۲۱٬۹۶۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام حجت هاى قرآنىِ بلال به اين آيه است: «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اجازه بيعت با سقيفه را نمى دهد<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴. </ref>: | با توجه به همين استناد ريشه اى غدير به قرآن، اتمام حجت ها و دفاع از حريم غدير با تكيه بر آيات قرآنى در طول چهارده از سوى پيامبر و ائمه عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته، كه از جمله آنها اتمام حجت هاى قرآنىِ بلال به اين آيه است: «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» اجازه بيعت با سقيفه را نمى دهد<ref>مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴. </ref>: | ||
بلال مؤذن [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] از كسانى بود كه با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بيعت نكرد. | بلال مؤذن [[پیامبر صلی الله علیه و آله]] از كسانى بود كه با [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بيعت نكرد. | ||
بلال گفت: | از سوى ديگر ابوبكر در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله بلال را كه غلام بود خريد و آزاد كرد. عمر از اين بهانه استفاده كرد و روزى گريبان بلال را گرفت و گفت: اى بلال، اين جزاى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] است كه تو را آزاد كرده، اكنون نمى آيى با او [[بیعت]] كنى! | ||
اى عمر، تو خوب مى دانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى پسر عمويش پيمانى بست كه تا قیامت بر گردن ماست. آن حضرت او را در روز غدير خم مولی و [[صاحب اختیار]] ما قرار داد. چه كسى جرأت دارد در برابر صاحب اختيار خود با ديگرى بيعت كند؟! عمر گفت: اگر بيعت نمى كنى با ما زندگى مكن! نه طرفدار ما باش و نه مخالف ما ! بلال هم مجبور شد بخاطر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از [[مدینه]] بيرون رود و در جاى ديگرى زندگى كند!<ref> مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴.</ref> | بلال گفت: اگر مرا به خاطر [[خداوند|خدا]] آزاد كرده، مرا به خاطر همان خدا به حال خودم رها كند، و اگر مرا براى غير خدا آزاد كرده و به خاطر خودش آزاد نموده آن وقت حرف تو را بايد عمل كرد. و اما بيعت با ابوبكر، من بيعت نخواهم كرد با كسى كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را خلیفه قرار نداده و او را مقدم نداشته است. | ||
خداوند تعالى مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» ، يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا و پيامبر جلوتر نرويد». | |||
اى عمر، تو خوب مى دانى كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى پسر عمويش پيمانى بست كه تا قیامت بر گردن ماست. آن حضرت او را در روز غدير خم مولی و [[صاحب اختیار]] ما قرار داد. چه كسى جرأت دارد در برابر صاحب اختيار خود با ديگرى بيعت كند؟! | |||
عمر گفت: اگر بيعت نمى كنى با ما زندگى مكن! نه طرفدار ما باش و نه مخالف ما ! بلال هم مجبور شد بخاطر ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام از [[مدینه]] بيرون رود و در جاى ديگرى زندگى كند!<ref> مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۱۳۵،۱۳۴.</ref> | |||
== بلال پس از خطبه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۸. </ref>== | == بلال پس از خطبه غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۱۴۸. </ref>== | ||
پس از اتمام [[خطبه غدیر]] توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، شايعات [[منافقین]] و شبهه اندازى آنان تأثيراتى بين عده اى مردم ضعیف الايمان ايجاد كرده بود | پس از اتمام [[خطبه غدیر]] توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، شايعات [[منافقین]] و شبهه اندازى آنان تأثيراتى بين عده اى مردم ضعیف الايمان ايجاد كرده بود. | ||
گروهى مى گفتند: «محمد گمراه شده است»! عده اى ديگر مى گفتند: «اِغوا شده است» . | |||
وقتى مهاجرين و [[انصار]] و ساير گروه هاى مردم جمع شدند، حضرت سند نوشته شده اى به اقرار همه به ثبت رساند كه من جمله بار ديگر [[حدیث]] | گروه ديگرى مى گفتند: «درباره اهل بيتش و پسر عمويش از روى هواى نفس سخن مى گويد» . | ||
عكس العمل قاطعى لازم بود كه به همه شايعه ها پايان دهد و شبهه ها را ريشه كن نمايد، كه با يک اقدام به موقع و غير قابل انتظار به ثمر رسيد. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله امر كرد تا سند مكتوبى براى غدير آماده شود. براى اين كار دستور داد تا بلال ندا دهد: «الصلاة جامعة» تا همه جمع شوند. | |||
وقتى مهاجرين و [[انصار]] و ساير گروه هاى مردم جمع شدند، حضرت سند نوشته شده اى به اقرار همه به ثبت رساند كه من جمله بار ديگر [[حدیث]] «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را تكرار فرمود. | |||
== بلال پيش از ماجراى غدير<ref> واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸.</ref> == | == بلال پيش از ماجراى غدير<ref> واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۱۸.</ref> == | ||
خط ۳۴: | خط ۴۶: | ||
ابتدا به بلال دستور دادند تا ندا دهد كه مردم جمع شوند. پس از اجتماع مردم حضرت مطالبى فرمود و در مورد [[توحید]] و [[رسالت|نبوّت]] و [[امامت]] از همه اقرار گرفت و همه اين ها ثبت شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱. </ref> | ابتدا به بلال دستور دادند تا ندا دهد كه مردم جمع شوند. پس از اجتماع مردم حضرت مطالبى فرمود و در مورد [[توحید]] و [[رسالت|نبوّت]] و [[امامت]] از همه اقرار گرفت و همه اين ها ثبت شد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۵ ص ۲۸۲. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۱. </ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |