۲۵٬۹۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹۸: | خط ۴۹۸: | ||
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله كه متوجه تعجب حذيفه شده بود فرمود: اى حذيفه، گويا درباره بعضى از افرادى كه نام بردم شک دارى؟ به سمت آنان نگاه كن. حذيفه به عقب برگشت و آنان را ديد كه در تاريكى شب بر قله كوه ايستاده اند.</big> | <big>پيامبر صلى الله عليه و آله كه متوجه تعجب حذيفه شده بود فرمود: اى حذيفه، گويا درباره بعضى از افرادى كه نام بردم شک دارى؟ به سمت آنان نگاه كن. حذيفه به عقب برگشت و آنان را ديد كه در تاريكى شب بر قله كوه ايستاده اند.</big> | ||
<big>براى آنكه نسل هاى آينده بدانند كه رؤساى منافقين در آن شب چه كسانى بودند و بسيارى از توطئه هاى بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله را به راحتى تحليل كنند، در همان تاريكى شب حضرت اشاره اى فرمود و ناگهان نورى تابيد و فضا را براى لحظاتى روشن ساخت. حذيفه و عمار چهره هاى همه چهارده نفر را ديدند و آنان را شناختند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص۹۹-۱۰۰.</ref></big> | |||
'''<big>۸. برخورد پيامبر صلى الله عليه و آله با توطئه گران</big>''' | |||
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله مأمور بود با آنان درگير نشود، زيرا در آن شرايط حساس فتنه اى ديگر بپا مى شد كه منافقين طالب همان بودند و زحمات گذشته در معرض خطر قرار مى گرفت.</big> | |||
<big>با اين همه براى اتمام حجت، پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را به نامشان صدا زد ولى پاسخى ندادند و فرار كردند و خود را به افرادى كه پشت سر حضرت به طرف قله مى آمدند رساندند و به طور نامحسوسى با آنان همراه شدند و به سمت سراشيبى كوه حركت كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۵.</ref></big> | |||
<big>پيامبر صلى الله عليه و آله نيز سراشيبى كوه را طى كرد و هنگامى كه به پايين كوه رسيد فجر طلوع كرده بود. حضرت پياده شدند و وضو گرفتند و منتظر اصحاب ماندند تا همه آمدند و نماز جماعت بر پا شد. اين چهارده نفر نيز همراه مردم پشت سر حضرت به نماز ايستادند! حضرت پس از نماز فرمود: «چه شده است كه عدهاى در كعبه هم قسم شده اند كه اگر خدا محمد را بميراند يا كشته شود امر خلافت را به اهل بيتش باز نگردانند»؟!</big> | |||
<big>از ميان آن همه جمعيت همين چهارده نفر نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و قسم ياد كردند كه در اين باره چيزى نگفته اند و چنين قصدى نكرده اند و نسبت به پيامبر صلى الله عليه و آله قصد سوئى نداشته اند. خداوند آيه نازل كرد كه: «يحلفون باللَّه ما قالوا و لقد قالوا كلمة الكفر بعد إسلامهم و همُّوا بما لم ينالوا»<ref>توبه/۷۴.</ref></big>: | |||
<big>«اينان قسم ياد مى كنند كه آن سخن را نگفته اند ولى بعد از اسلامشان سخن كفر را گفته اند و قصد سوئى كرده اند كه بدان دست نيافته اند...».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۶.</ref></big> | |||
'''<big>۹. شكست توطئه و ادامه نجوى</big>''' | |||
<big>پس از نماز باز هم پيامبر صلى الله عليه و آله ديد همين عده مشغول نجوى هستند. با اينكه حضرت در طول سه روزه مراسم غدير تمام حركات منافقين را تحمل مى كرد تا آسيبى به برنامه اعلام ولايت و بيعت وارد نشود، ولى بعد از حركت از غدير به قدرى ارتباطات توطئه آميز آنان شدت يافت كه احساس خطرى علنى و فتنه اى مخرب مشهود بود. لذا حضرت دستور دادند تا منادى ندا كند: «لا تجتمع ثلاثة نفر من الناس يتناجون فيما بينهم بسرٍّ»: «هيچ سه نفرى حق ندارند بر سر سخنان سرى با هم اجتماع كنند»!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.</ref></big> | |||
<big>منظور حضرت دقيقاً جلوگيرى از بروز آشوب و درگيرى بود كه به هر حال ضربه اى به غدير مى زد. اين امرِ حضرت توطئه هاى مهمى را خنثى كرد و اجتماعات فتنه آميز لغو شد، و تا ورود به مدينه، دشمنان ولايت نتوانستند تماسى اساسى با يكديگر داشته باشند جز يک مورد كه ذكر خواهد شد.</big> | |||
<big>وقتى خواستند از آنجا حركت كنند پيامبر صلى الله عليه و آله از آنان پرسيد: درباره چه چيزى نجوى مى كرديد؟ گفتند: ما اصلاً با يكديگر ارتباطى نداشته ايم و فقط اكنون يكديگر را ديده ايم!! حضرت نگاه معنى دارى به آنان كرد و فرمود: «شما بهتر مى دانيد يا خدا؟ خدا از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست».<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۲.</ref></big> | |||
<big>منافقين و اصحاب صحيفه ملعونه كه اين بار هم همانند دفعه هاى قبل در نقشه شوم خود شكست خوردند، از پاى ننشستند و قبل از رسيدن به مدينه توطئه ديگرى را تدارک ديدند.</big> | |||
== <big>پانویس</big> == | == <big>پانویس</big> == |