بلال بن رباح[۱]، مشهور به بلال حبشی، از برجسته‌ترین صحابه و نخستین مؤذن پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و یکی از اصحاب معصومین علیهم السلام که با غدیر اتمام حجت نموده، که نقش مهمی در صدر اسلام ایفا کرد. او حدود سه سال پس از عام الفیل در مکه، در خانواده‌ای از بردگان زاده شد. پدرش رباح و مادرش حمامه، هر دو از اسیران حبشه بودند و به همین دلیل بلال به «ابن حمامه» و «حبشی» شهرت یافت.

بلال حبشی
اطلاعات فردی
نام کاملبلال بن رباح الحبشی
سرشناسیموذن رسول‌الله صلی الله علیه وآله
وفات۱۷ تا ۲۱ ق
محل دفنباب الصغیر شام
اطلاعات علمی
استادانصحابی رسول‌الله صلی الله علیه وآله
اطلاعات فرهنگی
علت شهرتاولین اذان گوی اسلام

اتمام حجت بلال با غدیر[۲]

یکی از اصحاب معصومین علیهم السلام که با غدیر اتمام حجت نموده بلال حبشی است:[۳][۴] بلال مؤذن پیامبر صلی الله علیه و آله از کسانی بود که با ابوبکر بیعت نکرد[۵][۶][۷].

حضرت علی بن حسین علیهماالسلام فرمود: اما بلال را ابوبکر بن ابی قحافه با دو برده سیاه‌پوست خود خرید و نزد پیامبر صلی الله علیه وآله بازگرداند. اما احترام و بزرگداشت بلال نسبت به علی بن ابی‌طالب علیه السلام چندین برابر احترامش به ابوبکر بود.

مفسدان گفتند: ای بلال، نعمت را کفران کردی و ترتیب فضیلت را به هم زدی! ابوبکر مولای توست که تو را خرید و آزاد کرد و از عذاب نجات داد و جان و کسبت را حفظ کرد، اما علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام هیچ‌کدام از این کارها را برای تو نکرده است؛ با این حال تو به ابوالحسن علی علیه السلام احترامی می‌گذاری که به ابوبکر نمی‌گذاری. این کفران نعمت و نادانی به ترتیب فضیلت است.

بلال گفت: آیا لازم است من به ابوبکر بیش از رسول خدا صلی الله علیه وآله احترام بگذارم؟ گفتند: پناه بر خدا! بلال گفت: سخن شما با سخن قبلیتان متفاوت است؛ اگر جایز نیست من علی علیه السلام را بر ابوبکر برتری دهم چون ابوبکر مرا آزاد کرده، پس به همین قیاس نباید رسول خدا صلی الله علیه وآله را هم بر ابوبکر برتری دهم، چون ابوبکر مرا آزاد کرده است. گفتند: این دو برابر نیستند؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله برترین آفریده خداست.

بلال گفت: این دو (ابوبکر و علی) هم برابر نیستند؛ علی علیه السلام جانِ برترین آفریده خداست، پس او نیز پس از پیامبر صلی الله علیه وآله برترین آفریده خدا و محبوب‌ترین خلق نزد خداست؛ همان که همراه پیامبر صلی الله علیه وآله پرنده خورد، آن‌گاه که پیامبر دعا کرد: «خدایا، محبوب‌ترین خلق خود را نزد من بیاور» و او شبیه‌ترین مردم به رسول خداست، چرا که پیامبر صلی الله علیه وآله او را برادر خود در دین خدا قرار داد.

و ابوبکر نیز از من آنچه شما می‌خواهید، نمی‌خواهد، زیرا او فضیلت علی علیه السلام را می‌داند، چیزی که شما نمی‌دانید؛ او می‌داند که حق علی علیه السلام بر من بزرگ‌تر از حق خودش است، زیرا ابوبکر مرا از بردگی عذاب (دنیا) نجات داد ـ که اگر آن عذاب ادامه می‌یافت و من صبر می‌کردم، به بهشت عدن می‌رسیدم ـ اما علی علیه السلام مرا از بردگی عذاب ابد نجات داد و با دوستی و برتری دادن او، نعمت ابدی را برایم واجب کرد.

بلال پس از خطبه غدیر[۸]

پس از اتمام خطبه غدیر توسط پیامبر صلی الله علیه و آله، شایعات منافقین و شبهه اندازی آنان تأثیراتی بین عده ای مردم ضعیف الایمان ایجاد کرده بود، گروهی می‌گفتند: «محمد گمراه شده است»! عده ای دیگر می‌گفتند: «اِغوا شده است»، گروه دیگری می‌گفتند: «درباره اهل بیتش و پسر عمویش از روی هوای نفس سخن می‌گوید».

عکس العمل قاطعی لازم بود که به همه شایعه‌ها پایان دهد و شبهه‌ها را ریشه کن نماید، که با یک اقدام به موقع و غیرقابل انتظار به ثمر رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله امر کرد تا سند مکتوبی برای غدیر آماده شود. برای این کار دستور داد تا بلال ندا دهد: «الصلاة جامعة» تا همه جمع شوند.[۹]

وقتی مهاجرین و انصار و سایر گروه‌های مردم جمع شدند، حضرت سند نوشته شده‌ای به اقرار همه به ثبت رساند که من جمله بار دیگر حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» را تکرار فرمود.

زندگی‌نامه

بلال در خانواده‌ای برده و تحت مالکیت امیه بن خلف، یکی از سران قریش، زندگی می‌کرد. با آغاز دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، بلال از نخستین کسانی بود که اسلام آورد و به همین سبب مورد شکنجه‌های سخت امیه قرار گرفت. او در برابر این شکنجه‌ها پایداری کرد و تنها به وحدانیت خداوند شهادت می‌داد.[۱۰]

در منابع تاریخی درباره آزاد شدن بلال اختلاف است؛ برخی او را آزادشده ابوبکر و برخی آزادشده خود پیامبرصلی الله علیه وآله می‌دانند. پس از آزادی، بلال به جمع مسلمانان پیوست و نخستین مؤذن اسلام شد.

خدمات و مسئولیت‌ها

بلال در تمامی غزوات پیامبرصلی الله علیه وآله از جمله بدر، احد، خندق و تبوک حضور داشت و در جنگ بدر با اشاره یا به دست خود، امیه بن خلف (ارباب سابقش) را به قتل رساند. او علاوه بر مؤذنی، خزانه دار بیت‌المال پیامبر صلی الله علیه وآله و مسئول هزینه‌ها و تقسیم غنایم بود و مورد اعتماد و احترام ویژه پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داشت.

پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله

بلال پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، جز در چند مورد خاص، اذان نگفت و مدتی بعد به شام (دمشق) هجرت کرد. علت ترک اذان توسط بلال را عمدتاً وفاداری و دلبستگی عمیقش به پیامبر صلی الله علیه وآله و اعتراض به برخی وقایع پس از رحلت آن حضرت دانسته‌اند.

جایگاه معنوی و روایات

بلال نزد پیامبر و اهل بیت علیهم السلام جایگاهی والا داشت. پیامبر او را «سید مؤذنان» و اهل بهشت معرفی کرد و امامان شیعه نیز از او با احترام یاد کرده‌اند. در منابع روایی شیعه و سنی، بلال راوی احادیث متعددی است و در شأن او روایات فراوانی نقل شده است[۱۱].

امام صادق علیه السلام او را «عبد صالح» و دوستدار اهل بیت دانسته است. همچنین امام سجادعلیه السلام در مدح بلال و احتجاج او با مخالفان درباره فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفته است. حضرت علی علیه السلام نیز بلال را از سابقان در اسلام و نمونه اخلاص و تهذیب نفس معرفی کرده است[۱۲].

در منابع شیعه، نقل شده که بلال پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، جز در موارد معدود، برای کسی اذان نگفت. یکی از این موارد، به درخواست حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها بود که بلال هنگام اذان، با یادآوری مصائب پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، اذان را ناتمام گذاشت[۱۳]. همچنین در روایتی، حسنین علیهماالسلام از او خواستند اذان بگوید و این واقعه موجب تأثر شدید مردم مدینه شد[۱۴].

وفات و آرامگاه

بلال در حدود سال‌های ۱۷ تا ۲۱ هجری قمری، در دمشق درگذشت. مشهور است که آرامگاه او در قبرستان باب‌الصغیر دمشق قرار دارد. سن او هنگام وفات بیش از ۶۰ سال ذکر شده است[۱۵]

پانویس

  1. و عن (اسد الغابة) انّه قال فی بلال انّه کان من السابقین الی الإسلام، و ممّن یعذّب فی اللّه (عزّ و جلّ) فیصبر علی العذاب، و کان أبو جهل یبطحه علی وجهه فی الشمس و یضع الرّحی علیه حتّی تصهره الشمس و یقول: اکفر بربّ محمّد فیقول: أحد أحد، و کان أمیّة بن خلف یعذّبه و یتابع علیه العذاب، فقدّر اللّه سبحانه أنّ بلالا قتله ببدر، انتهی ملخّصا سفینة البحار، ج‏1، ص: 391
  2. چهارده قرن با غدیر: ص ۸۵. اسرار غدیر: ص ۲۸۵. غدیر در قرآن: ج ۳ ص ۳۵۲،۳۵۱.
  3. دانشنامه غدیر، جلد ۵، صفحه ۹۶
  4. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطی): ص ۱۳۵،۱۳۴.
  5. و روی انّ بلالا أبی أن یبایع أبا بکر، و انّ عمر أخذ بتلابیبه و قال له: یا بلال هذا جزاء أبی بکر منک أن أعتقک فلا تجیء تبایعه؟ فقال: إن کان أبو بکر قد أعتقنی للّه فلیدعنی للّه، و إن کان أعتقنی لغیر ذلک فها أنا ذا، و امّا بیعته فما کنت أبایع من لم یستخلفه رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، و الذی استخلفه بیعته فی أعناقنا الی یوم القیامة. فقال له عمر: لا أبا لک لا تقم معنا، فارتحل الی الشام و توفّی بدمشق بباب الصغیر، و له شعر فی هذا المعنی: اللّه لا بأبی بکر نجوت‏ و لو لا اللّه نامت علی أوصالی الضّبع‏ اللّه بوّأنی خیرا و أکرمنی‏ و انّما الخیر عند اللّه یتّبع‏ لا یلفینّی تبوعا کلّ مبتدع‏ فلست مبتدعا مثل الذی ابتدعوا سفینة البحار؛ ج‏1؛ ص389
  6. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطی): ص ۱۳۵،۱۳۴
  7. قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السلام وَ هَؤُلَاءِ خِیَارٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَذَّبَهُمْ أَهْلُ مَکَّةَ لِیُفْتِنُوهُمْ عَنْ دِینِهِمْ، مِنْهُمْ بِلَالٌ، وَ صُهَیْبٌ، وَ خَبَّابٌ، وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ أَبَوَاهُ: فَأَمَّا بِلَالٌ، فَاشْتَرَاهُ أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی قُحَافَةَ بِعَبْدَیْنِ لَهُ أَسْوَدَیْنِ، وَ رَجَعَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله فَکَانَ تَعْظِیمُهُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام أَضْعَافَ تَعْظِیمِهِ لِأَبِی بَکْرٍ. فَقَالَ الْمُفْسِدُونَ: یَا بِلَالُ کَفَرْتَ النِّعْمَةَ، وَ نَقَضْتَ تَرْتِیبَ الْفَضْلِ، أَبُو بَکْرٍ مَوْلَاکَ‏ الَّذِی اشْتَرَاکَ وَ أَعْتَقَکَ، وَ أَنْقَذَکَ مِنَ الْعَذَابِ، وَ وَفَّرَ عَلَیْکَ نَفْسَکَ وَ کَسْبَکَ، وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام لَمْ یَفْعَلْ بِکَ شَیْئاً مِنْ هَذِهِ، وَ أَنْتَ تُوَقِّرُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیّاً علیه السلام بِمَا لَا تُوَقِّرُ أَبَا بَکْرٍ، إِنَّ هَذَا کُفْرٌ لِلنِّعْمَةِ وَ جَهْلٌ بِالتَّرْتِیبِ. فَقَالَ بِلَالٌ: أَ فَیَلْزَمُنِی أَنْ أُوَقِّرَ أَبَا بَکْرٍ فَوْقَ تَوْقِیرِی لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالُوا: مَعَاذَ اللَّهِ. قَالَ: قَدْ خَالَفَ قَوْلُکُمْ هَذَا قَوْلَکُمُ الْأَوَّلَ، إِنْ کَانَ لَا یَجُوزُ لِی أَنْ أُفَضِّلَ عَلِیّاً علیه السلام عَلَی أَبِی بَکْرٍ، لِأَنَّ أَبَا بَکْرٍ أَعْتَقَنِی، فَکَذَلِکَ لَا یَجُوزُ أَنْ أُفَضِّلَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله عَلَی أَبِی بَکْرٍ، لِأَنَّ أَبَا بَکْرٍ أَعْتَقَنِی، قَالُوا لَا سَوَاءٌ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَفْضَلُ خَلْقِ اللَّهِ قَالَ بِلَالٌ: وَ لَا سَوَاءٌ أَیْضاً أَبُو بَکْرٍ وَ عَلِیٌّ علیه السلام، إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام[هُوَ] نَفْسُ أَفْضَلِ خَلْقِ اللَّهِ، فَهُوَ [أَیْضاً] أَفْضَلُ خَلْقِ اللَّهِ بَعْدَ نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله، وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی- لِأَکْلِهِ الطَّیْرَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الَّذِی دَعَا: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ» وَ هُوَ أَشْبَهُ خَلْقِ اللَّهِ بِرَسُولِ اللَّهِ لَمَّا جَعَلَهُ أَخَاهُ فِی دِینِ اللَّهِ. وَ أَبُو بَکْرٍ لَا یَلْتَمِسُ [مِنِّی‏] مَا تَلْتَمِسُونَ، لِأَنَّهُ یَعْرِفُ مِنْ فَضْلِ عَلِیٍّ علیه السلام مَا تَجْهَلُونَ أَیْ یَعْرِفُ أَنَّ حَقَّ عَلِیٍّ [عَلَیَ‏] أَعْظَمُ مِنْ حَقِّهِ، لِأَنَّهُ أَنْقَذَنِی مِنْ رِقِّ الْعَذَابِ- الَّذِی لَوْ دَامَ عَلَیَّ وَ صَبَرْتُ عَلَیْهِ- لَصِرْتُ إِلَی جَنَّاتِ عَدْنٍ، وَ عَلِیٌّ أَنْقَذَنِی مِنْ رِقِّ عَذَابِ الْأَبَدِ، وَ أَوْجَبَ لِی بِمُوَالاتِی لَهُ وَ تَفْضِیلِی إِیَّاهُ نَعِیمَ الْأَبَدِ. التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص: 622
  8. واقعه قرآنی غدیر: ص ۱۴۸.
  9. سخنرانی استثنائی غدیر: ص۹۳.
  10. أسد الغابة فی معرفة الصحابة. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1424، ص 415.
  11. قَالَ فِیهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع رَحِمَ اللَّهُ بِلَالًا فَإِنَّهُ کَانَ یُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَعَنَ اللَّهُ صُهَیْباً فَإِنَّهُ کَانَ یُعَادِینَا وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ کَانَ یَبْکِی عَلَی ر م ع. الإختصاص؛ النص؛ ص73
  12. قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع السُّبَّاقُ خَمْسَةٌ فَأَنَا سَابِقُ الْعَرَبِ وَ سَلْمَانُ سَابِقُ فَارِسَ وَ صُهَیْبٌ سَابِقُ الرُّومِ وَ بِلَالٌ سَابِقُ الْحَبَشِ وَ خَبَّابٌ سَابِقُ النَّبْطِ. الخصال؛ ج‏1؛ ص312
  13. وَ رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله امْتَنَعَ بِلَالٌ مِنَ الْأَذَانِ وَ قَالَ لَا أُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ فَاطِمَةَ ع قَالَتْ ذَاتَ یَوْمٍ إِنِّی أَشْتَهِی أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أَبِی علیه السلام بِالْأَذَانِ فَبَلَغَ ذَلِکَ بِلَالًا فَأَخَذَ فِی الْأَذَانِ فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ ذَکَرَتْ أَبَاهَا وَ أَیَّامَهُ فَلَمْ تَتَمَالَکْ مِنَ الْبُکَاءِ فَلَمَّا بَلَغَ إِلَی قَوْلِهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ شَهَقَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها شَهْقَةً وَ سَقَطَتْ لِوَجْهِهَا وَ غُشِیَ عَلَیْهَا فَقَالَ النَّاسُ لِبِلَالٍ أَمْسِکْ یَا بِلَالُ- فَقَدْ فَارَقَتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الدُّنْیَا وَ ظَنُّوا أَنَّهَا قَدْ مَاتَتْ فَقَطَعَ أَذَانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَأَفَاقَتْ فَاطِمَةُ سلام الله علیها وَ سَأَلَتْهُ أَنْ یُتِمَّ الْأَذَانَ فَلَمْ یَفْعَلْ وَ قَالَ لَهَا یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ إِنِّی أَخْشَی عَلَیْکِ مِمَّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِکِ إِذَا سَمِعْتِ صَوْتِی بِالْأَذَانِ فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذَلِکَ. من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 298
  14. إن بلالا رَأَی النَّبِیّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فی منامه وهو یقول: ما هذه الجفوة یا بلال؟ ما آن لک أن تزورنا؟ فانتبه حزینًا، فرکب إِلَی المدینة، فأتی قبر النَّبِیّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وجعل یبکی عنده ویتمرغ علیه، فأقبل الحسن والحسین، فجعل یقبلهما ویضمهما، فقالا له: نشتهی أن تؤذن فی السحر، فعلاً سطح المسجد، فلما قال: اللَّه أکبر، اللَّه أکبر، ارتجت المدینة، فلما قال: أشهد أن لا إله إلا اللَّه، زادت رجتها، فلما قال: أشهد أن محمدًا رَسُول اللَّهِ، خرج النساء من خدورهن، فما رئی یَوْم أکثر باکیًا، وباکیة من ذلک الیوم. أسد الغابة فی معرفة الصحابة. ج 1، دار الکتب العلمیة، 1424، ص 417.
  15. مات رحمه اللّه بالطاعون بدمشق فی سنة ثمانی عشرة أو عشرین علی ما صحّحه الذهبیّ أو تسع عشر کما عن (أنس الجلیل) لمجیر الدین الحنبلی، و دفن بباب الصغیر فی المقبرة آلتی فیها قبر معاویة و یزید و أبو عبیدة الجرّاح، و قیل مات بحلب و اللّه العالم، و کان له من العمر بضع و ستین سنة. سفینة البحار؛ ج‏1؛ ص390