آيه ۷ تحریم و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «== «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَو...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۴

«يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[۱]

پس از اتمام اعمال حجةالوداع و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبرصلى الله عليه وآله نوبت عايشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.

عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى ‏طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!

پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: اى عايشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچ كس نمى ‏ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى ‏دارد و هيچ كافرى دوست نمى‏ دارد. بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى ‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى ‏شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.

عايشه گفت: يا رسول اللَّه! از آغاز امروز مجلس خصوصى شما با على طول كشيده است! پيامبرصلى الله عليه وآله از او روى گرداند، ولى عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا آن مسئله خصوصى را از من پنهان مى ‏كنى؟ شايد براى من هم صلاح باشد!!

حضرت فرمود: درست است. قسم به خدا اين مسئله صلاح است براى كسى كه خداوند او را به قبول آن و ايمان به آن سعادتمند نمايد، و من مأمورم همه مردم را بدان دعوت نمايم؛ و به زودى از اين مسئله اطلاع خواهى يافت وقتى آن را به طور عمومى اعلام كنم.

عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!!

فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى ‏شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته‏ اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.

عايشه قول داد كه سِرّ حضرت را پنهان كند و بدان ايمان آورد و آن را مراعات نمايد. پيامبرصلى الله عليه وآله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده ‏اند. من به سوى خدا مى‏ روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.

عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.

جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يک از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.

آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏ خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى ‏طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى‏ كند. پس درباره خود و چنين مسئله‏ اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد» .

اين گونه بود كه سرّ پيامبرصلى الله عليه وآله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و پيرو آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى ‏داد، آنجا كه فرمود: «وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اَلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حِديثاً، فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ» .

هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبرصلى الله عليه وآله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن (عايشه) از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.

سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبرصلى الله عليه وآله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.

آيه چنين است: «اِنْ تَتُوبا اِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ» :

«اگر شما دو نفر نزد خدا توبه كنيد اما قلب‏ هايتان از حق منحرف شده است، و اگر بر ضد او اقدم نماييد بدانيد كه خدا صاحب اختيار اوست و جبرئيل و صالح مؤمنين و ملائكه بعد از خدا كمک اويند» .

وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره ‏اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده‏ اند و راز حضرت را فاش ننموده‏ اند.

اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» : «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شويد» . [۲]

همچنين مراجعه شود به عنوان: قرآنآيه «وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلى بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً...»

پانویس

  1. تحريم /  ۷. واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷.
  2. ارشاد القلوب: ج ۲ ص ۱۳۵  - ۱۱۲. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص ۲۳۹ ۲۳۲ ح ۴، ص ۲۴۳ ح ۹، ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۷ ص ۲۴۶ ح ۱۷ و ج ۲۸ ص ۱۰۷ ۱۰۶ ۹۷  - ۹۵ و ج ۳۰ ص ۳۸۳ و ج ۳۱ ص ۶۴۰ ح ۱۵۷. صحيح البخارى: ج ۷ ص ۱۷ و ج ۸ ص ۴۴۹. صحيح مسلم: ج ۷ ص ۲۴. السيرة النبوية (ابن كثير) : ج ۴ ص ۴۴۹. فتح القدير شوكانى: ج ۵ ص ۲۵۰. مجمع الزوائد (هيثمى) : ج ۷ ص ۱۲۶. تفسير قرطبى: ج ۱۸ ص ۱۸۷. زاد المسير (ابن جوزى) : ج ۸ ص ۵۱ . مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳ و ج ۶ ص ۵۲ .