آيه ۱۵۳ انعام و غدیر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== «وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّ...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۰۴
«وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ...»[۱]
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم براى بيان بيشتر شئون امامت و خلافتِ الهى در برابر رياست هاى شيطانىِ سقيفه به صورت استشهاد و اشاره و اقتباس در غدير ديده مى شود، كه به صورت تفسيرگونه اى در كلام پيامبر صلى الله عليه وآله تركيب شده و آيه مستقلاً ذكر نشده است. اين موارد 6 آيه است كه يكى از اين آيات آيه ۱۵۳ سوره انعام و آيه ۱۸۱ سوره اعراف است:
«وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» :
«اين راه مستقيم من است، از آن پيروى كنيد و از راه هاى ديگر پيروى نكنيد كه از راه خدا شما را متفرق كند. شما را به اين مطلب وصيت مىكند تا شايد تقوى پيشه كنيد» .
»وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ«××× 1 اعراف / 181. ×××:
»از كسانى كه خلق كرديم امتى هستند كه به حق هدايت مىكنند و طبق آن به عدالت رفتار مىكنند« .
اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:
1- متن خطبه غدير
پيامبرصلى الله عليه وآله در فراز پايانىِ بخش ششم خطبه غدير علم امر و نهى الهى را مختص اميرالمؤمنينعليه السلام دانست و به دنبال آن همه را به اطاعت از آن حضرت امر كرد. حضرت در آخر با اشاره به آيه 153 سوره انعام: »وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ« همگان را هشدار داد كه از مسير اميرالمؤمنينعليه السلام دور نشوند.
همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله در ابتداى بخش هفتم خطبه غدير، با اشاره به آيه 153 سوره انعام فرمود: »وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ« ، كه صراط مستقيم را در برابر همه راههاى ديگر قرار مىداد و بايد راه راست دقيقاً معرفى مىشد.
به همين منظور حضرت با يادآورى اينكه علم امر و نهى نزد علىعليه السلام است به مردم دستور داد درباره اوامر و نواهى علىعليه السلام سر تسليم فرود آورند و فرمود: »مواظب باشيد كه راههاى ديگر شما را از راه او منحرف نكند« . آنگاه به صراحت اعلام كرد كه »صراط مستقيم« من و على و امامان بعد از او هستيم، و به آيه 186 سوره اعراف اشاره كرد كه »وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ« :
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَمَرَنى وَ نَهانى، وَ قَدْ اَمَرْتُ عَلِيّاً وَ نَهَيْتُهُ بِاَمْرِهِ. فَعِلْمُ الاَمْرِ وَ النَّهْىِ لَدَيْهِ، فَاسْمَعُوا لاَمْرِهِ تَسْلِمُوا وَ اَطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَ انْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرْشُدُوا، وَ صيرُوا اِلى مُرادِهِ وَ لا تَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذى اَمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى، ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ اَئِمَّةُ الْهُدى، يَهْدُونَ اِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ:
اى مردم، خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نمودهام، و علم امر و نهى نزد اوست. پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهى او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوى مقصد و مراد او برويد، و راههاى بيگانه شما را از راه او منحرف نكند.
اى مردم، من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به پيروى آن امر نموده، و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايتاند، به حق هدايت مىكنند و به يارى حق به عدالت رفتار مىكنند.
2- موقعيت تاريخى
در بخش هفتم از خطبه غدير - كه خطبه از نيمه گذشته بود - حضرت در يك نگاه تبيين كامل درباره ابعاد مسئله ولايت و برخى ناگفتههاى ديگر را آغاز كرد.
در اواسط خطبه، پيامبرصلى الله عليه وآله به تبيين دقيقتر امامت پرداخته و صاحبان اين مقام عظمى را تعيين مىفرمايد. در چنين موقعيتى با آوردن دو آيه از قرآن به معرفى امامان و علت لزومِ اطاعت آنان مىپردازد، كه آيه دوم در آخر كلام است و نيمه دومِ آيه اول به صورت تضمين در قسمت اول كلام حضرت آمده، و نيمه اولِ آيه اول در قسمت دوم كلام حضرت به طور كامل تفسير شده و مصداق »صراط مستقيم« دقيقاً تعيين گرديده است.
اين بخش سخن با اشاره به آيه 153 سوره انعام آغاز شد: »وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ« ، كه صراط مستقيم را در برابر همه راههاى ديگر قرار مىداد و بايد راه راست دقيقاً معرفى مىشد.
به همين منظور حضرت با يادآورى اينكه علم امر و نهى نزد علىعليه السلام است به مردم دستور داد درباره اوامر و نواهى علىعليه السلام سر تسليم فرود آورند و فرمود: »مواظب باشيد كه راههاى ديگر شما را از راه او منحرف نكند« . آنگاه به صراحت اعلام كرد كه »صراط مستقيم« من و على و امامان بعد از او هستيم، و به آيه 186 سوره اعراف اشاره كرد كه »وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ« .
3- موقعيت قرآنى
از نظر موقعيت قرآنى آيه سوره انعام از آيه 151 آغاز مىشود كه خداوند دعوت مىكند تا حرام و حلال را براى مردم بيان كند: »قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ ...« . آنگاه شرك و قتل اولاد و ارتكاب فواحش و قتل نفس و اكل مال يتيم را نمونههاى بارزى از محرمات معرفى مىكند، و در مقابل آن احسان به والدين، دقيق بودن در ترازو، عدالت در گفتار و وفاى به عهد را به عنوان نمونههايى از اوامر واجب الهى ذكر مىنمايد.
سپس به اين آيه مىرسد كه به عنوان دستورى از دستورات بنيادى خداوند است: »وَ أَنَّ هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ« .
آيه سوره اعراف يك بار ديگر در آيه 159 همين سوره با تعبير »وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ« آمده است. اين دو مورد در سياق معرفى اهل هدايت در برابر كوردلانى است كه »لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها« هستند، و آنگاه به طور كلى عدهاى را هدايت يافته به حق معرفى مىفرمايد.
4- تحليل اعتقادى
تحليل تفسيرگونه حضرت درباره اين دو آيه را بايد از سه جهت زير ذرهبين قرار داد:
جهت اول: معرفى جهت گيرى و محتواى صراط مستقيم
در تعيين هدف و پايههاى فكرى صراط مستقيم و راههاى دستيابى به آنها، در چند جمله به هم پيوسته از مصدر كل امر و نهى جهان - يعنى خداوند - آغاز مىكند كه خداوند در درجه اول به من امر و نهى فرموده است. در مرحله دوم اينكه من به على بن ابىطالبعليه السلام امر و نهى نمودهام، به ضميمه اينكه اين برنامه من هم به دستور خدا بوده است.
سپس نتيجه مىگيرد كه علم همه امر و نهىهاى الهى نزد علىعليه السلام است. اينجاست كه صراط مستقيم پر رنگ و شفاف ظاهر مىشود كه امر و نهى علىعليه السلام عيناً امر و نهى خداست و با اطاعت از او خدا را اطاعت كردهايم. آنگاه همه مطلب را در يك جمله خلاصه مىكند كه به سوى اهداف علىعليه السلام حركت كنيد و دربست و كامل عيار او را بپذيرد.
در پايان اين فراز، نوبتِ به ميان آوردن آيه مىرسد كه مىتواند ثمره عكسالعملى مطالب قبل باشد. وقتى مىفرمايد: »راههاى مختلف شما را از راه او منحرف نكند« ، اولاً كلمه »سَبِيلِهِ« در قرآن را به »سَبيلُ عَلِىٍّ« تفسير فرموده و ثانياً »سُبُل« را به راههاى ضلالت در برابر راه علىعليه السلام تفسير كرده است.
نتيجهگيرى نهايى چنين مىشود كه وقتى علىعليه السلام تمام راهنماهاى راه حق و هدايت را از طرف خداوند دارد و آماده است تا شما را رهنمون گردد، هر گونه پيروى از راه ديگر - اعم از كفر يا ضلالت - به معناى متفرق كردن جمعيت عظيمى است كه همه در راه مستقيمى به سوى والاترين هدف در حركتاند.
اين يك دلسوزى جدى است كه چرا با وجود راه اصيل علىعليه السلام مردم به اين سو و آن سو كشانده شوند و متفرق گردند؟! چرا بايد مردم به بيراههها و كجراهه توجه كنند ولى به راه راست توجه نكنند! چرا چنين اتحاد عظيمى را كه رهبر آن و راه آن و بنياد آن شناخته شده است رها كنند و از اختلاف و تفرقه لذت ببرند؟
چرا دو دَستى با اولى بيعت كنند××× 1 كتاب سليم: ص 144. ××× و اميرالمؤمنينعليه السلام را طناب بر گردن براى بيعت با او ببرند؟ چرا دومى را با جهلش - كه هر روز جلوهاى از آن بروز مىكرد××× 2 الغدير: ج 6 ص 333 - 83. ××× - خليفه خود قرار دهند و معدن علم الهى على بن ابىطالبعليه السلام را خانهنشين كنند؟
چرا با دريايى از جهل باز هم سراغ سومى را بگيرند و با او بيعت كنند، تا كعب الاحبار يهودى را بر كرسى علم مسلمانان بنشاند و على بن ابىطالبعليه السلام همچنان در عُزلت باشد؟
چرا در خلافت ظاهرى على بن ابىطالبعليه السلام نيز حسرتِ جويندگانِ علم از سينه سرشار او را، بر دلش بگذارند؟
جهت دوم: معرفى هدايتگران به صراط مستقيم
در چهار مورد از خطبه غدير امامانِ پس از علىعليه السلام معرفى شدهاند كه اين مورد محتواى سنگين ترى دارد. از يك سو در معرفى صراط مستقيم نام آنان آمده است، و از سوى ديگر كنار نام پيامبرصلى الله عليه وآله ذكر شدهاند، و اين هر دو در قالب اقتباس از آيه به رشته سخن در آمده است.
خداوند با اسم اشاره »هذا« راه مستقيم را نشان مىدهد كه مردم اشتباه نكنند و پيرو راههاى ديگر نشوند. بايد بدانيم »هذا« در اين آيه به كجا اشاره است، كه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير برايمان موضع اشاره را نشان داده است.
در نظر بگيريد كه پيامبرصلى الله عليه وآله و دوازده امامعليهم السلام در برابر ذات ذوالجلال كنار هم ايستادهاند و خداى تعالى به اين سيزده نور پاك اشاره مىكند و مىفرمايد: »هذا صِراطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ« . اين همان چيزى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه مىفرمايد: انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمِ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ.
جهت سوم: حق يكى بيشتر نيست كه همان صراط مستقيم است
در برنامه الهى حق متعدد نيست و نمىتوان همه گروهها را به هر صورت شده تحت يك پرچم در آورد و به هر قيمت شده بر چسب »حق« را بر آن پرچم زد.
خداوند يك راه بيشتر به سوى بهشت ندارد چنان كه فرمود: الْيَمينُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّريقُ الْوُسْطى هِىَ الْجادَّةِ××× 1 بحار الانوار: ج 29 ص 585 . ×××، و نام آن »صراط مستقيم« است و »حق« هم جز آن نيست.
هر راه ديگرى به تناسب انحرافى كه از جاده مستقيم دارد از حق فاصله دارد.
خداوند در آيه سوره اعراف مىفرمايد: »از ميان همه كسانى كه خلق كردهايم امتى به حق هدايت مىكنند« و پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير اين امت را تفسير مىكند كه خود و دوازده امامعليهم السلام هستند. اين انحصارِ حق در اين انحصارِ مصداق، معرف تنها صراط مستقيم و راه حق خداوند است، چنانكه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ، يَدُورُ مَعَهُ حَيْثُما دارَ××× 2 بحار الانوار: ج 31 ص 376. ×××: يعنى على با حق است و حق با على است، با او مىگردد هر سو كه بگردد.
جمله »وَ بِهِ يَعْدِلُونَ« كه پيامبرصلى الله عليه وآله به اقتباس از آيه در كلام خويش فرموده همان سنگ ترازوست كه با آن عدالت برقرار مىشود. امتهايى كه اصلاً گرانسنگ حق را ندارند اصالتاً از برقرارى عدالت عاجزند، و ما مفتخريم كه در سايه امامان متصل به حق و حقيقت هميشه دقيقترين ضابطه عدالت را در دست داريم.
اگر موانعى بر سر راه نباشد مكتب اهلبيتعليهم السلام عدل را در بالاترين معناى خود در همه شئون زندگى مردم پياده خواهد كرد، و آن روزى است كه قائم آل محمد عجل اللَّه فرجه ظهور نمايد و »يَمْلَأُ اللَّه بِهِ الارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً«××× 1 بحار الانوار: ج 51 ص 166 - 65. ×××: »خدا به وسيله او زمين را پر از عدل و داد نمايد همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد« .
يكى از مفاهيم عميق در زيارت غديريه، رابطه آيات قرآن با ولايت و امامت و اميرالمؤمنينعليه السلام است. يكى از آياتى كه در زيارت غديريه به آن استشهاد شده آيه 153 سوره انعام است:
امام هادىعليه السلام مىفرمايد: و شهادت مىدهم كه تويى معناى كلام خداى عزيز رحيم: »و ان هذا صراطى مستقيماً فاتبعوه و لا تتّبعوا السبل فتفرّق بكم عن سبيله« . به خدا قسم گمراه شد و گمراه كرد هر كس كه جز تو را پيروى كرد، و از حق منحرف شد هر كس با تو دشمنى ورزيد.
صراط مستقيم الهى اميرالمؤمنينعليه السلام است، و راه روشن به سوى قرب الهى اطاعت و ولايت او است. او نور است و جز او هر چه هست ظلمت. اين بيان عقل و نقل قطعى است و اغراق و مبالغه و تعصّب در آن راه ندارد، و تفصيل را در كتب فراوان امامت بايد يافت.
يك سؤال باقى مىماند و آن اينكه: با اين بيان، روايات ديگر را كه صراط مستقيم را به معنى توحيد، قرآن، دين، نبوت و غيره گرفتهاند چگونه بپذيريم؟ جواب اين سؤال در بيان امام صادقعليه السلام است كه فرمود: قرآن را ظاهرى است و باطنى. تمام آنچه در قرآن حرام اعلام شده ظاهر، و باطن آن ائمه جور است. و تمام آنچه خداى تعالى در كتابش حلال دانسته ظاهر، و مراد از آنها در باطن ائمه حق است.××× 1 نور الثقلين: ج 2 ص 25 ح 89 . بحار الانوار: ج 24 ص 301، همين مضمون را با تفصيل بيشتر از امام كاظمعليه السلام روايت كرده است. ×××
روح دين و جهت دهنده به تمام معالم و معارف دينى، به ويژه توحيد و نبوت و معاد، امر امامت و ولايت و پيروى ائمه حق است.
بررسى صحاح ستّه و آنچه كه در آنها آمده و مقايسه آنها با كتب گرانقدر شيعه گوياى همين نكته است. كتاب »سيرى در صحيحين«××× 2 تأليف: هاشم هريسى - محمد صادق نجمى. ××× و بخشهايى از كتاب »شبهاى پيشاور«××× 3 تأليف مرحوم سيد محمد سلطانالواعظين شيرازى. ××× و كتاب »نقش ائمه در احياء دين«××× 4 تأليف محقق سيد مرتضى عسكرى، از جمله جلد دوازدهم. ×××، تا حدى به اين مهم پرداختهاند. البته در اين مقام ناگفتههاى فراوانى باقى است.
خلاصه اينكه صراط مستقيم يكى است؛ همان كه در هر نماز واجب و مستحب سلوك آن را از خداى تعالى طلب مىكنيم. غير از اين صراط مستقيم، هر چه هست »سَبيل« هاى ديگر و راه هاى ضلالت اند.
- ↑ انعام / ۱۵۳. غدير در قرآن: ج ۲ ص۱۸۱ - ۱۸۶. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۷۹، ۲۱۲،۲۰۱،۱۸۶. نگاهى بر زيارت غديريّه (صفاخواه، طالعى) : ص۱۱۱ - ۱۵۰.