هدف: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== اهداف غدير<ref>ژرفاى غدير: ص ۲۷. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۶۳-۱۶۹.</ref> == اگر...» ایجاد کرد) |
(←پانویس) |
||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
دوم. با انتظار تحقق عينى اين اعتقاد و وقوع آن در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام، مقايسه اى روشن بين عقيده خود و ديگران خواهد يافت و لذت آن را چند برابر خواهد چشيد. | دوم. با انتظار تحقق عينى اين اعتقاد و وقوع آن در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام، مقايسه اى روشن بين عقيده خود و ديگران خواهد يافت و لذت آن را چند برابر خواهد چشيد. | ||
۲-منابع و مراجع دينى | |||
مسلمان به عنوان دينى كه انتخاب كرده ملتزم به دستوراتى است كه از سوى صاحب شريعت به او مى رسد، و اين الزامِ اعتقادى او را وادار مى كند تا هر چه بيشتر در جستجوى فرامين الهى باشد. با در نظر گرفتن اينكه ممكن است فكرهاى بشرى و عقل هاى كوتاه در صدد انحراف و تحريف حقايق دينى باشند، آن نياز و اين خط در غدير به صورتى عميق پيش بينى شده است: | |||
الف. حلال و حرام غير قابل تغيير | |||
اسلام به عنوان دينى غير قابل تغيير با پايه هايى استوار - كه حلال و حرام آن تا روز قيامت به قوّت خود باقى خواهد بود - مطرح شده است، و تصريح شده كه حلال و حرام آن است كه خدا آن را حلال و حرام اعلام كند. | |||
ب.اهلبيت عليهم السلام مبين حلال و حرام | |||
قرآن و عترت به عنوان تنها مرجع دينى مردم معرفى شده و كيفيت مراجعه به آنها نيز تعليم داده شده است. بدين صورت كه قرآن كتاب دائمى و متقن پروردگار است و پيامبر و امامان عليهم السلام در كنار قرآن دو نقش اساسى دارند: | |||
اول. مبيِّن و مفسِّر قرآنند و با همان عصمت و علمى كه دارند مفاهيم و معارف گوناگون قرآن را در اختيار مردم قرار مى دهند. | |||
دوم. ادامه آنچه در قرآن گفته نشده و يا به صورت مجمل بيان شده توسط آنان بايد ارائه شود تا مصونيت قطعى احكام الهى از هر تحريف و اشتباهى ضمانت شده باشد. لذا تعابيرى از قبيل «لن يفترقا» و يا «كل واحد منهما مُنبِئٌ عن صاحبه» در صدد پايه ريزى اعتقادى در غدير بوده است. | |||
۳- آينده مسلمين | |||
شكى نيست كه آينده نگرى يک دين و فرستنده آن، دليل بر ژرفنگرى آن خواهد بود، و دلخوش كردن مردم به آنچه انتظارش نمى رود نشانه سطحى نگرى است. | |||
از اينجاست كه در غدير، آينده اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به گونه هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى توان ديد: | |||
الف. پيشگويى از امامان ضلالت | |||
صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى نمود. | |||
ب. پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله | |||
تصريح به نفاق گروه هايى از مردم و ضعف ايمان عده اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود. | |||
اين اعلام خطر در غدير از زيباترين چراغ هاى هدايت اسلام بود كه مؤمنين حقيقى را بيدار كرد، تا خود را از جهت اعتقادى و عملى آماده مقابله با گمراهان نمايند، و ناخواسته در گردونه برنامه هاى امامان ضلالت قرار نگيرند. | |||
== اهداف مهم غدير == | |||
مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است، مانند: | |||
'''اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت''' | |||
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارک و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .<ref>مائده / ۵۵ .</ref> و على بن ابى طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال<ref>خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲،۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸،۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳،۲۲. تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ .</ref>: | |||
همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. على عليه السلام پس از خدا و پيامبر رهبر شماست، و خداوند بزرگ آيه اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى دانيد كه على بن ابى طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى طلبيد. | |||
۲-علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله | |||
آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است: | |||
و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .<ref>نور / ۱۵.</ref>و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» .<ref>توبه / ۶۱ .</ref> و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى - و اللَّه - فى امورهم قد تكرّمت: | |||
از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبان هاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى برند اين كار ساده اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ها در نزد خدا گناه بزرگى است» . همان ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده اى ندارد. چون من همواره با على عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه اى نازل كرد و پاسخ ياوه گويى هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» . | |||
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى سازم. | |||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۷
اهداف غدير[۱]
اگر غدير عملى مى شد دنيا چگونه بود؟
نسل امروز مايل است تصورى از روزگارى داشته باشد كه در آن مسير طبيعى خلافت پيش مى رفت و اميرالمؤمنين على عليه السلام به خلافت مى رسيد، ولى افسوس كه گرفتار ظلمتى از سقيفه بنى ساعده است كه نمى تواند اين منظره را در ذهن خود به تصوير بكشد.
او مى خواهد بداند كه اگر فقط غدير بود و سقيفه اى نبود دنيا چگونه بود، و چه مسيرى را در پيش مى گرفت؟
اگر دستورات پيامبرصلى الله عليه وآله درباره دوازده امام عليهم السلام عملى مى شد چه فرقى با وضع موجود داشت؟
اينكه سلمان و ابوذر و مقداد در آن روزهاى اول به مردم نهيب مى زدند كه اگر خلافت به صاحبش بازگردد نعمت هاى الهى از آسمان و زمين بر مردم ارزانى خواهد شد، منظورشان چه بود؟
غاصبانى را كه اين همه نعمت را از دست همه بشريت گرفتند با چه زبانى مى شود نفرين كرد؟
اين مسئله كه واقعاً غدير براى چه روزگارى از آينده اسلام در نظر گرفته شده بود و صاحب اسلام با اين برنامه عظيم چه منوياتى را دنبال مى كرد، دقيق ترين برخورد با اين حركت دلسوزانه پيامبرصلى الله عليه وآله است.
با در نظر گرفتن آن اهداف و نگاهى به آنچه واقع شد، رنجنامه اى با اين مضمون مى توان سر داد:
هدف غدير محكم كردن دين بود، نه برگرداندن به جاهليت؛ چنانكه سقيفه كرد!
آموزش معارف دين بود، نه فرو بردن مردم در جهل؛ چنانكه سقيفه كرد!
پاسخ به طالبين حقيقت از اديان ديگر بود كه سراغ اسلام مى آمدند، نه خوار كردن اسلام با بهت زدگى در مقابل آن؛ چنانكه سقيفه كرد!
بيان قرآن اين سرمايه اصلى اسلام بود نه طالبين معرفت آن را شكنجه و تبعيد كردن؛ چنانكه سقيفه كرد!
تعليم قضاوت هاى به حق و نشان دادن امن و عدالت در اجتماع بود؛ نه ترويج ظلم و بى عدالتى و جايز دانستن آن بر خليفه حتى نسبت دادن آن به خدا و رسول؛ چنانكه سقيفه كرد!
از جمله اهداف مهم غدير مى توان اين موارد را بر شمرد:
الف. تعيين سرنوشت مردم بعد از رسول خداصلى الله عليه وآله
پيامبرصلى الله عليه وآله نور و هدايت است، و قرآن مجيد از ايشان تعبير به شمس و سراج منير مى كند. آيا ممكن است مردم را در ابهام و شک و اضطراب و بلاتكليفى بگذارد و برود؟!
ب. تعيين تكليف رسالت كه تا روز قيامت بايستى ادامه پيدا كند.
ج. تعيين تكليف با مسئله ولايت، به معناى اكمال دين و اتمام نعمت.
د.دستيابى به اسلام راستين. حضرت صديقه طاهره عليها السلام در خطبه فدكيه مى فرمايند: اسلام را دگرگون كردند. به اين معنى كه اسلام راستين را از منبع اسلام كه صاحب ولايت بود نگرفتند.
ه .اتحاد امت. حضرت زهراعليها السلام مى فرمايند: و طاعتنا نظاماً للملّة، و امامتنا اماناً للفرقة[۲]: خداوند اطاعت ما را قرار داد تا امت نظم پيدا كنند، و امامت ما را امان از تفرقه قرار داد.
همچنين حضرت زهراعليها السلام در كلام ديگرى مى فرمايند:
و اللَّه لو تركوا الحق على اهله و اتبعوا عترة نبيه عليهم السلام لما اختلف فى اللَّه اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف، حتى يقوم قائمنا، التاسع من ولد الحسين.[۳] در اين حديث تصريح شده كه اگر حق به اهلش واگذار مى شد، هرگز اين تشتت و اختلاف در امت اسلامى به وجود نمى آمد.
اهداف بلندمدت غدير[۴]
اسلام فقط دين ۲۳ ساله يا صد ساله نبود، بلكه طبق وعده پروردگار خاتم اديان بود و مى بايست تا آخرين روز دنيا و آغاز قيامت به عنوان تنها دين الهىِ مورد قبول خداوند بر گستره جهان بدرخشد.
لذا در غدير اهداف روشن و والايى براى آينده آن - كه تاكنون چهارده قرن از آن گذشته - پيشبينى شد. آنچه در غدير به عنوان عصاره ختم نبوت، براى امت عظيم اسلام در طول زمان ها و به وسعت مكان ها، در نظر گرفته شد در جهات زير قابل ترسيم است:
امامت
محور غدير امامت بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله است كه با ژرفنگرى و آينده بينى دقيق -كه در هيچ يک از اديان و ملل جهان نظير ندارد -پيش بينى شده است.اين پيش بينى ها در جهات زير قابل توجه است:
الف. انتخاب بهترين مولى
يافتن فردى مناسب براى يك مقام تا وقتى در اختيار بشر باشد احتمال خطا در آن راه دارد. وقتى مسئله به عظمت جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله باشد كوچكترين اشتباه بزرگترين ضررها را به دنبال خواهد داشت. در اين مرحله خدا بر مسلمانان منت گذاشت و اين انتخاب را خود بر عهده گرفت. بر همه واضح است كه انتخاب خداوند نه تنها احتمال اشتباه ندارد، بلكه قطعاً بهترين انتخابى خواهد بود كه فوق آن تصور نمىشود.
ب. معرفى دوازده امام عليهم السلام تا آخر دنيا
نكته بسيار مهم و قابل توجه در غدير، يكسره كردن مسئله جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخرين روز دنيا بود. در غدير فقط اميرالمؤمنين عليه السلام معرفى نشد، بلكه دوازده امام معصوم عليهم السلام به عنوان سلسله لا ينقطع امامت تعيين شدند.
البته بايد هم چنين مى شد، زيرا آنچه درباره تعيين جانشين اول پيامبرصلى الله عليه وآله ضرورت داشت دقيقاً در مراحل بعد نيز تا آخر دنيا مورد توجه بود، و به همان دليل پيامبرصلى الله عليه وآله رشته جانشينى خود تا روز قيامت را در غدير بيان كردند و دوازده امام عليهم السلام را يكجا به مردم معرفى نمودند، و بر حضور آنان به عنوان امام در همه اعصار تأكيد كردند و امامت هركس ديگرى را به هر دليلى و در هر مقامى و با هر نسبتى به صراحت نفى كردند.
ج. تعيين امام معصوم
بشر هميشه در جستجوى راهى است كه او را قطعاً به هدف برساند، و اين دست يافتنى نيست مگر در سايه مصونيت از خطاهاى عمدى و سهوى. بين تمام اديان و مذاهب جهان تنها مذهب شيعه است كه مى تواند اين ادعا را با ضمانت الهى داشته باشد.
يعنى امامان معصوم عليهم السلام رهبران و مقتدايان دينى ما هستند كه از طرف خداوند عصمتشان از هر خطايى تضمين شده است. در سايه عصمت، شيعه مطمئن است راهى كه در پيش گرفته درست بوده و همان است كه خداوند از بندگانش طلب كرده است. اين پايه اى بود كه در غدير با عبارات مختلف از آن ياد شد.
د. معدن علم
تأكيدى كه در غدير براى مقام امامت بود اطمينان دادن به مردم درباره اتصال علم اهل بيت عليهم السلام به علم الهى بود. پيداست نيازهاى علمى مردم گستره اى به وسعت زمان ها و مكان ها و موضوعات مختلف دارد، و با توجه به بى نهايت بودن علم جا دارد سؤالات علمى را هم نامتناهى تعبير كنيم.
در برابر چنين نيازى جز درياى بيكران علم كه سرچشمه آن علم خداوند باشد و هم از سوى او به عنوان علم لدنّى به ايشان عطا شده باشد راه ديگرى نيست، چرا كه بشر عادى محدود و گنجايش علمش معين است. در غدير پاسخى بلند به اين نياز عظيم داده شد و خداوند با ضمانت خويش، پيامبر و دوازده امام عليهم السلام را معادن علم خود توصيف كرد و تأكيد نمود كه در هر باره اى نياز داشتيد از ايشان سؤال كنيد، و آنان هيچ نيازى به علم و عالم ندارند.
ه . ولايت مطلقه الهيه
امامت و ولايت در هر حدى محدود باشد در ماوراى آن حد زير سؤال مى رود، و مشكلاتى كه در صورت عدم تعيين امام قابل پيش بينى است در همان محدوده مطرح مى شود. لذا در غدير پس از ضمانت هاى مختلفى مانند افضليت، عصمت و علم كه از طرف پروردگار درباره دوازده امام عليهم السلام داده شد، اختيار مطلق در امور دين و دنياى مردم از جهات مختلف به دست مقام عصمت سپرده شد كه به عنوان نايبان خداوند در زمين عمل مى كنند.
و. حضرت مهدى عليه السلام
پيداست كه با حضور منافقان و مسلمانان ضعيف العقيده، جنبه عملى امامت غدير به آسانى قابل تحقق نيست. لذا در غدير - يعنى روزى كه اصل امامت مطرح شد - اين پيشبينى به صراحت اعلام شد تا يک مسلمان پس از اعتقاد به امامت، بداند كه اين اعتقاد - طبق وعده خداوند - روزى محقق خواهد شد اگر چه آن روز دير باشد؛ و آن روزى است كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كند. اين مسئله دو جهت مهم اعتقادى را تأمين مى كند:
اول. اعتقاد يک مؤمن بر مبنايى استوار و ريشه دار قرار دارد، و محقق نشدن اعتقاد او در اجتماع ضررى به اصل آن نمى زند. قلب او مطمئن است كه مى تواند پاسخگوى عقيده اى باشد كه در دل دارد و طبق آن در محدوده اى كه امكان دارد عمل مى كند.
دوم. با انتظار تحقق عينى اين اعتقاد و وقوع آن در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام، مقايسه اى روشن بين عقيده خود و ديگران خواهد يافت و لذت آن را چند برابر خواهد چشيد.
۲-منابع و مراجع دينى
مسلمان به عنوان دينى كه انتخاب كرده ملتزم به دستوراتى است كه از سوى صاحب شريعت به او مى رسد، و اين الزامِ اعتقادى او را وادار مى كند تا هر چه بيشتر در جستجوى فرامين الهى باشد. با در نظر گرفتن اينكه ممكن است فكرهاى بشرى و عقل هاى كوتاه در صدد انحراف و تحريف حقايق دينى باشند، آن نياز و اين خط در غدير به صورتى عميق پيش بينى شده است:
الف. حلال و حرام غير قابل تغيير
اسلام به عنوان دينى غير قابل تغيير با پايه هايى استوار - كه حلال و حرام آن تا روز قيامت به قوّت خود باقى خواهد بود - مطرح شده است، و تصريح شده كه حلال و حرام آن است كه خدا آن را حلال و حرام اعلام كند.
ب.اهلبيت عليهم السلام مبين حلال و حرام
قرآن و عترت به عنوان تنها مرجع دينى مردم معرفى شده و كيفيت مراجعه به آنها نيز تعليم داده شده است. بدين صورت كه قرآن كتاب دائمى و متقن پروردگار است و پيامبر و امامان عليهم السلام در كنار قرآن دو نقش اساسى دارند:
اول. مبيِّن و مفسِّر قرآنند و با همان عصمت و علمى كه دارند مفاهيم و معارف گوناگون قرآن را در اختيار مردم قرار مى دهند.
دوم. ادامه آنچه در قرآن گفته نشده و يا به صورت مجمل بيان شده توسط آنان بايد ارائه شود تا مصونيت قطعى احكام الهى از هر تحريف و اشتباهى ضمانت شده باشد. لذا تعابيرى از قبيل «لن يفترقا» و يا «كل واحد منهما مُنبِئٌ عن صاحبه» در صدد پايه ريزى اعتقادى در غدير بوده است.
۳- آينده مسلمين
شكى نيست كه آينده نگرى يک دين و فرستنده آن، دليل بر ژرفنگرى آن خواهد بود، و دلخوش كردن مردم به آنچه انتظارش نمى رود نشانه سطحى نگرى است.
از اينجاست كه در غدير، آينده اى نگران كننده به عنوان زنگ خطر در گوش مردم به صدا در آمد. اين مهم به گونه هاى مختلفى به مردم ارائه شد و از حد تصريح هم گذشت؛ و شايد بتوان ادعا كرد كه نيمى از وقت غدير صرف اين جهت شد. نمونه هاى بارز اين مسئله را در دو جلوه مى توان ديد:
الف. پيشگويى از امامان ضلالت
صراحت به ظهور امامان ضلالت و انحراف بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله و مقابله آنان با امامان معرفى شده در غدير و حتى غلبه آنان، مردم را متوجه خطر جدى مى نمود.
ب. پيشگويى از نفاق و ضعف ايمان مردم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله
تصريح به نفاق گروه هايى از مردم و ضعف ايمان عده اى ديگر كه به راحتى در اختيار امامان ضلالت قرار مى گيرند، و به عنوان اعوان و ياران گمراهى زمينه را براى غلبه ضد اسلام از درون آماده مى كنند، بيدار باشى ديگر از غدير بود.
اين اعلام خطر در غدير از زيباترين چراغ هاى هدايت اسلام بود كه مؤمنين حقيقى را بيدار كرد، تا خود را از جهت اعتقادى و عملى آماده مقابله با گمراهان نمايند، و ناخواسته در گردونه برنامه هاى امامان ضلالت قرار نگيرند.
اهداف مهم غدير
مسئله مهمى كه در حادثه بزرگ غدير بايد مورد توجه عميق قرار گيرد، اهداف مهم غدير در سخنان رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله است، مانند:
اعلان نزول پيک وحى براى معرفى امامت
پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: إن جبرئيل هبط الىّ مراراً ثلاثاً، يأمرنى عن السلام ربى - و هو السلام - ان اقوم فى هذا المشهد فاُعلم كل ابيض و اسود ان على بن ابى طالب اخى و وصيى و خليفتى على امتى و الامام من بعدى. الذى محله منى محل هارون من موسى، الا انه لا نبى بعدى. و هو وليكم بعد اللَّه و رسوله، و قد انزل اللَّه تبارک و تعالى على بذلك آية من كتابه: «إنما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» .[۵] و على بن ابى طالب الذى اقام الصلوة و آتى الزكوة و هو راكع يريد اللَّه عزوجل فى كل حال[۶]:
همانا جبرئيل (كه درود خدا بر او باد) سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود كه در اين مكان (غدير خم) توقّف نمايم و به سياه و سفيد شما اعلام كنم كه على بن ابى طالب وصى و جانشين و پيشواى شما بعد از من است. جايگاه او نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى است، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نخواهد آمد. على عليه السلام پس از خدا و پيامبر رهبر شماست، و خداوند بزرگ آيه اى در قرآن در همين مسئله نازل فرمود كه: «همانا رهبر و سرپرست شما خدا و رسول او و كسانى كه ايمان آوردند و نماز رابپاى دارند و در حال ركوع زكات بپردازند» . و مى دانيد كه على بن ابى طالب نماز را به پا داشت و در حال ركوع زكات پرداخت و در هر حال خدا مى طلبيد.
۲-علل صبر و انتظار پيامبرصلى الله عليه وآله
آنگاه به علل «سياست صبر و انتظار» اشاره مى كند، كه چرا تا كنون صبر كرده و براى على عليه السلام بيعت عمومى نگرفته است:
و سألت جبرئيل ان يستعنفى السلام عن تبليغ ذلك اليكم - ايها الناس - لعلمى بقلة المتقين و كثرة المنافقين و إدغال الآثمين و حيل المستهزئين بالاسلام. الذين وصفهم اللَّه فى كتابه: «بأنهم يقولون بألسنتهم ما ليس فى قلوبهم و يحسبونه هيّناً و هو عند اللَّه عظيم» .[۷]و كثرة اذاهم لى غير مرة. حتى سمّونى اُذناً، و زعموا انى كذلك لكثرة ملازمته ايّاى واقبالى عليه و هواه و قبوله، حتى انزل اللَّه عزوجل فى ذلك قرآناً: «و منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...» .[۸] و لو شئت ان اسمّى القائلين بذلك باسمائهم لسمّيت و ان أومئ اليهم باعيانهم لأومأت و ان ادلّ عليهم لدللتُ، و لكنّى - و اللَّه - فى امورهم قد تكرّمت:
از جبرئيل درخواست كردم تا مرا از اعلام ولايت على عليه السلام معاف بدارد، زيرا - اى مردم - مى دانم كه تعداد پرهيزكاران اندک و شمار منافقان فراوان است، و گنهكارانى پرفريب و نيرنگبازانى كه اسلام را مورد استهزاء قرار مى دهند وجود دارند. آنان كه خداوند بزرگ در كتابش نسبت به آنها فرمود: «با زبان هاى خود چيزى را مى گويند كه در دل باور ندارند و گمان مى برند اين كار ساده اى است در صورتى كه كه اين گونه دورويى ها در نزد خدا گناه بزرگى است» . همان ها كه بارها مرا آزار دادند، تا آنجا كه به من تهمت زده و گفتند كه او تسليم و گوش به فرمان ديگران است و از خود اراده اى ندارد. چون من همواره با على عليه السلام بودم و او زياد مورد توجه من بود، نتوانستند از روى حسادت تحمل كنند. تا آنكه خداوند بزرگ آيه اى نازل كرد و پاسخ ياوه گويى هاى آنان را داد و فرمود: «برخى از منافقان پيامبر را آزار داده مى گويند او سر تا پا گوش است بگو پيامبر گوش دهنده سخن خوب باشد براى شما نيكو است» .
هم اكنون اگر بخواهيم منافقان را با نام و نشان معرفى كنم يا باانگشت به سوى آنان اشاره نمايم يا مردم را براى شناخت آنان راهنمايى كنم مى توانم، اما سوگند به خدا من نسبت به آنان كرامت و بزرگوارى پيشه مى سازم.
پانویس
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۲۷. تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۶۳-۱۶۹.
- ↑ خطبه فدكيه.
- ↑ الانصاف فى النص على الأئمةعليهم السلام (با ترجمه رسولى محلاتى) : ص ۴۱۲.
- ↑ ژرفاى غدير: ص ۵۲-۵۷ .
- ↑ مائده / ۵۵ .
- ↑ خطبه پيامبرصلى الله عليه وآله در حجةالوداع كه برخى از مدارک آن به اين شرح است: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۹. مناقب حنفى: ص ۲۱۷. فرائد السمطين: ب ۵۸ . الدرّ النظيم (ابن حاتم شاقّى) . الصواعق المحرقة: ص ۷۵. شرح نهج البلاغه: ج ۲ ص ۶۱ . امالى شيخ طوسى: ص ۲۱۲،۷. الاستيعاب: ج ۳ ص ۳۵. تفسير طبرى: ج ۳ ص ۴۱۸. الاصابة: ج ۴ ص ۴۰۸،۸۰. مجمع الزوائد: ج ۹ ص ۱۰۷. صفة الصفوة: ج ۱ ص ۱۲۱. مطالب السؤول: ص ۵۴ . البداية و النهاية: ج ۵ ص ۲۱۰ و ج ۷ ص ۳۴۸. تذكرة الخواص: ص ۱۷. جمع الجوامع (سيوطى) . كنز العمال: ج ۶ ص ۴۰۷. شرح المواهب: ج ۷ ص ۱۳. مسند احمد: ج ۱ ص ۸۸ . رياض النضرة: ج ۲ ص ۱۷۰. ذخائر العقبى: ص ۶۷ . خصائص: ص ۲۳،۲۲. تاريخ ابن كثير: ج ۵ ص ۲۱۰. تاريخ ابن كثير: ج ۷ ص ۳۴۷. اسد الغابة: ج ۳ ص ۳۲۱ و ج ۵ ص ۲۷۴. جواهر العقدين (نورالدين سمهورى) . ينابيع المودة (قندوزى) . تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۲۳۶. مشكل الآثار: ج ۲ ص ۳۰۸. اسنى المطالب: ص ۳. تهذيب الآثار: ص ۳. تاريخ الخلفاء: ص ۱۱۴. حلية الاولياء: ج ۵ ص ۲۶. المناقب (ابن مغازلى) . سيره حلبى: ج ۳ ص ۳۰۲. احتجاج: ج ۱ ص ۶۶ . اقبال الاعمال: ص ۴۵۵. كتاب اليقين: ب ۱۲۷. التحصين: ب ۲۹. روضة الواعظين: ص ۸۹ . البرهان: ج ۱ ص ۴۳۳. اثبات الهداة: ج ۳ ص ۲. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱. كشف المهم: ص ۵۱ . تفسير صافى: ج ۲ ص ۵۳۹ .
- ↑ نور / ۱۵.
- ↑ توبه / ۶۱ .