نقل خطبه غدیر در شیعه و اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی غدیر
(صفحه‌ای تازه حاوی «ممكن است در مورد خطبه غدير سؤالى به ذهن خطور كند، و آن اينكه: چرا كتب پيش از »...» ایجاد کرد)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۱۰

ممكن است در مورد خطبه غدير سؤالى به ذهن خطور كند، و آن اينكه:


چرا كتب پيش از »الاحتجاج« و »روضة الواعظين« -  كه براى قرن پنجم هجرى هستند -  متن كامل و مفصل خطبه غدير را نقل نكرده‏اند؟ مخصوصاً افرادى مانند كلينى و صدوق و شيخ مفيد و... .


پاسخ:

1. نقل نكردن عده‏اى حديثى را دليل ضعف آن نيست، چرا كه ملاك صحت، اتصال سلسله سند حديث تا معصوم‏عليه السلام مى‏باشد، و اين مسئله در خطبه غدير حاصل است. به خصوص كه روايت خديفه و زيد بن ارقم در اكثر متن، با حديث حضرت باقرعليه السلام تطابق دارد.


2. در مواردى دانشمندان پيشين به برخى از احاديث دست نيافته‏اند، ولى متأخران در اثر جستجو و البته امكانات بيشتر، آنها را پيدا كرده‏اند.

3. مقدارى از احاديث به خاطر تقيه و شرايط سخت شيعه، توسط گروهى از محدثان نقل نشده و آنان در شرايط سخت و در ميان خلفاى جور به تثبيت اصل مطلب پرداخته‏اند. دانشمندانى چون كلينى، مفيد و... ، كه در بغداد و در ميان مخالفان زندگى مى‏كردند و نقل احاديث مفصل و صريح مشكل ايجاد مى‏كرده است.


4. دانشمندان شيعه چه بسا بسيار كتاب‏ها تأليف كرده‏اند كه به مرور زمان دستخوش فقدان و... شده است. از آن جمله ثقةالاسلام كلينى )م 329 ق( كتابى درباره غدير داشته است، كه شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب »الذريعه« آن را نام برده است.


5 . اصل متن خطبه غدير به صورت مفصل در كتب شيعه و جملات مختلف آن در مدارك سنى آمده است:


در كتب شيعه: روضة الواعظين: ابن‏فتّال نيشابورى )م قرن پنجم ق( . الاحتجاج: شيخ طبرسى )م قرن پنجم ق( . اليقين: سيد بن‏طاووس )م قرن هفتم ق( . نزهة الكرام: محمد بن حسين رازى )م قرن هفتم ق( . الاقبال: سيد بن طاووس )م قرن هفتم ق( . الصراط المستقيم: على بن يونس بياضى )م قرن نهم ق( . نهج الايمان: على بن حسين بن حبر )م قرن هفتم ق( .


در كتب فوق، روايت از طريق و سلسله سند آمده كه به حضرت امام باقرعليه السلام و حذيفة بن يمان و زيد بن ارقم منتهى مى‏شود. تفصيل بيشتر را در كتاب »خطابه غدير در آينه اسناد« مى‏بينيم.××× 1 خطابه غدير در آينه اسناد: ص 86  85 ، به نقل از: الذريعة: ج 7 ص 173 ش 900. ×××


در كتب اهل‏تسنن، اصل واقعه غدير در نوشته‏هاى اختصاصى و غير اختصاصى آمده، كه در كتاب »الغدير« بيان شده××× 2 براى فهرست آنها مراجعه شود به: الغدير: ج 1، و براى راويان حديث غدير به ترتيب حروف الفبا: الغدير: ج 1 ص 151  - 14، و براى اطلاع از مؤلفان: الغدير: ج 1 ص 158  - 152. ×××، و تفصيل بيشتر را در كتاب »خطابه غدير در آينه اسناد« مى‏بينيم.××× 3 خطابه غدير در آئينه اسناد: 86  85 ، به نقل از: الذريعه: ج 7 ص 173 ش 900. ×××

اما در مورد متن حاضر و مفصل خطبه غدير، سنّيان گر چه اين متن را نقل نكرده‏اند، ولى مفردات و جملات آن را در كتب خود آورده‏اند. كتاب شريف »نور الأمير« خطبه را به صد بخش تقسيم كرده و مدارك هر بخشى را از كتب اهل‏سنت به تفصيل آورده است.


  يكى از قرائن و ادله دلالت حديث غدير بر امامت و ولايت، خطبه روز غدير به نقل اهل‏سنت و در كتاب »توضيح الدلائل« اثر شهاب‏الدين احمد است:


الف. متن خطبه غدير به نقل عامه

سيد شهاب‏الدين احمد خطبه روز غدير خم را چنين روايت كرده است:


ستايش و سپاس خداى را به سبب نعمت‏هايش به من و احسانش درباره عترت و خاندانم. در برابر پيشامدهاى بد دنيا و مهلكه‏هاى آخرت از او يارى مى‏خواهم. شهادت مى‏دهم كه معبودى جز خداى يكتاىِ يگانه بى‏همتا كه در امور مهم آهنگ وى كنند نيست. نه همسرى گرفته است و نه فرزندى و نه شريكى و نه تكيه‏گاهى. شهادت مى‏دهم كه من بنده‏اى از بندگان او هستم كه مرا براى گزاردن پيامش به همه آفريدگانش فرستاد، تا هر كس به گمراهى هلاك مى‏شود به حجّتى روشن هلاك شود، و هر كس به هدايت زنده مى‏ماند به حجّتى روشن زنده بماند. و اينكه او مرا بر همه جهانيان؛ از پيشينيان و پسينيان برگزيد، و كليدهاى گنجينه‏هايش را به من بخشيد و با فرايضش بر رسالت من تأكيد كرد، و سرّش را به من سپرد، و مرا يارى رساند، و من براى او بينا گشتم. پس من آغاز كننده و به پايان رساننده‏ام. و هيچ نيرويى جز از جانب خدا نيست.


اى مردم، چنانكه سزاوار پروا كردن از خداست از او پروا كنيد، و جز مسلمان نميريد، و بدانيد كه خدا بر هر چيزى احاطه دارد. و اينكه پس از من مردمانى بر من دروغ خواهند بست و سخنشان پذيرفته خواهد گشت! پناه بر خدا كه درباره خدا جز سخن حق بر زبان آورم، يا اينكه در امر او جز به راستى سخن بگويم. من تنها شما را به چيزى فرمان مى‏دهم كه خدا بدان فرمان داده، و شما را فقط به سوى خدا فرا مى‏خوانم. و آنان كه ستم كرده‏اند، به‏زودى خواهند دانست كه به كدام عاقبتى باز خواهند گشت.


پس از اين، عُبادة بن صامت پيامبرصلى الله عليه وآله برخاست و گفت: اين دروغ‏بستن‏ها چه زمانى خواهد بود و اين دروغگوها چه كسانى‏اند؟ آنان را به ما بشناسان تا از ايشان دورى كنيم. رسول‏خداصلى الله عليه وآله در پاسخ فرمود: گروه‏هايى كه از نخستين روزشان براى مقابله با ما آماده شدند، و به زودى -  آنگاه كه جان به گلو رسد -  بر شما چيره گردند.


عباده گفت: اى رسول‏خدا، چون اين حادثه رخ دهد به چه كسى پناه بريم؟ حضرتش فرمود: بر شما باد كه سخن پيشگامان خاندان و مؤمنان به پيامبرى مرا بپذيريد و از آنان فرمان بريد، زيرا ايشان شما را از گمراهى باز دارند و به خير فرا خوانند. آنان اهل حق و معدن راستى‏اند. در ميان شما كتاب خدا و سنت را زنده گردانند، و شما را از كج‏روى و بدعت دور بدارند، و با حق اهل باطل را ريشه كن كنند و درهم كوبند، و به دنبال نادان نروند.


اى مردم، خدا مرا و اهل‏بيت مرا از طينتى آفريده كه جز ما را از آن نيافريده است. ما نخستين آفريدگان خداييم. چون ما را آفريد، به نور ما هر ظلمتى را روشن ساخت و هر طينتى را به ما زنده گرداند.


سپس افزود: اينان برگزيدگان امت من و حاملان علم من و گنجينه‏داران سرّ من و سرور مردم زمين‏اند. به حق فرا مى‏خوانند و به راستى خبر مى‏دهند. شك نمى‏كنند و به ترديد نمى‏افتند و به پشت سر باز نمى‏گردند و پيمان نمى‏شكنند. اينان راهنمايان راهيافته و پيشوايانى‏اند كه به راه راست مى‏روند.


هدايت‏يافته كسى است كه با طاعت و ولايت آنان نزد من آيد و گمراه كسى است كه از آنان منحرف شود و با دشمنى آنان به نزد من آيد. دوست داشتن آنان ايمان و دشمنى‏شان نفاق است. آنان امامان هادى و ريسمان‏هاى استوار احكام‏اند.

كارهاى نيك به سبب آنان به سرانجام مى‏رسد، و آنان وصيت خدا به پيشينيان و پسينيان‏اند. آنان ارحامى هستند كه خدا براى پيوستن به آنها از شما پيمان گرفته و فرموده است: »از خدايى كه به نام او از يكديگر درخواست مى‏كنيد و از بريدن از ارحام پروا كنيد چرا كه خدا همواره مراقب شماست« .××× 1 نساء /  1. ×××


سپس شما را به دوستى آنان برانگيخت و فرمود: »بگو براى پيام‏آورىِ خود مزدى از شما نمى‏خواهم مگر دوستى خويشاوندانم را« .××× 2 شورى /  23. ××× آنان‏اند كه خدا پليدى را از ايشان دور كرده و از ناپاكى پاكشان ساخته است.××× 3 اشاره به آيه تطهير است: احزاب /  33. ××× همانان كه چون سخن گويند راست گويند، و چون از ايشان پرسش شود به پاسخ دانايند، و چون امانتى نزدشان نهاده شود امانتدار اند.


ده ويژگى در آنان گرد آمده كه جز در عترت و خاندان من گرد نيامده است: بردبارى و دانش و پيامبرى و شرف و بخشندگى و دليرى و راستى و پاكى و پاكدامنى و حكمت. از اين رو، آنان كلمه تقوى و وسيله هُدى و حجت عظمى و ريسمان استوار اند. ايشان بر پايه سخن خداوندتان اولياى شمايند، و آنچه شما را به آن فرمان مى‏دهم از قول خداوند شماست.


آگاه باشيد! هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با او دشمنى نمايد دشمنى فرما، و هر كس او را يارى كند يارى رسان، و هر كس او را وا نهد رهايش كن. خدا درباره على سه چيز را به من وحى كرده است: او آقاى مسلمانان و امام برگزيدگانِ باتقوى و پيشواى سفيدپيشانيان است. هر آينه، آنچه را مأمور رساندنش بودم از سوى خدا به شما رساندم، و آنان را در ميان شما به خدا مى‏سپارم و از خدا براى خود و شما آمرزش مى‏خواهم.

اين متن خطبه بود. پيامبرصلى الله عليه وآله در اين خطبه هم فرموده است: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است، و هم فرموده است: او آقاى مسلمانان و امام برگزيدگان باتقوى و پيشواى سپيدپيشانيان است. معلوم است كه تنها يكى از اين صفات كافى است تا براى اثبات امامت و خلافت اميرالمؤمنين‏عليه السلام به آن استدلال شود.


ب. وجوه دلالت خطبه بر امامت اهل‏بيت‏عليهم السلام

افزون بر آنچه گفته شد، اين خطبه از چند وجه به امامت اهل‏البيت‏عليهم السلام دلالت مى‏كند:


1. پيامبرصلى الله عليه وآله به امتش دستور داد تا نسبت به اهل‏بيت‏عليهم السلام مطيع و فرمانبردار باشند. بى‏ترديد اين مستلزم امامت و خلافت است، زيرا معقول نيست آنكه به اطاعت مأمور است، امام و مطاعِ مأموم باشد. همچنين، اين امر مقتضى افضليت مطاع است و افضليت مستلزم امامت است. اين امر دليل عصمت نيز هست و عصمت امامت را در پى دارد.


2. پيامبرصلى الله عليه وآله اهل‏بيتش را به پيشگامان در ايمان وصف كرده است. اين وصف مستلزم افضليت و افضليت مستلزم امامت است.


3. معناى سخن »ايشان شما را از گمراهى باز دارند و به خير فرا خوانند« اين است كه اهل‏بيت‏عليهم السلام كسانى‏اند كه صحابه را به معروف امر و از منكر نهى مى‏كنند.


از اين رو، اگر يكى از صحابه به جاى ايشان در منصب جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله جاى گيرد، امر معكوس )و خلاف سخن پيامبرصلى الله عليه وآله( خواهد گشت.


10  - 4. جملاتى از اين خطبه به روشنى به افضليت دلالت مى‏كند؛ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:


»در ميان شما كتاب خدا و سنت را زنده گردانند و شما را از كجروى و بدعت دور بدارند و با حق، اهل باطل را ريشه كن كنند و فرو كوبند و به دنبال نادان نروند« .

»خدا مرا و اهل‏بيت مرا از طينتى آفريده كه جز ما را از آن نيافريده است« .

»ما نخستين آفريدگان خداييم« .

»به نور ما هر ظلمتى را روشن ساخت« .

»اينان برگزيدگان امت من هستند« .

»اينان حاملان علم من و خزانه‏داران سرّ من... هستند« .

وصف اهل‏بيت‏عليهم السلام به »سروران مردم زمين« .


11. »اينان راهنمايان راهيافته و پيشوايانى‏اند كه به راه راست مى‏روند« نصّ صريح بر امامت اهل‏بيت‏عليهم السلام است.


12. جمله »هدايت يافته كسى است كه با طاعت آنان نزد من آيد« صريح است كه طاعت اهل‏بيت‏عليهم السلام واجب است. بنابراين آنان‏اند كه مطاعِ صحابه‏اند، نه بر عكس.


13. سخن »آنان امامان راهيافته‏اند« نصّ صريح در امامت ايشان است.


14. سخن »ده خصلت در آنان گرد آمده...« دليل افضليت مطلق است.


اضافه بر اينها، جملات ديگرى از اين خطبه به امامت اميرالمؤمنين و اهل‏بيت‏عليهم السلام و نكوهش مخالفان و دشمنان ايشان دلالت مى‏كند، مثل: »و آنان كه ستم كرده‏اند به زودى خواهند دانست كه به كدام عاقبت باز خواهند گشت« .××× 1 شعراء /  227. ×××


ج. ستايش صاحب »توضيح الدلائل«

و اما سيد شِهاب‏الدين صاحب »توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل« كه خطبه مذكور را نقل كرده ، بى‏گمان از دانشمندان بزرگ اهل‏سنت است.


از اين رو، مى‏بينيم كه مولوى شاه سلامةاللَّه در كتاب خود »معركة الآراء« از انكار رواياتى كه شهاب‏الدين نقل كرده عاجز بوده، و كتاب او را دليل روايت فضائل اميرالمؤمنين‏عليه السلام از سوى اهل‏سنت به حساب مى‏آورد. بنا به گفته خود سيد شهاب‏الدين، وى نوه قطب‏الدين ايجى است.

در مورد كتاب »توضيح الدلائل« نيز، رأى شيخ شيخِ سلامةاللَّه بن بركةاللَّه صديقى بدايونى كانپورى )م 1271 ق( براى احتجاج و استشهاد ما به آنچه در كتاب »توضيح الدلائل« آمده كافى است. زيرا شاه سلامةاللَّه بدايونى از دانشمندان مشهور در هند و از شاگردان مولوى عبدالعزيز دهلوى صاحب »تحفه اثنى‏عشريه« است. به گفته صاحب »نزهة الخواطر« وى با شيعيان مناظره داشته و بزرگانشان را مغلوب كرده است. همچنين شيخ محسن بن يحيى ترهتى در »اليانع الجنىّ« بسيار وى را ستوده است.××× 1 نزهة الخواطر: ج 7 ص 202. ×××


بنابراين، كسى كه به دنبال ردّ شيعه است و با آنان گفتگو و مناظره مى‏كند و چنانكه گفته‏اند بزرگان شيعه را مغلوب مى‏كند، هرگز كتاب مؤلف شيعى يا مايل به تشيع را به اهل‏سنت نسبت نمى‏دهد و با اخبار و روايات آن موافقت نمى‏كند.


11.  نكاتى درباره اسناد خطبه غدير××× 2 خطابه غدير در آينه اسناد )انصارى( : ص 90  - 85. ×××

  درباره اسناد و منابع و كيفيت نقل متن خطابه غدير سؤالاتى مطرح مى‏شود كه به عنوان رفع ابهامات علمى است. به تبيين اين پرسش‏ها مى‏پردازيم تا جهات سندى خطابه از هر جهت كامل ارائه شده باشد:


سؤال 1: آيا ائمه‏عليهم السلام به متن مفصل خطبه استناد كرده‏اند؟


پاسخ:

استناد ائمه‏عليهم السلام به خطابه غدير دو گونه است:


اول: روايت كامل خطبه و استناد به آن به عنوان بزرگ‏ترين منشور ابدى اسلام.

اين صورت در روايت امام باقرعليه السلام مشهود است؛ كه حضرت اضافه بر نقل كامل خطبه، داستان مفصل غدير را هم ضميمه كرده‏اند، كه به دو سند از دو كتاب »الاحتجاج« و »اليقين« نقل شده است.

دوم: استناد به فرازهاى خطبه است. پيداست اين صورت اكثراً به جمله‏هاى شاخص و اصلى خطبه باز مى‏گردد كه براى اثبات ولايت شاهد آورده مى‏شود. اين استنادها بسيار زياد و از همه امامان وارد شده است، و با توجه به روايت امام باقرعليه السلام مى‏توان اذغان داشت كه با توجه به خطبه مفصل، به موارد لازم آن استناد فرموده‏اند.


سؤال 2 : آيا منابع قبل از قرن پنجم مثل كلينى و صدوق و شيخ مفيد متن مفصل خطبه را نقل كرده‏اند؟


پاسخ:

با در نظر گرفتن شرايط علما و مؤلفين و نيز اشتغالات و تخصص‏هاى آنان و همچنين تاريخچه كتب خطى در طول چهارده قرن، با يك جمع‏بندى پاسخ اين سؤال در 4 مرحله روشن خواهد شد.


اول: شيخ كلينى )م 328 ق( كتابى درباره غدير داشته كه امروزه مفقود است××× 1 الذريعه: ج 7 ص 173 ش 900. ×××، و ما نمى‏توانيم با قاطعيت بگوييم كلينى خطبه را نقل نكرده است.


دوم: روايات بسيارى داريم كه مؤلفين قرون اوليه به خاطر شرايط تقيه در اجتماع از نقل آن پرهيز داشتند، تا بتوانند اصل مطلب را اثبات كنند. درباره كلينى و صدوق و مفيد كه در بغداد و در بين مخالفين به نقل معارف اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏پرداختند وجود چنين شرايطى مسلّم است. به همين جهت هر يك كتابى درباره غدير دارند و نيز مطالب مفصلى درباره آن در تأليفاتشان به ما رسيده است. اگر چه خطبه مفصل غدير نرسيده باشد.


سوم: روايات بسيارى داريم كه متقدمين به آنها دست نيافته‏اند و متأخرين آنها را يافته‏اند. اين به خاطر كمبود ارتباطات و قلّت نسخه‏هاى يك كتاب در زمان‏هاى گذشته بوده، كه در اثر فحص و جستجو و احياناً به طور اتفاقى به نسخه‏اى از يك كتاب و يا نقل حديثى دست مى‏يافتند.

چهارم: گذشته از آنچه ذكر شد، ضابطه در قبول احاديث نقل آن در سال يا قرن خاصى نيست، بلكه وثاقت اسناد و اتصال آن تا زمان نقل اصل حديث تنها قانون حاكم در پذيرفتن احاديث است. اين قانونِ لا يتغيّر درباره همه احاديث تاريخى و فقهى و اخلاقى و غيره جارى است، و در هيچ يك از اين موارد مسئله نقل در قرن خاصى يا توسط علماى خاصى به عنوان رد يا قبول حديثى پذيرفته نشده است. بنابراين -  بر فرض كه خطبه غدير در قرن اول هم نقل نشده باشد -  وقتى در قرون بعدى با اسناد معتبر نقل شده باشد، براى صحت و اعتبار آن كافى است.


سؤال 3: روايات منابع اهل‏تسنن در چه حدى با متن مفصل خطبه توافق دارد؟


پاسخ:

توافق اطمينان آورى در اين باره به چشم مى‏خورد، كه مى‏توان آن را از چند ديدگاه مورد توجه قرار داد:


اول: در روايات اهل‏تسنن خطبه غدير از چند سطر تا چند صفحه نقل شده است، كه عبارات آنها با خطبه مفصل تطابق كامل دارد. اين بدان معنى است كه آنان به علل مختلف در صدد نقل قمستى از خطبه بوده‏اند، در حالى كه همه آن را در اختيار داشته‏اند. از جمله اين علل مى‏تواند اين موارد باشد:


اختصار خطبه بلند براى هدف مورد نظر.

حذف يا به حداقل رساندن آنچه با مذهب آنان توافق ندارد.

ترس خود آنان از مردم و حاكمان نسبت به نقل كامل حديث.


دوم: اسناد كتاب »اليقين« و »التحصين« و »الاقبال« تماماً از اهل‏سنت است و سيد بن طاووس دقيقاً به همين جهت آن را نقل كرده است. حتى كتاب‏هايى كه سيد از آنها نقل كرده از مؤلفين معروف و مورد اعتماد اهل‏تسنن هستند، كه عبارتند از: احمد بن محمد طبرى معروف به خليلى، حسن بن احمد جاوانى در كتاب »نور الهدى و المنجى من الردى« ، كتاب »النشر و الطىّ« كه روايات حذيفه و زيد بن ارقم از اين طرق است.

سوم: در اسناد خطبه مفصل  غدير افرادى وجود دارند كه از نظر اهل‏تسنن مورد اعتماد هستند، و از اين ديدگاه نيز بايد نقل اهل‏تسنن نسبت به خطبه غدير را در نظر داشت.


چهارم: آنچه به عنوان مستندسازى خطبه غدير در كتاب »نور الامير فى تثبيت خطبة الغدير« انجام شده، دقيقاً اين هدف را دنبال مى‏كند؛ كه اگر هم خطبه مفصل غدير در منابع اهل‏تسنن نقل نشده باشد، با تفكيك مطالب آن و نشان دادن استناد هر يك به روايات آنان ثابت مى‏شود كه آنچه در اين خطبه آمده از نظر پذيرفتن اصل مطلب جاى شبهه‏اى ندارد، اگر چه به صورت خطبه هم نباشد.


سؤال 4: آنچه به عنوان متن كامل خطابه آمده با كداميك از مدارك نه گانه‏اش تطابق بيشترى دارد؟


پاسخ:

در اين مورد به كار بردن كلمه »تطابق« مناسب نيست، زيرا هدف از مقابله به دست آورد كامل‏ترين صورت از يك متن است كه در مقابله نسخ خطى مسئله‏اى رايج است. يعنى با كنار هم قرار دادن چند نسخه و ملاحظه اختلافات آنها، قسمت‏هاى افتاده از يك متن به جاى خود باز مى‏گردد و تفاوت متن‏ها در كلمات مشخص مى‏گردد.


پس مقابله حقيقى آن است كه هيچ نسخه‏اى اصل قرار داده نشود، بلكه جمع‏بندى و تلفيقى از همه نسخه‏هاى موجود به صورت كامل‏ترين و جامع‏ترين متن عرضه شود. به همين جهت نمى‏توان گفت: متن كامل به كدام يك از مدارك نه‏گانه‏اش نزديك‏تر است.


از سوى  ديگر، اگر يك نسخه اصلى قرار داده شود ما فقط به يك روايت اكتفا كرده‏ايم و فقط اختلافات را در پاورقى‏ها آورده‏ايم، و اين هرگز به معناى دستيابى به نسخه اكمل نيست.

سؤال 5 : آيا مفصل‏تر از خطبه معروف يافت نشده است؟


پاسخ:

آنچه تلاش علمى تا امروز نتيجه داده و با جستجوى بسيار به دست آمده، در متن مقابله شده منعكس است، تا كنون هر نسخه‏اى يافت شده مقابله كاملى با آن صورت گرفته است. بنابراين، آنچه تا كنون عرضه شده كامل‏ترين نسخه تلقى مى‏شود، كه مفصل‏تر از آن وجود ندارد.


سؤال 6 : آيا اجازه حديثى براى چنين مقابله‏هايى كه درباره خطبه انجام شده لازم است؟


پاسخ:

اولاً: در روزگارى كه منابع ما به چاپ رسيده‏اند و يا حتى اگر به صورت خطى باشند توسط كارشناسان و متخصصين شناسايى شده و در كتابخانه‏هاى ويژه‏اى نگهدارى مى‏شوند، اجازه حديثى لزوم گذشته را ندارد.


ثانياً: وقتى محقق اختلاف نسخ را در پاورقى نشان داده باشد و ظاهر و باطن كار او براى كارشناسان روشن باشد، قضاوت درباره يك كار علمى نياز به اجازه ندارد.


سؤال 7 : آيا كلماتى از قبيل »مصافقتى« از عربى خالص دور به نظر نمى‏آيد؟


پاسخ:

در اين باره دو نكته لازم به ذكر است:


اول: ضابطه قبول يا رد حديث هرگز فصاحت يا عربيت خالص نيست و هيچ كس چنين ادعايى نكرده است. ما تابع اسناد معتبر هستيم كه حديثى را براى ما نقل مى‏كند.


معناى سند موثّق آن است كه بر ما لازم است آن حديث و نقل را بپذيريم و طبق مفاد آن عمل كنيم، چه با قواعد فصاحت تطابق داشته باشد و چه نداشته باشد. اين بدان جهت است كه معصومين‏عليهم السلام با در نظر گرفتن مخاطب يا مخاطبين سطح گفتار را تغيير مى‏دادند، اگر چه قادر به فصاحت اكمل بودند.

دوم: تشخيص عربى خالص كار بسيار پيچيده‏اى است كه حتى بسيارى از اهل تخصص از آن عاجز اند، و اين مسئله در هر زبانى جارى است. دوران‏هايى كه هر زبانى گذرانده و تغييرات خواسته يا ناخواسته‏اى كه در آن ايجاد شده، مسائلى است كه تشخيص خالص بودن هر زبانى را بسيار مشكل مى‏سازد. پس ما نمى‏توانيم ادعاهاى مطرح شده در اين زمينه را بپذيريم.