برخورد منافقین با اصحاب پیامبر پس از غدیر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «برخورد منافقين با اصحاب اميرالمؤمنينعليه السلام پس از غدير××× 1 واقعه قرآن...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۴
برخورد منافقين با اصحاب اميرالمؤمنينعليه السلام پس از غدير××× 1 واقعه قرآنى غدير: ص 182 - 176. ×××
يكى از برنامههاى منافقين اين بود كه وقتى با سلمان و مقداد و ابوذر و عمار ملاقات مىكردند به آنان مىگفتند: ا به محمد ايمان آوردهايم و در برابر بيعت على و فضيلت او سر تسليم فرود آوردهايم و مانند شما اوامر او را اجرا مىكنيم.
به خصوص ابوبكر و عمر و بقيه نُه نفرى كه سرشناستر در نفاق بودند، گاهى كه در راه با سلمان و اصحابش رو به رو مىشدند از آنان احساس انزجار مىكردند و مىگفتند: »اينان اصحاب ساحر و احمق هستند« ، كه منظورشان پيامبر و علىعليهما السلام بود. سپس به يكديگر مىگفتند: از اينان بپرهيزيد كه مبادا از گوشههاى سخنانتان درباره كفر محمد و آنچه درباره على گفته با اطلاع شوند و خبر آن را براى او ببرند و باعث هلاك شما شود.
آنگاه ابوبكر به اصحاب منافقش مىگفت: اينك مرا بنگريد كه چگونه آنان را به مسخره مىگيرم و شر آنان را از شما دفع مىكنم! وقتى به آنان نزديك شدند ابوبكر گفت: مرحبا به سلمان فرزند اسلام، كه محمد آقاى مردم درباره او گفته است: »اگر دين از ستاره ثريا آويخته باشد مردانى از فارسى زبانان خود را به آن مىرسانند، و اين سلمان افضل آنان است« و منظور او تو بوده است.
و مرحبا به تو كه دربارهات گفته: »سَلْمانُ مِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ« : »سلمان از ما اهلبيت است« ، و با اين سخن تو را با جبرئيل قرين ساخته كه در روز كساء از پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد: آيا من هم از شمايم؟ او گفت: »تو هم از مايى« ، و سپس جبرئيل به ملكوت اعلى رفت و به ملائكه ديگر افتخار كرد و گفت: »چه كسى مثل من است؟ افتخار برايم باد كه از اهلبيت محمد هستم«!
آنگاه ابوبكر رو به مقداد كرد و گفت: مرحبا به تو اى مقداد! تو همان كسى هستى كه پيامبر درباره تو به على گفت: يا على، مقداد برادر تو در دين است و از شدت محبتى كه به تو دارد و دشمنى كه با دشمنانت دارد و از ولايتى كه به اوليائت و عداوتى كه با اعداى تو دارد گويا پارهاى از تن توست. اما ملائكه آسمانها و حُجُب محبت بيشترى به على دارند و شدت دشمنى آنان با دشمنان او بيشتر است. پس خوشا به حالت اى مقداد! خوشا به حالت!
سپس ابوبكر رو به ابوذر كرد و گفت: مرحبا به تو اى ابوذر! تو همان كسى هستى كه پيامبر دربارهات گفت: »زمين بر خود حمل نكرده و آسمان سايه نينداخته بر گويندهاى كه راستگوتر از ابوذر باشد« . از پيامبر پرسيدند: خداوند به چه چيزى او را فضيلت و شرافت داده است؟ او گفت: »زيرا او به بركت على برادرم گوينده توانايى است و در شرايط مختلف ثناخوان او و نسبت به مسخره كنندگان و دشمنان او سرزنش كننده و با اولياء و دوستان او مُوالى و دوست است، و به زودى خدا او را در بهشت از بهترين ساكنين آن قرار مىدهد و تعدادى كه عدد آن را جز خدا نمىداند از حوريان و غلمان و پسران بهشتى خدمتكار او خواهند بود« .
آنگاه ابوبكر به عمار گفت: اهلاً و سهلاً و مرحباً به تو اى عمار! تو با ولايت برادر پيامبر - با آنكه شخص آرام و آسايش طلبى هستى و از عبادات فقط واجبات و مستحبات را انجام مىدهى - به درجهاى رسيدهاى كه آنان كه شب و روز بدن خود را به مشقت عبادت مشغول مىكنند و شب را به نماز و روز را به روزه سپرى مىكنند، بدان دست نيافتهاند.
همچنين به درجهاى رسيدهاى كه آنان كه بخشنده اموالاند به آن نرسيدهاند اگر چه همه اموال دنيا در اختيار آنان باشد و آن را ببخشند. مرحبا بر تو! پيامبر تو را براى برادرش على يار خالص و مدافع او انتخاب كرده تا آنجا كه خبر داده تو به زودى در راه محبت او كشته مىشوى و روز قيامت در زمره بهترين يارانش محشور مىشوى.
خدا مرا هم به مثل عمل تو و اصحابت موفق گرداند، به گونهاى كه براى من هم خدمتگزارى محمد رسول اللَّه و برادرش على ولى اللَّه ميسر گردد، و همچنين دشمنى با دشمنانشان و خالص بودن با دوستانشان با پذيرش ولايت و پيروى از او حاصل شود. اين گونه خداوند به زودى ما را هم وقتى با هم ملاقات كنيم سعادتمند مىنمايد.
سلمان و اصحابش برخورد ظاهرى آنان را مىپذيرفتند همان گونه كه خدا امر فرموده بود، و از كنار آنان مىگذشتند. آنگاه ابوبكر به اصحابش مىگفت: مسخره من نسبت به اينان را چگونه ديديد؟ و چگونه شر آنان را از خودم و از شما دفع كردم؟
آنان در پاسخ او گفتند: هميشه راه خير را پيش بگيرى تا مادامى كه زنده هستى! ابوبكر در پاسخ آنان گفت: معامله شما با اينان بايد اين گونه باشد تا روزى كه فرصتى به دست آوريد، چرا كه عاقلِ فهميده كسى است كه غصه را گلوگير كند تا فرصتى به چنگ آورد!
سپس نزد همفكران خود از منافقين و متمردين بازگشتند، همانان كه در تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله شريك آنان بودند كه آنچه حضرت درباره فضيلت اميرالمؤمنينعليه السلام و منصوب شدن او به عنوان امام بر همه مكلفين از طرف خدا آورده بود تكذيب كردند.
وقتى نزد دوستان خود رفتند گفتند: »اِنّا مَعَكُمْ« : »ما با شماييم« طبق آنچه با هم نقشه كشيديم كه اگر براى محمد اتفاقى افتاد على را از اين امر مانع مىشويم. پس شما را گول نزند و به وحشت نيندازد آنچه از ما در تأييد آنان مىشنويد و آنچه از ما مىبينيد كه با جرئت سخنانى را در مدارا با آنان مىگوييم، چرا كه با اين كار آنان را به مسخره گرفتهايم.
اينجا بود كه خداى عز و جل فرمود: يا محمد، »اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ« : »خدا اينان را مسخره مىكند« و به سزاى استهزايشان آنان را در دنيا و آخرت مجازات مىكند، »وَ يَمُدُّهُمْ فى طُغْيانِهِمْ«××× 1 بقره / 15. ××× : »و آنان را در ادامه طغيانشان آزاد مىگذارد« و به آنان مهلت مىدهد و با مداراى خود به تأنّى با آنان رفتار مىكند و به توبه دعوتشان مىنمايد؛ و اگر سراغ مغفرت آيند به آنان وعدههاى نيك مىدهد. اما آنان متحيرند و از كار قبيح خود دست بر نمىدارند و از هر اذيتى نسبت به محمد و علىعليهما السلام - كه برايشان ممكن باشد - كوتاهى نمىكنند.
آن روز منافقينى كه همراه پيامبر و علىعليهما السلام براى ديدن آن معجزات به بيرون مدينه رفته بودند، به شهر بازگشتند در حالى كه آن آيات مفصل سوره بقره درباره آنان نازل شده بود.××× 1 بحار الانوار: ج 6 ص 30 و ج 30 ص 266 - 223 و ج 37 ص 148 - 142. عوالم العلوم: ج 3 / 15 ص 161 - 154. ×××