عامر بن واثله لیثی (ابوالطفیل): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «== روايت حديث غدير<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۵۲.</ref> == يكى از صحابه...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۱
روايت حديث غدير[۱]
يكى از صحابه كه حديث غدير را نقل كرده عامر بن واثله ليثى، ابوالطفيل (م ۱۰۰ يا ۱۰۲ يا ۱۰۸ يا ۱۱۰ ق) است. احمد بن حنبل در مسند خود حديث غدير را در ماجراى احتجاج اميرالمؤمنين عليه السلام به حديث غدير در رحبه كوفه از عامر بن واثله نقل كرده است. همچنين در مدارک زير حديث غدير را از او روايت كرده اند: نسائى در «الخصائص»، حاكم در «المستدرک»، ابومحمد عاصمى در «زين الفتى»، ابن اثير در «اسد الغابة»، خوارزمى در «المناقب»، گنجى شافعى در «كفاية الطالب»، طبرى در «الرياض النضرة»، ابن حمزه حنفى دمشقى در «البيان و التعريف»، ابن كثير در «البداية و النهاية»، ابن حجر در «الاصابة»، متقى هندى در «كنز العمال»، سمهودى در «جواهر العقدين»، قندوزى حنفى در «ينابيع المودة».[۲]
مبلّغ بصيرِ غدير[۳]
ابوالطفيل عامر بن واثله از مبلغان بصير غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در ترويج فرهنگ غدير متحمل شده، بررسى حيات وى از زاويه نقل و ترويج حديث غدير و وفادارى به پيام غدير كمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
ابوالطفيل صحابى رسولخداصلى الله عليه وآله و راوى حديث غدير است، و زندگى او تجلّى بصيرت در اعتقاد و عمل است. چنانكه حتى در شرايط فتنههاى جمل و صفين ترديد نكرده، و در دفاع از اميرالمؤمنينعليه السلام جهاد كرد. ابوالطفيل در جنگ نهروان با خوارج نيز توفيق جهاد در كنار امام علىعليه السلام نصيبش شد.
با آنكه بسيارى از كسانى كه عنوان صحابه رسولاللَّهصلى الله عليه وآله را يدك مىكشيدند، در برابر مسئوليتى كه از جانب خداوند در غدير بر دوششان نهاده شده بود، يا خود مرتكب غصب و خيانت شدند، و يا ظلم را پذيرفتند و در دفاع از مظلوم و احقاق حق وى سستى و كوتاهى كردند!
در ميان صحابه، مىتوان از اشخاصى - هر چند قليل اما چون كوه استوار - سراغ گرفت كه آواى »من كنت مولاه فعلى مولاه« را با گوش جان شنيده بودند، و تا پاى جان در دفاع از پيام غدير ايستادند.
اين گروه از صحابه تنها به روايت و يا تبليغ حديث غدير اكتفا نكردند، بلكه عمل آنان در عرصههاى گوناگون گواه استقامت آنان در وفادارى به آرمان غدير بود، و با نور بصيرتى كه از غدير به زندگى آنان تابيده بود. حتى در فتنههاى جمل، صفين و نهروان نيز دست از حمايت از اميرالمؤمنينعليه السلام و دفاع از حقانيت ايشان برنداشتند.
ابوالطفيل عامر بن واثله نيز از اين پيامآوران غدير است، كه با وجود زحمات فراوانى كه در دفاع از فرهنگ غدير و انتقال آن به نسلهاى آينده متحمل شده، جامعه شيعه امروزين اساساً نام ابوالطفيل را نشنيده، و يا اجمالاً فقط نامش و يا حداكثر صحابى بودنش را مىدانند.
از اين رو، در اينجا به معرفى و قدرشناسى از اين مبلغ بصير غدير و دفاع از ولايت اميرالمؤمنين علىعليه السلام پرداخته مىشود:
ابوالطفيل عامر بن واثله كنانى ليثى مكى از اصحاب رسولاللَّهصلى الله عليه وآله است، كه بنا بر روايتى از خود او در سال اول متولد شد.××× 1 الطبقات )ابنسعد( : ج 6 ص 64 . المعجم الاوسط: ج 4 ص 310. الاغانى: ج 15 ص 101. ××× وى در ميان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله آخرين فردى بود كه از دنيا رفت.××× 2 الاصابة فى تمييز الصحابة: ج 1 ص 84 و ج 2 ص 483. ×××
اما در سال وفات او اختلاف نظر وجود دارد؛ در گذشت وى را در سالهاى 100 و 102 و 107 و 110 ق گزارش كردهاند.××× 3 مشاهير علماء الامصار: ص 64 . الاستيعاب: ج 4 ص 1696. الاكمال فى اسماء الرجال: ص 119. سير اعلام النبلاء: ج 1 ص 527 . ××× او از شعراى معروف در ميان صحابه است. وى را به صفاتى چون فاضل، عاقل، حاضرجواب و فصيح ستودهاند.××× 4 الاغانى: ج 15 ص 102. الاستيعاب: ج 4 ص 1697. ×××
او از پيامبرصلى الله عليه وآله، علىعليه السلام، ابنعباس، ابنمسعود و... ، حديث شنيده است.××× 5 تهذيب التهذيب: ج 5 ص 71. ××× ابوعلى بن سكن بغدادى )ت 294 - م 353 ق( صحابى بودن ابوالطفيل را تأييد، اما در صحت روايت كردن او از پيامبرصلى الله عليه وآله تشكيك كرده است.××× 6 تذكرة الحفاظ: ج 3 ص 938 937. الاصابة فى تمييز الصحابة: ج 7 ص 193. ××× اما به تصريح ابنعدى، روايات او از رسولخداصلى الله عليه وآله در حدود بيست حديث است.××× 7 الكامل فى ضعفاء الرجال: ج 5 ص 87 . ×××
از احاديث قابل توجه او مىتوان به روايتى به نقل از معاذ بن جبل اشاره كرد كه بر اساس آن پيامبرصلى الله عليه وآله در غزوه تبوك، بين نمازهاى ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را جمع كرده است.××× 1 صحيح مسلم: ج 2 ص 152. ×××
ابوالطفيل حدود هفت سال داشت كه در غزوه حنين حضور يافت و در رساندن آذوقه به سپاه اسلام كمك كرد.××× 2 الاصابة فى تمييز الصحابة: ج 7 ص 72. مجمع الزوائد و منبع الفوائد: ج 6 ص 230. ××× او با وجود اينكه هنوز بالغ نشده بود، در حجةالوداع پيامبرصلى الله عليه وآله را همراهى كرد.××× 3 امالى محاملى: ص 316. ×××
الف. حديث غدير به روايت ابوالطفيل
او حديث غدير و حديث ثقلين را ضمن يك روايت و تنها با يك واسطه يعنى زيد بن ارقم از رسولاللَّهصلى الله عليه وآله نقل كرده، و تحريرهاى مختلفى از اين خبر در منابع آمده است.××× 4 المعجم الكبير: ج 3 ص 66 و ج 5 ص 167 166. ××× حديث غدير در اين روايت نسبت به نقل مشهور صريحتر اين است:
اخذ بيد علىعليه السلام فقال: من كنت وليه فهذا وليه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه: )رسولاللَّهصلى الله عليه وآله در حجةالوداع و در مكان غدير خم( دست علىعليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من ولى او هستم، پس اين ولى او است. خدايا دوست بدار آنكه او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس با او دشمنى كند.××× 5 انساب الاشراف: ج 2 ص 111 110. ×××
در روايت حاكم نيشابورى - كه وى آن را حتى بر اساس مبانى بخارى و مسلم حديثى صحيح مىداند - نيز چنين آمده است:
اخذ بيد علىعليه السلام فقال: من كنت اولى به من نفسه فعلى وليه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه: دست علىعليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من بر او بيش از خودش ولايت دارم پس علىعليه السلام ولىّ او است. خدايا دوست بدار آنكه او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس با او دشمنى كند.××× 1 مستدرك حاكم: ج 3 ص 110 109. ×××
بنا بر نقل صدوق به سند معتبر××× 2 الامالى )صدوق( : ص 67 - 65 . ×××، ابوالطفيل مشابه اين روايت را از حذيفة بن اسيد غفارى - يكى از اصحاب رسولخداصلى الله عليه وآله و از اصحاب خاص امام مجتبىعليه السلام××× 3 معجم رجال الحديث: ج 5 ص 222. ××× - نيز شنيده است. معروف بن خربوذ مكى - كه اين روايت را از ابوالطفيل نقل كرده - از امام باقرعليه السلام درباره صحت آن پرسش كرده، و امامعليه السلام فرموده است: ابوالطفيل - كه رحمت خدا بر او باد - راست گفته است. اين روايت در »كتاب علىعليه السلام« آمده و ما آن را مىشناسيم.
ب. تجلى بصيرت ابوالطفيل در همراهى وى با اميرالمؤمنينعليه السلام
ابوالطفيل هميشه از پيروان و ياران و شيعيان مخلص اميرمؤمنانعليه السلام بود.××× 4 قاموس الرجال: ج 5 ص 633 632 . ××× زمانى كه شوراى شش نفره براى تعيين خليفه سوم تشكيل شد، ابوالطفيل از كسانى بود كه از پشت درهاى بسته گفتگوهاى آنان را شنيد و سخنان امام علىعليه السلام را دفاع از حقانيت خود )حديث مناشده( روايت كرد.××× 5 المناقب )خوارزمى( : ص 314 313. ××× از خود وى نقل شده كه هنگام محاصره عثمان بدون هيچ اقدامى شاهد ماجرا بوده است.××× 6 الاستيعاب: ج 4 ص 1697. ×××
وى در دوران خلافت امام علىعليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در جنگهاى سهگانه آن حضرت در سپاه ايشان حضور يافت، و پس از شهادت امامعليه السلام به مكه بازگشت و سرانجام در همين شهر درگذشت.××× 7 قوت القلوب فى معاملة المحبوب و وصف طرق المديد الى مقام التوحيد: ج 1 ص 269. الاستيعاب )ابن عبدالبرّ( : ج 4 ص 1967 1696. ××× در جنگ صفين، يكى از فرماندهان پياده نظام سپاه حضرت و فرمانده گروه كمين بود.××× 1 الفتوح )ابناعثم( : ج 3 ص 25. ××× اشعار منقول از وى در اين نبرد گواه بر بينش والاى اعتقادى او در عصر خلافت اميرالمؤمنينعليه السلام است.××× 2 وقعة صفين: ص 359 313 312. ×××
از اين رو، برقى نام او را در شمار خواص اصحاب اميرالمؤمنينعليه السلام آورده××× 3 رجال البرقى: ص 4. ×××، و يعقوبى او را از حاملان علم امام علىعليه السلام بر شمرده است.××× 4 تاريخ اليعقوبى: ج 2 ص 214 213. ××× طوسى نام وى را در شمار اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله، اميرالمؤمنين على، امام حسن و امام سجادعليهم السلام ذكر كرده است، ولى ظاهراً نام وى را در شمار اصحاب امام حسينعليه السلام از قلم انداخته است.××× 5 رجال الطوسى: ص 118 95 70 44. شرح اصول كافى: ج 7 ص 368. ×××
ابوالطفيل در قيام مختار بر ضد جانيان و جنايتكاران كربلا نيز شركت فعال داشته و پرچمدار بود.××× 6 المعارف )ابنقتيبه( : ص 624 341 . ×××
ج. بررسى اعتبار روايات ابوالطفيل نزد اهلتسنن
با اينكه صاحبان صحاح سته بر وثاقت او اجماع دارند و همگى از او روايت كردهاند××× 7 الكاشف )ذهبى( : ج 1 ص 527 . ×××، ابنقتيبه به سبب همراهى وى با مختار و اعتقاد به رجعت نام او را در شمار غاليان رافضه ثبت كردهاند.××× 8 المعارف )ابنقتيبه( : ص 624 341 . ×××
ابنحزم نيز از وى با لفظ »كذّاب« ياد كرده و رواياتش را بىاعتبار دانسته است! اما نظر به صحابى بودن او، بيشتر علماى اهلتسنن چنين نسبتهايى به وى را برنتافته و رواياتش را معتبر دانستهاند.××× 9 هدى السارى فى مقدمة فتح البارى، ص 410. تهذيب التهذيب: ج 5 ص 72. شذرات الذهب فى اخبار من ذهب: ج 1 ص 403. ×××
از اين ميان، ابنعدى ضمن پذيرش روايات وى، نقش خوارج را در منفى جلوه دادن شخصيت او به سبب اعتقادش به افضليت حضرت على و اهلبيتعليهم السلام قابل توجه مىداند.××× 1 الكامل فى ضعفاء الرجال: ج 5 ص 87 . ×××
پرواضح است كه تضعيف نمودن ابوالطفيل از طرف افرادى چون ابنقتيبه و ابنحزم تنها به جهت شيعه بودن است. جرم اين صحابى رسولخداصلى الله عليه وآله اعتقاد به ولايت و افضليت اميرالمؤمنين علىعليه السلام بوده، كه نزد خوارج و نواصب گناهى نابخشودنى است.
نتيجهگيرى
در شرايطى كه حب دنيا و بازگشت به جاهليت سبب فاصله گرفتن بيشتر صحابه از وصاياى پيامبر اعظمصلى الله عليه وآله و مانع تحقق غدير شد، گروه قليلى از صحابه مانند عمار، ابوالطفيل و حبشى با نقل و يادآورى حديث غدير و دفاع عملى از محتواى آن از حديث غدير و خط ولايت محافظت كردند، تا به آيندگان جوياى حقيقت برسد.
بر شيعيان امروز است كه تلاشهاى آنان را قدر شناسند، و از بصيرت و نحوه عمل آنان در دفاع از ولايت و به ويژه در شرايط فتنه الگو بگيرند، و به راهبردهايى براى عصر خود برسند.
از نحوه رفتار عمار در زمان خلافت خليفه دوم و سوم، مىتوان روشنگرى و عدم سكوت در برابر ظلم را آموخت، و همچنين از كار عملياتى او در فتنه جمل و نحوه مواجه شدن با فتنه را.
ابوالطفيل خود را با امامش تنظيم مىكرد. از اين رو در ايام خلافت اميرالمؤمنينعليه السلام به كوفه هجرت كرد، و در هر سه جنگ تحميلى بر حضرت شركت كرد.
اما او فقط مجاهد نبود، و به تعبير يعقوبى از حاملان علم امام علىعليه السلام بود.
حبشى نيز به نقل حديث غدير و جهاد در دفاع از اميرالمؤمنينعليه السلام اكتفا نكرد، و زبان گوياى فضائل اميرالمؤمنينعليه السلام از جمله حديث منزلت بود، و از اين طريق بر آگاهى و بصيرت جامعه مىافزود.
درس ديگرى كه از حيات اين سه صحابى پيامبرصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنينعليه السلام مىتوان آموخت اينكه براى دفاع از خط ولايت بايد هزينه پرداخت كرد.
گاهى بايد مانند عمار جان را فدا كرد، و گاهى پذيراى تهمتها و توهينها شد؛ چنانكه خوارج و نواصب و وابستگان و پيروانش ابوالطفيل را به جرم دوست داشتن امام علىعليه السلام و اهلبيت پيامبرعليهم السلام و پيروى از آنان غالى و كذاب خواندند. يا مانند حبشى كه ابنعدى نام او را در كتاب ضعفايش - يعنى افرادى كه حديثشان معتبر نيست - آورده است.
- ↑ چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۵۲.
- ↑ مسند احمد: ج ۱ ص ۱۱۸ و ج ۴ ص ۳۷۰. الخصائص (نسائى): ص ۱۷،۱۵. صحيح ترمذى: ج ۲ ص ۲۹۸. المستدرک (حاكم): ج ۳ ص ۱۰۹. اسد الغابة (ابن اثير): ج ۳ ص ۹۲ و ج ۵ ص ۳۷۶. المناقب (خوارزمى): ص ۲۱۷،۹۳. كفاية الطالب (گنجى): ص ۱۵. الرياض النضرة (طبرى): ج ۲ ص ۱۷۹. البداية و النهاية (ابن كثير): ج ۵ ص ۲۱۱ و ج ۷ ص ۳۴۸،۲۴۶. الاصابة (ابن حجر): ج ۲ ص ۲۵۲ و ج ۴ ص ۱۵۹. كنز العمال: ج ۶ ص ۳۹۰. ينابيع المودة (قندوزى): ص ۳۸.
- ↑ زلال غدير (مجموعه مقالات): ش ۲ ص ۲۱۷ - ۲۴۰.