. مَدح كننده تو به اوصافت احاطه پيدا نمى كند، و طعن زننده بر تو فضيلتت را پائين نمىآورد. آتش جنگها را با انگشتانت خاموش مىكردى، و پردههاى شبهه را با بيانت پاره مى نمودى، و پوشش باطل را با حق صريح منكشف میكردى. | |||
'''ط) خدايا منكرين حق وليت را لعنت كن''' | |||
اللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَنْبِيائِكَ وَ أَوْصِياءِ أَنْبِيائِكَ بِجَميعِ لَعَناتِكَ وَأَصْلِهِمْ حَرَّ نارِكَ وَالْعَنْ مَنْ غَصَبَ وَلِيِّكَ حَقَّهُ وَ أَنْكَرَ عَهْدَهُ وَ جَحَدَهُ بَعْدَ الْيَقينِ وَالْإِقْرارِ بِالْوِلايَةِ لَهُ يَوْمَ أَكْمَلْتَ لَهُ الدّينَ. اللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ ظَلَمَهُ وَ أَشْياعَهُمْ وَ أَنْصارَهُمْ. اللّهُمَّ الْعَنْ ظالِمِى الْحُسَيْنِ وَ قاتِليهِ وَ الْمُتابِعينَ عَدُوَّهُ وَ ناصِريهِ وَ الرَّاضينَ بِقَتْلِهِ وَ خاذِليهِ لَعْناً وَبيلاً: | |||
خدايا، قاتلين انبياء و جانشينان انبيائت را با همه لعنتهايت لعنت كن، و گرمى آتش را به آنان بچشان. و لعنت كن كسانى را كه حق وليّت را غصب كردند و پيمان او را انكار نمودند و بعد از يقين و اقرار به ولايت او در روزى كه دين را برايش كامل كردى، آن را انكار كردند. | |||
خدايا قاتلين اميرالمؤمنين و كسانى كه به او ظلم كردند و پيروان و يارانشان را لعنت فرما. خدايا، ظالمين حسينعليه السلام و قاتلين او و تابعين دشمنِ او و يارى كننده دشمنش را و راضيان به قتل او و خواركنندگان او را لعنتى فرما كه عاقبتى بد دنبال آن باشد. | |||
'''ى) خدايا اولين ظالم به آل محمد را لعنت فرما''' | |||
اللّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مانِعيهِمْ حُقُوقَهُمْ. اللّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظالِمٍ وَ غاصِبٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ بِاللَّعْنِ وَ كُلِّ مُسْتَنٍّ بِما سَنَّ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِييّنَ وَ عَلى عَلِىٍّ سَيِّدِ الْوَصِييّنَ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ وَاجْعَلْنا بِهِمْ مُتَمَسِّكينَ وَ بِوِلايَتِهِمْ مِنَ الْفائِزيْنَ الْآمِنينَ الَّذينَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ: | |||
خدايا اولين ظالمى كه به آل محمد ظلم كرد و مانعين حقوق ايشان را لعنت فرما. خدايا اولين ظالم و غاصب حق آل محمد و هر كس كه بدعتهاى او را تا روز قيامت عمل میكند لعنت مخصوص فرما. خدايا، بر محمد خاتم پيامبران و بر على آقاى اوصياء و آل طاهرينش صلوات فرست، و ما را متمسک به آنان قرار داده و با ولايتشان ما را از رستگاران و از صاحبان امان كه بر آنان ترسى نيست و محزون نمى شوند قرار ده. | |||
== پانویس == | == پانویس == |