حقّ: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== <big>غدير روز جداسازى حق و باطل<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۳.</ref></big> == | == <big>غدير روز جداسازى حق و باطل<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۳.</ref></big> == | ||
<big>[[دشمنان غدير]] به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده اند، و پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مى توان ۲۱عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها روز جداسازى حق و باطل« است:</big> | |||
<big>[[غدير]] روز جداسازى [[اصحاب يمين]] از كوردلان است، كه ثمره اش در قيامت آنگاه ظاهر مى شود كه«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» ، پس گروهى خرسند مصداقِ «فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»<ref>اسراء / ۷۱.</ref> مى شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق «مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»<ref><big>اسراء / ۷۱ ،۷۲.</big></ref> خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه هاى بازگشت بسته است.</big> | |||
== <big>غدير و حق مدارى و حق گرايى<ref>مجموعه مقالات كنگره بين المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۲۶۸ - ۲۹۶</ref></big> == | |||
<big>از ضوابط قابل توجه در تحليل گفتمان، پيوستگى و ريشه مندى آن با حقيقت محض است. دعوت به انديشه حق، راه حق، حيات حق جويانه، كرامت و عزت و شرافت اخلاقى مبتنى بر حق، رفتار و گفتار حق مدارانه و... ، از وجوه برجسته گفتمان است، كه او را زيبا و مطلوب حق جويان ساخته است. از اين رو هر انديشه و كلامى كه مبتنى بر حق و دعوت به حق باشد، نتيجه عقلى آن پايدارى و ماندگارى است.</big> | <big>از ضوابط قابل توجه در تحليل گفتمان، پيوستگى و ريشه مندى آن با حقيقت محض است. دعوت به انديشه حق، راه حق، حيات حق جويانه، كرامت و عزت و شرافت اخلاقى مبتنى بر حق، رفتار و گفتار حق مدارانه و... ، از وجوه برجسته گفتمان است، كه او را زيبا و مطلوب حق جويان ساخته است. از اين رو هر انديشه و كلامى كه مبتنى بر حق و دعوت به حق باشد، نتيجه عقلى آن پايدارى و ماندگارى است.</big> | ||
<big>اشارت پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازهاى مختلف خطبه غدير، چه درباره خويش و چه درباره | <big>اشارت پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازهاى مختلف خطبه غدير، چه درباره خويش و چه درباره حضرت امیر عليه السلام دلالت بر اين حقيقت است. آنجا كه مى فرمايد: ايها الناس، اجيبوا داعى اللَّه؛ انا رسول اللَّه <ref><big>نهج البلاغه (دشتى): خطبه اول.</big></ref>: اى مردم، دعوت كننده خدا را اجابت كنيد؛ كه من پيام آور خدا هستم. و در حق حضرت امیر عليه السلام مى فرمايد: ... او است كه بر حق هدايت نموده و به آن عمل مى كند، و باطن را ابطال و از آن نهى مى نمايد... .</big><ref>اسرار غدير (انصارى) : ص ۳۵.</ref> | ||
== <big>غدير نمادِ حق<ref>تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۱۷ - ۱۴۰.</ref></big> == | |||
<big>در جهان هستى دو راه پيش روى انسان قرار دارد، كه در مسير زندگى خود با اختيار خويش يكى را بر مى گزيند: راه حق، راه باطل.</big> | <big>در جهان هستى دو راه پيش روى انسان قرار دارد، كه در مسير زندگى خود با اختيار خويش يكى را بر مى گزيند: راه حق، راه باطل.</big> | ||
<big>حق در لغت به معناى ثبوت، استحكام، صحت و مطابقت است، و هر چه ثابت باشد و هيچ شكى در آن راه نداشته باشد از آن به حق تعبير مى نمايند. از طرفى حق نقيض باطل است، و هر چيز زايل شونده و نابود شدنى را باطل گويند. بنابراين، باطل نابود است و حق ثابت و ماندنى، كه هرگز از بين نمى رود و عوض نمى شود و همواره محفوظ است. قرآن كريم مى فرمايد: «فما ذا بعد الحق الا الضلال»<ref>يونس عليه السلام / ۳۲.</ref>: بعد از حق چيزى جز ضلالت و گمراهى وجود ندارد.</big> | <big>حق در لغت به معناى ثبوت، استحكام، صحت و مطابقت است، و هر چه ثابت باشد و هيچ شكى در آن راه نداشته باشد از آن به حق تعبير مى نمايند. از طرفى حق نقيض باطل است، و هر چيز زايل شونده و نابود شدنى را باطل گويند. بنابراين، باطل نابود است و حق ثابت و ماندنى، كه هرگز از بين نمى رود و عوض نمى شود و همواره محفوظ است. قرآن كريم مى فرمايد: «فما ذا بعد الحق الا الضلال»<ref>يونس عليه السلام / ۳۲.</ref>: بعد از حق چيزى جز ضلالت و گمراهى وجود ندارد.</big> | ||
<big>غدير نماد كامل حق را پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جهانيان عرضه كرد. در حديث شريف - كه بيش از ۲۰ صحابى آن را از پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله نقل كرده اند و بين شيعه و سنّى قطعى است - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «على عليه السلام مع الحق و الحق مع على عليه السلام» <ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۷۵.</ref>: | <big>غدير نماد كامل حق را پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جهانيان عرضه كرد. در حديث شريف - كه بيش از ۲۰ صحابى آن را از پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله نقل كرده اند و بين شيعه و سنّى قطعى است - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «على عليه السلام مع الحق و الحق مع على عليه السلام» <ref>الاحتجاج: ج ۱ ص ۷۵.</ref>: حضرت امیر عليه السلام همراه با حق است و حق همراه حضرت امیر عليه السلام است.</big> | ||
<big>جلوه كامل اين نماد حق آنگاه خواهد بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: اذا نادى مناد من السماء: ان الحق فى آل محمد عليهم السلام. فعند ذلك يظهر المهدى عليه السلام على افواه الناس و يشربون ذكره فلا يكون لهم ذكر غيره <ref>الملاحم و الفتن: ص ۵۹ . منتخب الاثر: ج ۲۱۵ ح ۶۶ .</ref>: آنگاه كه منادى آسمانى بانگ برآورد: به راستى حق با آل محمد عليهم السلام است. نام مقدس مهدى عليه السلام بر سر زبانها مى افتد و مهر و محبت او در | <big>جلوه كامل اين نماد حق آنگاه خواهد بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: اذا نادى مناد من السماء: ان الحق فى آل محمد عليهم السلام. فعند ذلك يظهر المهدى عليه السلام على افواه الناس و يشربون ذكره فلا يكون لهم ذكر غيره <ref>الملاحم و الفتن: ص ۵۹ . منتخب الاثر: ج ۲۱۵ ح ۶۶ .</ref>: آنگاه كه منادى آسمانى بانگ برآورد: به راستى حق با آل محمد عليهم السلام است. نام مقدس مهدى عليه السلام بر سر زبانها مى افتد و مهر و محبت او در دل ها جاى مى گيرد و كارى جز ياد او نخواهند داشت.</big> | ||
<big>و در اين هنگام اين آيه كريمه تأويل خواهد شد كه: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً»<ref>اسراء / ۸۱ .</ref>: حق آمد و باطل نابود شد به يقين باطل نابود شدنى است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: اذا قام القائم عليه السلام ذهبت دولة الباطل<ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۸۸. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۱۳.</ref>: آنگاه كه حضرت قائم عليه السلام قيام كند دولت باطل نابود خواهد شد.</big> | <big>و در اين هنگام اين آيه كريمه تأويل خواهد شد كه: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً»<ref>اسراء / ۸۱ .</ref>: حق آمد و باطل نابود شد به يقين باطل نابود شدنى است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: اذا قام القائم عليه السلام ذهبت دولة الباطل<ref>الكافى: ج ۸ ص ۲۸۸. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۱۳.</ref>: آنگاه كه حضرت قائم عليه السلام قيام كند دولت باطل نابود خواهد شد.</big> | ||
<big>آرى، چرخ گردون هماره به كام ستمگران نخواهد چرخيد و كابوس خفقان و اختناق براى هميشه زندگى | <big>آرى، چرخ گردون هماره به كام ستمگران نخواهد چرخيد و كابوس خفقان و اختناق براى هميشه زندگى انسان ها را تيره و تار نخواهد ساخت. به زودى روزگارى فراخواهد رسيد كه در آن روزگار طومار ستم در هم خواهد پيچيد و پرچم حق بر فراز پهنه گيتى به اهتزاز در خواهد آمد.</big> | ||
== <big>پانویس:</big> == | == <big>پانویس:</big> == |
نسخهٔ ۲۷ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۵
غدير روز جداسازى حق و باطل[۱]
دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده اند، و پيامبر صلى الله عليه و آله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مى توان ۲۱عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه يكى از آنها روز جداسازى حق و باطل« است:
غدير روز جداسازى اصحاب يمين از كوردلان است، كه ثمره اش در قيامت آنگاه ظاهر مى شود كه«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» ، پس گروهى خرسند مصداقِ «فَمَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»[۲] مى شوند، همان گونه كه گروهى ديگر ناخشنود مصداق «مَنْ كانَ فِى هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِى الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً»[۳] خواهند بود؛ و آن روزى است كه راه هاى بازگشت بسته است.
غدير و حق مدارى و حق گرايى[۴]
از ضوابط قابل توجه در تحليل گفتمان، پيوستگى و ريشه مندى آن با حقيقت محض است. دعوت به انديشه حق، راه حق، حيات حق جويانه، كرامت و عزت و شرافت اخلاقى مبتنى بر حق، رفتار و گفتار حق مدارانه و... ، از وجوه برجسته گفتمان است، كه او را زيبا و مطلوب حق جويان ساخته است. از اين رو هر انديشه و كلامى كه مبتنى بر حق و دعوت به حق باشد، نتيجه عقلى آن پايدارى و ماندگارى است.
اشارت پيامبر صلى الله عليه و آله در فرازهاى مختلف خطبه غدير، چه درباره خويش و چه درباره حضرت امیر عليه السلام دلالت بر اين حقيقت است. آنجا كه مى فرمايد: ايها الناس، اجيبوا داعى اللَّه؛ انا رسول اللَّه [۵]: اى مردم، دعوت كننده خدا را اجابت كنيد؛ كه من پيام آور خدا هستم. و در حق حضرت امیر عليه السلام مى فرمايد: ... او است كه بر حق هدايت نموده و به آن عمل مى كند، و باطن را ابطال و از آن نهى مى نمايد... .[۶]
غدير نمادِ حق[۷]
در جهان هستى دو راه پيش روى انسان قرار دارد، كه در مسير زندگى خود با اختيار خويش يكى را بر مى گزيند: راه حق، راه باطل.
حق در لغت به معناى ثبوت، استحكام، صحت و مطابقت است، و هر چه ثابت باشد و هيچ شكى در آن راه نداشته باشد از آن به حق تعبير مى نمايند. از طرفى حق نقيض باطل است، و هر چيز زايل شونده و نابود شدنى را باطل گويند. بنابراين، باطل نابود است و حق ثابت و ماندنى، كه هرگز از بين نمى رود و عوض نمى شود و همواره محفوظ است. قرآن كريم مى فرمايد: «فما ذا بعد الحق الا الضلال»[۸]: بعد از حق چيزى جز ضلالت و گمراهى وجود ندارد.
غدير نماد كامل حق را پس از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جهانيان عرضه كرد. در حديث شريف - كه بيش از ۲۰ صحابى آن را از پيامبر رحمت صلى الله عليه و آله نقل كرده اند و بين شيعه و سنّى قطعى است - پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «على عليه السلام مع الحق و الحق مع على عليه السلام» [۹]: حضرت امیر عليه السلام همراه با حق است و حق همراه حضرت امیر عليه السلام است.
جلوه كامل اين نماد حق آنگاه خواهد بود، كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: اذا نادى مناد من السماء: ان الحق فى آل محمد عليهم السلام. فعند ذلك يظهر المهدى عليه السلام على افواه الناس و يشربون ذكره فلا يكون لهم ذكر غيره [۱۰]: آنگاه كه منادى آسمانى بانگ برآورد: به راستى حق با آل محمد عليهم السلام است. نام مقدس مهدى عليه السلام بر سر زبانها مى افتد و مهر و محبت او در دل ها جاى مى گيرد و كارى جز ياد او نخواهند داشت.
و در اين هنگام اين آيه كريمه تأويل خواهد شد كه: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً»[۱۱]: حق آمد و باطل نابود شد به يقين باطل نابود شدنى است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: اذا قام القائم عليه السلام ذهبت دولة الباطل[۱۲]: آنگاه كه حضرت قائم عليه السلام قيام كند دولت باطل نابود خواهد شد.
آرى، چرخ گردون هماره به كام ستمگران نخواهد چرخيد و كابوس خفقان و اختناق براى هميشه زندگى انسان ها را تيره و تار نخواهد ساخت. به زودى روزگارى فراخواهد رسيد كه در آن روزگار طومار ستم در هم خواهد پيچيد و پرچم حق بر فراز پهنه گيتى به اهتزاز در خواهد آمد.
پانویس:
- ↑ غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۳.
- ↑ اسراء / ۷۱.
- ↑ اسراء / ۷۱ ،۷۲.
- ↑ مجموعه مقالات كنگره بين المللى غدير و انسجام اسلامى: ص ۲۶۸ - ۲۹۶
- ↑ نهج البلاغه (دشتى): خطبه اول.
- ↑ اسرار غدير (انصارى) : ص ۳۵.
- ↑ تجلّى غدير در عصر ظهور: ص ۱۱۷ - ۱۴۰.
- ↑ يونس عليه السلام / ۳۲.
- ↑ الاحتجاج: ج ۱ ص ۷۵.
- ↑ الملاحم و الفتن: ص ۵۹ . منتخب الاثر: ج ۲۱۵ ح ۶۶ .
- ↑ اسراء / ۸۱ .
- ↑ الكافى: ج ۸ ص ۲۸۸. بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۱۳.