آیه ۴۵ حج و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
در اواسط خطابه غدير، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مقاصد منافقين اشاره مى‏ كند و نام اصحاب صحيفه را به ميان مى ‏آورد و مسئله غصب شدن خلافت را مطرح مى ‏كند، سخن را به مردم منعطف مى ‏نمايد كه بدانند اگر سردمداران سقيفه مقصرند، مردم هم در فتنه آنان مورد آزمايش الهى قرار مى ‏گيرند و اگر آنان را يارى كنند در اعمالشان شريک بوده مستحق عذاب الهى هستند.
در اواسط خطابه غدير، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله به مقاصد منافقين اشاره مى‏ كند و نام اصحاب صحيفه را به ميان مى ‏آورد و مسئله غصب شدن خلافت را مطرح مى ‏كند، سخن را به مردم منعطف مى ‏نمايد كه بدانند اگر سردمداران سقيفه مقصرند، مردم هم در فتنه آنان مورد آزمايش الهى قرار مى ‏گيرند و اگر آنان را يارى كنند در اعمالشان شريک بوده مستحق عذاب الهى هستند.


در چنين موقعيتى حضرت با اقتباس آيه مزبور، مضمون آن را در كلام خود آورده است. اين اقتباس از غايب آوردن ضمير و مضارع آوردن فعل در «يُهْلِكُ الْقُرى» معلوم مى‏ شود كه در آيه ماضىِ متكلم و به صورت «أَهْلَكْناها» است. آنچه در اين فراز جلب توجه مى‏ كند جمله كَما «ذَكَرَ اللَّه تَعالى»است كه حضرت به صراحت استناد خود به قرآن را يادآور شده است.
در چنين موقعيتى حضرت با اقتباس آيه مزبور، مضمون آن را در كلام خود آورده است. اين اقتباس از غايب آوردن ضمير و مضارع آوردن فعل در «يُهْلِكُ الْقُرى» معلوم مى‏ شود كه در آيه ماضىِ متكلم و به صورت «أَهْلَكْناها» است. آنچه در اين فراز جلب توجه مى‏ كند جمله كَما «ذَكَرَ اللَّه تَعالى» است كه حضرت به صراحت استناد خود به قرآن را يادآور شده است.


=== موقعيت قرآنى ===
=== موقعيت قرآنى ===
در قرآن چندين آيه با اين مضمون آمده كه الفاظ سوره حج بيشتر بر كلمات اين فراز خطبه قابل انطباق است. در سوره هود نيز آمده كه «وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ»<ref>هود /  ۱۰۲.</ref> و در سوره قصص آمده كه «... وَ ما كُنَّا مُهْلِكِى الْقُرى إِلاّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ».<ref>قصص /  ۵۹.</ref> در موارد بسيارى كه در قرآن سخن از هلاك شدن امم انبياى گذشته توسط عذاب الهى و به خاطر تكذيبشان به ميان آمده، همين مضمون مطرح شده است.
در قرآن چندين آيه با اين مضمون آمده كه الفاظ سوره حج بيشتر بر كلمات اين فراز خطبه قابل انطباق است. در سوره هود نيز آمده كه «وَ كَذلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِىَ ظالِمَةٌ»<ref>هود /  ۱۰۲.</ref> و در سوره قصص آمده كه «... وَ ما كُنَّا مُهْلِكِى الْقُرى إِلاّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ».<ref>قصص /  ۵۹.</ref> در موارد بسيارى كه در قرآن سخن از هلاک شدن امم انبياى گذشته توسط عذاب الهى و به خاطر تكذيبشان به ميان آمده، همين مضمون مطرح شده است.


آيه سوره حج از آيه۴۲ آغاز مى ‏شود كه خداوند به پيامبرش مى‏ فرمايد: «اگر تو را تكذيب مى‏ كنند قبل از تو قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين و اصحاب موسى پيامبرانشان را تكذيب نموده ‏اند و خدا آنان را هلاک نموده است».
آيه سوره حج از آيه۴۲ آغاز مى ‏شود كه خداوند به پيامبرش مى‏ فرمايد: «اگر تو را تكذيب مى‏ كنند قبل از تو قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و قوم لوط و اصحاب مدين و اصحاب موسى پيامبرانشان را تكذيب نموده ‏اند و خدا آنان را هلاک نموده است».


آنگاه در اين آيه ۴۵مى‏ فرمايد: «چه بسيار سرزمين‏ هايى كه آنان را هلاک كرديم در حالى كه اهل آن ظالم بودند»، و سپس مطالبى در همين زمينه ادامه مى‏ يابد. تا آيه ۴۸ كه مى ‏فرمايد:
آنگاه در اين آيه ۴۵ مى‏ فرمايد: «چه بسيار سرزمين‏ هايى كه آنان را هلاک كرديم در حالى كه اهل آن ظالم بودند»، و سپس مطالبى در همين زمينه ادامه مى‏ يابد. تا آيه ۴۸ كه مى ‏فرمايد:


«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِىَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَىَّ الْمَصِيرُ».
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَها وَ هِىَ ظالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُها وَ إِلَىَّ الْمَصِيرُ».
خط ۴۴: خط ۴۴:
'''الف) تكذيب على ‏عليه السلام ظلم است'''
'''الف) تكذيب على ‏عليه السلام ظلم است'''


تكذيب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به هر صورت كه باشد ظلم است، و منظور از تكذيب نپذيرفتن ولايت و امامت اوست چنانكه حضرت پس از استشهاد به آيه مى ‏فرمايد: «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ» ، و شكى نيست كه ردّ اوامر او و مقابله با او نوعى نپذيرفتنِ اوست.
تكذيب على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام به هر صورت كه باشد ظلم است، و منظور از تكذيب نپذيرفتن ولايت و امامت اوست چنانكه حضرت پس از استشهاد به آيه مى ‏فرمايد: «وَ هذا عَلِىٌّ امامُكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ»، و شكى نيست كه ردّ اوامر او و مقابله با او نوعى نپذيرفتنِ اوست.


'''ب) انواع تكذيب و استحقاق هلاكت'''
'''ب) انواع تكذيب و استحقاق هلاكت'''


انواع تكذيب نسبت به ساحت مقدس على‏ عليه السلام ظلم به اوست و مصداق ظالمى است كه از سوى خداوند مستحق هلاک است چرا كه مى‏ فرمايد: «هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش اهل آن را هلاک مى ‏كند» ، و به دنبال آن كلمه «كَذلِكَ» را به عنوان ربط دو جمله به كار مى‏ برد و سپس مى‏ فرمايد: «و اين گونه خدا اهل آبادى‏ها را هلاک مى‏كند در حالى كه ظالم ‏اند»، يعنى به دنبال اين تكذيب و نتيجه آن ظالم شدن است.
انواع تكذيب نسبت به ساحت مقدس على‏ عليه السلام ظلم به اوست و مصداق ظالمى است كه از سوى خداوند مستحق هلاک است چرا كه مى‏ فرمايد: «هيچ سرزمينى نيست مگر آنكه خداوند به خاطر تكذيبش اهل آن را هلاک مى ‏كند» ، و به دنبال آن كلمه «كَذلِكَ» را به عنوان ربط دو جمله به كار مى‏ برد و سپس مى‏ فرمايد: «و اين گونه خدا اهل آبادى‏ ها را هلاک مى‏ كند در حالى كه ظالم ‏اند»، يعنى به دنبال اين تكذيب و نتيجه آن ظالم شدن است.


'''ج) على‏ عليه السلام وعده ‏گاه امتحان'''
'''ج) على‏ عليه السلام وعده ‏گاه امتحان'''
خط ۵۴: خط ۵۴:
على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام وعده ‏گاه خدا در اين امت است كه آنان را امتحان كند و ببيند آيا از تكذيب كنندگان و ظالمين ‏اند يا تصديق مى‏ نمايند و عادلانه و با انصاف سخن مى ‏گويند.
على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام وعده ‏گاه خدا در اين امت است كه آنان را امتحان كند و ببيند آيا از تكذيب كنندگان و ظالمين ‏اند يا تصديق مى‏ نمايند و عادلانه و با انصاف سخن مى ‏گويند.


اين مطلب از جمله‏اى كه در خطبه بعد از آيه آمده به دست مى‏آيد كه مى‏ فرمايد: «وَ هُوَ مَواعيدُ اللَّه وَ اللَّه مُصَدِّقٌ ما وَعَدَهُ» . كلمه «مَواعيد» جمع «ميعاد» به معناى وعده ‏گاه يا به معناى مصدرىِ وعده است.
اين مطلب از جمله ‏اى كه در خطبه بعد از آيه آمده به دست مى‏ آيد كه مى‏ فرمايد: «وَ هُوَ مَواعيدُ اللَّه وَ اللَّه مُصَدِّقٌ ما وَعَدَهُ» . كلمه «مَواعيد» جمع «ميعاد» به معناى وعده ‏گاه يا به معناى مصدرىِ وعده است.


در نسخه «د» عبارت چنين است: «وَ هُوَ مُواعَدٌ» و در نسخه «ب»: «وَ هُوَ الْمُواعَد» است، كه هر دو تعبير به اين معنى مى ‏شود: «اوست كه وعده درباره او قرار داده شده است» .
در نسخه «د» عبارت چنين است: «وَ هُوَ مُواعَدٌ» و در نسخه «ب»: «وَ هُوَ الْمُواعَد» است، كه هر دو تعبير به اين معنى مى ‏شود: «اوست كه وعده درباره او قرار داده شده است» .