آيه ۶۱ توبه و غدیر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «« وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...» <...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۹ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۳
« وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...» [۱]
در غدير ۱۸ آيه قرآن به صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان فرموده و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به صورت تضمين در كلام و اقتباس در خطابه حضرت آمده است.
يكى از اين آيات، آيه ۶۱ سوره توبه است:
«وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» :
»از آنان كسانى هستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را اذيت مىكنند و مىگويند او »اذن« )گوش فرا دهنده( است. بگو: گوش است بر ضد كسانى كه گمان مىكنند او اُذُن است و براى شما خير است. به خدا ايمان مىآورد و در مقابل مؤمنين تواضع و احترام مىنمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمت است، و براى كسانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را اذيت مىكنند عذاب دردناك است« .
اين آيه از پنج بُعد قابل بررسى است:
۱- متن خطبه غدير
پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دوم خطبه غدير وحى خاص براى ابلاغ ولايت را بيان فرمود. در ضمن آزار و اذيتهاى پى در پى منافقين را نسبت به حضرتش يادآور شد، تا آنجا كه نسبتهاى مسخرهآميز به حضرت دادند و كلمه »اُذُن« به معناى »گوش« را درباره حضرت به كار بردند، كه منظورشان »سراپا گوش« بودن اميرالمؤمنين و پيامبرصلى الله عليه وآله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.
آنگاه آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود: »وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ« :
وَ سَالْتُ جَبْرَئيلَ انْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ السَّلامَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ الَيْكُمْ - ايُّهَا النّاسُ - لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَ كَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَ ادْغالِ اللاّئِمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالاسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّه فى كِتابِهِ بِانَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِى قُلُوبِهِمْ وَ يَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّه عَظِيمٌ وَ كَثْرَةِ اذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ، حَتّى سَمُّونى اذُناً وَ زَعَمُوا انّى كَذلِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ ايّاىَ وَ اقْبالى عَلَيْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنّى، حَتّى انْزَلَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ فى ذلِكَ: »وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ عَلَى الَّذينَ يَزْعَمُونَ انَّهُ اذُنٌ - خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّه وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَاللَّه لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ« .
وَ لَوْ شِئْتُ انْ اسَمِّىَ الْقائِلينَ بِذلِكَ بِاسْمائِهِمْ لَسَمَّيْتُ، وَ انْ اومِئَ الَيْهِمْ بِاعْيانِهِمْ لاَوْمَأْتُ، وَ انْ ادُلَّ عَلَيْهِمْ لَدَلَلْتُ، وَ لكِنّى وَ اللَّه فى امُورِهِمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ:
اى مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمى متقين و زيادى منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيلههاى مسخره كنندگان اسلام اطلاع دارم، كسانى كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مىگويند آنچه در قلبهايشان نيست و اين كار را سهل مىشمارند در حالى كه نزد خداوند عظيم است.
همچنين به خاطر اين است كه منافقين بارها مرا اذيت كردهاند تا آنجا كه مرا »اذُن« )گوش فرا دهنده( ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار او )على( با من و توجه من به او و تمايل او به من و قبولش از من، تا آنجا كه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد:
»و از آنان كسانى هستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را اذيت مىكنند و مىگويند او »اذن« )گوش فرا دهنده( است. بگو: گوش است بر ضد كسانى كه گمان مىكنند او »اذُن« است و براى شما خير است. به خدا ايمان مىآورد و در مقابل مؤمنين تواضع و احترام مىنمايد، و براى كسانى از شما كه ايمان آوردهاند رحمت است، و براى كسانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را اذيت مىكنند عذاب دردناك است« .
و اگر بخواهم گويندگان چنين نسبتى را معرفى كنم و به آنان اشاره نمايم و آنان را نشان دهم مىتوانم، ولى درباره آنان با بزرگوارى رفتار كردهام.××× ۱ اسرار غدير: ص ۱۴۰ ۱۳۹ بخش ۲. ×××
۲- موقعيت تاريخى
با پايان اولين بخش سخن كه حمد و ثناى الهى بود، پيامبرصلى الله عليه وآله بخش دوم سخن را آغاز فرمود، و با اشاره به آيه تبليغ و آيه ولايت، و نيز اشاره به نسبتهاى مسخرهآميز منافقين به حضرت، آيه ۶۱ سوره توبه را قرائت كرد كه درباره نسبت دهندگان اين كلمه از منافقين نازل شده بود:
»وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِىَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ اُذُنٌ، قُلْ اُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ« .
آيه مزبور در اولين مراحل خطبه مطرح مىشود كه نزول آيه »يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ ...« اعلام شده، و همه آماده مىشوند تا مرحله اصلى خطبه برسد و معلوم شود پيامبرصلى الله عليه وآله مأمور به تبليغ چه پيامى است.
با آنكه مسير سخن نشاط و سرور خاصى را همراه دارد، اما گويا چهره حضرت درهم مىرود و توجه عميق خود را به حضور كوردلان و منافقينى مىدوزد كه عملاً در كاروان غدير حضور دارند و همچنان در جامعه مسلمين حضور خواهند داشت.
اينان به قدرى كينهتوز و آماده فتنهانگيزى هستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله وجودشان را مانعى بزرگ بر سر راه برنامه غدير مىبيند در حدى كه اگر خداوند با اراده خويش آنان را درهم نكوبد واقعاً معرفى و اعلان ولايت علىعليه السلام با حضور آنان ميسّر نيست، و آنگاه كه خطاب »وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ« آمد بر همه ثابت شد كه خطر منافقين جدى است و به همين جهت خدا ضامن حفظ رسولش شده است.
۳- موقعيت قرآنى
سوره توبه از آيه ۳۷ خطاب با منافقين را آغاز مىكند و صحنههاى مختلفى از كارشكنىهاى آنان را ترسيم مىنمايد، و اين روند تا آخر سوره ادامه مىيابد و از سورههايى است كه به طور خاص منافقين را زير نظر گرفته است. مطالعه اين آيات نشان مىدهد كه منافقين چه اندازه در اذيت پيامبرصلى الله عليه وآله پيش رفتهاند و به تخريب زمينههاى اجتماعى اهداف اسلام پرداختهاند.
۴- تحليل تاريخى
تصريح به خطر منافقين در اثناى خطبه اين نتيجه را دارد كه در دور دستهاى تاريخ كه مطالعه كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مىدهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل مىكنند و در مىيابند كه منافقين در غدير چه سوداهايى در سر مىپروراندند و چگونه پايههاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه گرفتند.
۵ - تحليل اعتقادى
تحليل اعتقادى اول
درباره آيه »اُذُن« كه بازگوى يكى از بارزترين نمونههاى آزار منافقين است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى پرداختهاند.
آنان كه ملازمت اميرالمؤمنينعليه السلام با رسول اللَّهصلى الله عليه وآله را به صورت دو جانبه مىديدند و شاهد جلسات خصوصى آن دو بزرگوار بودند كه احدى در آنها شريك نبود، به خود تا اين حد جرئت دادند كه حتى به صورت لسانى جسارت كنند و به كنايه لقب »اذُن« به معناى »گوش« را به حضرت دادند و منظورشان اين بود كه سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش يكديگر نجوى مىكنند، و در واقع با اين كلمه حضرت را مسخره مىكردند.
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقين آيهاى نازل كرد كه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت:
اولاً داستان آيه »اذُن« را بيان فرمود كه در سطور قبل ذكر شد.
ثانياً در بين آيه بيان فرمود كه اگر من و على نجوا مىكنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مىگوييم اين مطالب سرى درباره منافقين است و آنان اين مسئله را به خوبى احساس كردهاند كه اين گونه مسخره مىكنند، و دقيقاً به همين جهت اين نجواها به نفع مؤمنين است، و در آخر اين آيه اذيت كنندگان پيامبرصلى الله عليه وآله به جهنم و عذاب اليم وعده داده شدهاند.
از آنجا كه ماجراى »اذُن« مسئلهاى مخفى نبوده، آن حضرت بر فراز منبر غدير از تشنّج احتراز مىنمايد و به اشاره مىفرمايد: افرادى را كه چنين استهزايى نسبت به من روا داشتهاند به نامشان مىشناسم و مىتوانم هم اكنون با اشاره دست آنان را به همه نشان دهم.
اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مىفرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. امام كاظمعليه السلام در اين باره مىفرمايد: پيامبرصلى الله عليه وآله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كرد و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.××× ۱ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۵۶. ×××
تحليل اعتقادى دوم
ذكر نمونههايى از جسارتهاى منافقين حاضر در غدير كه در تاريخ به صراحت ذكر شده مىتواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به ساحت مقدس پيامبرصلى الله عليه وآله به اعلى درجه خود و به حدودى فراتر از مسئله اذُن رسيد و انجام دهندگان اين جسارتها نيز معلوم شدند:
۱. هنگام ورود به غدير
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله دستور آمادهسازى زير درختان و منبر غدير را صادر فرمود، يكى از منافقين گفت: در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مىدهد! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت كنندهاى خواهد آورد!××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۵۱ . ×××
۲. در مقابل منبر
امام صادقعليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنينعليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب مىفرمود، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند كه عبارت بودند از: اولى، دومى، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابىوقاص، ابوعبيده جراح، سالم مولى ابىحذيفه، و مغيرة بن شعبه.
از ميان اينها عمر گفت: او را نمىبينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! اكنون مىگويد: خدايم چنين گفته است!××× ۳ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۳۴. ××× و اين گونه برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله را به مسخره گرفتند.
۳. هنگام »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...«
آنگاه كه اميرالمؤمنينعليه السلام بر سر دستان پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت و فرمود: »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« ، عمر گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مىگويد!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. ×××
۴. پس از خطابه غدير
همچنين معاويه در روز غدير - بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنينعليه السلام - از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر ابوموسى اشعرى و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مىگفت: محمد را بر اين گفتارش تصديق نمىكنيم و به ولايت على اقرار نمىنماييم.××× ۲ عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۲۵ ۹۷ ۹۶. ×××
۵ . در پايان سخنرانى
عدهاى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مىخواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهلبيتش را بر گُرده ما سوار كند!××× ۳ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰. ×××
۶ . پس از بيعت
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مىبرد!××× ۴ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸. ×××
۷. همپيمانى بعد از بيعت
عدهاى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از علىعليه السلام دور مىكنيم و نمىگذاريم براى او باشد.××× ۵ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲. ×××
۸ . گفتگو در خيمه نفاق
سه نفر از منافقين پس از خطابه و بيعت غدير در خيمه خود جمع شده بودند.
يكى از آنها گفت: محمد احمق است اگر گمان مىكند خلافت بعد از او براى على سازگار خواهد بود. ديگرى گفت: او را احمق مىخوانى! آيا نمىدانى او مجنون است؟ سومى گفت: چه احمق باشد و چه مجنون، به خدا قسم آنچه مىگويد هرگز نخواهد شد. پيرمردى از ميان مردم گفت: اگر ما بين اقوام خود آن گونه كه او مىگويد باشيم، از خران بدتريم!!!××× ۱ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۳. ×××
با توجه به اين موارد كه نمونههايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مىشود و طبعاً »عذاب اليم« مذكور در آيه شاملشان مىگردد.
اين گونه است كه گروهى از اهل جهنم پس از پيامبرصلى الله عليه وآله زمام امور مسلمين را به دست گرفتند، و طبيعى بود كه جامعه اسلامى را به سوى آتش بكشانند و اين مسير تا كنون مسير چهارده قرن را طى كند. دقيقاً به همين دليل است كه شيعه از اين راه جهنمى فاصله مىگيرد و همراه »قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ« تا »جَنّاتِ النَّعيمِ« مىرود.
- ↑ توبه / ۶۱ . غدير در قرآن: ج ۲ ص ۸۵ - ۷۹ . واقعه قرآنى غدير: ص ۸۲ . سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۵ - ۱۴۷.