سلام به حضرت علی علیه السلام به عنوان امیرالمومنین: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «. سلام به حضرت علىعليه السلام به عنوان »اميرالمؤمنين«××× 1 واقعه قرآنى غدي...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
== سلام به حضرت على عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين »<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۶. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۶.</ref> == | |||
پس از اتمام مراسم حجة الوداع، پيامبر صلى الله عليه و آله در روز سيزدهم ماه ذى الحجة در مكه توقف يك روزه داشت. | |||
حضرت با نزول آيه «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»<ref>كهف / ۶ .</ref>: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاك كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند» ، دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۶. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.</ref>، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على عليه السلام اقرار بگيرد. | |||
به بيانى ديگر: در روز چهاردهم ذى الحجة، جبرئيل نازل شد و لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص به على بن ابى طالب آورد و خود نيز به آن حضرت با همين لقب سلام كرد و عرض كرد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» . | |||
على عليه السلام كه متوجه سلام جبرئيل با اين لقب بود درباره آن پرسيد. حضرت پاسخ داد: اين جبرئيل است كه از سوى خداوند تحقق آن چه به من وعده داده را آورده است.اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين»بر آن حضرت سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند. | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶ سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود:«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند» . اين بدان معنى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله وظيفه الهى خود را به انجام مى رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.پيرو آن پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على عليه السلام بگيرد.سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على عليه السلام آمدند و در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان«اميرالمؤمنين»بر آن حضرت سلام كردند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتند. | |||
در بين آن ها فقط ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شده فرمود: آرى، حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱- ۱۲۰ ،۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۹ ، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴. كتاب سليم: ص ۷۳۰.</ref>ابان مى گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله به عدهاى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان - جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى بكر و عمر بن ابى سلمه و قيس بن سعد بن عباده - كسى غير از بنى هاشم نبود. | |||
اميرالمؤمنين عليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اين ها مهم تر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله هشتاد نفر - كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودندجمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند. | |||
سپس فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عده اى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى گيرم. | |||
سپس على عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان اللَّه از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است!<ref>كتاب سليم: حديث ۱۴.</ref> | |||
== پانویس == | |||
نسخهٔ ۱۶ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۵
سلام به حضرت على عليه السلام به عنوان «اميرالمؤمنين »[۱]
پس از اتمام مراسم حجة الوداع، پيامبر صلى الله عليه و آله در روز سيزدهم ماه ذى الحجة در مكه توقف يك روزه داشت.
حضرت با نزول آيه «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»[۲]: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاك كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند» ، دستور داد تا سر شناسان اصحاب نزد على عليه السلام بروند و به عنوان «اميرالمؤمنين» بر او سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند[۳]، تا بدين گونه در زمان حيات خود از آنان بر امير بودن على عليه السلام اقرار بگيرد.
به بيانى ديگر: در روز چهاردهم ذى الحجة، جبرئيل نازل شد و لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص به على بن ابى طالب آورد و خود نيز به آن حضرت با همين لقب سلام كرد و عرض كرد: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» .
على عليه السلام كه متوجه سلام جبرئيل با اين لقب بود درباره آن پرسيد. حضرت پاسخ داد: اين جبرئيل است كه از سوى خداوند تحقق آن چه به من وعده داده را آورده است.اكنون دستور الهى آمد كه بايد بزرگان اصحاب نزد على عليه السلام حضور يابند و به عنوان «اميرالمؤمنين»بر آن حضرت سلام كنند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند.
پيامبر صلى الله عليه و آله كه از منصوب كردن اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير ترس آن داشت كه او را تكذيب كنند و سخن او را نپذيرند، درباره سلام كردن آنان به عنوان «اميرالمؤمنين» ترس بيشترى داشت، و اين اطمينان الهى بود كه اجراى اين دستور را با نزول آيه ۶ سوره كهف در چنين موقعيتى مؤكد نمود:«فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»: «گويى تو مى خواهى در اثر اعمال آنان خود را از تأسف و غم و اندوه هلاک كنى، اگر به اين گفتار ايمان نياورند» . اين بدان معنى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله وظيفه الهى خود را به انجام مى رساند اگر چه مردم سرپيچى كنند.پيرو آن پيامبر صلى الله عليه و آله به بزرگان اصحاب دستور داد تا نزد على عليه السلام بروند و خطاب به آن حضرت «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» بگويند، تا بدين وسيله در زمان حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على عليه السلام بگيرد.سرشناسان اصحاب از مؤمنين و منافقين نزد على عليه السلام آمدند و در حضور پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان«اميرالمؤمنين»بر آن حضرت سلام كردند و «السَّلامُ عَلَيْكَ يا اميرَالْمُؤْمِنينَ» گفتند.
در بين آن ها فقط ابوبكر و عمر به عنوان اعتراض به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شده فرمود: آرى، حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است.[۴]ابان مى گويد: سليم گفت: در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله به عدهاى كه گِرد هم نشسته بودند برخوردم كه در ميان آنان - جز سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابى بكر و عمر بن ابى سلمه و قيس بن سعد بن عباده - كسى غير از بنى هاشم نبود.
اميرالمؤمنين عليه السلام پس از بيان اهانت ابوبكر و عمر در غدير فرمود: ... از همه اين ها مهم تر اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله هشتاد نفر - كه چهل نفر از عرب و چهل نفر از عجم بودندجمع كرد و اين دو نفر هم در بين آنان بودند، و آن عده به عنوان «اميرالمؤمنين» بر من سلام كردند.
سپس فرمود: من شما را شاهد مى گيرم كه على برادر من و وزيرم و وارث من و خليفه ام در امتم و وصىِّ من در خاندانم و صاحب اختيار هر مؤمنى بعد از من است. به او گوش فرا دهيد و او را اطاعت كنيد. در ميان آن عده، ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى وقاص و عبدالرحمن بن عوف و ابوعبيده و سالم و معاذ بن جبل و عده اى از انصار بودند. سپس فرمود: من خدا را بر شما شاهد مى گيرم.
سپس على عليه السلام رو به مردم كرد و فرمود: سبحان اللَّه از ابتلا به اين دو نفر و فتنه ايشان يعنى گوساله و سامريشان، كه در قلوب اين امت جا گرفته است![۵]
پانویس
- ↑ واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۶. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۶۶.
- ↑ كهف / ۶ .
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۱۴ ح ۱۴۶. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۴.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۱- ۱۲۰ ،۱۵۵. عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۳۹ ، ۱۱۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۴. كتاب سليم: ص ۷۳۰.
- ↑ كتاب سليم: حديث ۱۴.